eitaa logo
گلچین یک از هزاران/حیفه نبینی
176 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
37 فایل
کرسی آزاداندیشی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام با ارائه مطالب دینی و سیاسی عنوان اولیه کانال؛ «چلچراغ معارف و احکام حم» است. (حم/HM = حسینی منتظر) @chelcheraaqHM در ادامه، ممکنست عنوان یا عکس پروفایل آن، تغییر کند اما نشانی آن، ثابت خواهد ماند!
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ راز «انتظار فرج» و «نیمه خرداد»! فریدالدین ، سخت در تکاپوی شغل (داروسازی و داروشناسی و فروش عطر و ادویه) در مغازه خود بود و احیاناً مشغول چرتکه انداختن دخل و خرجش و «درگیر تن‌ها بود تا دل‌ها» که عارفی وارد شد و وابستگی او به دنیا و را به رخش کشید و اینکه از دارد و بعد از طی صحبتی که مبادله شد، ناشناس، دراز کشید و جان به جان‌آفرین تسلیم کرد! عطار به شدت متأثر شد و دست از کشید و و را پیشه کرد و در وادی‌های عرفان تا آنجا تاخت که را گشت در حالی که دیگر مدعیان، اندر خم یک کوچه بودند! او دانشمندی است که به شهادت آثارش علاوه بر و ادویه، در ، و نیز تبحر دارد. دلپذیرترین و مقبول‌ترین ، کتاب اوست که مجموعه کاملی از عرفان، حکمت و است. بیت «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم»، از جمله ابیاتی است که به منسوب شده اما در انتساب آن تردید است و علامه حسن‌زاده آملی در کتاب «نامه‌ها برنامه‌ها» (مشتمل بر ۴۷ نامه و دستورالعمل) آن را به «عارف جامی» نسبت داده‌اند. اگرچه هم در جای جای آثار خود از عطار به نیکی یاد کرده و بی هیچ اغراقی او را می‌ستاید؛ چراکه شاید ارزش وجودی آثار خود را وام‌دار این و عارف بلندآوازه می‌داند. معروف است که بهاءالدین محمد –پدر مولوی- در مهاجرت خود، زمانی که از نیشابور می‌گذرد به ملاقات عطار رفته و عطار نسخه‌ای از کتاب خود را به مولوی که در آن زمان خردسال بود می‌بخشد. در کتاب درباره دگرگون شدن عطار و گرایش او به عرفان می‌نویسد: «گویند سبب وی آن بود که روزی در دکّان عطّاری مشغول و مشغوف(=غرق در) معامله بود. درویشی به آنجا رسید و چند بار شیءالله گفت. وی به درویش نپرداخت. درویش گفت: ای خواجه! تو چگونه خواهی مُرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مُرد. درویش گفت: تو همچون من می‌توانی مُرد؟! عطار گفت: بلی. درویش کاسه‌ای چوبین داشت، زیر سر نهاد و گفت: و جان بداد. عطار را متغیّر شد و برهم زد و به این در آمد.» و سرانجام به دست سربازهای مهاجم به به رسید. که در دوره دوم مغول‌ها مدتی ساکن نیشابور بوده‌اند، بی‌تأثیر از نبودند و بلکه بر او پیشی گرفتند. نیز (همچون درویشی که عطار را منقلب و ساخت)، چنان کرده و با به ، بود که می‌توانست (رحلت) خود را خودش انتخاب کند. زیرا که دعای همیشگی «الهی! هب لی الیک» حضرتش، بود و اجابت شد که در شب ، جان به جان‌آفرین تقدیم نماید تا از عالم شهود به عالم غیب کند. او خودش به خودش داد که توانست کند عبارات پایانی خود را به ! خالق حماسه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (که سالگرد آنرا برای همیشه، اعلام فرمودند) آن مردمی در نظرش، دردناک‌ترین بود و سرانجام هم خود را به آن ، پیوند زد تا را برای پیروانش، مضاعف سازد. او از همان زمان که سینه خود را به سرنیزه‌های به گشود، منتظر فرج (شهادت) خود