eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ 🍃آیت الله بهاء الدینی: دائما به امری از امور دستگاه امام حسین علیه السلام مشغول باشید. و الا حساب کتاب ، آن طرف دقیق تر از این حرفاست. ... از اذان ظهر که حدودا جنگ شروع میشه تا ساعت سه همه اصحاب امام شهید میشن و این ساعت لحظاتیه که امام تنها میشوند و اوج غربت امامه . تا حدود یک ساعت میجنگند امام و حدود ساعت چهار با ضربات متعدد از اسب سرنگون میشه و حدود سه ساعت تو گودال قتلگاه تو خون خودشون دست و پا میزدن و کسی جرات نداشت جلو بیاد تا اینکه نزدیک غروب سر مبارک اشرف کائنات از بدن جدا میشه... یا الله اجرک الله یا بقیه الله آیت الله (ره): 🍃حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با همان وصیتی که کرد شبانه دفن شود، پیروز شد و پیروز است. بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، حضرت زینب در اسارت آنچنان مردانه خطبه میخواند که گویی در تخت سلطنت قرار دارد. امام سجاد علیه السلام درحال اسارت و در حالی که غل و زنجیر به گردن داشت به سائل، شاهانه کمک میکند ما چنین بزرگانی داریم که همه چیز ما از کاناآنهاست، ولی گویا آنها را نداریم!"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 سلام مهدی جان(عج) لحظه ها رامتوسل  به دعاییم بیا سالیانی است که دل تنگ شماییم بیا آسمان خواهش یک جرعه نگاهت دارد نه که مافاطمه(س)هم چشم به راهت دارد اللهم عجّل لولیک الفرج 🌹✨
🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول با زجر کشتن تورو با صبر کشتن تورو اخر این قوم ماه نیزه نشین خواهرت و ببین بین مردم .... با تازیونه زدن مارو زدن ما رو زدن مارو زدن مارو چه وحشیونه زدن مارو زدن مارو زدن مارو خنجر از روی کین از دست اون لعین شد حاصلت لگد خرد دخترت سیلی خرد خواهرت از قاتلت تو رفتی و رفتم تو بازارا تو بازارا تو بازارا تورفتی و دیدم چه ازلرا ازارا ازارا ازارا غریب مادر عزیزخواهر ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم از بعد قتلگاه/شد کارم اشک و آه ای وای ای وای مِن بعدِالکربلا/آه از شام بلا ای وای ای وای توکوفه داداش کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم کنار رأست کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم ای وای از کوفیا/مردای بی حیا هرجا هرجا میگرفتن نشون سرها رو بی امون رونیزه ها هزار دفه مُردم داداش مُردم داداش مُردم داداش مُردم سنگ جفا خوردم داداش مُردم داداش مُردم غریب مادر عزیزخواهر 💠💠💠9⃣1⃣4⃣💠💠💠 ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• کانال کربلایی مجید مرادزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 📜و از زيد بن ارقم روايت كرده‌اند كه گفت:من در غرفۀ خانۀ خود نشسته بودم ناگاه صداى هجوم عام و خروش عوام به گوشم رسيد،چون سر از غرفه بيرون كردم ديدم كه سرها بر نيزه‌ها كرده‌اند و يك سر در ميان آنها مانند آفتاب مى‌درخشد و نور از آن ساطع مى‌گردد ،چون به نزديك غرفۀ من رسيدند،غرفه از شعاع آن سر منوّر شد،ديدم كه لبهاى او حركت مى‌كند،چون گوش دادم،سورۀ كهف تلاوت مى‌نمود به اين آيه رسيده بود: 🎇 أَمْ‌ حَسِبْتَ‌ أَنَّ‌ أَصْحابَ‌ الْكَهْفِ‌ وَ الرَّقِيمِ‌ كانُوا مِنْ‌ آياتِنا عَجَباً ﺁﻳﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻛﻬﻒ ﻭ ﺭﻗﻴﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ؟ [ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻬﻦ ﺩﺷﺖ ﻫﺴﺘﻲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻛﻬﻒ ﺍﺳﺖ . ](کهف/٩) پس مويهاى بدن من راست ايستاد. چون نيك نگريستم،شناختم كه سر مبارك حضرت امام حسين عليه السّلام است، گفتم:اى فرزند رسول خدا امر تو از امر اصحاب كهف و رقيم عجيب‌تر است . به روايتى ديگر:چون سر آن حضرت را در صيارف كوفه بر سر نيزه كردند،شروع كرد به آواز بلند به خواندن سورۀ كهف،و تا اين آيه خواند 🎇 إِنَّهُمْ‌ فِتْيَةٌ‌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ‌ وَ زِدْناهُمْ‌ هُدىً‌ ﺁﻧﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ، ﻭ ﻣﺎ ﺑﺮ ﻫﺪﺍﻳﺘﺸﺎﻥ ﺍﻓﺰﻭﺩﻳﻢ .(کهف/١٣) و ديدن اين معجزه براى هدايت آن كافران فايده نبخشيد بلكه موجب مزيد ضلالت ايشان شد . به روايت ديگر:چون سر مقدّس مبارك آن بزرگوار را در كوفه بر درخت آويختند، اين آيه خواند: 🎇 وَ سَيَعْلَمُ‌ الَّذِينَ‌ ظَلَمُوا أَيَّ‌ مُنْقَلَبٍ‌ يَنْقَلِبُونَ‌ يعنى:زود باشد كه بدانند آنها كه ستم كردند كه بازگشت ايشان به كجا خواهد بود .(شعراء/228) 📚جلاء العیون، صفحه 723 علامه محمدباقر مجلسی .
ما رایت الا جمیلا اين كيست اين كه سجده كند عشق در برش اين كيست اين كه سينه درند در برابرش اين كيست اين كه از جلوات مطهرش عالم نبود غير غباري ز محضرش فرموده است از بركاتش برادرش "آئينه‌دار حيدر كرار زينب است" **** * تا كوچه‌اش قبيله ليلا ادامه داشت تا خانه‌اش گدايي عيسي ادامه داشت در چشم او تلاطم دريا ادامه داشت بر قامتش قيامت مولا ادامه داشت زينب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت "خاتون خانه‌دار دو دلدار زينب است" * سرچشمه‌هاي پرطپش كوهسار از اوست دريا از اوست جذبه هر آبشار از اوست تيغ كلام فاطمي‌اش آب دار از اوست تفسير آيه‌هاي غم و انتظار از اوست آري تمام هيمنه ذوالفقار از اوست "از كربلا بپرس علمدار زينب است" * سوگند بر شكوه دل مرتضايي‌اش بر جلوه‌هاي حيدري‌اش مجتبايي‌اش سوگند بر تقدس كرب و بلايي‌اش بر ريشه‌هاي چادر سبز خدايي‌اش سوگند بر نماز شب كبريايي‌اش "تا روز حشر كعبه ايثار زينب است" * شمس حجاب گنبد دوار زينب است بدر سپهر عصمت و ايثار زينب است محبوبه حبيه دادار زينب است مسطوره سلاله اطهار زينب است اذن دخول در حرم يار زينب است "منصوره نرفته سر دار زينب است" * نون و قلم نبي است و مايسطرون حسين طاق فلك علي است به عالم ستون حسين خلقت تمام حضرت زهراست خون حسين هستي تمام ظاهر و مافي البطون حسين با يك قيامت است هم الغالبون حسين "در اين قيام نقطه پرگار زينب است" * سردار سرسپرده جولان عشق كيست؟ تنها امير فاتح ميدان عشق كيست؟ عشق است حسين و گوش به فرمان عشق كيست؟ روح دميده در تن بي‌جان عشق كيست؟ علامه مفسر قرآن عشق كيست؟ "تفسير آيه‌ها همه اسرار زينب است" * ققنوس و هم از پي او در توهم است فانوس وصف در صفت وصف او گم است قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است پابوس او تمامي افلاك و انجم است كابوس شام و دولت نامرد مردم است "بر فرق ظلم تيغ شرربار زينب است" * پيداترين ستاره ديباي خلقت است زيباترين سروده لب‌هاي خلقت است زهراترين زهره زهراي خلقت است ليلاترين ليلي ليلاي خلقت است شيواترين سئوال معماي خلقت است "گنجينه جزيره اسرار زينب است" * ذرات و كائنات همه مرده يا خموش در احتجاج