eitaa logo
دل‌گویه
351 دنبال‌کننده
860 عکس
37 ویدیو
32 فایل
من دوست دارم نویسنده باشم پس می‌نویسم از تمام دوست داشتن‌ها از تمام رسیدن‌ها با نوشتن زنده‌ام پس می‌نویسم پس زنده‌‌ام استفاده از مطالب با ذکر صلوات و نام نویسنده بلا‌مانع است. فاطمه میری‌‌طایفه‌فرد ارتباط با نویسنده: https://eitaa.com/fmiri521
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌نام‌او آرمان ما دل تاپ و تاپ می‌کرد برای ورود یک عضو جدید به خانواده کوچک‌مان؛ قرار است من خاله باشم و او خواهرزاده؛ قرار است بشود یکی از محارمم، من هم بشوم محرم راز‌هایش. این روزها که سخت گذشت و شیرین، دست خدا را بالای سرم حس کردم؛ حس کردم که نگاهی دارد مرا از عمق آسمان‌ها می‌پاید، مرا و خواهرم و برادرم را، مادرم و پدرم را حتی پسرم که کیلومتر‌ها از من دور بود. انگار حسی بود که می‌گفت تنها نیستید و خدایی هست، از رگ گردن به شما نزدیک‌تر. دلم تاپ‌تاپ می‌کند برای عضو جدید خانواده که حالا عضوی از وجودم شده؛ دلم تاپ‌تاپ می‌کند برای فرزندانی که ان‌شاءالله می‌آیند؛ دلم تاپ‌تاپ می‌کند برای ایرانی که جوان می‌ماند. برای محمدآرمان خانواده ما دعا کنید و برای همه فرزندان ایران عزیز، فرزندانی که ان‌شاءالله بار امانت الهی را بر دوش می‌کشند، -همان که ملائک نتوانستند- و فرزندان آخرالزمانی سیدالشهداء می‌شوند. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او مادر و پسر پسر مادر را جور دیگری دوست دارد حتی اگر کوچک باشد غیرت دارد حتی اگر کوچک باشد حتی اگر در بطن مادر باشد حتی اگر از اکسیژن دنیا نچشیده باشد... پسر سپر مادر می‌شود. چه جناسی! یک پسر، پشت در سپر مادر شد یک پسر، درکوچه... محسن در خانه‌ شهید شد حسن در کوچه... "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او کلاس نویسندگی با طعم روضه خانگی دلم حال عجیبی داشت، این‌بار فنجان مهمانی را از کابینت در نیاوردم، به‌جای آن استکان‌های کمر باریک و منقش به «یاسیدالشهداء» از عمق کمد بیرون آمد. این‌بار چای را با نیت دیگری دم کردم، حس و حالم شبیه به بود اما مهمانان، برای می‌آمدند و نه چیز دیگر. اندک‌اندک جمع دهه‌هشتادی‌ها رسیدند. تمرین نویسندگی و قلمْ‌گرمی این جلسه، گره خورد به ایام . قرار شد از حضرت زهراء بنویسند، هرچه می‌دانند و هرچه‌قدر می‌توانند. بُهت عجیبی در نگاه‌ دخترها بود که آیا می‌توانند یا نه؟ انگار خودشان را دست کم گرفته بودند، انگار نمی‌دانستند نام مادر برکت می‌دهد به روح، به جسم، به قلم... با جمله "خانم ما تموم کردیم"، وقت هم تمام شد و دخترها متن‌های‌شان را یکی‌یکی خواندند. حالا داشتند این برکت را به چشم خود می‌دیدند، وقتی که متن‌های‌شان را می‌خواندند و از طرف دوستان‌شان تشویش می‌شدند. کلاس‌ ما رنگ به‌خود گرفته بود و خانه ما شده بود جلسه . چای روضه را هم مادر یکی از دخترها ریخت. چای تازه‌دم بود از خود لاهیجان با نون روغنی قزوین، با خرمای جنوب ایران جان. این‌بار چای کلاس نویسندگی، طعم روضه خانگی داشت... "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«به نام خدای نشانه‌ها» "بعد از تو" نمی‌دانم از کجا شروع کنم، قصه شما از آن قصه‌هایی است که داغ دل آدم را تازه می‌کند، اصلاً نمی‌دانم از کجا برای‌تان بگویم دوست دارم مادر بخوانم‌تان تا مانند زینب‌تان برایم مادری کنید هرچند می‌دانم لیاقتش را ندارم، می‌گویند دعای مادر، در حق فرزند مستجاب است، برایم دعا می‌کنید؟ نمی‌دانم چگونه دست به قلم ببرم و برای‌تان بنویسم، آخر چه چیزی را بنویسم؟ غربت امام علی(ع) که شبانه و تنها شما را به خاک سپرد یا غم امام حسن(ع) که جلوی چشمانش به شما سیلی زدند. برای پسر سخت است دیدن این صحنه، به غیرتش بر می‌خورد و غرورش خدشه‌دار می‌شود. چگونه از محسنی بنویسم که در شکم مادر شهید شد و زینبی که یک‌شبه بی‌مادر شد، چگونه بنویسم که میخ در پهلوی دختر پیامبر فرو کردند و حرمتش را شکستند، می‌دانید بعد از شما امام‌علی(ع) حرف‌هایش را به چاه می‌گفت، بعد از شما امام‌علی(ع) مظلوم‌ترین و تنهاترین شده بود، بعد از شما امام حسن(ع) هرشب کابوس سیلی‌خوردن‌تان را می دید و بالشت امام حسین(ع) خیس از اشک بود و زینب