اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند. دیگر تا آن نبأ عظیم ، اندک فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند . فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر. فرات تشنه مشکهای اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هر دو تشته تر است؛ اما نه آن تشنگی که با آب سیراب شود. او سرچشمه تشنگی است ، و می دانی، رازها را همه در خزانه مکتومی نهاده اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود. امام سرچشمه راز است و بیابان طف، عرصه ای که مکنونات حجاب تکوین را بی پرده مینماید. مگر نه اینکه اینجا را عالم شهادت می نامند؟ و مگر از این فاش تر هم می توان گفت؟
غروب تاسوعا نزدیک استو امام بر مدخل سراپرده راز تکیه بر شمشیر زده و در ملکوت می نگرد. عمرسعد فرمان داده است : یاخیل الله بر مرکبها سوار شوید؛ بشارت باد شما را به بهشت !...» و آن گمگشتگان برهوت و هم سپاه شیطان ، بر اسبها نشسته اند تا به اردوی آل الله حمله برند و هیاهوی آنان بادیه را سراسر از هول آکنده است. زینب کبری خود را به خیمه امام رساند و او را دید بر در خیمه تکیه بر شمشیر
زده ، چشم بر هم نهاده است رسول الله آمده بود تا او را بشارت دیدار دهد.
امام سربرداشت و به گنجینه
دار عالم رنج نگریست. رسول الله (ص) را به خواب دیدم که می گفت : زود است که به ما الحاق خواهی یافت .» ... و طور قلب زینب از این تجلی در خود فرو ریخت.
#فتح_خون
#گزیده_کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فتح خون از آوینی.pdf
865.7K
🍂 فتح خون
به قلم:
شهید #سید_مرتضی_آوینی
هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان #کربلا را بخواند.
#شهید_آوینی
#کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 از هجده کشور
در جنگ اسیر گرفتیم !!
و دشمنانی منتخب
از دهها کشور با تجهیزات متنوع نظامی
۶ اسفند سال ۱۳۶۲
شمالشرقی القرنه، جزیره مجنون
اسرای عراقی در منطقه عملیاتی خیبر
عراق در طول جنگ با ایران از نیروهایی
با تابعیت کشورهایی چون سودان، اردن ، مراکش و ... استفاده میکرد.
#اسرای_عراقی
#عملیات_خیبر
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 یازده / ۱۹
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
چیزی نگذشت که هر دو دست و ابرویم هم ترکش خورد. فقط خودم را به گونیهای ته کانال چسباندم. از شدت دود و آتش نمی توانستم بچه هایی که آن طرف بودند را ببینم. فقط صدای یکی از آنها که به نظرم خوانساری بود را میشنیدم که حالم را میپرسید و سعی میکرد به من روحیه بدهد. توان پاسخ دادن نداشتم و از هر دو دست و دو پا و صورتم خون جاری بود. یک لحظه فکری به سرم زد، با خودم گفتم اینجا نشستن که خودکشی است ولی اگر از روی آتش بدوم شاید زنده بمانم. اگر هم شهید شدم که تمام تلاشم را کرده ام و حرجی بر من نیست توان پا شدن را نداشتم با تمام توان فریاد زدم: «یا امام زمان!». ناگهان توانی در وجودم شکل گرفت و توانستم بایستم، با سرعت از روی آتش پریدم و در آن طرف کانال روی زمین افتادم. آنجا فهمیدم یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه معجزه میکند. امدادگر یزدی بالای سرم آمد و زخمهایم را پانسمان کرد. دستم بی حس و بی حرکت شده بود. ترسیدم عصبش قطع شده باشد. گفتم؛ دستم حرکت نداره گفت: «باکش نیست» تعجب کردم، چون ما کلمه باک را مثلاً برای باک بنزین استفاده میکردیم. امدادگر بعد از پانسمان زخم هایم گفت حالا دنبالم بیا بریم. گفتم نمیتونم از جام بلند شم». گفت: «تو که تازه داشتی میدویدی» گفتم دیگه توانش رو ندارم. بچه ها را صدا کرد و به هر زحمتی بود مرا آوردند پایین تپه، مدتی پایین تپه منتظر ماندیم تا آمبولانس رسید و مرا سوار آمبولانس کردند رفتیم بیمارستان اندیمشک. آن جا یکی از ترکش های دستم که از یک طرف وارد شده و از طرف دیگر نوکش معلوم بود را در آوردند. دستم حسابی باد کرده بود. خیلی ترسیده بودم. یک ترکش هم رفته بود توی آرنج دست چپم و از طرف دیگرش خارج شده بود. یکی از ترکشهای پاهایم هم از طرف دیگر خارج شده بود اما ترکش پای راستم هنوز که هنوز است اذیتم میکند.
