eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
43 ویدیو
17 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
، شماره 1 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از حکمت 456: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا ». (آیا آزادمردی نیست که این غذای باقیمانده در دهان را به اهلش وانهد؟). نکات:👇👇 👈عنصر زیباشناختی: تشبیه دنیا به لُماظه (غذای باقی مانده در دهان) 👈معناداری تشبیه (بیان وجه شبه): الف) غذای باقیمانده در دهان آنقدر کم است که کسی را سیر نمی‌کند دنیا نیز.... ب) غذای باقی مانده در دهان دیگری، تنفرآمیز است. در دیگر سخنان حضرت نیز دنیا به پدیده های تنفرآمیز دیگری چون استخوان خوک در دست جزامی، آب بینی بز، آب باقیمانده در ته آفتابه و... تشبیه شده است. حقیقت دنیا اگر به درستی فهم شود، مورد رغبت نخواهد بود بلکه تنفرآمیز نیز خواهد بود (فهم درست حقیقت دنیا، یکی از رازهای عصمت معصومین علیهم السلام نیز است) دونکته دیگر: 👈👈 تعبیر به «أ لا حُرٌّ» نشان می‌دهد که آزادی حقیقی در ترک دنیا (بندگی خدا) است. کسانی که با دستورات الهی مخالفت می‌کنند و می گویند: می خواهیم آزاد باشیم، غافلند که برای فرار از بندگی خدا در بند بندگی دنیا گرفتار شده اند یعنی دقیقا به همان به سویی (بنده بودن) شتافته اند که گمان می‌کنند از آن گریخته‌اند. 👈👈 تعبیر «لأهلها» و قرار دادن آن در برابر تعبیر «حُرٌّ» نشان میدهد که برخی افراد شایسته بردگی همین لماظه هستند نه شایسته بندگی خدا که مقام احرار است. باید دید اینها بر سر گوهر نفسشان چه بلایی آورده اند که شایسته آن لماظه شده اند!؟!!! @Banahjolbalaghe
باسم الله ، شماره 2 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 بُرِشی از : «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا». (همانا جان شما را بهائی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت مفروشید). عنصر زیبایی: تشبیه صریح «جان» به متاع و تشبّه ضمنی و دیریاب امام ع به "کارشناس قیمت جان" توضیح: کسی که کالایی برای فروش دارد باید به سراغ کارشناس رفته و قیمت بازاری آن را به دست ‌آورد. دنیا به تعبیر روایات، بازاری است که انسان در آن متاعی جز جانش ندارد. قیمتگذاری جان در این بازار نیاز به کارشناس (مقوّم) دارد. بی شک کارشناسی که از علی ع انسان‌شناس‌تر باشد، وجود ندارد. ایشان قیمت جان را بهشت می‌دانند. اتفاقا مشتری هم پای معامله است که «إنّ الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة». تأمل: بالاترین قیمت ممکن برای جان در این بازار، بهشت است اما شایسته‌ترین چیزی که می‌شود جان را فدای آن کرد، بهشت نیست! چرا که کسانی هم هستند که خدای را برای بهشتش نمی‌پرستند بلکه برای آن می‌پرستند که او را شایسته پرستیدن یافته‌‌‌‌اند. اینان تاجرانه به بازار نیامده‌اند تا متاعشان را قیمت‌گذاری کنند بلکه رندانی هستند که عاشقانه آمده‌اند و به جای تجارت شیفته چیز دیگری هستند، برای همین است که این کارشناس خود نیز می‌فرماید: «الهی، ما عَبَدتُك خَوفاً مِن نَارِك و لا طَمَعاً في جَنّتك و لكن وَجَدتُكَ أهلاً للعبادة فَعَبَدتُك» @Banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 6 