سلام و نور
در روزگاری که نظام سلطه، نهاد #خانواده را به سخره گرفته و تمام تلاش خود را برای فروپاشی این نهاد اصیل میکند، سخن گفتن رئیس جمهور مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران از #خانواده و ضرورت پیوستن به #جنبش_جهانی_تعهد_به_خانواده در مجمع عمومی سازمان ملل، دعوت انسان و جهانیان است به بازگشت به کرامت انسانی.
ما امضا کنندگان این پویش از اقدام رئیس محترم جمهور حمایت میکنیم.
بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
* جهت امضای پویش، نام و نام خانوادگی، نام استان و شماره تماس خود را برای شناسه @baraye_zeinab ارسال نمایید.
در دعوت دوستان خود جهت حمایت از پویش دریغ نفرمایید.
امضا کنندگان:
۶۷۰. زهرا طهماسبی پور خوزستان
۶۷۱. آسیه رحیمی مدیر مرکز رشد فطرت اصفهان
۶۷۲. سیده زینب تاجگردون خوزستان
۶۷۳. رباب آلبوغبیش خوزستان
۶۷۴. شایسته عسکری یزد طلبه مسئول پایگاه بسیج خواهران و فرهنگی کانون مسجد
۶۷۵. کوثر پوراروج تهران
۶۷۶. اعظم منصوری علی آباد طلبه سطح ۳رشته تفسیر و علوم قرآنی مربی وحافظ قرآن یزد
۶۷۷. فاطمه محمدنژاد خوزستان فعال فرهنگی قرآنی
۶۷۸. سیده مریم موسوی لرستان خرم اباد
۶۷۹. سمیه فاطمی خوزستان
۶۸۰. صبیحه غیاثی زاده خوزستان
۶۸۱. رضوان امیری لرستان
۶۸۲. مطهره کاروان اصفهان
۶۸۳. سارا امیدوار کرمانشاه
۶۸۴. زهرا کاوسی سمنان
۶۸۵. امینه بابایی مسوول بانوان جبهه فرهنگی جنوب غرب تهران
۶۸۶. مریم فرطوسی اهواز
۶۸۷. زهرا قاسمی اصفهان
۶۸۸. نسرین خمر سیستان و بلوچستان
۶۸۹. سعیده مظفری سمنان
۶۹۰. فاطمه بهروز تهران
۶۹۱. مهری شهسواری قم
۶۹۲. فاطمه توکلی یزد
۶۹۳. فاطمه پودینه سیستان و بلوچستان ۶۹۴. مریم محمودابادی کرمان
۶۹۵. سارا کریمیان سرو اصفهان
۶۹۶. خاتون حسنوند لرستان
۶۹۷. مریم فرطوسی اهواز
۶۹۸. گل آرا دارایی سمنان
۶۹۹. ریحانه نیازی فعال فرهنگی و کنشگر اجتماعی اصفهان
۷۰۰. معصومه معافی مازندران
۷۰۱. زینب محمدی کرمان فعال فرهنگی و ۷۰۲. زهرازارع یزد
۷۰۳. محیا امامی سمنان
۷۰۴. زهرا داوودی خوزستان
۷۰۵. فاطمه عفراوی
۷۰۶. کبری پالیزوان قم
۷۰۷. محلا جهان آرا تهران
۷۰۸. مریم باقلی کرمانشاه
۷۰۹. مهری السادات طباطبایی یزد
۷۱۰. زهره سلطانی خراسان جنوبی فردوس
۷۱۱. فاطمه دوست محمدی سمنان ۷۱۲. زاچیه حسینی اهواز
۷۱۲. زینب عزیزی یاسوج
۷۱۳. منصوره کرمانی اصفهان
۷۱۴. فاطمه ربیعی
۷۱۵. طیبه حسنی حسین ابادی یزد
۷۱۶. نرگس مظفری خوزستان
۷۱۷. سیده محدثه موسوی لرستان
۷۱۸. حکیمه نوروزی مقدم تهران
۷۱۹. عارفه محمدپور دبیر قرارگاه مردمی جمعیت لرستان
۷۲۰. ریحانه دهقانی یزد هیأت حریم حوراء
۷۲۱. زهرا مرادی مجد خوزستان
۷۲۲. ریحانه شیخ زاده خوزستان
۷۲۳. زهره برات پور مال امیر خوزستان
۷۲۴. معصومه نجفی مسئول بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی خراسان جنوبی شهرستان خوسف
۷۲۵. طیبه دهباشی زاهدان
۷۲۶. فاطمه رجبی سمنان
۷۲۷ عادله زندیه یزد
۷۲۸. نرجس عفری اصل خوزستان
۷۲۹. عاطفه سادات حسینی اصفهان
۷۳۰. رقیه الهایی خوزستان
۷۳۱. فهیمه خوشاب سمنان
۷۳۲. مرضیه آل مهدی خوزستان
۷۳۳. مریم امیری خوزستان
۷۳۴. نجمه معلمی اصفهان
۷۳۵. راضیه عباسی یزد
۷۳۶. زهرا کوهسار تهران
۷۳۷. سعیده السادات میرجلیلی یزد
۷۳۸. مهسا منصوری علی آباد یزد
۷۳۹. ابتسام نیسی خوزستان
۷۴۰. سیده فاطمه آرامش کهگیلویه و بویراحمد
۷۴۱. صالح یاسین صدری خوزستان
۷۴۲. انجمن احداث باغات مثمر ساحل و دریا بندر ماهشهر
۷۴۳. فاطمه کهخا سیستان و بلوچستان طلبه سطح ۲ ازطرف تمامی خانواده م
۷۴۴. حورا بیت سیاح خوزستان
۷۴۵. زهرا کبیریان چهارمحال وبختیاری
۷۴۶. فرشته ملک سیستان و بلوچستان
۷۴۷. سمیرا درویش لرستان
۷۴۸. زهرا باقریان یزد
۷۴۹. زهرا حسینی سیستان وبلوچستان
۷۵۰. فاطمه فقیهی سیستان و بلوچستان
۷۵۱. راضیه محمدپور فعال جمعیت اهواز
۷۵۲. معصومه محمدپور نویسنده شهدا و فعال جمعیت اهواز
۷۵۳. خدیجه قارلقی کرمانشاه
۷۵۴. فاطمه سهرابی قائم مقام جامعه زینب(س) اصفهان
۷۵۵. فاطمه خوشنودی کرمانشاه
۷۵۶. رقیه موسوی اصفهان
۷۵۷. فاطمه قنواتی خوزستانی ساکن قم
۷۵۸. زینت باغیانی یزد
۷۵۹. هیئت بانوان حریم حورا یزد
۷۶۰. فاطمه باشی زاده یزد
۷۶۱. فاطمه جلیلیان یزد
۷۶۲. فاطمه فاضلی خوزستان
۷۶۳. زهراسادات محمدی دوست خوزستان
۷۶۴. معصومه مومنی یزد
۷۶۵. فاطمه رضایی یزد
۷۶۶. مهوش خیبری چهارمحال و بختیاری
۷۶۷. زینب عزیزی یاسوج
۷۶۸. منصوره کرمانی
۷۶۹. فاطمه ربیعی
۷۷۰. طیبه حسنی حسین ابادی یزد
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
سلام و نور
در روزگاری که نظام سلطه، نهاد #خانواده را به سخره گرفته و تمام تلاش خود را برای فروپاشی این نهاد اصیل میکند، سخن گفتن رئیس جمهور مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران از #خانواده و ضرورت پیوستن به #جنبش_جهانی_تعهد_به_خانواده در مجمع عمومی سازمان ملل، دعوت انسان و جهانیان است به بازگشت به کرامت انسانی.
ما امضا کنندگان این پویش از اقدام رئیس محترم جمهور حمایت میکنیم.
بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
* جهت امضای پویش، نام و نام خانوادگی، نام استان و شماره تماس خود را برای شناسه @baraye_zeinab ارسال نمایید.
در دعوت دوستان خود جهت حمایت از پویش دریغ نفرمایید.
