eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•.مسافرم من و‌ گم‌ کرده.. سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── مسافرم من و گم کرده کوکبِ اقبال نه شوقِ بدرقه دارم، نه شورِ استقبال چراغِ راه به جُز آهِ من نمیباشد کسی گلاب سرِ راهِ من نمیپاشد من از نواحیِ « اللهُ نور » می‌آیم من از زیارتِ سر در تنور می‌آیم من از مشاهد‌ه‌ی بیتُ الحرامِ بزمِ وفا من از طوافِ حضور می‌آیم درونِ سینه‌ام اِشراقِ وادیِ سَیناست من از مجاورتِ کوهِ طور می‌آیم سفیرِ گلشنِ قدسم، هُمایِ عِزُّ و شَرف شکسته بال و پَر اما صبور می‌آیم هزارمرتبه نزدیک بود جان بدهم اگر چه زنده زِ آفاقِ دور می‌آیم ضمیرِ روشنم آیینه‌ی شکیبایی‌ست و نقشِ خاطرِ من هرچه هست، زیبایی‌ست "ما رأیتُ الّا جمیلاً ..."اون نانجیب میخواست زینب رو تحقیر کنه اما با یک جمله دودمانش رو به باد داد، تو مجلس به بهترین وجه تحقیر کرد اون نانجیب رو خواست داغِ دل زینب رو تازه کنه ولی فرمود: من که جز زیبایی چیز دیگری نمیبینم ...* ضمیرِ روشنم آیینه‌ی شکیبایی‌ست و نقشِ خاطرِ من هرچه هست، زیبایی‌ست سرودِ درد به احوالِ خسته میخوانم نمازِ نافله‌ام را نشسته میخوانم هنوز از نَفَسم باغِ لاله می‌رویَد هنوز از جِگرم داغِ لاله می‌رویَد زِ باغ با خود عطر شکوفه آوردم پیامِ خون و شَرف را به کوفه آوردم سِپُرد کشتیِ صبرم، عنان به موج آن روز صدای شیونِ مردم گرفت اوج آن روز چو لب گشودم و فرمان « اُسکُتوا » دادم به شِکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم میان آن همه خاکسترِ فراموشی صدای زنگ جَرس‌ها، گرفت خاموشی چو من به مردمِ پیمان‌شکن سخن گفتم صدا صدایِ علی بود و من سخن گفتم ‌ *مردمِ کوفه‌ای که برا تماشا آمدن، دارن زارزار گریه میکنن. فرمود: اشکِ چشمتون خشک نشه، حسین منو لب تشنه کُشتید حالا دارید بلند بلند گریه میکنید.یه وقت بی‌بی جانِ ما زینب دید یه زنی جمعیت رو کنار میزنه.طَبَقی رو دستشه، طعام آورده، آمد جلو محفلِ بچه ها..بچه هایِ گرسنه، تشنه، از راه رسیده..تا نان و خرما دستِ بچه ها داد، فریاد زد بی‌بی جانِ ما نکنید اینکار را، صدقه بر این ها حرامه.تعجب کرد این زن حدودا عمرش رو در خانه ی بچه های علی تمام کرده؟مگر اینها کی هستن صدقه براینها حرامه؟صدا زد خانم‌اولا این صدقه نیست، من ام حبیبه کنیز خانه ی بچه های فاطمه بودم.. از آن روزی که از مدینه هجرت کردم نذر کردم برا حسینم..هر وقت اسیری، یتیمی وارد کوفه میشه من اطعامشون کنم به نذر حسین صدا زد ام حبیبه ما بچه های پیغمبریم،ام‌حبیبه من زینبم..حسین من، زینب من از هم جدا نمیشدن اگر تو زینبی پس کو حسینت؟ گفت سرت رو بالا بگیر، سری که بالای نیزه ست سر حسین منه..ای حسین‌.....حسین....* غروب نیست،خدایا چرا هلال دمیده هلال و ظهر و سر نیزه و تلاوت قرآن کسی ندیده است ،آنکه دید من بودم *یوقت دیدن مردم کوفه دیگه اعتنایی ندارن همه مجذوب حسین شدن اینجا زینب از این‌ موقعیت استفاده کرد.خودش رو رساند کنار نیزه،سرش رو بلند کرد* الا ای ماه من قربان رویت چرا خاکستری گردیده رویت سرتو خون ب پای نیزه ریزد چرا خون از سر زینب نریزد یه دختر بچه تو بغل زینب نشسته تا نگاهش افتاد به سر بابا هی،بلند میشد و مینشست بصورت میزد..هی میگفت عمه جان این سر بریده ی بابام حسینه..صدا زد حسین‌ من! بامن حرف نمیزنی نزن تو که اعجاز میکنی سربریده بالای نی قرآن تلاوت میکنی یه کلمه جواب طفل صغیرت رو بده میترسم دلش از،غصه آب بشه ای حسین...* آه، فراز نی سر وی گر رود ندارت بین که سرفرازی تو آب و آل یاسین است "صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله بدم المظلوم یا الله.....بحق الحسن عجل لولیک الحجه" .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