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از : «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ» ( ای مردم، بهره دنیا گیاه خشکیده‌ای است که سبب وبا می شود پس از چراگاه این گیاه خشکیده‌ی وباخیز دوری کنید). عنصر زیباشناختی: تشبیه صریح دنیا به گیاه خشکیده که مایه ابتلا به وباست وجه شبه «دنیا» و «کاه وباخیز»:✍ 👈1. کاه، طراوت و زیبایی گیاه تازه را ندارد. دنیا نیز در نظر اهل معرفت جلوه ای ندارد 👈2. گیاه خشکیده به سرعت می‌شکند و از بین می رود، متاع دنیا نیز ناپایدار است و به سرعت از دست می رود. 👈3. متاع دنیا نیز همانند گیاهی که انسان را مبتلا به وبا می کند، انسان را به هلاکت می کشاند. 👈4. حضرت ع از تشبیه دنیا به «کاه وباخیز» میتوانستند نتیجه بگیرند که پس نباید به این کاه وباخیز نزدیک شد اما این نتیجه را نگرفته‌اند بلکه (به وسیله ) نتیجه گرفته‌اند که حتی به مرتعی که این کاه در آن یافت می‌شود نیز نباید نزدیک شد(فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ)! نکته زیبایی که در اینجا وجود دارد، آن است که آنچه این نتیجه‌گیری را موجّه میکند، حطام (کاه) بودن دنیا نیست بلکه وباخیز بودن (موبی) آن است چون میخواهند بفرمایند کاه وباخیز از دور هم انسان را مبتلا می‌کند لذا حتی به مرتع این کاه نیز نباید نزدیک شد. پس قید مؤبی در اینجا معناداری مؤثری دارد. در قرآن کریم (زمر: 21 و حدید: 20) دنیا به حطام تشبیه شده ولی قید «وباخیز» (موبی) در قرآن وجود ندارد لذا این جمله‌ی نهج البلاغه را با این همین قیدش می‌توان تفسیر بسیار زیبایی نیز برای آن تشبیه قرآنی دانست. 👈5. امام ع به جای کلمه «اجتنبوا» از کمله‌ی «تجنّبوا» استفاده کرده‌اند. این کلمه از باب تفعل بر دشواری (کلفت) نیز دلالت می‌کند. یعنی این دنیا با همه‌ی کاه بودن و وباخیز بودنش باز هم به گونه‌ای است که اجتناب از آن امر ساده‌ای نیست بلکه امر دشواری است در حالی که کاه بودن و وباخیز بودن اقتضا می‌کند که اجتناب، امر ساده‌ای باشد. بنابراین نوعی تضاد پنهان و دیریاب بین کلمه «تجنبوا» و کلمه «مرعاه» وجود دارد که دقت به آن، موجب درک زیبایی دیریاب دیگری نیز می‌شود. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 8 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : « كَفَى بِالْأَجَلِ حَارِساً» (مدت عمر، برای نگهبانی کافی است) 📝عنصر زیباشناختی: استعاره نگهبان از مدت عمر. ⬅️وجه شبه: در بیان وجه شبه می توان به دو برداشت متضاد اشاره کرد:⬇️ 👈برداشت اول انسانها محکومند در این دنیا زندگی کنند؛ این محکومان یک نگهبان زبده دارند که نمی‌گذارد از بند زندگی دنیا بگریزند. زمان پایانی این محکومیت هم همان لحظه‌ای است که حیات این نگهبان کارآزموده پایان بپذیرد. یعنی گویا اجل یک نگهبان است که وقتی نگهبانی‌اش تمام میشود ما از زندان دنیا رها میشویم. 👈برداشت دوم نگهبانی که مأمور مراقبت از چیزی است، اجازه نمی دهد که آن چیز دستخوش حوادث شود. هر کس اجل معینی دارد و قبل از پایان آن اجل از این دنیا نخواهد رفت. گویا همان زمان معین خودش به مثابه‌ی نگهبانی از انسان مراقبت می‌کند تا پیش از موعد معین، فرد، گرفتار هیچ حادثه‌ای نشود. ✏️✏️نکته: این عبارت با توجه به متن خودش تحمل هر دو معنای یاد شده را دارد اما فقط احتمال دوم را تایید می‌کند. چون با مراجعه به کتاب در می‌یابیم که این سخن مربوط به جنگ صفین است. در گرماگرم جنگ برخی شیفتگان امام ع که نگران جان ایشان بودند از حضرت درخواست کردند که بیشتر مراقب خودشان باشند. حضرت در جواب فرمودند اجل همانند نگهبانی است که از من مراقبت می‌کند و این مراقبت ادامه دارد تا زمانی که مرگ من فرا برسد. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 18 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 « كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ ...ِ» فردی از حال حضرت پرسید. ایشان در پاسخ فرمودند: چگونه باشد حال كسى كه با هستى خود، در حال فنا است و با تندرستىاش بيمار مىشود و ... 🔷عنصر زیباشناختی: باریک بینی شگرف در ایجاد رابطه میان اضداد و ارجاع امری به ضد خویش. ✍️توضیح عبارتِ «كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِه»⏬ یکی از اموری که مایه آرامش و خرسندی دنیوی انسان میشود، بقای عمر است و در مقابل چیزی که موجب نگرانی و دلشوره انسان است فنا است. در حالیکه امام علیه السلام می‌خواهند به انسان بفهمانند با همان بقای خودش در حال نابودن شدن است درست مانند روشنایی شمع که چون وجود دارد، از بین می‌رود. زیبایی این جمله به آن است که حضرت «خود ِ بودن» را «نابودی» قلمداد کرده‌اند نه حرکت به سوی آن را و به تعبیر دیگر به ما فهمانده‌اند وقتی بقاء روی دیگرش همان فنا است چرا از یکی بیزار و به دیگری مشتاق هستی؟ 🔸استمراری که از فعل مضارع «یفنی» فهمیده می شود به تدریجی و مستمر بودن این فنا اشاره می کند و نشان میدهد که این «فنا شدن» به خاطر تدریجی و مستمر بودنش مورد غفلت قرار گرفته است. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 20 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 حضرت امیر(ع) در ابتدای نهج البلاغه چهارده صفت برای مخاطب خود آورده‌اند؛ یکی از آن صفات این است که مخاطبشان را «رَهِينَةِ الْأَيَّامِ» (در گرو روزگار) خوانده‌اند. 🔹عنصر زیباشناختی: استعاره در کلمه «رهینه» و استعاره در کلمه «ایام» 🕊توضیح: مخاطبِ نامه به وثیقه‌ای که بدهکار در نزد طلبکار می‌گذارد تشبیه شده است (استعاره تصریحیّه) روزگار به طلبکاری که وثیقه اخذ کرده تشبیه شده است(استعاره مکنیّه) تلفیق این دو استعاره نشان میدهد که مخاطب نامه مانند وثیقه‌ای در نزد روزگار به ودیعت نهاده شده است. حال وجه شبه در این دو استعاره چیست؟ 🍃وجه شبه میان انسان و رهینه(وثیقه): همانگونه که وثیقه تحت سلطه و اختیار طلبکار است، انسان نیز زیر سلطه روزگار است؛ از این روی در هر بهار که طبیعت جامه‌ای نو از نشاط و طراوت میپوشد، انسان که در گرو زمان است نیز جامه‌ای نو از فرسودگی بر تن می‌کند و این فرسودگی، گام به گام او را به مرگ نزدیکتر می‌کند. 🍃وجه شبه میان روزگار و طلبکار (ایام): روزگار طلبکار است اما طلبکاری که طلبش، خودِ بدهکار است و این بار دیگر از طلبکار چیزی را به عنوان گرو اخذ نکرده بلکه خود او را به گرو گرفته و این خود او است که با هر نفسی که می‌کشد، بخشی از بدهی‌اش را به روزگار باز پس میدهد تا وقت رسیدن اجل، تمام بدهی‌اش (همه عمرش) را پرداخته باشد. ✍️ کاش در این سال جدید پیش از آنکه ایام، طلبش را به طور کامل از ما بازپس بگیرد سری هم به خود بزنیم و نگذاریم حسرت این دیدار در قیامت و تا ابد بر دلمان بماند. 