#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
#رمضان
#غزل
(من حاضرم قسم بخورم دوست داریام)
کابوس نیست اینکه من از خود فراریام
عینِ خودِ عذاب شده بیقراریام
لبتشنهتر ز بوتۀ خشکیده در کویر
چشم انتظار بارش ابر بهاریام
در شأن کبریایی تو نیست ای خدا
راضی شوی که خلق ببینند خواریام
تو مهربانترینی و آقاتر از همه
بگذر ز من! به حقِّ همین اشکِ جاریام...
آنی مرا رها کنی از دست رفتهام
محبوب من! به دست چه کس میسپاریام؟
با آنکه در گناه و بدی غوطهور شدم
من حاضرم قسم بخورم دوست داریام
ای یارِ آنکه جز تو ندارد رفیق و یار
میخواهم از تو با همۀ شرمساریام -
- لا یمکن الفرار... مبادا خدای من!
یک آن مرا به حال خودم واگذاریام
شاعر: #مریم_سقلاطونی
.
.
#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
#امام_هشت
#مناجات ( #غزل ) -(ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی)
ما خیل بندگانیم، ما را تو میشناسی
هر چند بیزبانیم، ما را تو میشناسی
ویرانهایم و در دل گنجی ز راز داریم
با آنكه بینشانیم، ما را تو میشناسی
با هر كسی نگوییم راز خموشی خویش
بیگانه با كسانیم ما را تو میشناسی
آیینهایم و هرچند لب بستهایم از خلق
بس رازها كه دانیم ما را تو میشناسی
از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو میشناسی
از ظن خویش هركس، از ما فسانهها گفت
چون نای بیزبانیم ما را تو میشناسی
در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو
گلزار بیخزانیم ما را تو میشناسی
آیینهسان برابر گوییم هر چه گوییم
یکرو و یکزبانیم ما را تو میشناسی
خط نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو میشناسی
لب بسته چون حكیمان، سرخوش چو كودكانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو میشناسی
با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشیست گه غم
ما دُرد غم كشانیم ما را تو میشناسی
از وادی خموشی راهی به نیکروزیست
ما روزبه از آنیم ما را تو میشناسی
كس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم»
بهر كسان امانیم ما را تو میشناسی
@emame3vom
شاعر: #آیت_الله_سید_علی_خامنه_ای
#نجوای_مردم_ایران
فردا شب ساعت ۲۰
.
.
#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
#مناجات با_خدا -( خداا من گنهکارم، خودت گفتی که می بخشی )
@emame3vom
خدایا من گنهکارم، خودت گفتی که می بخشی
خودت گفتی که غفارم، خودت گفتی که می بخشی
خدا، بازار خوبانت از آن سمت است من اینجا
بساط معصیت دارم، خودت گفتی که می بخشی
مرا از مسجدت زاهد، مرا از میکده ساقی
برون کردند آواره ام، خودت گفتی که می بخشی
در این عالم که دزد دین لباس دوست پوشیده
کسی را جز خودت دارم؟! خودت گفتی که می بخشی
گنه کردم، غلط کردم! خطا کردم، نفهمیدم!
نده این قدر آزارم، خودت گفتی که می بخشی
دو راهی بهشت و دوزخ سمت صراط و قبر
به دست توست افسارم، خودت گفتی که می بخشی
خدا در ترکشم یک تیر ماند، آن هم حسین توست
حسین را دوست می دارم، خودت گفتی که می بخشی
دعای فاطمه روز جزا با دست عباس است
به دستان علمدارم، خودت گفتی که می بخشی
شاعر: #امیر_عظیمی
.
.
#اشعار_مناجاتی
#ماه_رمضان
یا رب و یا رقیه -(ما با سه ساله قدرِ خود را بیمه کردیم..)
@emame3vom
ما با سه ساله قدرِ خود را بیمه کردیم..
تقدیر ما باشد به دستان رقیه
آلوده ایم اما امید ما نمرده..
العفوهای ما و احسان رقیه
سوگند بر آن آب و نانی که نخورده..
افطارها هستیم مهمان رقیه
شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
.
.
