باسم الله
#با_شیفتگان_نهج، شماره 1
🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝
سجده بر کلام علی ع؟!😯
ابن ابی الحدید در شرح #خطبه221 نهج البلاغه می نویسد: «اگر تمام فصحاء عرب در انجمنى گرد آيند و اين بخش از خطبه برایشان خوانده شود، سزاوار است همگان به سجده درآیند همانگونه كه شعرا براى شعر عُدىّ بن رقاع ـكه در وصف آهويى سروده بودـ سجده كردند و چون به آنان اعتراض شد كه چرا سجده كرديد، گفتند: ما مواضع سجده براى شعر را آنگونه ميشناسيم كه شما مواضع سجده برای آيات قرآن را!😯
(توضیح: منظور ابن ابی الحدی شاید این بوده که کلام حضرت امیر(ع) آنقدر دلربا است که بر هر فصیحی واجب است در برابر عظمت آن سر تعظیم فرود آورد و این سجده، سجده خضوع و احترام است نه سجده عبودیت و بندگی. احتمال دیگر آن است که سجده در برابر خالقی باشد که چنین بندهای بدین پایه از فصاجت آفریده است. وقتی بنده اینچنین اعجاب آور سخن گوید پس خالق او چه عظمتی خواهد داشت؟!).
وی در ادامه مینویسد: «انس با کلام علی ع شگفتی دیرینی در من ایجاد کرده است؛ شگفتی از بزرگمردى كه چنان بر فنون سخن مسلط است که وقتی خطبه حماسی ايراد مىكند چنان خطبه میخواند كه گویا سرشتش، سرشت شيران و پلنگان است و در همان حال وقتی موعظه میکند چنان موعظه مینماید كه گویا لطافت طبعش همچون راهبان پشمینهپوشی است که هرگز گوشت نمىخورند و حتی قطره خون حیوانی را نیز نریخته اند!»
#سجده
#ابن_ابی_الحدید
#فصاحت
@banahjolbalaghe
باسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 8
🌾🌴🍃🌻☘🌛
از حقوق بشر علی ع تا حقوق بشر جان لاک(شماره 2)
در پست پیشین (#با_معارف_نهج، شماره 7) گذشت که جان لاک منشأ حقوق انسان را طبیعت او میدانست و معتقد بود که طبیعت انسانی انسان بدون نیاز به هیچ عامل خارجی، منشأ پاره ای از حقوق است که به نام حقوق طبیعی (natrural rights) نامیده میشود. طبیعی انگاشتن حق انسان استلزامات فراوانی دارد که در جای خود از آن بحث میشود.
در نهج البلاغه نیز از حقوق انسان سخنان زیادی به میان آمده است. برخی کنشگران سیاسی میکوشند بین سخنان امام علی ع و دیدگاه جان لاک که مبنای حقوق بشر غربی قرار گرفته، سنخیتی ایجاد کنند! 😧با این حال شواهد فراوانی در نهج البلاغه وجود دارد که نشان میدهد منشأ حقوق بشر، طبیعت بشری بشر نیست بلکه اراده الاهی است. برخی از این شواهد عبارت است از:👇
1) حقوقی که مردم بر یکدیگر دارند توسط خداوند جعل شده است: ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْض (#خطبه216)
2) درباره [حقوق] بندگان خدا و سرزمینهای خداوند، از خدا بترسید! چون شما [از سوی خداوند] حتی درباره زمین و حیوانات [نیز] مورد سوال قرار خواهید گرفت: اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم (#خطبه167)
3) خداوند حرمت انسان مسلمان را بر همه حرمتها برتری داد (إِنَّ اللَّه... فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّه (#خطبه167)
#جانلاک
#حقوقطبیعی
#حقوقبشر
@Banahjolbalaghe
باسم الله
از هفته گذشته تعدادی از دوستان، میخواستند بدانند مگر طبیعی انگاشتن حقوق انسان چه استلزاماتی دارد که "بانهج البلاغه" این قدر به آن حساس شده است؟👇
طبیعی انگاشتن حق، لوازم زیادی دارد. از جمله:
👈الف) مثلا اگر حق حیات (Right to life) یک حق طبیعی باشد معنایش این است که طبیعت این حق را به انسان داده و لازمه اش این است که هیچ کس هم نتواند این حق را از او سلب بکند (مخالفت با قانون اعدام) در حالی که حق حیات را قرآن یک حق خداداد میداند (ولاتقتلوا النفس التی حرّم الله إلاّ بالحقّ) در این آیه اولا حرمت نفس به خداوند نسبت داده شده (حرّم الله) ثانیا گرفتن این حق از انسانی که لیاقت این حق را نداشته، محال نیست بلکه جایز است (لا تقتلوا الا ...بالحق)
👈ب) اینکه در برخی مکاتب کلامی جدید(که آقای دکتر سروش هم به همان مکاتب تعلق دارد)، انسان را دارای حق (نه تکلیف) میدانند به خاطر این است که حقوق را مجعول یک عامل خارجی نمیدانند بلکه مجعول طبیعتش میدانند یعنی طبیعت انسانی انسان او را مُحقّ کرده است و این محق بودن چون به طبیعتش بازمیگردد، در هیچ جا از او جدا نمیشود حتی در برابر دین یا در برابر خداوند😯
مواردی مانند چانه زنی غریبها برای آزادی سقط جنین، آزادی زنا و ... را نیز با توجه به همین مبنای خودشان باید فهم کرد.
