بسم الله
🟣دشواری فهم خطبه 198 نهج البلاغه ومیرزا جهانگیرخان
📢آیتالله جوادی آملی:
خطبه 198 نهج البلاغه خطبهاي است كه در آغاز اين خطبه، علمِ حقتعالي و جزئيات را مشخص ميكند. ... آغاز خطبه اين است كه «يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَواتِ وَ اخْتِلاَفَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلاَطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَات»
پيچيدگي اين خطبه [در] اين است كه "علم ذات اقدس الهي به جزئيات" چگونه است؟ مسئلهي علم [إلاهی] به جزئيات، از مسائل پيچيده و یکی از سهتا مسئلهای است كه غزّالي با فلاسفه، درگيرِ جدّي است. منشأ پيچيدگياش هم اين است كه اگر بگوييم ذات اقدس الهي قبل از جزئيات به اينها علم دارد، معدوم كه قابل كشف و شهود نيست كه خدا علم داشته باشد، اگر بگوييم در ازل علم ندارد، اين نقص است برای واجب الوجود. اين [از] يك [سو]، [اما از سوی دیگر] بعد از اينكه علم معدوم شيء جزئي موجود شد وقتي دوباره از بين رفت اگر علم خدا ثابت باشد كه اين ـ معاذ الله ـ جهل است اگر علم هم همراه معلوم برود كه علم، تغييرپذير است اين جزء [مهمترین] عویصههاي "مسئله ي علمِ واجب" است.
🔸مرحوم حاج آقا رحيم ارباب (رضوان الله عليه) ميفرمودند اولين روزي كه من رفتم درس نهجالبلاغه مرحوم جهانگيرخان قشقايی ايشان داشتند اين خطبه را درس ميگفتند. .... مرحوم جهانگيرخان قشقايي داشتند خطبه ي «یعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ» را معنا ميكردند.
🔹مرحوم حاج آقا رحيم ميفرمايد اين [مسأله] خيلي پيچيده و مشكل بود ولی مرحوم جهانگيرخان قشقايي به خوبي حل كرد البته اين مسئله را. ...
📚برگرفته از درس تفسیر آیتالله عبدالله جوادیآملی؛ 6/2/1390
پ ن:
راه حل مشکل فهم خطبه 198 از منظر حکمت صدرایی را در «اینجا» بخوانید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 288
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
راهحل حکمت متعالیه برای حل دشواریهای اولین جملهی خطبه 198
حجت الاسلام و المسلمین استاد زهادت، بخشی از حاصل گفتگوی خود با حجت الاسلام والمسلمین استاد حمید رضانیا را درباره مشکلات اولین جملهی خطبهی 198 (««يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَواتِ وَ اخْتِلاَفَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلاَطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَات») در اختیار کانال قرار دادند.
با توجه به اینکه در حکمت متعالیه برای حل این مشکلات (مشکل را در اینجا مطالعه کنید) راه حل خاصی ارائه شده، در این قسمت از گفتگوی دو استاد بزرگوار، استاد رضانیا منابعی از حکمت متعالیه را برای حل این مشکل معرفی و خلاصه راهحل حکمت صدرایی را نیز بیان کردهاند. از هر دو استاد بزرگوار که مطالب زیر، حاصل زحمت و محبت آنان است، تشکر میکنیم.
📢استاد رضانیا:
تا آنجاکه در خاطر حقیر است این منابع برای این مطلب وجود دارد:
1️⃣ الشواهدالربوبیه مرحوم صدرالمتالهین، بخش علم الهی
2️⃣اسفار جلد 6 همین بحث
3️⃣اسرارالایات تفسیر قرآن ، صدرا
4️⃣نهاية الحكمة مرحوم علامه مرحله 12
⏺خلاصه فرمایش مرحوم صدرالمتالهین این است که (ان من شیء الا عندنا خزاینه)
ولذا ذات الهی اجمال (فلسفی وعرفانی نه اجمال اصولی) همه حقایق عالم هستی است
و این اجمالی است که مراتب هستی تفصیل آن هستند (وما ننزله الا بقدر معلوم)
این مراتب عالم هستی اسماء وصفات الهی اند
این ذاتی که اجمال همه وجود است و تفاصیل وجود هم اسماء وصفات اوست که همه تجلی ذاتند.
حال این ذات به خودش علم دارد
علم به ذات که علت همه هستی است علم به همه معالیل است.
خداکه به خودش علم دارد (قبل از خلقت) به همه معالیل ومراتب واسماء وصفات علم دارد
اما این علم به نحوی نیست که تغییر در معلوم باعث تغییر در علم شود.
بطور مثال علم کسی که میخواهد سخنرانی کند در نفس بسیط است وثابت و اجمالی
اما وقتی شروع به سخن گفتن میکند ومثلا دو ساعت صحبت مینماید هزاران کلمه را بکار میگیرد وزمان بین عبارات او فاصله ایجاد میکند. او قبل از صحبت همه این مطالب را میدانست اما به نحو اجمال وحتی میتوانست جملات و عبارات را در ذهنش چینش دهد و مرور کند ولذا به ترتیب سرفصل های سخنش هم علم داشت اما نه آنگونه که بین مطالب ذهنی او زمان فاصله ایجاد کند بلکه چون علم حضوری بود و در محضر نفس حاضر بود علمش بسیط بود وثابت و بدون تحول و تغییر.
حال اگر کسی به سخنران بگوید شما به همه این هزاران کلمه سخنرانی علم داشتید؟
او جواب میدهد من علت این بیانات هستم ومگر میشود علت به معلومات خودش علم نداشته باشد به نحو علم اجمال درعین کشف تفصیلی.
البته علم یک موجود انسانی کجا وعلم واجب تعالی کجا؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 289
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣زیبایی شگفتآور خطبه 4 از منظر ابنمیثم
معمولا از یک قصیده بلند، یک بیتش این ظرفیت را دارد که از زمینهی قصید جدا شود و به عنوان یک حکمت کوتاه یا یک مثل سائر، با معنایی مستقل و بدون وابستگی به زمینهی آن قصیده بلند در زبان و ادبیات یک قوم به کار برود. همین بیتها را در فارسی «شاهبیت» و در عربی «بیت القصید» مینامند. در خطابههای عربی هم این چنین جملاتی وجود داشتهاند.
شگفتی ابنمیثم بحرانی از خطبه چهارم نهج البلاغه این است که از منظر وی، هر یک جملات این خطبه این صلاحت را دارد که از زمینه خطبه جدا شده و بدون هیچ وابستگی به زمینهی متن به عنوان یک حکمت مستقل به کار برود. این ویژگی در کنار فصاحت لفظی، عمق اثرگذاری وعظ، ایجاز و کوتاهی لفظ و ... ابن میثم را به وجد آورده، چندانکه درباره این خطبه نوشته است:
«و اعلم أنّ هذه الخطبة من أفصح كلامه عليه السّلام و هي مع اشتمالها على كثرة المقاصد الواعظة المحرّكة للنفس في غاية وجازة اللفظ، ثمّ من عجيب فصاحتها و بلاغتها أنّ كلّ كلمة منها تصلح لأن تفيد على سبيل الاستقلال و هي على ما نذكره من حسن النظم و تركيب بعضها مع بعض»
📚شرح ابن میثم ج 1، ص: 271
👈درباره خطبه چهارم اینجا را نیز مطالعه کنید👉
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره72
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
استاد حنفیمذهب الازهر، از رؤیای صادقه امیرالمؤمنین تا شهادت به جرم شیعهبودن
(شهید حسن شحاته)
اندیشمند اهل سنت و استاد دانشگاه الازهر درباره چگونگی شیعه شدن خودش در مصاحبه با سایت استبصار، گفته است:
✍️من از همان کودکی با عشق به خاندان اهل بیت(ع) و وفاداری به آنها بزرگ شدم اما پس از سالهای طولانی، حق و حقیقت برای من آشکار شد که این امر طی سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ میلادی (اواسط دهه هفتاد شمسی؛ حوالی سال 1375) و به دنبال دیدن رؤیایی صادقه حاصل شد.