#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
#زمینه مناجاتی -(من که غیر از خونه ی تو جا ندارم برم )
@emame3vom
من که غیر از خونه ی تو جا ندارم برم
یجوری دل بستم انگار پا ندارم برم
آه
میدونی بنده فراریت
غیر تو هیشکیو نداره
بعد تموم اشتباهاش
میاد به سمت تو دوباره
چه امیدی مگه دارم
به جز چشم خطاپوشت
دستمو باز میگیری تا
بیام بازم تو آغوشت
یه کاری کن برای من
خدای من خدای من
..........
میدونم وضعم خرابه که شدم از تو دور
ولی دارم شوقتو که میشه چشمام نمور
آه
غرق گناهم میدونم
اما تو داری هوامو
امید دارم که بزودی
قبول کنی توبه هامو
آبرومو بخر نگذار
که رسواشم تو این بازار
دوری از تو منو خیلی
میده آزار میده آزار
یه کاری کن برای من
خدای من خدای من
......
جان حیدر جان زهرا تو رو به زینبین...
بگذر از این بی سر و پا تو رو جان حسین
آه
تو رو به حق کسی که
منشأ خیر کثیره
همونی که روز محشر
دست گداشو می گیره
به حق اون شهیدی که
به راه تو گذشت از سر
ببخشم ای خدا امشب
تو رو جانِ علیْ اصغر...
یه کاری کن برای من
خدای من خدای من
شاعر: #گروه_شاعرانه_ها_سبک
🔊 دانلود سبک 👇👇👇
https://emam8.com/upload/sabks/98/4/53957_1398419095643_2496135.mp3
.
#اشعار_مناجاتی
#ماه_مبارک_رمضان
وداع با ماه مبارک رمضان -( در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست )
ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم
یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم
هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان
با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم
دارند سفره های تو را جمع می کنند
با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم
سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام
ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم
نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش
پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم
این حال خوش که سرزده در تار و پود من
ای کاش ماندگار شود در وجود من
تا اسمه دواست، دوا را گرفته ایم
تا ذکره شفاست ، شفا را گرفته ایم
این رحمت خداست که یاری نموده تا
دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم
شکر خدا که نیمهء ماه خدا به لب
ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم
با یاد لحطه لحطهء ارباب بی کفن
حتما برات کرببلا را گرفته ایم
والله این بزرگترین افتخار ماست
از دست او نشان گدا را گرفته ایم
داریم امید اینکه خدایی شدیم ما
تا سال بعد کرببلایی شدیم ما
وقت وداع با تو به هر حال می رسد
ماه خدا چه زود به شوال می رسد
این بنده با گناه به ماه خدا رسید
حالا به عید فطر سبکبال می رسد
شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت
شاید عزیز فاطمه امسال می رسد
شاید به کربلا نرسد دست ما دگر
اما به دامن علی و آل می رسد
فرقی نمی کند رمضان یا محرم است
هر جا رویم روضه به گودال می رسد
با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست
در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست
شاعر: #مهدی_مقیمی
#وداع_با_ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
.
.
#اشعار_مناجاتی
#ماه_مبارک_رمضان
وداع با رمضان (یکبار دگر وقت وداع رمضان شد)
وداع با رمضان
یکبار دگر وقت وداع رمضان شد
این ماه پر ازنور زهر دیده نهان شد
افسوس مه روزه وایام دعا رفت
در بدرقه اش اشک زهر دیده روان شد
بر چیده شده سفره ی پرفیض الهی
بیچاره همان بنده که بی بهره زخوان شد
ترک دل ما کرد دل آرام خدایی
ایام بهار دل هر بنده خزان شد
آن شوق غروب ودم افطار سرآمد
محروم زفیض سحری پیروجوان شد
ای کاش که یکسال دگر باشم وبینم
این ماه خدا بر سرمان نور فشان شد
شعر :اسماعیل تقوایی
شاعر: #اسماعیل_تقوایی
#وداع_با_ماه_رمضان
.
