بسم الله
🔵عدالت طلبان در ترازوی عدالت
عدالت طلبان در جستجوی عدالت، حق مردم را از حاکمیت مطالبه میکنند. این کار برای عدالتطلبی لازم است اما کافی نیست چرا که اگر مردم حقوقی بر گردن حاکم اسلامی دارند حاکم اسلامی نیز حقوقی بر گردن مردم دارد. حق حاکم و حریم حاکم اسلامی، حق مهمی است که درباره آن گفته شده است: «یکی از مهمترین مصالح، حفظ حریم امام عادل است» (دراسات فی ولایةالفقیه" ج 2 ص 592).به عبارت دیگر: حق بین حاکم و مردم یک حق دوسویه است.
عدالتطلبان وقتی به یکی از دو سویهی این حق، تأکید و از سویهی دیگرش غفلت کنند، از عدالت دور شدهاند.
🔻نمونههایی از سخنان امیرالؤمنین علیه السلام در تأکید بر دوسویگی حق حاکمیت و مردم:
1️⃣فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلَ الَّذِي لِي عَلَيْكُم از #خطبه216
(خداوند سبحان از طریق ولایت بر شما حق مرا بر گردن شما نهاده و برای شما نیز چنین حقی را بر گردن من نهاده است).
2️⃣و أُخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ أَسْرَارَكَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْأَخْلَاقِ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ #نامه_53
(... نامه هایی را که در آن تدابیر و اسرار حکومتی ات را درج میکنی، تنها به کاتبی بسپار که بیش از هر کسی جامع صلاحیتهای اخلاقی باشد [یعنی] کسی باشد که وقتی به او احترام مینهی، آنقدر به سُکر و سرمستی نیفتند که جسارت ورزد و در حضور جمع با تو مخالفت بکند).
3️⃣إذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ ...وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. #خطبه_167
(وقتی مردم #حق_حاکم را و حاکم [نیز] حق مردم را رعایت کند، حق در جامعه عزت پیدا میکند .... و طمع دشمنان بریده میشود).
چنیین مضمونی در پاسخ امام رضا(ع) به نامه محمد بن سنان، نیز بیان شده است. ایشان نیز علت حرمت فرار از جنگ را استخفاف امام عادل که خود موجب جرأت و اعتماد به نفس دشمن میشود، ذکر فرمودهاند. (حرم الله الفرار من الزحف لما فيه من الوهن فى الدين و الاستخفاف بالرسل و الائمة العادلة و ترك نصرتهم على الاعداء...لما فى ذلك من جراة العدو على المسلمين)
#با_معارف_نهج البلاغه 232
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵راز استناد امیرالمؤمنین به شعر امرؤالقیس در خطبه 162
1️⃣پدرامرؤ القیس در یک جنگ توسط دشمنان کشته شد. خودش از معرکه گریخت. در حال گریز، شترانش را هم غارت کردند و بردند. به رئیس یک قبیله پناه برد. او به امرؤالقیس گفت اسب و راحلهات را بده تا غارتگران شترهایت را تعقیب بکنم و شترانت را پس بگیرم. شیخ رفت ولی بدون اسب برگشت! چون دشمن اسب امرؤالقیس را نیز با ترفندی از شیخ دزدید! یعنی امرؤالقیس هم پدرش را از دست داده بود، هم شترانش غارت شده بود و هم حالا دیگر پیاده بود یعنی اسبش هم از دست رفته بود. در چنین حالتی امرؤالقیس قصیدهای سرود و خطاب به شیخ گفت:
«وَ دَعْ عَنْكَ نَهْباً صِيحَ فِي حَجَرَاتِه... : رها کن غارت آن شتران را که شهرتش در همه جا پیچید»
2️⃣امیرالمؤمنین نیز #خطبه_162 را در پاسخ ابندودان اسدی که در گرماگرم صفین از او درباره سقیفه و غصب خلافت توسط خلفا سوال میکرد، ایراد فرمودند. مشکل سؤال ابندودان این بود که سپاه امیرالؤمنین پر از فرماندهان و جوخههایی بود که شیخین را قبول داشتند! و طرح چنین سؤالی در این موقعیت میتوانست انسجام سپاه را به هم بزند!
حضرت پس از بیان این نکته که اینجا جای طرح این سؤال نیست به این شعر امرؤالقیس تمسک کردند و بعد فرمودند: آن سخنان را رها کن که مشکل امروز ما معاویه است (هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَان).
3️⃣به نظر میرسد امام با استناد به شعر امرؤالقیس میخواستند اشاره کنند که من با خلفا پدرکشی دارم (شهادت حضرت صدیقه)، شترانم را نیز غارت کردهاند (غصب فدک و خلافت) اما امروز مشکلم معاویه است که میخواهد مرا از کرسی خلافت پیاده کند. مسأله امروز را دریاب و سخن از اموری که امروز در اولویت نیست نگو.
#تقریب
#با_معارف_نهج البلاغه 233
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ / صبر برای هدف بزرگ تر✅
✍️صبر امیرالمومنین(ع) و استراتژی ایشان برای حفظ نظام ✅
.
.
