✔️ *نامزدهای کتاب سال در گروه دین به اینترتیب معرفی شدند:* 🔻
*کلیات اسلام*
طبقات اعلام الشیعه احیاء الداثر من ماثر من فی القرن العاشر، تألیف محمد محسن آقابزرگ طهرانی، تصحیح محمدکاظم رحمتی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1398، 2 ج.
*علوم قرآنی*
ـ نقل قرائات قرآن: مسئله تواتر و پیدایی قرائتهای شاذ، تألیف شادی حکمتناصر، ترجمه الهه شاهپسند و ولی عبدی، تهران: کرگدن، 1398، 309 ص.
ـ فرهنگنامه تحلیل واژگان مشابه در قرآن، تألیف گروه نویسندگان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1394ـ1398، 3 ج.
ـ پرتوی از تفسیر اهل بیت (علیهمالسلام)، تألیف محمد محمدیریشهری با همکاری پژوهشکدة تفسیر اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1398، 2 ج.
ـ رویکردی نو به اعجاز قرآن کریم، تألیف محمدکاظم شاکر، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، مرکز چاپ و انتشارات، 1398، 248 ص.
ـ سیمای منسجم سورههای قرآن (نظریه غرضمحوری در انسجام سورههای قرآن)، تألیف حامد معرفت، قم: انتشارات تمهید، 1398، 412 ص.
ـ معناشناسی مراتب معرفت در قرآن: با تأکید بر روش معناشناسی شناختی، تألیف محمد رکعی، قم: دارالحدیث، 1398، 416 ص.
ـ پارادایم جمال یوسف (علیهالسلام) در تفسیر قرآن؛ از انگاره تا گفتمان، تألیف علی راد، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1398، 285 ص.
*حدیث*
ـ مصباح السالکین لنهجالبلاغه من کلام امیرالمومنین علیهالسلام، تألیف کمالالدین میثم بن علی بن میثم البحرانی، تصحیح مؤسسة آل البیت (علیهمالسلام) لإحیاء التراث، قم: مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لإحیاء التراث، 1435ـ1442ق، 6 ج.
ـ موسوعه معارف اهل البیت (علیهمالسلام) فی الکتب الاربعه، تألیف الموسسه الثقافیه لمعارف الثقلین الوحیانیه، قم: بیدار، 1398، 12 ج.
ـ بررسی تحلیلی روایات نشانههای ظهور، تألیف خدامراد سلیمیان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398، 628 ص.
ـ خاورشناسان و حدیث شیعه، تألیف علی حسننیا، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1398، 294 ص.
*فقه و اصول*
ـ موسوعه الامام محمد الحسین کاشف الغطاء: الآثار الفقهیه، تألیف محمد حسین کاشف الغطاء، تصحیح گروه محققان، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1441ق، 27 ج.
ـ تقریر الاصول، تألیف سیدعلی محققداماد، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)؛ مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1398، 4 ج.
ـ جایگاه قواعد استظهار در حل مسائل مستحدثه، تألیف رضا اسلامی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398، 608 ص.
*سیره معصومین*
ـ حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (علیهالسلام) تا تحریفات عاشورا، تألیف محمد اسفندیاری، تهران: نشر نی، 1398، 508 ص.
ـ خلقت نوری پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل البیت (علیهمالسلام) در اندیشه امامیه نخستین، تالیف امداد توران، قم: دارالحدیث، 1398، 319 ص.
ـ سیر تدوین و تطور صحابهنگاری، تألیف محمدرضا هدایتپناه، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398، 776 ص.
ـ سیره معصومان (علیهمالسلام) در کتابهای چهارگانه شیعه، تألیف علیاکبر ذاکری، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398، 2 ج.
*کلام*
ـ فرهنگ چندمعنایی: روایتی دیگر از اسلام، تألیف توماس باور، ترجمه غلامرضا خدیوی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398، 652 ص.
ـ جریانشناسی فکری امامیه در دوران فترت (میانه مدرسه کوفه و مدرسه بغداد)، تألیف سیداکبر موسویتنیانی، قم: دارالحدیث، 1398، 480 ص.
