eitaa logo
برش‌ ها
384 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
348 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها و بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد. ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد. وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و #تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد. متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟ گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من #روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله. #شهید_علی_چیت_سازیان #شهدا_و_اهل_بیت #شهدا_و_امام_حسین #خاطرات_عاشورایی راوی: حسین علی مرادی؛ هم رزم #کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۷۴. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مقام معظم رهبری: اتقان را در نظر بگیرید و روایت را قرار بدهید؛ نگذارید ‌خوانی برای ، به سرنوشت روضه‌خوانی برای (علیه الصّلاة و السّلام) - در دوره‌هائی - دچار بشود. همان چیزی که هست را بیان کنید؛ منتها بیان هنرمندانه. 14 تیر 1389 @boreshha
تا نشستیم روی موتور، گفت: بخوان. هر چه بهانه آوردم قبول نکرد. قسمم داد. می گفت: من چند شب دیگه مهمان امام حسین (ع) هستم. می خواهم به آقا بگویم که همه جا برایت گریه کرده ام. پشت ماشین، سنگر، حسینیه. فقط مانده پشت موتور. با سلام به امام حسین (ع) روضه کوتاهی را شروع کردم؛ اما او گریه اش طولانی شد. رسیدیم اردوگاه شهدای تخریب، هنوز گزیه می کرد. چند شب بعد عازم مهمانی شد. ع ع راوی: حاج حسین کاجی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۴۳. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
عبد المهدی انس عجیبی با امام حسین (ع) داشت و محو روضه می شد. هر هفته خانه مان روضه داشتیم. مصطفی فرزند خردسالش رفته بود بنشیند روی پاهایش. با گریه برگشت که بابا مرا دوست ندارد. هر چه بابا بابا کرده بود، جوابی نشنیده بود. بعد روضه می گفت: من نه کسی را دیدم و نه صدایی را شنیدم. ع ع راوی: همسر شهید ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۲۱٫ به نقل از (کوچه پروانه ها، اصغر فکوری، ص ۴۹ و ۵۰). ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبد المهدی انس عجیبی با امام حسین (ع) داشت و محو روضه می شد. 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت @khateshahadat
شبها تا دیر وقت، زیر نور چراغ فانوس مشغول خواندن و نوشتن بود. می گفت: می خواهم زود خواندن و نوشتن را یاد بگیرم تا روضه خوان (ع) شوم. که می شد مردم را جمع می کرد و برای شان می خواند. وقتی شهید شد، 18 روز روی ارتفاعات مانده بود و 28 روز بعد از شهادت آوردندش برای تشییع. بدن سالم سالم بود و بوی عطر می داد. نه سال بعد از شهادتش هم، وقتی شدت باران قبرش را خراب کرده بود، سنگ لحد را که برداشتیم، جنازه سالم بود. خواستند بیاورندش بیرون دست های شان خونی شد. ع ع راوی: پدر شهید ، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم 1395، ص 17. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
آخرین اش را قبل از شروع عملیات خواند. بین روضه، حضرت زهرا (س) را مخاطب قرار داد و گفت: «خانم! عمریه نوکری شما و فرزندان تون رو کردم و تا حالا چیزی ازتون نخواستم؛ ولی حالا می خوام تو اون لحظات آخر کمک کنید». در گرماگرم عملیات، وقتی گلوله رگبار به سینه اش نشست، خم شد. زیر نور ماه می دیدم که خون تو پیراهنش جمع شده. سعی کردم سرش را روی پایم بگذارم، نگذاشت. سرش را روی زمین گذاشت و سه بار "یا زهرا" گفت و چشمانش را بست. (س) آمده بود کمکش. ع س /جلد 24؛ کتاب غلام علی رجبی/ به قلم سید احمد معصومی نژاد/ناشر: روایت فتح/ نوبت چاپ: دوم-1422؛ خاطره شماره 92-93. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔰 انس خاصی با حضرت عباس (ع) داشت. برش اول: هر سال ده شب روضه داشت. برنامه حاجی این بود که شب اول و آخر روضه را به مداح و سخنران توصیه می کرد بخوانند. موقع هم که از شدت گریه بی حال می شد و بلندبلند گریه می کرد تا جایی که بچه ها از ترس جان حاجی بلند می شدند میکروفون را از دست مداح می گرفتند. برش دوم: مداح رسیده بود به اوج روضه. به آنجایی که «امام حسین (ع) آمده بود سر بالین (ع) با آن فرق شکافته و دست قطع شده و بدن پر از تیر». با سوز می خواند تا اینکه گفت: «وقتی ابی عبدالله برگشت خیمه. اولین کسی که آمد جلو سکینه خاتون بود. گفت: بابا این عمی العباس؟» اینجا که رسید ناله حاجی بلند شد: «آقا رو خدا دیگه نخون». آخرش هم همین روضه کار داد دست حاجی. باور ندارید از دست قطع شده حاج قاسم بپرسید. ع ع ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحه 144. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•❁﷽❁ 🎥 شب جمعه 🔻 چقدر گریه برای حسین می چسبد . 🎙حجةالاسلام