🖥 برنامه #بیان_امیر
📅1401.7.17
🗣با کارشناسی #استاد_عشایری
✨✨ کلیپ های تقطیع شده این برنامه در کانال آرشیو شبکه جهانی ولایت در تلگرام به آدرس زیر قابل دسترسی است✨✨
🔹velayattv_archive ✨
🆔@velayattv
♦️لینک برنامه کامل در یوتیوب :
🌐https://youtu.be/0hAfKb9NAz8
♦️لینک برنامه کامل در آپارات :
🌐https://www.aparat.com/v/cFVZ3
بسم الله
🔵علی و ایرانیان
عمر بن خطاب معتقد بود ایرانیها مجوسی و بیدین هستند و نمیشود از آنها جزیه گرفت (جزیه گرفتن مخصوص اهل کتاب است نه کفار) برای همین پس از فتح ایران، میخواست همه ایرانیان را به دلیل مجوسی بودن، به قتل برساند اما علی بن ابیطالب علیه السلام جلوی او را گرفت و به او فرمود: حق کشتن آنان را نداری چون آنها برای خودشان دین و کتاب آسمانی داشتهاند بنابراین باید آنها را نیز اهل کتاب قلمداد کنی.
پس از این سخن علی، عمر ایرانیان را در دین خودشان آزاد گذاشت.
📌و لما فتحت بلاد العجم، أراد عمر بن الخطاب أن يقتل المجوس و أن لا يقبل منهم الجزية. فقال عليّ (ع) انّه كان لهم نبىّ و كتاب، فيجب أن تستنّ فيهم بسنّة أهل الكتاب؛ فأقرّهم حينئذ على ملّتهم. و لو لا أنّ معهم رسم من رسوم الأنبياء (ع) و إن كانوا قد خلطوه بالبدع، لما كان يوجد فى مملكة الاسلام مجوسى.
📚(اعلام النبوة ابوحاتم رازی ص 176)
#با_معارف_نهج البلاغه 234
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵ترجمه کلمه «المتعسف» در حکمت 320
#حکمت_320: وَ قَالَ (عليهالسلام) لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ: سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّت
«بپرس براى آموختن نه براى به مشكل افكندن، زيرا نادانى كه در صدد فراگيرى است مانند داناست اما عالمى كه به بيراهه رود به سان نادان است».(ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ميثم، ج 5 ص 681)
🔻کلمه «تعسّف» را لغویان به «سیر و سفر در بیابانی بینشانه و بیتابلو بدون هدایت و راهنما» برگرداندهاند. «کاری را بدون تأمّل و اندیشیدن به دست گرفتن» (ركُوبُ الأَمْرِ بلا تَدَبُّرٍ و لا رَويَّةٍ) را نیز از معانی تعسّف دانستهاند. از بین لغویان، طریحی «ظلم» را به عنوان معنای دومی برای این کلمه ذکر کرده است.
👈در میان مترجمان نهج البلاغة تعبیر «العالم المتعسف» به «عالم بیانصاف»، «عالم اشکالتراش و بداندیش»، «دانائى كه قصد او ايجاد شور و شر ميباشد» و ... برگردانده شده و کمتر مترجمی معنای دقیق این کلمه را به دست داده است.
📌البته در عربی معاصر کلمه «تعسف» به معنای تکلف و خود را به مشقت افکندن به کار میرود. شاید برای همین هم بوده که یکی از شارحان (توضیح نهج البلاغة ج 4 ص 417) با ابتلا به #مغالطه_تاریخی، کلمه را به معنای عربی معاصرش برگردانده و نوشته است: «و انّ العالم #المتعسّف الملقى نفسه فى العسف و المشقّة بسبب المجادلة و الرياء»
#با_مترجمان_نهج، شماره 76
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵آیا عمل به عهدنامه مالک اشتر موجب شکست حکومتها نمیشود؟
(حاضرجوابی عالم شیرازی در برابر مقام قاجاری)
📢شهید مطهری ره: يكى از علماى فارس آمده بود تهران. در مسافر خانه پولهايش را مىدزدند، او هم هيچ كس را نمىشناخته و مانده بوده كه چه بكند. به فكرش مىرسد كه براى تهيّه پول، فرمان امير المؤمنين به مالك اشتر را روى يك كاغذ اعلا با يك خطّ عالى بنويسد و به صدر اعظم وقت هديه كند تا هم او را ارشاد كرده باشد و هم خود از گرفتارى رها شود. اين عالم محترم خيلى زحمت مىكشد و فرمان را مىنويسد و وقت مىگيرد و مىرود.
صدر اعظم مىپرسد اين چيست؟ مىگويد فرمان امير المؤمنين به مالك اشتر است.
صدر اعظم تأمّلى مىكند و بعد مشغول كارهاى خودش مىشود. اين آقا مدّتى مىنشيند و بعد مىخواهد برود، صدر اعظم مىگويد نه، شما بنشينيد. اين مرد محترم باز مىنشيند. مردم مىآيند و مىروند. آخر وقت مىشود، بلند مىشود برود؛ صدراعظم مىگويد نه آقا! شما بفرماييد. همه مىروند غير از نوكرها. باز مىخواهد برود. مىگويد نه شما بنشينيد، من با شما كار دارم. به فرّاش مىگويد در را ببند هيچ كس نيايد.
بعد به اين عالم مىگويد: اين را براى چه نوشتى؟ مىگويد چون شما صدر اعظم هستيد فكر كردم اگر بخواهم به شما خدمتى بكنم هيچ چيز بهتر از اين نمىشود كه فرمان امير المؤمنين را كه دستور حكومت و موازين اسلامى حكومت است براى شما بنويسم.
صدر اعظم مىگويد: بيا جلو! و يواشكى از او مىپرسد: آيا خود على به اين عمل كرد يا نه؟
عالم مىگويد: بله.