اخلاق
ـ نظریه اخلاق هنجاری اسلام بر اساس قرآن کریم، تألیف سیدعلیاکبر حسینیرامندی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1398، 408 ص.
ـ اخلاق: رویکردی کثرتگرایانه به نظریه اخلاق، تألیف لارنس هینمن، ترجمه گروه مترجمان، سرپرست ترجمه: میثم غلامی، تهران: کرگدن، 1398، 792 ص.
*عرفان*
ـ تحفه العشاق، تألیف ملامحمدکریم شریفقمی، تصحیح حسین رسولی، تهران: دانشگاه تهران، 1398، 423 ص.
ـ تصوف، قبالا و گنوسی در نگاه تطبیقی، تألیف حسین شهبازی، تهران: زوار، 1398، 419 ص.
ـ فرهنگنامه تصوف و عرفان (مباحث، اعلام، اصطلاحات و تعبیرات)، تألیف محمد استعلامی، تهران: فرهنگ معاصر، 1398، 2 ج.
ـ جریانشناسی عرفان ابنعربی در ادب فارسی، تألیف مهدی حیدری، تهران: مولی، 1398، 730 ص.
*ادیان دیگر*
ـ سمبولهای بنیادین: زبان جهانشمول علم مقدس، تألیف رنه گنون، ترجمة دلآرا قهرمان، تهران: حکمت، 1398، 656 ص.
ـ موهیسم: مطالعهای در باب منطق موهیستی، تألیف یانگ ووجین، ترجمة محمد نصیری، تهران: سفیر اردهال، 1398، 379 ص.
ـ یهودیت از لابهلای متون، تألیف آرتور هرتزبرگ، ترجمة عبدالرحیم سلیمانی، قم: دانشگاه مفید، 1398، 479 ص.
ـ راه کنفوسیوس: پژوهشی نظامدار و جدید دربارة «چهار کتاب»، تألیف لی فو چن، ترجمة گیتی وزیری، تهران: حکمت سینا، 1398، 2 ج.
هدایت شده از روح الله رستمیان
👈🏻دعا و نماز و تلاوت قرآن در شب اول ماه رجب
عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُحَافِظَ عَلَی لَیْلَةِ الْفِطْرِ وَ لَیْلَةِ النَّحْرِ وَ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ لَیْلَةِ عَاشُورَاءَ وَ أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ رَجَبٍ وَ لَیْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَافْعَلْ وَ أَکْثِرْ فِیهِنَّ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الصَّلَاةِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ
امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
اگر میتوانی بر (عبادت) شب عید فطر و شب عید قربان و اولین شب محرم و شب عاشوراء و اولین شب رجب و شب نیمه شعبان محافظت کنی، این کار را انجام بده و در این شبها بسیار به دعا و نماز و تلاوت قرآن بپرداز.
🌱بحارالانوار ج ۸۸ ص ۱۲۳
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
💢روایت «رجل من اهل قم»
▪️در کتاب بحار الانوار، روایتی از کتاب تاریخ قم نقل شده است. روایت اینگونه است:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ يَحْيَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (بحار الأنوار؛ ج57 ؛ ص21).
▪️این روایت را فراوان در بیانات همقطاران انقلابی خویش شنیده ایم. همیشه و در همه جا، دفاعِ بد، به ضرر جبههی خودی تمام میشود. استناد به این روایت برای تایید قیام پر برکت امام خمینی رحمه الله، دفاعی بد از انقلاب است.
▪️این روایت از چند جهت مورد تامل است:
1. راوی اول در سند، علی بن عیسی است که بین چندین نفر مشترک است و تمام ایشان نیز در کتب رجالی مجهول رها شدهاند.
2. راوی دوم نیز ایوب بن یحیی الجندل است که او نیز مجهول است.
