eitaa logo
دفتر شعر من
101 دنبال‌کننده
6 عکس
13 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
. آب بر خاک برد با جگر سوخته رشک او به لبهای تو بنشست ولی آب به مشک اشک بر مشک روان شد چو به اشک آمد مشک تا ابد چشم فلک ریخت از این حادثه اشک اردیبهشت نود و چهار آخرین بازنگری ۱۵ مرداد ۱۴۰۱
. با چه چیزی ای جهان این صحنه می گردد قیاس تشنه باشی باشدت بر ماسوای خود حواس پای تو در آب غرق و چشمهایت در خیام دست بر دامن زند آبت نماید التماس هی بخواند سوی خویشت با نوایی دلنواز عشوه ها سازد برت با رقص موج و انعکاس پر نمایی مشک را و تشنه بگذاری تو آب آب بد اقبال ماند جای دستش بر لباس می دهی گر دست گویی چشم و دندانم که هست می خورد چون تیر چشم امید ریزد از اساس آمدت خورشید سقا پس چه شد رسم ادب پس چرا از جا نمی خیزی مه مولا شناس عسکری خواند برادر او امامش را چرا می شود فهمید این را از شمیم عطر یاس دوم خرداد نود و چهار آخرین بازنگری ۱۵ مرداد ۱۴۰۱
. سه تا تکبیر را آرید گر تاب عمو برگشته با مشکی پر از آب بر اطفال برادر این چنین گفت بزد بر فوج خس سقای ارباب چو آمد صوت تکبیر نخستش همه گفتند رد شد او ز اذناب عیان شد نیز از تکبیر دوم که مشک از آب پر آمد بر اطیاب امان اما از آن تکبیر سوم چرا انقدر شد مشمول اطناب نیامد صوت تکبیری و آمد برادرجان برادر را تو دریاب ز گوش خود برون آرید زینت که آمد بر چپاول باز ابواب پس از این عسکری رخت سیه پوش که آید اربعین سخت احباب ۱۶ مرداد۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
شیر تنها مانده است و خسته از پیکارها حرمله آماده شد ما را به او هشدارها آن گل بی خار زیبایی که از جور خسان دارد اکنون روی پشتش پشته ای از خارها آه آخر اتفاق افتاد آن تصویر شوم شیر در گودال و دورش دسته ی کفتارها گر چه بوی یاس می آید ولی احساس کو چون حیا دور است از قاموس بد کردارها بدترین خلق جهان بر صدر خوبیها نشست تا کند کاری که عاجز آیدش گفتارها وای می لرزند مولا حرف حرف شعر من چونکه آید حرفی از ذبح بنی الکرار ها شعر هم می گرید از این ماجرا ای عسکری تا بگیرند انتقام از آن جنایتکارها ۶ مرداد ۱۴۰۲
. . باشد غروب کردی و شد شام غم شروع خورشید محض خاطر زهرا مکن طلوع فردا اگر شود چه بلاها شود پدید جوشد هزار چشمه ی خونبار از دموع فردا فدا شوند همانها که امشبند بر آستان حق همه در سجده و رکوع فردا اگر شود تو بمانی و سوز هجر ز آنها که اهل عرش نمایندشان خضوع خورشید باز رکن هدی زیر و رو شود ترک اصول می شود از دین و هم فروع عطشان شوند آل پیمبر شهید در پای شریعه ای که برد بهره زان سبوع تیر سه شعبه بینی و ذبح رضیع را جایی که می کند دل درندگان خشوع هر خس به هر وسیله زند زخم بر حسین گیرد تب مغیره شدن در عرب شیوع ای عسکری قیامت کبری شنیده ای فردا رسد به صاحب ادراک بر وقوع ۲۷ مرداد۱۴۰۰
. باز افتاده به دل ولوله عاشورا شد به زمین زلزله آمد به سما بلوا شد همه ی غصه و غم بر همه ی دهر امروز شده تقدیر که این سان به جهان غوغا شد؟ بدترین حادثه ی دهر بیامد به وقوع بهترین خلق خدا جزو شقایق ها شد آدم امروز اذل شد ز بهایم کمتر مرز بد بودن او بر همگان افشا شد سبط پیغمبر حق گشته به هامون بی سر پیرهن کهنه ی او هم به جفا یغما شد وای از خیمه دگر هیچ مگو معلوم است سر کفتار شدن بین بشر دعوا شد عسکری لکه ی ننگی که نهادند به جا هر چه بگذشت زمان وسعت آن پیدا شد همه ی خلق جهان گر به تلافی بروند پاک کی می کند آن کار که با طه شد دوم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳
. دهمین روز که کربٌ و بلا ريخت به هم عرش لرزيد و اركان هدى ريخت به هم جنگ جدی شد و دستور به آورد آمد حر پشیمان شد و از خبط و خطا ریخت به هم ارباً اربا شد علی اکبر و وقتی که حسین خواست برداردش آن لحظه ز جا ریخت به هم رفت دستان اباالفضل و سرش خورد عمود مشک گریان شد و آن مرد وفا ریخت به هم گشت با تیر سه پر اصغر شیری سیراب از رباب و خبرش خون خدا ریخت به هم آمد آن لحظه که خورشید به گودال افتاد از دل مادر او ارض و سما ریخت به هم بعد از آن بود که شد حضرت سجاد به بند جای آزاده و ابن الطلقا ریخت به هم معجر عمه ی سادات به غارت رفت و دل سجاد از آن جور و جفا ریخت به هم خار بی رحم مغیلان شب و اطفال صغیر بعد از آن نزد علی معنی پا ریخت به هم رخ نیلی شده ی خواهر کوچکتر گفت سن زهرا شدن آل کسا ریخت به هم پشت دروازه ی آن شهر سه روزی ماندند تا که آن قافله ی غرق عزا ریخت به هم باز کردند چو دروازه ی شام از همه جا سنگ بارید و سر و دست و ردا ریخت به هم پیش یک طفل سه ساله سر بابا بردند از غم روضه ی او عرش علا ریخت به هم خیزران را که به لب های حسین می کوبید هم رباب از عمل ابن خطا ریخت به هم گفت زینب که ندیدیم به جز زیبایی بعد از آن فلسفه ی سوگ و صفا ریخت به هم یورش آورد چنان شیر به کفتار دمشق عسکری غالب و مغلوبِ غزا ریخت به هم یکم آبان نود و شش آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳
. باز هر ذره ی دنیا به خودش می لرزد کوه ها، دره و دریا به خودش می لرزد از تب حادثه ی روز دهم بی تردید کهکشان با همه اجزا به خودش می لرزد خسته خشکیده دهن بی کس و تنها مجروح دل از این خیل بلایا به خودش می لرزد ای خدا شمر چه فکری به سرش افتاده وای از آن، حضرت زهرا به خودش می لرزد ذبح شد با لب تشنه نوه ی پیغمبر عرش، از این همه غوغا، به خودش می لرزد جمله ی اهل سماوات، همه اهل زمین هر که بشنید خبر را، به خودش می لرزد خواهر از روی بلندی همه را می بیند یا خدا زینب کبری به خودش می لرزد شیعه نه غیر مسلمان، همه با هر مسلک آدم از غربت طه به خودش می لرزد عجبا از سخن "بر تو بمیرد مادر" آنکه بر سینه نهد پا به خودش می لرزد شاعر شیعه ی مولا که دگر حق دارد گر به دست و همه اعضا به خودش می لرزد عسکری را نرسد گر ز حسینش یاری سخت در عالم عقبی به خودش می لرزد عاشورای نود و سه آخرین بازنگری۲۹ مرداد۹۹
. . از تیر گشته است شهی مثل خارپشت کفتارها شدند در این صحنه مشت مشت هر کس رسید بر بدنش هجمه ای نمود خورشید را سیاهترین شام دهر کشت آنجا که ماه ناظر گود جنایت است قائل دد و سبوع به نوعی رعایت است مانع حضور مادر آشفته هم نشد قاتل حیا نکرد و جفا را روایت است آخر برای نوع بشر این فضاحت است گفته است هر که دید که اصل وقاحت است ترسا و گبر هم به دلش مانده این سوال این قدر سر بریدن خورشید راحت است وقتی که ای بشر تو اسیر جنون شدی وقتی به پیش پای حقیقت ستون شدی بر اهل بیت پاک رسولت شدی جسور "ای کاش آن سرادق گردون نگون شدی" این شاه را اگرچه به ایزد ارادت است بر عاشقان بلا و تعب رسم و عادت است در پای عشق رفتن عاشق سعادت است وقتی که پبش یار عنایت شهادت است ای عسکری به دامن معشوق سر نهاد در عاشقی طریق سزاوارتر نهاد این گونه شد که به عشق حسین حق بر عاشقان او ز عذابش مفر نهاد ۲۸ مرداد۱۴۰۰