امضا کنندگان:
۷۷۱. نرگس مظفری خوزستان
۷۷۲. سیده محدثه موسوی لرستان
۷۷۳. حکیمه نوروزی مقدم تهران
۷۷۴. مریم فرطوسی اهواز
۷۷۵. زینب کیانی سیستان وبلوچستان
۷۷۶. مریم رضایت مند مسئول گروه دانش آموری متوسطه مرواریدهای شهر اصفهان
۷۷۷. فاطمه حقیقی فعال فرهنگی کرمانشاه
۷۷۸. فاطمه کیخا سیستان وبلوچستان
۷۷۹. فاطمه دهقانی اهواز
۷۸۰. هما بیدرام اصفهان
۷۸۱. مریم عصارهنژاد تهران
۷۸۲. زینب محمدی نورآباد
۷۸۳. راضیه سارانی سماط سیستان وبلوچستان
۷۸۴. منیژه نوروزی مقدم مازندران
۷۸۵. بهناز السادات کاظمی یزد
۷۸۶. ثمینه فولادگر گروه دختران بهشت اصفهان
۷۸۷. منیژه سامی سیستان و بلوچستان
۷۸۸. فرشته سادات هاشمی
حلقه های میانی جمعیت استان اصفهان
۷۸۹. فرشته شریفی اصفهان
مرضیه حسینی تودشک اصفهان
۷۹۰. مهناز شریفی اصفهان
۷۹۱. زینب افراوی خوزستان
۷۹۲. ریحانه جوانمردزاده خوزستان
۷۹۳. رباب نقیب پور تهران
۷۹۴. شهلا دباغ خوزستان
۷۹۵. مینا افشارمهر خوزستان
۷۹۶. سیده فاطمه حیات الغیبی لرستان
۷۹۷. آسیه محبی کرمانشاه
۷۹۸. طاهره صادقیان یزد
۷۹۹. زهرا باجی اهواز
۸۰۰. فاطمه باشی زاده یزد
۸۰۱. فاطمه جلیلیان یزد
۸۰۲. فاطمه فاضلی خوزستان
۸۰۳. زهراسادات محمدی دوست خوزستان
۸۰۴. معصومه مومنی یزد
۸۰۵. فاطمه رضایی یزد
۸۰۶. مهوش خیبری چهارمحال و بختیاری
۸۰۷. زهرا رحمانی پور مدیر حوزه علمیه حضرت معصومه علیها السلام زاهدان
۸۰۸. آمنه مرتضوی اصفهان
۸۰۹. عاطفه احمدی اصفهان
۸۱۰. فاطمه زهرا ضیایی اصفهان
۸۱۱. فاطمه متقی منش اصفهان
۸۱۲. عارفه محمدپور دبیر قرارگاه مردمی لرستان
۸۱۳. سعیده خلیل اللهی یزد
۸۱۴. الناز همه کسی خوزستان
۸۱۵. مهدیه کمال پور اردبیل
۸۱۶. ام البنین سنچولی جدید بنجار سیستان و بلوچستان
۸۱۷. عاطفه مسعودی خراسان جنوبی
۸۱۸. فاطمه سیما حمیدنیا خوزستان
۸۱۹. فرزانه جوداله زاده خورستان
۸۲۰. عصمت بزمانی سیستان وبلوچستان
۸۲۱. مینا سهیدی خوزستان
۸۲۲. الناز قره خانی حافظ کل قرآن فعال فرهنگی زنجان
۸۲۳. رحیمه ابراهیمی مسؤل هیئت فاطمه الزهرا(س) زنجان
۸۲۴. پروانه سلطانی اصفهان
۸۲۵. زینب عیسوند لرستان ازنا
۸۲۶. شهرزاد دیاحسین خوزستان فعال فرهنگی
۸۲۷. مریم صفری تهران
۸۲۸. معصومه وجدانی مسوول بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی آذربایجان غربی
۸۲۹. سیده زینب حسینی زنجان
۸۳۰. زینب تیموری اصفهان
۸۳۱. محبوبه خانمحمدی زنجان
۸۳۲. مهین کرمی نژاد اهواز هیئت متوکلین
۸۳۳. عاطفه مسعودی خراسان جنوبی ۸۳۴. فاطمه سیما حمیدنیا اهواز
۸۳۵. فرزانه جوداله زاده خورستان
۸۳۶. عصمت بزمانی سیستان وبلوچستان
۸۳۷. مینا سهیدی خوزستان
۸۳۸. صدیقه زعیمی نژاد بوشهر
۸۳۹. رحیمه ابراهیمی مسؤل هیئت فاطمه الزهرا(س) زنجان
۸۴۰. پروانه سلطانی اصفهان
۸۴۱. زینب عیسوند لرستان ازنا
۸۴۲. شهرزاد دیاحسین خوزستان فعال فرهنگی
۸۴۳. مریم صفری تهران
۸۴۴. سیده زینب حسینی زنجان
۸۴۵. زینب تیموری اصفهان
۸۴۶. محبوبه خانمحمدی زنجان
۸۴۷. مونا آرانی جنوب شرق استان تهران
۸۴۸. مژگان بیجنوند لرستان بروجرد
۸۴۹. غمخوار اصفهانی خوزستان اهواز
۸۵۰. زهرا نوراله نوری وندی خوزستان
۸۵۱. زهره نصیحت کن بوشهر
۸۵۲. فروغ جهاندوست یزد
۸۵۳. سیده را ضیه موسوی لرستان الیگودرز
۸۵۴. نسترن سرحدی کرمانشاه
۸۵۵. سمیه کبیری بنادکوکی یزد
۸۵۶. فاطمه سلمانی سمنان
۸۵۷. صدیقه سادات حسینی یزد
۸۵۸. فاطیما جادری خوزستان
۸۵۹. زهرا توفیق پور خراسان جنوبی
۸۶۰. سارا دورقی خوزستان
۸۶۱. عاطفه گنجی شهرکرد
۸۶۲. فاطمه نصاری پور خوزستان
۸۶۳. زهرا کبیری بنادکوکی یزد
۸۶۴. زینب کبیری بنادکوکی یزد
۸۶۵. آسیه ربانی اصفهانی اصفهان
۸۶۶. رقیه دهقان نیری
۸۶۷. فاطمه نوری قزوین
۸۶۸. سکینه قنواتی اهواز طلبه وفعال فرهنگی
۸۶۹. زیورصادقی اصل خوزستان
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
سلام و نور
در روزگاری که نظام سلطه، نهاد #خانواده را به سخره گرفته و تمام تلاش خود را برای فروپاشی این نهاد اصیل میکند، سخن گفتن رئیس جمهور مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران از #خانواده و ضرورت پیوستن به #جنبش_جهانی_تعهد_به_خانواده در مجمع عمومی سازمان ملل، دعوت انسان و جهانیان است به بازگشت به کرامت انسانی.
ما امضا کنندگان این پویش از اقدام رئیس محترم جمهور حمایت میکنیم.
بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
* جهت امضای پویش، نام و نام خانوادگی، نام استان و شماره تماس خود را برای شناسه @baraye_zeinab ارسال نمایید.
در دعوت دوستان خود جهت حمایت از پویش دریغ نفرمایید.
امضا کنندگان:
۸۷۰. فهیمه زنگویی خراسان جنوبی
۸۷۱. معصومه عبداللهی کیا عضو جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ایلام
۸۷۲. معصومه عباس زاده اردبیل
۸۷۳. زهرا شرفی خوزستان هویزه
۸۷۴. هاجره لقایی اصفهان مبارکه
۸۷۵. سارا مؤذن پور خوزستان هیئت متوکلین اهواز
۸۷۶. عاطفه گودرزی قم
۸۷۷. زهره فراهانی سنندج
۸۷۸. فاطمه دوست محمدی سمنان
۸۷۹. کبری رفیعی بوشهر
۸۸۰. خدیجه شیروانی فارس
۸۸۱. معصومه بنده خدا اهواز
۸۸۲. ایران عنافچه خوزستان
۸۸۳. زینب ویس پور خرم آباد
۸۸۴. ملیحه پورعباس یزد
۸۸۵. زهرا یاری الغار خراسان جنوبی
۸۸۶. ازاده باقی زاده یزد
۸۸۷. سیده فاطمه الا المهدی خوزستان
۸۸۸. مریم السادات المهدی خوزستان
۸۸۹. مائده مهدی پور یزد
۸۹۰. الهام جعفری کرمانشاه
۸۹۱. رقیه آنهایی خوزستان اهواز
۸۹۲. نرگس سهرابی اصفهان
۸۹۳. راضیه صیاد اهواز
۸۹۴. منصوره رموزی خراسان جنوبی
۸۹۵. فاطمه قربانی تهران
۸۹۶. پروانه امامی خوزستان
۸۹۷. فاطمه صیادی یزد
۸۹۸. زینب سادات موسوی سمنان
۸۹۹. ویدا دهنوی کرمانشاه
۱۰۰۰. مریم احمدی اصفهان
۱۰۰۱. نسرین سیرانی اصفهان
۱۰۰۲. کبری کسایی زاده خوستان
۱۰۰۳. زهرا زارعی تهران
۱۰۰۴. زهرا محمدپور میر سیستان و بلوچستان
۱۰۰۵. رقیه سودانی خوزستان
۱۰۰۶. فاطمه نبیانی خوزستان
۱۰۰۷. سیده زینب تاجگردون خوزستان
۱۰۰۸. رضوان منصوری لرستان دورود
۱۰۰۹. رباب شدیدزاده خوزستان
۱۰۱۰. ریحانه برقی سمنان
۱۰۱۱. مریم سلیمی نویسنده همدان
۱۰۱۲. سارا موسوی خوزستان
۱۰۱۳. اعظم اکرمی یزد
۱۰۱۴. طیبه علوی سیستان و بلوچستان
۱۰۱۵. فاطمه فریح زاده خوزستان
۱۰۱۶. مریم افسری سمنان
۱۰۱۷. نداجعفری اصفهان
۱۰۱۸. زهرا عوضبخش نویسنده و فعال فرهنگی
۱۰۱۹. آمنه منصورزاده قم
۱۰۲۰. فریده معین چهارمحال و بختیاری
۱۰۲۱. زهرا رضایی زنجان
۱۰۲۲. فاطمه محمدی تهران
۱۰۲۳. سیده فضه موسوی زنجان
۱۰۲۴. زهرا اربابی فرد یزد
۱۰۲۵. معصومه بنده خدا اهواز
۱۰۲۶. زینب ویس پور
۱۰۲۷. مائده مهدی پور یزد
۱۰۲۸. نرگس سهرابی اصفهان
۱۰۲۹. راضیه صیاد اهواز
۱۰۳۰. منصوره رموزی خراسان جنوبی
۱۰۳۱. فاطمه قربانی تهران
۱۰۳۲. پروانه امامی خوزستان
۱۰۳۳. فاطمه صیادی یزد
۱۰۳۴. زینب سادات موسوی سمنان
۱۰۳۵. ویدا دهنوی کرمانشاه
۱۰۳۶. مریم احمدی اصفهان
۱۰۳۷. نسرین سیرانی اصفهان
۱۰۳۸. کبری کسایی زاده خوستان اهواز
۱۰۳۹. زهرا محمدپور میر سیستان و بلوچستان
۱۰۴۰. رقیه سودانی خوزستان
۱۰۴۱. فاطمه نبیانی خوزستان
۱۰۴۲. سیده زینب تاجگردون خوزستان
۱۰۴۳. رباب شدیدزاده خوزستان
۱۰۴۴. مریم سلیمی استان همدان
۱۰۴۵. فاطمه سواری خوزستان
۱۰۴۶. فاطمه موحدی تهران
۱۰۴۷. مهدیه دهقان یزد
۱۰۴۸. رویا عطاءزاده اهواز خوزستان
۱۰۴۹. فاطمه فلاح فعال فرهنگی یزد
۱۰۵۰. کریمه عبدالخانی خوزستان شهرستان امیدیه
۱۰۵۱. زکیه سینی ساز شهشهانی تهران
۱۰۵۲. وفاء حمادی خوزستان
۱۰۵۳. راحله عزیزی یزد ابرکوه
۱۰۵۴. حوا بامری عباسی سیستان و بلوچستان
۱۰۵۵. فرحناز امرایی لرستان
۱۰۵۶. هیئت ال یاسین لشکر
۱۰۵۷. الهام رستمی اردبیل
۱۰۵۸. زینب باوی اهواز
۱۰۵۹. ناهید درویشی لرستان کوهدشت
۱۰۶۰. طاهره رضایی لرستان نورآباد دلفان
۱۰۶۱. طوبی دوست بامری سیستان و بلوچستان
۱۰۶۲. بهشته بادامچیان تهران
۱۰۶۳. هاجرالسادات عسگری فر اصفهان
۱۰۶۴. فاطمه آزادی اهواز
۱۰۶۵. کبری نورانی خوزستان
۱۰۶۶. نجمه ثری سمنان
۱۰۶۷. فاطمه السادات کشمیری کرمانشاه
۱۰۶۸. شیلان ذکری طاهر سمنان
۱۰۶۹. نعیمه قره خانی مدیرعامل اتحادیه موسسات قرآنی استان زنجان، حافظ و داور قرآن، مدیر موسسه قرآنی کلمه النور زنجان، کارشناس و مشاور آسیب های اجتماعی اداره آموزش و پرورش ناحیه ۲
بانوان قرآنی عضو موسسه قرآنی کلمه النور زنجان
۱۰۷۰. اعضای هیئت فاطمه الزهرا(س) زنجان
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
سلام و نور
در روزگاری که نظام سلطه، نهاد #خانواده را به سخره گرفته و تمام تلاش خود را برای فروپاشی این نهاد اصیل میکند، سخن گفتن رئیس جمهور مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران از #خانواده و ضرورت پیوستن به #جنبش_جهانی_تعهد_به_خانواده در مجمع عمومی سازمان ملل، دعوت انسان و جهانیان است به بازگشت به کرامت انسانی.