بود. البته ظاهر عبارت « از کشم»، اشاره به انتظار ظهور و فرج (عج) دارد ولیکن برای عارف کم‌نظیری مثل او فرج می‌تواند و مرگ خودخواسته‌ای باشد که انتظارش را از نیمه خرداد ۱۳۴۲ تا نیمه خرداد ۱۳۶۸ کشیدند: از غم دوست در این می‌کده فریاد کشم‏ ‏‏دادرسی نیست که در هجر رخش داد کشم‏ ‏‏عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری‏ ‏‏بار هجران و وصالت به دل شاد کشم‏ ‏‏مُردم از زندگی بی‌تو که با من هستی‏ ‏‏طرفه سری است که باید بر استاد کشم‏ ‏‏سال‌ها می‌گذرد حادثه‌ها می‌آیند‏ ‏‏انتظار فرج از نیمه خرداد کشم!! امام خمینی در پیامی (به‏‎ ‎‏تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۵۸) اعلام کردند: «ملت ما نه را که شاهد قتل‌عام‌های‏‎ ‎‏وحشیانه است، فراموش می‌کند و نه (سال ۱۳۴۲) را که سرآغاز ‏‎ است» و تأکید کردند: «ملت ما این روز را عزیز می‌شمارد و من‏ را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم.»‏‎ نام و یادش در این سال‌یاد مبارک، گرامی‌باد. 🔹 امام خامنه‌ای (نیمه خرداد۱۴۰۲): «امام بزرگوار ما ابعاد شخصیتش از و بزرگتر و متنوع‌تر است. را نه می‌شود حذف کرد و نه کرد. امام خمینی سرآمد همه‌جانبه است.» ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) نیمه خرداد۱۴۰۲ 💠 کانال چلچراغ معارف و احکام حم 👇 🆔eitaa.com/chelcheraaqHM
☫﷽☫ 🎲🎲🎲 🎲🎲 🎲 🎲 یک طاس، چند نقطه دارد؟! 🤔 🔰 قسمت دوم: https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1758 قسمت قبلی ☝️ 👈 در باز تعریف حکایت در قصه سه نفر فارس، عرب و ترک‌زبانی که دنبال انگور، عنب و اوزوم بودند، تعداد نقطه‌های یک طاس را شاهد مثال خود قرار دادیم تا در مسیر اثبات خطاکارانه بودن بسیاری از اختلافات و قضاوت‌های متفاوت، گامی بر داریم و دیدیم که فقط راستگویان صحنه می‌توانند فرقه باشند! تا چه رسد به اغیار پلید و پلشتی که در کلام خطا و خلافشان هیچگونه راستی و درستی وجود ندارد. 😳 تعیین تکلیف با قرعه‌کشی! در مواجهه دیدگاههای مختلف و نظریه‌های گوناگون پیرامون یک مسئله یا موضوع، بعضی افراد، عجولانه و سهل‌انگارانه به متوسل می‌شوند! گویا در دعوای کسی که فقط گل‌برگ‌های لطیف یک گل را می‌بیند و می‌ستاید و کسی که متقابلاً فقط خارهای تیز و زهرآگین شاخه آنرا دیده و فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و بالتبع خود را از زیبا و بوی خوش آن محروم می‌کند، تفاوت و تمایزی وجود ندارد! بدون اندیشه در اینکه با قرعه‌کشی ای‌بسا نصیبی بجز خار گزنده نخواهد داشت. اگرچه گاهی قرعه‌کشی هم کار چندان آسانی نیست. خاطرم هست در سال ۱۳۸۶ در جایگاه مشاور معاونت هماهنگی هنری شهرداری، پرونده اختلافی (اختلافی بین فرهنگسرای سالمند و مؤسسه نشر شهر) برای کارشناسی و داوری به بنده ارجاع شد که بسیار حیرت‌انگیز بود. هیچ پرونده‌ای آنقدر وقت و دقت مرا بدنبال خود نکشید و در قضاوت مرا متحیر نساخت! تا اینکه ناچارا جمع‌بندی خود را در دو صفحه متفاوت نوشتم و در کارتابل معاون وقت سازمان گذاشتم. بگمانم فردای آنروز بود که فریاد او در معاونت پیچید که این دیگه چه رقمشه!؟! حدس می‌زدم که قاطی کنه! به دفترش رفتم و گفتم که این پرونده خیلی پیچیده است و هر دو طرف صاحب حق هستند ولیکن دقیقاً با سهم مساوی! من خیلی سعی کردم که لااقل به یکطرف ۵۱٪ حق بدهم و به دیگری ۴۹٪ ولیکن