آنجا بسیجی که در کنارم زخمی شده بود را دیدم . الحمد لله وضعیتش خوب بود و مدتی بعد مرخص شده و به اهواز برگشت.
پزشکان مشکوک به قطع شدن عصب دستم بودند. به همین خاطر من را به
همراه چند مجروح دیگر جهت اعزام به تهران، به پایگاه هوایی دزفول فرستادند. در فرودگاه نظامی دزفول با یک هواپیمای C۱۳۰ مرا به تهران بردند. اولین باری بود که سوار هواپیما میشدم. هواپیما بعد از حدود یک ساعت به زمین نشست. نمی شد که به این زودی رسیده باشیم و اینجا تهران باشد، اما هوای سرد و لهجه تهرانی پرستاران قانعم کرد که اینجا تهران است. به بیمارستان سینا بخش مغز و اعصاب رفتیم. آن قدر تعداد زخمی ها زیاد بود که به جز پانسمان کار خاصی برایم نکردند. ترکش کوچکی که به آرنج خورده بود و از طرف دیگر خارج شده بود اگر چه کوچک بود اما حس و حرکت دست چپم تا انگشتان دست را از کار انداخته بود. با این دستم حتی نمی توانستم دکمه های لباسم را ببندم. تصور فلج شدن دستم اعصابم را به هم ریخته بود. میخواستم هر طور شده توجه پزشکان را به خودم جلب کنم تا بلکه کاری برایم بکنند. به همین خاطر یک روز که طبق معمول پرستار بخش تب سنج را زیر زبانم گذاشت، همزمان چای عصرانه را هم آوردند دیدم حالا وقتش است و بلافاصله تب سنج را توی لیوان چای گذاشتم تا درجه اش بالا برود. ولی چایی آن قدر داغ بود که باعث شد تب سنج توی لیوان بترکد. سریع درجه را سر به نیست کردم تا ضایع بازی نشود، خواستم چای را بخورم که دیدم ته لیوان ماده ژله مانند نقره ای رنگی وجود دارد. عصبانی شدم و داد و بیداد راه انداختم که: «این چه وضعیه! چرا توی لیوان چای چیزای عجیب و غریب پیدا میشه. پرستارها آمدند و با معذرت خواهی و سلام و صلوات آرامم کردند، بعداً متوجه شدم که دست گل را خودم به آب داده بودم و ماده ته لیوان همان جیوه تب سنج بود توی چای، خلاصه بعد از چند روز بدون نتیجه مشخصی مرخص شدم و به اهواز برگشتم بعدها علی رغم پیگیری و فیزیوتراپی های مکرر بی حسی آن انگشت مداوا نشد و الان هم که در حال نوشتن خاطراتم هستم هنوز مشکل به طور کامل رفع نشده است.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
لینک عضویت
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
@defae_moghadas
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 الهی بمیرم این روزا..
با مداحی
حاج مهدی رسولی
#توسل
#کلیپ
#نماهنگ
#ایام_فاطمه
کانال رزمندگان دفاع مقدس 👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
@defae_moghadas
🍂
حواستان هست ؛
اینها استخوانهای آن شهیدیست
که پای امام زمان خود ایستاد
مبادا جا بمانیم .....
