eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
350 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
گروه میرزا بیش تر جوان هایی بودند که تازه پشت لبشان سبز شده بود. میرزا گروه را در مرحله #آمادگی_بدنی نگه داشته بود. شنا کردن، ورزش های رزمی، کوه پیمایی هفتگی در مسیر امام زاده داود و دربند. بعضی وقت ها به اسم کشتی به جان هم افتادند و همدیگر را مشت و مال حسابی می دادند بدتر از دعوا. می خواستند برای شکنجه های ساواک بدنشان را آماده کنند. خواندن کتاب های دکتر شریعتی و #شهید_مطهری هم توی برنامه شان بود. آن روزها از گوشه ای گروهی با تفکر خاصی مثل قارچ سر بر می آورد و همه مرام نامه خودشان را داشتند. میرزا به فکر اساس نامه گروه افتاد. نوشت: «همه فعالیت ها و ارتباط ها باید هم راستا و هماهنگ با رهبر نهضت آقای خمینی باشد». حرف شهید اندرز گو توی گوشش زنگ می زد که «مادام که در #خط_امام نباشید، کارتان فایده که ندارد، وزر و وبال هم دارد» خودش را رسانده بود قم، دفتر امام خمینی. گفته بودند: «ایجاد آمادگی برای مبارزه در مرحله اول است؛ ولی #مبارزه_مسلحانه باید با اجازه #مجتهد جامع الشرایط باشد». خودش را به آب و آتش می زد که برود نجف و از امام اذن مبارزه مسلحانه بگیرد که نتیجه اش شد بازداشت در مرز هویزه و شکنجه شش ماهه در سوسنگرد. #شهید_محمد_بروجردی #سیره_سیاسی_شهدا #ولات_مداری_سیاسی کتاب غریب غرب؛ روایتی کوتاه از زندگی شهید بروجردی، نویسنده: عباس رمضانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۹؛ صفحه ۳۲-۳۴. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم، امور منزل را اداره می کردم. خرج و مخارج منزل دست خودم بود. می گفتم: شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید. رفتم بلوزی را که تازه خریده بودم، برایش آوردم. گفتم: به نظرت قیمت این بلوز چنده؟ قیمت پنج هزار تومانی را می گفت پانصد تومان. دادم در می آمد. معلوم بود که از قیمت ها خبر ندارد. می گفتم: شما مسئولین نمی دانید که قیمت ها چقدر بالاست و گرانی چه بیدادی می کند. پولی که علی می داد با اینکه یک سوم حقوقش بود؛ اما برکت داشت. وقت که بهم پول می داد می گفتم: حاج آقا! یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید. از همین بردارید. می خندید و می گفت: شما نگران نباش قرض نمی کنم. دو سوم باقی مانده حقوق هر ماهش را برای کمک به این و آن خرج می کرد. خیلی ها می آمدند دم در خانه نامه می دادند و گریه می کردند. درد دل می کردند. نامه را که می دادم علی، مدام پیگیری می کردم تا به نتیجه برسد. علی می خندید و می گفت: «خانم! شما بیش تر از من برای درد دل این مردم جوش می زنید.» راوی: همسر شهید کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛ کتاب صیاد شیرازی، نویسنده: فاطمه غفاری، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۵ و ۶. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
اسم تیم محله حصیر آباد، شهباز بود و علی کاپیتانش. فوتبالش حرف نداشت؛ اما هدف اول زندگی اش نبود. هر وقت موقع بازی به لحظات برخورد می کرد، بازی را تعطیل می کرد و خودش کنار زمین فوتبال اذان می گفت. راوی: مادر شهید کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴ و ۱۵. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🏴وفات ام المومنین #حضرت_خدیجه کبری (سلام‌اللَّه علیها) تسلیت باد.