. از وقت سحر شور عجیبی دارم بحران زده ام حال غریبی دارم چون مرغک پر کنده به کنج قفسی انگار به دل سوز لهیبی دارم بر دار جهان سیل غمی آمده است من نیز از این حزن نصیبی دارم گر نغمه ی دل را همه انکار کنند گویم همه را داغ حبیبی دارم احساس من این است شریکم با حق در حجم غم او چه رقیبی دارم وقتی که کنم بر تن خود رخت عزا انگار به حق قلب منیبی دارم دنبال بهانه که بریزم هی اشک در سینه ی خود ابن شبیبی دارم این اشک عجب راز عجیبی دارد انگار که از عرش مجیبی دارم انگار برم آمده از عرش پیام من هم به دلم داغ نجیبی دارم تا حشر سیه پوش حسین است این عرش تا روز جزا صبر و شکیبی دارم اینجاست به پا هیاتی از آل عبا بر کنگره ی عرش خطیبی دارم ما سوخته از داغ ربابیم که گفت از درد فرازی و نشیبی دارم او گفت فقط قطره ی آبی کافی است کی من طمع ظرف حلیبی دارم من خون علی را به امانت بردم در محشر خود وقت حسیبی دارم با قطره اشکش چو مددکار شدی من هم به ثواب تو ضریبی دارم بر اهل عزایم غم بیماری نیست بر درد عزادار طبیبی دارم ای عسکری از حزن خدا سوز و بگو در حشر شفاعت ز نقیبی دارم ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳
. شام غریبان حسین، آمد و جانم نشده مانده ام از اینکه از این، جور دمادم نشده جور عدو کم نشده، دست ستم بر سر ما یکه تسلی گر ما، جز غم و ماتم نشده کودکی از خیمه ی ما، گم شده گویند همه عمه شمارش بنما، هیچ کسی کم نشده؟ سوخته یک طفل دگر، گوش یکی پاره شده خار به پاهای همه، رفته و مرهم نشده عمه چه شد پس پدرم؟ رفته عمویم به کجا؟ پاسخ هر طفل به جز، ناله و آهم نشده داغ برادر به دلم، مانده که را شکوه کنم این ستم و ظلم به کس، در همه عالم نشده وای که این قافله را شام بلا منتظر است هیچ کسی از بر غم عازم بر غم نشده یکه پرستار حرم دختر زهرای بتول شکر خدا گردن تو پیش عدو خم نشده عسکریت را نظری کن که در آن روز پسین جز به شما چونکه دلش ثابت و محکم نشده دوم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۹ شهریور۹۹
. در حادثه ی کرب و بلا خسته و بیمار می سوخت هم ازتب هم ازآن قوم تبهکار پیوسته به خیمه ، خبر از رفتن یاری گردیده پریشان و ز ماندن شده بیزار ای وای به سجاد که یاران همه رفتند هم بر اب و عم، هم به برادر شد عزادار سجاد بود زنده و در معرکه زینب معجر برباید ز سرش دشمن کفتار مجروح شد از خار ، پر و پای یتیمان بر آب ، دگر نیست کسی را دل گفتار بیمار و ستم دیده و تب دار و عزادار در بند زنازاده ی نامرد گرفتار با سیف سخن رفت به میدان که بگوید پایان نگرفته است عدو شعله ی پیکار "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم" در بند بپیچیم ز دنیای تو طومار ای سرور من ، عسکریت را نظری کن در روز قیامت ، بود او گر چه گنهکار فروردین نود و چهار آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