#تفحص
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 وقایع سال آخر
8⃣
🔅 هواپیمای مسافربری
- ۲۹۰ نفر قربانی
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
در جلسه فوق العاده شورا نماینده ایالات متحده، نه تنها حاضر نشد به تخلف و خطای ناو وینسنس اعتراف کند، بلکه وقایع را طوری تشریح کرد که گویی این هواپیمای مسافربری ایرانی بوده است که با رعایت نکردن موارد فنی و ایمنی موجب بروز حادثه شده است، اما آیا وقایع این حادثه واقعاً آن گونه که نماینده آمریکا ادعا کرد، بود؟ اگر اظهارات نماینده آمریکا درست است؛ بنابراین این گفته بوش، معاون وقت رئیس جمهوری آمریکا در شورای امنیت که «اگر ایران به جنگ خود با عراق پایان داده بود قطعاً، حادثه ایرباس اتفاق نمی افتاد»، چه معنایی داشته؟ شورا پس از شنیدن نظر هر دو طرف تصمیمهایی را بهشرح زیر اتخاذ کرد:
(۱) شورا استفاده از سلاح علیه هواپیماهای مسافربری را تقبیح می کند؛
(۲) شورا بر این اصل اساسی که کشورها باید از هدف قرار دادن هواپیمای غیر نظامی خودداری نمایند تأکید می کند همچنین از کشورهایی که ماده ۳ کنوانسیون شیکاگو را امضا نکرده اند میخواهد هر چه زودتر نسبت به امضای آن اقدام کنند. شورا از کشورها می خواهد تا از هر عملی که امنیت هوانوردی بین المللی را در منطقه با خطر روبه رو می نماید خودداری کنند؛
(۳) شورا از دبیرکل ایکائو میخواهد که تیم حقیقت یابی را برای بررسی حقایق مربوط به جنبههای فنی عواملی که به نابودی هواپیما منجر شده است، تشکیل دهد؛ (۴) از دو طرف درخواست میشود تا در بررسی موضوع همکاری کنند رئیس شورا و دبیرکل ایکائو نیز باید هر چه زودتر گزارش کاملی را به اجلاس (جلسه) ۱۲۵ شورا که در ماه سپتامبر سال ۱۹۸۸ برگزار می شود ارائه کنند؛ و (۵) از رئیس شورا و دبیرکل ایکائو خواسته میشود تا با همکاری کشورهای درگیر در منطقه هماهنگی لازم بین عملیات پروازهای نظامی و غیر نظامی را برای تأمین امنیت و سلامتی هواپیماهای غیر نظامی فراهم آورند.
┄┅┅❀❀┅┅┄
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
کانال حماسه جنوب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
آخرین دستنوشته های غلامرضا بسیار خواندنی است:
شهیدان!، عزیزان!، چابک سواران!، شما رفتید و ما، کوله بار سنگین مسئولیت
را، چه سان و با چه قدرتی تحمل توانیم. الا به قدرت خدای شما.
ای عزیزان، از خدا بخواهید در درگاه ربوبی قدمهایمان نلرزد، دستانمان،
افکارمان، انحراف را حتی لحظه ای در پیش پایمان به استقبال ننهد.
شما میدانید اگر تنها مسئولیت خونتان و تنها مسئولیت انقلابتان، انقلابمان انقلاب امام زمانی ملت بزرگمان میبود آهنین اراده ی مردان را به زانو می نشاند.
حال چه گویم این سنگین امانت پربها را با غم رفتنتان، غم تنها شدنمان، سوز دلمان اشک دیدگانمان به باید کشاننده باشیم.
من با شما چه بگویم، چه دارم که بگویم، جز بر خاک تربت گلگونتان و یا بر غبار هجرت بی بازگشتتان سرشک غم ایثار کنم. خاطراتتان را چطور به فراموشی بسپارم! غم سنگین داغتان را به چه دارویی التیام بخشم؟ آوای قرآنتان درسم بود به رفتار و کردارتان معلم بودید. با چه روی در حضورتان سر بر گیرم.
