eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
42 ویدیو
16 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
،‌ شماره 4 در زبان عربی، متضادّ ذلیل و به معنای کسی است که دارای قوت و شوکت باشد و مورد غلبه قرار نگیرد. این کلمه در زبان فارسی بویژه در فارسی معاصر، به معنای محبوب و دوست داشتی به کار می‌رود. اگر در ترجمه متون عربی کلمه عزیز عربی را به عزیز فارسی برگردانیم، خواننده ترجمه معنای «دوست داشتنی و محبوب» را از آن برداشت خواهد کرد! متاسفانه این خطا در ترجمه‌های رسمی و غیررسمی ما خطای رایجی است. در متن نهج البلاغه، در مواردی که کلمه عزیز صفت برای انسان نشده است، این خطا کمتر روی داده است. مثلا در آمده است «اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ وَ الْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِيلٍ...» در اینجا چون عزیز صفت برای «حصن» بوده و در فارسی کلمه عزیز را نمی‌توان صفت برای دژ قرار داد، بسیاری از مترجمان دقت کرده و آن را به «دژ محکم و استوار» و مفاهیمی شبیه به آن برگردانده‌اند اما در موارد دیگر غالبا همان خطای رایج روی داده است. برای مثال👇👇 👈در در مدح خداوند آمده است: «کل عزیز غیره ذلیل». بسیاری از مترجمان کلمه عزیز را به معنای عزیز برگردانده‌اند!🙄 👈در در ستایش خداوند آمده است: «عَزِيزَ الْجُنْدِ عَظِيمَ الْمَجْد». برخی مترجمان نوشته‌اند: «خدایی که سپاهش عزیز🙄 👈در درباره مرگ آمده است: «فَكَمْ أَكَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ عَزِيزِ جَسَد...» مترجمی نوشته است: «آه زمین چه اجساد عزیزی را ... به کام خویش فرو برد»! 😧 👈 در در نکوهش دنیا آمده است: «وَ عَزِيزُهَا مَغْلُوب» مترجمی نوشته است: «عزیزش شکست خورده»!😦 👈در در نکوهش دنیا آمده است: «عزیزها یأکل ذلیلها» مترجمی در ترجمه‌اش نوشته است: «عزیزش ذلیلش را می‌خورد»!😧 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 20 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 حضرت امیر(ع) در ابتدای نهج البلاغه چهارده صفت برای مخاطب خود آورده‌اند؛ یکی از آن صفات این است که مخاطبشان را «رَهِينَةِ الْأَيَّامِ» (در گرو روزگار) خوانده‌اند. 🔹عنصر زیباشناختی: استعاره در کلمه «رهینه» و استعاره در کلمه «ایام» 🕊توضیح: مخاطبِ نامه به وثیقه‌ای که بدهکار در نزد طلبکار می‌گذارد تشبیه شده است (استعاره تصریحیّه) روزگار به طلبکاری که وثیقه اخذ کرده تشبیه شده است(استعاره مکنیّه) تلفیق این دو استعاره نشان میدهد که مخاطب نامه مانند وثیقه‌ای در نزد روزگار به ودیعت نهاده شده است. حال وجه شبه در این دو استعاره چیست؟ 🍃وجه شبه میان انسان و رهینه(وثیقه): همانگونه که وثیقه تحت سلطه و اختیار طلبکار است، انسان نیز زیر سلطه روزگار است؛ از این روی در هر بهار که طبیعت جامه‌ای نو از نشاط و طراوت میپوشد، انسان که در گرو زمان است نیز جامه‌ای نو از فرسودگی بر تن می‌کند و این فرسودگی، گام به گام او را به مرگ نزدیکتر می‌کند. 🍃وجه شبه میان روزگار و طلبکار (ایام): روزگار طلبکار است اما طلبکاری که طلبش، خودِ بدهکار است و این بار دیگر از طلبکار چیزی را به عنوان گرو اخذ نکرده بلکه خود او را به گرو گرفته و این خود او است که با هر نفسی که می‌کشد، بخشی از بدهی‌اش را به روزگار باز پس میدهد تا وقت رسیدن اجل، تمام بدهی‌اش (همه عمرش) را پرداخته باشد. ✍️ کاش در این سال جدید پیش از آنکه ایام، طلبش را به طور کامل از ما بازپس بگیرد سری هم به خود بزنیم و نگذاریم حسرت این دیدار در قیامت و تا ابد بر دلمان بماند. 👈دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور شاید این عید به دیدار خودم هم بروم. @banahjolbalaghe