صدراعظم مىگويد: خودش كه عمل كرد جز شكست چه نتيجهاى گرفت؟ چه چيزى نصيبش شد كه حالا تو اين را آوردهاى كه من عمل كنم؟
آن مرد عالم گفت: تو چرا اين سؤال را جلو مردم از من نپرسيدى و صبر كردى تا همه مردم رفتند، حتّى نوكرها را بيرون كردى و مرا آوردى نزديك و يواشكى پرسيدى؟ از چه كسى مىترسى؟ از اين مردم مىترسى. تو از چه چيز مردم مىترسى؟ غير از همين على است كه در فكر مردم تأثير كرده؟ الآن معاويه كجاست؟ معاويهاى كه مثل تو عمل مىكرد كجاست؟ تو خودت هم مجبورى به معاويه لعنت كنى. پس على شكست نخورده، باز هم امروز منطق على است كه طرفدار دارد، باز هم حق پيروز است.
📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج3، ص: 442
#با_شیفتگان_نهج البلاغه 62
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
30.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥جذابیت نهج البلاغه✅
✍️ دکتر زکی مبارک؛ استاد مصری که مجذوب کلام امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه شد✅
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵ترجمه کلمه «أمِرَ»
واژهی «أمَرَ یأمُرُ» به معنای فرمان دادن و یک فعل متعدی است اما «أمِرَ یأمَرُ» به معنای فراوان شدن و یک فعل لازم است. (امِرَ القوم: کثروا) این کلمه در خطبه 16 نهج البلاغه به کار رفته است:
«حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ لَقَلَّمَا أَدْبَرَ شَيْءٌ فَأَقْبَلَ» #خطبه_16
حقى است و باطلى. گروهى هواداران حقاند و گروهى پيروان باطل. اگر باطل و پیروانش کثرت بیابند، عجب نیست که از دیرباز چنین بوده است و اگر هواداران حق کم شد، ای بسا [روزگاری رسد که افزون گردند] و امید است [که افزون شوند] هرچند کم اتفاق میافتد که آنچه پشت کرده [دوباره] بازآید.
🔻در برخی از ترجمههای نهج البلاغه جمله «فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِيماً فَعَل» که در آن «أمِرَ» به معنای «فراوان شد» به کار رفته، به درستی برگردانده نشده است!! در زیر برگردان برخی مترجمان از جمله «فلئن أمِرَ الباطل» را میبینید:
1️⃣آیتی: اگر پيروان باطل سرورى يابند... ❌
2️⃣مبشری: پس اگر هر آينه امروز باطل فرمانگذارى و حكومت مىكند... ❌
3️⃣دشتی: اگر باطل پيروز شود... ❌
4️⃣آقامیرزایی: اگر پيروان باطل بسيار باشند.... ✅
5️⃣فیض: پس اگر باطل بسيار باشد ... ✅
6️⃣انصاریان: اگر باطل بسيار باشد... ✅
#با_مترجمان_نهج، شماره 77
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵چرا علی علیه السلام از فضائل خودش سخن میگفت؟
1) خلفا بویژه خلیفه دوم، در طول حکمرانی خودشان به بهانه منع کتابت حدیث، جلوی انتشار فضائل علی علیه السلام را گرفتند. جامعه جدید اسلامی به دو دلیل اصلا با فضائل علی علیه السلام آشنا نبود: یکی به این دلیل که قلمرو کشور اسلامی به وسیله فتوحات توسعه یافت و در خراسان و ایران و مصر و شامات و آندلس و عراق، اسلام با قرائت خلفا (که در آن اثری از فضائل علی ع نبود) منتشر شده بود و دوم آنکه در مدینه و حجاز هم، سی سال ممنوعیت نقل احادیثِ فضیلت علی (ع)، موجب شده بود جوانان سی تا چهل ساله که اصلا فضائل علی را نشناسند و قدیمیها هم یا فراموش کرده بودند یا از ترس خود را به فراموشی زده بودند!
2) با اینکه برتریِ اهل بیت، بویژه علی علیه السلام، بر همهی امت، از مقبولات اولیهی عصر پیامبر بود (لا یقاس بأهل البیت احدٌ) ولی با یک برنامه سیساله منزلت علی علیه السلام را در میان مردم در حد یکی از صحابه پایین آورده بودند (قد انزلنی الدهر ثم انزلنی الدهر...)!
3) علی علیه السلام وقتی قدرت را به دست گرفت، برگرداندن اموال بیت المال را به عنوان مهمترین اولویت خودش اعلام کرد. این کار با توجه به اینکه از بالا باید شروع میشد، مشکلات و هزینههای بسیار زیادی داشت. یک مشکل مهم و پرهزینه، برخورد با رانتخورهایی بود که تحت عناوین راست و دروغی مانند صحابه پیامبر، کاتبان وحی، مهاجران حبشه، بدریون و ... پنهان شده بودند! معاویه هم یکی از آنها بود!
برخورد بااین رانتخوارانِ نقابدار خیلی پرهزینه و دشوار بود. مشکل مهمتر، اما، یک مشکل شناختی بود چون مردم باور کرده بودند که رانتهای داده شده کاملا موجّه و مطابق با موازین شرعی بوده چراکه توسط شیخین داده شده بود و سیره شیخین را جامعه معتبر میدانست!!! حالا باید علی ع این مردم فریب خورده را از نظر شناختی نیز مجاب میکرد که جنگ با رانتخورهای مقدسنما بروند و هزینههای آن را نیز بدهند! مجاب کردن کسانی که شیخین را مانند پیامبر میدانستند، برای اینکه برخلاف الگوی شیخین، الگوی عدالت طلبی دولت علوی را همراهی و همدلی کنند، نیاز به یک مقبولیت عمیق و گسترده داشت!