3. برخی معاصران به این نکته اشاره کردهاند که بین مولف تاریخ قم و علی بن عیسی حداقل ۱۷۵ سال فاصله است. یقینا حسن بن محمد بن حسن قمی (مولف تاریخ قم) این روایت را با سه تا چهار واسطه از علی بن عیسی روایت می کند که نام هیچکدام مشخص نیست.
4. روشن نیست که روایت مربوط به قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام است یا پس از ظهور.
5. بر فرض که مربوط به قبل از ظهور باشد، دلیلی بر تطبیق آن «رجل» بر مرحوم امام خمینی وجود ندارد.
▪️نکته: دلیلی بر ادعای برخی محققین که گفته اند: «رائحهی جعل از سند و دلالت این حدیث به شدت به مشام می رسد» وجود ندارد؛ اما در عین حال، انتقادات پنجگانهی یادشده، سرجای خویش باقی است.
https://t.me/tavanerejal
درایت
💢روایت «رجل من اهل قم» ▪️در کتاب بحار الانوار، روایتی از کتاب تاریخ قم نقل شده است. روایت اینگونه ا
لازم به ذکر است که این بررسی سندی مبتنی بر مسلک «حدیث ثقه» در اعتبارسنجی روایات است، اما مبتنی بر مسلک «حدیث موثوق به» که امروزه در حوزه رایج افتاده است، می بایست جمیع قرائن و شواهد اطمینان آور را بررسی کرد. از جمله این قرائن، تحقق این پیش بینی و تطبیق آن با انقلاب اسلامی است که می تواند موید صحت روایت باشد، خصوصاً اینکه نمی توان مصداق دیگری برای آن در تاریخ پیدا کرد که انگیزه جعل داشته باشد.
هدایت شده از با نهج البلاغه
بسم الله
🔵کرامتی دیگر از #امام_هادی ع
یکی از اعمال مستحب ماه #رجب که ابن المشهدی در مزار از آن یاد کرده زیارت کردن امیرالمؤمنین علیه السلام است. وی برای انجام این زیارت، پانزده زیارتنامه پیشنهاد کرده است. دوازدهمین زیارتنامه، زیارت بسیار زیبا و فاخری است که توسط #امام_هادی علیه السلام انشاء شده است.
🔅حضرت هادی ع در سفری که به اجبار معتصم از مدینه به عراق میرفتند، به زیارت جدشان رفتند و امیرالمؤمنین علیه السلام را به این زیارتنامه زیارت کردند.
📎شیخ عباس نیز این زیارت را به عنوان زیارت غدیریه نقل کرده وتوضیح داده که در همه زمانها و مکانها میتوان این زیارت را خواند.
✍چند نکته درباره محتوای این زیارتنامه:
1) در این زیارتنامه بیش از 150 فضیلت از #فضائل_امیرالمؤمنین ذکر شده است.
2) با آرایهی #اقتباس و در اوج بلاغت، بسیاری از آیاتی که در شأن امیرالمؤمنین نازل شده، در این زیارتنامه گنجانده شده است.
3) در زیارتنامه چهار سبکِ حماسه(علیه غاصبان حکومت)، مدح (در فضائل امام علی)، رثا (در مظالمی که بر ایشان رفته است) و دعا (لعنت بر ظالمان و ...) با ظرافتی دلنشین و بدون هیچ گونه تکلف در کنار هم قرار گرفته است.
4) اعتراض امام هادی علیه السلام علیه غاصبان حکومت (از سقیفه تا عباسیان) به صورت آشکار و با استدلال کلامی خردپسندی بیان شده است.
5) برخی از جملههای تاریخی امیرالمؤمنین علیه السلام از خطبههای ایشان اخذ شده و به صورتی بسیار هنرمندانه در متن زیارت گنجانده شده است. جملههایی مانند؛
«قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّين»،
«لَعَمْرُكُمَا مَا تُرِيدَانِ الْعُمْرَةَ لَكِنْ تُرِيدَانِ الْغَدْرَةَ».
6) پس از صد سال بر کلیدواژههای مهم امیرالمؤمنین مانند «همج رعاع»، «ناکثین»، «مارقین» و «جهاد تنزیل و تأویل».... تأکید شده است.