سم الله ، شماره 23 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : «وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا» (و از آنچه باقى گذاردهاند بهره می‌برید) 🔷عنصر زیباشناختی: استعاره تصریحیه ترتعون از بهره‌مندی. ✍️توضیح آنکه معنای حقیقی «رَتَعَ»، چریدن حیوان است از هر آنچه می‌خواهد. حیوان در چَرا، بدون توجه به حقوق دیگران و از هر چه بیابد فقط به دنبال سیر کردن شکم خویش است. برخی مردم نیز از هر آنچه گذشتگان بجای گذاشته‌اند بهره می‌برند بدون آنکه حقوق دیگران و در رأس همه، حق خداوند را رعایت نمایند. 🔸چریدن از سوی دیگر حیوانی را که مشغول چریدن است، از وجود شکارچی غافل می‌کند لذا حیوانی که مشغول چریدن است به راحتی گرفتار می‌شود. انسان نیز مورد تعقیب شکارگری به نام مرگ است (طرید الموت ) و پرداختن به لذات دنیا او را از در کمین بودن صیاد غافل می‌کند و در همان بی خبری به کام مرگ فرو می رود. ◀️نکات: 1️⃣ فعل «رَتَع» زمانی برای انسان استعاره آورده می‌شود که خوردن فراوان مد نظر باشد (مفرادت ) لذا اصل بهره‌مندی از طبیعت مورد نهی این روایت نیست بلکه مسأله در زیاده خواهی و تکاثری است که در ابتدای خطبه نیز بدان اشاره شده است. همین تکاثر است که غفلت‌زا است. 2️⃣ فعل «رَتَع» در جایی به کار می‌رود که گیاهان سرسبز فراوانی وجود داشته باشد(معجم مقاییس اللغه) و شاید کاربرد «رتع» در اینجا اشاره لطیفی به "کثرت زرق و برق دنیا" و فریبندگی آن نیز داشته باشد که انسان را به خود مشغول می‌کند. 3️⃣ «ترتعون» است و دلالت بر دارد. این استمرار غفلت تا جایی پیش می رود که مرگ فرا رسیده، میان انسان و توبه جدایی می اندازد. (اذا قد اهلکتَ نفسَک ) 4️⃣درست است که همه مردم گرفتار چنین غفلتی نیستند لکن بیشتر مردم غافل اند و همین غفلت اکثری موجب شده است که حضرت تعبیر «ترتعون» را خطاب به همه انسانها به کار ببرند وگرنه معلوم است که برخی انسانها مصداق تعبیر «ترتعون» نیستند. @banahjolbalaghe
بسم الله 🔵تاریخ‌دانی کافی نیست بلکه باید... می‌گوید: 📢على (ع) در وصيتى كه در نهج البلاغه به امام حسن (ع) مىكند جمله بزرگى دارد. او كه از نسل اول اسلام است به فرزندش دستور مىدهد: «پسرم! احوال امم و ملل و تواريخ را به دقت مطالعه كن و از آنها درس بياموز! پسركم! اگرچه عمر محدودى دارم و با امتهاى گذشته نبودهام كه از نزديك وضع و حال آنها را مطالعه كرده باشم، اما در آثارشان سير كردم و در اخبارشان فكر كردم تا آنجا كه مانند يكى از خود آنها شدم» بعد مىگويد: «سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم» () نه، بالاتر از اين؛ چون اگر كسى در جامعهاى با مردمى زندگى كند فقط از احوال همان مردم آگاه مىشود ولى من مثل آدمى هستم كه از اول دنيا تا آخر دنيا با همه جامعهها بوده و با همه آنها زندگى كرده است؛ پس را مطالعه كن، در اخبار ملتها و در تحولاتى كه براى جامعهها پيش آمده فكر كن تا مانند چشمى باشى كه از اول دنيا تا آخر دنيا را مطالعه و مشاهده كرده است. شماره 9 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵تاریخ‌دانی کافی نیست بلکه باید... می‌گوید: 📢على (ع) در وصيتى كه در نهج البلاغه به امام حسن (ع) مىكند جمله بزرگى دارد. او كه از نسل اول اسلام است به فرزندش دستور مىدهد: «پسرم! احوال امم و ملل و تواريخ را به دقت مطالعه كن و از آنها درس بياموز! پسركم! اگرچه عمر محدودى دارم و با امتهاى گذشته نبودهام كه از نزديك وضع و حال آنها را مطالعه كرده باشم، اما در آثارشان سير كردم و در اخبارشان فكر كردم تا آنجا كه مانند يكى از خود آنها شدم» بعد مىگويد: «سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم» () نه، بالاتر از اين؛ چون اگر كسى در جامعهاى با مردمى زندگى كند فقط از احوال همان مردم آگاه مىشود ولى من مثل آدمى هستم كه از اول دنيا تا آخر دنيا با همه جامعهها بوده و با همه آنها زندگى كرده است؛ پس را مطالعه كن، در اخبار ملتها و در تحولاتى كه براى جامعهها پيش آمده فكر كن تا مانند چشمى باشى كه از اول