eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. نور عرش امشب ، تنزل کرده است در کویر خاکیان ، گل کرده است قدسیان عرض ارادت می کنند در مدینه نور قسمت می کنند با طلوع نور ، همزاد آمده باز کن سجاده ، سجاد آمده سجده هایش خاک را شرمنده کرد بندگی اش آسمان را بنده کرد غم مخور داری اگر ذنب عظیم” یحسن العفو” است کار این کریم آنچنان در قرب ، جای تام داشت در نمازش رعشه بر اندام داشت در مصلایش ، ز رب العالمین شد خطاب انت زین العابدین” وقت حج او میان ازدحام باز شد راهش برای استلام باز شد راهش ولی باشد غلط این سخن در نزد اهل معرفت چونکه در اسرار حق دردانه اوست در حقیقت ، صاحب آن خانه اوست کعبه زد از پیش ، مردم را کنار تا به چشمش ، قبله گردد آشکار تا بگیرد اعتبار بیشتر بوسه ها می زد به دست او حجر تا نماید در مقامش احترام ایستاد آنجا به روی پا مقام تا بگیرد در بغل او را مطاف خواست دیوار حرم ، گیرد شکاف ...کاش من هم حنجر حق می شدم کاش که من هم فرزدق” می شدم @emame3vom .
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته- میلاد امام سجّاد علیه السلام شاهزاده ، بدان گدازادهَ م سرِ راهَت دوباره افتادم بنده و سجده را نفهمیدم متوسّل به نامِ سجّادم شبِ میلادِ حیدرِ ارباب اشکِ شوقم چکیده و شادم هر چه هستم به نامِ مولایم نوکرِ بچّه هایِ زهرایم خطبه هایت شبیهِ پیغمبر اسداللهِ خانه یِ دلبر بهترین باورِ علی اکبر سایه ای بر سرِ علی اصغر شاهدِ غیرتِ اباالفضلی وَ دعاگویِ ماهِ آب آور خورده ام یا علی زمین‌... مددی حضرت زین العابدین... مددی زندگیِ گدا به نامِ شما هم پدر هم پسر غلامِ شما می کِشد آسمان شبیهِ دلم حسرتِ لحظه یِ سلامِ شما مَستم از ذکرِ یا علی مولا کامِ من آشنایِ جامِ شما شبِ میلادتان دعایِ ما العجل العجل گُلِ زهرا @emame3vom .
✅امام صادق(ع) در حدیثی، وضع و حال امام چهارم و نقش سازنده او را چنین ترسیم کرده است : 📋《ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَّا ثَلَاثَةً : أَبُوخَالِدٍ الْكَابُلِيُّ، يَحْيَى ابْنُ أُمِّ‌الطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ! ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا وَ كَانَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ‌الطَّوِيلِ يَدْخُلُ مَسْجِدَ رَسُولِ‌الله(ص) وَ يَقُولُ :‏ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاء》 ♦️پس از حسین بن علی(ع) همه از راه برگشتند، مگر سه نفر : ابوخالد کابلی، یحیی بن ام‌طویل و جبیر بن مطعم! بعدها مردم دیگر به آن‌ها پیوستند و جمع شیعیان، انبوه گشت. یحیی بن ام طویل به مسجد پیامبر(ص) در مدینه می‌آمد و خطاب به مردم می‌گفت : ما به شما(و راه و آیین شما) کافریم و میان ما و شما دشمنی و خشم و کینه قرار دارد.(۱) 👤چه حادثه شگفت‌انگیزی! پس از واقعه عاشورا همه رفتند؛ همه از راه برگشتند؛ همه از آینده جذاب و دلگرم‌کننده‌ای که آن‌ها را به خود می‌کشید، مأیوس شدند؛ از همه آرزوها و آرمان‌های تشیع صرف نظر کردند؛ فقط به نام تشیع و به این‌که در دل به امامان عقیده و محبت داشته باشند، قناعت ورزیدند.و می‌دانیم که این‌گونه شیعیان، همیشه در تاریخ بوده‌اند و هنوز هم اکثریت مهم شیعه را تشکیل می‌دهند. در میان چندین‌هزار شیعه زمان امام سجاد(ع) فقط سه نفر در راه ماندند؛ فقط سه نفر وفاداری خود را نسبت به راه امامان حفظ کردند؛ تنها این سه نفر بودند که از دیدن چهره واقعی و درنده‌خویی و ددمنشی حکومت بنی‌امیه که همیشه در زیر نقابی از تظاهر به مسلمانی پنهان بود، وحشت نکردند؛ دست و پای خود را گم نکردند؛ چیزی بر خلاف انتظار نیافتند و با همان عزم پولادین، راه خود را تعقیب کردند.(۲) 📚منابع : ۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۶، ص۱۴۴ ۲)کتاب پیشوای صادق(مجموعه سخنرانی های گردآوری شده مقام معظم رهبری) ،ص۲۰ @emame3vom .