پایگاه مستند و موضوعی خاطرات شهدای جهان اسلام با بیش از 1700 ریز موضوع و 3100 کلید واژه 🌍http://www.boreshha.ir/
پایگاه مستند و موضوعی خاطرات شهدای جهان اسلام با بیش از 1700 ریز موضوع و 3100 کلید واژه 🌍http://www.boreshha.ir/
پایگاه مستند و موضوعی خاطرات شهدای جهان اسلام با بیش از 1700 ریز موضوع و 3100 کلید واژه 🌍http://www.boreshha.ir/
غلام حسین #دبیرستان که بود، با همدیگر در کلاس های مسجد و هیئت، قرآن و احکام یاد می گرفتیم. غلام حسین خودش دو سه جلسه #قرآن درست کرده بود بچه های کوچک تر را دور خودش جمع می کرد و آیاتی که یاد گرفته بود را یادشان می داد. از پول تو جیبی های خودش هم مداد رنگی می خرید و به بچه ها #جایزه می داد. مهمانی هم که می رفتیم، نوجوانان هم سن و سال خودش را دور خودش جمع می کرد و برای شان حدیث یا تفسیری از قرآن بیان می کرد. #شهید_حسن_باقری #شهید_غلام_حسین_افشردی #سیره_فرهنگی_شهدا #کار_فرهنگی_دانش_آموزی کتاب ملاقات در فکه؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه۲۵ و ۲۶. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
معرفی و بررسی مصاحبه های درباره و و yon.ir/v2po9 ☑️انتخاب شخصیت های کتاب، هوشمندانه می باشد. شهید اول، شهید شروع نهضت است، شهید دوم نقش میانی دارد و در آخرین ماه های قبل از انقلاب و شهید سوم شهید بعد از انقلاب می باشد. هر سه شخصیت از چهره های تأثیر گذار در انقلاب و دارنده نقش کلیدی در تحولات پیرامونی خود می باشند. تنوع انتخاب هم جالب است: یکی بازاری و کاسب، دومی روحانی و سومی دانشگاهی و معلم می باشد. ☑️مصاحبه صریح با خانواده شهدا مهم ترین شاخصه کتاب حاضر می باشد. البته این صراحت می توانست با یک بازنگری و ویرایش متن همراه باشد که در این صورت هم کتاب مختصر تر می شد و هم برای خواننده دلپذیرتر می نمود. البته این مصاحبه ها با قالب روزنامه و مجله سازگاری بهتری دارد تا کتاب. ☑️درج تصاویر متعدد و مختلف سبب جذابیت کتاب می شود؛ اما چون تصاویر عموما به صورت تمام صفحه درج شده است، با سیاه و سفید بودنش چندان سازگاری ندارد. نویسنده می توانست در آخر هر فصل تعدادی از تصاویر را به صورت یک چهارم صفحه بیاورد و نیازی به این همه اشغال فضا نبود. ☑️یکی از محسنات کتاب، پاورقی های متعدد و مفصل آن می باشد. نویسنده محترم در هر موردی که اصطلاح و یا اسامی که برای خواننده ممکن است نا آشنا باشد را مفصلا وبا فونت ریز درپاورقی توضیح داده است. شاید همه خوانندگان رغبت به خواندن این پاورقی ها نداشته باشند؛اما بودنش ضرورت دارد واز نقاط قوت کتاب میباشد. ☑️به نظر می رسد کتاب خیلی مشوش است و نقشه ازقبل تهیه شده ای برای نویسنده... 👇
...محترم مطرح نبوده است. بسیاری از مطالب کتاب، حداقل در دو فصل اول تکراری می باشد. زندگی نامه ای که برای شهید ذکر شده، عموما همان مطالبی است مصاحبه شونده ذکر کرده، فقط با ویرایش و اضافاتی همراه است. اگر نویسنده برای خواننده ناشناس بود می گفت که ایشان قصد کتاب نویسی نداشته بلکه می خواسته کتاب سازی کند. yon.ir/v2po9
مطالب و خاطرت مربوط به این شهید عزیز را در اینجا مشاهده بفرمایید. yon.ir/L0eDi