eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام استاد حجت الاسلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ▪️السلامُ علیکَ یا اولَ مَظلوم▪️ *تا قیامت براش گریه کنی بازم اول مظلومِ وا ...* و یا مَن اولَ غصبَ حقُه ... حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو ولی یک دم تو را نشناختند *شام غریبانه وا،باورت میشه امشب کسی نیامد شام غریبان برای علی بگیره؟!* رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند انبیا بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند بادو دسته بسته می بردند *عجب شد خونۀ علی،یه بستر غرق خون بچه ها دورش حلقه زدند،اما هر چی باشه همه محرمند کسی به اینا جسارت نکرد ... کسی دیگه گوشواره هاشونو نکشید ... کسی دیگه به اینا ناسزا نگفت ... خونشونو کسی آتیش نزد ... این یه شام غریبانه اما من دلم جای دیگه ست،این شام غریبان کجا؟!! امام مجتبی دونه دونشون رو داره ساکت میکنه،هم زینب،هم قمربنی هاشم،هم ابی عبدالله ... اما دلا بسوزه برای ابی عبدالله و شام غریبانش ... فقط من شعرشُ میخونم ببینم حالت شام غریبانی هست یا نه ...* غروب بود ُ زنی بی قرار تنها بود ... *هنوز که نگفتم این زن کیه ...* زنی زداغ برادر ، فکار ، تنها بود ... غروب بود و علمدار خفته و زینب ... میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود ... غروب بود و به مقتل برادرو زینب ... هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود ... *میترسم این یه بیتو بگم ، اماسفره ، سفرۀ علی ، کربلا هم اگر میرید همین سفره پهن باشه ...* غروب بود و رباب و صدای لالایی 2 کنار تربت یک شیرخوار ، تنها بود ... حسین ... حسین غروب بود و طناب و اسیری و زینب ... * نه نه بذار از این روضه دربیام ...* خلاصه این همه غم بود و زینب کبری ... میان لشگری از نیزه دار تنها بود ... محمل درست در وسط نیزه دارها یک ذره رحم در دل خود ساربان نداشت ... *این یه شام غریبان تو خیمۀ نیم سوخته،یه شام غریبانم کنار گودال برپاشد،پیغمبر و انبیا و اولوالعزم آمدن؛فاطمه و چهار زن بهشتی هم آمدند بماند؛چون قصۀ ربودن انگشترِ ...اما شام غریبانِ سوم رو بگم زن خولی میگه نیمۀ دل شب دیدم تنور خونم روشنه یا للعجب!! من که تنورو اول شب خاموش کردم،وارد اتاق شدم دیدم بانوان مجلله ای کنار تنورند،همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتن،خدایا این ها کین کنار تنور خانه ی من؟! دیدم این بانو خم شد یه چیزی رو از تنور خونم بیرون آورد؛اول شروع کرد این خاکسترا رو از سر او پاک کردن، اینها کین؟اونی که دست اون بانو هست چیه؟! با یه سلام این بانو جوابمو گرفتم،من تا حالا تو روضه هیچ جا ندیدم فاطمه به حسینش این جوری خطاب کنه ... فقط مال تنور خولیِ ... یه لحظه تصور کن این تنور خونه ها که روشن بود تا صبح خاکسترش داغ میموند ... اون رگ هایِ بریدهُ محاسن رو این خاکسترا .... بانو سر رو به سینه چسباند یه جمله گفت و غش کرد ... صدا زد : "السلامُ علیکَ یا شهید .... .
. قد قتل المرتضی کوفه پر از نوا شده،قدقتل المرتضی فرق علی دوتا شده،قدقتل المرتضی عرش خدا ندا دهدقدقتل المرتضی، عزا در آن بپا شده،قدقتل المرتضی یتیم کوفه غم زده قد قتل المرتضی دوباره بی غذا شده قدقتل المرتضی نخل بدون باغبان قدقتل المرتضی به حال خود رها شده قدقتل المرتضی زینب خون جگر ببین قدقتل المرتضی پدر زاو جدا شده قد قتل المرتضی کوفه به سوگ او غمین قد قتل المرتضی کوفه چه بی صفا شده قد قتل المرتضی پیر جزامی بنگر قد قتل المرتضی بیکس وبینوا شده قد قتل المرتضی همدم چاه کوفه کو قد قتل المرتضی حاجت او روا شده قد قتل المرتضی فزت برب نوای او قد قتل المرتضی در ره دین فدا شده قدقتل المرتضی شاعر : اسماعیل تقوایی✍ .
