eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
184 عکس
42 ویدیو
16 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
، شماره 1 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از حکمت 456: «أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا ». (آیا آزادمردی نیست که این غذای باقیمانده در دهان را به اهلش وانهد؟). نکات:👇👇 👈عنصر زیباشناختی: تشبیه دنیا به لُماظه (غذای باقی مانده در دهان) 👈معناداری تشبیه (بیان وجه شبه): الف) غذای باقیمانده در دهان آنقدر کم است که کسی را سیر نمی‌کند دنیا نیز.... ب) غذای باقی مانده در دهان دیگری، تنفرآمیز است. در دیگر سخنان حضرت نیز دنیا به پدیده های تنفرآمیز دیگری چون استخوان خوک در دست جزامی، آب بینی بز، آب باقیمانده در ته آفتابه و... تشبیه شده است. حقیقت دنیا اگر به درستی فهم شود، مورد رغبت نخواهد بود بلکه تنفرآمیز نیز خواهد بود (فهم درست حقیقت دنیا، یکی از رازهای عصمت معصومین علیهم السلام نیز است) دونکته دیگر: 👈👈 تعبیر به «أ لا حُرٌّ» نشان می‌دهد که آزادی حقیقی در ترک دنیا (بندگی خدا) است. کسانی که با دستورات الهی مخالفت می‌کنند و می گویند: می خواهیم آزاد باشیم، غافلند که برای فرار از بندگی خدا در بند بندگی دنیا گرفتار شده اند یعنی دقیقا به همان به سویی (بنده بودن) شتافته اند که گمان می‌کنند از آن گریخته‌اند. 👈👈 تعبیر «لأهلها» و قرار دادن آن در برابر تعبیر «حُرٌّ» نشان میدهد که برخی افراد شایسته بردگی همین لماظه هستند نه شایسته بندگی خدا که مقام احرار است. باید دید اینها بر سر گوهر نفسشان چه بلایی آورده اند که شایسته آن لماظه شده اند!؟!!! @Banahjolbalaghe
باسم الله ، شماره 2 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 بُرِشی از : «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا». (همانا جان شما را بهائی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت مفروشید). عنصر زیبایی: تشبیه صریح «جان» به متاع و تشبّه ضمنی و دیریاب امام ع به "کارشناس قیمت جان" توضیح: کسی که کالایی برای فروش دارد باید به سراغ کارشناس رفته و قیمت بازاری آن را به دست ‌آورد. دنیا به تعبیر روایات، بازاری است که انسان در آن متاعی جز جانش ندارد. قیمتگذاری جان در این بازار نیاز به کارشناس (مقوّم) دارد. بی شک کارشناسی که از علی ع انسان‌شناس‌تر باشد، وجود ندارد. ایشان قیمت جان را بهشت می‌دانند. اتفاقا مشتری هم پای معامله است که «إنّ الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة». تأمل: بالاترین قیمت ممکن برای جان در این بازار، بهشت است اما شایسته‌ترین چیزی که می‌شود جان را فدای آن کرد، بهشت نیست! چرا که کسانی هم هستند که خدای را برای بهشتش نمی‌پرستند بلکه برای آن می‌پرستند که او را شایسته پرستیدن یافته‌‌‌‌اند. اینان تاجرانه به بازار نیامده‌اند تا متاعشان را قیمت‌گذاری کنند بلکه رندانی هستند که عاشقانه آمده‌اند و به جای تجارت شیفته چیز دیگری هستند، برای همین است که این کارشناس خود نیز می‌فرماید: «الهی، ما عَبَدتُك