بود زني يك علم به دوش قلب جهان به عمق زمين غرق جنب و جوش آتشفشان قهر خداوند در خروش هوهوي ذوالفقار علي مي‌رسد به گوش "اين رعد و برق نيست كه انگار زينب است" * خورشيد روي قله ني آشكار شد كوچكترين ستاره سر شيرخوار شد ناموس حق به ناقه عريان سوار شد هشتاد و چهار خسته به هم هم‌قطار شد زيباترين ستاره دنباله‌دار شد "در اين مسير نور جلودار زينب است" * چشم ستاره در به در جستجوي ماه بر روي نيزه ديده زينب گرفت راه مبهوت مي‌نمود به سرنيزه‌اي نگاه آتش كشيد شعله ز دل تا كشيد آه كاي جان پناه زينب و اطفال بي‌پناه "راحت بخواب چونكه پرستار زينب است" * پشتش شكست،بس كه بر او،آسمان! گريست حتي به حال و روز دلش كاروان گريست از خنده‌هاي حرمله و ساربان گريست بر گيسوان شعله ور كودكان گريست از ضربه‌هاي دم به دم خيزران گريست "بر خيل اشك قافله سالار زينب است" * آن شانه صبور صبوري زما ربود آن قامت غيور قيامت بپا نمود آن شيرزن حماسه عباس را سرود با دست خويش بيرق كرببلا گشود بر بال‌هاي زخمي‌اش اي واي جا نبود "غم را بگو بيا كه خريدار زينب است" * زينب اگر نبود اثر كربلا نبود شيرازه‌اي براي كتاب خدا نبود زينب اگر نبود علم حق بپا نبود اين خيمه‌ها و پرچم و رخت عزا نبود يك يا حسين بر لب ما و شما نبود "در كار عشق گرمي بازار زينب است"
⚫️بعد از کربلا چه گذشت.. 🔷 در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد (علیه السلام) که به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت. 🔵چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند 🌸سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید... 🌹 زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند... صدا زد: 📛 ابن زیاد!! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید... ☘سپس شروع به گریستن کرد... ♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند! 🌹زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد ! 🌷حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند. 💠 ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست. ♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید. 🌹زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه! ♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ 🌷حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه. ♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد. ♨️ابن زیاد : خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش! 🌷حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی! ♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش! ♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟ گفتند: علی ابن الحسین. ♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟ 🌺امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید . ♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت! 🌸 امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او. 🔥 جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر! 🌹حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش! 🔥 ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود... .. 