↩️انشاالله در ماه رجب توفیق تأسّی به امام هادی علیه السلام (زیارت امیرالمؤمنین با این زیارتنامه عمیق و زیبا) به همه ما دست بدهد.
#آیات_فضائل_علی_ع
#مناسبتی، شماره 38 (#امام_هادی)
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🔶حجیت خبر
🔸استاد سید احمد مددی
مجموعه احادیثی که شیخ حر در کتاب القضا ج18 آورده است - مرحوم ربانی بابی قرار داده در حجیت خبر- آقای بروجردی در مقدمات جلد اول اورده است که ده ها روایت است. از این روایات اجمالاً فهمیده می شود : خبر اجمالاً حجت است . این قابل انکار نیست. مثل سید مرتضی خبر را حجت نمی دانند!
اما اگر بخواهند بفهمند یک چیز خاص حجت است، مثل : خبر ثقه حجت است، خبر مطابق با قرآن حجت است، خبر عدل حجت است و... این تفاصیل از روایات در نمی آید. اجمالاً خبر حجت است. اینکه آرای سید مرتضی در طائفه پیش نرفت به خاطر انکار حجیت خبر بود.
علمای شیعه در حفظ احادیث خیلی زحمت کشیدند و خیلی خون دل خوردند. این عبارت را ما داریم، اهل سنت هم دارند که : واعلموا ان حدیثنا هذا دینکم فانظروا عمن تأخذون دینکم. صحبت دین و قیامت بود. این بحثی که اگر شک کردیم این لفظ زیادی است یا نه ، اصل عدم نقیصه است این حرفها ارزش ندارد، برای این حرفها خون دل خورده شده است، اصاله عدم زیاده و اصاله عدم نقیصه و... این حرفها صحیح نیست.
هدایت شده از محمد علی
#تامل_تاریخی
#برشی_تحلیلی_از_سیره_و_زمانه_امام_هادی_علیه_السلام
یحیی بن اکثم از علمای وابسته به دربار متوکل عباسی مامور شد تا با طرح سوالاتی از امام هادی علیه السلام در حوزه های مختلف معرفتی ، مقام علمی آن امام همام را به چالش بکشد.
پس از آنکه امام هادی علیه السلام پاسخ سوالها را دادند ، یحیی بن اکثم در اعترافی تلخ به متوکل گفت :
... فلما قرأ ابن أكثم قال للمتوكل : ما نحب أن تسأل هذا الرجل عن شئ بعد مسائلي هذه وانه لا يرد عليه شئ بعدها إلا دونها وفي ظهور علمه تقوية للرافضة .
[نام کتاب : المناقب - ط المكتبة الحيدرية ؛ نویسنده : ابن شهرآشوب ؛ جلد : 3 ؛ صفحه : 509]
نقل تاریخی فوق حاوی گزاره های مهمی در زمینه #تحلیل و #موضع دستگاه خلافت عباسی در مقابل #عظمت_مقام_علمی امام هادی علیه السلام می باشد :
1) ... ما نحب أن تسأل هذا الرجل عن شئ بعد مسائلي هذه ... 👈 این گزاره به خوبی نشان می دهد دستگاه خلافت هیچ علاقه ای به مطرح شدن جایگاه علمی امام هادی علیه السلام در جامعه اسلامی و محافل علمی آن نداشته و چاره را در سانسور کردن ایشان می دیده است.
2) ... و انه لا يرد عليه شئ بعدها إلا دونها ... 👈 این گزاره به خوبی نشان می دهد آنچه از امام پرسیده شده بود ، در عالی ترین سطح معرفتی و دانشی علمای وابسته به دستگاه خلافت عباسی قرار داشته و از نظر علمای درباری هر مسئله علمی دیگر در سطح پایین تر از آن قرار دارد. این یعنی دستگاه خلافت به عجز علمی و معرفتی خود در مقابل امام هادی علیه السلام پی برده بود.