4) علی برای حل این دو مشکل به یک سرمایه اجتماعی قوی و مؤثر نیاز داشت. رانتخورها میگفتند علی یکی از صحابه است آیا میتواند صحابه دیگر پیامبر را بازجویی کند؟ آیا میتواند مناصب و اموالی را که صحابه و کاتبان وحی و ... با تشخیص شیخین به دست آوردهاند، از آنان پس بگیرد؟
علی همه فضائل خودش را میخواست احیاء کند، میخواست مردم بدانند او «هارون محمد» است (حدیث منزلت)! او معیار حق و باطل (علی مع الحق) و پیشوای دین (یعسوب الدین) و ... است.
علی برای جلب اعتماد عمومی و حمایت مردمی، و باورپذیر کردن دیدگاه عدالتطلبانهای که بر خلاف رأی شیخین مطرح میکرد، باید فضائل خودش را احیاء میکرد تا با این سرمایه، اولا مردم را قانع و ثانیا همراهی و همدلی آنان را در جنگ با رانتخواران جلب کند! یعنی: حالا روزِ آن رسیده بود که علی همه فضائلش را یکجا برای عدالتطلبیاش هزینه کند.
#با_معارف_نهج البلاغه 235
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵خونخواهی عثمان توسط معاویه الگوی جاهلی یا الگوی اسلامی
وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ جِئْتَ ثَائِراً بِدَمِ عُثْمَانَ وَ لَقَدْ عَلِمْتَ حَيْثُ وَقَعَ دَمُ عُثْمَانَ فَاطْلُبْهُ مِنْ هُنَاكَ إِنْ كُنْتَ طَالِباً نامه ۱۰
ادعا كردهاى كه به خونخواهی عثمان آمدهاى، در حالى كه نيك مىدانى خون عثمان كجا و بر گردن چه كسى افتاده است. پس اگر خواستار آن هستى، از همان جا خون او را بجوى.
🔻یکی از رسوم جاهلی که اسلام آن را ابطال کرد، این بود که اعضای قبیله مقتول به صورت نامنظم و آشفتهای از هر یک از اعضای قبیلهی قاتل میتوانستند انتقام بگیرند اسلام با ابطال این شیوه جاهلی خونخواهی را ویژه اولیای مقتول و سازوکار آن را نیز منظم کرد.
خون خواهی هواداران عثمان از حضرت علی علیه السّلام سبب بروز فشارهایی از دو سو به حکومت نوپای علی علیه السلام شد: از یک طرف عایشه و طلحه و زبیر و از طرف دیگر معاویه به بهانه قتل عثمان به دولت علی علیه السلام فشار میآوردند.
✍ابو الأعلی مودودی اندیشمند نوسلفی هندی میگوید: آن زمان، دیگر هنگامه جاهلیت عرب نبود که هر کسی از هرراهی بتواند خون خواهی کند؛ بلکه زمان برپایی حکومت اسلامی بود و در نظام حقوقی آن، نحوه خون خواهی و قصاص مشخص و محدود شده بود. بنابراین روش خونخواهی معاویه بیشتر به روش خونخواهی قبیلهای مرسوم در زمان جاهلیت، شبیه بود تا روش اسلامی.
📚الخلافة و الملک ص 77
#با_معارف_نهج البلاغه 236
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵مزاحمان داخلی و حرکت جامعه به سوی وعده الاهی
✍️یکی از سران خوارج (ابنالکواء) وارد مسجد شد. امیرالمؤمنین علیه السلام در حال قرائت حمد یا سوره نماز بودند. ابنالکواء با صدای بلند، با تعریض به علی علیه السلام، این آیه را قرائت کرد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ: [ای پیامبر] اگر مشرک بشوی عملت محو میشود و قطعا از زیانکاران خواهی شد» (الزمر: 56).
امیرالمؤمنین ارواحنا فداه با اینکه در حال خواندن حمد یا سوره نماز بودند، به احترام شنیدن آیه قرآن کریم، ساکت شدند اما آن جاهل ملعون دوبار همان آیه را خواند و حضرت باز به احترام قرآن در اثنای نماز سکوت کردند!
بار سوم در پاسخ به ابنالکوا در همان حال نماز، این آیه را تلاوت کردند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُون»(سوره روم/آیه 60). #مقتضای_حال
📌آیهای که امیرالمؤمنین تلاوت کردند، میگوید: [ای پیامبر در راه رسیدن به اهدافی که خداوند وعده داده است] صبر پیشه کن چراکه وعده خداوند حق است [و تو به آن اهداف خواهی رسید ولی موظب باش] کسانی که [به اهداف و حرکت تو] یقین ندارند باعث انحراف تو از مسیر نشوند».
↩️ویژگیهای اهداف انقلابی جبهه حق:
1) این اهداف حقیقت دارد و قابل دستیابی است پس ناامید نشوید(إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
2) رسیدن به این اهداف بسیار دشوار و نیازمند به صبر است (فَاصْبِرْ).
3) باید به این گزاره ایمان داشته باشی که مسیر تو حق است (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ).
4) کسانی که ایمان به هدف ندارند به شدت مزاحم هستند اما تو نباید بگذاری مزاحمتهای آنان بر سرعت جبهه حق اثر بگذارد. (وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُون).
#با_معارف_نهج البلاغه237
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵خلافتِ انتصابیِ علی بن ابیطالب در کلمات خود حضرت
1) روایات متعدد: امیرالمؤمنین علیهالسلام در روایات متعددی این مضمون را بیان کرده است که من حقی داشتم و آن حق را پس از وفات پیامبر ضایع کردند.