👈دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور شاید این عید به دیدار خودم هم بروم. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 22 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : «وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا» (و از آنچه باقى گذاردهاند مىخوريد) 🔷عنصر زیباشناختی: استعاره مرشّحه در واژه «لفظوا» انسان خواه ناخواه از آنچه گذشتگان بر جای گذاشته‌اند بهره می‌جوید. حضرت امیر(علیه السلام) از آنچه که از گذشتگان به ما رسیده است، با عبارت «ما لفظوا» یاد کرده است. «لَفَظَ» به معنی بیرون انداختن چیزی از دهان است یعنی میراث مادی گذشتگان را به غذای بیرون انداخته شده از دهان تشبیه کرده اند. 🔵وجوه شباهت دنیا به «ما لفظوا»: 👇 1️⃣. غذای بیرون انداخته شده از دهان، امری تنفر آمیز است و مورد رغبت کسی قرار نمی گیرد. کسی که چشم بصیرت داشته باشد میل و رغبتی به مال دنیا ندارد و دنیا در نزد او آب بینی بزی بیش نیست. 2️⃣دنیا برای کسی ماندنی نیست. این دنیا دست به دست می شود. اگر روزی گذشتگان طعم دنیا را چشیده و آن را بیرون انداخته‌اند ما نیز روزی دنیا را برای دیگران رها خواهیم ساخت. 3️⃣هیچ کس از دنیا سیر نمی شود، انسان دنیا را فقط مضمضه می‌کند. باید بچشی و آن را بیرون بیاندازی. همانند آدامس یا شکلاتی که هیچ کس آن را قورت نمی دهد فقط از دهانی به دهان دیگر انتقال می یابد. نکته: این احتمال را نیز مطرح کرده است که ما از میوه هایی استفاده می کنیم که از خاکی روئیده که با خون و چرکی که از دهان مردگان خارج می شود در آمیخته است. 🌾 ( این سبزه که امروز تماشاگه توست/ فردا همه از خاک تو برخواهد رست) @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 30 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 🔷 (قسمت سوم) «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه». (به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به سینه مادرش بيشتر است) عنصر زیباشناختی: تمثیلی بدیع و شگفت انگیز () ✍️وجه شَبَه: آرامش دهندگی 🔹«انس با سینه مادر» موجب آرامش طفل است؛ «انس با مرگ» هم موجب آرامش حضرت علی علیه السلام است. حضرت امیر با موتی که طعم هستی دارد و بازگشت به سوی معشوق است (الیه راجعون) انس داشتند و این انس موجب ایشان می‌شد؛ چرا که «الا بذکر الله تطمئن القلوب». این که در چشم علی علیه السلام، «کم ارزشتر از آب بینی بز»، «بی‌ارزشتر از استخوان خوک در دست جذامی» و «منفورتر از غذای مانده در لای دندان»است چگونه می‌تواند آرامَش بکند؟! او که جانش با آب "حیات موت" انس داشت، جسمش را نیز به دوش گرفت و از این دنیا رفت تا خود قدری بیاساید و ما را با درد بی‌پدری رها کند. https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 30 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 🔷 (قسمت سوم) «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّه». (به خدا سوگند انس و علاقه فرزند ابوطالب به مرگ از علاقه طفل شيرخوار به سینه مادرش بيشتر است) عنصر زیباشناختی: تمثیلی بدیع و شگفت انگیز () ✍️وجه شَبَه: آرامش دهندگی 🔹«انس با سینه مادر» موجب آرامش طفل است؛ «انس با مرگ» هم موجب آرامش حضرت علی علیه السلام است. حضرت امیر با موتی که طعم هستی دارد و بازگشت به سوی معشوق است (الیه راجعون) انس داشتند و این انس موجب ایشان می‌شد؛ چرا که «الا بذکر الله تطمئن القلوب». این که در چشم علی علیه السلام، «کم ارزشتر از آب بینی بز»، «بی‌ارزشتر از استخوان خوک در دست جذامی» و «منفورتر از غذای مانده در لای دندان»است چگونه می‌تواند آرامَش بکند؟! او که جانش با آب "حیات موت" انس داشت، جسمش را نیز به دوش گرفت و از این دنیا رفت تا خود قدری بیاساید و ما را با درد بی‌پدری رها کند. https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 25 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 🔷فلسفه ترغیب به زهد در نهج البلاغه این که نهج البلاغه پر از و ترغیب به زهد است، چه چیز را نشان می‌دهد؟ بله، [یک] بیماری را نشان می‌دهد، این نسخه‌ی امیرالمؤمنین که این قدر راجع به دنیا گرم و پرشور و پرهیجان و زیبا و بلیغ حرف می‌زند، نشان می‌دهد که مردم بدجوری گرفتار دنیا شده بودند. بیست و سه سال مردم بدجوری اسیر شده بودند و [حضرت علی علیه السلام با] این دست گره‌گشا سعی می‌کند گره‌های این کمند را از دست و پای آنها باز کند. در نهج البلاغه وقتی ما به ذکر می‌رسیم اوجی میبینیم، احساس می‌کنیم کلام امیرالمؤمنین در باب دنیا اصلا یک لحن و لَون دیگر است، البته از صدها نمونه که در این زمینه وجود دارد من نتوانستم که این چند سطر را یادداشت نکنم و اینجا نخوانم از بس زیباست.« فَإِنَّ الدُّنْيَا رَنِقٌ مَشْرَبُهَا رَدِغٌ مَشْرَعُهَا يُونِقُ مَنْظَرُهَا وَ يُوبِقُ مَخْبَرُهَا غُرُورٌ حَائِلٌ وَ ضَوْءٌ آفِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ سِنَادٌ مَائِلٌ حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا وَ اطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا قَمَصَتْ بِأَرْجُلِهَا وَ قَنَصَتْ بِأَحْبُلِهَا وَ أَقْصَدَتْ بِأَسْهُمِهَا وَ أَعْلَقَتِ الْمَرْءَ أَوْهَاقَ الْمَنِيَّةِ قَائِدَةً لَهُ إِلَى ضَنْكِ الْمَضْجَعِ وَ وَحْشَةِ الْمَرْجِعِ ». () ببینید چقدر است، البته قابل نیست، باید بلغا و شعرا بنشینند کلمه کلمه اینها را بسنجند و ترجمه کنند. آن که ... توجه من را جلب کرد این بود که وقتی در باره دنیا صحبت می‌کند می‌فرماید: « غُرُورٌ حَائِلٌ وَ ضَوْءٌ آفِلٌ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ سِنَادٌ مَائِلٌ». بعد نکته‌ای را ذکر میکند « حَتَّى إِذَا أَنِسَ نَافِرُهَا» آن چنان دنیا با جلوه‌هایش و فریبندگیهایش خودنمایی می‌کند که [حتی]آنان که از دنیا می‌گریختند و از آن وحشت داشتند، به آن انس میگیرند «إطْمَأَنَّ نَاكِرُهَا» آنها که حاضر نبودند به دنیا دست بزنند، در کنار دنیا احساس آرامش میکنند. این همان بیماری است، یعنی همان انسانهایی که در دوران پیغمبر خانه و زندگی و باغهای مکه و ثروت و تجارت، و حتی زن و بچه را رها کردند و برای اسلام در کنار پیامبر به مدینه آمدند، با گرسنگی ساختند، با سختی ساختند، همین‌ها ... پس از رحلت پیامبر وقتی از دنیا می‌روند طلاهایی را که از اینها مانده برای تقسیم بین وارث باید با تبر بشکنند، اینها مصداق «حتی اذا آنس نافرها و اطمأن ناکرها» است. این اوج سخن امیر المؤمنین است. ( شماره 2) http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23350 https://telegram.me/banahjolbalaghe