گشت جویا ز حضرت سجاد سائلی از مصیبت عظمی آنکه در ماجرای کرب و بلا بیشتر سوخت سینه ی نجبا با صدایی عجیب حزن آلود گفت در پاسخش سه بار الشام گوییش داغ تازه گردید و شد مصائب مرور نزد امام بعد فرمود ای امان از شام تا اسارت حکایت ما بود هفت محنت به ما رسید در آن که فراتر نگشتمان مشهود خصم آوردمان احاطه به سیف سوی ما حمله می نمود مدام در شلوغی نگاهمان می داشت بین آواز و رقص مردم شام می نهادند بین هودجها سر پاک شهیدهامان را تا نمایند هر چه دلخون تر خاندان رسول پاک خدا پیش چشمان عمه ها بردند سَرِ بر نیزه ی عمو و پدر پیش چشمان خواهرانم نیز راس خونین قاسم و اکبر می گرفتند گه به بازیشان بس که بودند از آدمیت دور تا که از این جسارت آن سرها می فتادند زیر پای ستور آب و آتش نثارمان کردند جمع نسوان ز بام منزلها روی عمامه آتشم افتاد دستهایم به بند بود اما دست بودم حمایل گردن تا که بنشاند آتش دستار آتش عمامه را گذر کرد و سر گرفتار شد در این پیکار ظالمان از طلوع تا به غروب جمع ما را به شهر گرداندند مردمان را به ساز و با آواز به تماشای حال ما خواندند رو به جمع نظاره گر آنجا می نمودند این چنین اعلام بکشید این گروه را چون نیست حرمتیشان به عالم اسلام خصم ما را به یک رسن بست، از بین اهل کتاب داد عبور گفت این جمع بر شما دشمن بوده است از زمان خیلی دور پدران همین جماعت کشت سالها پیش از شما پدران یا که ویران نمود منزلشان پس رسیده است فرصت جبران برد بازارمان که بفروشد این جماعت به نام عبد و کنیز حق نفرمودشان چنین مقدور باز بر ما نمود راه گریز جای دادندمان در آنجا که هیچ سقفی نبود بر سرمان روزها گرم بود و شبها سرد هم عطش بود و هم هراس از جان ۱۵ شهریور۹۹ آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
. ای وای اگر در دل پیکار شوی در لحظه ی دیدار تو بیمار شوی پروانه به آتش بکشد هستی خود از اینکه تو هم پر بزنی زار شوی هر دم خبر رفتن یاری برسد هی منقلب از تلخی اخبار شوی از آنچه عبا کرد به زیر و زبرش دل خون ز ابای آب اشرار شوی بر خیمه رسد آتش و با حکم فرار بر عمه و خواهر تو مددکار شوی بر آنچه بگریند بر آن تا به ابد مردان جهان جبر به دیدار شوی معجر برود از سر ناموس رسول در بهت ز گستاخی کفتار شوی در سینه تو را بحر مصیبت باشد بر شهر بلا بر سفر اجبار شوی بر گردن اگر دست حمایل باشد فارغ توچسان زآتش دستار شوی باید چه ببینی تو پس از کرب و بلا تا شاکی از شام به تکرار شوی چون مرگ خودت را چو علی زیسته ای از رفتن خود شاد چو کرار شوی ای عسکری از این بگذر بیش مگو مدیون دل غمزده ی یار شوی ۲۴شهریور۹۹
. چه کسی مثل تو همسایه ی غم شد سجاد فلک سنگ دلت مهلت پیکار نداد پدرت با لب عطشان شده مذبوح ددان آب خوش هیچ نخوردی که نرفتت از یاد همه رفتند و تو ماندی و دل و این همه داغ نشدی هیچ پس از این تو به عمرت دلشاد بشود مرد اسیر و بنهندش غل و کند بشود ظلم به ناموس و نماید فریاد به سفر جبر شوی با سر یاران بر نی سر اصغر نگری آه بر آری ز نهاد عسکری این همه گفتی دگر از شام مگو که کنی از خبرش باز بر ایشان بیداد شانزدهم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۲۴ تیر۹۹
. سید الساجدین و زین عباد رفت از این جهان‌ پر بیداد از جهان به غم عجین شده اش گشت از محنت و ستم آزاد از جهانی که تلخ یکسر بود از جهانی که قصه اش سر بود از سری که از آن افسر بود افسری که ز افسران سر بود از جنایات بی شماره ی شر ارباً اربای شبه پیغمبر شرح سیراب سازی اصغر غصه هایی که داشت یک مادر از جهانی که قتل مهمان داشت خاطراتی که حس باران داشت کودک پابرهنه و عطشان خار از تیره ی مغیلان داشت از زمینی که چیره شد ابلیس آفتابش به حنجری