. ✅ائمه اطهار(علیهم السلام) در طول تاریخ با جملات قصار یا با عباراتی کوتاه، از مصیبت امام حسین(علیه السلام) یاد کرده اند که به برخی از آنان اشاره می کنیم :👇 1⃣ : 📋《لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)!》 ♦️هیچ روز و سرنوشتی مانند روز تو نیست ای ابا عبدالله(ع)!(۱) 2⃣ : 📋《هَذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتِي لَيْسَ مِثْلُهَا رَزِيَّةً!》 ♦️این مصیبتی است که نظیر و مانندی ندارد.(۲) 3⃣ : 📋《یَا لَهَا مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏》 ♦️واى از این مصیبت، چقدر بزرگ است و چه قدر عزاى آن در اسلام و بین جمیع اهل آسمانها و زمین گران و سنگین است.(۳) 4⃣ : 📋《فَمَا أَنغَصَ ذِكرَ الحُسَينِ(ع) لِلعَيشِ!》 ♦️چه اندازه ياد مصیبت حسين(ع) زندگی را ناگوار می كند.(۴) 5⃣ : 📋《اِذَا کَانَ الْيَوْمُ العَاشِرُ [مِن المُحَرَّمِ] کَانَ ذَلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ : هُوَ الْيَوْمُ الّذِّی قُتِلَ فِیهِ الحُسَینِ(ع)》 ♦️هرگاه ده روز از ماه محرّم می گذشت، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه امام موسی کاظم(ع) بود و می فرمود : این روز، روز مصیبت شهادت امام حسین(ع) است.(۵) 6⃣ : 📋《إِنَّ يَوْمَ اَلْحُسَيْنِ(ع) أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا》 ♦️روز شهادت حسين(ع) چشم ما را ريش كرد و اشك ما را روان ساخت.(۶) 7⃣ : 📋《فَلَأُنْدِبَنَّكَ صَبَاحَاً وَ مَسَاءً وَ لَابْكِینَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَمَاً》 ♦️ای جد بزرگوار! من هر صبح و شام برای غربت شما ندبه می كنم و عزاداری می كنم و در عوض اشك خون گریه می كنم.(۷) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۴ ۳)كامل الزيارات ابن قولويه قمی، ص۱۷۷ ۴)مسند الإمام الصادق(ع) عطاردی، ج۴، ص۱۰۷ ۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۱ ۶)اقبال الأعمال ابن طاووس، ج۲، ص۵۴۴ ۷)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۱ .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزال پیوسته - شهادت امام سجاد علیه السلام سجّاده وا شد ذکرِ لبِ مولای عالم ربّنا شد سجّاده وا شد آقایِ ما با گریه مشغولِ دعا شد بعد از فریضه واجب شده گریه... مصیبت... آه... روضه فرقی ندارد هر جا که پای او رسیده کربلا شد یادش نرفته یادش نرفته کربلای بی‌قراری یادش نرفته شد اِرباً اِربا اکبر و محشر به پا شد قَد قامتِ العشق قاسم به زیرِ سُمِّ اَسبان قد کشیده ساقیِ لشکر‌... افتاد و خندیدن به آلُ لله روا شد شد گرد و خاکی بابا زمین افتاد و ظالم روی سینه خنجر نَبُرّید آنچه نشد از روبه‌رویش از قفا شد مادر زمین خورد سر بر رویِ‌نیزه که شد خواهر زمین‌خورد آتش رسید و... مابینِ دود و خیمه ها دختر زمین خورد مانندِ زهرا نیلی شده روی تمامِ دسته گلها سیلی رسید و... پای سرِ تو دخترت با سر زمین خورد بستند بازو بابا شکسته روی نی با سنگ... اَبرو مثلِ مدینه پهلو شکست و کوثرِ حیدر زمین خورد اینها عذاب است دیدم به دستِ دخترِ مولا طناب است بردند معجر بعد از عمو در خیمه قحطیِ نقاب است بازار سخت است وَ بدتر از آن شام و بزمِ اضطراب است در مجلسِ ظلم بالا نشسته حرمله... پایین... رباب است تا خیزران زد لرزید جام و چند قطره روی سر ریخت ای وای بر من در دستِ این ظالم چرا جامِ شراب است خوش آمدی زَهر جانم بگیر و راحتم کن بی قرارم ندبه بخوانید که آرزوی دیدنِ دلبر ثواب است .
