#نکات_فقهی
#اصطلاحات_فقهی
#علت
#حکمت
✅ تفاوت علت و حکمت:
🔻«#علت» در اصطلاح فقها دلیلی است که هم تعمیم می دهد و هم تخصیص می زند. [تعمّم و تخصّص]؛ بنابراین اگر ثابت شود امری علت حکم است، با نبود آن امر، حکم از همان موضوع اصلی هم منتفی می شود (تخصّص) و با وجود آن امر در موضوع دیگر، حکم شامل آن موضوع هم می شود (تعمّم)؛
🔹 اما «#حکمت» در اصطلاح فقها تعمیم می دهد، ولی تخصیص نمی زند [تعمّم و لاتخصّص]؛ یعنی اگر ثابت شود امری حکمت حکم است، با نبود آن امر، حکم از آن موضوع اصلی منتفی نمی شود (لاتخصّص)، ولی با وجود آن امر در موضوع دیگر، حکم شامل آن موضوع دیگر نیز می شود (تعمّم).
👈 به عنوان نمونه: اگر «اسکار» علت حرمت خمر باشد، در جایی که خمر مسکر نباشد، ـ مثل یک قطره از خمر ـ حرمت نیز منتفی می شود (تخصّص) و جایی هم که ماده دیگری (مثل فقاع) اسکار داشته باشد، حرمت به آن نیز #سرایت خواهد کرد. (تعمّم)؛ اما اگر اسکار حکمت حرمت باشد، درست است که فقاع مسکر هم حرام خواهد بود (تعمّم)، ولی خمر - حتی اگر مسکر نباشد - حرام است. (لاتخصّص) بنابراین حکمت قوی تر از علت است.
🔸 پس در مثال های مختلف باید بدانیم یک دلیل، علت حکم است و یا حکمت آن؛ مثلا با مشخص شدن اینکه بارداری در زنان، حکمت عده در طلاق است، حتی جایی که زن قطعا باردار نباشد، باز عده واجب خواهد بود. یا با مشخص شدن اینکه ظلم، حکمت ربا است، حتی در جایی که ربا موجب ظلم نباشد، حرام خواهد بود؛ مثل تعویض برنج خوب با برنج بد، به مقدار بیشتر.
🔺 برگرفته از فرمایشات استاد آیت الله علی #عندلیبی (زید عزه) در درس خارج فقه
🔰 مدرسه عالی فقه و اصول شهیدین قم
🆔 @dar_masire_ejtehad
#نکات_فقهی
#اصطلاحات_فقهی
#اجماع
#اجماع_مدرکی
✅ تفاوت قبل الاجماع و بعد الاجماع:
🔹 وقتی عبارت به این صورت باشد (یدل علیه #قبل الاجماع روایة ...) مشخص می شود اجماع #مدرکی است و حجیت ندارد؛ زیرا از این عبارت استفاده می شود که به نظر نویسنده مدرک مجمعین همین دلیلی است که به دست او رسیده است.
🔸 اما اگر عبارت به این صورت باشد (یدل علیه #بعد الاجماع روایة ....) مشخص می شود طبق نظر نویسنده این اجماع #حجت است. یعنی هر چند روایت وجود دارد، اما به دلایلی قطعا این روایت نمی توانسته مدرک مجمعین باشد.
📚 برگرفته از درس خارج فقه آیت الله #جوادی آملی (مبحث بیع، 90/08/22)
🔰 مدرسه عالی فقه و اصول شهیدین قم
🆔 @Dar_masire_ejtehad
#نکات_فقهی
#اصطلاحات_فقهی
#نفی_منفی
💠 مراد از مثال برای نفی و مثال برای منفی:
🔻 گاهی در عبارات فقها بعد از جمله منفی، مثالی زده میشود و محشین و اساتید در توضیح آن میگویند: (این مثال برای #منفی است، نه نفی) و یا (این مثال برای #نفی است، نه منفی)؛ مراد چیست؟
🔹 اگر مثال برای کل جمله باشد [لا و مدخول آن]، در این صورت مثال برای نفی است؛ ولی اگر مثال برای مدخول «لا» باشد، مثال برای منفی است.
🔸 مثال:
1️⃣ مثال اول: «... بحيث لا يمكن إصلاحه كتجفيف العنب» (الروضۀ البهیۀ، ج4، ص72)
🔹 در این جمله تجفیف عنب، مثال برای جایی است که قابل اصلاح باشد؛ به همین جهت مثال برای #منفی (اصلاح) است نه نفی (عدم امکان اصلاح).
🔸ولی اگر میگفت «بحيث لا يمكن إصلاحه کطهارۀ العین النجس». مثال برای #نفی میشد؛ چون مثال برای کل جمله (عدم امکان اصلاح) بود.
2️⃣ مثال دوم: «هذا إذا لم تكن يد من تلفت في يده يد ضمان كالعارية المضمونة». (الروضۀ البهیۀ، ج7، ص26)
🔹 «العاریۀ المضمونه» مثال برای جایی است که ید، ید ضمان باشد، پس مثال برای #منفی است نه نفی (عدم کون یده ید ضمان)
🔸 ولی اگر موردی مثال زده میشد که ید ضمان نباشد مثلا میگفت: «کالعاریۀ بالنسبۀ الی الامین» مثال برای #نفی میشد.
📚 الروضة البهیة ج4، ص72 و ج7، ص26
🔺 پ.ن: تصویر مربوط به منزل و مسجد شهید ثانی (رحمة الله علیه) در لبنان است.
🔰مدرسه عالی فقه و اصول شهیدین قم.
🆔 @Dar_masire_ejtehad