بسم الله 📢 3 4️⃣مضامین خطبه 1. خلیفه اول به جایگاه بی‌بدیل حضرت امیر علیه السلام نسبت به خلافت علم داشت و می‌دانست که که بدون حضرت، خلافت، کارآمد نخواهد بود ولی با این حال، لباس خلافت را با اینکه اندازه‌اش نبود، بر به سختی تن کرد. 2. توصیف خویش به کوه عظیمی که سیل علم و معرفت از آن سرازیر است و هیچ پرنده‌ای را سودای پرواز به سوی بلندای آن نیست. 3. دلیل کناره‌گیری از خلافت. 4. توصیف ظلمت حاکم بر جامعه بعد از نبی(ص). 5. توصیفی بلیغ از سختی صبر کردن در دوران خلافت خلفاء. 6. تعجب از تصمیم کناره‌گیری از امر خلافت در زمان حیاتش و واسپاری آن به عمر بعد از وفات. 7. توصیفی بلیغ از همدستی خلیفه اول و دوم برای تصاحب و تقسیم حکومت. (لَشَدّ ما تَشَطّرا ضَرعَیها) 8. توصیف به اوصافی چون: تند خویی، لغزشهای فراوان و عذرخواهی فراوان، تشبیه خلیفه دوم به شتری چموش از حیث دشواری تعامل با وی، گرفتاری مردم به لغزش و خطا و دور شدن از حق در زمان خلافت او. 9. شکایت از همطراز قرار دادن حضرت با اعضای شورای شش نفره توسط خلیفه دوم. 10. رأی دادن برخی از اعضای به عثمان در اثر حسادت و کینه به حضرت و برخی دیگر به جهت تعصبات خویشاوندی. 11. تشبیه به حیوانی که زندگی اش در خوردن و دفع کردن خلاصه می شود. 12. چپاول بیت المال توسط بنی امیه در زمان خلافت عثمان. 13. رفتار ناشایست خلیفه سوم و اسراف در مصرف بیت المال که سبب نارضایتی مردم و قتل وی شد. 14. اقبال و هجوم مردم به درب خانه حضرت امیر علیه السلام پس از . 15. پذیرش خلافت و عهدشکنی (اصحاب جمل)، (خوارج) و (معاویه و اصحاب وی). 16. بیان دلیل پذیرش خلافت بعد از قتل عثمان. 17. بی‌مقداری در نزد علی علیه السلام که آن را پست‌تر از آب بینی بز دانسته است. 18. مردی از اهل عراق نامه ای به حضرت داد و حضرت از ادامه سخن بازماند و بعد از آنکه ابن عباس درخواست کرد که حضرت، سخنان خود را ادامه دهند، ایشان فرمودند: «شلعه آتشی بود که از دل زبانه کشید و فرونشست». می گوید: به خدا سوگند از قطع هیچ سخنی به این اندازه اندوهگین نشده بودم. 5️⃣مصادر خطبه الجَمَل شیخ مفید/ فهرست نجاشی/ فهرست ابن ندیم/ الانصاف فی الإمامة ابن قبة رازی/ معانی الأخبار شیخ صدوق/ المناقب ابن جوزی/ المغنی قاضی عبد الجبار معتزلی/ الأمالی شیخ طوسی/ مجمع الأمثال میدانی/ المستقصی زمخشری/ تذکرة الخواص سبط ابن جوزی و ... زلال معرفت احساس مى‏كند و در مشكلات به او پناه مى‏برد. (مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَأْ) 3️⃣مصادر خطبه الارشاد شیخ مفید/ المسترشد طبری ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵اقامت در کاروانسرا؟ تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ‏ اللَّهُ‏ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا ۲۰۴ نهج البلاغه مهیا شوید (خداوند رحمتتان کناد) که بانگ سفر در میان شما سر داده شده، و اقامت در [کاروانسرای] دنیا را کوتاه کنید. 