☫﷽☫
#تحریر_حم
🎲🎲🎲
🎲🎲
🎲
🎲 یک طاس، چند نقطه دارد؟! 🤔
🔰 قسمت دوم:
https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1758
قسمت قبلی ☝️
👈 در باز تعریف حکایت #مولوی در قصه سه نفر فارس، عرب و ترکزبانی که دنبال انگور، عنب و اوزوم بودند، تعداد نقطههای یک طاس را شاهد مثال خود قرار دادیم تا در مسیر اثبات خطاکارانه بودن بسیاری از اختلافات و قضاوتهای متفاوت، گامی بر داریم و دیدیم که فقط راستگویان صحنه میتوانند #چهل فرقه باشند!
تا چه رسد به اغیار پلید و پلشتی که در کلام خطا و خلافشان هیچگونه راستی و درستی وجود ندارد.
😳 تعیین تکلیف با قرعهکشی!
در مواجهه دیدگاههای مختلف و نظریههای گوناگون پیرامون یک مسئله یا موضوع، بعضی افراد، عجولانه و سهلانگارانه به #قرعه_کشی متوسل میشوند!
گویا در دعوای کسی که فقط گلبرگهای لطیف یک گل را میبیند و میستاید و کسی که متقابلاً فقط #صلابت خارهای تیز و زهرآگین شاخه آنرا دیده و فرار را بر قرار ترجیح میدهد و بالتبع خود را از #لطافت زیبا و بوی خوش آن محروم میکند، تفاوت و تمایزی وجود ندارد!
بدون اندیشه در اینکه با قرعهکشی ایبسا نصیبی بجز خار گزنده نخواهد داشت.
اگرچه گاهی قرعهکشی هم کار چندان آسانی نیست.
خاطرم هست در سال ۱۳۸۶ در جایگاه مشاور معاونت هماهنگی #سازمان_فرهنگی هنری شهرداری، پرونده اختلافی (اختلافی بین فرهنگسرای سالمند و مؤسسه نشر شهر) برای کارشناسی و داوری به بنده ارجاع شد که بسیار حیرتانگیز بود.
هیچ پروندهای آنقدر وقت و دقت مرا بدنبال خود نکشید و در قضاوت مرا متحیر نساخت!
تا اینکه ناچارا جمعبندی خود را در دو صفحه متفاوت نوشتم و در کارتابل معاون وقت سازمان گذاشتم.
بگمانم فردای آنروز بود که فریاد او در معاونت پیچید که این دیگه چه رقمشه!؟!
حدس میزدم که قاطی کنه!
به دفترش رفتم و گفتم که این پرونده خیلی پیچیده است و هر دو طرف صاحب حق هستند ولیکن دقیقاً با سهم مساوی!
من خیلی سعی کردم که لااقل به یکطرف ۵۱٪ حق بدهم و به دیگری ۴۹٪ ولیکن هیچکدام بر دیگری برتری نداشت!
وی هم که علوم سیاسی خوانده بود، گیج شده بود و ضمن تأیید برداشت بنده، گفت: هر دو حکم صادره شما را مکررا و با دقت خواندم ولی آخرش نفهمیدم اینرا باید امضاء کنم یا این یکی را؟!
مگه میشه که در اختلاف دو مدعی، هر کدام ۵۰٪ حق داشته باشند؟!
گفتم: میبینید که شده!
گفت: اینجوری که دعوا حل و فصل نمیشود.
گفتم: ظاهراً چارهای بجز قرعهکشی نداریم!
اما او حتی جرأت نکرد خودش یکی را تصادفی انتخاب کند!
گفت: یکی از این دو تا را بگذارید جلوی من تا امضاء کنم!
منهم چشمانم را بستم و یکی را برداشته و گذاشتم جلویش و
او دومی را بنظرم پاره کرد و دور انداخت!
در اینجا با مرور این خاطره نمیخواهم شیرجه به قرعهکشی را توجیه کنم بلکه قصدم تذکر است که در ارزیابیها و قضاوتهای خود خیلی خیلی باید دقت و احتیاط بخرج بدهیم و هشدار به آنهائی که بدون هیچ دقت و تعمق و احتیاطی، براحتی در باره دیگران (از #مسئولین_نظام گرفته تا مردمان پیرامونی خود) قضاوتهای تند و عجیبی میکنند و دیگران را هم میخواهند بدون کمترین #استدلال_صحیح و مؤیدی با خود همراه سازند.
#نگاه_درست
#میزان
#پلورالیسم_اسلامی
... ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
بهار ۱۴۰۰
قسمت بعدی 👇
https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1760
💠کانال اطلاعرسانی
چلچراغ معارف و احکام حم 👇
eitaa.com/chelcheraaqHM
🙏گروه هماندیشی
چلچراغ معارف و احکام👇
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
📲 📋+
استاد رحیمپور ازغدی؛ (عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی):
«عدهای در #بدنه_نظام و حتی در درون تشکلهای دانشجویی هستند که کلا باید بگوییم همه چیز عالی است تا بگویند شما #موافق_نظام هستید و اگر بگویید فلان جا #اشکال دارد شما را #ضد_نظام و منحرف میدانند که اینها خودشان کاسب و #عافیت_طلب هستند و میخواهند هم به عنوان #محافظان_نظام شناخته شوند و هم از #بیت_المال بخورند.»