2) تواتر معنوی این روایات: ابنابیالحدید درباره این روایات پذیرفته است که این روایات تواتر دارند.
3) ظهور روایات در خلافت انتصابی: ابنابیالحدید این را هم پذیرفته است که این روایات ظهور دارند در اینکه علی ع نه فقط به خاطر فضایل شخصی بلکه به خاطر فضایل شخصی و نصب الاهی، استحقاق آن را داشته است که اولین خلیفه انتصابی بعد از پیامبر ص باشد.
4) تأویل روایات: ابنابیالحدید این ظهور را تأویل برده و از اندیشمندان امامیه نیز گلایه کرده است که چرا این روایات را به همان معنای ظاهریاش حمل میکنند؟!!!!!
5) قرینهی ابنابیالحدید برای تأویل بردن این روایات چیست؟ او معتقد است اگر این روایات را بر معنای ظاهریاش حمل کنیم، لازم میآید که برخی از بزرگان مهاجرین و انصار را فاسق بدانیم! فقط همین!
↩️پ ن:
این روایات، به گزارش خود ابنابیالحدید، عبارتاند از:
قوله: «ما زلت مظلوما منذ قبض الله رسوله حتى يوم الناس هذا»
و قوله: «اللهم أخز قريشا فإنها منعتني حقي و غصبتني أمري»
و «قوله فجزى قريشا عني الجوازي فإنهم ظلموني حقي و اغتصبوني سلطان ابن أمي»
و قوله: «و قد سمع صارخا ينادي أنا مظلوم فقال هلم فلنصرخ معا فإني ما زلت مظلوما»
و قوله: «و إنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى»
و قوله: «أرى تراثي نهبا»
و «قوله أصغيا بإنائنا و حملا الناس على رقابنا» و قوله:«إن لنا حقا إن نعطه نأخذه و إن نمنعه نركب أعجاز الإبل و إن طال السرى»
و قوله: «ما زلت مستأثرا علي مدفوعا عما أستحقه و أستوجبه»
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج9، ص: 306 و 307
#با_معارف_نهج البلاغه238
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
داستان یک بیت از قصیده کمیت
هَنّاد بن سَریّ یکی از بزرگترین عابدان و زاهدان روزگار خود، و از شخصیتهای مورد اعتماد کوفه در قرن دوم هجری بود. اهل سنت او را از حفاظ بزرگ حدیث و حجتی مورد وثوق میدانند.
🔻کراجکی با سند خود از او نقل کرده است که یک شب امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در خواب دیدم. به من فرمود: هناد این شعر کمیت را برایم بخوان که میگوید: «و یوم الدوح دوح غدیر خمّ .... » من هم شعر را برای حضرت خواندم. حضرت بعد از شنیدن قصیده این بیت را اضافه کردند:
و لم أرَ مثل ذاک الیوم یوماً
و لم أرَ مثلَه حقاً اُضیعا
(روزی مانند آن روز [سقیفه] ندیدم و حقی مانند آن حقی که ضایع شد نیز ندیدم)
📌پیش از رؤیای هناد، کمیت خودش هم نقل کرده بود که در هنگام سرودن این قصیده، حضرت را در رؤیایی زیارت کرده و این بیت را خود حضرت بعد از شنیدن کل قصیده، افزودهاند.
📚الغدیر ج 2 ص 218
.
بسم الله
پیشنهادی برای کنشگری حوزه در فضای کنونی کشور
1⃣امیرالمؤمنین علیه السلام (در خطبه_55) در پاسخ به این پرسش فرماندهانش که چرا شروع جنگ را به تأخیر میاندازی فرمود: میخواهم ابتدا دعوت و هدایتشان کنم بعد جنگ و خونریزی را شروع کنم چون هدایت شدنشان را از کشته شدنشان بیشتر دوست دارم (...فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي ... وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا ....)!
2⃣در خطبه 206 از یارانش خواست به جای اینکه شامیان را دشنام بدهند دعا کنند که خدا آنان را هدایت کند و دست از انحرافشان بردارند تا خونشان به دست ما ریخته نشود (اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِم...)
3⃣در آستانه جنگ نهروان ابنعباس را که یکی از عالمترین صحابه اش بود، به نصیحتگویی خوارج فرستاد اما استدلالهای ابنعباس آن قرآنخوانان خشکمغز را قانع نکرد. چنین شد که حضرت خودشان به نصیحتگویی آنان شتافتند و طی گفتگویی مستقیم و اثربخش، بخش عظیمی از سپاه خوارج (طبق برخی نقلها 8هزار نفر از سپاه 12هزار نفری) را قانع کردند که دست از تکفیر علی بن ابیطالب بردارند و از در صلح درآیند! البته پس از جدا شدن این گروه تواب، باقی مانده خوارج را از دم تیغ گذراندند و به پلنگ تیزدندان ترحّم نکردند.
4⃣هدایت کردن کسی که در موضع دشمنی و قتال قرار دارد، کار دشواری است. بیگمان چنین امر دشواری جز به دانشی عمیق و زبانی فصیح میسر نیست. گاه حتی دانش ابنعباس هم کافی نیست!
5⃣چنین بود که محقق کرکی به شاه صفوی ایراد گرفت که چرا در جنگ با ازبکهای سنّی، سیف الدین تفتازانی را کشتید؟ کاش میگذاشتید گوش این متکلم متعصب سنی به دهان من برسد! بیگمان هدایتش میکردم و هدایت او موجب هدایت همه مردم ماوراء النهر و خراسان میشد. محقق کرکی هماره بر از دست رفتن آن فرصت طلایی، تأسف میخورد (مستدرك، الخاتمة ج2، ص: 279).