جانسوز اسارت خاندان اهلبیت علیهم السلام مداح. محسن عرب خالقی👌😭 زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد این کار را برای رضای خدا نکرد پر میگشود اگر همه را باد برده بود سیمرغ بود و جلوه بی انتها نکرد این کربلا چه بود که جز این مسافرت او را ز جان عزیزتر خود رها نکرد یک روز هم اگر چه نخورده غذای سیر یکبار هم نماز شبش را قضا نکرد بیگانه بر غریبی زینب سلام کرد کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد یحیی مازنی بیست سال همسایه خونه امیرالمؤمنین بود. میگه بیست سال همسایه خونه مولا علی .ع. بودم، یکبار سایه زینبم ندیدم. غیر این روضه کلامی قاتل سادات نیست جای زینب بر در دروازه ساعات نیست دیر آذین بسته شد این شهر خیلی دیر شد بر در دروازه ساعات زینب پیر شد ولأندبن‌ عليك‌ بدل‌ الدموع‌ دماً ... به امام زمان عرض کرد آقا برا کدوم روضه خون گریه میکنی؟ فرمود برا اسارت عمه ام زینب سنگ می آمد ز هر سو و دل خواهر شکست سر شکست و سر شکست و سر شکست و سر شکست سر میفتد بر زمین ، خواهر میفتد بر زمین (سادات ببخشند) پیش چشمان رباب ، اصغر میفتد بر زمین ((روضه خوانها از بیان روضه هایش جا زدند بر در دروازه ساعات ، زینب را زدند .... ) سلام میدیم.السلام علیکِ یا کعبة الرزایا ... بذار یه چیزی بگم . پارسال روز اول صفر دم دروازه ساعات گفتم بذار ببینم چقد راهه تا کاخ اون ملعون. پیاده بیست دقیقه راهه. اما امام سجاد فرمود صبح مارو از دم دروازه وارد کردن غروب رسیدیم. عمه جانم عمه جانم کعبة الرزایا یعنی کعبه درد و رنج ... ... من کعبة الرزایایم چون در این سفر هر کس حسین گفت به جایش مرا زدند ... حسین .... 💔
|⇦•سری به نیزه بلند... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج حسن خلج •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین" * کاروان وارد کوفه شد ای وای زینب.. هیجده تا گلهای زهرا جلو چشم زینب از کربلا تا کوفه پر پر شدن. بابا وقتی یکنفر از دنیا میره میبینن دخترهاش خواهرهاش مادرش بی تابی میکنن اطرافیان میگن عکس و از جلو چشماش بردارید آی زینب، آی لیلا، آی سکینه، آی رقیه ...وااای رباب از کربلا تا کوفه هر وقت سرشون و بلند کردن دیدن سرها بالای نیزه است..* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب *مگه میشه سر برادر زینب نباشه..شاعر چی داری؟ میگی خوب نگاه کن ببین سر سر حسینه خب آخه نگاه کردم نشناختم سرو‌ چطور نشناختی؟ سرت آشفته چطور شده سر آشفته شده به چند دلیل سر آشفته شده یکی که هر کی رسید قربة الی الله سنگ برداشت یکی اینکه یکی دوشب پیش تو خونه خولی بوده رو خاکسترهایی که نمیدونم آتیش داشته یا نه، اما آشفتگی این سر نه مال سنگه نه مال تنوره.. مال اینه که راوی میگه هنوز آقامون زنده بود نعل اسباشونو عوض کردن...تو مصیبتای حسین دست بالا دست بسیار است اینایی که گفتم مال تن ابی عبدالله است مال گوشت و پوست و استخون ابی عبدالله است اما بقیه بیت و گوش بدی میبینی جان حسین آتیش گرفته..* سرت آشفته اما به تشییع سرت شهر به شهر راه افتاده ببین خواهر آشفته ترت داره حرف می‌زنه زینب هفتاد دو داغ دیده زینب اسارت کشیده زینب از همه مصیبتهاش بدتر زینب بی حسین داره حرف میزنه اهل کوفه گفتن علی زنده شده صدا ،صدای صلابت علیه، نطق، نطق علیه وای بر شما مردم پسر فاطمه رو‌کشتید شهرتون و چراغونی کردید رقص و پایکوبی میکنید چشماتون خشک مباد با عتاب با خطاب علوی..یکمرتبه دیدن لحن سخن زینب عوض شد صدانرم شد هلال یک شبه ی زینب کجا بودی سه شبانه روزه راوی میگه دیدم چشمش افتاده به سر بریده حسین بالای نیزه..گفت ندیدم چه کرد زینب اما یکوقت دیدم از زیر مقنعه ی بی بی از پیشانی خانم خون تازه جاری شد گمان میکنم سر و به چوبه محمل کوبید مگه میشه سر تو شکسته باشه سر زینب سالم باشه.. یک حسینی بگو صدات به حرم ابی عبدالله برسه هر کجا هستی بگو حسین...