༻﷽༺ آن ڪسے ڪه همہ‌اش گریہ‌ے عاشورا بود آب مےدید بہ یاد جگر سقا بود چشمایش همہ شب هیأٺ واویلا داشٺ تا نفس داشٺ فقط گریہ ڪن بابا بود 🥀 💔 🏴: ◼️إنَّ عَمَّتي زَينَبَ مَعَ تِلكَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها في طَرِيقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَكَتْ [تَهَجُّدَها] لِلَيلَةٍ ◾️عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت . 📗وفيات الأئمه ، ص 441 .
. 1⃣ بند اول عقیق سرخِ یمنِ حسینم یه عمره که سینه زنِ حسینم بابام تو کربلا و من مدینه منم که دور از وطنِ حسینم تو بیداری و خواب گریه میکنم بی سامون و بی تاب گریه میکنم با یاد لبای عطشان حسین وقتی می بینم آب گریه میکنم گریه میکنم،قلبمونو آزردن گریه میکنم،چی سر ما آوردن گریه میکنم،مارو اسیری بردن أنا بقیّةُ الکرب و بلا 2⃣ بند دوم سرزده از موی سرم سپیده شبیه من این همه غم کی دیده خاطره ای که منو میسوزونه بزم شرابه و سر بریده یاد غصّه ی شام گریه میکنم یاد نذر اطعام گریه میکنم جای هر خوش اومد شد جواب ما طعن و لعن و دشنام،گریه میکنم گریه میکنم،درد بچه ها این بود گریه میکنم،دستاشون چه سنگین بود گریه میکنم،دشمن ما بی دین بود أنا بقیّةُ الکرب و بلا 3⃣ بند سوم یادم میاد شلوغیِ تو گودال روضه ی پیکری که شد لگدمال غمایی که دیدم تو اون چهل روز برای من گذشت مثِ چهل سال خاکستر می بینم گریه میکنم تا معجر می بینم گریه میکنم توی کوچه ها تا دست هر کسی انگشتر می بینم گریه میکنم گریه میکنم،از دنیا شدم بیزار گریه میکنم،وای از اون همه آزار گریه میکنم،جای ما نبود بازار أنا بقیّةُ الکرب و بلا شعر و سبک: محمدجواد ابوتراب زاده 👇
. سالروز تخریب بقیع کاش صحنی در بقیعِ غصّه‌ها می‌ساختیم گنبد و گلدسته‌هایی چون رضا می‌ساختیم کاش یک شب تا سحر با بچّه‌هایِ هیأتی آب و جارو می‌زدیمَش سینه را می‌ساختیم کربلا را کوششِ ایرانیان آباد کرد کاش آنجا را چنان کرب و بلا می‌ساختیم روضه می‌خواندیم در صحنِ کریمِ اهلِ بیت مجلسی از بُغضِ سختِ مجتبی می‌ساختیم در رکابِ مهدیِ زهرا برایِ فاطمه چون نجف طاقِ طلایی در سرا می‌ساختیم سینه‌زن می‌گفت یازهرا به عشقِ مادرش مثلِ هیأت در مدینه کوچه‌ها می‌ساختیم کوچه‌یِ سینه‌زنی وا می‌شد و آقایِ ما روضه می‌خواند و فدک را جابه‌جا می‌ساختیم ذوالفقارِ انتقامِ مادرش را می‌کشید صورتِ ملعون به سیلی آشنا می‌ساختیم .