دنيا تا آخر دنيا را مطالعه و مشاهده كرده است. شماره 9 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵بایسته‌های شبهه‌زدایی و نجات فکری جوانان ➖ثمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْتَبِسَ عَلَيْكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِم مِثْلَ الَّذِي الْتَبَسَ عَلَيْهِمْ فَكَانَ إِحْكَامُ ذَلِكَ عَلَى مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِكَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَة () ➖آنگاه ترسیدم اموری که مردم به خاطر هوا و هوسها و اجتهادات شخصی‌شان در آن به اختلاف افتاده‌اند، بر تو مشتبه شود، همانطور که بر خودشان نیز مشتبه شد. برای همین [به این نتیجه رسیدم که کوشیدن برای] استحکام عقایدت، با همه آن‌که هشدار دادن [و امر و نهی کردن جوانان] را نمی‌پسندم، بهتر از آن است که در جریانی رهایت کنم که در آن از هلاکت تو بیمناکم. ⏺نکات: 1️⃣هشدار دادن و امر و نهی کردن جوانان ذاتاً امر ناپسندی است که باید با ملاحظه اهم و مهم انجام شود(مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ). 2️⃣اصلاح عقاید و باورهای جوانان به صورت متقن و با استحکام (إحکام ذلک) در یک عصر شبهه‌زده امری ضروری است. 3️⃣قصد و باور کسی که در صدد اصلاح و استحکام عقاید جوانان است، باید مبتنی بر اشفاق و همدلی باشد (أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْتَبِسَ عَلَيْك) نه مبتنی بر سرزنش و مچ‌گیری و توبیخ. 4️⃣قصد و نیت همدلانه کافی نیست باید زبان و گفتار کسی که در صدد اصلاح فرهنگی و شبهه‌زدایی است نیز زبان همدلانه باشد (اشْفَقْتُ + لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَة) 5️⃣باور کنیم که انحراف از عقاید حق و شبهه‌زدگی به مثابه هلاکت جوانان است(لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَة). 6️⃣انحرافات فرهنگی پس از پیامبر ریشه در دو امر داشت: هوا و هوس نخبگان و اجتهادات شخصی آنان در برابر نصوص (اخْتَلَفَ النَّاسُ... مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِم) ، شماره 132 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵پنج چیز که از پنج چیز دیگر بهتر است 1. عطای ناچیزی که [منّتش فقط] از سوی خدا باشد بهتر و کریمانه‌تر است از عطای زیادی که [منّتش] از سوی خلق باشد. 2. جبران آنچه با سکوت از دست رفته ساده‌تر است از جبران آنچه با سخن‌ گفتن از دست رفته باشد. 3. نگه‌داشتن آنچه که داری دوست‌داشتنی تر است از به دست آوردن آنچه که در دست دیگران است. 4. تلخی نومیدی بهتر است از اینکه نیازهایت را سوی مردم ببری. 5. تنگ‌دستیِ همراه با خویشتن‌داری بهتر است از داراییِ همراه با گناه! 👈إِنَّ الْيَسِيرَ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَكْرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنَ الْكَثِيرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ كَانَ كُلٌّ مِنْهُ 👈وَ تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ... 👈و حِفْظُ مَا فِي يَدَيْكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِي يَدَيْ غَيْرِكَ 👈وَ مَرَارَةُ الْيَأْسِ خَيْرٌ مِنَ الطَّلَبِ إِلَى النَّاسِ 👈وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُور ، شماره 136 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵ترجمه د ر نامه 31 در زبان فارسی واژه‌ی «حِرفه» به معنای پیشه و شغل به کار می‌رود اما در زبان عربی دو کلمه وجود دارد: یکی حُرفه (با حاء مضموم) به معنای «محرومیت ونداری» و دیگری حِرفة (با حاء مکسور) که میتواند به معنای پیشه و شغل باشد(ن ک: مجمع البحرین و مفردات راغب) 🔸در جمله «و الْحرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُور» () کلمه حرفة (به قرینه مقابله با کلمه‌ی «الغنی») باید همان حُرفه‌ی مضموم به معنای محرومیت و نداری باشد. بنابراین معنای درست حدیث این است که : «محرومیت و نداری همراه با خویشتنداری [از هر عمل زشت] بهتر است از بی‌نیازی همراه با گناه! ➖نکته دیگر این است که نیز در فارسی به معنای پاکدامنی (خویشتنداری از گناه جنسی) به کار می‌رود اما در عربی معنای عامی دارد و به معنای خویشتنداری از هر گونه عمل قبیح است. البته در همه متون همین معنای عام خودش را نمی‌دهد بلکه گاهی ممکن است به اقتضای قرائن، منصرف به خویشتنداری از گناه خاصی بشود. 