شرم و خجلت از سیمای منورتان را چه سان پنهان دارم که لحظه ای در ادای دینتان استوار نبودم؟ داستان شیوای مهرتان و قصه غمبار هجرتتان را با که گویم که بزرگی و شرافت شما را و دل شکسته و افسرده مرا التیام بخشد.
#پنجاه_سال_عبادت
#گزیده_کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
50سال عبادت.pdf
2.83M
🍂 #پنجاه_سال_عبادت
وصيتنامه و دلنوشته های ادبی و عاشقانه پنجاه تن از شهدا
📝 گروه فرهنگی شهيد ابراهيم هادی
#کتاب
#پنجاه_سال_عبادت
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🔻 یازده / ۲۰
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
عملیات خیبر
اسفند سال ۶۲ زمزمه عملیات جدیدی شنیده شد. بچه های گردان کربلا در این عملیات سهمی نداشتند و فقط برخی از آنها به تیپ آبی خاکی امام حسن علیه السلام مأمور شده بودند. به همین خاطر دعوت بچه های فیلم بردار گروه چهل شاهد را قبول کردم و به عنوان فیلم بردار در عملیات شرکت کردم. شب عملیات به همه ما لباس سازمان تبلیغات که خیلی شبیه لباس فرم سپاه بود دادند و به هر تیم دو نفره، یک موتور تریل هم تحویل دادند. سوار موتورها شدیم و با نظم خاصی از اهواز به طرف جاده خرمشهر و از آنجا به سمت هور حرکت کردیم. صحنه جالبی شده بود. تمام مردم شهر نگاه هایشان متوجه ما بود. نگران بودیم عمليات لو برود. نزدیک غروب به منطقه رسیدیم و در یکی از پاسگاههای مرزی مستقر شدیم. منطقه را برای پوشش کامل بین خودمان تقسیم کردیم و هر سه چهار گروه فیلم بردار به یک پاسگاه رفتیم. رفت و آمد شبانه هلیکوپترها خبر از عملیات بزرگی می داد. صبح سوار یکی از هلیکوپترها شدیم و به سمت جزیره حرکت کردیم. با اینکه بچه سوسنگرد بودم اما تا آن زمان جزیره و هور را ندیده بودم. فقط گاهی پدر بزرگ برایم از سفرهایش به هور تعریف کرده بود. اتفاقاً آقای خرازی رئیس سازمان تبلیغات هم همراه مان بود. هلیکوپترها در ارتفاع بسیار پایین پرواز میکردند. بعد از مدت کوتاهی به جزیره رسیدیم و در پد مخصوص هلیکوپترها که مرتباً توسط هواپیماهای عراقی بمباران می شد فرود آمدیم، بلافاصله از پد فاصله گرفتیم. همان موقع هواپیماهای عراقی پد را بمباران کردند.