در عالم رؤیا پیامبر(ص) را بر بلندای کوهی دیدم که امیرالمؤمنین(ع) از راه رسیدند و با یکدیگر به زبانی که آن را میفهمیدم، به سخن گفتن پرداختند. سپس پیامبر امیرالمؤمنین(ع) را برای کاری اعزام کردند و با دست چپ خود به من اشاره کردند که به دنبال ایشان حرکت کنم؛ دنبال آن حضرت به راه افتادم و از قامت مبارکشان، تنها گردن ایشان را میدیدم که در اوج زیبایی بود و من پشت سر ایشان از کوهها سرازیر میشدم و هرگاه که میخواستم بر زمین بیفتم، ایشان با حرکت و اشاره دست مبارکشان مانع از افتادن من بر زمین میشدند.
او خود درباره تعبیر رؤیای خود
⏺از خواب که بیدار شدم، دریافتم که باید تا ابد به حق و حقیقت ایمان بیاورم و در راه امیرالمؤمنین حرکت کنم!
و فهمیدم که در معرض مشکلات بسیاری قرار خواهم گرفت اما با این حال به ولایت ایشان وفادار خواهم ماند!
از آن زمان، به رغم همه مشکلات، به ریسمان سخت و محکم خداوند و صراط مستقیم چنگ زدم و ولایت و وفاداری خود به اهل بیت(ع) را اعلام کردم و دشمنان اهل بیت را در همه جا رسوا کردم.
اگرچه این امر برای من بهای سنگینی به دنبال داشت، اما این کمترین چیزی است که میتوانم آن را به مولا و سرورم أمیر المؤمنین(ع) تقدیم کنم و امیدوارم آن حضرت این اندک ناچیز را از من بپذیرند.
↪️حسن شحاته به آرزویش رسید. سرانجام در سال 1392 شمسی به جرم شادی در روز نیمه شعباد توسط ایادی سلفیه به طرز فجیعی به شهادت رسید.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
زیبایی شناسی تاثیری کلام امیرالمومنن.pdf
558K
تأثیر سخن بر جان مخاطب و ایجاد تغییراتی مشخص در باطن او، چنانکه یکی از ساحتهای فایده سخن است، یکی از سنجههایی است که با آن، زیبایی کلام نیز سنجیده میشود. بلاغیان متقدم و متأخر، از معیار بودگی این سنجه برای زیباییسنجی کلام، به اشاره یا تصریح سخن گفتهاند. امیرالمؤمنین علیه السلام به اقرار دوست و دشمن یکی از سخنپردازان تاریخ است. کلمات ایشان افزون بر ساحت اندیشه، ساحتهای باطنی مخاطبان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این تحقیق با روش کتابخانهای و با جستجو در منابع تاریخی، ادبی و حدیثی برای بررسی این مسأله که "کلام امیرالمؤمنین علیه السلام بویژه سخنانی که در نهجالبلاغه گرد آمده، چه تأثیر باطنی بر جان مخاطبان نهاده است"، سامان یافته و با تحلیل دادهها و دسته بندی مخاطبانی که تحت تأثیر کلام حضرت امیر علیه السلام قرار گرفتهاند، به این نتیجه رسیده است که از نظر زیبایی شناسیِ تأثیری، کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در اوج است چرا که باطن مخاطبان باواسطه و مخاطبان بیواسطه را حتی اگر در حالی بودهاند که آمادگی باطنی کافی نداشتهاند، به طرز شگفتآوری مورد تأثیر قرار داده است.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
حذف احتباک در نامه 50 نهج البلاغة
امیرالمؤمنین علیه السلام، پس از اشاره به حقوقی که مرزبانان بر عهدهی او دارند، فرموده است: «فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَة و ...».
🔸 ظاهر جمله، این است که وقتی حاکم به وظایف الاهی خودش در برابر رعیت عمل کند، دوحق بر عهده رعیت میآید: یک حق از ناحیه خداوند و یک حق از ناحیه حاکم، حقی که از سوی خداوند بر گردن آنها آمده با کلمهی «النعمة» معرفی شده اما حقی که از سوی حاکم بر گردن آنها آمده با کلمهی «الطاعة» معرفی شده است.
🔻مشکلی که در اینجا بروز میکند، این است که نعمت اصلاً از مقوله حق نیست تا فاعل برای «وجب» بشود و اصلا از جملهی «وجبت علیکم النعمة» معنای منسجمی به دست نمیآید.
⏹به نظر میرسد در اینجا حذف احتباک رخ داده و تقدیرِ جمله این است: «وجبت لله علیکم [الشّکر لمکان] النعمة و لی علیکم الطاعة [لمکان الولایة].»