تابید اوج چون در حضیض آمد و بعد سم اسبان و سینه ی خورشید هر چه در آن نشانه ای از غم ذبح، قربان، نماز، تیغ، قفا چشم، دندان، عمود، مرد وفا مشک و لبهای خشک یک سقا دستهایی که گشت خود مرقد تا جدا شد ز بند قامت و قد آنکه حتی دلش نیامد تا دست خالی به خیمه بر گردد دامن دختری گرفت آتش شعله افزون شدش ز جهد و فرار شام ویرانه دشمن غدار زخم سیلی، سه ساله ی سردار گوش خونین ز غارت کفتار خیزران نواده ی کفار لب و دندان نور چشم رسول عمه بود آن زمان چه در آزار خاطراتی ز رنج بیماری چونکه خون می شد از گلان جاری معجری که ز عمه شد غارت و نیامد ز دست او کاری خورد طوفان به ساحل آرام تا نگرید علی دگر از شام پنج نور آمدند استقبال صف به صف قدسیان به ذکر سلام بیست و چهارم مهر نود و چهار
تیر سه شعبه ، حنجر آن طفل شیر خوار کافی است بر عزای تو تا حشر، روزگار من را مگیر عیب بر این اشک بی امان بر آن بلا نگر که مرا کرده سوگوار گیرم نبود والد من سبط مصطفی عطشان سرش برید چرا قوم نابکار گیرم نبود عمه ی من دختر رسول معجر چرا کشند از او دشمنان خوار گیرم نبود اکبر ما بر نبی شبیه بر او شدند از چه سبب قوم عقده دار گیرم که خارجی به اسارت گرفته بود می ریخت بر سرش ز چه رو آتش این تبار این است عسکری که شدم دائم البکا چل سال رنجه ام من از این زخم ماندگار ۲۵ شهریور۹۹ آخرین بازنگری ۲۱ تیر ۱۴۰۳
. زیارت عاشورا ی منظوم قسمت اول بر شما باد سلام یا ابا عبد الله ای تو فرزند رسول خدای یکتاه بر شما باد سلام بهترین خلق خدا ای تو فرزند بهین مردمان دنیا بر شما باد سلام ای تو فرزند علی آن که بر هر مومن او امیر است و ولی ای تو فرزند وصیی که در روی زمین هست آقای همه جانشینان به یقین السلام ای آنکه هستی ابن الزهرا بر تمام زنها آنکه باشد مولا بر تو ای خون خدا، زاده ی خون خدا ای غریب تنها بین جمع تنها بر شما باد سلام هم بر آن ارواحی که کنارتو شهید شد به جنت راهی السلام از من هم بر تمامی شما آن سلامی را که آمد از سوی خدا تا که باشد بر من این جهان جای قرار تا جهان باقی هست تا بود لیل و نهار این بلا شد چه عظیم یا ابا عبد الله چه بلایی بارز چه بزرگ و جانکاه هم برای ما، هم جمله اهل اسلام آسمانها را و هر چه هستش ز انام لعن بر قوم بنیانگزار بیداد بر شما اهل البیت آنکه این رسم نهاد لعن بر آن امت کز شما دور نمود بر شما آنچه مقام عشق منظور نمود امتی را که گرفت هر چه شأن و عنوان که شما را هدیه شد ز امر یزدان لعن بر آن امت که شما را کشتند یا بر آنها هر کس داد امکان گزند من برائت جویم از تمام آنها و ز هر پیرو و هر شیعه یا اهل ولا یا ابا عبدالله تا به حشرم رفتار با به سلمت سلم است، با به حربت پیکار لعن بر آل زیاد هم بر آل مروان بر تبار اموی تا ابد از بنیان ابن مرجانه را، لعن و نفرین خدا هم عمر، ابن سعد هم به شمر به خطا امتی کاماده کرد بر جنگ شما به نقاب و به لگام هم به زین مرکبها به فدای تو حسین پدر و مادر من این مصیبت چه بزرگ است و حزن آور من از خدایی که نموده مقامت تکریم کرد من را تکریم به طفیل تو کریم مسألت دارم تا دهدم او روزی تا به خون خواهی تو جهد سازم روزی تا که گردم همراه با امام منصور آنکه نصرت را حق کرده بر او منظور