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•از گل تربتِ تو... به علیه السلام ویژهٔ اجرا شده به نفس حاج ●━━━━━━─────── السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ از گل تربتِ تو بویِ حرم می آید عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند خواب دیدم سحری پایِ ضریحت هستم چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند چه جوان ها که به پایِ غم تو پیر شدن بشود دوستی آن دم که کهن می ماند بویِ سیب از همۀ کرببلا می آید اشک مادر اثرش رویِ بدن می ماند هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود پرچم عشق تو بر شانۀ زن می ماند صدهزاران چو اویس خاکِ ره زینب نیست عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند ... یاد پیراهنِ تو بال و پرم درد گرفت بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت ... شاعر : (اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ يا اَباعَبْدِاللَّهِ ...) .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
❣﷽❣ ‍ ☑️ 🔘 🔳 🌾فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کنُ 🌾بهر یاری کردنش، چشم مرا سرباز کن ⬅️حالا مادررمیخواد روضه بخونه، روضه خون بی بیِ ما هم گریه کُنش 🌾سنگ هم خوردی عزیزم، پیروهن بالا مزن 🌾چاره ای بر تیر آن، ملعون تیرانداز کن 🌾دستبافم را، به غارت بردند ای بی کفن 🌾چادر من را بگیر و زود رو انداز کن ⬅️آخه همچین که سنگ به پیشانی زدن، دامن عربی رو بالا رزد خون پیشانی رو بگیره سفیدی این سینه نمایان شد نانجیب تیر شعبه رو برداشت چنان به سینه آقای ما زد آقام آقام... اما زینب داره این صحنه ها رو داره میبینه بالا تل ایستاده داره میبینه 🌾چشامو باز دوباره گریه میگیره 🌾مگه میشه، مگه از یاد من میره حسین جانم.. 🌾خودم دیدم جَوونت غرق غمها شد 🌾توی میدون چطوری اربا اربا شد 🌾خودم دیدم که اصغر با لبای سرد 🌾غریبونه پیش چشمات تلذی کرد حسین جانم .صدا زد داداش 🌾خودم دیدم، علم از دست ماه افتاد 🌾یه لشکر گرگ به سمت خیمه راه افتاد 🌾خودم دیدم، میدیدی آسمونو دود 🌾توی گودال یه نامرد روی سینت بود 🌾خودم دیدم، تو مقتل جستجو میکرد 🌾تو مقتل تنت رو جستجو مبمکرد 🌾جلو چشمات تنت رو پشت و رو میکرد ⬅️آخه یه عبارتی شیخ جعفر شوشتری تو مقتل آورده، این یه بیتی که میگم سندش اونجاست شیخ جعفر میگه کاری کردند پشت روی بدن معلومه نبود آآنت اخی... آیا تو برادر منی دو معنا داره... شاید داره میگه تو حسین منی نه نه تو حسین نیستی حسینی که من فرستادم اینطوری نیود از یه طرف یه عبارت میگه اومد ولی بدن رو نشناخت همچین که برگشت دید از حلقوم بریده صدایی میادأُخیَّ الیه میگم و رد میشم 🌾خودم دیدم، قدمهایی که شد تندُ 🌾تو دستای یه نامرد جنچر کندُ 🌾خودم دبدم داره قطع میشه امیدم 🌾خودم دیدم 12 ضربه رو دیدم آخه هر ضربه ای که میزد آقامون یه ذکری میگفت ضربه اولُ که زد گفت یا محمدا ضربه بعدی واعطشا یه ضربه یه حرف دیگه اما ضربه آخرُ صدا زد وا اُماه وای مادرم.... (مادر اومد) 🌾قدم به قدم من اومدم (صبر کن حسین) 🌾باقامت خم من اومدم 🌾تو قتلگاه چه خبره 🌾کجاست پسرم من اومدم آی حسین... (داداش داداش نفسم بالا نمیاد) 🌾تو رو کشتند، می اومد نغمه تکبیر 🌾تو رو کشتند، به دستم بسته شد زنجیر 🌾حسین جانم، فدای جسم بی تابت 🌾تو رو کشتند، ندادند قطره ای آبت (اما داداش اونی که منو میکشه اینه) 🌾تو رو کشتند، غنائم رو سوا کردند 🌾تنت رو وای توی صحرا رها کردند 🌾تو رو کشتند، سرت رو نیزه ها میرفت 🌾بدون تو آخه زینب کجا میرفت حسین جانم.... ا⬅️این روضه رو بارها گوش دادین ومد گودال نیزه شکسته ها رو کنار زد، اول نشست کنار این بدن، شروع کرد به حرف زدن داداش قرارمون این نبودتو بری و زینب بمونه ما رو میخوای تو دست کی بسپری بری حسین جان یهذنگاه کن. هنوز خون گلوت خشک نشده ریختن خیمه هارو محاصره کردند همه رو این حرفا رو زدم برا این جمله و روضم تمام یه مرتبه یه کاری کرد دوست و دشمن همه گریه کرد این بدن رو تو بغل گرفت حسین جان کجاتو ببوسم جایی برای بوسه که پیدا نمیشود اما یه مرتبه دیدن اما چادرو انداخت رو این بدن تا سرو برداشت دیدن لبا خونیه، همه فهمیدند این لبارو گذاشته به رگهای بریده آی حسین... 🔳هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔳 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