نکته مهم:
در دهه 50 (که عصر سیطره مارکسیسم بر ایران بود) کنشگران سیاسی و اجتماعی، امام علی ع و نهج البلاغه را با قرائت مارکسیستی میفهمیدند (خسرو گلسرخی میگفت: اولین مارکسیست تاریخ علی است😦، ساواک جلوی ترجمه کتاب جرج جرداق را میگرفت چون معتقد بود برداشتهای مارکسیستی از نهج البلاغه را ترویج میکند و ...)
امروز برخی امام علی ع را با قرائت لیبرالیستی میفهمند😦
اما "بانهج البلاغه" دوست دارد علی ع را آنگونه که هست بفهمد و بفهماند.
مرزهای حساسی وجود دارد که باید آن را یافت و جدی انگاشت.
#جانلاک
#حقوقطبیعی
#حقوقبشر
#پیامدهایحقوقطبیعی
@Banahjolbalaghe
باسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره 2
🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴
بُرِشی از #حکمت456 : «إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا».
(همانا جان شما را بهائی جز بهشت نیست پس خود را جز به بهشت مفروشید).
عنصر زیبایی: تشبیه صریح «جان» به متاع و تشبّه ضمنی و دیریاب امام ع به "کارشناس قیمت جان"
توضیح: کسی که کالایی برای فروش دارد باید به سراغ کارشناس رفته و قیمت بازاری آن را به دست آورد. دنیا به تعبیر روایات، بازاری است که انسان در آن متاعی جز جانش ندارد. قیمتگذاری جان در این بازار نیاز به کارشناس (مقوّم) دارد. بی شک کارشناسی که از علی ع انسانشناستر باشد، وجود ندارد. ایشان قیمت جان را بهشت میدانند. اتفاقا مشتری هم پای معامله است که «إنّ الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنة».
تأمل:
بالاترین قیمت ممکن برای جان در این بازار، بهشت است اما شایستهترین چیزی که میشود جان را فدای آن کرد، بهشت نیست! چرا که کسانی هم هستند که خدای را برای بهشتش نمیپرستند بلکه برای آن میپرستند که او را شایسته پرستیدن یافتهاند.
اینان تاجرانه به بازار نیامدهاند تا متاعشان را قیمتگذاری کنند بلکه رندانی هستند که عاشقانه آمدهاند و به جای تجارت شیفته چیز دیگری هستند، برای همین است که این کارشناس خود نیز میفرماید: «الهی، ما عَبَدتُك خَوفاً مِن نَارِك و لا طَمَعاً في جَنّتك و لكن وَجَدتُكَ أهلاً للعبادة فَعَبَدتُك»
#تشبیه
#بازار
#دنیا
#جان
#عبادت
#بهشت
@Banahjolbalaghe
باسم الله
#با_مترجمان_نهج، شماره 6
🌾🌺💐🌺🍃
العفاف زینه الفقر
👈#کلمه_العفة (شماره 1)
در زبان فارسی عفت به معنای «خودداری از گناهان جنسی (پاکدامنی)» به کار میرود اما در زبان عربی این کلمه به معنای «خودداری از هر گونه عمل قبیح» است. در قرآن کریم آمده است: «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف» تعفف در اینجا به معنای خودداری از گناهان جنسی نیست بلکه به قرینه مقام به معنای خودداری از "اظهار فقر و ذلیل کردن خود" است. مراد آیه هم این است که «فقیران مومن فقر و نداری خود را میپوشانند و اظهار ذلت نمیکنند تاجایی که کسی که نداند گمان میکند آنها غنی هستند»
در نهج البلاغه هم در جمله «الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْر» (#حکمت68) کلمه عفاف به همین معنا به کار رفته و بدین معنا است که«خودداری از اظهار ذلت، زینت فقر است» ولی بسیاری از مترجمان کلمه عفاف را به پاکدامنی برگردانده و ترجمهای به دست دادهاند که اجزای جملهاش ربطی به هم ندارد. جمله «پاکدامنی زینت فقر است» معنای روشنی ندارد. پاکدامنی و تردامنی به فقر ربط روشنی ندارند چون پاکدامنی چنانکه میتواند فقر فقیران را بیاراید میتواند غنای اغنیا را هم بیاراید.