. تا اشک هست در بصرم گریه می کنم با این توان مختصرم گریه می کنم تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم با خون مانده بر جگرم گریه می کنم رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد یا مادری که کودک شش ماهه می برد با هر چه هست دور و برم گریه می کنم روح صحیفه پر شده از گریه کردنم خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم بین نوافل سحرم گریه می کنم از خنده های حرمله زجری کشیده ام من که عقیله را سر بازار دیده ام بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟ آتش میان زلف پریشان که دیده است؟ افتادن قطار اسیران که دیده است؟ عمری است با غم سفرم گریه می کنم باید چه کرد بین گلو آه و ناله را زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را یاد رقیه با پسرم گریه می کنم وقتی عقیله وارد بزم شراب شد وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد روی سرم تمام زمانه خراب شد بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم یادم نمی رود پدرم را پیاده بود هر طور بود روی دو پا ایستاده بود بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود بر حال غربت پدرم گریه می کنم عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود خیلی غریب در ته گودال مانده بود با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم بالم زمان پا شدنم تیر می کشد از داغ زهر کل تنم تیر می کشد حالا که تشنه ام... بدنم تیر می کشد... ... یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم 🎤 👇
. آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه بی پایانت آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت خیزران تا که به دستان کسی می بینی درد می گیرد ناگاه لب و دندانت 🎤 👇
. سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد پرواز دهد ذکر تو تا عرش دعا را جنت، شنود از نفست بوی خدا را تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی تو مشعر و خیف و عرفاتی و منایی تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند حجاج، طواف حرم الله نکردند ای آب بقا، قطره ای از آب وضویت وی خضر نبی، نخله سبزی، لب جویت گلبوسه ی جان دو جهان بر گل رویت ارباب دعا چشم گشودند به سویت خورشید دو گیتی مه هر انجمنی تو آئینه زهرا و حسین و حسنی تو مهر تو همه خیل رسل راست وظیفه گفتار تو در لوح الهی است لطیفه بر لعل لبت، بوسه ی آیات شریفه مصحف، بود از فاطمه و از تو، صحیفه اول علی از سلسله ی خیرالانامی چارم ولی حق پدر هشت امامی تو نور فروزنده ی مصباح هدایی سر سلسله ی نسل امام شهدایی و الله تو، پیغامبرِ خون خدایی همسنگر سرهای ز تن گشته جدایی هر چند که بر گردن خود، سلسله داری جا در دل بشکسته ی هر سلسله داری پرواز کند طایر وحی از چمن تو شمشیر خدا خطبه ی دشمن شکن تو افسوس که شد سنگ جواب سخن تو زنجیر کند گریه به زخم بدن تو بس گل، که به سر ریخت ز سنگ لب بامت افسوس که بردند به ویرانه ی شامت غیر تو که ای یوسف زهرای شهیده گردیده پیام آور سرهای بریده جای صلوات از همه دشنام شنیده خون دلش از حلقه ی زنجیر چکیده؟ گیرم که عدو برد سوی شام خرابت ای کاش نمی برد سوی بزم شرابت ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت هر لحظه دل از شعله ی داغ دگرت سوخت افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت یک کرب و بلا سوز، دلت بود به سینه تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه عمری به دل سوخته ات، سوز نهان بود خون جگرت، دم به دم از دیده، روان بود چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود از کعب نی اَت، بر بدن خسته نشان بود در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت خون گریه کنم، لحظه ی دیدار بقیعت گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت من «میثم» دلسوخته ی زار شمایم خاک قدم میثم تمّار شمایم شرمنده که با هیچ، خریدار شمایم هر چند بدم، عبد گنهکار شمایم نامم ز ره لطف به خاطر بسپارید در مصحف صدّیقه ی کبری بنگارید 👇
. مرثیه۶ تشییع جنازۀ امام سجاد(علیه السلام) اولین تشییع باشکوه خاندان اهل بیت(علیهم‌السلام)بود؛ چراکه بدن علی و زهرا(سلام الله علیهما) را شبانه و غریبانه دفن کردند. تابوت امام حسن(علیه السلام) را تیرباران کردند. بدن امام حسین(علیه السلام) هم لگدکوب سم اسبان شد و سه روز بدون کفن و دفن زیر آفتاب سوزان باقی ماند.... میان آفتاب گرم سوزان چرا عریان فتاده پیکر تو به کهنه جامه‌ای کردی قناعت که بیرون کرده او را از بر تو پدر چون شد که روی نعش تو شمر زند سیلی به روی دختر تو (جودی) 🎤 .👇