ما امضا کنندگان این پویش از اقدام رئیس محترم جمهور حمایت میکنیم.
بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
* جهت امضای پویش، نام و نام خانوادگی، نام استان و شماره تماس خود را برای شناسه @baraye_zeinab ارسال نمایید.
در دعوت دوستان خود جهت حمایت از پویش دریغ نفرمایید.
امضا کنندگان:
۱۰۷۱. زینب فلاح حسینی یزد
۱۰۷۲. رزمی سیستان و بلوچستان
۱۰۷۳. سیده قدسیه موسوی نژاد خراسان جنوبی
۱۰۷۴. لیلی حسین وردی قزوین
۱۰۷۵. محیا جان نثاری لادانی تهران
۱۰۷۶. اعظم ابوطالبی اصفهان
۱۰۷۷. میرشکار سیستان و بلوچستان
۱۰۷۸. فاطمه زهرا قدس سمنان
۱۰۷۹. زینب آذریان سیستان و بلوچستان
۱۰۸۰. سیده معصومه موسوی لرستان
۱۰۸۱. طاهره زندیه تهران
۱۰۸۲. زینب جانجانی کرمانشاه
۱۰۸۳. طیبه جهانتیغ سیستان و بلوچستان
۱۰۸۴. نجمه چراغ چشم خوزستان
۱۰۸۵. ثریا خفری مازندران
۱۰۸۶. افسانه دهقانی پور
۱۰۸۷. مریم شرفی خوزستان
۱۰۸۸. فریده بامری سیستان وبلوچستان
۱۰۸۹. زینب عباسی همدان فعال فرهنگی
۱۰۹۰. زهرا احمدیان هرمزگان
۱۰۹۱. خدیجه سودانی خوزستان
۱۰۹۲. ملکه تقی پور خوزستان
۱۰۹۳. فرشته موسوی خوزستان
۱۰۹۴. نیرالسادات نوری فعال فرهنگی تربیتی و مدیر موسسه قرانی اصفهان
۱۰۹۵. سمیه فرخ پور شهر اصفهان
۱۰۹۶. سکینه اسماعیل پور بوشهر
۱۰۹۷. ناهید دهنوی بوشهر
۱۰۹۸. صدیقه محمدی نژاد بوشهر
۱۰۹۹. لیلا معرفت بوشهر
۱۱۰۰. سمیه باقری عشق آباد طبس
۱۱۰۱. مائده عسگری کرمانشاه
۱۱۰۲. ام کلثوم اربابی سیستان و بلوچستان
۱۱۰۳. الهام جانجانی کرمانشاه
۱۱۰۴. کیهان نوری لرستان دلفان
۱۱۰۵. نجات طاهری اهواز
۱۱۰۶. اعظم دوستی خوزستان از هیئت متوکلین
۱۱۰۷. صغری خدری زاده ایلام
۱۱۰۸. طیبه حقیقی بوشهر
۱۱۰۹. محترم دارایی کرمانشاه
۱۱۱۰. احترام سیف السادات خوزستان
۱۱۱۱. مرضیه جهاندوست یزد
۱۱۱۲. نصره دلفی خوزستان
۱۱۱۳. سیده زینب موسوی خوزستان
۱۱۱۴. عزیزه سیاحی اهواز
۱۱۱۵. اصغری سیستان و بلوچستان
۱۱۱۶. زهرا ممبینی اهواز
۱۱۱۷. فاطمه جانجانی کرمانشاه
۱۱۱۸. امنه تمیمی خوزستان
۱۱۱۹. زهره عباس زاده موخر سیستان و بلوچستان
۱۱۲۰. آتیه سبحانی البرز
۱۱۲۱. دنیا فتحی خوزستان
۱۱۲۲. اکرم فروغی نسب خوزستان
۱۱۲۳. زینب عباسی همدان فعال فرهنگی
۱۱۲۴. زهرا توشک خوزستان اهواز
۱۱۲۵. سکینه حسینی آذربایجان شرقی
۱۱۲۶. فاطمه سادات مداحی یزد
۱۱۲۷. موسسه فرهنگی تربیتی رویش بانوان طراز شهرستان بابل
۱۱۲۸. ناهید درویشی لرستان کوهدشت
۱۱۲۹. طاهره حاجی کمالی سمنان
۱۱۳۰. عاطفه سادات فاضلی عضو جبهه فرهنگی
۱۱۳۱. سعیده سیف الدین تهران
۱۱۳۲. طاهره حجاری همدان
۱۱۳۳. افسانه اردبیلی خوزستان
۱۱۳۴. مرضیه ماهیدشتی فرهنگی و مسوول زینبیه دختران حاج قاسم استان قم
۱۱۳۵. اقدسی تهران
۱۱۳۶. فهیمه فخرآبادی یزد
۱۱۳۷. ام البنین جعفری همدان
۱۱۳۸. طیبه مرادی پور یزد
۱۱۳۹. شهرزاد میرزایی وینه کرمانشاه
۱۱۴۰. منیره رضوانی یزد
۱۱۴۱. سیده فاطمه محمدی والا خوزستان
۱۱۴۲. صدیقه حیدری تهران
۱۱۴۳. طیبه محمدی مسوول بانوان جبهه فرهنگی انقلاب کرمان
۱۱۴۴. مریم جانجانی کرمانشاه
۱۱۴۵. سهیلا حیدری خوزستان
۱۱۴۶. مهین ناجی اصفهان
۱۱۴۷. زهرا نجاری قزوین
۱۱۴۸. سمیه پهلوانی البرز
۱۱۴۹. عذرا سیاهی البرز
۱۱۵۰. فاطمه نقاشیان شاهجوئی سمنان
۱۱۵۱. نرگس ملاکاظمی سمنان
۱۱۵۲. معصومه سیاحی خوزستان
۱۱۵۳. مریم خضر شبانی نژاد خوزستان
۱۱۵۴. لیلا پرویزی مدیر مسئول موسسه فرهنگی قرآن وعترت معراج خراسان جنوبی
۱۱۵۵. سمیه السادات علویان یزد
۱۱۵۶. فاطمه سپهوند لرستان
۱۱۵۷. سمیه سیوانی قم
۱۱۵۸. نسرین دهقان یزد
۱۱۵۹. اعظم مزیدی شرف آبادی یزد
۱۱۶۰. حمیده سهراب سرشت البرز
۱۱۶۱. زهرا آبادیان کهگیلویه و بویراحمد
۱۱۶۲. سمیه جوزدانی اصفهان
۱۱۶۳. فاطمه قره باغی قم
۱۱۶۴. سیده فریبا مصطفوی گرجی تهران
۱۱۶۵. عاطفه محمدی اصفهان
۱۱۶۶. مریم ساکی خوزستان
۱۱۶۷. رقیه احمدی شهرضا
۱۱۶۸. فاطمه بابایی یزد
۱۱۶۹. مریم رضائی کرمانشاه
۱۱۷۰. خیریه حیدری خوزستان
۱۱۷۱. صدیقه زیلایی خوزستان
۱۱۷۲. بتول خیامی قم
۱۱۷۳. الهه حسین زاده مازندران
۱۱۷۴. زهرا میرجلیلی یزد
۱۱۷۵. آتنا عباسی همدان
۱۱۷۶. محدثه ملائی گروه جهادی بُشری جیرفت
۱۱۷۷. نجمه رموزی مشهد
۱۱۷۸. فرشته موسوی خوزستان
۱۱۷۹. ملیحه سلطانی ازنا
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
سلام و نور
در روزگاری که نظام سلطه، نهاد #خانواده را به سخره گرفته و تمام تلاش خود را برای فروپاشی این نهاد اصیل میکند، سخن گفتن رئیس جمهور مومن و انقلابی جمهوری اسلامی ایران از #خانواده و ضرورت پیوستن به #جنبش_جهانی_تعهد_به_خانواده در مجمع عمومی سازمان ملل، دعوت انسان و جهانیان است به بازگشت به کرامت انسانی.