ما را به مقر بسیار شیکی بردند که ظاهراً شرکت نفت عراق، در جزیره احداث کرده بود. آنجا یک ساختمان یک طبقه با تعداد زیادی کانکس وجود داشت که هنوز آسیبی به آنها نرسیده بود. داخل یکی از کانکسها مستقر شدیم و هر چه مواد غذایی و پتو و والور در اطراف پیدا میشد را داخل آن کانکس انبار کردیم. آنجا بیشتر از هر چیز قوطیهای بزرگ شیر خشک پیدا میشد که با هر کدامش میشد یک گروهان را صبحانه داد. کانکس گرم و نرمی شده بود. بعد هم روی کانکس نوشتیم "سازمان تبلیغات اسلامی تا کسی هوس وارد شدن به آن را پیدا نکند. کم کم مابقی کانکس ها هم توسط گروههای مختلف اشغال شدند. اما هیچ کدام مثل كانكس ما تدارکات نداشت. کم کم سر و کله نیروهای پیاده پیدا می شد. هوا خیلی سرد بود و آن بندگان خدا باید در اطراف کانالی را برای خوابیدن پیدا میکردند که نصفه های شب درب کانکس به صدا درآمد، بیدار شدم و در را باز کردم. رزمنده ای که از شدت سرما می لرزید گفت: «اخوی به خدا یخ زدیم چند تا پتو نداری بدی به ما؟ رفتم داخل و از انبار پتوها چند تا برداشتم و به او دادم. بچه ها که بیدار شده بودند به من اعتراض کردند که این چه کاریه میکنی! خودمان احتیاج داریم. هنوز چشم روی هم نگذاشته بودم که دوباره درب کانکس را زدند. این بار رزمنده گرسنه ای بود که به نمایندگی از دوستانش آمده بود تا کمی غذا بگیرد. ظاهراً به همه کانکس ها سر زده بود و همه آدرس کانکس ما را به او داده بودند. بلافاصله یک قوطی شیر خشک و چند تا کمپوت و کنسرو به او دادم که این بار بچه ها به شدت دعوایم کردند و گفتند حالا پتوها رو دادی به درک! غذاها را دیگه احتیاج داریم اینها لشکرشون تدارکات داره که باید به اونها برسه. ما اگه غذا کم بیاریم چه خاکی به سرمون کنیم؟!» خلاصه تام صبح خواب نداشتیم و مرتب درب کانکس را میزدند و ما هم هر چه داشتیم دادیم.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
لینک عضویت
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
@defae_moghadas
🍂
امام زمان.mp3
280.6K
🍂 نواهای ماندگار
خاک سرخ ۱
موزیک دفاع مقدس
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
گویند،
وقتی معشوق دوست داشتنی باشد، همهچیزش دوستداشتنیست.
جبهه و دفاع مقدس هم از این قائده مستثنی نیست.
حتی آهنگهای حماسی و غیرحماسیاش هم به دل مینشینند و خاطرات رو بازپروری ذهن میکنند.
سالهاست، با هر کلیپ و نمایشگاه عکسی که زمینه آن آهنگ دفاع مقدس باشد، دلها هوایی میشود و فکرها به جاده خاکی جبهه میزند و دلتنگیها زخم باز میکند...... یادش بخیر، سالهای عاشقی
#یادش_بخیر
#نواهای_صوتی_ماندگار
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
khak_sorkh_02.mp3
140.5K
🍂 نواهای ماندگار
خاک سرخ ۲
موزیک دفاع مقدس
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#نواهای_صوتی_ماندگار
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 وقایع سال آخر
9⃣
🔅 هواپیمای مسافربری
- ۲۹۰ نفر قربانی
┄┅┅❀💠❀┅┅┄
صد و بیست و پنجمین جلسه شورای ایکائو در ماه دسامبر سال ۱۹۸۸ در مونرال تشکیل شد. در این جلسه نخست، گروه تحقیق که بلافاصله پس از پایان جلسه فوق العاده شورا تشکیل شده و کار خود را آغاز کرده بود، گزارشی را از تحقیق انجام شده و نتایج آن ارائه داد. پس از ارائه این گزارش نماینده ایران اظهار کرد: «تحقیق نشان می دهد که هواپیمای ایرباس به طور طبیعی بلند شده و پرواز آن و همۀ عملیات انجام یافته کاملاً طبیعی بوده است. وی در ادامه اظهارات خود از شورای ایکائو به دلیل اینکه پیش از وقوع حادثه برای از بین بردن عوامل وقوع آن تلاش نکرده بود انتقاد کرد. نماینده ایران، از شورا خواست تا موضوع حادثه (ایرباس را بررسی و بر اساس نقض حقوق بین الملل، وقوع جنایت بین المللی را اعلام و آمریکا را مسئول پرداخت تمامی خسارات تلقی کند. وی گفت احتمال اشتباه گرفتن هواپیمای ایرباس با یک هواپیمای اف - ۱۴ پذیرفتنی نیست».