3) ... و في ظهور علمه تقوية للرافضة ... 👈 این گزاره نشان می دهد دستگاه خلافت به خوبی درک کرده بود که ظهور و بروز علنی مقامات علمی امام هادی علیه السلام باعث تقویت همه جانبه جریان شیعی می شود. دقت شود که یحیی بن اکثم ، تقویت رافضیان را به صورت مطلق و بدون قید آورده است و این یعنی ظهور علم امام هادی صرفا موجب تقویت جایگاه علمی شیعیان نمی شود بلکه موجب تقویت همه جانبه ایشان خصوصا در بعد سیاسی می شود چرا که عمدتا واژه رافضی در مواقع نشان دادن عمق دشمنی مکتب شیعه با دستگاه خلافت در مسئله حساس رهبری امت اسلامی به کار برده می شد و اساسا این واژه برای نشان دادن این بعد از اختلافات مکتب اهل بیت با دستگاه خلافت ، وضع شده بود.
مشخص است در مجموع گزاره های موجود در سخن یحیی بن اکثم خطاب به متوکل ، تهدید بالفعل امامت حضرت هادی و مرجعیت علمی ایشان برای دستگاه خلافت عباسی نمایش داده شده است. تهدیدی که البته با #سانسور ، #حصر و در نهایت با به #شهادت رساندن #امام_هادی علیه السلام هیچگاه از بین نرفت.
يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
﴿32 سورة التوبة﴾
هدایت شده از نردبان فقاهت
✔️ آیت الله سید احمد #مددی (حفظه الله تعالی):
🔸 هو ولی کل مؤمن بعدی
🔹 علمای شيعه و حتی اهل سنت که اين حديث را ذکر کرده اند «بَعد» را زمانی گرفته اند اما به نظر ما در این حدیث بايد «بعد رتبی» باشد نه زمانی! ماجرا این بوده که علی ابن ابی ابي طالب يمن تشريف برده بود.
خالد ابن وليد هم رفته بود. يک کنيزی را حضرت امير برای خودشان گرفته بود از غنائم. خالد عصبانی می شود و نامه می نويسد به رسول الله (صلی الله علیه و آله). می دهد به دست برير اسلمی که اين نامه را ببر پيش رسول الله.(ص).
برير هم نامه را پیش رسول خدا می آورد. و در نامه نوشته شده که من اصلاً علی(ع) را دوست ندارم و علی ابن ابيطالب اين جور کرد و ...
رسول الله از شدت ناراحتی قرمز شدند. همه اين ها در روايات اهل سنت هست. فرمود: «ما لکم و لعلی» در يک متن «ما تريدون من علی هو ولی کل مؤمن بعدی». ايشان ولی شما است. چرا اين حرفا را می زنيد؟
خب اين بَعد اگر «بعد زمانی» باشد، به ماجرای يمن چه ربطی پیدا خواهد کرد؟
اگر بعد زمانی باشد اصلاً بر مورد قابل انطباق نيست. الآن دعوا داريد الآن خالد اختلاف دارد الآن مشکل در يمن پيدا شده. پس بايد قطعاً بعد را اينجا «بعد رتبی» در نظر بگيريم. يعنی در هرجا زمان و مکان که من هستم من ولي شما هستم، اگر من نباشم علی ابن ابي طالب (علیه السلام) ولی شما است.
@Nardebane_feghahat
هدایت شده از با نهج البلاغه
بسم الله
🔵25 صفت علی ع از زبان خودش در نهج البلاغة
1. اولین کسی که ایمان آورد (والله لانا اول من صدقه)
2. بالاترین مرتبه یقین در ایمان (انى لعلى یقین من ربى و غیر شبهه من دینى.)