4_5841224800382486945.mp3
30.35M
همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم
به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد
به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت
میان پیکر تو نیزه هایشان جا شد
به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید
هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد
ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند
تنت میانه ی گودال چون معمّا شد
به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست
به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد
#مناجات #اشعار_مناجاتی #مناجات_با_امام_حسین #امام_حسین #شب_دهم_محرم #شب_عاشورا #عاشورا #شعر_ابتدای_جلسه #شعر_روضه_شب_عاشورا #سیدالشهدا #شعر_روضه_مقتل
4_5841224800382486944.mp3
26.68M
هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد
کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد
به روسیاه، همیشه تو آبرو دادی
همینکه رود به دریا رسید دریا شد
مگر نه اینکه شفا با دم حسین رسید
گدای خانه ی تو هرکه شد، مسیحا شد
دوباره پرچم سرخت بلند شد آقا
بساط گریه ی ما باز هم مهیّا شد
چه خاطرات خوشی که ز روضه ات دارم
همیشه حال خوشم بین روضه پیدا شد
همیشه نام تو را بردم و دلم لرزید
همیشه نام تو را بردم و گره وا شد
همیشه بدرقه ی راه کربلایی ها
دعای مادر پهلو شکسته، زهرا شد
مرا ببر، نبری می روم زدست حسین
چه می شود بنویسی برات امضا شد؟
همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم
به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد
به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت
میان پیکر تو نیزه هایشان جا شد
به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید
هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد
ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند
تنت میانه ی گودال چون معمّا شد
به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست
به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد
#مناجات #اشعار_مناجاتی #مناجات_با_امام_حسین #امام_حسین #شب_دهم_محرم #شب_عاشورا #عاشورا #شعر_ابتدای_جلسه #شعر_روضه_شب_عاشورا #سیدالشهدا #شعر_روضه_مقتل
#دعای_کمبل
#مناجات_با_خدا
من شدم بی کس شدم تنها بفریادم برس
خسته ام از بازی دنیا بفریادم برس
آمده شیطان زمین گیرم کند با لشکرش
تا نیفتادم هنوز از پا بفریادم برس
با گناهانم خودم قبر خودم را می کنم
#اشعار_مناجاتی
#مناجات_با_خدا
من شدم بی کس شدم تنها بفریادم برس
خسته ام از بازی دنیا بفریادم برس
آمده شیطان زمین گیرم کند با لشکرش
تا نیفتادم هنوز از پا بفریادم برس
با گناهانم خودم قبر خودم را می کنم
در سرازیری قبر اینجا بفریادم برس
هیچ چیزی بدتر از شرمندگی پیش تو نیست
یا بسوزانم همین جا یا بفریادم برس
حق همیشه با تو بوده ؛ آنکه بد کرده منم
خب بکش از من حساب اما بفریادم برس
عاقبت یک روز یک جایی به دردت میخورم
پس نکن دیگر مرا رسوا بفریادم برس
پیش زهرا آبرویم میرود کاری بکن
روز محشر نه، همین حالا بفریادم برس
هرشب جمعه بده کار مرا دست حسین
جان من قربان این آقا بفریادم برس
یا جوانی کردن من را همین امشب ببخش
یا بحق اکبر لیلا بفریادم برس
گفت: بابا من که گفتم ارباً اربا میشوی
بر سر نعشت شده دعوا بفریادم برس
میکشم زانو و میخندد به اشکم یک سپاه
ای عصای پیری بابا بفریادم برس
هیچ چیزی بدتر از شرمندگی پیش تو نیست
یا بسوزانم همین جا یا بفریادم برس
حق همیشه با تو بوده ؛ آنکه بد کرده منم
خب بکش از من حساب اما بفریادم برس
عاقبت یک روز یک جایی به دردت میخورم
پس نکن دیگر مرا رسوا بفریادم برس
پیش زهرا آبرویم میرود کاری بکن
روز محشر نه، همین حالا بفریادم برس
هرشب جمعه بده کار مرا دست حسین
جان من قربان این آقا بفریادم برس
یا جوانی کردن من را همین امشب ببخش
یا بحق اکبر لیلا بفریادم برس
گفت: بابا من که گفتم ارباً اربا میشوی
بر سر نعشت شده دعوا بفریادم برس
میکشم زانو و میخندد به اشکم یک سپاه
ای عصای پیری بابا بفریادم برس
#شب_جمعه
.