📘ارشاد ص228، 📘طبری 371/7 📘 نفس المهموم ص 404 📘 کامل 81/4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلي الله عليكِ يا ام المصائب يازينب کبری سلام الله علیها سلام علی قلب زینب الصبور این زن که در نوشتنش این قدر مطلب است شرح کتاب حیدر و زهراست زینب است زینب همان کسی که شریک برادر است زینب همان کسی است که عباس پرور است از جان عشق خون خدا را ادامه داد بعد از حسین کرببلا را ادامه داد عباس آنکه قامت خود را هیچ خم نکرد یک بار هم برابر او قد علم نکرد وقتی صدای خطبه زینب بر آمده گفتند کوفیان نکند حیدر آمده . با دست بسته است ، ولی دست بسته نیست زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست هرچند سربه زیر......ولی سرفراز بود زینب قیام کرده چون از پانشسته نیست زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر ، خطر ، غم بازار،چشم شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد او زینب است معجرش از هم گسسته نیست
|⇦•سینه زنی شور زیبا ویژۀ ایام محرم و صفر و شب هایِ جمعه به نفسِ حاج محمود کریمی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• حجت داوروی نبود ، اگر نبود حسین احمد و حیدری نبود ، اگر نبود حسین هیچ پیمبری نبود ، اگر نبود حسین جنت و کوثری نبود ، اگر نبود حسین دین خدا نبود ، اگر نبود حسین شرم و حیا نبود ، اگر نبود حسین سعی و صفا نبود ، اگر نبود حسین حج و منا نبود ، اگر نبود حسین الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین ستونِ آسمان نبود ، اگر نبود حسین قبلۀ عاشقان نبود ، اگر نبود حسین محراب و اذان نبود ، اگر نبود حسین از قرآن نشان نبود ، اگر نبود حسین سعادتی نبود ، اگر نبود حسین عنایتی نبود ، اگر نبود حسین هدایتی نبود ، اگر نبود حسین عبادتی نبود ، اگر نبود حسین الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین خونِ شقایقی نبود ، اگر نبود حسین بندۀ لایقی نبود ، اگر نبود حسین عاشقِ صادقی نبود ، اگر نبود حسین فرصتِ عاشقی نبود ، اگر نبود حسین محبتی نبود ، اگر نبود حسین شفاعتی نبود ، اگر نبود حسین رشادتی نبود ، اگر نبود حسین شهادتی نبود ، اگر نبود حسین الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین ____ ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع(4) روضه امام سجادع و پیر مرد جاهل شامی اسارت در بازار شام و قرار دادن اسراء بر سکوی برده فروشان خانواده‏ي پيامبر با دستهاي زنجير شده در کنار مسجد ايستاده و در انتظار آينده بودند. پيرمردي شامي جلو آمد و گفت: خداوند را سپاس که شما را نابود کرد، و يزيد را بر شما مسلط ساخت و سرزمينها را از مردان شما رهايي بخشيد. حضرت زين‏العابدين (ع) فرمود: «پيرمرد آيا قرآن خوانده‏اي؟» گفت: آري. - آيا آيه‏ي " قل لا أسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي " [1] را خوانده‏اي؟» - آري. - «اي پيرمرد، ما قربي هستيم، آيا آيه‏ي، " و اعلموا انما غنمتم من شي فان لله خمسه و للرسول و لذي القربي " [2] را خوانده‏اي؟» - آري. - «پيرمرد، اين قربي ما هستيم، آيا آيه‏ي: " انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا " [3] را خوانده‏اي؟» - آري. - «اي پيرمرد، ما همان اهل بيتي هستيم که آيه‏ي طهارت در شأن ما نازل شده است.» پيرمرد نادم و مبهوت و ناباور گفت: تو را به خدا، شما همان خاندان هستيد؟ امام (ع) پاسخ داد: «به خدا سوگند بدون هيچ ابهامي ما اهل بيت طهارت هستيم و به جدمان سوگند که همان خاندانيم.» پيرمرد عمامه‏اش را از سر برداشت و در حالي که مي‏گريست و نگاهش را به سوي آسمان دوخته بود، گفت: خداوندا! من از دشمنان آل محمد (ص) بيزاري مي‏جويم و از رفتار خود توبه مي‏کنم. امام (ع) به وي وعده‏ي بخشش داد وقتي يزيد خبر توبه‏ي پيرمرد را شنيد دستور قتل او را صادر کرد. [4] . قاسم بن بخيت گزارش کرده است: هنگامي که فرستادگان اهل کوفه با سر حسين (ع) به مسجد دمشق وارد شدند، مروان بن حکم با ديدن آنها پرسيد: شما چه کرديد؟! آنان پاسخ دادند: هيجده تن از آنها به سوي ما آمدند، به خدا سوگند، همه را کشتيم و هم اکنون اينها سرهاي ايشان است، مروان با شنيدن پاسخ برخاست و از آنها جدا شد، آنگاه يحيي برادر مروان آمد و او نيز پرسيد: شما چه کرديد؟ و همان پاسخ اول را به او نيز بازگفتند. يحيي در حالي که اندوهناک شده بود برخاست و گفت: شما از ملاقات محمد (ص) در روز قيامت محروم شده‏ايد و هيچ‏گاه و در هيچ کاري با شما همکاري نمي‏کنم، سپس از مسجد بيرون شد. [5] . [1] سوره‏ي شوري، آيه‏ي 23. [2] سوره‏ي انفال، آيه‏ي 41. [3] سوره‏ي احزاب، آيه‏ي 33. [4] بحارالانوار، ج 45، ص 129، العوالم، ج 17، ص 429، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 89، طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 120، تسلية المجالس، ج 2، ص 382، با اندکي اختلاف، اين خبر بسيار مهم و عبرت‏آموز در کتابهاي تفسير و تاريخ ثبت شد است. تفسير طبري، ج 22 ، 10 ، 15 ، 25، ص 7 ، 5 ، 13 ، 16، تفسير روح المعاني، ج 15 ، 25، ص 62 ، 31، تفسير الدر المنثور، ج 4 ، 6، ص 176 ، 7، جواهر العقدين، ص 318، البرهان، ج 2 ، 4، ص 415 ، 124، نور الثقلين، ج 2 ، 4 ، 3، ص 157 ، 257 ، 155، مجمع البيان، ج 6، ص 411، فضائل الخمسه، ج 1، ص 288، الفتوح، ج 5، ص 242، خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 61، الحقايق الورديه، ج 1، ص 127، تفسير ابوالفتوح رازي، ج 6 ، 9، ص 307 ، 19. [5] تاريخ طبري، ج 5، ص 465، البداية و النهاية، ج 8، ص 196، ابن‏اثير، کامل، ج 3، ص 301، الامام الحسين و اصحابه، ج 1، ص 415، طريحي در المنتخب، ج 2، ص 484. اضافه مي‏کند که يحيي خطاب به سر امام گفت: اي ابا عبدالله مصيبتي که بر تو رفت برايم سخت و دشوار بود، امام غريب کربلا که سر از بدن تو جدا شد از سوي ابن‏زيادي که او را از ارازل عالم است. [6] بعثت بدون وحی-[ صفحه 285] .
دوباره مرغ روحم هواي کربلا کرد دل شکسته ام را اسير و مبتلا کرد زسر گذشته اشکم به لب رسيده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد شود تمام هستي فداي آن دو دستي که غرق بوسه با اشک علّي مرتضي کرد نگشت آني آن دست جدا زدامن دوست اگر چه تيغ دشمن زپيکرش جدا کرد جز از براي داور دو تا نگشت اکبر چه شد که خصم کافر جبين او دو تا کرد سزد همه جوانان حنا ز خون ببندند که جا به حجله خون يتيم مجتبي کرد فداي آن جواني که در نماز ايثار زخون وضو گرفت و به اکبر اقتدا کرد فداي شير خواري که وقت جان نثاري دوچشم خودببست ودولب به خنده واکرد فداي آن شهيدي که زير تيغ قاتل سرش بريده گشت و به شيعيان دعا کرد فداي جسم پاکي که قطعه قطعه گرديد زقطره قطره خونش حسين را صدا کرد فداي آن شهيدي که در کنار سنگر به گريه ياحسين گفت به خنده جان فداکرد برات کربلا را کسي گرفت"ميثم" که رو براي ايثار به سوي جبهه ها رفت