. (علیه السلام) (مرثیه خوان عشق) اشکی که می ریزم برایت فرق دارد صاحب عزای من عزایت فرق دارد نام غریب تو برایم گریه دار است مرثیه خوانی در هوایت فرق دارد تابی نداری تا که بی تابی نمایی نی در نوای نینوایت فرق دارد حالی که داری با تمام مردم شهر جان دوعالم به فدایت...فرق دارد آقای من گریه ست " قوت غالب" تو با دیگران آب و غذایت فرق دارد با شاهدان ِ دیگر غوغای گودال هر بار شرح ماجرایت فرق دارد ای کوه صبر از زخمِ "قتل صبر" گفتی حال و هوای روضه هایت فرق دارد زخمی که تیر حرمله بر قلبتان زد با داغ دیگر بی نهایت فرق دارد داغ سه ساله گوشه ی دنج خرابه این گریه های "های هایَت" فرق دارد مولای سجاده نماز اشک خواندی پس با همیشه ربنایت فرق دارد در هر شب جمعه پریشان حال بودی حتما به یاد روضه ی گودال بودی .👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی مجتبی خرسندی در مرثیه امام سجاد علیه السلام و اسارت اهل‌بیت پیامبر اختتامیه سوگواره حدیث اسارت - قم
. مث سجاده، قلبش ریش ریشه جدا از سجده یک لحظه نمیشه به یاد زخم پیشونیِ ارباب یه زخمه روی پیشونیش همیشه همینکه آب میدید گریه میکرد یه طفلو خواب میدید گریه میکرد میون کوچه بازار مدینه اگه قصاب میدید گریه میکرد قدش خم، طاقتش از غصه طاقه ولی خورشیدِ شامِ اختناقه علی بود اونقدر که مردم پست یه روزی دستاشو بستن رو ناقه تا گفتم ناقه...قلبت شد هراسون دلت شد گم توی بر بیابون هنوز از غصه طفل سه ساله پریشونم پریشونم پریشون مسعود یوسف پور✍ .
. ۷۵۸ من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم اسبها از بدنش رد شده و لرزیدم که رد نعل به روی رگ حنجر دیدم آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم از همه سختی گودال همین بس باشد قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت پی انگشت پدر در همه جا گردیدم با عبا جمع نمودم که نریزد عباس پاره های تنِ سقای دلاور دیدم کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم وای از شام که ناموس خدا را بردند خنده و هلهله در مردم کافر دیدم سخت تر از همه بازار یهودی ها بود عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم ................ . يا حسين(ع) بینش اهل حقیقت چو حقیقت بین است در تو بینند حقیقت که حقیقت این است   نیست چشم دگران سوی حقیقت نگران ورنه آنراست حقیقت که چنین آئین است   من اگر جاهل گمراهم و گر شیخ طریق قبله ام روی حسین است و همینم دین است   او چو بینای حقیقت بود از دیده من بحقیقت که مرا چشم حقیقت بین است   سجده بر نور خدا در گل آدم نکند چشم شیطان لعین چون نظرش بر طین است   ذات لا یُدرک حق را که کند درک بصر آنچه ادراک کنند اهل بصیرت این است   بوده پیش از گل من سرخوش جامش دل من مستی ما به حقیقت ز می دیرین است   نور او مبداء من بود و معادم همه اوست قصه باز پسینم خبر پیشین است   شب دوشینه مرا چشم چو بر چشم تو بود روز میعاد مرا چشم شب دوشین است   نه همه روی تو در خواب چراغ دل ماست هر شبم نور تو شمعیست که بر بالین است   پرتو مهر رخش می نگرم در همه کس زان مرا با همه کس مهر و نه با کس کین است   ماسوا عاشق رنگند سوای تو حسین که جبین و کفت از خون سرت رنگین است   خر دَلی بار غمت را دل عالم نکشد آه از این بار امانت که عجب سنگین است   فرقت روی تو از خلق جهان شادی برد هر که را دیده بیناست دل غمگین است   پیکرت مظهر آیات شد از ناوک تیر بدنت مصحف و سیمات مگر یاسین است   یادم از پیکر مجروح تو آید همه شب تا دم صبح که چشمم به رخ پروین است   در ضمیرم سر سیمین تو در طشت طلا تا بکام نظرم طشت فلک زرین است   باغ عشق است مگر معرکه کرب و بلا که ز خونین کفنان غرق گل و نسرین است   بوسه زده خسرو دین بر دهن اصغر و گفت دهنت باز ببوسم که لبت شیرین است   شیر، دل آب کند بیند اگر کودک شیر جای شیرش به گلو آب دم زوبین است   از قفا دشمن و اطفال تو هر سو به فرار چون کبوتر که به قهر از پی او شاهین است   در خم طره ي اکبر دلِ لیلا میگفت سفرم جانب شام و وطنم در چین است   دختری را به که گویم که سر نعش پدر تسلیت سیلی شمر و سر نی تسکین است؟   میکشد غیرت دینم که بگویم به امم این جفا بر نبی از امت بی تمکین است؟   گر «فؤاد» از غم عشق تو غنی شد چه عجب عشق سلطان غنی گنج دل مسکین است (فؤاد كرماني) .