خَوفاً مِن نَارِك و لا طَمَعاً في جَنّتك و لكن وَجَدتُكَ أهلاً للعبادة فَعَبَدتُك» @Banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 6 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از : «يَا أَيُّهَا النَّاسُ مَتَاعُ الدُّنْيَا حُطَامٌ مُوبِئٌ فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ» ( ای مردم، بهره دنیا گیاه خشکیده‌ای است که سبب وبا می شود پس از چراگاه این گیاه خشکیده‌ی وباخیز دوری کنید). عنصر زیباشناختی: تشبیه صریح دنیا به گیاه خشکیده که مایه ابتلا به وباست وجه شبه «دنیا» و «کاه وباخیز»:✍ 👈1. کاه، طراوت و زیبایی گیاه تازه را ندارد. دنیا نیز در نظر اهل معرفت جلوه ای ندارد 👈2. گیاه خشکیده به سرعت می‌شکند و از بین می رود، متاع دنیا نیز ناپایدار است و به سرعت از دست می رود. 👈3. متاع دنیا نیز همانند گیاهی که انسان را مبتلا به وبا می کند، انسان را به هلاکت می کشاند. 👈4. حضرت ع از تشبیه دنیا به «کاه وباخیز» میتوانستند نتیجه بگیرند که پس نباید به این کاه وباخیز نزدیک شد اما این نتیجه را نگرفته‌اند بلکه (به وسیله ) نتیجه گرفته‌اند که حتی به مرتعی که این کاه در آن یافت می‌شود نیز نباید نزدیک شد(فَتَجَنَّبُوا مَرْعَاهُ)! نکته زیبایی که در اینجا وجود دارد، آن است که آنچه این نتیجه‌گیری را موجّه میکند، حطام (کاه) بودن دنیا نیست بلکه وباخیز بودن (موبی) آن است چون میخواهند بفرمایند کاه وباخیز از دور هم انسان را مبتلا می‌کند لذا حتی به مرتع این کاه نیز نباید نزدیک شد. پس قید مؤبی در اینجا معناداری مؤثری دارد. در قرآن کریم (زمر: 21 و حدید: 20) دنیا به حطام تشبیه شده ولی قید «وباخیز» (موبی) در قرآن وجود ندارد لذا این جمله‌ی نهج البلاغه را با این همین قیدش می‌توان تفسیر بسیار زیبایی نیز برای آن تشبیه قرآنی دانست. 👈5. امام ع به جای کلمه «اجتنبوا» از کمله‌ی «تجنّبوا» استفاده کرده‌اند. این کلمه از باب تفعل بر دشواری (کلفت) نیز دلالت می‌کند. یعنی این دنیا با همه‌ی کاه بودن و وباخیز بودنش باز هم به گونه‌ای است که اجتناب از آن امر ساده‌ای نیست بلکه امر دشواری است در حالی که کاه بودن و وباخیز بودن اقتضا می‌کند که اجتناب، امر ساده‌ای باشد. بنابراین نوعی تضاد پنهان و دیریاب بین کلمه «تجنبوا» و کلمه «مرعاه» وجود دارد که دقت به آن، موجب درک زیبایی دیریاب دیگری نیز می‌شود. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 7 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : « الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ» (بردباری، قبیله است). عنصر زیباشناختی: تشببه پرمبالغه‌ی صبر و بردباری به قبیله (برخی این قبیل تعابیر را می‌دانند نه تشبیه) وجه شبه: 👈1. فرد بردبار مورد محبت و احترام مردم قرار می‌گیرد و اگر مشکلی برای او رخ دهد دیگران او را یاری می‌رسانند همانگونه که قبیله، انسان را در سختی ها یاری می کند. 