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین یک نگه کربلا به بوَد از صد بهشت جنت اهل دل ست، صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین تربت پاکش بود داروی هر دردمند دار شفای خداست، کرب و بلای حسین ملک سلیمان بوَد در نظرش بی بها آن که گدایی کند پیش گدای حسین هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه‌اش پا نهی آهسته نه بال ملائک بود، فرش عزای حسین خنده‌کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر آنکه «شکوهی!»شودنوحه سرای حسین
✅مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَيْنِ وَ بُغْضَ زِيَارَتِهِ ✅اگر خداوند اراده خير و خوبی را براى کسی نماید در قلبش محبّت و محبت زيارت آن حضرت را قرار می دهد. و كسى كه خداوند سوء و بدى را برايش بخواهد در قلبش بغض امام حسين عليه السّلام قرار داده و در دلش بغض زيارت آن حضرت را مى ‏اندازد. كامل الزيارات
💠 لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلا عَلِيّاً اگر صد فرزند هم می‌داشتم دلم می‌خواست همه را «علی» بنامم. 📗 الكافی، ج۶، ص۱۹ فرمود حسین:‌ جلوۀ لم یزلی سالار شهیدِ شاهدان ازلی گر صد فرزند داشتم می‌خواندم نام همه را به نامِ نامیِ «علی»
ای زنده‌ء عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ء کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات
سلامُ الله علی الاَجسادِ العُریان سلام الله علی الاولَادِ العَطشان سلام الله علی الجِسمِ السَّلیبَه سلام الله علی الطِّفل الرَّضیعَه یا ساکنَ کربلا یاسیدَ المَظلوم مَقتولَ فی الطَّفِ ، یا مَذبوحُ و یا مَسموم غریبَ الغُربا یا ابا الشُّهدا ایُّها المَظلوم سلام ای زینت دوش پیمبر سلام ای کشتهء در خون شناور سلام ای وارث غمهای حیدر سلام ای تشنه لب فرزند کوثر میگرید از داغ تو هفت آسمان هر شب وای از دل خون تو وای از دل زینب غریب الغربا یا ابا الشهدا ایها المظلوم یا ساکن کربلا....... سلام ما به خیمه های عطشان سلام ما بر آن لبهای سوزان سلام ما به طفلان پریشان سلام ما بر آن خاک بیابان ای تربت کربلا سجادهء اشکی تو کشتهء اشکی و تو زادهء اشکی غریب الغربا یا ابا الشهدا ایها المظلوم یا ساکن کربلا......
سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم گوهر خویش را جستجو می‌کنم من اسیر توام، نی اسیر عدو من تو را جستجو کو‌ به کو می‌کنم تا مگر بر مشامم رسد بوی تو هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم استخوانم شود آب از داغ تو چون تماشای آب و سبو می‌کنم صبر من آب چشم مرا سد کند عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم تا دعایت کنم در نماز شبم نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم هم‌کلامم تویی روز بر روی نی با خیال تو شب گفتگو می‌کنم جان عالم تو هستی و دور از منی مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم
سر ميشود زمانه ولی بی تو غرقِ آه جانِ مرا رسانده به لب بغض گاه گاه تو حاضری و ما همه در بندِ غيبتيم آقا نجاتمان بده از اين شب سياه آقا علاجِ رو سِيَهی چيست غير اشک حالا به سوی روضه ات آورده ام پناه ای ملجاء هميشهء ابن سبيل ها جا مانده ام شبيه يتيمی ميان راه يک دم بيا به خيمه ی ما، جانِ مادرت آتش بزن دل همه را با شرار آه بايد شوی تسلی آن قلب مضطرب آقا بيا که روضه رسيده بـه قتلگاه يک جسم نيمه جان و دوصد نيزه و سِنان يک لشکر حرامی و سردار بی سپاه ناگه رسيد زينب کبری فراز تل فرياد زد ز سوز جگر وا محمداه "اين کشتهءفتاده به هامون حسين توست اين صيددست وپازده درخون حسين توست"