شورا پس از شنیدن گزارش گروه تحقیق اظهارات دو طرف و دیدگاههای برخی از اعضای خود، در ۶ ماه دسامبر سال ۱۹۸۸ تصمیم خود را اتخاذ کرد. در این تصمیم شورا از واقعه ای که به کشته شدن ۲۹۰ انسان بی گناه منجر شده بود، ابراز تأسف کرد و از همه کشورها خواست تا اقدامات لازم را برای ایجاد ارتباط بین فعالیتهای نظامی و پروازهای غیرنظامی انجام دهند و در تأمین امنیت هواپیماهای غیرنظامی بکوشند، همچنین از کمیسیون هوانوردی نیز خواست تا گزارش گروه تحقیق را دقیقاً مطالعه کند و نتیجه مطالعات خود را در جلسه بعدی به اطلاع آن برساند.
┄┅┅❀❀┅┅┄
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
کانال حماسه جنوب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
سپاه نقده برخلاف روزهای اولی كه تأسيس شده بود و برخی، بر اثر تبليغات مسموم نظر مساعدی نسبت به آن نداشتند ، كم كم جای خود را در ميان مردم باز می كرد و به همين دليل در شورای تأمين استان تصميم گرفته می شود كه سپاه وارد اشنويه شده و مقری در آن جا بزند، ولی به دلايل مصلحتی اين مأموريت لغو می شود. نيرو ها در اطراف و ارتفاعات مشرف به شهر اشنويه مستقر می شوند.
اواخر خرداد بود. شهيد علمی به همراه عده ای از نيروهای سپاه برای پاكسازی اشنويه به آن جا منتقل میشوند. بعد از گذشت چند روز پيامی به ايشان مخابره
می شود و طی آن ايشان مأمور می شود به سپاه نقده برگشته و گزارشی از كار خود به رئيس جمهور وقت(بنی صدر) ارسال كند. پس از انجام كار و تعويض نفرات ، با مقداری مهمات به منطقه برمی گردد.
پاكسازی از طرف اروميه تا دره قاسملو كه بعد ها به علت شهادت بسياری از نيرو ها به نام "دره شهدا" معروف شد انجام گرفته بود و از طرف نقده نيز شهيد علمی و يارانش تا نزديكی شهر پاكسازی خود را انجام داده بودند .
روز چهارم تير ماه بود كه شهيد علمی به همراه تعدادی از يارانش برای صحبت با روستائيان ، سوار يك دستگاه لندرور شده و به منطقه می روند، تا با آن ها در باره اهدافشان صحبت كنند و بگويند كه برای چه منظوری به اين جا آمده اند و از جنايت هاي احزاب حاضر درآن جا و
ضد انقالب بگويند .
#مشق_بیداری
#گزیده_کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
25965.pdf
1.78M
🍂 مشق_بیداری
بر اساس زندگی شهید #رجبعلی_علمی_نیک
نویسنده:
طاهره علمی نیک، حسین غفاری
#کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 یازده / ۲۱
خاطرات پروفسور احمد چلداوی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
نفر آخری که [برای کمک] مراجعه کرد دیگر هیچ چیز نداشتیم به جز مقدار کمی شیر خشک و چند کنسرو که برای خوراک فردا لازم داشتیم و چند پتو که زیرانداز و رواند از خودمان بود. این بار بـا عصبانیت گفتم: «اخوی میخوای رو زمین بخوابیم و پتومون رو بدیم به شما؟ به خدا هر چی داشتیم دادیم شما رو به خدا به بقیه بچه ها هم بگین دیگه مزاحم ما نشن، بذارن یه چرت بخوابیم. آن رزمنده مظلومانه برگشت و دیگر هیچ کس مزاحم ما نشد.