👈نکته:
کلمه "زینت" به زیورهای عَرَضی اطلاق میشود. امام ع میخواهند بفرمایند فقر هر چند در ذات خودش عنصر مطلوبی نیست، ولی بالعرض میتوان آن را چنان آراست که موجب زیبایی بشود.
بنابراین فقر همیشه هم موجب ذلت انسان نیست. این خود انسان فقیر است که با اظهار ذلت و نداری، فقر خودش را مایه زشتی خودش میکند در حالی که اگر بردبار باشد و اظهار حاجتمندیاش را فقط به نزد خدای خود ببرد و حاجاتش را نزد بندگان عیان نکند، فقرش هم به "فقری زیبا" تبدیل میشود.
#فقرزیبا
#فقر
#زیبایی
@Banahjolbalaghe
باسم الله
#با_شیفتگان_نهج، شماره 2
🌸🌷🌻🌾🍃🌴🌛
ابن ابی الحدید و پندپذیری عجیب از کلام علی ع
ابن ابی الحدید در شرح #خطبه221 نهج البلاغه می نویسد: «سوگند به آن کسی که همه امتها به او سوگند یاد میکنند، از پنجاه سال پيش تا كنون بيش از هزار بار اين خطبه را خواندهام و هر بار که آن را خواندهام، در جانم بيم و خوف و موعظه عمیقی پديد آمده، در دلم هراسی شگرف پدیدار شده و بر تمام پیکرم لرزه افتاده است!
چه بسيار گويندگان، واعظان و فصيحان بزرگی كه در اين موضوع (مرگ) سخن گفتهاند و من بر گفتههاى آنان دست یافته و آن را خواندهام! اما هيچ كدام از آنها نظير اين تأثير را بر من ننهاده است! شاید اين تأثیرگذاری ریشه در عقيدهی راسخی که من به گوينده اين سخن دارم، داشته باشد! شاید هم بدان سبب باشد كه علی ع به عنوان گوينده این سخن نیتی خالص، يقينی استوار و اخلاصی پاک داشته و همین امر موجب شده که تأثير گفتارش در نفوس بيشتر و نفوذ موعظهاش در دلها رساتر شود!
#تاثیر_کلام_علی
#ابن_ابی_الحدید
#فصاحت
#اعجازتاثیری
@banahjolbalaghe
بسم الله
#با_معارف_نهج، شماره 9 🌾🌴🍃🌻☘🌛
مَنش مدیران عالی نظام اسلامی
#نامه27: وَ اعْلَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ أَبِي بَكْرٍ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِكَ وَ أَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِكَ... و لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِه...
🌾🌺💐🍃🌺
ای محمد بن ابی بکر بدان که من تو را به حکمرانی اهالی مصر، که از نظر من بزرگترین لشکرم هستند، برگزیدهام برای همین هم شایسته است با نفست مخالفت بکنی، و از دینت دفاع بکنی ... و برای جلب رضای هیچ کس خدایت را خشمگین نکنی...
در سطوح مديريت، مدیران را به مدیران عالی، مدیران میانی و مدیران عملیاتی تقسیم میکنند. این سطح بندی برای تعیین شرح وظایف مدیران تفکیک مناسبی است و میزان کارآیی و اثربخشی آن باید در دانشهای تخصصی مربوطه بررسی و نقد شود.
به نظر میرسد در شیوه حکمرانی امام علی ع پیش از این سطح بندی، ظاهرا سطوح مدیریتی به دو سطح عمده تفکیک میشده است:
سطح نخست، مدیران عالی که با توجه به توانایی و تخصصشان، از بین نیروهای ارزشی انتخاب میشدند و شرط اصلیشان برخوردای از دغدغه دینی و رعایت ارزشها بود.
سطح دوم، مدیرانی بودند که با اقتضائات تخصصی و شغلیشان پست و مقامی را به دست میگیرند و به علت فقدان نیروی کافی، این حساسسیتها درباره همهی آنها اعمال نمیشد.