3. تمام آنچه را که پیامبر میدید و میشنید علی نیز میدید و میشنید (إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى)
4. هر گز با خدا و ورسولش معارضه نکرد (انى لم ارد على الله و لا على رسوله ساعه قط)
5. هرگز از مسیر حق جدا نشد (فَوَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ الْحَق)
6. نه گمراه شد و نه موجب گمراهی کسی شد (لا ضللت و لا ضُل بى)
7. نور راهنمای بشریت (انما مثلى بینکم کمثل السراج فى الظلمه, یستضىء بها من ولجها)
8. هدایت دشمن را بر کشتن او مقدم میدانست (وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِه)
9. بیشترین بهره را از علم پیامبر ص بُرد (#خطبه_210 نهج البلاغة)
10. وارث علم انبیاء (علمٌ علَّمَه الله نبیَه فعلًّمنیه)
11. تنها صحابی پیامبر که توانست بگوید: «سلونی» (ابن ابی احدید 13/106)
12. در سختترین موقیعتها جانش را سپر پیامبر کرد (وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا الْأَقْدَام)
13. از کودکی در دامن پیامبر تربیت شد(وَضَعَنِي فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِه)
14. از پیامبر جدا نشد (وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّه)
15. تنها کسی که با پیامبر در لحظات عبادتهای غار حرا ارتباط داشت (وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي)
16. پیامبر در دامن او جان سپرد(لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي)
17. همراه با ملائکة الله پیامبر را غسل داد (وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ صلىاللهعليهوآله وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي)
18. غمخوار مردم بود و حکومت بر آنان را کافی نمیدانست (ا أقنع من نفسى بان یقال هذا امیرالمومنین؟ و لا اشارکهم فى مکاره الدهر(
19. اهل مال اندوزی نبود (فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا)
20. دنیا را سهطلاقه کرده بود (طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا)
21. برای پیروزی بر دشمن به زیردستانش ظلم نکرد (إتإمرونى ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه)
22. خداوندگارِ سیاستِ بدونِ نیرنگ بود (والله ما معاویه بادهى منى, ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس)
23. او را به خاطر تصدیق پیامبر ملامت کردند اما تحت تاثیر قرار نگرفت (وَ هَلْ يُصَدِّقُكَ فِي أَمْرِكَ إِلَّا مِثْلُ هَذَا يَعْنُونَنِي وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم)
24. احیاگر شب تاریک و نشانهی روز روشن (عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَار)
25. قلبش در بهشت و جسمش مشغول کار (قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَل)
#مناسبتی، شماره 51 میلاد امیرالمؤمنین ع
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🔶باز تأملی در مفهوم (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) مورد استناد جناب حسن روحانی!
🔸محمدرضا جباری
سلام علیکم.
در خصوص آیه 55 و 56 سوره مبارکه انفال(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ ) که هر از گاهی مورد استناد آقای روحانی برای توجیه اصرارشان بر تکرار مذاکره با دشمن نقض کننده پیمانها قرار می گیرد چند نکته شایان ذکر است:
1. این آیه در سوره انفال است که پس از غزوه بدر در رمضان سال دوم هجری نازل شد. تاریخ نزول این سوره و این آیه مهمترین دلیل بر ابطال استفاده ای است که جناب روحانی تلاش دارد از این آیه بنماید.
توضیح آن که، مفسران، این آیات را ناظر به پیمان رسول خدا ص با قبائل سه گانه یهود در مدینه می دانند؛ یعنی قبائل بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه. و در هنگام نزول این آیات، هنوز نقض عهدی از جانب این سه قبیله صورت نگرفته بود؛ و اولین نقض عهد، توسط یهود بنی قینقاع و پس از غزوه بدر و نزول این آیات صورت گرفت که منجر به مجازات و اخراج آنان از مدینه شد و نه تجدید پیمان.
2. با توضیحی که گذشت، روشن شد که مراد از جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ) آن است که شأن و دأب کفار، نقض عهد است؛ نه آن که آنها نقض عهد کرده اند و رسول خدا ص مجددا با آنان تجدید عهد کرده است. این معنا نه از آیه قابل استفاده است و نه از تفاسیر و نه از تاریخ.