☝️ از پیامهای دریافتی☝️
نقدونظر #حم
مدیریت #هیس_نوچ!
در دهه ۷۰ متوجه عیب بزرگی در #مدیریت دستگاههای حکومتی شدم و اسمش را گذاشتم؛ «مدیریت هیسنوچی»!
و در ادامه آن دیدگاه در دهه ۸۰ مقاله #دخترک_مسئولان را نوشتم که در قالب یک برگه A4 چاپ و در برخی #محافل_سیاسی، توزیع کردم.
(این مقاله بعنوان #پایان_نامه بنده در دوره #آموزش_تخصصی مدیران ۱۳۸۱ #سازمان_فرهنگی هنری شهرداری تهران بنام #تفکر_سیستمی حائز #رتبه_اول گردید)
#هیس؛ یعنی هیچی نگو!
#نوچ؛ یعنی نه، نمیپذیرم!
منظورم نحوه مواجهه برخی از #مدیران با #پیشنهادات و #انتقادات سازنده بود که علت آن (هیس/نوچ) برایم معمائی شده بود!
تا اینکه تدریجا متوجه شدم، #علت_اصلی آنست که به آن انتقاد یا پیشنهاد اگر ترتیب اثری داده شود، از جمله کسانی که باید از قطار آن دستگاه پیاده شوند، همان مدیران هستند!
بنابراین «مدیران هیس/نوچی» نیز از #خائنین به #نظام و #نهضت و #ملت هستند!
حال در #فضای_مجازی هم چنین خائنانی کم نیستند که هیچگونه انتقادی به نظام را بر نمیتابند! زیرا اگر این انتقادات تحت پیگرد جدی قرار بگیرند، بساط #حرام_خوارگی یا محیط #حرام_زیستی آنها مشوش یا محدود و یا معدوم خواهد گشت! فتأمل
بنابراین، گفته فوقالذکر استاد رحیمپور ازغدی کاملاً واقعبینانه است.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
انتقالی از واتساپ ۱۳۹۹
این را هم ببینید 👇
https://eitaa.com/chelcheraaqHM/2278
💠کانال اطلاعرسانی
چلچراغ معارف و احکام حم 👇
eitaa.com/chelcheraaqHM
🙏گروه هماندیشی
چلچراغ معارف و احکام👇
https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
قصه تلخ محمد علی زم!
زاویهای که یافت با زمزم
(نمونه بارزی از قربانی حلقه اول اصحاب!)
حضور #زم در مراسم #راد، سوژهای شد تا همه او را بنام پدر #نیما_زم یاد کنند. چرا که وی بعد از اعدام پسرش (به جرم «فتنهگری مؤثر» در «عرصه براندازی» #جمهوری_اسلامی_ایران)، بجای عذرخواهی از پیشگاه #ملت_انقلابی، سعی کرد عدم باور به انحراف وحشتناک پسرش و بلکه ملکوتی شدن او را به #ملت_رشید_ایران نیز القاء نماید!! و نشان داد که توهمات آن پسر خودفروخته به #شیطان، وراثت پدری او بوده است!
مایل نیستم نمک به زخم او بپاشم که حرف فراوان است. اگر بخواهم در باره او بنویسم هفتاد من کاغذ شود! حتی یکبار خواستم فقط مکاتبات فیمابین را بصورت کتابی منتشر بکنم از تصور این که کسی حوصله خواندن آنها را نخواهد داشت، منصرف شدم!
زم تنها مدیری بود (از میان دهها مدیری که با آنها ارتباط داشتم) که نامههای نقادانه و مقالات طویل مرا (علیرغم تند و تیزی مرسوم مکتوبات بنده!) بمحض دریافت، مطالعه میکرد و واکنش نشان میداد و حتی یکبار گلایه کرد که چرا کمتر مینویسید؟!!
و شاید تنها مدیری بود که تا تمام کارتابلهای خود را ملاحظه نمیکرد عازم منزلش نمیشد! و بنظرم دقت و حساسیت به انجام کاری که داشت (مدیریت #حوزه_هنری سازمان تبلیغات اسلامی و آنگاه ریاست #سازمان_فرهنگی هنری شهرداری تهران) موجب #غفلت از #تربیت_صحیح پسرش گردید!
اگرچه اصحاب #حلقه_اول وی هم در جدائی او از #زمزم_ولایت بسی مؤثر بودند!
«الله الله فی اصحابکم»
#منتظری
#هاشمی
#زم
#پزشکیان
✍سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۵/۴
🆔@chelcheraaqHM
🎲گروه چلچراغ
🙏