. |⇦•بر مشامم می رسد... و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها ویژه اربعین اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید رضی مرتضوی ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.." بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا *خوش بحال اونایی که این شب جمعه الان کربلان، خدا نکنه حسرت کربلا به دل ما بمانه، یا اباعبدالله ..به همه ی ما توفیق بده دوباره عرض ادب کنیم، بخدا دلمون تنگ شده برا کربلات حسین جان، ما هم دوست داریم بیایم بین الحرمین، دوست داریم بیایم بالای تل زينبیه، دلمون تنگ شده برا خیمه گاه، برا قتلگاه، برا حرم ابالفضل العباس.. خوش بحال اونایی که در این شب جمعه بین الحرمین نشستن، یه نگاه به گنبد ابی عبدالله يه نگاه به گلدسته های اباالفضل العباس میکنن..* بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا *هر کس که بمیرد از شیعیان ابی عبدالله، امام حسین به بالینش میاد، امام صادق اشاره کرد به اون یارش که داشت از محبت ابی عبدالله گریه میکرد، فرمود: بخدا وقتی جانت به حلقومت برسه اون وقت میفهمی محبت جدم حسین چیه.. اما مؤمنین و شیعیان حسین وقتی میمیرن تازه ابی عبدالله رو میبینن، فرمود: عزرائیل از شیعه ی ما میپرسه، این حسینه، این بهشته، این جای توعه، اگه میخوای بمیر اگه میخوای زنده بمان، خودش با اشتیاق با شوق میگه نه بخدا قسم دیگه نمیخوام زنده باشم میخوام برم با حسین.. حسین جانم! اسم تو دل های ما رو تکان میده آقا، در روز قیامت فرمود: امام صادق یک عده دور ابی عبدالله جمعند، بهشت پیک میفرسته ما برای شما آماده ایم، میوه های بهشتی نعمت های بهشتی، اینا جواب میدن بهشت ما حسینه، تا ابی عبدالله اینجاست ما جایی نمیریم بهشت ما حسینه، به اینا میگن حُدّاثُ الحسین. خدایا ما که آدمای خوبی نیستیم گنهکاریم اما در دلمون محبت حسین تو رو داریم، تو رو به نام ابی عبدالله دست ما رو هم بگیر، یه کاری کن در روز قیامت امام حسین ما رو بشناسه بگه آره همین بود گریه کن منه محب منه، دوستدار منه، این همونه که در دنیا حسین حسین می‌گفته، این دلتنگی رو برا حرم ابی عبدالله در دلت ببین تا بفهمی زينب کبری بعد از اربعین ابی عبدالله چی بر دلش گذشت، یه لحظه دلتو ببرم کربلا... قافله سالار آمد از امام سجاد پرسید آقا سر دو راهی هستیم بریم مدینه یا بریم کربلا؟ فرمود: برید از عمه ام زینب بپرسید، آمدن از زینب پرسیدن، صدا ناله ی زینب بلند شد. بخدا این دلهای ما پر از اشکه پر از داغه، چهل روز هرچی گریه کردیم ما رو زدن، هر وقت حسین گفتیم به ما تازیانه زدن دلم تنگ کربلاست بریم کربلا، آمدن کربلا... آمد کنار قبر برادرش حسین، یه جمله گفت زینب دل همه رو سوزاند، داداش فقط چهل روز گذشته اما اگه سر برداری زینبو ببینی، زینبو نمیشناسی، موهام سفید شده، کمرم خم شده، زانوهام بی توان شده برادرم، همه رو بردم برگرداندم اما سراغ دخترت رقیه رو از من نگیر...* در جهان تا زنده ام، گویم ثنایت یا حسین دست حاجت میبرم پیش خدایت یا حسین .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