🌹عنصر زیبایی شناختی : ماده «» در مورد کسی به کار می‌رود که مَرکب خود را در کاروانسرا یا منزل‌گاهی حبس می‌کند تا در آنجا اقامت کند. ( مجمع البحرین: عَرَجَ‏ فلان على المنزل: إذا حبس ‏عليه مطيته و أقام‏ ) باتوجه به این معنا در اینجا مُرکّب زیبایی خودنمایی می‌کند چون کلمه «عرجه» قرینه است که به مثابه یک کاروانسرا به کشیده شده است. : انسان تشبیه شده به مسافر. دنیا تشبیه شده به کاروانسرا. زیستن در دنیا تشبیه شده به اقامت موقت در کاروانسرا. کوتاه بودن عمر دنیوی تشبیه شده به زودگذر بودن زمان اقامت در کاروانسرا. هدف نبودن دنیا تشبیه شده به مقصد نبودن کاروانسرا. 🔔نکته معنایی : کسی که مرکب خود را حبس می کند تا مدت کوتاهی در کاروانسرا بماند کمترین دلبستگی را به آن محل دارد و همواره توجه دارد که اینجا مقصد نیست. گویا حضرت در این کلام نورانی حتی به همین اندازه وابسته شدن به این منزل گاهِ دنیا را نمی پذیرند و می فرمایند این وابستگی به دنیا که همچون وابستگی مسافر به کاروانسرا است را کم کنید. ، شماره 43 ✍️محمد سرافراز استاد حوزه علمیه قم. https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵دنیازدگان سپاه علی علیه السلام در عکی در آوردگاه صفین به نزد معاویه رفت و به او گفت: برای مردان قبیله ما به اندازه سهم جنگی چهارهزار نفر را مقرر بکن تا ما هم تو را خشنود کنیم. معاویه گفت: باشد. ✍️نصر بن مزاحم نوشته است از وقتی قبیله عک با چنین قراری گذاشتند و معاویه هم عطایای آنان را برایشان فرستاد, بیماردلان همگی به معاویه امید بستند و چشم به پول‌پاشی او دوختند (لم يبق من أهل العراق أحد في قلبه مرض، إلّا طمع في معاوية و شخص بصره إليه) تا آنکه خبرشان به علی علیه السلام رسید و او را آزرده‌خاطر کرد. 🔺بعدا معاویه گفت: به خدا قسم، چنان با پول و ثروت، دل یاران مورد اعتماد علی را به خودم متمایل خواهم کرد و بینشان پول‌پاشی خواهم کرد تا دنیای من در میان آنان بر آخرت علی غلبه کند. 📚بهج الصباغة ج 6 ص 491 📚 ↩️شاید به این خاطر بود که علی علیه السلام ناجار بود اینقدر از و دنیازدگی سخن بگوید. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ،شماره171 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵هشت ویژگی دشمنان حسین بن علی ع در زیارت آنان که برای جنگ با حسین بن علی علیهما السلام صف آرایی کردند، کسانی بودند که؛ 1) فریبشان دادن بود (مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا) 2) سعادتی را که خداوند از دنیا برای آنان قرار داده بود، با متاع پستی معاوضه کردند(وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى). 3) روزی اخروی‌شان را به بهایی ناچیز فروختند (وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَس) 4) و دچار خودبینی و عجب شدند (وَ تَغَطْرَس) 5) در چاه هوی و هوس خودشان سقوط کردند (وَ تَرَدَّى فِي هَوَاه) 6) پیامبر خدا را از خود خشمگین کردند (وَ أَسْخَطَ نَبِيَّك) 7) تابع کسانی شدند که اهل تفرقه و نفاق بودند (وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ ) 8) از کسانی اطاعت کردند که حامل گناه و مستحق دوزخ بودند (اطاع ... حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّار). شماره 64 https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a