👈2. تعلق به یک قبیله‌ی مقتدر گاهی موجب می‌شد که مخالفان شخص، اصلا خیال حمله به او را هم در سر نپرورانند آدم حلیم نیز چنین است خود می‌داند با جهالت جاهلان چگونه برخورد کند که آنها به فکر حمله به او هم نیفتند. یعنی حلم گاهی موجب «دفع الخطر» (پیشگیری از وقوع خطر) می‌شود نه «رفع الخطر» ✍نکته لغوی: برخی حلم را به "عجله نکردن در مواخذه‌ی دیگران" معنا کرده‌اند که از لوازم عملی بردباری است و بر این اساس یک مصداق عملی بسیار مناسب برای بردباری است. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره10 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : « الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ». (فرصتها مىگذرند همچون عبور ابرها؛ بنابراين فرصتهاى نيك را غنيمت بشماريد). 🔵عنصر زیباشناختی: آمد و شد فرصتها به عبور ابرها. 🔷توضیح: در باب گذر عمر، تشبیهی دارد که می گوید: « بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین» لکن حضرت امیر(ع) گذر عمر را به گذر ابرها تشبیه کرده است. ✍تفاوتهای تشبیه به آب و تشبیه به ابر:⏬ 👈یکم) گذر آب در جوی، در جلوی چشم ناظر است و ناظر از آن غفلت ندارد ولی ابرها از بالای سر می گذرند و اگر آسمانی نباشی و به بالا ننگری، از گذر آن غافل می‌مانی. 👈دوم) آب با صدا حرکت می‌کند و همین صدا موجب می‌شود که انسان از آن غفلت نکند ولی ابر بدون صدا حرکت می کند و بی‌صدا بودنش غفلت آور است. 👈سوم) سرعت حرکت ابر بیش از حرکت آب است. 📢توضیح: قصد این نوشته، مقایسه امام علی ع با حافظ نیست بلکه با بررسی این دو تشبیه فقط خواستیم نکات پنهان تشبیه به ابر آشکار شود. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 14 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 « وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى». () (همانا او می دانست که جایگاه من نسبت به خلافت همچون جایگاه محور نسبت به آسیاب است). 🌹عنصر زیباشناختی: 🔹 خلافت به سنگ آسیاب و تشبیه خودشان به محور آن سنگ. 🔷وجه شبه: 1⃣سنگ آسیاب اگر محور نداشته باشد، نه تنها آسیاب نفعی نخواهد داشت بلکه ممکن است با سقوط سنگها و واژگون شدن، موجب خسارت شود. خلافت نیز بدون محوریت امام ع نه تنها کارکرد صحیح ندارد بلکه موجب خسارت به امت می‌‌شود. 2⃣حرکت سنگ آسیاب بر گرد محور همواره یک حرکت چرخشی است؛ اتفاقا مَثَل امام نیز مَثَل کعبه است که امت به دور او باید بچرخد و اوامر امام، برنامه گردش چرخ زندگی مردم باشد و این یعنی رهبری دینی و سیاسی. 3⃣ آنچه مانع انسجام سنگ زیرین و زبرین می شود، محور آسیاب است. امام نیز مایه وحدت امت است. در دعای افتتاح می خوانیم: « اللهم... و ارتُق بِهِ فَتقَنا» ( تفرقه ما را به واسطه او به اتحاد تبدیل کن) @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 38 ناله شتر 🐫، گازگرفتن جَنگ💣 ! -10 نهج البلاغه/ فکأنّی قد رأیتُک تَضجُّ من الحرب اذا عَضّتک ضجیجَ الجمال بالاثقال. حضرت در این نامه خطاب به معاویه می فرمایند : گویا تو را در زمانی که گرفتار جنگ می شوی ، همچون شتری که زیر بار سنگین فریاد می زند می بینم. 