😮متاسفانه اکثر مترجمان نهج البلاغه در این جمله هر دو کلمه «حرفة» و «عفة» را به صورت نادرستی معنا کرده‌اند؛ یعنی حُرفه را با حِرفه (که به معنای شغل است) اشتباهی گرفته‌اند و عفة را هم به معنای پاکدامنی برگردانده‌اند!!! ،‌ شماره51 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵کلمه إحکام در نامه 31 نهج البلاغه به معنای کاری را با اتقان و استحکام و دقت انجام دادن است. بی‌توجهی به این نکته لغوی در ترجمه برخی فرازهای نهج‌البلاغه مانع از کامیابی مترجمان در انتقال دقیق معنا به زبان فارسی شده است. ✍️مثلا در آمده است: «ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ يَلْتَبِسَ عَلَيْكَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِيهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِم مِثْلَ الَّذِي الْتَبَسَ عَلَيْهِمْ فَكَانَ إِحْكَامُ ذَلِكَ عَلَى مَا كَرِهْتُ مِنْ تَنْبِيهِكَ لَهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ إِسْلَامِكَ إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَيْكَ بِهِ الْهَلَكَة» ترجمه: آنگاه ترسیدم اموری که مردم به خاطر هوا و هوسها و اجتهادات شخصی‌شان در آن به اختلاف افتاده‌اند، بر تو مشتبه شود، همانطور که بر خودشان نیز مشتبه شد. برای همین [به این نتیجه رسیدم که کوشیدن برای] استحکام عقایدت، با همه آن‌که هشدار دادن [و امر و نهی کردن جوانان] را نمی‌پسندم، بهتر از آن است که در جریانی رهایت کنم که در آن از هلاکت تو بیمناکم. 🔻در اینجا در جمله «کان إحکام ذلک...» یعنی شبهه را به صورت درست و متقن و اثربخش جواب دادن. این نکته که در بسیاری از ترجمه‌ها منعکس نشده، ظرافتهای بسیاری در خود دارد. مثلا نشان می‌دهد که شبهه را جواب ندادن بهتر است از بدون اتقان جواب دادن. ،‌ شماره 54 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵حرف جر فی و علَی ⁉️در آیه مبارک «وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‏ هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (سبأ: 24) چرا برای «هدایت» «عَلی» و برای «ضلال» حرف جر «في» به کار رفته است؟ ☑️ در برهان میگوید: صاحب هدایت گویا بر اوضاع تسلط دارد به هر سو که با دقت مینگرد، اشیاء برای او آشکار است و با اراده و آگاهی انتخاب میکند و پیش میرود اما صاحب ضلالت گویا در گمراهی خودش غرق شده و در تاریکی عمیقی فرو رفته و خودش هم نمیداند که در کجا هست و به کجا میرود! (البرهان، ج‏4، ص: 154). پ ن: در نهج البلاغه نیز آمده است: وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَكَ عَقَبَةً كَئُودا؛ً الْمُخِفُّ فِيهَا أَحْسَنُ حَالًا مِنَ الْمُثْقِلِ وَ الْمُبْطِئُ عَلَيْهَا أَقْبَحُ حَالًا مِنَ الْمُسْرِعِ امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در تصویر این عقبه کئود، مسافر سبک‌بار با حرف جاره فی و مسافر سنگین‌بار را با حرف جاره علی به تصویر کشیده‌اند. دوگانه «فی و علَی» در ساخت ، دوگانه بسیار زیبایی است که در صحیفه و نهج البلاغه به کرات به کار رفته و و تفسیر آن نیاز به بررسی بیشتری دارد. ، شماره ۵۳ https://eitaa.com/banahjolbalaghe‌