ما امضا کنندگان این پویش از اقدام رئیس محترم جمهور حمایت میکنیم.
بانوان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
* جهت امضای پویش، نام و نام خانوادگی، نام استان و شماره تماس خود را برای شناسه @baraye_zeinab ارسال نمایید.
در دعوت دوستان خود جهت حمایت از پویش دریغ نفرمایید.
امضا کنندگان:
۱۱۸۰. نفیسه براتی ینگه قلعه عضو مجمع ملی فعالان جمعیت استان خراسان شمالی بجنورد و فعال مردمی مرکز نفس بجنورد
۱۱۸۱. فاطمه احمدی اهواز خوزستان
۱۱۸۲. مهدیه ابوالقاسمی مازندران طلبه سطح۳ مطالعات زنان
۱۱۸۳. طهورا ایمانی خراسان شمالی بجنورد
۱۱۸۴. سیما شهریاری خراسان شمالی
۱۱۸۵. سمیرا عباسی بابلسر
۱۱۸۶. کلثوم ترابیان مازندران
۱۱۸۷. سمیه سمندی سمنان
۱۱۸۸. شمس اصفهان
۱۱۸۹. سمیه امینی ایلام مسئول مجموعه طب و تغذیه
۱۱۹۰. مهتاب میر شکاری مسئول خیریه ام البنین استان ایلام
۱۱۹۱. نگار میرزا کرمی مسئول هیئت دخترانه بنات الحسین ایلام
۱۱۹۲. صدف مختاری مسئول گروه جهادی شهید سلیمانی ایلام
۱۱۹۳. حنانه زهرا آلوس مسئول گروه جهادی شهید وزوایی ایلام
۱۱۹۴. حلیا عبداللهی مسئول خیریه ام البنین ایلام
۱۱۹۵. معصومه توکلی مسئول خیریه دخترانه بی بی بی حرم ایلام
۱۱۹۶. مژده صادق خانی مسئول هیئت دخترانه قائمیه ایلام
۱۱۹۷. حسنی دارابی مسئول هیئت دخترانه زوار الزهرا ایلام
۱۱۹۸. کلثوم یوسفی مسئول گروه جهادی حضرت ولیعصر عج ایلام
۱۱۹۹. میترا زیدی مسئول گروه تربیتی ایلام دره شهر
۱۲۰۰. ناهید مرادخانی مسئول گروه جهادی ایلام آبدانان
۱۲۰۱. کبری خدری زاده مسئول هیئت دخترانه مهران
۱۲۰۲. آمنه کرمی مسئول هیئت دخترانه ایلام ایوان
۱۲۰۳. خدیجه عفراوی خوزستان
۱۲۰۴. سیده فردوس موسوی خوزستان
۱۲۰۵. سیده رضوان موسوی خوزستان
۱۲۰۶. حمیده عفری خوزستان
۱۲۰۷. زهرا خالصی خراسان رضوی
۱۲۰۸. سمانه سرخاب مسئول بانوان جبهه فرهنگی شرق استان تهران
۱۲۰۹. طاهره رضایی قم
۱۲۱۰. فاطمه شعبانی مسئول مجموعه مردمی بانوان ایلام ملکشاهی
۱۲۱۱. فاضلی مسئول دارالقرآن و مجموعه بانوان ایلام دهلران
۱۲۱۲. مرضیه واحدی خراسان جنوبی
۱۲۱۳. زهرا خراشادی زاده خراسان جنوبی
۱۲۱۴. روح انگیز بختیاری کرمانشاه
۱۲۱۵. فروغ گزمه سیستان و بلوچستان
۱۲۱۶. آرزو ساویز اردبیل
۱۲۱۷. فاطمه گزمه سیستان وبلوچستان
۱۲۱۸. مریم مؤدب لاین خراسان رضوی فرهنگی مشاور مراکز ومدارس آموزش وپرورش استثنایی
۱۲۱۹ زهیره عدالتی دماوند
۱۲۲۰. فاطمه ابن علی تهران
۱۲۲۱. حلیمه جان آبادی سیستان و بلوچستان
۱۲۲۲. مریم فاتحی تهران
۱۲۲۳. خیری درلنگ پور بوشهر
۱۲۲۵. فاطمه عتابی پورکو خوزستان
۱۲۲۶. فاطمه رضائی خراسان شمالی
۱۲۲۷. سکینه جوادی اصل خوزستان
۱۲۲۸. فاطمه دزفولی نسب خوزستان
۱۲۲۹. سعدیه خوشدست
۱۲۳۰. سعیده خوشدست
۱۲۳۱. صدیقه خوشدست
۱۲۳۲. زهرا خوشدست
۱۲۳۳. حسین رموزی
۱۲۳۴. کیانوش فرهادی فر
۱۲۳۵. علی اکبر فرهادی فر خراسان رضوی
۱۲۳۶. نرجس مهدی نژاد مازندران
۱۲۳۷. سمیه سادات طباطبائی اصفهان
۱۲۳۸. حمیده حکیمی پور خوزستان
۱۲۳۹. مبینا ستاری سادات
۱۲۴۰. ثمینا ستاری سادات اردبیل
۱۲۴۱. سیده ساره صالحی مازندران
۱۲۴۲. مهری سپهوند لرستان
۱۲۴۳. مهرانگیز خادملو مازندران
۱۲۴۴. حمیده نظام دوست خراسان جنوبی
۱۲۴۵. رقیه ابراهیمییان قم
۱۲۴۶. پروین شکوهی خوزستان
۱۲۴۷. رقیه شجاعی قاهر همدان
۱۲۴۸. طیبه محمدی کرمانشاه
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
🚩🚩🚩 🚩🚩🚩🚩🚩🚩
پایان شرکت در پویش حمایت از #جنبش_جهانی_تعهد_به_خانواده
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
سلام و نور
قدم برداشتیم در مسیری که زینب در آغاز آن ایستاده بود، استوار و با شکوه...
دل دادیم به جادهی عشق....
چشم در چشم آنانی بودیم که ایثار را ترجمه کردند و خدمت را معنا دادند و دلدادگی را به تصویر کشیدند.
و ما نظارهگر بودیم تا امتداد این حکایتِ دلدادگی و عشق باشیم و فعالانه راویِ مسیر زیارت و خدمت و شکوه انتظار باشیم...
مسیر اربعین اما، یک سفر چند روزه و چند هفتهای نیست...
مسیر مشایه آغازی است برای تمرین عشقی بیپایان...
مسیر مشایه جاده ایست برای تمام تاریخ تا انتهای پرشکوفه آن ...
جاده ایست که قدم قدم با زینب طی طریق میکنی و رشد میکنی و اگر در این مسیر بیایی، ذره ذره وجودت زینب میشود و در عمق زمان و گستره زمین قد میکشی...
و امروز در این نقطه از مسیر، به انتظار روایتهای شماییم ... قلم را برکت میدهیم به روایتهایی زینبگون از شهدای امنیت و خانوادهی شهدای مظلوم و با غیرت...
آنها که خون سیدالشهدا در رگهاشان جاری بود و بر زمین جاری شد تا وطنِ اسلام، ایمن بماند. و شما که خون عقیله بنیهاشم در رگهایتان جاری است، مظلومیت شهدای امنیت را روایت خواهید کرد....
هرچند روایت خدمت، مسوولیت پذیری و هر چه به یادمان میآورد چطور میتوانیم بارمان را از دوش انقلاب برداریم، سرمشق اصلی روایتهایمان خواهد بود....
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و نور
قدم برداشتیم در مسیری که زینب در آغاز آن ایستاده بود، استوار و با شکوه...
دل دادیم به جادهی عشق....
چشم در چشم آنانی بودیم که ایثار را ترجمه کردند و خدمت را معنا دادند و دلدادگی را به تصویر کشیدند.
و ما نظارهگر بودیم تا امتداد این حکایتِ دلدادگی و عشق باشیم و فعالانه راویِ مسیر زیارت و خدمت و شکوه انتظار باشیم...
مسیر اربعین اما، یک سفر چند روزه و چند هفتهای نیست...
مسیر مشایه آغازی است برای تمرین عشقی بیپایان...
مسیر مشایه جاده ایست برای تمام تاریخ تا انتهای پرشکوفه آن ...
جاده ایست که قدم قدم با زینب طی طریق میکنی و رشد میکنی و اگر در این مسیر بیایی، ذره ذره وجودت زینب میشود و در عمق زمان و گستره زمین قد میکشی...