. زیارت عاشورا قسمت دوم آن امامی که بود زاهل بیت احمد که درود از حق بر او وَ آلش آید بارلها به حسین که بر او باد درود آبرومندم کن بر در خود از جود بر در درگاهت آبرو ده من را هم به دنیا یا رب هم به دار عقبا یا اباعبدالله قصد قربت من راست به خداوند و رسولی که پیغمبر ماست بر علیی که بود میر بر مومن ها حضرت زهرا را بر حسن، نیز شما با تولای تو و به برائت جستن از هر آن کس با تو گشت خصم و دشمن هر که بر پیکار و حرب مجبورت کرد یا هر آن کس با تو شد مهیای نبرد با بری گشتن از هر که بنیاد نهاد بر شما تا بنمایند جور و بی داد با برائت جویی سوی الله و رسول ز آن که گشتش بانی، علت این معلول آنکه آمد گستاخ در ستمکاری خویش بر شما و یاران با جفا آمد پیش من برائت جویم سوی الله و شما از همه این اعدا از تمام آنها قرب حق می جویم بعد آن قرب شما با ارادت به شما و همه اهل ولا با برائت ز اعدای شما، از آنها که نمودند علیه شما جنگ به پا با برائت ز آنها که بر آنها یارند یا بر آنها میلی به تأسی دارند بی گمان باشد این شیوه ام در رفتار با به سلمت سلم و با به حربت پیکار دوست دارم هر کس دوست در نزد شماست دشمنم با آن کس بر شما از اعداست خواهم از آن الله که به تکریم مرا معرفت کرد نصیب بر مقامات شما معرفت کرد عطا بر مقام آنها که به عالم هستند بر شما اهل ولا آنکه روزی فرمود رزق بیزاری را بر من از آنها که بر شمایند اعدا تا کند همراهم با شما ای طاها هم به دار دنیا هم سرای اخرا قدمم را با صدق کند او پابرجا بر شما در دنیا هم به دار العقبی برساند من را به مقام محمود که شما را باشد در جوار معبود خواهمش تا بر من بنماید اعطا رزق خوانخواهیتان را ز جمع اعدا با امامی هادی آشکار و پیدا بر حقیقت ناطق از شما آل کسا
قسمت سوم زیارت عاشورا خواهم از حق هم بر حق والای شما و به آن شانی که هستتان نزد خدا که عطا گردد بر من از این سوگ و عزا که شده از غمتان در درونم بر پا برترین اجری را که خدا کرده عطا به مصیبت زده ی دگری در دنیا آن مصیبت وَ عزایی که بسیار عظیم بود و از آن نبود ماتمی بیش الیم چه برای اسلام چه بر این دین مبین در سماوات وَ یا هر مکانی ز زمین بارلها در این جایگاهی که در آن هستم آور من را در میان آنان که شدندت نائل به درت از احسان بر درود و رحمت هم گذشت و غفران ای خدا کاری کن که شوم من احیا به حیاتی که بود احمد و آلش را ای خدا کاری کن که روم از دنیا چو نباشند احمد و تبارش بر جا بارلها امروز باشد آنی که در آن شد بر آل اموی بر تبرک شایان آنکه را بود پسر بر جگر خواره ی پست آن که لعنت شده و ابن لعنت شده است از زبان تو و آن که تو را پیغمبر تو درودی بر او هم بر آلش آور هر مکان و هر جا نبیت آنجا بود هم‌ بر او هم آلش باد ز الله درود تو ابوسفیان را بر معاویه یزید ای خدا لعنت کن لعن بسیار شدید از تو یا رب لعنت برسد بر آنها ابد الابد ها تا جهان است به جا هست امروز همان روز نحسی که در آن شاد از آن آل زیاد گشت و آل مروان شاد از قتل حسین گشت آن قوم جفا آنکه بر او صلوات آید از سوی خدا پس دو چندان بنما لعنتت بر آنها به عذابیشان سخت تو عقوبت فرما به تو مولا این روز و در این جا و مکان من تقرب جویم بی گمان ای سبحان در همه عمری که حق نوشته است به پام با برائت ز آنها لعن و نفرین مدام به ولای نبی و آل اطهار تمام که بر ایشان و بر همه آن جمع سلام ای خدا لعنت کن اولین ظالم را که تعدی آورد بر حقوق طاها هر که بر احمد و آل ظلم و جوری آورد آخرین کس که بر این پیروی از او کرد ای خدا لعنت کن دسته ای را که هجوم بر حسین آورد و چید آن صحنه ی شوم هر که هم هم پیمان هر که اش شد یاور هر که بر آنان شد تابع و فرمانبر بر جمیع آنها ای خدا لعنت آر (می نمایی تکرار بند لعنت صدبار)