هیچکدام بر دیگری برتری نداشت! وی هم که علوم سیاسی خوانده بود، گیج شده بود و ضمن تأیید برداشت بنده، گفت: هر دو حکم صادره شما را مکررا و با دقت خواندم ولی آخرش نفهمیدم اینرا باید امضاء کنم یا این یکی را؟! مگه میشه که در اختلاف دو مدعی، هر کدام ۵۰٪ حق داشته باشند؟! گفتم: می‌بینید که شده! گفت: اینجوری که دعوا حل و فصل نمی‌شود. گفتم: ظاهراً چاره‌ای بجز قرعه‌کشی نداریم! اما او حتی جرأت نکرد خودش یکی را تصادفی انتخاب کند! گفت: یکی از این دو تا را بگذارید جلوی من تا امضاء کنم! منهم چشمانم را بستم و یکی را برداشته و گذاشتم جلویش و او دومی را بنظرم پاره کرد و دور انداخت! در اینجا با مرور این خاطره نمی‌خواهم شیرجه به قرعه‌کشی را توجیه کنم بلکه قصدم تذکر است که در ارزیابی‌ها و قضاوت‌های خود خیلی خیلی باید دقت و احتیاط بخرج بدهیم و هشدار به آن‌هائی که بدون هیچ دقت و تعمق و احتیاطی، براحتی در باره دیگران (از گرفته تا مردمان پیرامونی خود) قضاوت‌های تند و عجیبی می‌کنند و دیگران را هم می‌خواهند بدون کمترین و مؤیدی با خود همراه سازند. ... ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) بهار ۱۴۰۰ قسمت بعدی 👇 https://eitaa.com/chelcheraaqHM/1760 💠کانال اطلاع‌رسانی چلچراغ معارف و احکام حم 👇 eitaa.com/chelcheraaqHM 🙏گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام👇 https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 نماز؛ کوفتن درگاه حق با تمام وجود قال رسول الله (صلی‌الله علیه و آله): «إنَّ المُصَلّي لَيَقرَعُ بابَ المَلِكِ و إنَّهُ مَن يُدِم قَرعَ البابِ يُوشِكُ أن يُفتَحَ لَهُ» یعنی؛ نمازگزار، درب خانه فرمانروا[ى جهان] را مى‌كوبد و هر كه درِ خانه‌اى را پيوسته بكوبد، اميد است كه به رويش گشوده شود. (نهج‌الفصاحه/ص۸۲۷ و مسندالشهاب/ج۲/ص۱۸۸) دکتر شریعتی (مجموعه آثار۲/خودسازی انقلابی): «... این بعد اجتماعی و سیاسی امر، اما مولوی به یک بعد وجودی و فلسفی و عرفانی هم اشاره می‌کند و ببینید که برداشت مولوی در و : «سبحان ربی العظیم و بحمده، سبحان ربی الاعلی و بحمده» چیست. می‌گوید: گفت پیغمبر رکوع است و سجود بر در حق، کوفتن حلقه وجود چه جور است؟ چه جور قضیه را می‌فهمیده و چه منظره‌ای به ذهنش می‌رسیده است؟ تصویر را از زندگی یک سوار تنها در یک صحرا گرفته است. مسافری تنها در جاده‌های قدیم سواره می‌آمده است. شب شده، بیابان است، چراغی نیست، قهوه‌خانه‌ای نیست، راهداری نیست و بیا و برویی نیست. ماندگی، آوارگی، تنهایی، گرسنگی، احتیاج به آب، احتیاج به غذا. ناگهان به در قلعه‌ای می‌رسد، نیمه شب، در قلعه بسته است، چکار می‌کند؟ احساس شدید به اینکه اینجا پناهگاه است، در اینجا آدم هست، غذا هست، زندگی هست، نجات از آوارگی و وحشت و گرگ و سرما و برف هست. و براساس این احساس می‌خواهد خود را هرچه زودتر به درون قلعه بیندازد. چکار می‌کند؟ حلقه در قلعه را تندتند می‌زند. انسان هم در پهنه وجود، درعرصه زندگی، تنهای تنها، هراس‌زده ترسیده‌ای است که در برابر در پنهانی آنطرف این جهان، آنسوی زندگی، دری که بر رویش بسته است، هر روز سرش را مثل حلقه می‌کند و هی می‌زند به این در که یعنی: باز کن. گفت پیغمبر رکوع است و سجود بر در حق، کوفتن حلقه وجود والسلام» 👌 ۱۷ بار رکوع و ۳۴ بار سجده یعنی ۵۱ بار حلقه شدن برای کوفتن درگاه حق لایزال! یعنی ۵۱ بار برقراری ارتباط و اتصال از به ! یعنی ۵۱ بار رجوع به ! یعنی ۵۱ بار فرم ظاهری بخشیدن به محتوا و باطن ! انسان بدون رجعت کبری در؛ ۱) (قیامت و محشر و آخرت) دستاوردی بجز و نخواهد داشت. ۲) در (بازگشت به قیام و سلطنت شکوهمند و غیرقابل تصور ۵۰٫۰۰۰ ساله امام آخرالزمان)، غایب خواهد بود. ۳) در (بازگشت از بیداری و هوشیاری و تعقل پس از خواب و بیهوشی و جنون)، آرامشی متین و حتی آسایشی ماندگار نخواهد یافت. انسان در رجعت کبری (إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون) نهفته است و نماز پنجگانه شبانه‌روزی، ترکیبی جهادی از و پیاپی برای چنین رجعتی مقدس است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم الم ﴿١﴾ ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿٣﴾ وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٤﴾ أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥﴾ از زمانی که به کرده است، پشت دروازه‌های رستگاری، جا مانده است و برای بازگشت به ، هیچ راهی ندارد بجز رجعت کبری. بنیاد اسلام (از جمله نظام سیاسی آن) بر پنج «یُـ» استوار است: ۱- «یُــؤمنون بالغیب» ۲- «یُــقیمون الصلاة» ۳- «مما رزقناهم یُــنفقون» ۴- «یُــؤمنون بـما اُنزل ...» ۵- «و بالآخرة هم یُــوقنون» حی علی الفلاح حی علی الصلوة حی علی خیرالعمل طبق آیات آغازین طولانی‌ترین سوره قرآن، رهیافت به هدایت الهی و راه فلاح و رستگاری در پنج امر نهفته است: 👌ایمان به غیب، 👌ارتباط با عالم غیب (نماز)، 👌انفاق از آنچه رزق است، 👌ایمان به وحی مُنزَل 👌یقین به آخرت. این امور خمسه در طول همدیگر قرار دارند که ایمان به غیب سرآغاز و بنیاد آنهاست. بدون ایمان به غیب، گزارش عبادات (ایاک نعبد و ایاک نستعین) به عالم غیب، معنا و مفهومی ندارد. مهمترین عبادتی که ارزش گزارش به غیب (در قالب نماز) را دارد، است که اصل عبادات است. گویا که اگر انفاقی صورت نپذیرد، عبادتی هم رخ نداده است تا گزارش گردد! «مما رزقنا» بطور کلی، شش نوع است که انفاق آن‌ها، همان «وسع»ی است که هر انسانی به میزان برخورداری از آنها مکلف است (لا یکلف الله نفسا الا وسعها) وسع و ظرفیت هر نفسی همان ارزاق ششگانه اوست. یعنی؛ وسع، توان، مهارت، قوت و قدرت؛ ۱- تن‌افزاری ۲- مغزافزاری ۳- دل‌افزاری ۴- فن‌افزاری ۵- مال‌افزاری ۶- ربط‌افزاری لا حول و لا قوة الا باللّه گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری اللهم عجل لولیک الفرجسیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۶/۲ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 👌بزرگترین قمار تاریخ بشریت؛ (تایوان برای چین، اکراین برای روسیه و کره ج. برای کره ش. اما به چه قیمتی؟) و البته آمریکا هم قربانی محو ایران باد! (بخش۲): در 👈بخش قبلی👉، اشاره شد که برای پیشگیری از وقوع در (= قطع صادرات نفت به چین = نابودی اقتصاد چین) تصمیم گرفته محاصره را تشدید نماید! و حال آنکه اشغال آن هم هیچ تأثیری بر تصمیم آمریکا ندارد. زیرا آمریکای قمارباز بالاخره به این نتیجه رسیده که اساساً را به ، را به و حتی را به ببازد اما را مهار سازد! (یعنی آنکه قمار می‌کند، فقط ترامپ نیست بلکه حکومت آمریکاست. اگرچه قمارباز اصلی حتی فقط هم نیست و شخص دیگری است!) و حال در این‌جا مبحث خود را تکمیل می‌کنم به این که آمریکا حاضر