و امروز در این نقطه از مسیر، به انتظار روایتهای شماییم ... قلم را برکت میدهیم به روایتهایی زینبگون از شهدای امنیت و خانوادهی شهدای مظلوم و با غیرت...
آنها که خون سیدالشهدا در رگهاشان جاری بود و بر زمین جاری شد تا وطنِ اسلام، ایمن بماند. و شما که خون عقیله بنیهاشم در رگهایتان جاری است، مظلومیت شهدای امنیت را روایت خواهید کرد....
هرچند روایت خدمت، مسوولیت پذیری و هر چه به یادمان میآورد چطور میتوانیم بارمان را از دوش انقلاب برداریم، سرمشق اصلی روایتهایمان خواهد بود....
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۰۵
#روایت_شهید
شهید حسین تقیپور
اولین شهید اغتشاشات ۱۴۰۱
تازه سر شب است.کم کم خیابانها شلوغ میشوند.شلوغ؛نه به معنای هیاهو و جریان زندگی،بلکه معنای درد و رنج،خاک و خون،آتش و زخم...
حالش خوب است؛نه به خاطر شنیدن حرفهای رکیک،توهین به مقدسات، بلکه به خاطر اینکه مطمئن هست جای درستی ایستاده است،دارد به وظیفه عمل میکند. پیش خودش میگوید:سرباز،سربازی میکند؛ چه در پایتخت چه در آن طرف مرزها... خوشحال است؛نه از دیدن این روز و شبهای وطنش،خوشحال است که صف مردم را از صف اراذل و اوباش جدا میبیند.از اینکه مردم را دوست دارد و مردم هم او را....چند روز است که شب و روز ندارد تا به این وحشیگریها پایان دهد.آرزویش دیدن ایران آرام با مردمی شاد و امیدوار است. در دلش قند آب میکنند.... آخر قرار است تا ۴۰ روز دیگر به آرزویش برسد و مدال افتخار مدافعی حرم را بر گردنش بیندازد.خدا میداند که چه شبهایی از خیال رفتن به سوریه خوابش نرفته است؛چه دعاها وچلههایی برنداشته؛ چه گریهها از سوز جگر نکرده که او را دعوت کنند. اربعین همین امسال بود که از همه خواسته بود برای شهادتش دعا کنند. لحظهای به خودش میآید؛به اطرافش نگاه میکند. شهید صدر زاده را کنار خودش میبیند.صف به صف لشگر شهدا ایستادهاند؛ قرص و محکم ،تا نگذارند آب در دل این مردم تکان بخورد. صدای حاج قاسم در گوشش طنین انداز میشود... جمهوری اسلامی حرم است؛این حرم اگر ماند دیگر حرمها میماند ،اگر دشمن این حرم را از بین برد،حرمی باقی نمیماند... اندکی دورتر داعشیهای وطنی سید را دوره کردهاند.صدای سید را میشنود که میگوید نیا، جلو نیا...ولی مگر میتواند فقط بایستد و فیلم بگیرد.به کمک سید میرود اما عملههای شیطان تعدادشان بیشتر است.اولین ضرباتی که با آجر و پنجه بوکس به سرش میخورد صدای سوت در گوشش میپیچد. تصویر کودکیهایش به ثانیهای جلوی چشمش ظاهر میشود.وقتی که با دو برادرش لباس رزم میپوشیدند و شعار میدادند ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش.... چهره پسرش را میبیند وقتی که پنجه در پنجه هم انداختهاند و برای هم کُری میخوانند و آخر سر در دل قربان صدقهاش میرود. آاااخ که چقدر دوست داشته این روزها را ببیند... یاد چهره بانوی خانهاش میافتد وقتی که صبح داشت بند پوتینش را محکم میبست ؛نجوایی در گوشش زمزمه کرد؛اگر نیامدم مرا حلال کن دیدار به قیامت... همیشه به او سفارش کرده بود که اگر شهید شدم گریه نکن و این شیرزن خیالش را راحت کرده بود و گفته بود شهید که گریه ندارد سفت و محکم میایستم و دشمن اشک چشمم را مگر در خواب ببیند.... روی صورتش را پردهای از خون گرفته، به زحمت جلوی رویش را میبیند اما او سرو است سروی که قدش را حتی برای محافظت از خودش هم خم نمیکند.مرد است،مردانه میجنگد؛روبرو نه از پشت سر. همیشه منش و رفتارش این بود حتی حرف، پشت سر کسی نمیزند چه برسد به رزم... خیلی طول میکشد تا آمبولانس بتواند از میان شلوغیها برسد. در آخرین لحظات عمرش باز هم نگران سید است که ظاهرش بیشتر آسیب دیده. در دل،احساس سبکی میکند از جنس حس کسی که به آرزویش رسیده است؛ بالاخره مدافع حرم شده است مدافع حرم جمهوری اسلامی
🖊محبوبه استادی
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
بسم الله الرحمن الرحیم
#روایت_۱۰۶
#روایت_خادمی
«عشق بازی گمنام ها»
از راه رسیده بودیم،شوق زیارت امان نداد به جایی جز حرم فکر کنیم.
از ورودی مشهد ، تابلوهای <حرم مطهر> را دنبال کردیم تا رسیدیم به ملجأ درماندگان.
قبل از هر دعا و نماز و زیارتی،نیاز به وضو بود؛برای همین از اولین خادم سراغِ سرویس بهداشتی را گرفتیم.
وارد سرویسهای بهداشتی که شدیم، دوستم با خنده گفت : از اتاق من تمیزتره!
دقیقتر نگاه کردم؛راست می گفت.
زمین از تمیزی برق می کشید.
دنبال علت تمیزی چشم چرخاندم و یافتمش!
در اتاقک نشسته بود.
همیشه نام خادم الرضا که می آمد،لباس های سورمه ای اتو کشیده یا چوب پر های سبزرنگ در ذهنم مجسم میشد؛ اما این بار فرق داشت!
حسابی توی فکر بودم و غبطه خوردم به خادمی اش که به چشم کسی نمی آمد.
از شهید حججی آموخته بودم که گمنام ها را خدا بهتر می خرد.
با جمله ی «تو که هنوز وضو نگرفتی!» به خودم آمدم.
وضو گرفتیم و به سمت صحن انقلاب راه افتادیم.
حسرت خادمی بدجور به دلم نشسته بود.روی فرش ها نشستیم و بغضم شکست.
باید راهی پیدا می کردم تا خودم را در زمره خادمان جای دهم.
کمی آنطرف تر دستمالی روی زمین افتاده بود.
برداشتمش و به خیال خادمی،به سطل زباله انداختمش.
هیچ وقت فکر نمی کردم کاری به این کوچکی،دلم را آرام کند...
✍محدثه امامی نیا
#امام_رضا_علیه_السلام
#مشهدالرضا
#همه_خادم_رضاییم
🌊جریان؛ جمع بانوان نویسنده 🌊
💠 @jaryaniha
در جریان باشید! 🌱
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و نور
قدم برداشتیم در مسیری که زینب در آغاز آن ایستاده بود، استوار و با شکوه...
دل دادیم به جادهی عشق....
چشم در چشم آنانی بودیم که ایثار را ترجمه کردند و خدمت را معنا دادند و دلدادگی را به تصویر کشیدند.
و ما نظارهگر بودیم تا امتداد این حکایتِ دلدادگی و عشق باشیم و فعالانه راویِ مسیر زیارت و خدمت و شکوه انتظار باشیم...
مسیر اربعین اما، یک سفر چند روزه و چند هفتهای نیست...
مسیر مشایه آغازی است برای تمرین عشقی بیپایان...
مسیر مشایه جاده ایست برای تمام تاریخ تا انتهای پرشکوفه آن ...
جاده ایست که قدم قدم با زینب طی طریق میکنی و رشد میکنی و اگر در این مسیر بیایی، ذره ذره وجودت زینب میشود و در عمق زمان و گستره زمین قد میکشی...
و امروز در این نقطه از مسیر، به انتظار روایتهای شماییم ... قلم را برکت میدهیم به روایتهایی زینبگون از شهدای امنیت و خانوادهی شهدای مظلوم و با غیرت...
آنها که خون سیدالشهدا در رگهاشان جاری بود و بر زمین جاری شد تا وطنِ اسلام، ایمن بماند. و شما که خون عقیله بنیهاشم در رگهایتان جاری است، مظلومیت شهدای امنیت را روایت خواهید کرد....
هرچند روایت خدمت، مسئولیت پذیری و هر چه به یادمان میآورد چطور میتوانیم بارمان را از دوش انقلاب برداریم، سرمشق اصلی روایتهایمان خواهد بود....
شما هم روایت کنید...
روایت شما را با نام خودتان منتشر خواهیم کرد.
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۰۷
تیشرت های آبی نفتی را از کشو بیرون می آورم و تن بچه ها می کنم.
دستی روی عکس روی تیشرت می کشم و همان دست را میکشم روی سرشان، که مثلا دعایی باشد که «دستتان روی سر بچه هایم»
حاضرشان میکنم و از خانه میرویم بیرون،
وقتـی مـنتظر تاکـسی هستم،
وقتی سوار مترو می شوم و وقتی ایستگاه به ایستگاه مسافرانی سوار می شوند، وقتی پله برقی های مترو را بالا می آیم.
نـگاه ره گذران لـحظه ای می ایـستد روی عکس روی لباسشان.
مـن مـادرم آرزویـم را روی لـباس کودکانم مرور می کنم.
آرزویم گره خوردن حیات و ممات مان بـا حی و مـمـات حــقیقی است، زنده بـودن شـهدا، و زنـده نــگــه داشـتـــــن یادشان تمرینی است برای تحقق این آرزو...