↪️چنین نوعی از حذف در زبان قرآن و روایات کمکاربرد نیست. برای مثال در قرآن آمده است:
1️⃣«جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ [مظلما] لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً [لتبتغوا فیه من فضله]» (یونس: 67)
2️⃣«وَ يُعَذِّب الْمُنافِقينَ إِنْ شاءَ [فلا یتوب علیهم] أَوْ يَتُوب عَلَيْهِمْ [فلا یعذّبهم]» (احزاب: 24)
3️⃣«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ [من الفروج] وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [من الابصار]» (النور: 30)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره73
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
May 11
..
.
بزرگوارانی که پیام داده و درباره #حذف_احتباک پرسیدهاند، از طریق لینک زیر به فایل تصویری مراجعه کنند و از دقیقه ۱۴ به بعد را ملاحظه فرمایند. البته اگر فایل را از ابتدا ببینند، بهتر است.👇👇👇
بلاغت کاربردی (معانی) جلسه دوازدهم
https://www.aparat.com/v/e8860y3
🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣اقتباس پنهان همراه با حذف احتباک در نامه 50 نهج البلاغة
امیرالمؤمنین علیه السلام، پس از اشاره به حقوقی که مرزبانان بر عهدهی او دارند، فرموده است: «فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَة و ...».
به نظر میرسد در اینجا حذف احتباک رخ داده و تقدیرِ جمله چنین است: «وجبت لله علیکم [الشّکر لمکان] النعمة و لی علیکم الطاعة [لمکان الولایة].
✅چنین نوعی از حذف در زبان قرآن و روایات کمکاربرد نیست. برای مثال در قرآن آمده است:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ [من الفروج] وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [من الابصار]» (النور: 30)
⏺یافتن این حذف احتباک، زیبایی دیریاب دیگری را نیز در متن عیان میکند. این زیبایی دیگر، آرایهی اقتباس است. ظاهرا حضرت امیر علیه السلام کلیدواژهی «النعمة» و «الطاعه» را از این دو آیه اقتباس کردهاند:
«اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ...»
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» (مائدة: 55)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره74
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣ارزش انتقادات علی ع
انتقاد على عليه السلام از خلفا غير قابل انكار است و طرز انتقاد آن حضرت آموزنده است.
انتقادات على عليه السلام از خلفا «احساساتى و متعصبانه» نيست [بلکه] «تحليلى و منطقى» است و همين است كه به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان مىدهد.
انتقاد اگر از روى احساسات و طغيان ناراحتيها باشد يك شكل دارد، و اگر منطقى و بر اساس قضاوت صحيح در واقعيات باشد شكلى ديگر. انتقادهاى احساساتى معمولًا در باره همه افراد يكنواخت است، زيرا يك سلسله ناسزاها و طعنههاست كه نثار مىشود. سبّ و لعن، ضابطهاى ندارد.
اما انتقادهاى منطقى مبتنى بر خصوصيات روحى و اخلاقى و متكى بر نقطههاى خاص تاريخى زندگى افراد مورد انتقاد مىباشد. چنين انتقادى طبعاً نمىتواند در مورد همه افراد يكسان و بخشنامهوار باشد. در همين جاست كه ارزش درجه واقع بينى انتقادكننده روشن مىگردد.
📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در نهج البلاغه)، ج16، ص: 470
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 290
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
اشتباه ملکیان در مقایسه نهجالبلاغه با آیین بودا و دائو
✍️رضا کریمی پژوهشگر قرآن و حدیث:
مصطفی ملکیان ذیل بحث معنویت در نهج البلاغه گفته: «در نهجالبلاغه فقط و فقط پدیدههای انسانی به انسان درس میآموزد نه پدیدههای غیرانسانی، ولی در بودا و دائو پدیدههای جمادی و نباتی هم علاوه بر پدیدههای انسانی، درس میآموزند»!