3. جالب آن که مفسران بزرگی همچون شیخ طوسی و شیخ طبرسی به نکته ای که عرض شد تصریح کرده و فرموده اند: جمله (ثُمَّ يَنْقُضُونَ) عطف مستقبل بر ماضی است تا این معنا را برساند که شأن و بنای کفار، نقض عهد در آینده است پس از هر پیمانی که ببندند: (وقوله تعالى " ثم ينقضون " عطف المستقبل على الماضي ، لان الغرض ان من شأنهم نقض العهد مرة بعد أخرى في مستقبل أوقاتهم بعد العهد إليهم ؛ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج5 ص143/ تفسیر مجمع البیان ، شیخ طبرسی، ج4 ص483). نتیجه آن که این آیه، به هیچ وجه دلالت بر آن ندارد که کفار مجال آن را یافته اند که هر بار نقض پیمان کنند و رسول خدا ص نیز مجددا با آنان پیمان بسته باشد.
4. نکته شایان توجه دیگر آن که آیات بعد به روشنی، مفهومی که گذشت را تایید می کنند. در آیه 58 می فرماید: (وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ). در این آیه نمی فرماید اگر کفار خیانت کردند پیمان را به سویشان بیفکن، بلکه می فرماید: حتی اگر خوف و احتمال عقلائی از نقض پیمانشان داشتی این کار را بکن.
حال، جناب روحانی باید پاسخ دهد که با توجه به نزول این آیات در سال دوم و در زمانی که هنوز نقضی صورت نگرفته، بنابر تفسیر ایشان از این آیات، نعوذ بالله رسول خدا ص دستور آیه 58 را نه یک بار بلکه مکررا زیرپا نهاده، زیرا نه تنها با خوف از خیانت کفار، پیمان را به سویشان نیفکنده، بلکه صبر کرده تا آنها مکررا نقض کنند و رسول خدا ص نیز مکررا تجدید پیمان کند!!!
5. آخرین نکته آن که، از توضیحات یاد شده روشن شد که دیدگاه نقل شده از برخی مفسران همچون مجاهد(التبیان، ج5 ص143)، مبنی بر آن که مراد از آیه 56 یهود بنی قریظه هستند که با وجود پیمان با رسول خدا ص ، آن را در سال پنجم و در غزوه خندق نقض کردند، ناصواب است؛ چرا که آیه در سال دوم نازل شده است و نه در سال پنجم.
و اما دیدگاه برخی دیگر مبنی بر آن که مراد از آیه، نقض پیمان توسط یهود بنی قریظه در یاری رساندن به مشرکان در غزوه بدر است نیز کاملا مردود است، چرا که غزوه بدر به طور ضربتی اتفاق افتاد و مشرکان مکه بلافاصله با شنیدن خبرِ در خطر بودن کاروان تجاری، به سوی بدر حرکت کردند و هیچ گونه تماسی بین آنان و یهود بنی قریظه در مدینه گزارش نشده است.
6. و در پایان، گفتنی است هر گونه تلاش برای تحمیل مفهوم مد نظر جناب روحانی بر این آیه، تلاشی است بی حاصل؛ چرا که، آنچه که تاریخ از عملکرد و سیره رسول خدا (ص) گزارش کرده، شدت و غلظت بر کفار، و اجرای حکم مجازات پس از نقض پیمان است و حتی یک نمونه نیز در تاریخ رسول خدا ص گزارش نشده که تأییدی بر دیدگاه جناب روحانی باشد. لذا ایشان را به قرائت آیات پس از آیه 56 انفال و نیز مطالعه دقیق تاریخ اسلام لاسیما غزوات بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه و فتح مکه سفارش أکید می کنم. و امید آن که اصرارشان بر تحمیل مفهوم مد نظرشان بر آیه، از سر جهل باشد و نه تجاهل!!!
🔶تفویض امر دین
🔸یحیی عبدالهی
تفویض امر دین، قدرمتیقن از روایات باب تفویض است. در این میان برخی روایات، از تفویض، به صورت مطلق سخن گفته اند که از باب حمل مطلق بر مقید، می بایست آن را بر امر دین حمل نمود. در اینجا به یک روایت از اصول کافی اشاره می کنیم که تفویض را به صورت مطلق به کار برده است؛
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي الْفَضْلِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِی ع، فَأَجْرَيْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ، فَقَالَ: «يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى- لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ، ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً و عَلِيّاً و فَاطِمَةَ، فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ، ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ، فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا، و أَجْرى طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا، وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ، فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ، و لَنْ يَشَاؤُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالى».