🌷عنصر زیبایی شناختی : ۱. (تضج ... ضجیج الجمال) به وسیله مفعول مطلق که یکی از انواع است که در آن ادات تشبیه و وجه شبه حذف می شود. ناله زدن معاویه تشبیه به ناله زدن شتر شده است. آن هم شتری که با وجود مقاومت زیادش در برابر سختی ها و توانایی اش در حمل بارهای سنگین ، از شدت فشاری که بر او می آید به ناله و شیون افتاده است. ۲. (الحرب... عضّتک) در کلمه حرب . لغت عضّ به معنای گاز گرفتن است که خیلی اوقات برای حیواناتی مثل شتر و سگ به کار می رود (صحاح) در اینجا به قرینه این کلمه ، جنگ (حرب) به یک موجود درنده تشبیه شده که می خواهد گاز بگیرد و حمله کند. 🔔نکات : 1️⃣ حضرت با این عبارتشان خطاب به معاویه ، جنگ را می کنند و عاقبت آن را به رخ می کشند. 2️⃣ در تشبیه حضرت ، صرفا ناله و شیون نیست بلکه ناله و شیون یک موجود قوی مثل شتر است. یعنی ای معاویه هر چقدر که قوی و نیرومند و صاحب تجهیزات جنگی باشی باز هم آه و ناله خواهی زد. 3️⃣ فایده و اثری که در تعبیر شیون و ناله شتر ( ضجیج الجمال ) و گاز گرفتن جنگ ( الحرب اذا عضتک ) وجود دارد این است که موجب تضعیف روانی دشمن می شود و جان او را مملو از ترس و وحشت می کند. 4️⃣ در فرهنگ عربی یک عنصر گران قیمت، مقاوم و دارای عظمت ظاهری (بزرگ و بلند قامت) بود. حضرت میخواهند به معاویه گوشزد کنند که اگرچه ظاهرا قوی هستی اما مانند شتر هم باشی باز هم ناله ات را در میآورم. این نکته به زیبایی تشبیه افزوده است. ✍️محمد سرافراز @banahjolbalaghe
بسم الله 🔵بیماری و باد پاییزی حضرت امیر(ع) در بازگشت از یکی از اصحاب را که بیمار بود، دیدند و بدو فرمودند: «...وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاق‏» ( ...امّا بیماری، گناهان را از بين مى‏برد و آنها را مانند برگ درختان مى‏ريزد) 🔹عنصر زیباشناختی: پنهان «بیماری به باد پائیزی»، «انسان به درخت» و «گناه انسان به برگ زرد» 🔻توضیح: هر چند سخنی از باد پائیزی و عمل انسان به میان نیامده است لکن ریزش برگ درختان مربوط به فصل پائیز و در اثر وزش باد پائیزی رخ می‌دهد لذا وقتی ریزش گناهان به ریزش برگ درخت تشبیه شود، چنین تشبیهی سه تشبیه درهم تنیده را در خود دارد که اگر این تشبیه ها را کنیم به این صورت بندی دست پیدا میکنیم: 1) تشبیه «بیماری به باد پائیزی» 2) تشبیه «انسان به درخت» 3) تشبیه «اعمال بد انسان به برگهای زرد» ➕افزون بر زیبایی خاصی که ترکیب و انسجام سه‌گانه فوق به تشبیه می‌دهد، دو تشبیه پنهان نیز به خاطر بودنشان زیبایی دیگری به تشبیه داده‌اند. ✍️نکته معنایی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در صدد هستند که درک انسان از بیماری را تغییر دهند. وقتی درک انسان از بیماری تغییر کند و به چنین برداشتی برسد که بیماری چیزی مانند باد پاییزی است که با ریختن برگهای زرد (گناه) به داد درخت می‌رسد، اولا تحمل برای چنین ذهن و روانی ساده‌تر می‌شود ثانیاً انگیزه‌ی خداوند در برابر بیماری افزایش می‌یابد(). ، شماره 40 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 📢 5 1️⃣فضای صدور خطبه بعد از آنکه بیعت با ابوبکر، در سقیفه، پایان یافت، و ابوسفيان به امیرالمومنین علیه السلام عرض كردند كه آماده‏اند با او براى بيعت كنند، حضرت نپذيرفته، اين خطبه را ايراد فرموده و در آن، نهى از فتنه و آشوب نمودند. (پیام امام، ج1، ص433) بر اساس روایات، امیرالمومنین علیه السلام بعد از جریان ، به دنبال استیفای حق خود بودند و نپذیرفتن درخواست این دو نفر می‌تواند ناشی از این عوامل باشد: 1) آن دو را در یاری خود، دارای استقامت و پای مردی نمی دیدند. 