است به باد فنا برود بشرطی که ، مهار و حتی‌الامکان از صفحه روزگار محو و نابود گردد با این توضیح که؛ اگر کسی گمان کند که ما با آمریکا (بعنوان کشوری از کشورهای دنیا و البته قوی‌تر از همه آن‌ها) حریفیم، در باغ نیست و از مرحله کاملاً پرت است. زیرا (به عللی که در مقالات قبلی خود توضیح داده‌ام) ما بصورت اجتناب‌ناپذیری با طرف هستیم که آمریکا را هم به سلطه خود درآورده است و پیوسته بر آن می‌دمد. (بالاتر از دوشیدن گاو توسط گاوچران‌های آمریکا، دوشیدن خود آمریکا توسط است) از پرچمی سخن گفته که شیر آن در تلاطم و حمله است و حال آنکه اساساً شیری در میان نیست بجز یک نقش و کرّوفرّ آن هم ناشی از بادی است که بر پرچم می‌وزد و سطحی‌نگران آن را واقعی می‌پندارند؛ ما همه شیران ولی شیر عَلَم حمله‌مان از باد باشد دم به دم حمله‌مان پیدا و ناپیداست باد و ) همان شیر علم هستند و حمله‌شان پیداست و آنچه که ناپیداست، در ورای آن‌هاست. برگردیم به واقعیت جاری در پیش روی‌مان؛ در یادداشتی با عنوان «قصه اعتماد بزغاله‌ها به گرگ» در مورخه ۱۴۰۳/۷/۲۷ نوشتم: «قطعاً اوضاع بمراتب بدتر از [جبهه مقاومت] ماست. فلذا نیاز از گرفته تا اعماق اروپا و آمریکا به ، بمراتب شدیدتر است. در چنین شرایطی که کفه ، روز به روز به نفع جبهه مقاومت، سنگینی می‌کند، و انفعال در برابر ، و بلکه است.» ولیکن و به این آتش‌بس متزلزل شیاطین، تن سپردند!! حال بعینه شاهدیم که آتش‌بس زمستانی تمام شده و گله گرگ زده به گله بزغاله‌ها و آنچنان هم می‌کند که هوس کرده به بیاید! بخش قبلی را با این عبارت پایان دادم که؛ «دایه دایه وقت جنگه»! زیرا براستی در آستانه «بزرگترین جنگ تاریخ بشریت» هستیم که آمریکا قصد تحمیل آن بر ما را دارد. و به تعبیر شایع؛ لابی ، آن‌را اجتناب‌ناپذیر و گریزناپذیر ساخته است. حال، ما پنج تا گزینه بیشتر روی میز خود نداریم: ۱) تسلیم و سازش (راه پوچی که پیشه کرده‌اند ولیکن فرجامی بجز تضعیف و تحقیر و نهایتا نخواهد داشت و بسیار احمقانه است و در کمتر از یک سال به سرنوشتی بمراتب بدتر از و و گرفتار خواهیم شد) ۲) ظهور (عج) و به هم ریختن اوضاع منطقه و جهان به نفع و (بسیار خوش‌بینانه است اما حق نداریم بگوییم بعید است ولیکن بستری که برای ظهور حضرتش مهیا باشد مشهود نیست!) ۳) اعتماد مطلق به پیروزی سریع جنگاوران فناور اسلام (به عللی ترجیح می‌دهم روی این گزینه هم حساب خیلی جدی باز نکنم ولیکن آحاد باید پشتیبانی فراگیری از به عمل آورند که در خط مقدم نبرد سرنوشت‌ساز ما هستند) ۴) آمادگی همه‌جانبه برای و نبردی بسیجی و جانانه برای حداکثر یک‌سال تا واژگونی کامل آمریکا و و نیز به جای خود نشاندن سایر کشورها و مطیع کردن کل جهان (این گزینه به و و و ، بسیار نزدیکتر است) ۵) معجزه‌ای بشود! فلذا ما هر چه سریع‌تر باید به خود بگیریم که در طی آن؛ ۱) نفاقیون را به ضمیمه به درک واصل کنیم که تداوم حیات شرورانه آن‌ها در زمان جنگ، موجب پوکیدن ملت از داخل خواهند شد. ۲) برای تحقق گزینه دوم دستان خود را بیش از پیش به دعا بلند کنیم. ۳) ارتش ۲۰٫۰۰۰٫۰۰۰ی خود را به بسیج ۶۰٫۰۰۰٫۰۰۰ی ارتقاء بدهیم و پشتیبانی از فرمانده کل‌قوا و کلیه را از حمایت خود سرشار سازیم. ۴) نبردهای جانانه خود با دشمنان را تا ادامه بدهیم که را به (عج) خواهند سپرد. ✍حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۰۱/۳