. زیارت عاشورا قسمت آخر می دهم بر تو سلام یا ابا عبد الله هم هر آنکس بودت در شهادت همراه من سلامی دارم بر تو از جانب یار تا که جانم باقی است هست تا لیل و نهار این زیارت را کاش نکند حق منظور آخرین دیدار و آخرین عهد حضور بر حسین باد سلام بر علی بن حسین یاورانش اولاد هر که اش نور دو عین (این فرازش را هم باز تکرار کنید تا که در پایان بر عدد صد برسید) خاص کن از لعنم اولین ظالم را بر شروع لعنم تا که باشد اولا بارلها بعدش دومی را لعنت تا رسد سومی و چارمی را نوبت ای خدا لعنت کن حال (بسیار) یزید آنکه در ظلم و ستم پنجمین گشت پدید بر عبید اله آن ابن ناپاک زیاد ای خدا لعن تو بر زاده ی مرجان باد بر عمر ابن سعد ، شمر و آل سفیان لعن بر آل زیاد هم بر آل مروان لعنت ایزد بر دشمنان طاها تا قیامت گردد روزگاری بر پا (می رسی چون اینجا کش جبین بر رخ خاک تا رسانی ذکرت را به گوش افلاک) حمد مخصوص شماست ای خدای رحمان حمدِ چون شاکرها در مصیبت هاشان بر خدا شکر که داد بر من این حال عزا که چنین است عظیم بر تبار طاها می نمایم چون در ورطه ی حشر ورود کن شفاعت روزیم از حسین ای معبود سوی خود محکم کن تو قدمهایم را با حسین، اصحابش، هر که گشتش هم پا جمله آنهایی که جان نمودند فدا بر حسین بن علی که سلامش بادا ۲ تیر ۹۹ آخرین بازنگری ۲۲ تیر ۱۴۰۳
اصغر من اکبر دیگر شده افسر مرهب کش لشکر شده اصغر من یاور بابا شده یاور آیین پیمبر شده پاسخ مردانه ی هل من شده مایه دلگرمی رهبر شده جندی آخرین برای ولی مثل علی خصم ستمگر شده «حرمله با تیر و کمان آمده» ذایح شش ماهه مادر شده دست حسین آمده دریای خون سوی سما بارش احمر شده آنکه شده یار امامش بدان یاور هر سینه ی مضطر شده باب حوایج شده بر شیعیان اسم علی ذکر مکرر شده عسکری نوکر او در رجا بر نگه ساقی کوثر شده ۲۲تیر ۱۴۰۳
آنکه خدا دید علی اصغر است آنچه پسندید علی اصغر است آنکه به هل من زده لبیک را از سر تاکید علی اصغر است آنکه در آن قحطی مهر و وفا خوب درخشید علی اصغر است آنکه به یک لشکر غرق سلاح یکسره خندید علی اصغر است آنکه چونان نور به نسل بشر یکسره تابید علی اصغر است باب حوایج شده بر دردمند قبله امید علی اصغر است عسکری آن شه که ز لطفش شود شعر تو تایید علی اصغر است ۲۲ تیر ۱۴۰۳
گفت ابن الحسنم بر دل یک لشکر زد چنگ بر مطعمه از عسل احلی تر زد باز فرمود به میدان قدم توصیه را چون غزل آمد و مانند قصاید پر زد ۲۲ تیر ۱۴۰۳
روضه خوان روز دهم دارد هزاران ماجرا خود دو حرف آ و ب خواند برایت روضه ها آب، اصغر، آب، اکبر، آب عباس آب مشک آب، زهرای سه ساله، آب دشت کربلا آب انگشتر مکیدن آب شیر آب رباب آب بر خوبان ابا و آب بر خوکان روا آب، بطن طفلها، قاسم، لب عطشان شاه آب طعنه بر صداق حضرت خیرالنسا هر کلامی بر زبان می آوری آورده اند نوحه اش را با هزاران آه جانها برملا تیغ، خنجر، تیر، شعبه، نیزه ها و تازیان هم عمود و کعب نی، سنگ و سنان حتی عصا هر چه گویی مقتلی خواهد شد آن هم سینه سوز خواهی از خواهر بگو خواه از عمویی با وفا عسکری روز دهم هر ذره دارد روضه ای هر نوا هرجا گریزی می زند بر نینوا ۲۳ تیر ۱۴۰۳