eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6046478968175989371.mp3
15.2M
🌺🍀🌼💐🌼🍀🌺 ۶۷ برای موفقیت و پیروزی و اسلام هر روز بر این دعا، کمترین کاری است که وظیفه‌ی ما در این نبرد آخرالزمانی و حمایت از و اسلام است. 🎤 محمود معماری متن دعا را در لینک زیر بخوانید: blog.montazer.ir/?p=2263 🍀 @dashtejonoon1🌼🌺
دشت جنون 🇵🇸
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 #گذری_بر_زندگی #شهید_والامقام #مصطفی_محمودمازح اولین #شهید در راه اجرای حکم #امام_راحل مب
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 اولین در راه اجرای حکم مبنی بر اعدام سلمان رشدی ملعون چندی بعد با دختر مومنه‌ای از جبل عامل عقد زناشویی می‌بندد، اما این عقد هرگز به ازدواج نمی‌انجامد، چرا که پس از صدور حکم تاریخی در مورد واجب القتل بودن نویسنده مرتد و ناشرین کتاب موهن آیات شیطانی، شخصاً کمر به اجرای آن بسته و پس از تهیه مقدمات لازم با همسر، خانواده و وابستگان خویش وداع و به لندن مهاجرت می‌کند. او شش ماه پس از آن که رهبر کبیر انقلاب اسلامی فتوای خود را درباره لزوم اعدام سلمان رشدی نویسنده کتاب « آیات شیطانی » اعلام کردند، با شناسایی هتل محل اقامت او، قصد اقامت 4 روزه در آن هتل می‌کند اما در روز سوم و در حالی که در جستجوی اتاق محل اقامت سلمان رشدی بوده، توسط یکی از خدمتکاران مورد سوظن قرار می‌گیرد و به نیروهای امنیتی انگلستان معرفی می‌شود. هرچند که او در نهایت به دلیل انفجار زود هنگام بمب موفق به اجرای فرمان نشد، اما آغازگر راهی شد که ثمره آن مبارزه همه جانبه مسلمانان جهان با توهین به اسلام و آن و به انزوا رفتن سلمان رشدی ملعون برای همیشه و زندگی مخفیانه او بود. ... 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 مدافع حرمی که ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرد ... کارمند کمیته امداد توضیح داده بود که ۲ خانواده و ۳ یتیم تحت پوشش و حمایت مالی آقا بودند. یعنی مجموعاً ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرده. تازه بعد از یک عمر زندگی با فهمیدم که درآمدهایش را کجا خرج می کرده و من که مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد! یک خیّر به تمام معنا مدافع حرم می‌گوید پس از فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشته و از او به عنوان «کم‌سن‌ترین خیّر» تقدیر شده‌بود. 🌴 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 که یه تنه 6 ساعت جلوی داعش ایستاد یکی از فرماندهان تیپ استان حماء بود. که در تاریخ سوم آبان سال 1394 در استان حماء به رسید. نزدیک ساعت 12/30 شب به آنها حمله می‌شود و پدرم به همراه دو نیروی ایرانی و حدود 400 نیروی سوری بودند که بعد از آن حمله تمام نیروهای سوری فرار می‌کنند. همرزم پدرم همان ساعت اول زخمی می‌شود و تا ساعت 6 صبح بیهوش بود . وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود که پدرم در تمام این مدت به تنهایی جنگیده است. همرزم پدرم تعریف می‌کند که پدر، او را کول می‌کند تا از معرکه نجات دهد، در همین حین پدر را هم می‌زنند و به می رسانند . راوی : 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان اسلام 🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
💐🌸🌺🌼🌺🌸💐 امروز سالروز طلوع چند آسمون نشین شهرستانمونه تولدتان مبارک 💐 پاسدار عباسعلی معینی (عبداله) 💐 بسیجی عباسعلی حسین خانی (بهمن) 💐 بسیجی حمید رحیمی (مختار) 💐 بسیجی مصطفی رحیمی (رجبعلی) 💐 بسیجی علی صفری (یداله) 💐 بسیجی محمدرضا قادری (عشقعلی) 💐 بسیجی غلامرضا ملکی (عبدالحسین) 💐 سرباز محسن ابوترابی (براتعلی) 💐 سرباز عباسعلی حبیب الهی (کربعلی) 🌺 @dashtejonoon1🌸💐
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌷 سلام بر مردان بی_ادعا 🌷 خوشا آنانڪ جان را می‌شناسند طریق عشق و ایمان را می‌شناسند بسے گفتند و گفتیم از را مے شناسند 🕊 🌹 تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ... ✍️ امروز سالروز عروجتان است ✨🕊 🌺 والامقام 🌺 شهرستان نجف آباد 🌺 ڪہ در چنین روزی 🌺 آسمانی شده اند 🌹 این والامقام محل تولد و قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد : ✍️ 🌹 بسیجی فتح اله عابدینی 🌺 ( محمود ) ـ ۱۷ ساله ـ نجف آباد 🌹 بسیجی محمد عابدینی 🌺 ( ابوالقاسم ) ـ ۲۸ ساله ـ نجف آباد 🌹 بسیجی نوروزعلی میکایلیان 🌺 (میرزا محمد) ـ ۱۸ ساله ـ امیرآباد 🌹 سرباز علی صالحی 🌺 (عشقعلی) ـ ۱۸ ساله ـ حاجی آباد 🌹 سرباز مصطفی جمشیدیان 🌺 (محمد حسن) ـ ۱۸ ساله ـ قلعه سفید 🌹 سرباز اصغر سلطانیان 🌺 (اکبر) ـ ۲۰ ساله ـ نجف آباد 🌹 جهادگر فرامرز آذری 🌺 (عطاءاله) ـ ۲۵ ساله ـ اصفهان 🌷 سالگرد 🌷 آسمانی شدنتان 🌷 مبارڪ باد ... 🕊 🌹 🕊 🌹 @dashtejonoon1🌴🥀
دشت جنون 🇵🇸
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 #خاطرات_انقلاب #در_محضر_فرمانده #مقام_معظم_رهبری #قسمت_چهاردهم شب های هفدهم و هجدهم ب
💐🇮🇷🌼🌺🌼🇮🇷💐 شبها را مصرّاً از ما می خواستند برویم در جاهای مختلفی و یک‎جا نباشیم، برای اینکه اگر حادثه ای پیشامد کرد، همه با هم از بین نروند و چند نفری باقی بمانند. البته ما خودمان ترجیح می دادیم برویم مدرسه علوی و محل اقامت امام، همان جا باشیم لکن خبر آوردند امام گفتند: اینجا جمع نشوید و متفرق بشوید که بعداً شب ها را در منازل مختلف می خوابیدیم و دو شب را من با مرحوم شهید بهشتی و شهید باهنر همان نزدیکی ها منزل حاج محسن لبانی بودم، چون خانه هایی را انتخاب می کردیم که نزدیک مدرسه رفاه باشد و من آن شبها را فراموش نمی کنم که فکر و مطالعه می کردیم ببینیم برای فردا چگونه برنامه ریزی کنیم و دائماً صدای انفجار گلوله و حتی گلوله های منوری را که ما تصور می کردیم به طرف بیت امام پرتاب می شود، مشاهده می کردیم، که خیلی شب های هیجان انگیزی بود. .... 💐 🇮🇷 🌹 🇮🇷 🌼 🇮🇷 🌺 🇮🇷 🇮🇷 @dashtejonoon1🇮🇷🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.» با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم 📚 کتاب یادت باشد 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