. ۷۵۹ اصلاً مرا برای محن برگزیده اند با اشک در غم پدرم آفریده اند یادم نمی رود که چهل سال پیش بود گلهای باغ را همه با نیزه چیده اند گریم به یاد غربت بابا که دشمنان با تیر پیکرش به دل خون تپیده اند در یک قفس چو مرغ تنش گیر کرده بود با قتل صبر باب مرا سر بریده اند می گفت عمه ام که به گودال قتلگاه او زنده بود و موی سرش را کشیده اند دشمن کشید و پیرهن از تن جدا نشد با زور نیزه،پیرهنش را دریده اند از بس فشار نعل به سینه زیاد بود طفلان صدای خرد شدن را شنیده اند سرها به روی نیزه فرو رفت و ناکسان دنبال کودکان پی معجر دویده اند تنها نه شامیان به تن من لگد زدند این طعم تلخ را همه طفلان چشیده اند نامحرمان به دور و بر عمه کف زدند اهل حرم ز دیدن این غم خمیده اند در مجلس شراب،پر از چشم هرزه بود اما حرامیان رخ عمه ندیده اند **** ✍ .
‍ . و ای   ماه شبهای زینب        ذکر و آوای زینب        روی نیزه  تو هستی         قوّت پای زینب ای برادر _ جان خواهر (۲) پابه پای سرت می آیم همره دخترت می آیم تا ره آخرت می آیم ۲  حسین    سیدی  با اباعبدالله ای     قاری خوش زبانم          کن نظر مهربانم          مثل تو شعله خورده            خرمن گیسوانم  ای نگارم _ بی قرارم(۲) وایِ من بسته خون چشمانت پاره گشته لب خندانت سنگ کین خورده بر دندانت۲ حسین    سیدی با اباعبدالله ای     مقتدای کریمان          کن نظر بر یتیمان          دشمنت نان و خرما          میدهد بر اسیران خسته جانم _ نوحه خوانم(۲) از غمت قدکمان شد زینب بندِ نامحرمان شد زینب همسفر با سنان شد زینب ۲ حسین   سیدی با اباعبدالله ................... علیه السلام من    کوه رنج و بلایم         شاهد  نینوایم          مصحف روضه های          پدر سر جدایم ناله دارم_ سوگوارم پیش چشمان من غوغا شد بر سر نی سر بابا شد بر سر غارتش  دعوا شد ۲ حسین     یا حسین یا ابا عبدالله من      دیده ام جور بیداد           میکنم آه و فریاد           یاد آن لحظه ای که            بر سرم آتش افتاد     من حزینم_ بی معینم روی زخمم نمک پاشیدند من زمین خوردم و خندیدند جمع رقاصه ها رقصیدند۲ حسین   یا حسین یا ابا عبدالله آه         بسته راهِ گلو را            برده آن های و هو را            رَحِم الله ابالفضل             رَحِم الله عمو را مهربان بود_ پهلوان بود قافله بی عمو از نا رفت حرمت زادهء زهرا رفت روسری از روی سرها رفت     یا حسین یا ابا عبدالله وای   قلب من را دریدند          قامتم را خمیدند          چادر عمّه ام را          پیش چشمم کشیدند   سر بزیرم_ زار و پیرم شد بهار دلم چون پائیز جان زارم ز لب شد لبریز شد موی خواهرم دست آویز۲ حسین    یا حسین یا ابا عبدالله ✍ ........................ . سلام الله علیها @emame3vom یا     فاطمه جان طاها        علّت خلق دنیا         رد نکن بر حسینت         دست خالی ما را جان حیدر_ خسته مادر(۲) یاس پژمرده از بیدادی بین کوچه زمین افتادی پای عشق علی جان دادی۲    فاطمه ۲ یا زهرا از      غصّه قلب تو افسرد          شعله روی تو آزُرد          درِ آتش گرفته          بر سر و صورتت خورد تو زمسمار_ دیدی آزار(۲) پشت در شد قیام محشر ضربه خوردی و گفتی حیدر محسن از شعله شد خاکستر۲     فاطمه ۳ یا زهرا در       کوچه راه تو سد شد           چه ستم ها که بد شد           از روی چادر تو           چقَدَر چکمه رَد شد ای شهیده_ قد خمیده(۲) گرچه زخمی آن بلوایی یک تنه حامی مولایی صاحب محشر کبرایی۲   فاطمه ۲ یازهرا https://eitaa.com/emame3vom/82462 .👇