. و زمان عج _گریز س_حجت الاسلام میرزامحمدی دلبرم یوسف زهراست خدا میداند2 یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غیبت او هست گناه من وتو خون جگر،از گنه ماست خدا میداند بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنده مسیحاست خدا میداند همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند پسر فاطمه تنهاست خدا میداند *الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ" یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده* آری اعمال من و توست حجاب من و تو ورنه آن چهره هویداست خدا میداند از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش مادرش حضرت زهراست خدا میداند *حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم" اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:"لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً" یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟* آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز روضه زينب كبری است،خدا ميداند *انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم* وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *یا ،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم" اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری* زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد"دیدن سر بریده داره اشک میریزه* اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید *ای حسین* اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی* داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید *این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند" همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده" یا صاحب الزمان"وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین* هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده لبان غنچه اش زهرا مکیده مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن .
. و زمان گریز حجت الاسلام دلبرم یوسف زهراست خدا میداند2 یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غیبت او هست گناه من وتو خون جگر،از گنه ماست خدا میداند بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنده مسیحاست خدا میداند همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند پسر فاطمه تنهاست خدا میداند *الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ" یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده* آری اعمال من و توست حجاب من و تو ورنه آن چهره هویداست خدا میداند از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش مادرش حضرت زهراست خدا میداند *حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم" اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:"لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً" یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟* آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز روضه زينب كبری است،خدا ميداند *انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم* وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *یاصاحب الزمان،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم" اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری* زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد"دیدن سر بریده داره اشک میریزه* اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید *ای حسین* اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی* داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید *این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند" همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده" یا صاحب الزمان"وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین* هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده لبان غنچه اش زهرا مکیده مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن سلام_الله_علیها