6⃣براین گمانم که مداد العلماء، چون میتواند مانع از شروع جنگ و ریخته شدن خون شهدا شود، بر دماء الشهداء ترجیح داده شده است! اینکه برخی از کنشگران دوماهه اخیر متهم به محاربه و قتل عمد و .... هستند، مورد شک و تردید و سؤال نیست، سؤال این است که حوزه علمیه آیا تنها شأنش این است که از قوه قضائیه تقاضای اجرای حکم محاربه را برای متهمان داشته باشد یا علم نافعِ این نهاد مقدس، کارکرد دیگری نیز دارد؟
7⃣دوماه اخیر فرصتی بود که دانشگاهها و دبیرستانهای کشور، خودشان آشکارا بانگ برآورَند که چیستند و به کجا فرو افتادهاند؟ پیشنهاد صاحب این قلم به شخص آیتالله اعرافی، این است که لطف کنند و از امسال هرساله در فاصله شانزدهم آذر (روز دانشجو) تا 27 آذر (روز وحدت حوزه و دانشگاه) یک هفته دروس حوزه را رسما تعطیل و طلاب و استادان بزرگوار را در سطوح مختلف (از طلاب جوان تا مدرسان جوان درس خارج و حتی برخی از اعلام و مشاهیر) را به دانشگاههای مختلف کشور گسیل کنند تا شاید جلوی فجایع بعدی گرفته شود.
محقق کرکیام آرزو است!
✍محمد عشایری منفرد
حوزه علمیه قم
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش معاویه به جاذبه گفتاری امیرالمؤمنین علیه السلام
دارد از جایی بشارت های پنهان میدهد
بیشتر، نهج البلاغه، بوی قرآن میدهد
این اگر "جنات ُ تجری تحتها الانهار" نیست
پس چرا یک جرعه از آن، مرده را جان میدهد
این که معلوم است، از روز ازل علم علی
روی "لا یَرقی اِلَی ّ الطّیر" جولان میدهد
این همان ذکر است یعنی " نحنُ نزّلنا علی"
تا کتاب الله ناطق را به انسان میدهد
گوش کن فریاد اوصیکم بتقوی الله را
درد ها را با همین یک نسخه درمان میدهد
آخرت جای خودش، مردم، ولی هر حکمتش
کار دنیای شما را نیز سامان میدهد
مالک اشتر علی را خوب میفهمد نه ما
او که با سر پای فرمان علی جان میدهد
دید هرکس میثم تمار را بر دار گفت
عشق میبینی چه کاری دست انسان میدهد!
مکتب عشق است و شاگردیّ یک درس علی
منصب سلمان منّا را به سلمان میدهد
جرج جرداقِ مسیحی هم حواریّ علی است
این مسیحی با علی بوی مسلمان میدهد
آسمان، عدل علی را اشک میریزد هنوز
من که گفتم خطبه هایش بوی باران میدهد
عباس شاه زیدی
بسم الله
🔵خطای تاریخی ما در فهم #خطبه_قاصعه
خطبه قاصعه را خطبهی مهمی در زمینه اخلاق، بویژه درباره رذیلت تکبر میدانند که ریشه بسیاری از مفاسد اخلاقی است. البته در آن درباره حسد و برخی دیگر از مفاسد اخلاقی نیز سخن به میان آمده است. این درک از خطبه قاصعه، این خطبه را در ذیل اخلاق هنجاری تعریف میکند.
به نظر میرسد این خطبه در زمینه اخلاق هنجاری نیست بلکه به حیطه اخلاق کاربردی تعلق دارد و پاسخی است به این پرسش که چرا جامعه انسانی در طول تاریخ ادیان، نتوانسته است در اطاعت از مقام ولایت توفیق چندانی بیابد؟
البته امیرالمؤمنین علیه السلام ریشه این مشکل تاریخیِ انسان را به رذیلت تکبّر، حسد و ... برمیگرداند و به مناسبت حل این مشکلِ اخلاقِ اجتماعی، از رذیلت حسد و تکبر نیز سخن به میان آورده است.
یکی از قرائنی که برداشت دوم از خطبه قاصعه را تأیید میکند داستانهایی است که در خطبه قاصعه بدانها اشاره یا تصریح شده است: داستانهایی مانند داستان آدم و سجده نکردن ابلیس، داستان هابیل و قابیل، داستان موسی و فرعون، سرگذشت اولاد اسماعیل، سرگذشت انبیاء الاهی و مترفین و ... که حضرت در همه این داستانها به تکبر ابلیس، تکبر قابیل، تکبر فرعون و ... اشاره فرموده است. اتفاقا همین نیز باعث پیدایش و رشد این گمان شده است که خطبه قاصعه درباره تکبر سخن میگوید اما واقعیت این است که در همه این داستانها امیرالمؤمنین علیه السلام در صدد پاسخ به این سوال است که کدام رذیلت اخلاقی موجب نافرمانی ابلیس و قابیل و فرعون و ... از مقام ولایت شد؟!
👈از این هفته یکشنبهها از ساعت 19 و سی دقیقه در شبکه ولایت (برنامه بیان امیر)، خطبه قاصعه باچنین رویکردی شرح میشود. برنامه در کانال آپاراتِ شبکه ولایت قابل دسترسی است.