. ۷۶۵ من ای مدینه از نفس فتادم غمها که دیدم کی رود ز یادم با آن همه غم روی پا ستادم ندارم توانی شدم قد کمانی رفته رمق ز دست و پایم هر لحظه یاد کربلایم جان من از غصه به لب رسیده دیدم به صحرا لاله های چیده بوسه زدم به حنجر بریده خودم دیدم آنجا تن بی سرش را پاشیده دیدم جسم بابا در بوریا پیچیدم او را من دیده ام تن های پاره پاره دائم بود چشم پر از ستاره به نیزه دیدم شیروخواره دلم در پیچ و تاب وای من از رباب از دیدن آن سر خمیدم آه از جگر هر دم کشیدم **** .👇
. علیه السلام سبکِ دنیا بدونِ تو .... چِلْ سالِ آزِگار ناله پشتِ ناله گریه پشتِ گریه ضجّه پشتِ ضجّه آرامش مَحاله چِلْ سالِ آزِگار حالم شده حالِ.... روزی که سه‌ساله می‌گفت عمّه‌جون این... بابام نیست مَحاله بابا حسین اهلِ .... بگو بخند بود و..... گیسوش کمند بود و.... منو بغل می‌کرد این اَثرِ جَهلِه رو دندوناش خونه موهاش پریشونه لَبایِ زخمیش سرد یابن‌الحسن برگرد /۲/ چِلْ سالِ آزِگار چشمی که می‌باره روضه‌خونِ یاره از روزی که دیده سر نیزه‌سواره چِلْ سالِ آزِگار یادِ اون غروبِ ..... غارت و آشوبه مَرکب چرا پاشو رو خاکا می‌کوبه غریبِ مادر پیکرِ تو بی‌سر شد روضه‌یِ حنجر واویلتا معجر چه اِزدحامی ؟! این اوجِ روضه‌َت بود برو بیا کرده تو حرم حرامی‌ یابن‌الحسن برگرد /۲/ .👇
. ۷۷۷ طایرم اما شکسته شده بال و پر من شامیان سوزانده اند از آتش کین سر من غریبم من شامیان بی حیا بر بغضشان دامن زدند خواهرم را در میان کوچه پیش من زدند غریبم من نسبت ما با علی را شامیان فهمیده اند کوچه کوچه پای نیزه پیش ما رقصیده اند غریبم من بغض خود با آل طاها را همه نو کرده اند همره خنده همه قافله را هو کرده اند غریبم من دختر فاطمه را بزم شراب آورده اند بهر ناموس خداوند، طناب آورده اند غریبم من **** .👇
. ای قمر هاشمیان ابوفاضل مدد عموی صاحب الزمان ابوفاضل مدد صحن و سرایت ، قبلهٔ حاجات باب الحوائج ، عموی سادات جانم اباالفضل مادر تو کوه ادب ابوفاضل مدد شیر زن کل عرب ابوفاضل مدد ام البنین را ، نور دوعینی فرموده مولا، ذخر الحسینی جانم اباالفضل پشت و پناه حرمی ای علمدار من دلخوشی خواهرمی ای علمدار من لشگر پس از تو ، می پاشد از هم با رفتن تو ، شد قامتم خم جانم اباالفضل خوردی عمود آهنین ای علمدار من با صورت افتادی زمین ای علمدار من دامن گرفته ، زهرا برایت با گریه کرده ، پسر صدایت جانم اباالفضل ✍ .................... . پیمبرِ ناقه نشین علی بن الحسین حضرت زین العابدین علی بن الحسین همراهِ زینب، فاتح شامی گرچه اسیری، والامقامی جانم علی جان پیش نگاه تو چنین علی بن الحسین ریخته پیکر به زمین علی بن الحسین نشد پدر را ، بغل بگیری چیدی تنش را ، بین حصیری جانم علی جان قاتل تو شام بلا علی بن الحسین شد حرم انگشت نما علی بن الحسین تو شاهد آن ، رنج و عذابی باعمه تودر ، بزم شرابی جانم علی جان علیه_السلام ✍ ............