|⇦•از جان خود ... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده در به نفسِ حاج حسن خلج•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل کنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی حسین جان! میخواستم به پات سرم را فدا کنم اما به خواهر تو ندادن مهلتی برا مردنم بهم وقت نمیدادن «یارالی حسین... یارالی حسین ...امروز جا داره اگه اینجوری هم بگی یارالی زینب..» *داداش دشمن از یک طرف مهلت نمیداد من جونم و فدات کنم بچه هات از یکطرف. تا میخواستم فدای تو بشم میدیدم اینا تو خطرن خودمو سپر میکردم.تا یک قدم میومدم برات بمیرم صدای ناله رقیه میومد امروز اومد نشست کنار قبر حسین گفت: حالا که تموم شد.حالا که هر چی بود گذشت حسین ..اما یک سوال دارم..* بهتر نبود جای تو‌ من کشته میشدم *تو هم امروز برو تو قالب زینب حل شو در وجود عمه جانش کنار قبر داداشش نشستی..همه با هم بگیم به آقامون ..* آقا! بهتر نبود جای تو ما کشته میشدیم *آقا! جان کاش همه ی اولین و آخرین میمردن یک مو از سرت کم نمیشد.* بهتر نبود جای تو من کشته میشدم بی تو چگونه صبر کنم با چه طاقتی از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی خاک به دهنم اما چه کنم اسمم روضه خون شده باید بگم این "فدخل زینب و بنت علی" به همین جاها ختم نمیشه چوب و دست گرفته بود هی با لبای حسین بازی میکرد خودت روضه خون خودت باش ...* از بس برای زخم لبت گریه کرده ایم چشمی ندیده ام که ندیده جراحتی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•در مسیر شاهراه... و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی جبار بذری ●━━━━━━─────── در مسیر شاهراه زینب است نه فقط شیعه که دنیا در پناه زینب است هر زمان در اوج روضه رزق گریه شد زیاد بی برو برگرد از تاثیر آه زینب است *ما جاموندهای اربعینیم دیگه چاره‌ای نیست اونا که رزقشون شده رفتن و موندن خیلیام رفتن و برگشتن. خوش به حال اونایی که امروز جزو زوّار اربعین آقان حالا چرا یادم اومد عیبی نداره با همین ابیات با همین مضامین گریه کنیم* «یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته خدا شاهده همین ساعت همین لحظه الان باید حرم بودم اگه دنیا به کامم بود الان شاید حرم بودم» اشک بانو ریشه‌ی اسلام را محکم نمود نخل توحید خداوندی گیاه زینب است دور کعبه گشتن ما علتش این است که پرده‌اش‌ همرنگ‌ با چادر سیاه زینب است گفت بی‌بی ما رأیتو عالمی دیوانه شد افتخار مذهب ما این نگاه زینب است با کمال میل رنج کوفه را گردن گرفت در حقیقت این اسارت دل بخواه زینب است شام تار از برکت صحن رقیه روشن است دست ما تا هشت بر‌دامان ماه زینب است به خدا روضه‌ی اربعین خوندن سخته عشق یک روح است نیمی کربلا نیمی دمشق گوشه‌ی شش گوشه کنج بارگاه زینب‌ از بعد چهل روز آمده با خاطراتی که مپرس نیزه‌ها یادآور حلقوم شاه زینب است بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود در حقیقت آن خرابه قتلگاه زینب است اگر که پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله‌ی شمعی اسیر سو سویم رسیدم سر خاکت ولی به زانویم بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر برای روضه مان در عزای یکدیگر من از گلوی تو نالم تو هم ز چشم ترم من از جبین تو گویم توام به زخم سرم من از اصابت آن سنگ های بی احساس و از نگاه یتیمت به نیزه‌ی عباس من از شکستن آن ابروی جدا از هم تا از جسارت آن دست‌های نامحرم به زخم کاریه نیزه که بازیت میداد به نقش های کبودی که بر تنم افتاد *حالا بعد چهل روز چی بگه..