قید «فقط و فقط» اغراق و بیدقتی است چون اسامی متعدد حیوانات و پرندگان در نهجالبلاغه آمده است؛ باید از او پرسید خطبه توصیف طاووس کجا درسآموزی از انسان است؟ یا دقت در طبیعت ابر که ما را به فرصت غنیمت دانستن تشویق میکند، درسآموزی از طبیعت نیست؟
البته او ممکن است باز هم نقد را وارد نداند! کما اینکه گفته «تفاوت دیگری که بهطورکلی بین آیین بودا و دائو با نهجالبلاغه و قرآن و اسلام وجود دارد این است که درسهایی که در اسلام و آیین یهود و آیین مسیح میآموزیم، بیشتر این است که از پدیدههای این جهان ویژگیهای خداوند را میآموزیم. مثلا به قدرت، علم، خیرخواهی، حکمت و عدالت خدا پی میبریم. اما آنجا ویژگیهای یک خدای متشخص بیان نشده، بلکه کارهایی است که از طریق این درسآموزیها پیش پای من گذاشته میشود. مثلا بودا میگوید: آب نرم است و سختکار، به طوری که سنگ سخت را مقهور خودش میکند». با این قضاوت او درس توحید را از درسهای پیش پای انسان تفکیک کرده است. ریشه تفکیک توحید از انسانیت، تفکر انسانمحور در غرب مدرن است.
اما این مقایسه کامل نیست. انسانمحوری به جای توحید و طبیعتبینی به جای خلقتبینی، علم انسان را ظاهری، قلیل و محدود میکند در حالی که ابدیت پیشروی انسان نیاز به تقویت توحید دارد. به عنوان نمونه قرآن هم (مانند مثالی که از بودا نقل شد) مثال آب و سنگ آورده است ولی در دل تفسیر توحیدی آن قابلیت درسآموزی کاربردی هم وجود دارد؛ آنجا که در سوره بقره مثال دل سختتر از سنگ آمده و میگوید گاه سنگ میشکافد و از آن نهرها جاری میشود و گاه آب از سنگ میجوشد ولی بعضی دلها به هیچ وجه از قساوت خارج نمیشوند: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ ... فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً...سپس دلهاى شما سخت شد... همچون سنگ، یا سختتر!...». «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ؛ چرا که پارهاى از سنگها منفجر میشود و از آن نهرها جارى مىشود». «وَ إنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ؛ پارهاى از آنها شکاف برمىدارد، و آب از آن خارج مىشود».
مقایسه این دو مثال که هر دو به رابطه سنگ با آب اشاره دارد، علاوه بر اینکه دقیقتر است (چون به دو نوع سنگ و دو نوع جریان آب از آن اشاره دارد) نشان میدهد که توجه به طبیعت در یک بینش برای زندگی دنیوی است ولی بینش دیگر دنیا و آخرت را با هم مدنظر دارد چون قلب حاکم بر امورات بدنی، روانی و روحی انسان است و توجه به آن میتواند هم در امور توحیدی و هم در امور انسانی جامعیت بیاورد. در این مثال قرآنی، محور بحث میزان قساوت یا خشیت قلب است و اینگونه هم رنگ توحیدی به خود میگیرد و هم کاربرد آن برای دنیا نیز باقی میماند. مسئله عمیق و کاربردی قساوت قلب فقط کاربرد اخروی ندارد و برای پدیدههای انسانی هم مفید است. اتفاقا این مثال در موضوع تربیت در نهجالبلاغه که ملکیان مدعی است درسهایش فقط توحیدی است، آمده است؛ آنجا که در نامه۳۱ میخوانیم که فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ... یعنی پيش از آنكه دلت سخت شود و مغزت گرفتار گردد، اقدام به ادب آموزى تو كردم. این درس تربیتی در اسلام و بودا کاربردی است و مانند قاعده زرین در همین نامه یک اصل جهانشمول و ابدی است؛ درسی که به تمثيل آب و سنگ در قرآن مرتبط است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 291
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣یادداشتهایی درباره #تقریب بین مذاهب در کانال با نهچ البلاغه
1. کلمه «فلان» در خطبه شقشقیه از کجا پیدا شده؟
2«وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...»