2) درخواست آندو، پس از تلاشهای حضرت و ناامیدی ایشان از امکان استیفای حق خود- بدون آسیب رسیدن به کیان اسلام- بود. 3) نداشتن یاوران کافی که خود حضرت، در این خطبه، به صورت ضمنی به این امر اشاره کرده اند. 4) انگیزه صحیح و ایمانی در پس این دعوت وجود نداشت که این نکته در مورد ، قریب به واقع است. 2️⃣اهمیت خطبه 1. اين خطبه از معدود خطبه‏هايى است كه از «على» (ع) در غير زمان خلافتش نقل شده است. 2. این خطبه بیانگر بصیرت و ایمان بی بدیل علی بن ابی طالب علیه السلام است که هیچ امری را بر مصالح اسلام و مسلمین ترجیح نداده، خالی از منیت، ذوب در عبودیت و سرشار از روح ایثار در طریق حضرت حق است.(و ما ینطق عن الهوی) 3. وجود استعارات و تشبیهات بدیع و شورانگیز در آن. 4. وجود برخی عبارات کلیدی چون «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ» در آن. 3️⃣مضامین خطبه 1. نهی از نزاع و فتنه انگیزی. 2. اشاره ضمنی به اینکه اگر یار و یاوری داشت، قیام می‌کرد ولی اکنون که یاران خالصی ندارد، باید از امر خلافت کناره‌گیری نماید. 3. حکومت به آب گندیده و لقمه گلوگیر که می تواند اشاره به غاصبانه بودن حکومت خلیفه اول باشد. 4. اشاره به اینکه اکنون زمان مناسبی برای پی‌جویی حق خود نیست، در قالب یک زیبا. 5. شِکوه از بی‌خردی و طعنه مردم که اگر در پی حق خود باشد، وی را متهم به ریاست‌طلبی کرده و اگر دست از مطالبه حق خود بردارد، او را متهم به ترس می‌کنند. 6. پاسخ به شبهه ترس از مرگ با استناد به دو امر: اشاره به سابقه درخشان خود در مواجهه با سختی ها در قالب یک ضرب المثل، و دیگری، بیان این نکته که انس حضرت با موت بیش از انس طفل با سینه مادر است. 7. پاسخ به دلیل کناره‌گیری و سکوت با بیان یک تشبیه بسیار زیبا مبتنی بر که البته در تفسیر آن اختلاف نظر وجود دارد. (بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ) 4️⃣مصادر خطبه تذکرة الخواص سبط ابن جوزی/ الإحتجاج طبرسی/ المحاسن و المساوی بیهقی ✍️استادعلی رحیمی؛ حوزه علمیه شیراز https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله با زیبایی های نهج 🔵 نگهبان ... : کفی بالأجل حارساً. برای نگهبانی کافی است. 🌹عناصر زیبایی شناختی : دومین عنصر زیبایی شناختی در این عبارت تشبیه است. در این بلیغ، مرگ به یک نگهبان تشبیه شده. فایده نگهبان، حفظ از خطرات است. اگر مرگ نگهبان است پس خطر و دشمن کیست که قرار است مرگ ما را از او حفظ کند؟ پاسخ این سوال را می‌توان اینگونه داد که کسی که با مرگ انس گرفته باشد از هیچ عامل ترساننده‌ای هراس نخواهد داشت چنانکه گویا همین انیس (مرگ) نگبهان او است. (والله لابن ابی‌طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه = به خدا سوگند اُنس پسر ابوطالب با مرگ بیشتر از اُنس کودک با آغوش مادرش است) شبه دیگر در اینجا احساس آرامشی است که نگهبان به انسان می دهد. حاصل اعتقاد به مرگ و انس گرفتن با آن، یک آرامشی است که در کنار هیچ نگهبان مادی به دست نمی آید. معنای عمیق‌تری که در این تشبیه وجود دارد آن است که این نگهبانیِ مرگ، صرفا نگهبانی از جسم ما نیست بلکه نگهبان روح و دین ما نیز هست. کسی که اعتقاد به مرگ دارد و می‌داند که این فرصت ها روزی به پایان می رسد در دین خود بیشتر احتیاط می‌کند.( لَيَمْنَعُنِي مِنَ اللَّعِبِ ذِكْرُ الْمَوْت‏= یاد مرگ مرا از لهو و لعب بازمی‌دارد ) 🔔نکته : نکته جالبی که در اینجا وجود دارد این است که درک مخاطب از ماهیت مرگ، عوض می‌شود. به راستی اگر قرار است مرگْ نگبهان انسان باشد پس عامل خطرزا چیست؟ عامل خطرزا باید عناصری چون غفلت، دنیاگرایی، ترسو بودن و ... باشد، چنین تشبیهی باعث می‌شود در قوه‌ی عاقله‌ی انسان جای مصادیق خطر و مصادیق امنیت کاملا تغییر یابد. این تغییر درک در درون انسان، به شدت انسان را کنترل می‌کند و رفتارهای او را تغییر می‌دهد، که امروزه در فلسفه اخلاق از آن به یاد می‌کنند. سومین عنصر زیبایی شناختی است. وجود همه آنچه در مورد این کلام نورانی گفتیم و نگفتیم در غالب سه کلمه سبب پیدایش ایجاز بلاغی# (ایجاز قصر ) شده است. گویا این سه کلمه فریاد می زند که درون من حرف های زیادی برای گفتن نهفته است. ✍️استاد محمد سرافراز، حوزه علمیه قم ، شماره 46 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵رحمت دوبعدی پیامبر در نهج البلاغة 🔸طبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْم‏ نهج البلاغة 🔹طبیبی که به دنبال بیمارانش می‌گشت در حالیکه مرهم‌هایش را اثربخش کرده بود و ابزار جراحی‌اش را گداخته [و آماده] نموده بود اما آن ابزار داغ را [فقط] بر بدن بیمارانی می‌نهاد که به خاطر قلبی کور، گوشی کَر و زبانی لال نیاز به جراحی پیدا کرده بودند. 🔻در منطق نهج البلاغة مخاطبان پیامبر به دو گروه تقسیم شده‌اند: نخست آنان که به بیماری جهل مبتلا بودند و با یک درمان سرپایی مداوا می‌شدند دوم آنانکه به بیماری عمیقتری مانند لجاج مبتلا شده بودند و جز با داغ‌نهادن مداوا نمی‌شدند. کارویژه‌ی پیامبر برای گروه نخست، همان ابلاغ پیام الاهی و برای گروه دوم همان جهاد و دفاع بود. لطف بیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام این است که با پیامبر به «طبیب»، هر دو کنش پیامبر (ابلاغ و جهاد) را تحت عنوان مداوا که سرشار از اشفاق و مهربانی است، درج کرده‌اند. این نگاه با خشونت‌زدایی از جنگ‌ها و مجازاتهای پیامبر موجب می‌شود حتی جنگ‌های پیامبر نیز به مثابه‌ی جلوه‌ای از رحمت و اشفاق ایشان درک شود. ↩️چنین درکی از جنگها و مجازاتهای پیامبر می‌تواند معنای ومجازات را تا حدودی تغییر دهد. با این تغییر معنایی، شاید احکامی که در ادله نقلی بر موضوع جهاد یا حمل شده نیز از باب تناسب حکم با موضوع، تا حدودی تغییر یابد. ،شماره 149 https://eitaa.com/banahjolbalaghe