#با_معارف_نهج البلاغه239
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵ترجمه کلمه «مللتهم»
اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي
خداوندا من از ایشان ملول شدم و ایشان [نیز] از من ملول شدند و من از آنان به ستوه آمدم و آنان [نیز] از من به ستوه آمدند.
ضمیر «هم» در کلمه «مللتهم»، #منصوب_به_نزع خافض است نه مفعولبه چون اصلا کلمه «مللتُ» فعل لازم است نه #متعدی. #لغت
📘لغویان درباره این کلمه نوشتهاند: «مَلِلْتُهُ و مَلِلْت منه،... بَرِمْتُ به.» بنابراین ترجمه درست کلمهی «مللتهم» این است: «از آنها ملول شدم» چنانکه ترجمه درست کلمه «ملّونی» نیز این است: «از من ملول شدند». اتفاقاً کلمه «سئمت» نیز دقیقاً مانند کلمه «مللتُ» است!
❌مترجمان و شارحان نهج البلاغه غالبا این دو کلمه (مللتُهم و سئمتُهم) را متعدی انگاشته و برای کلمه «مللتهم» چنین ترجمههایی ارائه کردهاند: «من آنها را به ستوه آوردم» یا «من آنها را خسته کردم»!!
یکی از لغتپژوهان، خطای لغوی این مترجمان را از نظر عقیدتی نیز مورد اشکال قرار داده و نوشته است: «نادرستی آن ترجمهها به جهت کلامی از آن رو است که امیرالمؤمنین علیه السلام کسی را ملول نمیکند و به ستوه نمیآورد بلکه ملالت مردمان به واسطه خباثت خودشان است.» (رک: منصور پهلوان، فرهنگ واژگان نهج البلاغة)
✅بااینحال برخی مانند فیضالاسلام به دقت ترجمه کردهاند: «بار خدايا من از ايشان بيزار و دلتنگ شده ام و ايشان هم از من ملول و سير گشته اند»
#با_مترجمان_نهج، شماره 78
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵انجیلی برای همیشه
اهمیت #نامه_31 نهج البلاغه از دیدگاه آیت الله حسنزاده آملی
✍️این، وصیتی عام و تام است که حضرت امیر آن را برای فرزندش امام حسن علیهالسلام نگاشت و در آن همه انواع مواعظ و نصایح کافی و شافی و همه صنوف حکمت عملی وافی را جمع کرد. این نامه به عنوان یک دستور ارشادی برای هر مسلمان بلکه برای هر انسان کافی است. گویا حضرت از خویشتن خویش یک پدر مهربان برای همه بشریت، تجرید کرده یا اینکه از فرزندش حسن علیه السلام، فرزندی تجرید کرده برای همه فرزندان در همه سرزمینها. آنگاه نصایح را به گونهای تنظیم کرده و مواعظ را به گونهای منظم کرده که گویا انجیلی است برای هم امت اسلام. و نگارش این نامه به امام حسن اشارهای است به اینکه ایشان بعد از پدرشان زعامت امت را باید بر عهده بگیرند و مورد ظلم قرار بگیرند و بر کنار شوند یعنی امام مبشّر و منذری هستند بدون سلاح و بدون اقتدار.
📚 (منهاج البراعة ج 20 ، ص 3و 4)
✅(توضیح: کتاب منهاج البراعة شرح گرانسنگی بر نهج البلاغه است که توسط آیت الله میرحبیب الله خویی شروع شد و تا خطبه 229 نیز توسط ایشان شرح شد. از خطبه 229 تا پایان نامهها توسط آیت الله حسن حسزاده آملی شرح شده و بخش حکمتها توسط مرحوم محمدباقر کمرهای شرح شده است. آیت الله حسزاده این نکات را در شرح این نامه نوشتهاند.)
#با_شیفتگان_نهج البلاغه 63
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
مایکل کوک محقق انگلیسی-آمریکایی، استاد دانشگاه پرینستون ۱۵سال از عمر خود را به پژوهش درباره امربه معروف و نهی از منکر اختصاص داد. اما او چرا عمر خودش را به نگارش این کتاب اختصاص داد؟
مایکل کوک در آغاز مقدمه کتابش, حادثه تکان دهنده اى را نقل مى کند که باعث نگارش این کتاب و معرفى نهاد امر به معروف و نهى از منکر, به جامعه غربى شده است.
حادثه از این قرار بود: کوک در یکى از روزهاى ماه سپتامبر 1988 در روزنامه اى مى خواند که در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو زنى مورد تجاوز قرار مى گیرد; در حالى که آن زن از مردم کمک مى خواهد, همه عابران بى توجه از کنار این صحنه رد مى شوند. از میان ناظران تنها یک نفر براى دستگیرى مجرم با پلیس همکارى مى کند. آنچه در این حادثه مهم است, نه اصل تجاوز, بلکه عکس العمل رهگذران است.
نویسنده کتاب, پس از خواندن این خبر مى اندیشد: ما به نوعى وظیفه داریم دیگران را از ارتکاب کارهاى ناپسند بازداریم, اما به این نتیجه مى رسد که در دنیاى غرب, نامى براى این وظیفه وجود ندارد و تعبیر (امداد) هم از بیان آن نارسا است. ضمن آنکه فرهنگ غرب به تدوین کلى مواردى که باید آن را به کار برد و شرایطى که مى توان این وظیفه را ترک کرد, نپرداخته است.
مؤلف صادقانه اعتراف مى کند: خود در این مورد چیزى نمى دانسته تا اینکه در جریان پژوهش هاى اسلامى خود, از آن آگاه شده, و دریافته است اسلام نام و تعالیمى ویژه براى چنین وظیفه اى دارد. این حادثه جرقه اى بود براى اینکه وى این فریضه را موضوع تحقیق خود قرار دهد.