🖊آسیه نیک صفات
#برای_زینب
#رفیق_شهیدم
#شهید_آرمان
#اللهم_اجعل_محیای_محیا_محمد_و_آل_محمد_و_مماتی_ممات_محمد_و_آل_محمد_مثل_شهدا
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۰۸
«غلام شاهچراغ»
گذرنامه جدید را از مأمور پست تحویل گرفت.
لباس سبز پاسداری پوشید.
رو به حرم ایستاد و گفت:
« متی ترانا و نراک؟»
صدای شلیکی آمد، گلوله ای در سینه اش نشست.
_ « کربلا همدیگه رو میبینیم.»
#برای_زینب
#شاهچراغ
#مأمور_امنیت
#شهدا_ی_امنیت
✍️سیده مریم گلچمن
#روایت_۱۰۹
درست یادم نیست اما شاید چهارشنبه بود ، اواخر مهر ۱۴۰۱.
مثل روزهای قبل رفتم دانشگاه و با چند نفری که شاااید به ده نفر هم نمیرسیدند سر کلاس رفتیم. آن روز هم استاد سرکی در کلاس کشید و مثل هر روز گفت خیلی کم هستید ، نمیشود...
و مثل روزهای قبل نیم ساعتی را با استاد نشستیم و باز هم کلاس تشکیل نشد...
آن روز در خود دانشگاه تجمع نبود، حالا خوب یادم میآید که از آن چهارشنبه هایی بود که فراخوان میدادند ولی کسی نمیآمد... دیگر همه میدانستند که برای چهارشنبه فراخوان میدهند ولی شنبه میآیند.
با دوستانم چرخی در دانشگاه زدیم به محوطه همیشه شلوغ و معروف لاو گاردن که رسیدیم، برایمان جالب بود که حتی یک نفر هم آن جا نبود و خیلی ها از ترس رفته بودند خانه و بعضی هم احتمالا در خیابان ها و کوچه های اطراف دانشگاه مشغول سروصدا !
مثل همیشه رفتم سمت نرده ها تا ببینم در خیابان چه میگذرد، یکی از بچه ها که مدام ساز ناکوک میزد و میگفت بریم زودتر و آن یکی نه، پایه بود!
با دوست پایه ام تصمیم گرفتیم برویم به خیابان و ببینیم چه خبر است :)
در همین حال که آن یکی سعی داشت ما را راضی کند که برویم به سمت مترو و بعد هم خانه، سر و صدا بالا گرفت ، وسط چهارراه درگیری خیلی زیاد شد ، نمیدانم چه شد که کلاه یکی از سربازای گارد پرتاب شد به پشت شیشه یکی از ماشین ها و شیشه خرد خاکشیر شد! خودش هم تعجب کرد و در آن گیر و دار به دنبال کلاهش میگشت، ماشین ها پشت چراغ قرمز طبق روال آن روزها بوووووق پشت بوووق به نشانه اعتراض میزدند. سرباز بالاخره کلاهش را پیدا کرد و از پشت ماشین برداشت، دستی برای راننده تکان داد، نمیدانم شاید به نشانه عذر خواهی...
جلوتر رفتیم و از ۱۶ آذر گذشتیم ، صدای شلیک گلوله های پینت بال و افتادن بعضی شان روی زمين را میشنیدم. گلوله ای به دختر سیاه پوشی که جلویم میدوید برخورد کرد و مانتویش زرد شد، در کمال تعجب سریع از کوله اش بلیز دیگری درآورد و روی همان پوشید! گلوله ی بعدی دوباره شلیک شد، دیگر لباسی نداشت. به دوستم نگاه کردم ، هر دو داشتیم به یک چیز فکر میکردیم، آدم عادی نبود...
حالا دیگر آن یکی دوستم، دستمان را گرفته بود و میکشید، موتور های گارد پشت سر هم از پیاده رو میگذشتند و خیلی شلوغ شده بود... با خودم فکر کردم اگر تیرش به خطا برود و من هم زرد شوم چی؟!:)
ناگهان نگاهم به دختر و پسری در گوشه ی پیاده رو افتاد، داشتند درگوشی حرف میزدند، سه بار سر تکان دادند به علامت یک ، دو ، سه و دستها را بالا بردند و ...
و یک دفعه پسر خود را روی زمین انداخت و دختر جیغی کشید که تیر زدند، دوستم تیر خورده ! و غوغایی به پا کرد، اما من همه چیز را دیده بودم، خودم دیدم که با هم سناریویی از قبل چیده شده را اجرا کردند و گرنه کسی تیر نخورده بود. همین کافی بود جو بالا بگیرد.
هم ملت و هم سربازها همه سرازیر شدند سمت دختر و پسر و عده ای هم فرصت گیر آورده بودند تا اوضاع را شلوغ تر کنند.
دیگر به متروی انقلاب رسیده بودیم. دوستم همچنان دعوا میکرد که اینجا جای ما نبود.
نمی دانم درست میگفت یا نه؟
ما باید میماندیم در صحنه یا نه؟
لا به لای جمعیت وارد مترو شدیم.
آنجا هم وضعی داشت برای خودش .....
🖋حنانه شریعتمدار
#برای_زینب
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۱۰
دختره فهمیده دوست ندارم از جلوی #شریف رد بشم... بلندگوی مترو که گفت ایستگاه دانشگاه #شریف بهم نیشخند زد...
من دیگه بقیه صداش رو نشنیدم.....
_ نفست بند اومد باز؟
_ اهوم خدایی یه جاهایی، یه روزایی، سخت نفسگیر میشن.
مثل خیابون آزادی یا آیزنهاور اون وقتا تو روز تاسوعای آخرِ قبلِ انقلاب که با مادر و خواهر یه سالهم رفته بودیم راهپیمایی و جلوی نیروهای گارد و شهربانی همه فقط راه میرفتیم و هیچ کس هیچ شعاری نمیداد.
من هنوز هم نمیدونم اون روز جلوی دانشگاه آریامهر چه اتفاقی داشت میافتاد ولی اضطراب اون روزها برای یه دختر بچه ۸ ساله اونقدر نفسگیر بود که هنوز بعد بیشتر از ۴۰ سال وقتی از جلوی دانشگاه صنعتی #شریف رد میشه نفسش بند بیاد.
هرچند هیچ وقت ترسشو رو نکرده مبادا شجاعتش زیر سوال بره.
اضطراب اون روز با یه الله اکَهَی (الله اکبر) خواهر کوچکه تبدیل شد به شکوه فریادهای جمعیتی که انگار منتظر یه تلنگر بودن و نیروهای شهربانی که هیچ کاری نتونستن بکنن؛ نیروهایی که تا کمی پیش، لوله اسلحهشون مردم رو نشونه گرفته بود، حالا اسلحهها رو روی دوش گذاشته بودن. اما مادرم حتی میون اون جمعیت پر اقتدار، خواهر کوچیکه رو پیچید لای آغوشش مبادا .... زبونم لال ....
ی روزایی هم همین حس رو داشت.
وقتی برادرام جبهه بودن و تلفن خونه زنگ میخورد و دلهره میگرفتمون که داداشان؟ یا خدای ناکرده خبرشون!
یا حسی شبیه روزای حمله صدام به شهرا. با هر آژیر قرمز باید اول چراغا رو خاموش میکردی حتی چراغ کوچک اِفاِف یا نور شمع. بعد سریع میرفتی و پناه میگرفتی و تا لحظهای که صدای وحشتناک انفجار بلند میشد و تو سر بلند میکردی و میدیدی دردی تو وجودت پیچیده ولی زخمی برنداشتی و میفهمیدی ی جایی از این شهر یه هموطن رفت رو هوا ولی تو هنوز سالمی.
من هنوز طعمِ تلخِ فرارِ به پناهگاه تو اون تاریکی رو زیر زبونم دارم.
و حتی طعمِ گسِ عبور از جلوی دانشگاه شریف رو هنوز حس میکنم.
هرچند همهی اون روزا گذشت و ایرانِ ما خیلی قویتر و محکمتر شد.
حالا دخترهی دهه ۸۰ی میپرسه یعنی همهی زندگیِ نسلِ شما اینقدر ترسناک بوده؟
بهش میگم: نه اینقدا. اتفاقا بیشتر شکوه و عظمت و شیرینی اون روزا تو خاطرم پررنگه.
اونروزها ما بچهها هم سهمی تو مقاومت جلوی دشمن داشتیم حتی به اندازهی یه الله اکبر جلوی نیروهای شاه یا پناه بردن به پناهگاه. به اندازه خاموش کردن یه شمع برای اینکه هواپیماهای بعثی، مناطق مسکونی رو تشخیص ندن و بمباران نکنن.
بعضی وقتا هم از پناه دادن به همسایههایی که زیرزمین نداشتن احساس میکردیم کار بزرگی داریم میکنیم.
دخترک اشک تو چشماش جمع شده و میگه: اهوم چه جالب! درست مثل پارسال همین روزها. آبجی که میرفت دانشگاه، مامان بیتاب میشد. تا قبلش خیلی خوشحال بود که دانشگاه #شریف قبول شده ولی پارسال میگفت من نمیدونم دانشگاهه یا میدون جنگ؟ بعدشم میگفت صد رحمت به میدون جنگ. تو جنگ دشمن، روبروته نه یه هموطنِ فریب خورده.
ولی آبجی میگفت مامان جان! حیفِ میدون جنگ نیست؟ شما بگو چاله میدون؟! من واقعا نمیدونستم با کیا همکلاسم. تو روت وا میستن به بهانه زن و زندگی و آزادی، بخصوص اگه حجاب داشته باشی، تمام آزادگی و زندگی یه زن رو نابود میکنن.
