محمد شیر روز بود و زاهد شب. شب هایش با گریه و ناله سپری می شد اما روزهایش پر از #خنده و #شوخی بود.
گردان را برده بودیم برای تمرین. کلی سینه خیز رفته بودیم. همه بدن شان #گلی شده بود. موقع برگشت تا رسیدیم به چند مغازه سریع از پشت ماشین پرید پایین و دم گرفت: “فرمانده باید چی بخره؟” همه می گفتند: “نوشابه نوشابه“.
مشغول خوردن بودیم که یکی از #مسئولین با کت و شلوار شیک با چند محافظ آفتابی شدند. آمده بود برای سخنرانی.
محمد گفت: بیائید یک حالی بهش بدهیم.
چند نفر رفتند جلو و با همه آنها دست داده و روبوسی کرده، بغل شان کردند. همه وجوشان گلی شده بود.
در همین حین حاج آقای #قرائتی را دیدیم. همه رفتیم تا حالی بهش بدهیم. قسم مان داد کاری به کارش نداشته باشیم. می گفت: لباس اضافی نیاورده.
آن روز حکایتی داشتیم.
#شهید_محمد_رضا_تورجی_زاده
#سیره_تفریحی_شهدا
#خنده_و_شوخی_در_سیره_شهدا
راوی: سردار علی مسجدیان؛ فرمانده وقت گردان امام حسن (ع)
#کتاب_یا_زهرا سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: امینیان، نوبت چاپ: ششم- آذر ۱۳۸۹؛ صفحه ۸۷ و ۸۸.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هر قدر در کارش جدیت داشت، در خانه با بچه ها اهل بازی و #شوخی بود. وقتی خسته از سر کار می آمد خانه، سر تا سر هال را #تشک ابری پهن می کرد و با بچه ها بازی می کرد. هر بازی که بلد بود.
از #جبهه که می آمد به محض ورود به خانه بچه ها خودشان را به پایش می چسباندند و او آنها را می کشیدشان.
بچه ها چه لذتی می بردند از این بابای از جبهه برگشته.
#شهید_اکبر_خرد_پیشه_شیرازی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#تربیت_کودک
#بازی_با_فرزندان
راوی: همسر و فرزند شهید
#کتاب_امیر_دریا_دل ، خاطرات شهید حاج اکبر خرد پیشه شیرازی. نوشته: علی رضا صداقت. ناشر: یاقوت؛ نوبت چاپ: اول-1393. صفحه 83 و 84.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مقدمه دوم:
هادی سال های آخر #ماه_رمضان را به ایران می آمد. باهم به مسجدالشهدا و مجلس دعای حاج مهدی سماواتی و بعضی مواقع مسجد ارگ و مجلس حاج منصور می رفتیم. در آخرین سفر رفتار و اخلاق او خیلی تغییر کرده و معنوی تر شده بود.
یک شب بهش گفتم: هادی چه طور این همه تغییر کردی؟
گفت: کتابی هست به نام #کتاب_معراج_السعاده . اگر کسی واقعا بخواهد تغییر کند و به سعادت یا معراح برسد باید #هر_شب_یک_صفحه از روی آن بخواند.
بعدش کتاب خودش را آورد و هر شب موضوعی از مطالب آن را مطرح می کرد و می گفت به این توصیه ها عمل کنید تا به سعادت برسید.
مثلا یک شب بحث #سکوت را پیش می کشید و توصیه می کرد از صحبت های بی فایده پرهیز کنیم و قبل از صحبت به مفید بودن یا نبودنش فکر کنیم.
یک شب دیگر درباره #شوخی صحبت می کرد و اینکه نباید به بهانه خنده و شوخی دیگران را به خاطر لهجه مسخره کنیم و شب دیگر در مورد حیا و عفت صحبت می کرد و اینکه باید در صحبت و نگاه و حضور در پیش #نامحرم به حد ضرورت اکتفا کنیم تا مبادا عفت مان آسیب ببیند.
یک روز رفت پاساژ مهستان تا مقداری وسایل بخرد تا به نجف ببرد. برای ما هم #کتاب_معراج_السعاده را خریده بود تا ما هم مثل خودش بیفتیم توی مسیر اصلاح و نورانی شدن.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#سیره_فرهنگی_شهدا
#ترویج_کتابخوانی
#روش_زندگی_معنوی
راوی: خواهر شهید
#کتاب_پسرک_فلافل_فروش؛ . نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: یازدهم-۱۳۹۶؛ صفحه ۱۰۶-۱۰۷.
#کتاب_خانه_ای_با_عطر_ریحان؛ صفحه ۲۲۲.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/