‌.‌.. سلام_الله_علیها چادر تو حبل المتین فاطمه فاطمه رکن امیرالمومنین فاطمه فاطمه روز قیامت ، ناقه سواری بر چشم عالم ، پا می گذاری زهرا یا زهرا ای مادر هر سینه زن فاطمه فاطمه ام الحسین ام الحسن فاطمه فاطمه پایان ماهی ، ای مادر ما بنما قبول این ، عرض ادب را زهرا یا زهرا در وسط آتش و دود فاطمه فاطمه صورت تو گشته کبود فاطمه فاطمه زیر لگدها ، نقش زمینی ناله کشیدی ، فضه خذینی مظلومه زهرا تاکه در خانه شکست فاطمه فاطمه محسن تو رفت ز دست فاطمه فاطمه در جای تنگی ، شدی گرفتار گفتی به گریه ، لعنت به مسمار مظلومه زهرا ✍ .👇
. من باغبانم اما گلهایم از جفا سوخت در بین خیمه ها سوخت واویلا من حجت خدایم که حرمتم شکستند دستم ز کینه بستند واویلا غربتم با اشک و خون شد تفسیر دست و پایم بسته شد در زنجیر من غریبم آه و واویلتا با اذن من در عالم گردد خورشید و افلاک می روید لاله از خاک واویلا اما باید ببینم میخورد ظالمانه ناموسم تازیانه واویلا دیده ام با خاطری افسرده کاروانی همه سیلی خورده من غریبم آه و واویلتا کی میرود ز یادم بوسه بر جسم بی سر دفن آن پاره پیکر واویلا با بوریا شده جمع آن زخم بی شماره آن جسم پاره پاره واویلا دیده ام با داغ بی اندازه روی زخمش جای نعل تازه من غریبم آه و واویلتا ✍ .👇
. ➖➖➖➖➖➖➖➖ از گریه هایت ابرها ماتم گرفتند هر ماجرایی را شنیدی گریه کردی از آب تا پیراهن و طفل سه ساله یک عمر هر چیزی که دیدی گریه کردی حتما خدا میخواست تا بر نی نباشی چون راوی خون واژه های نینوایی با اشک میگفتی امان - الشام الشام با اینکه عمری داغدار کربلایی سرباز عاشورایی راه حسینی لرزید کاخ کفر با لحن صدایت گویی علیِّ دیگری خیبر به پاکرد جنگیده ای با ذوالفقار خطبه هایت بی شک نخوانده ماجرای کشتنت را هر کس که گفته کشته ی زهر هشامی کشته شدی صد بار از داغ عزیزان یا نه که اصلا تو شهید زخم شامی ➖➖➖➖➖ ................ . من بلا را به چشم خود دیدم کربلا را به چشم خود دیدم روضه را بشنوید از من چون روضه ها را به چشم خود دیدم اربا اربا تنِ علی اکبر در عبا را به چشم خود دیدم آه از اسب نعل تازه زده رد پا را به چشم خود دیدم فرقةٌ بالسیوف و بالحجر و بالعصا را به چشم خود دیدم وسط قتلگاه، منحورٌ فی الوریٰ را به چشم خود دیدم لب او تشنه بود، مذبوحٌ من قفا را به چشم خود دیدم لب گودال، محو شام شدم تا کجا را به چشم خود دیدم حوریانِ خیام در رختِ اسرا را به چشم خود دیدم بچه های گرسنه ی محتاج به غذا را به چشم خود دیدم صدقه های مردم کوفه چون گدا را به چشم خود دیدم پس نگویید گریه کم بکنم من بلا را به چشم خود دیدم.. عبدالزهرا هاشمیان ٢٤محرم الحرام١٤٤٦ .
. ای وای چه آمد زجفا بر سر من ای کاش نمی زاد مرا مادر من یک سرخ مویی در وسط بزم شراب با دست اشاره کرد سوی خواهر من ✍ .............. . ای وای چه آمد ز جفا بر سر من لرزید از این محن دل خواهر من آن سرخ مو و اشاره به آل نبی ای کاش نمیزاد مرا مادر من میثم مومنی نژاد ✍