* چهل شب است که با کودکان نخوابیدم چهل شب است که از خیزران نخوابیدم چهل شب از نه انگار چهار صد سال است هنوز پیکر تو در میان گودال است داداش هنوز گرد تنت ازدحام می‌بینم به سمت خیمه نگاه حرام می‌بینم هر آنچه بود کشیده ز پیکرت بردند مرا ببخش که دیر آمدم سرت بردن مرا ببخش نبودم سر تو غارت شد کنار مادرم انگشتر تو غارت شد *یا صاحب الزمان میدونی چرا میگم روضه اربعین سخته رفقا یک اربعین داغ و زینب باید واسه برادر توضیح بده.ما اصلا چنین چیزی نداریم تو تاریخ ها الا تو همین روز اربعین. این همه مصیبت..به امام سجاد عرضه داشتن آقا جان! کجا سخت گذشت؟ الشام الشام شنیدید دیگه "الشام الشام الشام" هرچی بود شام..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی جبار بذری ●━━━━━━─────── *یزید وقتی اشک تمساح ریخت ما پشیمونیم. ابن زیاد دستورشو داد. فلانی دستور داد، فلانی سر و برید، فلانی فلان کار کرد. ما پشیمونیم اومد پیش امام سجاد شروع کرد به گریه کردن گفت: آقا پشیمونیم اینجا یه حرفی به امام سجاد زد گفت: آقا به ما بگو این همه مصیبت دیدی هزینه اش چقدره ما بدیم..* چهل روزه که از روی نی حال منو دیدی بگو چرا پس حال خواهر و نپرسیدی بی‌سر شدی و بی سر و سامونمون کردی قرآن روی نی خوندی و دل‌ها رو خون کردی *اومد بالا مزار برادر..* من اومدم سر مزارت نگو که نیستم آشنا نه من که تو رو خوب می‌شناسم بگو منو می‌شناسی یا نه؟ تازه یه چند روزه می‌تونم بپوشونم سرم رو داداش اینا چه‌جور میدن قیامت جواب مادرم رو داداش یک اربعین من با سر تو دربدر بودم با خنده‌های قاتل تو همسفر بودم تو روی نی، زینب به پابوس تو افتاده چشمای بد دنبال ناموس تو افتاده زیرنگاه مردم آب خدایی خیلی تاب آوردم چه خاطرات سخت و تلخی از مجلس شراب آوردم گفتم که حرمله برامون دردسر داره تموم راه رقیه رو مدنظر داره با گریه رفتم آخرش با گریه برگشتم رقیه رو بردم و بی رقیه برگشتم تمومشونو پس آوردم هرچی امانت از تو داشتم مونده فقط طفل سه ساله که تو خرابه جا گذاشتم * ای وای من.. تا این قافله رسید کربلا همه باید ببینن امام چه می‌کنه. رفقا اصلاً من میگم بعد شام خودش یه روضه دیگه است.این قافله رو نعمان بن بشیر که می‌خواست راه بندازه امام سجاد گفت: نعمان! ما خیلی وقته واسه کشته‌هامون گریه نکردیم این اشک تمساحی که گفتم این حرفا باید اربعین زده بشه اشک تمساحی که یزید ریخت دستور داد به نعمان گفت: نعمان! اینا خیلی سختی دیدن بزارید این مسیر به راحتی به مدینه برسن همینطور گریه می‌کرد با یه حالت حزنی لعنت الله علیه.. یه جمله‌ای داره میگه هر جا دیدی علی بن الحسین چادر به زمین گذاشت شما ازش فاصله بگیرید نذارید این وحشت تو دلشون بمونه این جمله، جمله نعمان میگه یه نگاه به چهره بچه‌های حسین کردم از سوز سرمای شب از گرمای روز این صورت بچه‌ها پوست انداخته بود دستور دادن که شبانه راه بیفتیم روزا استراحت کنن.همه این بچه‌ها رو زینب آروم می‌کرد. تا رسیدن کربلا هر کار امام می‌کنه باید انجام بدن دوشادوش امام پشت سر امام این قافله راه افتاد. حضرت یه نشونی گذاشته بود سر قبر امام "هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوا عطشانا" اومدن کنار همین قبر زانو زدن چقدر گریه کردن چقدر ناله زدن این چیزی که اول گفتم هیچ جای تاریخ نداریم الا اینجا همینه..یه وقت امام سجاد صحنه‌ای رو دید باید همه رو یه جوری از سر قبر پدر جمع و جور می‌کرد دید زنا چادر به سر گرفتن از زیر چادر دارن گریبان چاک می‌زنن مو پریشان می‌کنن. یا صاحب الزمان.. داداش نبودی ما رو کجا که نبردن منو ببخشید این حرفو می‌زنم.. داداش نبودی چه چشما که ما رو ندیدن تا امام سجاد این صحنه رو دید..