3. راز استناد امیرالمؤمنین به شعر امرؤالقیس در خطبه 162
4. احترام علی علیه السلام به عایشه در نهج البلاغه
5. سازمان تحریف در صدر اسلام
6. چرا امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت زهرا را «رهینة» نامیده است؟
7. رساله «عليّ (ع) فوق العبقريّات» چگونه نوشته شد؟ نگاه تقریبی تراز
8. مخالفان اصل #امامت، مسلمان هستند یا کافر؟
9. «معجزه رهبری علی ع» از دیدگاه متکلمان معتزلی
10. سبّ معاویه در سپاه علی ممنوع
11. تقیه امیرالمؤمنین در دوران خلافت
12. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای #تقریب بین مسلمانان چه کرد؟(3)
13. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای #تقریب بین مسلمانان چه کرد؟(2)
14. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای #تقریب بین مسلمانان چه کرد؟(1)
15. حقوق اقلیتهای دینی در آموزههای اهل بیت علیهم السلام
16. ماجرای حذف مطاعن از بحارالانوار توسط آیت الله بروجردی
17. زیباترین هجو تاریخ ادب عربی
18. آیا خطبه شقشقیه یک سخنرانی عمومی بود؟
19. شقشقیه؛ خطبهای عمومی یا واگویهای خصوصی؟
20. وقتی علی علیه السلام، تفرقه در امت اسلامی را نمیپسندد
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
73.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
بسم الله
امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه به ابوموسی اشعری، نوشتند:
« لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَی جَمَاعَهِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی؛ أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
.
بسم الله
🟣 #نسخه_بدل و تحریف در جمله «لنرد المعالم من دینک»
در خطبه 131 نهج البلاغه آمده است: «...اللّهمّ إنّكَ تعلم أنّه لم يكن الذي كان منّا منافسةً في سلطان و لا التماس شيء من فُضُول الحُطام، و لكن لِنَرد المعالم من دينكَ...: خداوندا خود میدانی که آنچه از ما سرزد، نه از روی شیفتگی به قدرت بود و نه برای به دست آوردن ثروت دنیا لکن برای این بود که ....»
جمله «لنرد المعالم من دینک» در نسخه کتابخانه آیتالله مرعشی به این صورت نوشته شده است: «لکن لنَرُدَّ الفائتَ من دینک». این نسخه بدین معنا است که "بخشی از دین خدا در ایام خلافت خفا از بین رفته و امیرالمؤمنین علیه السلام در صدد برگرداندن آن بخش فوت شدهی دین است". («الفائت»= فوت شده، «نَرُدّ»= بازگرداندن آنچه که از بین رفته)
🔸اولین اتفاقی که برای متن افتاده، این بود که کلمهی «الفائت» در نسخههای دیگر به «المعالم» تبدیل شده است. با اینحال باز هم اگر کلمهی «لنرُدّ» (با دال مشدد و راء مضموم) باقی میماند، هنوز میتوانست با وضوح کمتری همان معنا را برساند چرا که کلمهی «نرُدّ» نیز به معنای بازگرداندن است و از این رو بیاشاره به "از بین رفتنِ معالم دین" نیست.
اتفاق دوم این بود که در #نسخه صبحی صالح، تشدید را از روی دال و ضمه را از روی راء برداشتند و کلمهی «لنرُدّ» را تبدیل کردند به کلمهی «لنرِدَ» تا معنای بازگرداندن نیز که میتوانست اشارهای به منظور امیرالمؤمنین داشته باشد، از بین برود (ن ک: مقدمه قیس عطار بر کتاب نهج البلاغه).
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#اختلاف_نسخه
#با_معارف_نهج البلاغه 292
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣عزت و مقاومت در برابر زورگویان
«لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ: آدم ذلیل نمیتواند جلوی ظلم را بگیرد». خطبه 29
در برخی مصادر (غیر از نهج البلاغة) بعد از این جمله آمده است:
«هيهات هيهات لا يدفع الضّيم الذّليل و لا يُدرَك الحقّ إلّا بالجدّ و العزم و استشعار الصّبر: آدم ذلیل نمیتواند جلوی ظلم را بگیرد. اصلا حق، فقط با جدیت و عزم راسخ و بردباری فراوان به دست میآید.»
✅برای ذلیل نشدن، سه کلیدواژهی طلایی لازم است: «جدّ، عزم و استشعار الصبر»
🔻آیتالله العظمی مکارم شیرازی در شرح این سخن نوشته است:
«سزاوار است كه اين دو جمله را با آب طلا بنويسند و هر روز و هر شب براى مردم ستمديده جهان تكرار كنند تا جزء فرهنگ آنها شود و در اعماق روح و خون آنها نفوذ كند... نبايد فراموش كرد كه با زورمندان و ستمگران جز با زبان زور نمىتوان سخن گفت.»