صبح وسایل فیلم برداری مان را برداشتیم و با یک وانت راهی خط شدیم. جاده توی دید کامل دشمن بود و به شدت آن را میکوبید. هیچ کسی نبود ما را راهنمایی کند. سنگری هم نبود که در آن مستقر شویم. حتی اسلحه ای هم برای دفاع نداشتیم. امکان فیلم برداری هم نبود. مجبور شدیم برگردیم و فیلم برداری را از کمی عقب تر شروع کنیم. چند روزی توی جزیره بودیم که خبر شهادت تعدادی از بچه های گروه چهل شاهد را برایمان آوردند. باید در مراسم تشییع جنازه آنها شرکت می کردیم. تشییع جنازه عجیبی بود. خون تازه شهدا از درز تابوت روی لباس تشییع کنندگان می ریخت و صحنه های غمباری را به وجود آورده بود. بعد از تشییع جنازه چند روزی را برای استراحت در اهواز ماندم. منطقه هم تثبیت شده بود و نیازی به حضور ما نبود. گروه چهل شاهد مأموریتش فقط فیلمبرداری از صحنه های عملیات بود و اصولاً به ماموریت های پدافندی اعزام نمیشد.
چند روز بعد شنیدم گردان کربلا به فرماندهی حاج مجید شاه حسینی و یک تیپ از بچه های اهواز که به فرماندهی حاج اسماعيل فرجوانی تشکیل شده بود به منطقه اعزام شدهاند. با چند نفر از بچه های مسجد مثل سيد محسن حسین پور به منطقه اعزام شدیم. من طبق معمول به گروهان مکه آمدم که این بار فرمانده اش محمدرضا سالمی بود و معاونش امیر خوانساری. اولش محمدرضا پیشنهاد فرماندهی دسته را به من داد که نپذیرفتم، بعد پیشنهاد تبلیغات گروهان را داد که قبول کردم. بعداً دیدم تبلیغات گروهان یعنی هیچ کاره. فقط یک سرنیزه داشتم و تعدادی نارنجک حتی کلاش هم نداشتم. همان جا پشیمان شدم و به همان مسئولیت دسته رضایت دادم که این بار محمدرضا سالمی قبول نکرد. در تبلیغات گروهان چند تا کار کوچک انجام دادم از جمله یک عکس کربلا کشیدیم و چند اثر قبر در محوطه صبحگاه گروهان ایجاد کردیم بچه ها هم قبری در نزدیکی چادر فرماندهی کنده بودند و شبها برای راز و نیاز و مناجات داخل قبر میرفتند.
مناجات این شکلی هم حال و هوای خودش را داشت. یک شب خواستم این حال را تجربه کنم که یکی از بچه های شوخ گردان به نام داوری آمد و روی قبر را پوشاند و عملاً دفنم کرد. چند لحظه اول به کلی گیج بودم و نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است. هر چه داد و بیداد هم کردم افاقه نکرد. بالاخره چندتا از بچه ها به کمک آمدند. آن چند لحظه اول حال مرده ای که توی قبر زنده میشود را تجربه کردم. این داوری حقیقتا بمب خنده و شوخی بود. گاهی میرفت داخل قبر و از آنجا به هر کسی که از کنارش رد میشد سنگ میزد و صداهای خوفناک در می آورد. کم کم دیدیم این قبر بیشتر مایه شوخی است تا جایی برای مناجات و معنویت برای همین پرش کردیم تا داوری به فکر راه دیگری برای خندان بچه ها باشد.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#یازده
لینک عضویت
کانال حماسه جنوب/ ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
@defae_moghadas
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار
با نوای
حاج صادق آهنگران
ای کاروان کربلا من هم رسیدم
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ
#نماهنگ
کانال رزمندگان دفاع مقدس 🔻
@defae_moghadas
🍂
🍂 یکی از آزادهها گفت:
حاج آقا شما که با بیت ارتباط دارید مشکلات آزادهها رو به گوش رهبری برسونید.
گفت:
ما زمان اسارت از خدا میخواستیم آزاد شیم و برگردیم تا باری از دوش این عزیز برداریم حالا خودمون بیایم این بار را سنگینتر کنیم.
🔻۲۶ آذر سالروز اسارت
شهید علی اکبر ابوترابی فرد
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