بسم الله 🔵آزای بیان در نهج البلاغة لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که می‌فرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا، از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. ➕یا آن جمله‌ی دیگری که معروف است: ا«ستعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا»؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها می‌خواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد... آیت الله ۱۳۹۹/۰۱/۰۳ 🔻در اعلامیه حقوق بشر که فرانسویها منتشر کردند آن جمله طلائیش که این اعلامیه با آن شروع می‌شود این است : " خدا انسانها را آزاد آفریده است " امیرالمؤمنین در هزار و دویست‌ سال قبل از آنها فرمود : « لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا » (، فلسفه اخلاق، ص 156) ،شماره 152 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 ده فرمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره مراقبت از قلب در 1) قلب باید به وسیله موعظه زنده شود (أحی قلبک بالموعظة) 2) قلب در عین زنده بودن باید مرده باشد (أمته بالزهادة) قلب به تلفیقی از «زنده بودن و پرحرارت و فعال بودن برای آخرت و کسب فضائل» و در عین حال «مرده بودن از حرکت به سوی حرام و دنیازدگی» نیاز دارد. درجای دیگری فرمود: لا کالزهد فی الحرام. 3) قلب باید قوی باشد به وسیله یقین (قوّه بالیقین) قلبی که به رسیده هم در تحمل مصائب دنیا قدرتمند می‌شود و هم در مواجهه با گناه قدرت خودکنترلی دارد. 4) قلب باید رام باشد (ذلّله بذکر الموت) آنقدر با یاد به این قلب وحشی تازیانه می‌زنند تا رام شود. 5) از قلب باید هر روز اقرار و اعتراف گرفت که فانی است نه باقی (قرّره بالفناء) 6) قلب باید با «حکمت» نورانی شود. (نوّره بالحکمة) را به «اتقان العلم» معنا کرده‌‌اند یعنی درک خاصی که به انسان توانایی و درکی می‌دهد که در پیچ و خم تزاحم‌های جامعه به علم خودش عمل کند. 7) قلب را باید نسبت به فاجعه‌های دنیا بصیر کرد (بصّره فجائع الدنیا) 8)قلب نباید مقهور صولت روزگار بشود (حذّره صولة الدهر). گاهی روزگار می‌خواهد اقتضائات غلط خودش را برقلب انسان تحمیل کند، قلب را باید از مقهور شدن در برابر روزگار بر حذر داشت. 9) اخبار گذشتگان را باید بر قلب عرضه کرد تا بیدار و متعظ و عبرت‌پذیر بشود (أعرض علیه اخبار الماضین) 10) مصیبتهای امتهای گذشته را می‌داند اما فراموش می‌کند. پس باید به او یادآوری کرد (ذکّره بما اصاب من کان قبلک) https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a ،شماره 157 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵انجیلی برای همیشه اهمیت نهج البلاغه از دیدگاه آیت الله حسنزاده آملی ✍️این، وصیتی عام و تام است که حضرت امیر آن را برای فرزندش امام حسن علیه‌السلام نگاشت و در آن همه انواع مواعظ و نصایح کافی و شافی و همه صنوف حکمت عملی وافی را جمع کرد. این نامه به عنوان یک دستور ارشادی برای هر مسلمان بلکه برای هر انسان کافی است. گویا حضرت از خویشتن خویش یک پدر مهربان برای همه بشریت، تجرید کرده یا اینکه از فرزندش حسن علیه السلام، فرزندی تجرید کرده برای همه فرزندان در همه سرزمینها. آنگاه نصایح را به گونه‌ای تنظیم کرده و مواعظ را به گونه‌ای منظم کرده که گویا انجیلی است برای هم امت اسلام. و نگارش این نامه به امام حسن اشاره‌ای است به اینکه ایشان بعد از پدرشان زعامت امت را باید بر عهده بگیرند و مورد ظلم قرار بگیرند و بر کنار شوند یعنی امام مبشّر و منذری هستند بدون سلاح و بدون اقتدار. 📚 (منهاج‏ البراعة ج 20 ، ص 3و 4) ✅(توضیح: کتاب منهاج البراعة شرح گرانسنگی بر نهج البلاغه است که توسط آیت الله میرحبیب الله خویی شروع شد و تا خطبه 229 نیز توسط ایشان شرح شد. از خطبه 229 تا پایان نامه‌ها توسط آیت الله حسن حسزاده آملی شرح شده و بخش حکمتها توسط مرحوم محمدباقر کمره‌ای شرح شده است. آیت الله حسزاده این نکات را در شرح این نامه نوشته‌‌اند.) البلاغه 63 https://eitaa.com/banahjolbalaghe