. کوفه بدون بابا کوفه بدون تو چه دلگیر است بابا قلبم به آه و ناله زنجیر است بابا هجران تو برده تمام طاقتم را رویم چنان روی زنی پیر است بابا طفل یتیم کوفه بهرت بیقرا ر است اشک از دوچشمانش سرازیرست بابا مسکین کوفه چند روزی نان نخورده چشم انتظار تو به شبگیر است بابا مرغ سحر از روز ضربت خوردن تو بی بال وپر گشته زمین گیر است بابا چندیست باغ نخل تو بی باغبان است رنگ خزان درباغ تصویر است بابا آن فزت رب الکعبه ی هنگام مرگت مظلومی ات را نیک تفسیر است بابا هرجای کوفه یک نشانی از تو دارد دل بر نشانهای تو درگیر است بابا کوفه برایم جای ماندن نیست دیگر هجرت به دیگر جای،تدبیر است بابا بعد تو بیند دخترت داغ فراوان برزینبت اینگونه تقدیر است بابا کرببلا یاری نما تو زینبت را آندم که در دل غم به تکثیر است بابا شاعر : اسماعیل تقوایی✍ .
. رفته از دنیا حضرت حیدر دخترش زینب می زند بر سر تازه شد داغ مادرش زهرا بار دیگر شد غمزده مضطر یا علی مظلوم یا علی مظلوم یا علی مظلوم یا علی مظلوم۲ _____________ یار یتیمان رفته از دنیا یتیم کوفه بیکس وتنها پیر جذامی بی غذا مانده گرید در هجر حضرت مولا یا علی مظلوم.... ____________ خم شده از غم نخل نخلستان زار وگریانند جمله ی یاران چاه نخلستان همدم ندارد همدمش رفته دیدار جانان یا علی مظلوم...... ______________ زهرا در جنت چشم انتظارست ازغم حیدر او بیقرارست پایان هجرش با مرتضی شد مشتاق دیدار روی یار است یا علی مظلوم.... شاعر:اسماعیل تقوایی✍ .👇
. ♦️♦️دفن پنهانی امیرالمومنین(ع) در قبر آماده شده توسط نوح نبی ۱-خبرى است كه عباد بن یعقوب رواجنى از حیان بن على عنزى روایت كند كه گفت: یكى از غلامان على علیه السّلام براى من حدیث كرد كه چون هنگام مرگ أمیر المؤمنین علیه السّلام فرا رسید به حسن و حسین علیهما السّلام فرمود: «آن گاه كه من از دنیا رفتم، مرا بر تابوتى حمل كنید و از خانه بیرون برید، و شما دنبال تابوت را بگیرید زیرا كه جلوى آن برداشته شود، و (دیگران) رنج برداشتن جلوى آن را از گردن شما كفایت كنند، سپس جنازه مرا بغریین (كه نام همین زمینى است كه اكنون قبر مطهر آن حضرت در آن واقع است، و برخى گفته‏ اند نام دو عمارت و بنا بود كه در نجف قرار داشته است) ببرید، در آن جا سنگ سفید درخشانى خواهید دید همان جا را بكنید (و حفر كنید) و در آنجا لوحى مى‏ بینید، پس مرا در همان مكان به خاك بسپارید.» گوید: همین كه آن حضرت از دنیا رفت پیکر مطهرش را برداشتیم و از خانه بیرون بردیم (و چنانچه فرموده بود) ما دنبال تابوت را گرفته بودیم و جلوی آن خود برداشته شده بود، و ما صدائى آهسته چون كشیدن درختى بر زمین مى‏ شنیدیم تا به غریین رسیدیم، در آن جا سنگ سفیدى دیدیم كه درخشندگى داشت، آنجا را كندیم لوحى دیدیم بر آن نوشته بود: «این جایى است كه نوح براى على بن ابى طالب علیه السّلام ذخیره كرده» پس ما آن حضرت را در آن مكان دفن كرده برگشتیم، و از این بزرگداشت و اكرام خداوند نسبت به أمیر المؤمنین خورسند بودیم، پس جمعى از شیعیان كه به نماز بر جنازه آن حضرت نرسیده بودند، و ما جریانى را كه دیده بودیم و اكرامى كه خداى عزوجل نسبت به أمیر المؤمنین علیه السّلام فرموده بود براى آن ها باز گفتیم، آن ها گفتند: ما هم دوست داریم آنچه را شما در باره آن بزرگوار دیده‏ اید ما نیز به چشم خود ببینیم، به آنها گفتیم: طبق سفارش و وصیت خود آن حضرت جاى قبر پنهان شده، آنها (به این سخن توجه نكردند) بدان سو رفتند و بازگشتند، و گفتند: ما آنجا را كندیم و چیزى نیافتیم. ۲- محمد بن عماره از پدرش از جابر بن یزید الجعفى حدیث كند كه گفت: از حضرت باقر محمد بن‏ على علیه السّلام پرسیدم: أمیر المؤمنین علیه السّلام در كجا دفن شد؟ فرمود: در ناحیه غریین پیش از سپیده دم به خاك سپرده شد، و حسن و حسین و محمد (حنفیه) فرزندان آن حضرت، و عبد اللَّه بن جعفر (برادر زاده‏ایش، این چهار تن) وارد قبرش شدند (و جنازه را در قبر گذاردند). 📚منبع: الارشادفي معرفة حجج الله علي العبادج١،ص٢۵ ۱۴۴۳ .