: دیدم سرت را ، زیبای زیبا بر روی نیزه ، بودی دل آرا وجه عیان و ، نامحرمان و ، چشمم به سوی نیزه وای از دل من ، شد قاتل من ، رأس تو روی نیزه ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲ ماه مبینم ، نیزه نشینم من با چه حالی ، رأس تو بینم در کوفه ی غم ، با قامتی خم ، اما چه جاودانه بردم پیامت ، هر گوشه نامت ، خواندم چه عاشقانه ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲ این دختر تو ، نیلوفر تو گردیده زائر ، بهر سر تو بر نیزه گاهی ، دارد نگاهی ، باشد اسیر دیدار در بی پناهی ، با سوز آهی ، گوید خدا نگهدار ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲ با بال بسته ، قلبی شکسته داغ غمت بر ، جانم نشسته محزون و بی تاب ، در هجر مهتاب ، ریزم ز چشمم ستاره ره می کنم طی ، تو از سر نی ، کن سوی من نظاره ( مظلوم حسین جان ۲ مظلوم حسین مظلوم حسین جان ) ۲
کاروانی آمد از دشت بلا خون جگر از ماتم کرببلا عاشقان از جام غم ها جرعه گیر جملگی در دست نا اهلان اسیر دست های شاپرک ها بسته بود چهره ها مانند نیلوفر کبود آسمان اینجا به رنگ نیلی است میهمانی ها به ضرب سیلی است کوفیان مهمان نوازی می کنند همچو مستان نغمه سازی می کنند نعره ها آید ز جمعی بد مرام سنگ ها می بارد از بالای بام کوفه هر کس را که مهمان می کند میهمان را تشنه قربان می کند محفلی بر پا شد از اندوه و غم کنج ظلمت خانه ی کاخ ستم یک طرف محنت کِشانِ جام عشق یک طرف گرگان کوفه یا دمشق یک طرف اردوی عشاق الست یک طرف خفاش پست شب پرست یک طرف یاران عاشق در نماز سوی دیگر نغمه ی آواز و ساز جمله ی گل های خاتم یک طرف جمع نامردان عالم یک طرف ساقی اهل ولا سجاد بود آن که در زنجیری از بیداد بود سوزد از تب ، زین جفا جان بر لب است دیده ی نامحرمان بر زینب است آن سر جانانه در محفل چو شمع در بَرَش پروانه ها گردیده جمع با رخ پر خون و پر خاکسترش جلوه ای دارد به چشم خواهرش کودکانش جملگی ماتم نشین دیده ها گریان و دل ها آتشین آرزوی کودکان این گونه بود چون سر جانانه اش رخ می نمود کاش می شد بوسه ای از راه دور می نشست از لب بر آن دریای نور گر چه داغ دلبرش دیرینه بود آرزوها این چنین در سینه بود ظالمی این آرزوها را شکست تا که چوبش بر لب و دندان نشست چوب زد بر بوسه گاه احمدی ناله می آید ز عرش سرمدی قدسیان خاک عزا بر روی سر حوریان برکنده گریان موی سر سر ز پا نشناخته جمع ملک گشته گریان همچو آن روز فدک ناله ی زهرا به پا گردیده چون محشر کبری شده گویا کنون وای امان از کودکانِ خون جگر جمله می گویند با چشمان تر کمتر ای ظالم بر آن لب ها بزن جای آن لب ها به جسم ما بزن .
. ۲۰۴ من از تو دورم ای دوست ، وصل تو را بخواهم تنها وصال رویت ، را از خدا بخواهم بیمار درد هجران ، در محفل فراقم با گوشه چشمی ای دوست ، از تو شفا بخواهم در تار و پود نفسم ، همواره ام گرفتار ای دستگیر عالم ، رمز رها بخواهم شهد محبتت را ، بر عاشقان چشاندی با یک نگاه من هم ، جام ولا بخواهم دانم حقیر و پستم ، من با تو عهد بستم پیمان شکستم اما ، از تو وفا بخواهم ای مهر عالم آرا ، ای ماه حسن دل ها پر روی تو ببینم ، از تو چها بخواهم همره شوق وصلت ، یک عقده مانده در دل من یک مدینه و یک ، کرببلا بخواهم