توصیههایی مانند توصیهای که امام ع درباره دادن حقوق کافی به قضات کردهاند تا به وسیله حقوق کافی از دام تطمیع نجات یابند(#نامه53)، مربوط به مدیران سطح دوم است اما درباره مدیران سطح نخست توصیه ویژهای دارند. برای مثال به محمد بن ابی بکر فرمودهاند: که تو چون از طرف من به مدیریت مهمترین استان گماشته شدهای، شایسته است که چند چیز را رعایت کنی:
یکی اینکه با نفست مخالفت بکنی؛
دوم آنکه در برابر هجومهایی که به دینت میشود، از دینت دفاع بکنی؛
سوم آنکه خدایت را برای رعایت خوشنودی هیچ احدی، خشمگین نکنی.
نکته:
#فا عاطفه در جمله «أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُكَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ...» نشان میدهد که «منصوب بودن از سوی علی ع برای یک حکمرانی مهم» موجب میشود که رعایت این سه توصیه الزامی شود.
#سطوح_مديريت
#ارزشها
#قضات
#مدیران_عالی
@banahjolbalaghe
بسم الله
#بازیباییهای_نهج، شماره3:
🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴
#خطبه207 :
امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ لَا يَهُدَّنِي فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهَذَيْنِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عليهما السلام) عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله و سلم)
جلوی این جوان(امام مجتبی ع) را بگیرید تا مرا (با مرگ خویش) درهم نشکند که من [نسبت به از دست دادنِ] این دو (حسنین) بخیل هستم چون با [از دست رفتنِ] اینها نسل پیامبر ص قطع میشود.
👈👈شناسنامه خطبه:
در جنگ صفین، امام حسن(ع) بی مهابا بر لشکر دشمن میتاخت. حضرت امیر(ع) که بر جان حجت پس از خویش بیمناک شده بودند، فرمودند: «امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ لَا يَهُدَّنِي» یعنی
سید رضی گفته است که « امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ» از عالیترین و فصیحترین کلمات است.
👈عنصر زیباشناختی:
مجاز مرسل در لفظ املکوا/ ظرافت خیره کننده در کاربست حرف «عن»/ مجاز در تعبیر «انفس»
👈مجاز جمله اول:
هر مولایی میتواند مملوک خویش را از انجام عملی منع کند یعنی مالکیت، سبب ممانعت و جلوگیری از انجام عمل است. در این کلام شریف، سبب (املکوا) ذکر شده ولی مسبب (جلوگیری از ورود به کانون خطر) اراده شده است (مجاز مرسل) و از همینجاست که «املکوا»، متضمن معنای "دور کردن امام حسن(ع)" از حضرت امیر(ع) - که در خط مقدم کارزار قرار داشتند- است.
👈مجاز در جمله دوم:
کلمه «انفس» به معنای بخل ورزیدن است. حضرت میخواستند شدت علاقه خود به «بقای عمر حسنین ع» را بیان کنند، فرمودند: «انفس بهذین علی الموت» (من به مرگ این دو جوان خیلی بخیل هستم) مجاز در اینجا رخ داده است که «بخل ورزیدن» که مربوط به مال است ذکر شده ولی «شدت علاقه به بقای حسنین ع» اراده شده است.
👈تعلیل در جمله سوم:
امام ع با اعزام فرزند دیگرشان، محمدبن حنفیه، به نقاط حساس جنگ مشکلی نداشتند اما از اعزام حسنین ع خودداری میکردند، چون مامور بودند که نسل رسول الله را حفظ کنند(لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم)
سرانجام همان کسانی در روز عاشورا خنجر به حنجر حسین ع نهادند که این سخن را در صفین از علی ع شنیده بودند....! لعنة الله علی القوم الظالمین!
.
#مجاز
#امام_حسن ع
#امام_حسین ع
#عاشورا
#صفین
@banahjolbalaghe
خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را
تا قدری التیام دهد گوش پاره را
آتش گرفته گوشه ی دامان کوچکش
آبی نبود چاره کند این شراره را
ازخیمه های سوخته تا گود قتلگاه
هاجرشد و دوید به هرسو اشاره را
باران تازیانه و سیلاب سیلی ، اشک
تاریک کرده بود نگاه ستاره را
ازحال رفت ، بوته ی خاری پناه شد
درخواب دید کودکی و گاهواره را
درخواب دید رفته مدینه وتشنه نیست
لب جمع کرد خوردن آبی دوباره را...
زینب تمام همسفران را ردیف کرد
گم کرده بود دخترچندم ... شماره را ؟
شاعر: پروانه نجاتی.
@banahjolbalaghe