دیشب داشت عکس شهدای پارسال رو ریسه میکرد میگفت: من که هنوز اضطراب پارسال رو دارم اما میدونی چی آرومم میکنه؟ اینکه میدونم با #آرمان ها و #روحالله ها همعصرم.
اینکه احساس مسوولیت #الداغی و #سعید_برهانزهی و.... رو درک کردم. اصلا حس زیستن کنار پهلوونایی که خوردن ولی نزدن، بد و بیراه شنیدن ولی به آقاشون کمتر از گل نگفتن، حس غیرتی که به ناموس و وطن و انقلاب داشتن خیلی غرورانگیزه.
وطن گاهی، پر از التهاب و اضطراب میشه و فرقی نمیکنه قم باشه یا سیستان، سبزوار باشه یا تهران، یا حتی #شاهچراغ، منتها حس میکنم این گوشه کنار، مادری دلش میخواد پسرشو تو آغوشش بپیچه مبادا فردا تو بیمارستان ملافه سفیدی که خون تازه ازش بیرون زده دور پسرش پیچیده باشن. مبادا پیکر پاره فرزندش رو تو گودال قتلگاه ببینه.
ولی رسید اون روزهای پر التهابِ مبادا رسید...
اون روزای مبادای مادرانِ شهدا...
حتی بیش از ۸۰ بار اون لحظههای مبادا رسید...
روزهایی که #مختارزاده ها انقلاب رو ارزون نفروختن.
روزایی که #زینالزاده ها و #رضازاده ها سربلند زمین خوردن تا سرزمین، کمر خم نکنه.
و باز میگه حس شما شاید شبیه حس #آرتین باشه، وقتِ دلتنگی برای خانوادهش یا حس مادرِ دلتنگی برای پسری که خیلی دوستش داشته.
هرچند درد و زخم اون همه نامردی خوب نشده و اصلا فکر نکنم خوب بشه ولی نسلای بعد خواهند فهمید چه جوونایی، ایرانِ ما رو با هوشیاری و فداکاری مثل یه فرماندهی بزرگ از پیچ تاریخی عبور دادن و تا نزدیکی قلهها رسوندن.
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
📌دعوت میگردد از تمامی نویسندگان، دانشجویان، حوزویان، جوانان غیور کشور و اهل قلم، جهت شرکت در این جایزه ادبی.
موضوعات جایزه ادبی:
🔸شهادت در گلستان هفتم
🔸خرافات در اسلام
🔸فرقههای ضاله
✅جایزه ادبی شهید محمد حسین حدادیان یک نذر فرهنگی است که بنا بر نیاز جامعه وجوانان کشورتوسط خانواده شهید برگزار گردیده.
📌جهت عضویت در کانال کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/2122383386C93164d6ab3
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۱۱
بخش اول
به بهانه سالگرد شهادت #پوریا_احمدی شهید مدافع عفاف وحجاب
یادم هست که چقدر در دستانت روی رودخانه سر خورده بودم و بالا پایین پریده بودم و سر اینکه چقدر بیشتر از دفعه قبل عرض رودخانه را طی کنم با خودت کل انداخته بودی.
یادم هست زیر پایت گیر کرده بودم و زده بودمت زمین و تو آرام مرا برداشتی و گوشهای گذاشتی زیر پای دیگری نروم.
یادم هست با دوستانت چقدر ما را روی هم می چیدید و بعد با یک توپ میافتادید به جانمان.
ما عادت داشتیم بازیچه دست بچهها باشیم. پرتمان کنند و حتی بزنندمان به شیشه همسایه و قطار و ...
حتی عادت که نه ولی یادمان هست روزگارانی را که به سر و صورت عزیزی خورده باشیم، هرچند از به خاطر آوردنش درد میکشیم ولی هیچگاه تاریخ، آن تلخترین ساعات عالم هستی را فراموش نکرده و نخواهد کرد.
آرزو به دل ماندهایم که خیرمان برسد ولی باز این روزها بهانه دستشان آمده ما را به سر و صورت کسی بزنند و دل ما را آب کنند.
پوریا! از هیات که بیرون آمدی، جای اینکه خیلی راحت به سمت خانه بروی، به سمت ما آمدی.
اطرافمان پر بود از آتش و فریاد. از جاهلیت و عصبیت. پر بود از کوفیانی که این بار خیابان پیروزی میدان جنگشان شدهبود.
فرقی نمیکرد تو روبروی آنها ایستاده باشی یا رهگذر باشی، کیف شان کوک میشد از انداختن ترس و وحشت به دل اطرافیان.
درست در آن لحظهها که به سمت ما میآمدی، یکی از گوشه کنار وجود انسانیات به تو نهیب میزد، برو خانه. نزدیک اینها نشو. دخترانت به انتظارت نشستهاند. راه کج کن، هنوز دیر نشده است.
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۱۱
بخش دوم
به بهانه سالگرد شهادت شهید #پوریا_احمدی شهید مدافع عفاف و حجاب
اما در آن لحظهها هر چه چهرهات را نگاه میکردم تردیدی در آن نمیدیدم. باز هم دلم به شور افتاد.
یعنی یک بار دیگر باید ما شرمنده عالم شویم؟!
نزدیکتر و نزدیکتر شدی و به انتهای خیابان داشتی میآمدی و به گمانم به سمت آتش میرفتی تا خاموشش کنی و چقدر دلم میخواست خودم را به سمتت پرتاب کنم و از آن سمت دورت کنم.
واقعا این بار اولی بود که دلم میخواست خودم با دست خودم، به سمت کسی خودم را پرت کنم.
آمدی و آمدی و نه مرا دیدی و نه آنان که در دستشان جای گرفته بودم.
گمانم چشمانت ما را میدید ولی عقلت ترجیح میداد ما را نادیده بگیرد.
برای تو و عاقلانه وجودت، وطن، ناموس، زن و زندگی مفاهیم متعالی بودند و ما حتی بهانه هم نبودیم برای عقبنشینی تو.
ما آن آخرها ایستادهبودیم دستِ آنهایی بودیم که به خیال خودشان خیلی اهلِ ریسک نبودند. درست پشت سر آنها که عقلشان را سپردهبودند به منوتو و منوتو قمه و چاقو دستشان دادهبود.
من هیچ وقت آن لحظه پر تلاطم از جلوی چشمانم دور نمیشود که یکباره با قمه به شکمت زدند.
باور کن دلم میخواست خودم، خودم را با دست خودم، به سمت آن پسرکِ قمه به دست پرت کنم بلکه دستش را بشکنم یا دستکم قمه را از دستش بیندازم.
اختیارِ خودم که دست خودم نبود. دستانِ دخترکان و پسرکان آنچنان ما را سفت چسبیده بودند که تکان نمیشد بخوریم.
خون بود که جلوی چشمشان را گرفته بود و خون بود که از شکمت میریخت. هنوز قد راست نکرده بودی که یکی از همینها چاقوی بزرگش را داخل ران پایت کرد و یکی دیگر که _نمیدانم چرا بهشان سنگدل میگویند_ از پشت با قمه ای بزرگ به سرت کوبید.
دستها بالا میرفتند و فرود میآمدند و من در گوشهی دستان دخترکان فقط صفحات تاریخ را میدیدم که تکرار میشود.
دلهره عجیبی داشتم و احساس میکردم که دارد نوبت به ما میرسد.
درست فهمیده بودم. دخترکان نعره زدند: "زن، زندگی، آزادی" و ما را به سوی تو پرتاب کردند. فاصلهی سه متریمان، ۱۴۰۰ سال طول کشید.
نعرههای دخترکان با نالههای تو در هم آمیخته بود و من صدای گریههای رقیه و سکینه را در این میان از خانهی تو میشنیدم.
باران بود که بر سرت میبارید. باران سنگهای نوک تیزی که آرزو داشتند، در سرزمین وحی به سمت شیطان فرو ریزند درست بعد از روزهای سیاه و شومی که پیامبری مهربان، آزادی زنان و زندگی دخترکان را تضمین کرده بود.
نفسهایم به شماره افتادهبود. تمام وجودم را عقب میکشیدم تا شاید به تو نخورم و زخمت را عمیقتر نکنم. غافل از اینکه پسرکی با چاقویش از پشت، قلبت را نشانه گرفته؛ و تمامِ من یکباره فرو ریخت.
بیجان و بیرمق افتادهام گوشهای و تلاش دارم نفسهای آخرم را با نفسهای آخرِ تو با هم بکشیم.
این جماعت، دست بردار نیستند. مردک با ظرفی پر از بنزین به سراغت دارد میآید. چشمانم را می بندم. باور نمیکنم این همه پستی را و قساوت را. ولی بوی بنزین ریههایم را میسوزاند. نفس کم آوردهام.
دوستانت تمام تلاششان را میکنند به تو نزدیک شوند. خدای را شکر که اجازه ندادند پیکر نیمهجانت را به آتش بکشند.
صدای آژیر آمبولانس به گوش میرسد و تا میآید لبخندِ خشکی روی لبم بنشیند، میبینم که آمبولانس به آتش کشیدهشد.
اصلا برای همین موقعهاست که گفتهاند: "دل سنگ هم آب میشود"
از من چیزی نمانده. هیچ. هیچِ هیچ ولی یکباره درد در تمام وجودم پیچید. حس میکنم زیر چرخ یک ماشین دارم له میشوم. اصلا همان بهتر که نباشم و نبینم این همه تکرار تاریخ را.
پیکر نیمه جانم که از زیر چرخ ماشین درآمد، تو نبودی. گمانم با همین پرایدِ سفید، پیکر نیمه جانت را بردند. امیدوارم به بیمارستان که نه به آغوش آرامِ دخترانت بازگشته باشی.