پنج‌ساله بار سنگین مادری را بر دوش می‌کشید. اما خوب شد رفتید و ندیدید کوفیان چه کردند با امام علی(ع) و بعد از شما بر او چه گذشت خوب شد رفتید و ندیدید بی‌کسی امام حسن(ع) را و سر بریده امام حسین(ع) و اسارت حضرت زینب(س) را... ✍🏻 مائده سعیدی کلاس هشتم "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خالق زیبایی‌ها یادگار مادر وقتی نام فاطمه را می‌شنوم، ناخودآگاه ذهنم سمت شما می‌رود. یاد علاقه‌ و احترام شما به پدرتان حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، یاد مهربانی‌های‌تان با فرزندان‌تان و یاد علاقه‌تان به امام علی(علیه‌السلام) می‌افتم. با خود فکر می‌کنم اگر من در آن زمان‌ها بودم، چه‌ می‌کردم؟ آیا با وجود بی‌ایمانی مردم، آن‌ها را به‌سوی خداوند دعوت می‌کردم؟ آیا ایمانم به قدری کامل بود که با وجود سختی‌های روزگار محکم و استوار باشم؟ من حتی از وصف فضائل شما عاجزم، چه رسد به این‌که خودم این شرایط را درک کنم. من از این‌که شما را شناختم و خداوند این لطف را به‌ من کرده است، شب و روز او را شاکرم. ای اسوه فداکاری! ای مادری که جلوی فرزندان‌تان سیلی خوردید و آخ نگفتید! ای ام ابیها! من یادگار شما را بر‌ سر دارم، نماد خوشبختی‌ و آرامش‌ و امنیتی را که از لطف شما دارم؛ اما هزار حیف که بیش از این حرف‌ها به پرچم "یافاطمةالزهراء" بدهکارم. امید دارم در روز قیامت مادری را در حق من تمام کنید و شفاعت مرا کنید. ✏️ ریحانه سادات حسینی کلاس دهم "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او در قلب ما بچه که بودم چیزهای زیادی در مورد حضرت فاطمه زهراء(سلام‌الله‌علیها) می‌شنیدم و سؤالات زیادی برایم پیش می‌آمد، آیا اسم حضرت، فاطمه است یا زهراء؟ چرا ایشان را بانوی دو عالم یا مادر همه مردم می‌نامند؟ ایشان چرا این‌قدر صبور بودند؟ چرا یک سوره قرآن را برای ایشان نازل شده‌است؟ و خیلی از سؤالاتی که چند روز در ذهنم بود و بعد یادم می‌رفت. در این سال‌ها فهمیدم برای این‌که با امام‌علی(علیه‌السلام) بیعت کنند درِ خانه حضرت را آتش زدند و پسر در شکم ایشان را شهید کردند، پهلوی ایشان را شکستند و امام را دستگیر کردند. وقتی می‌خواستند وصیت کنند به همسرشان گفتند مرا شبانه غسل دهید و مخفیانه مرا دفن کنید. نمی‌خواهم کسی بداند قبر من کجاست؟! ما نمی‌دانیم قبر ایشان کجاست که به زیارتشان برویم ولی می‌دانیم که حضرت فاطمه زهراء در قلب ما است. 🖊 ریحانه علیایی کلاس ششم "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او مادر «یا علی ‌، مرا شبانه غسل بده و به خاک بسپار و کسی را با خبر مکن...» فرازی از وصیت‌نامه بانو فاطمه‌زهراء(سلام‌الله‌علیها) نمی‌دانم چه بگویم از این غمی که در خانه علی‌بن‌ابیطالب جریان دارد‌‍‌. غمی که بعد از آمدنش امام‌علی غریب‌تر از همیشه در مدینه می‌ماند. بعد از این غم امام حسن(علیه‌السلام) با غروری شکسته تنها می‌ماند. این غرور زمانی شکست که در کوچه، نامردی دستش را بالا برد و به صورت مبارک شما سیلی زد. حضرت‌زینب در کربلا به جای شما برای امام‌حسین(علیه‌‌السلام) هم‌دم و مادری مهربان بود. هنوز غم رحلت پیامبر بر دل‌های اهل‌بیت بود که دختر پیامبر، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) به پیش ایشان رفت. درِ خانه شیر خدا را به آتش کشیدند تا از علی بیعت بگیرند. تو داوطلبانه به پشت در رفتی و محسنت که هنوز چشم به جهان نگشوده بود را به شهادت رساندند. یا فاطمه! ام ابیها، امام‌علی(علیه‌السلام) بعد تو از درون شکست چرا که تو را شبانه به دست‌های سرد خاک داد و تمام امید و آرزویش را دفن کرد. ای وای مادرم، باز دستت را به پهلو گرفتی و قلب من به درد آمد. ای وای، ای وای، دوباره به سختی نفس می‌کشی و دنیای من سیاه می‌شود. مادرم این‌گونه نرو که بعد از تو علی دیگر علی نمی‌شود. مادر جان خدا آنانی که تو را آزرده‌اند لعنت کند، که این‌گونه با زخمانت به دنبال امام‌علی(علیه‌السلام) می‌دوی. بین در و دیوار ماندی و قلبم به آتش کشیده شد. مادرم اگر می‌روی شفاعت ما یادت نرود که همه دست به دامن توایم، مرا یادت نرود. 🖊 حنانه هنرجو کلاس هفتم "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye