.
#حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت
بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت
از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز
آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت
دیدی حمیده، دختر هم بازی من
در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت
هر بار نامت را به لب با گریه گفتم
با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت
دیگر توان پر گشودن هم ندارم
از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت
جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم
آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت
ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش
بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت
دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت
داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟
وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم
آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت
بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی
خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت
بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست
دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت
از سوز سرمای شب و گرمای روزش
کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت
بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم
از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت
شعر وصال من... رگ خشک گلویت
بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت
✍مهدی علی قاسمی✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
.
بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان
#بحر_طویل
#دروازه_ساعات
#امام_حسین
#مجلس_یزید
بفرمایید روضه، آدرس: دروازه ی ساعات
بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها
تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازارِ حمیدیّه
گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه
بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان و حرمله امشب
بفرمایید روضه با حضور ذاکران
این بار چوب خیزران با لب...
بفرمایید روضه ،شام،بعدش هم به صرف شام
بفرمایید روضه شامیان،بعد از نماز مغرب و عشاء
بفرمائید روضه شامیان
با خطبه خوانی هایِ زین العابدین و زینب کبری
ندیدم مجلسی کامل تر از این مجلس روضه
نه بی خود نیست اربابم در آورده سر از این مجلس روضه
که در آن قاسم و عباس و اکبر بر روی نیزه،میان دارند
و در هر گوشه ی مجلس
شبیه عمّه ی سادات و طفلان،کربلایی های بسیارند
به نوبت راویان،شمر و سنان و حرمله از کربلا گفتند
تمام قصّه را از ابتدا تا انتها گفتند
ولی هر یک جدا از روضه ی سرهای از پیکر جدا گفتند
سپس بر منبرِ تشت طلایی
آن لب کرب و بلایی
آیه ای از کهف را آن شب تلاوت کرد
تمام نکته ها را مو به مو در خواندن آیه رعایت کرد
حسین بن علی لب وا نکرده،ناگهان مجلس دگرگون شد
از این سو چشمِ زین العابدین
از آن طرف، زینب دلش خون شد
پس از لب خیزران برخواست آهسته
ولی با شدّت از دست یزید افتاد
رقیّه دید بالا رفت چوب خیزران،
امّا خدا را شکر بر صورت ندید افتاد
همین که خیزران، این ذاکر معروف بالا
صدای جمع از این روضه ی مکشوف بالا رفت
زمینه ، نوبت جُندَب شد و
از داستان بوسه ی سرخ پیمبر خواند
زمینه ، نوبت جُندَب شد و
او هم دوباره روضه را از قسمت ِ سر خواند
ولیکن ، واحدِ سنگین آن مداح رومی ، چیزِ دیگر شد
خدا خیرش دهد او خواند و حال عمّه ی سادات بهتر شد
بکوب ای سینه زن در واحد شلاقیِ امشب
تو می کوبی به سینه ظاهرا،
امّا فقط شلاق ها را می خورد زینب
برای لطمه ی آخر ، فضا جور است در مجلس
سر زینب سلامت ، نوبت شوراست در مجلس
به شدّت خطبه خواندن های زینب،
شور می بخشد به این مجلس
خصوصاً موقعِ طرز ادای اسمِ ارباب جهان،
از بس حسین بن علی را می کشد با حس
دل سنگ آب می گردد
رقیّه بیشتر بی تاب می گردد
دل سنگ آب می گردد
دل سنگ آب شد امّا،
دل آب فرات آن روز ، سنگ و سنگ تر می شد
سَرِ ظهر عطش از شدت گرما و تیر و نیزه ها،
خون در رگ خون خدا پُر رنگ تر می شد
دل سنگ آب شد روزی ، دل سنگ آب می گردد،
دل سنگ آب خواهد گشت
زمان دیروز یا امروز یا فردا برای کربلا
بی تاب خواهد گشت
شما حالا بفرمایید روضه ، اهل بیت امّا به زور تازیانه ، راهیِ مجلس شدند آن شب
شما حالا بفرمایید روضه ، بچّه ها ، از بس که تازیانه خوردند از عدو، بی حس شدند آن شب
بفرمایید روضه ، روضه ی ناگفتنی در مجلس از آغاز بسیار است
از این بسیار ها تنها ، یکیّ اش این که زین العابدین بسیار بیمار است
یکی دیگر از این بسیار ها این که ، کمان حرمله ، بسیار در چشم همه مشغول ِآزار است
بفرمایید روضه تا که شام زینب کبری سحر گردد
بفرمایید روضه تا مگر تعدادمان
از دعوتی های یزید بی مروّت بیشتر گردد
بفرمایید روضه تا که بازوهایمان امشب برای بچّه ها در وقت تازیانه مانند سپر گردد
بفرمایید روضه ، آدرس دروازه ی ساعات
بفرمایید روضه بچه ها ، تنها برای شادیه قلب حسین و عمّه ی سادات
#مهدی_رحیمی_زمستان
#شام #اسارت
.
.
#زمزمه
#اسارت
#شام
تو شام پر بلا سهم من از عشقت اسارت شد
چقد اینجا به ناموست اهانت شد جسارت شد
پای دروازه ی ساعات سه روز مارو دادن آزار
چقد خون به دلم کردن میون کوچه و بازار
خودم دیدم که چند دفعه سرت از نیزه ها افتاد
همه جا ازدحام بود و به زیر دست وپا افتاد
امون از شام امون از شام امون از شام امون از شام
...........
محله ی یهودیها زدم ناله بیا مادر
بازم شعله بازم آتیش بازم دود بود و خاکستر
چقد دشمن چقد کینه چقد دادن ما رو زجرو
میخواستن تا بگیرن انتقام خیبر وبدرو
چقد بی رحمن اینها که به اشک ما میخندیدن
به دور محمل زینب میچرخیدن میرقصیدن
..........
تو بزم می چقد دشمن به ما زخم زبون میزد
تو قرآن خوندی اما به لبت با خیزرون میزد
مدینه شهر پیغمبر همش حرف از عزیزی بود
ولی اینجا تو شهر شام چرا حرف از کنیزی بود
چقد طعنه زدن اینجا تا من رو جون به لب کردن
چش عباسو دور دیدن چقد بابامو سب کردن
#مرتضی_کربلایی✍
#دروازه_ساعات
.....................
.
#امام_سجاد_زمزمه
یه چشمم کاسه اشک و ، یه چشمم کاسه خون ه
چهل ساله غم و غصه ، توی این سینه مهمونه
خودم دیدم ز بی آبی ، رقیه رفته بود از حال
خودم دیدم ز بی آبی ، پر زخم لب اطفال
خودم دیدم ، ستاره از ، دو چشم آفتاب می رفت
از این خیمه ، به اون خیمه ، رباب دنبال آب می رفت
نمیره تا ، علی اصغر ، چجوری با شتاب می رفت
.........
نمی ره تا ابد یادم ، دلای سنگ و بی رحم و
به زیر تابش خورشید ، بدنهای پر از زخم و
خدا می دونه که ناله ، شده کار شب و روزم
به یاد اون تن عریان ، دارم هر لحظه می سوزم
شدم دلخون ، به یاد اون ، تنی که گشته بود پامال
با این چشمام ، دیدم بابام ، غریب افتاده تو گودال
..........
چهل ساله که این غصه ، میون سینه محبوسه
غمی که قاتل من شد ، غم سنگین ناموسه
کسی نشنیده تا حالا ، که با ما این جوری تا شه
زنی از آل پیغمبر ، اسیر کوچه ها باشه
مارو تو شام ، تو بزم عام ، سر هر کوچه گردوندن
با حرفاشون ، با کاراشون ، دلم رو خیلی سوزوندن
چه بی دردن ، چه نامردن ، ماهارو خارجی خوندن
جلو چشمام ، دادن دشنام ، به اهلبیت پیغمبر
همه خوشحال ، شد استقبال ، ز ما با سنگ و خاکستر
تو دستا دف ، کشیدن صف ، به دور دختر
#علی_سلطانی✍
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/66967
.👇
.
#زمزمه
روضه #اسارت
بند اول:
چشما پراز اشک و دلا پر از خون
آواره ایم میون این بیابون
نامحرما دور ما رو گرفتن
دیگه نمونده محرمی برامون
نجمه یه گوشه رو خاکا میشینه
با یاد قاسم میزنه به سینه
این نوعروس هر دفعه میره از هوش
تا روی نیزه قاسمو می بینه
میون قافله/ به اشکامون میخنده حرمله
زجرو بیا ببین/ بسته رقیه رو با سلسله
جسمش کبوده و/ پاهاش پرآبله
بند دوم:
از ما پریشونتر دل ربابه
گهواره خالی براش عذابه
معجر میخوام برای دختری که
آستین پاره رو سرش حجابه
دیگه نمازامون شده نشسته
مثل سر تو ، سر من شکسته
خار از پای رقیه در میارم
با چشم گریون با دو دست بسته
به ما نظاره کن/ نگاه به این لباس پاره کن
سکینه رو ببین/ نگاه به گوش بی گوشواره کن
ببین اسیر شدیم/ بیا یه چاره کن
#مرتضی_کربلایی✍
👇
27.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#کلیپ_ویژه
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمرم
🎤کربلایی جوادمقدم
🔷 سه شنبه ۱ شهریورماه ۱۴۰۱ -غمخانه بی بی شهربانو(سلام الله علیها)
متن شعر:
سرزمینِ بی حسین یعنی یه ویروونه
هر جا بوی حرمو میده یعنی خونه
زنده میمونه ، زنده میمونه
تورو بارون خدا اشکمو باور کن
این شبا تو بغلت حالمو بهتر کن
نگاه به نوکر کن ، نگاه به نوکر کن
بغل وا کن که پناه خودمی
بغل وا کن تکیه گاه خودمی
معرفت یعنی خط به خط یعنی عظمت یعنی ابی عبدالله
بی کران یعنی ضربان یعنی مهربان یعنی ابی عبدالله
... ای حسین جانم ، ای حسین جان ...
#محرم
#شب_جمعه
.
#نوحه
#حضرت_رقیه
غروب كه ميشه
دلم چه ميگيره بابا
نگفتي ميري
رقيه ميميره بابا
با گريه هام
بهت ميشم خيره بابا جونم
كاش بابا داشتم، بغل ميكردم بابائيمو
ديگه نميخنديدن به اين يتيمت
چشم عمو مو دور ديدن، يتيمتو زدن بابا
به اشك من ميخنديدن ، يتيمتو زدن بابا (۲)
بابا ، من الذي ايتمني (۳)
كي مثلِ منه
كي از چشاش خون ميباره
كدوم سه ساله
شبيه من لكنت داره
كدوم سه ساله
شبيه من چشماش تاره بابايي
لبهام بي حسّه، از بس كتك خوردم بابايي
كدوم سه ساله بابا صورت كبوده
شبي كه گم شدم زجر و سراغ من فرستادن
تا فهميدن دخترتم، شبيه تو من و زدن (۲)
بابا ، من الذي ايتمني (۳)
بعد يه عمر
خوش اومدي باباجونم
بعد يه عمر
تو بغل تو مهمونم
امشب و من
برات لالايي ميخونم بابا
لالايي بابا، تو كه بخوابي من ميخوابم
آخه بابايي زحمت دادم به عمه
عمه حلالم كن اگه، زدن تو رو بخاطرم
بابايي دنبالم اومد ، ديگه راحت ميشي ازم (۲)
بابا ، من الذي ايتمني (۳)
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.👇
.
#غزل
#امام_زمان
#لقد_طال_الانتظار:
امیدوار وصالیم و خسته از دوری
شکسته آینه ی دل!شکسته از دوری
نخواست از سرِ صِدقش کسی ظهورت را
نگشت حال زمانه خجسته از دوری
به انتظار تو باید که ایستاد ای یار
نمی شود بنویسم نشسته از دوری
هوای سینه گرفته! بیا و بازش کن
دوباره پنجره ای را که بسته از دوری
گناه من چه زیاد و اجل چه نزدیک است
کتاب عمر نیایی گسسته از دوری
هزار عاشق مجنون که ندبه خوان بودند
شدند کشته ی تو دسته دسته از دوری
محمدحسین مهدی پناه ✍
جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱
پ ن؛ ثواب این غزل هدیه به روح مطهر مرحوم #ایت_الله_ناصری باشد که در آخرین جمعه ی ماه محرم۱۴۰۱ به دیدار محبوب شتافتند.فاتحة مع الصلوات
.
.
#شور
#امام_حسین
چشم من خیره به عکس حرمه
هر چقدر گریه کنم بازم کمه
دل من غصه ی دیروزو نخور
چشم بهم بذاری باز محرمه
رو سرم سایه ی سرخ پرچمه
تو چشام بارون اشک نم نمه
خودتو دوباره آماده بکن
چشم بهم بذاری باز محرمه
عمریه دل بی تابم شده به غمت وابسته
با عشق و صفا زنجیر میزنه پدرم تو دسته
من قربون اون سوز ناله ی روضه ی حاج فیروز
میگف یا حسین از سوز دلش با صدای خسته
کل یومٌ عاشورا ، کل عرضٍ کربلا
یا سفینه النجات ، یا معز الاولیاء
... آقام آقام یا حسین ، آقام آقام یا حسین ...
روضه خون تو واسم محترمه
شاعر حریم تو محتشمه
دل من غصه نخور آروم باش
چشم بهم بذاری باز محرمه
این که نوکر تواَم مسلمه
میدونی دوسِت دارم یه عالمه
عمر ماست که میگذره تو این مسیر
چشم بهم بذاری باز محرمه
تو سینه زنی با ذکرت آقا مست نامت میشم
ایشالا آقا عمری باشه من پیر غلامت میشم
میذارم واست پای روضه هات جوونیمو آقا
با اذن تو من عبد ساقیِ با مرامت میشم
یا سید الشهداء ، اَنت مصباح الهدی
اَنت فی قلبی حسین ساکن کرب و بلا
... آقام آقام یا حسین ، آقام آقام یا حسین ...
#محرم_1399
#شور
👇
مداحی آنلاین - چشم من خیره به عکس حرمه - جواد مقدم.mp3
3.99M
🏴 #وداع_با_محرم
🔳 #شور #جاماندگان #اربعین
🌴چشم من خیره به عکس حرمه
🌴هر چقدر گریه کنم بازم کمه
🎤 #جواد_مقدم
4_5792190348469996712.mp3
2.69M
#شور_لطمه_ای #اسارت
#اسارت_آل_الله
#ریختن_رو_سرم
☑️بند اول
ریختن رو سرم توی شهر شام
خاکستر و خاک مَردم از رو بام
نامردا
ما رو میزدن تووهر جا
توی کوچه ها توو بلوا
حسین جانم
حرومیا تو اون شلوغیای شهر شام
بردن مارو کشون کشون میون ازدحام
بادست بسته تا می افتادیم روی زمین
میخندیدن به اشکامون جماعت عوام
وای از بی رحمی محله ی یهودی
یه شهری دشمن و یه آشنا نبود
غریب مادرم
☑️بند اول
توو هر گذر و توی هر بازار
می بردنمون با هزار آزار
بی شرما
مارو میزدن بی رحما
توی آتیش و اون گرما
حسین جانم
یه عده مارو میزدن توو هر مسیر و راه
یه عده هم مارو زدن با شلاق نگاه
از گرد و خاکسترای مردم بی حیا
ببین که صورتای همه شده سیاه
سنگای شامیا
بود هدف لبت
خطا میرفت میخورد
به سر زینبت
غریب مادرم
💠💠💠
#مجید_مرادزاده
.
4_5792190348469996711.mp3
1.69M
#زمزمه
#اسارت #حضرت_زینب
#سنان_داره
☑️بنداول
سرت رو نیزه ی بلنده
حرمله دستامو میبنده
سنان داره بهم میخنده
داداش می زدن به بچه هات هی حرف بد
داداش گاهی با سیلی و گاهی با لگد
داداش ای وای
داداش وقتی میزدن به ما زخم زبون
داداش میزدن ما رو چوب و تازیون
داداش ای وای
حسین حسین(ع)
☑️بند دوم
ببین دیگه پیر شده زینب (س)
از زندگی سیر شده زینب (س)
دیگه زمین گیر شده زینب (س)
ای وای
نیزه دارت نیزه تو تکون میداد
ای وای
سر پر خون تو هی نشون میداد
ای وای
حرمله خیلی میده ما رو عذاب
ای وای
داره هی آب میخوره جلو رباب(س)
داداش ای وای
حسین حسین(ع)
💠💠💠
#مجید_مرادزاده
.
.
#مربع_ترکیب
#اول_صفر
#ورود_به_شام
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️
صدای هلهله ی مستدام می آمد
عزیز فاطمه در شهر شام می آمد
سری به نیزه درین ازدحام می آمد
چقدر سنگ بسویش ز بام می آمد
"امان ز دیده ی خونبار خواهر ارباب
خدا کند نخورد سنگ بر سر ارباب"
◾️◾️◾️
لب حسین درین شهر خیزرانی شد
فقط نه لب ، سر و رویش پر از نشانی شد
به خانواده ی خورشید ، بد زبانی شد
چقدر عمه ی سادات قد کمانی شد
"یکی به نیزه بَرَد نور هر دو عینش را
یکی گرفته به کف خاتم حسینش را"
◾️◾️◾️
به کاروان اسیران اشاره می کردند
مخدرات حرم را نظاره می کردند
نظر به دختر بی گوشواره می کردند
چه خنده ها که به حالش دوباره می کردند
"امان ز شام و ازین رسمهای دورانش
ز پایکوبی و شادیِ نیزه دارانش"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
یکی به دستِ میان طناب می خندید
به رویِ سوخته در آفتاب می خندید
یکی به صورت از خون خضاب می خندید
یکی به گریه ی خونِ رباب می خندید
"رباب هست و دل خون چشم گریانش
که جان به لب شده از ماتم علی جانش"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دوباره بر سر نی گیسویی پریشان شد
دوباره دخترکی بیقرار و گریان شد
رسید زجر و گلی مثل بید لرزان شد
سه ساله ای بدنش تازیانه باران شد
"رقیه بود و کبودیِ مانده بر رویش
شبیه مادر پهلو شکسته پهلویش...
#اسارت #شام
.
.
#زمینه #شام #اسارت
#اول_صفر
#ورود_به_شام
🖊 #امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️◾️
دستامون بین طناب
دلها غرق اضطراب
آستینای پاره مون
برامون شده حجاب
"میخندن
به لباس پاره مون میخندن
سرتو میدن نشون میخندن
شمر و زجر و ساربون میخندن"
خودت هم اینو خوب میدونی
که ما رو کشته این نگاها
الهی از رو نیزه هاشون
سرت نیفته زیر پاها
"حسین من غریب مادر"
◾️◾️◾️
بین کوچه و بازار
خنده ی تلخ اشرار
زمین میخوریم همه
جلو چشمای اغیار
"میریزن
رو سرِ ما آتیش و خاکستر
پیرهن تو ای غریبِ مادر
دست به دست میچرخه بین لشکر
اگر چه غرق تازیونه
شده تموم پیکرامون
همه مواظبیم برادر
نیفته چادر از سرامون
"حسین من غریب مادر"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
میریزن رو سرمون
سنگ از رو پشت باما
رقیه رو میزنن
میون ازدحاما
واویلا
غرق تاوله تموم پاهاش
چقدر کبوده پای چشماش
طفلکی شونه نمیشه موهاش
هزارتا رنج و غصه دیده
ازین کوفه و شام ظالم
برای دخترت نمونده
نه گوشواره نه گوش سالم
"حسین من غریب مادر"
.👇
.
#نوحه #شام #اسارت
#اول_صفر
#ورود_به_شام
🖊 #به_قلم_امیر_قربانی_فر
◾️◾️◾️
امان ازین شام بلا واویلا
سر حسین به نیزه ها واویلا
بشکسته ، بر سر نیزه سر او
گریانی ، شده چشم خواهر او
"واویلا ، یاحسین غریب مادر"
◾️◾️◾️◾️
ز دیده ها خون جگر غلتیده
پای همه پر آبله گردیده
بازارِ شام و گریه های خواهر
جان بر لب شده از داغ برادر
"واویلا ، یاحسین غریب مادر"
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
کنار نیزه ی سرش می خندند
به گریه های خواهرش می خندند
می بیند با دلی شکسته خواهر
که مجروح شده ابروی برادر
"واویلا ، یاحسین غریب مادر"
👇.
.
#اول_صفر
#ورود_به_شام
#دروازه_ساعات
بر زینب مظلومه شب تار رسیده
ناموس خدا بر سر بازار رسیده
دروازه ی ساعات پراز مردم شامی است
برگوش همه خنده ی انظار رسیده
از کرب وبلا وسفر کوفه سوی شام
یک قافله با چشم گهربار رسیده
برسوختگان در عوض تسلیت وگل
هم آتش وخاکستر وهم خار رسیده
برعترت پیغمبر اسلام دراین شام
از قوم یهودی غم وآزار رسیده
ای وای زحال دل زینب که دگربار
برنیزه سر سید ابرار رسیده
ترسم فکند از سرنیزه به زمینش
سنگی که به پیشانی سردار رسیده
دیدند که چون حجله ی خون کرده رخش را
تیری که به چشمان علمدار رسیده
با خواندن قرآن تو ای ناطق قرآن
مرهم به دل خسته وبیمار رسیده
بنویس «وفایی» که پی محو ستمگر
زینب نه ، بگو حیدر کرار رسیده
#سید_هاشم_وفایی
.
.
#اسارت
#پنجم_صفر
شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست
آی مردم! یار را گم کرده ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست
از عذاب بچهء نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست
ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم
خانه ها ویران شده خانی که نیست
جای من را بر کس دیگر مده
چون که می ترسم از الآنی که نیست
معنی ناز و ادای نوکرت
هرچه باشد جز پشیمانی که نیست
مورم و جاروکش این روضه ام
کار دارم با سلیمانی که نیست
چون که مجنون حسینم شیعه ام!
بی خیال هر مسلمانی که نیست
در میان سفرهء ارباب مان
بی رقیه خیر و احسانی که نیست
ناخنش افتاد و با زحمت کشید...
شانه بر موی پریشانی که نیست
گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ
ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟
آخرش با آن دهان خونی اش
بوسه زد بر جای دندانی که نیست
#امام_زمان_عج
#حضرت_رقیه_س
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#حضرت_رقیه سلام_الله_علیها
خیلی جگر سوز است احوال رقیه
از کربلا بدتر شده حال رقیه
حوریه ای که از نفس افتاده دیگر
جای لگد مانده ست بر بال رقیه
فریاد میزد اهل خیمه عمه زینب
زجر و سنان افتاده دنبال رقیه
کوثر شدن زخمی شدن بر آب رفتن
از دار دنیا بوده اموال رقیه
از لحظه پرواز بابا روی نیزه
چشم تر و حسرت شده مال رقیه
از پهلوی زخمی او فهمیده زینب
مانند زهرا بوده اقبال رقیه
مقتل نوشته با سر باباش جان داد
کنج خرابه بوده گودال رقیه
داغ رقیه پشت زینب را کمان کرد
روی مزارش گریه های بیکران کرد...
✍محمد حبیب زاده ۴۰۱/۶/۶
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.