📚پيام امام، ج 2، ص: 214
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 293
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
«فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا
به خدا سوگند، هر ملتى كه در قلب سرزمينش مورد تهاجم قرار گرفت، بى هيچ استثنائى خوار و زبون شد
فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ اَلْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ اَلْأَوْطَانُ
اما شما از قبول مسئوليت ها سر باز زديد و به ديگرانش وا نهاديد و همديگر را تنها گذاشتيد، تا سرانجام دشمن يورش آورد و تاخت و تاز آغازيد و پايگاههاتان را، يكى پس از ديگرى، به تصرف خويش كشيد»
📖(خطبه 27 نهج البلاغه)
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣مرگ یا شهادت؟
«مَنْ لَمْ يُقْتَلْ مَاتَ: هرکس به شهادت نرسد میمیرد»
سید محمدمهدی شفیعی در یک مصراع از یکی از غزلهایش گفته است: «هرکه را صبح شهادت نیست شام مرگ هست» این مصراع، ترجمهی خوبی است برای این جملهی امیرالمؤمنین علیه السلام.)
فرستادگان امیرالمؤمنین از نزد طلحه و زبیر برگشتند و گفتند که طلحه و زبیر همه درهای صلح و سازش را بستهاند و تنها راهی که باقی نهادهاند، جنگ است. چنین بود که حضرت خطابهای ایراد کردند تا سپاه را آماده نبرد جمل کنند. در ضمن آن خطابه فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الْمَوْتَ لاَ يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ وَ لاَ يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ لَيْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِيدٌ وَ لاَ مَحِيصٌ، مَنْ لَمْ يُقْتَلْ مَاتَ. إِنَّ أَکرم الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ مِنْ مَوْتَةٍ وَاحِدَةٍ عَلَى الْفِرَاشِ: » (ابن ابیالحدید 1/306)
🔗بخشهایی از این خطابه را سید در خطبه 123 نهج ا لبلاغه آورده است اما جملهی « مَنْ لَمْ يُقْتَلْ مَاتَ» در نهج البلاغه ذکر نشده است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 294
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
یکی از اعضای گرامی کانال همین جمله امیرالمؤمنین علیه السلام را از نسخه دیگری برایمان فرستادند 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لاعذب اللّه أُمّي أَنَّهَا شَرِبَتْ
حُبّ الْوَصِيّ وغذتنيه بِاللَّبَن ِ.
وَكَانَ لِي وَالِد يَهْوَى أَبَا حَسَنٍ
فَصِرْت مِنْ ذِي وَذَا أَهْوَى أَبَا حَسَنٍ ِ
خدا رحمت کند مادرم را که شهد محبت امیرالمؤمنین را نوشید و آن را در شیر خود به من نوشاند.
پدری نیز داشتم که عاشق ابوالحسن بود
من از آن مادر و این پدر، عاشق ابوالحسن شدهام.
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣دو عامل مهم برای نجات از سلطه دشمن
أَيُّهَا اَلنَّاسُ لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ نَصْرِ اَلْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ اَلْبَاطِلِ لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ خطبه 165
ای مردم اگر در یاری حق، پشت یکدیگر را خالی نمیکردید و در تضعیف کردن باطل، سستی نمیکردید، هرگز کسانی که مثل شما نیستند در شما طمع نمیکردند و کسانی که بر شما مسلط شدند، تقویت نمیشدند.
🔻1) تخاذل در یاری حق ؛ د ر خطبه 27 نیز فرموده است: مردمی که در هنگام یاری حق، به جای سبقت گرفتن و پیشگام شدن، کار را به دیگری حواله دهند، مورد تجاوز قرار میگیرند و سرزمین خود را از دست میدهند (فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ اَلْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ اَلْأَوْطَانُ).