چقدر این بیخبری نفس را تنگ میکند و حتی منِ سنگ را هم آب میکند.
من هنوز بعد از گذشت یک سال، هر مردی را که از کنارم میگذرد نگاه میکنم، شاید تو را ببینم اما هر روز امیدم ناامید تر میشود.
و گاهی با خودم فکر میکنم آیا دخترکانی که با نعرههای "زن،زندگی،آزادی" تو را لگد میزدند و سنگ آیا، امروز برای دختران تو پاسخی دارند؟!
من هنوز چشم انتظار دیدن چشمان پر از غیرت تو در گوشهای از همین خیابان پیروزی در نزدیکیهای خانهات نشستهام.
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۲۲
به قلم:
یک #هموطن
یک #همسایه
یک #همدم
ما با عمویم خوش نبودیم. از وقتی ما قد و نیمقد، بچه بودیم و فقط میدیدیم و میشنیدیم پدرم مریض بود. عمویم برایمان عمویِ خوبی بود که هوایمان را داشت. اما این تا وقتی بود که هنوز ازدواج نکردهبود.
تا وقتی آقایم مریض بود و میافتاد یک جای خانه، عمویم بود. کمک خرجمان بود. مادرم نذر میکرد پدرم را چهار تا چهارشنبه ببرند جمکران، عمویم هم میرفت. جانبازِ چند درصد بود نمیدانم. اما جانبازی سختی بود. نه از دست نه از پا که از بخش روان و مغزش بود.
آدمی که مختل شده بود از جنگ.
حالا به هر نحوی که بود عمویم کنارِ پدرم بود. مثلا گاهی پیش میآمد مثل یک انتحاری تشنج کند. یا یکهو توهم بزند و از دست کسی که نیست یا هست فرار کند.
آن وقتها عمویم بود، وقتی هیچکس نبود.
آقایم که سرپا شد ما هنوز با هم زندگی میکردیم. هنوز یکی بودیم. آقایم خوب شدهبود.
برای عمویم زن گرفتیم و تمام خرج عروسی با آقام بود. آن وقتها عروسی یک شب که نبود. ما هفت شب عروسی گرفتیم. هفت شب برای عمویم سور دادیم.
ازآن وقت کمکم عمویم برایمان خوراکی نیاورد، کمکم لُپِ برادرم را نکشید. کمکم عمویم بدخُلق شد. با ما ننشست، گرم نگرفت. کمکم زنش گوش ما را پیچاند و کسی نفهمید. کمکم دعوا شد. پدرم و عمویم. دو تا برادر.
بعد جدا شدند. عمویم رفت و ما دیگر خرجیشان را ندادیم. شدیم دو دیگ جدا از هم.
حالا یک چیزی وجود داشت که تفرقه میافکند. یک چیزی به عمویم گفته میشد، عمویم پُر میشد. سر پدرم خالی میکرد. پدرم مریض میشد. عصبی میشد.
تمامِ آن وقتها اگر کسی از ما، چیزی میگفتیم مادرم میگفت: "بزغاله از بز پیش نمیخزه."
حالا این جملهاش چه معنی میداد، آن وقتها ما از لحن مادرم میفهمیدیم اما بعدها متوجه شدیم یعنی تا وقتی بزرگتر هست، کوچکتر نباید چیزی بگوید. خب ما چیزی هم نمیگفتیم. ناراحت اما، چرا میشدیم.
ما از عمویم انتظار نداشتیم با ما بدی کند چون ندیده بودیم. اصلا به عمویم نمیآمد که بد شود. عمویم مهربانتر از این حرفها بود. اما امان از نفاق، امان از تفرقه. بعد از آن پای عمویم از خانهی ما قطع شد. نیامد که نیامد. زنش میآمد ها. زنش مردمدار بود، نه که بودهباشد، اینطور مینمود.
من یادم میآید که کنار ماشین نیسان چطور خفتام کرد، چطوری گفت: "دیگر حق نداری با دخترم بازی کنی."
چطور شد که من ترسیده بودم و لال ماندم. هنوز هم به مادرم چیزی نگفتهام. اما گریه کردم.
حالا ما اگر از عمویمان گله کنیم مادرم میگوید بیانصافی نکنیم، عمویم روزهای بد باهامان بوده.
راستش ما نمکخورِ نمکنشناس نیستیم.
تمام این حرفها را گفتم و گفتم که برسم به امروز. برسم به جریاناتی که تازگی به گوش میرسد.
#ایران و #افغانستان روزی یکی بودهاند، به قول مادرم، سرِ یک سفره نان و آب خوردهاند.
بعدها انگلیسی آمد و نانها را از هم جدا کرد.
بعدترهایش کشور ما #افغانستان، جنگ شد. یکهو کشور مریض شد و از پا افتاد. یکهو انتحاری شد، یکهو کشور تشنج کرد و مردم همه ترسیدند.
باید به یکجا پناه میبردند، یکی که نان و آب مشترک خوردهباشند، یکی که خودی باشد، یکی که از خونت باشد. مثلا یک عمو، یک همزبان، یکی که آداب و فرهنگشان بهت بخورد. یکی که بهخاطر این پناهآوردن، دین و آیینت را نگیرد.
مردم #افغانستان، پناه آوردند به #ایران. مهاجران آمدند #ایران. خرجیخور از خاک #ایران شدند.
#ایران، روزِ بد مردم #افغانستان باهاشان ماند. ما ریاست جمهوری آقای خاتمی بود که #ایران آمدیم. #ایران به ما مردم، مدرک داد که بتوانیم توی این سرزمین زندگی کنیم. پدرهامان سرکار رفتند و ما توانستیم آب و نان داشتهباشیم و تا این که پدرمان بهبود یابد، ما به وطنهامان برگردیم. اما راستش را بخواهید #افغانستانمان هنوز خوب نشده، راستترش را اگر بخواهید "ما اگر روزی به اجبار آمدهایم #ایران، حالا به اشتیاق ماندهایم."
آداب و رسومِ این کشور درون ما حل شده. بندِ ناف ما کوچکترها به دست ماماهای ایرانی بریده شده و ما فرق الف از ب را از زبان ایرانی ها فهمیدهایم. من همین نوشتن را از استادهای ایرانیام یاد گرفتهام، استادهایی که واقعا تمام عمرم مدیون آنهایم و از خوبیشان هرچه بگویم کم است.
ما پای روضههای همین ملت بزرگ شدهایم. ما در #ایران زندگی کردهایم و صبحها توی مدرسه سرود این کشور را خواندهایم. ما هرصبح گفتهایم: "پاینده باد #ایران." درست بعداز هرسرود.
ممکن است خیلی از ماها حتی سرود کشور خودمان را از حفظ هم نباشیم.
ما با ایرانیها عقد اخوت خواندهایم.
ما توی کوچههای این سرزمین خاطرههای خوبی داریم. ما از برکت این کشور کربلایی شده ایم.
🖋نرگس نوری
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
جشن ورود به #جهان_بدون_اسرائیل
همه مشارکت کنیم
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
جشن ورود به #جهان_بدون_اسرائیل
همه مشارکت کنیم
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
جشن ورود به #جهان_بدون_اسرائیل
همه مشارکت کنیم
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
جشن ورود به #جهان_بدون_اسرائیل
همه مشارکت کنیم
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
مدت ها بود از میدان فلسطین که رد
می شدم و روز شـــمار نـابودی اسرائیل را مـــی دیدم. توی دلم میگفتم:«خدایـا یعنی مـــی شود؟»
دیشب از اندک تردیدی که توی دلم بود استغفار کردم...
یادم آمد تحقق وعده های الهی حتمی است.
🖊آسیه نیک صفات
#جهان_بدون_اسرائیل
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab
#روایت_۱۲۴
دیشب میان شادی بی حدم برای فلسطین به یاد پدرم اشک ریختم.
برای او که کودکی ما را با قصهی بنی اسرائیل و لجاجتشان پیوند داده بود،
برای او که بذر ِ نفرت به رژیم غاصب را در دل ما کاشت،
برای او که رویای آزادی سرزمین زیتونها را در ذهن ما پروراند ،
برای او که راهپیمایی روز قدس را فریضه میدانست و با شور و شوق ما را با خود همراه می کرد،حتی وقتی سرطان توانش را بریده بود با سختی خود را به میدان فلسطین رساند و معتقد بود این قدم ها و شعارها در روز حساب به کارمان میآید.
اکنون در روزهایی که رژیم غاصب صهیونیستی بیش از همیشه خار و ذلیل شده من به یاد تمام کسانی هستم که آرزوی دیدن فلسطین آزاد را داشتند
و من از امشب به جای لالایی و قصههای مرسوم، از مردان و زنانی برای فرزندانم خواهم گفت که با مشت خالی در برابر ظلم ایستادگی کردند،
از این پس قصهی آزادگانی را برایشان خواهم خواند که رویای آزادی فلسطین را به واقعیت نزدیک کردند،
قصهی سپاه قدس که رشادتشان مرز و کشور نداشت ،قصهی شهادت سرداری را خواهم گفت که پروازش آغاز فتوحات بزرگ بود .
من از امشب برایشان قصه هایی میخوانم تا انشاءالله بیدارشان کند و درآینده خواب از سر استکبار جهانی بربایند🌱
و امیدوارم روزی فرزندانم به یاد پدرم و همه ی سربازان بی ادعای خمینی در مسجدالاقصی نماز بخوانند🌱❤️
🖊زهرا حیدری
🏷 #برای_زینب
https://eitaa.com/barayezeinab