#با_معارف_نهج البلاغه240
بسم الله
🔵فتنه و عاقبت کسانی که با آن همکاری کردهاند
لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا خطبه101
گویا با چشم خود سرآمد گمراهان را میبینم که از شام بانگ برآورده و پرچمهایش را در اطراف کوفه محکم نشانده است. پس وقتی که دهانش را بگشاید و افسارش را محکم به دست گیرد و جاپای خود را بر زمین محکم کند [آنهنگام است که] فتنه با دندانهای خودش فرزندان خودش را خواهد جَوید!
✍️اهالی شهر کوفه درر مرداب عملیات روانی معاویه چنان گیر کرده بودند که توانایی همکاری و همدلی با رهبر خود را از دست داده بودند. در چنین شرایطی امیرالمؤمنین علیه السلام آنان را از آینده فتنهای بیم میداد که این عملیات روانی، شروع پنهان و باورناپذیر آن فتنه بزرگ بود. به طور کلی حضرت درباره فتنهها فرموده است که فتنهها وقتی شروع میکنند باورناپذیرند و وقتی پایان مییابند و همه چیز را ویران ویران میکنند قابل درک میشوند (یُنکَرنَ مُقبلاتٍ و یُعرَفن مُدبِراتٍ خطبه 93).
کسانی هستند که در میدان اقدام و عملِ فتنههایی که توسط دشمن طراحی میشود، قرار میگیرند. حضرت، این عناصر را فرزندان فتنه نامیدهاند و هشدار دادهاند که فتنهها وقتی خودشان را تثبیت کردند، فرزندان خود را با دندانهای خودشان خواهند جوید! (فَإِذَا ... ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا)
#با_معارف_نهج البلاغه241
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
ریزش یاران علی علیه السلام
وقتی علی علیه السلام نجاشی شاعر را به دلیل شرب خمر در ماه رمضان، تازیانه زد، نجاشی و طارق بن عبدالله که از یاران سرشناس علی علیه السلام بودند، شبانه از کوفه به سوی معاویه گریختند. معاویه از آنان استقبال کرد و طارق را ستود اما در پایان به او گفت: خوش آمدی ای مرد بزرگی که روزی لغزشی از تو سر زد و به پیروی از مردی فتنهبرانگیز [منظورش علی علیه السلام بود] پرداختی و ...!
طارق وقتی که دید معاویه به مردی به بزرگی علی علیه السلام توهین میکند، تحمل نکرد و خطابهای کوتاه در حضور بزرگان شام با این جمله شروع کرد: «اى معاويه من سخن مىگويم ولى مبادا سخنم تو را به خشم آورد.» (يا معاوية إني متكلم فلا يسخطك) و در ادامه به جانبداری از شخصیت علی علیه السلام پرداخت و گفت آن رزوها در رکاب امامی عادل و پرهیزگار بودم (بين يدي إمام تقي عادل مع رجال من أصحاب رسول الله)! بعد گفت: «همه کسانی که از او بریدند بدین روی از او بریدند که نتوانستند عدالت او را تحمل کنند» (فلم يكن رغبة من رغب عنهم و عن صحبتهم إلا لمرارة الحق)!
معاویه خشمگین شد اما مصلحت ندید خشمش را ابراز کند!
✅وقتی خبر این خطابه طارق به گوش امیرالمؤمنین رسید، حضرت فرمود: «لَوْ قُتِلَ أَخُو بَنِي نَهْدٍ يَوْمَئِذٍ لَقُتِلَ شَهِيدا: اگر این فرزند قبیله نهد در آن جا کشته شده بود، بیگمان در شمار شهیدان بود.»!
📚 الغارات (ط - القديمة)، ج2، ص: 374
#با_معارف_نهج البلاغه242
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵انسان و استعداد متکبر شدن
«وَ اسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْكِبْرِ كَمَا تَسْتَعِيذُونَ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ» خطبه قاصعه 192
🔻«لواقح» به بادهایی میگویند که با انتقال گردهها به درختان ماده، موجب بارور شدن آنها میشوند.
🔻منظور از «لواقح الکبر» همه عواملی است که حتی به صورت مقدمه بعیده، جوانههای کبر را در انسان میرویاند.
✍️در تعبیر «لواقح الکبر» استعارهی زیبایی به کار رفته است. این استعاره یک استعاره تمثیلی است که خود دربرگیرنده تشبیههای متعددی است:
1️⃣«انسان» به درخت تشبیه شده است.
2️⃣«استعداد کبرخیزی در وجود انسان» به استعداد میوهدهی در درخت تشبیه شده است.
3️⃣«عوامل محیطی که کبرِ بالقوهی انسان را بالفعل میکنند» به بادهایی که درختان را به بار مینشانند تشبیه شده است.
از بین این تشبیهها، تشبیه دوم، تلنگر بیدارگر و تکاندهندهای است! به همان اندازه که درختْ توانش میوهدهی دارد، انسان نیز به همان اندازه توانش متکبر شدن دارد! همان طور که در وجود هر درختی هزاران میوه بالقوه نهفته است، در وجود هر انسانی نیز هزاران جوانه تکبر خفته است! عجب تشبیه معقول به محسوسی!
با تکیه بر همین مقدمه است که حضرت فرمود از عوامل تکبرآفرین چنان به خدا پناه ببرید که از حوادث روزگار!
#با_معارف_نهج البلاغه243
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a