🔻2) سستی در تضعیف باطل، جامعهای که به جای تضعیف کردن جبهه باطل، به تضعیف جبهه حق بپردازد، مانند مردم کوفه زیان خواهد کرد چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام به مردم کوفه فرمود: «وَ لاَ تُبْطِلُونَ اَلْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ اَلْحَقَّ»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 295
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵نغمهی ضدجنگ؛ شومترین نغمه
خطبه 34 نهج البلاغه یکی از خطبههایی است که حضرت امیر علیه السلام در آن ، مردم کوفه را به همراهی در جنگ ترغیب میکنند. در خاتمه این خطبه، اشعث بن قیس به حضرت امیر علیه السلام اعتراضی میکند و حضرت در پاسخ به اعتراض او سخنانی ایراد میکنند، که متن این گفتگو در کتاب سلیم بن قیس، بازتابانده شده است.
🔸حسب نقل سلیم بن قیس، در اثنای پاسخ حضرت آمده است:
«وای بر تو ای پسر قیس، این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم شد که تنها یکی از آنها بهشتی است و از میان آن هفتاد و دو فرقهی دیگر که دوزخیاند، بدترینشان و مبغوضترینشان در نزد خداوند و دورترین آنها از رحمت الاهی، فرقهی سامره است که میگویند: «نه به جنگ» (لا قتال) در حالیکه دروغ میگویند چون خداوند عزوجل در کتاب خود و سنت رسولش به جنگ با باغیان و مارقان فرمان داده است.
📚ويْلَكَ يَا ابْنَ قَيْسٍ إِنَّ هَذِهِ الْأُمَّةَ تَفْتَرِقُ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً؛ وَاحِدَةٌ مِنْهَا فِي الْجَنَّةِ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِي النَّارِ وَ شَرُّهَا وَ أَبْغَضُهَا إِلَى اللَّهِ وَ أَبْعَدُهَا مِنْهُ السَّامِرَةُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا قِتَالَ وَ كَذَبُوا قَدْ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقِتَالِ هَؤُلَاءِ الْبَاغِينَ فِي كِتَابِهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ [وَ كَذَلِكَ الْمَارِقَةُ] (كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 663)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 296
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣بیماریهای شناختی در گرماگرم ستیز حق و باطل
«أَضْرَعَ اَللَّهُ خُدُودَكُمْ وَ أَتْعَسَ جُدُودَكُمْ لاَ تَعْرِفُونَ اَلْحَقَّ كَمَعْرِفَتِكُمُ اَلْبَاطِلَ وَ لاَ تُبْطِلُونَ اَلْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ اَلْحَقَّ» خطبه 68
[ای مردم کوفه] خداوند چهرهتان را ذلیل و دارائیهایتان را نابود کند چون آنگونه که به باطل تمایل دارید، به حق تمایل نشان نمیدهید و آنگونه که حق را تضعیف میکنید، باطل را تضعیف نمیکنید.
🔸یک بیماری در مقام در مقام فهم؛
«شناخت شوقآور» یا «شناخت شیفتگیساز» نوع خاصی از شناخت است که همراه با پذیرش و قبول و خضوع است. در زبان عربی کلمه «عَرَفَ»، گاه به معنای چنین شناختی به کار میرود؛چنان که حضرت در آستانه جنگ جمل به زبیر فرمود: «عرفتنی بالحجاز و انکرتنی بالعراق؟!».
انسان گاه قلب خود را در خدمت دادهها و تحلیلهای خاصی قرار میدهد و در نتیجه مقدمات دور و نزدیک را به گونهای فراهم میکند که قلبش باطل را بهتر بفهمد و مشتاقانهتر بپذیرد و برعکس؛ قلب خود را از دادهها و تحلیلهایی که میتواند موجب «شناخت شوقآور جبهه حق» شود، دور نگهمیدارد. (لاَ تَعْرِفُونَ اَلْحَقَّ كَمَعْرِفَتِكُمُ اَلْبَاطِلَ)
🔸دو بیماری در مقام نقد و تحلیل؛ (لاَ تُبْطِلُونَ اَلْبَاطِلَ كَإِبْطَالِكُمُ اَلْحَقَّ)
«برجسته کردنِ» نقاط ضعف جبهه خودی یک بیماری است؛ (بیماری مقام اثبات).
«برجسته دیدنِ» نقاط ضعف جبهه خودی یک بیماری دیگر است! (بیماری در مقام ثبوت).
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 297
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a