همه وجود آقا به لرزه اومد گفت: همه بلند شید. همه بلند شید این کاروان باید راه بیفته دیدی وقتی یه اتفاقی میفته میگن همه رو جمعش کنید بریم این صحنه باید از هم باز بشه دیدید این صحنه واسه خیلیا پیش امام سجاد همه رو بلند کرد گفتن بریم سر قبر اون آقایی که مادرش نبود کربلا مادرا مادری کنن خواهرا خواهری کنن. رفقا همه بلند شدن سکینه بلند نشد. سکینه مگه نمی‌خواستی درد دلاتو به عموت بگی خب بلند شو دختر. همه بلند شدن سکینه بلند نشد امام سجاد اومد کنار خواهر گفت خواهرم بلند شو برادر قربونت بشه بلند شو بلند شو راه بیفتیم بریم سر قبر عمو حالا گریه کن گفت: نه برادر آخه من اون مشک خالی آبو به عمو دادم. من شرمنده عمومم من رو ندارم کنار عمو بیام.این انسی که بین سکینه و اباالفضل بوده چند جا تو تاریخ داریم یه دونه اش اینجاست تو روز اربعین..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی جبار بذری ●━━━━━━─────── بذار یه دونه دیگه اشم بگم تو مجلس یزید شمر اومد کنار یزید گفت :یزید حسین یه دختری داره خیلی خوش زبانه. دستور داد بگید این دختر بچه رو بیارن. همچین که سکینه رو آوردن دیدن با دستاش سر و صورتش رو پوشونده هر کار می کنه حرف نمی زنه.گفتن شمر مگه نگفتی خوش زبانه چرا حرف نمی زنه..هر چی اصرار کرد سکینه لب باز نکرد شمرگفت: یزید الان به حرفش میارم..دستور داد سر اباالفضل رو وارد کنن. سرعباس رو تو طبق وارد جلسه کردن.عین عبارت رو دارم برات می گم.. تا چشما افتاد به چشم سکینه نقل اینه سر تو طبق گشت نگاه به سکینه نیفته یه وقت دیدن سکینه بلند بلند گریه می‌کنه.. عمو حالا که باید منو ببینی نمی‌بینی.* در سفر می‌زدن ماها را هر گذر می‌زدن ماها را یک نفر یا حسین اگر می‌گفت صد نفر می‌زدن ماها را سیلی و تازیانه‌ها کم بود با سپر می‌زدن ما را نه به لب‌های تو فقط پای تشت زر می‌زدن ماها را *بغضً لابیک هرچی داشتن از علی بود* وای اگر یک نفر علی می‌گفت آنقدر میزدند ماها را وسط کوچه‌ی یهودیا دربدر می‌زدن ما را توی خواب و به وقت بیداری بی‌خبر می‌زدن ماها را یک اربعین به جای همه سنگ خوردن یک اربعین شده بدنم سنگسار تو یک اربعین به روی سرم شعله ریختند با معجری که سوخت رسیدم کنار تو * اگه نماد شرمندگی تو کربلا رو بخوای یکیو علم کنی میشه کی؟ اباالفضل..اگه بعد کربلا نماد شرمندگیو بخوای علم کنی میشه زینب می‌دونی چرا؟ آخه همچین که رسید کربلا صدا زد برادر یادته روز عاشورا دو تا بچه‌هامو فدات کردم از خیمه بیرون نیومدم وقتی جنازه اشون اومد.گفت: داداش یه درخواست خواهرانه ازت دارم سراغ رقیه اتو از من نگیر نگو چی شد نگو کجا گذاشتم نگو چرا نیاوردم...* تنهای تنهای تنهام بابا کجایی همه‌ی دنیام بابا اینم از آخرین مهمونیشون الشامو الشامو الشام بابا مگه میشه ما روز اربعینی واسه رقیه گریه نکنیم..* شام بده من از اینکه تک و تنهام بده یه سوال دارم بابایی ازت اینکه من بابامو می‌خوام بده؟ شام بده وضع زخمای کف پام بده چقده حرفای بد می‌شنوم تو مگه نگفتی دشنام بده غمت پیرم کرد پیرم کرد پیرم کرد بابا بابا کتک سیرم کرد سیرم کرد سیرم کرد دختر تو به شکایت افتاد خیلی عمه‌ امون به زحمت افتاد اینقده زخم زبون من خوردم که زبون من به لکنت افتاد بابا کشت منو هی می‌زد با لگد و مشت منو یه نفر میون بزم یزید هی نشون می‌داد با انگشت منو کشت منو کجا داشتی این همه دشمنو من تنم می‌لرزه تا زجر میاد هل میده با لگد از پشت منو *بذار یکم تو روضه رقیه گیر کنیم* گل سر داشتم گرفتن دزدیدن یه معجر داشتم یکم سوخت یکم ریخت همه دیدن گرفتار شدم بابا بابا بابا النگو داشتم گرفتن دزدیدن چقدر مو داشتم یکم سوخت یکم ریخت همه دیدن گرفتار شدم بابا گفت بابا..! تا گل روی تو نمی‌دیدم چشم من کاسه گلابی بود در میان دو دست تو رخ من مثل عکسی میان قابی بود بابا باز تصویر من ببین اما خود نپندار اشتباه شده قاب اگر نیست چهره آن چهره است عکس رنگی فقط سیاه شده به روی خاک صحرا با سر انگشتر از زخمم نوشتم اسم تو اما سنان با پا خرابش کرد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