ثُمَّ قَالَ: «يَا مُحَمَّدُ، هذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ، و مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ، و مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ؛ خُذْهَا إِلَيْكَ يَا مُحَمَّدُ». كافي، ج2، ص 440
این حدیث یکی از اصلی ترین مستندات قائلین به تفویض به نحو مطلق و اثبات حق تشریع برای ائمه (ع) است که در ادامه به بررسی آن از وجوه مختلف می پردازیم. از منظر رجالی، سند روایت به دلیل وجود «مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ» و «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ» که توثیق صریح ندارند، صحیح به حساب نمی آید. این حدیث از منفردات مرحوم کلینی (ره) در اصول کافی است و در هیچیک از منابع دیگر نقل نشده است. برخی تعابیر و عبارات آن همچون «مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ»، «فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ»، «فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ»، «فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ»، «الدِّيَانَةُ» نیز منفرد است و در ادبیات و فرهنگ روایات، مأنوس نیست. شاید به دلیل همین ابهامات، مرحوم کلینی (ره) این روایت را در باب «التَّفْوِيضِ إِلى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إِلَى الْأَئِمَّة (ع) فِي أَمْرِ الدِّين» ذکر نکرده است، بلکه در باب «مَوْلِدِ النَّبِي (ص) و و فَاتِه» آورده است.
بنابراین هرچند این روایت در تفویض، اطلاق دارد اما چنین اطلاقی به دلیل انفراد روایت و مضمون و نقیء نبودن سند آن و تعارض با کثیری از روایاتی که تفویض را به امر دین منحصر می کند، قابلپذیرش نیست. در متن روایت نیز تحلیل و تحریم را فرع بر تفویض آورده است؛ «وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ، فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ» که نشان می دهد مقصود از تفویض، تفویض امر دین و شریعت است.
در نهایت، این روایت از این باب که دیگر روایات تفویض، مؤید و شاهدی بر صدق آن است، قابل اثبات است و به همین دلیل می بایست به همان معنا حمل شود. به بیان دیگر این روایت در یک مرتبه از مفهوم تفویض -تفویض امور تکوینی عالم که مقتضای اطلاق عبارت «وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ» است- منفرد بهحساب میآید و قابل اخذ نیست، بلکه این مرتبه از معنای تفویض، روایات معارض دارد. بهعنوانمثال بنگرید:
وَ رُوِيَ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ قَالَ:
قُلْتُ لِلصَّادِقِ-ع-: إِنَّ رَجُلًا مِنْ وُلْدِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَبَأٍ يَقُولُ بِالتَّفْوِيضِ، قَالَ-ع-: «وَ مَا التَّفْوِيضُ»؟ قُلْتُ: يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلِيّاً-ع- ثُمَّ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَيْهِمَا، فَخَلَقَا، وَ رَزَقَا، وَ أَحْيَيَا، وَ أَمَاتَا.
فَقَالَ: «كَذَبَ عَدُوُّ اللَّهِ، إِذَا رَجَعْتَ إِلَيْهِ فَاقْرَأْ عَلَيْهِ الْآيَةَ الَّتِي فِي سُورَةِ الرَّعْدِ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ. فَانْصَرَفْتُ إِلَى الرَّجُلِ فَأَخْبَرْتُهُ بِمَا قَالَ الصَّادِقُ-ع- فَكَأَنَّمَا أَلْقَمْتُهُ حَجَراً، أَوْ قَالَ: فَكَأَنَّمَا خَرِسَ.» إعتقادات الإمامية، ص 101
شیخ صدوق (ره) پس از نقل روایت فوق چنین نتیجه میگیرد:
و قد فوّض اللّه تعالى إلى نبيّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أمر دينه، فقال: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و قد فوّض ذلك إلى الأئمّة (ع).