. ‌‌‌💢 روضه جانسوز شام غریبان امیر المومنین علی علیه السلام گریز شام غریبان و تنور خولی 💢 *تا قیامت براش گریه کنی بازم اول مظلومه وا ...* و یا من اول غصب حقه ... حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو ولی یک دم تو را نشناختند *شام غریبانه وا،باورت میشه امشب کسی نیامد شام غریبان برای علی بگیره؟!* رهبر افلاکی و از خاکیان خاکی تری هم ملائک هم بنی آدم تو را نشناختند انبیا بودند از آدم همه در سایه ات لیک جز پیغمبر خاتم تو را نشناختند در کنار خانه ات بر همسرت سیلی زدند ای فدای غربتت گردم تو را نشناختند بادو دسته بسته می بردند سوی مسجدت *عجب شام غریبانی شد خونه ی علی،یه بستر غرق خون بچه ها دورش حلقه زدند،اما هر چی باشه همه محرمند کسی به اینا جسارت نکرد ... کسی دیگه گوشواره هاشونو نکشید ... کسی دیگه به اینا ناسزا نگفت ... خونشونو کسی آتیش نزد ... این یه شام غریبانه اما من دلم جای دیگه ست،این شام غریبان کجا؟!! امام مجتبی دونه دونشون رو داره ساکت میکنه،هم زینب،هم قمربنی هاشم،هم ابی عبدالله ... اما دلا بسوزه برای ابی عبدالله و شام غریبانش ... فقط من شعرشو میخونم ببینم حالت شام غریبانی هست یا نه ...* غروب بود و زنی بی قرار تنها بود ... *هنوز که نگفتم این زن کیه ...* زنی زداغ برادر ، فکار ، تنها بود ... غروب بود و علمدار خفته و زینب ... میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود ... غروب بود و به مقتل برادرو زینب ... هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود ... *میترسم این یه بیتو بگم ، اماسفره ، سفره ی علی ، کربلا هم اگر میرید همین سفره پهن باشه ...* غروب بود و رباب و صدای لالایی 2 کنار تربت یک شیرخوار ، تنها بود ... حسین ... حسین ... غروب بود و طناب و اسیری و زینب ... * نه نه بذار از این روضه دربیام ...* خلاصه این همه غم بود و زینب کبری ... میان لشگری از نیزه دار تنها بود ... محمل درست در وسط نیزه دارها یک ذره رحم در دل خود ساربان نداشت ... *این یه شام غریبان تو خیمه ی نیم سوخته،یه شام غریبانم کنار گودال برپاشد،پیغمبر و انبیا و اولوالعزم آمدن؛فاطمه و چهار زن بهشتی هم آمدند بماند؛چون قصه ی ربودن انگشتره...اما شام غریبان سوم رو بگم زن خولی میگه نیمه ی دل شب دیدم تنور خونم روشنه یا للعجب!! من که تنورو اول شب خاموش کردم،وارد اتاق شدم دیدم بانوان مجلله ای کنار تنورند،همه زیر بغل یه خانمی رو گرفتن،خدایا این ها کین کنار تنور خانه ی من؟! دیدم این بانو خم شد یه چیزی رو از تنور خونم بیرون آورد؛اول شروع کرد این خاکسترا رو از سر او پاک کردن، اینها کین؟اونی که دست اون بانو هست چیه؟! با یه سلام این بانو جوابمو گرفتم،من تا حالا تو روضه هیچ جا ندیدم فاطمه به حسینش این جوری خطاب کنه ... فقط مال تنور خولیه ... یه لحظه تصور کن این تنور خونه ها که روشن بود تا صبح خاکسترش داغ میموند ... اون رگ های بریده و محاسن رو این خاکسترا .... بانو سر رو به سینه چسباند یه جمله گفت و غش کرد ... صدا زد : "السلام علیک یا شهید ... ✅استاد حجت الاسلام میرزا محمدی .
. بسم الله الرحمن الرحیم یا مولاه نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان علی و ای به قربان علی سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی من که شبها می‌رسم تا صبح بارانی شوم چشم خود را می‌سپارم دستِ باران علی عرش هم حتی ندارد بی نیازیِ مرا مادرم زهرا بزرگم کرده  با نان علی خوش بحال بچه‌های بی کَسِ آن روزها حسرت ما هست  و خوابی روی دامان علی مثلِ زینب  مثلِ عباس است  مثل اکبر است هرکه امشب می‌شود پاره گریبان علی یک طرف ام‌البنین و یک طرف سوزِ رباب گریه‌ی ما را در آورده شبستان علی گوشه‌ای پیراهن بابای خود را باز شُست ام‌الکثوم است و این شامِ غریبان علی مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن آه می‌سوزد جگرهای پریشان علی وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی خضر اُفتاده زمین  جبریل اُفتاده زمین اصلا امشب می‌شود این خانه ویران علی اینطرف دست حسن ، آنسو حسین بی کفن یک کفن را می‌کشند آرام بر جان علی سر به تابوتِ پدر می‌زد حسن می‌زد حسین وای از عباس و از تشییع پنهان علی بعد از این باید برای کربلا آماده شد آخرین روز است زینب بود مهمان علی آخرین حرفی که می‌زد با یتیم کوفه بود گفت روزی می‌رسند اینجا یتیمان علی کوفه  بعد از من مدارا کن  تو با سرنیزه هات کوفه جان زینب و جان تو و جان علی مجلس نامحرم طشت زر  و جانم حسین کاش جایش بشکند آنروز دندان علی * * "ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن"* نام ما ثبت است از اول به دیوان علی هر زمانی که نجف می‌خواهم اما جور نیست با قطاری می‌روم سمت خراسان علی با علی ما آمدیم با علی جان می‌دهیم خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی حافظ* (حسن لطفی ۴۰۱/۰۲/۰۳) .
. بیابان نجف را غم گرفته در آنجا فاطمه ماتم گرفته علی جانم علی جانم علی جانم غریبانه غریبانه شبانه کجا بردند علی را مخفیانه علی جانم علی جانم علی جانم یتیمان نیمه شب بابا کجا رفت ابر مرد جهان تنها کجا رفت علی جانم علی جانم علی جانم  بشر  را رهنما حق را ولی کو بپرسند از حسن قبر علی کو علی جانم علی جانم علی جانم   *** ناله کن اى دل به عزاى على گریه کن اى دیده براى على کعبه ز کف داده چو مولود خویش گشته سیه پوش عزاى على عمر على عمره مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على دیده زمزم که پر از اشگ شد یاد کند، زمزمه‏هاى على تیغ شهادت سر او را شکافت کوفه بود، کوه مناى على عالم امکان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على نیست هم آغوش صبا بعد از این پیک ظفربخش لواى على منبر و محراب کشد انتظار تا که زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه که محروم شد امشب دگر چشم یتمیان ز لقاى على مانده تهى سفره بیچارگان منتظر نان و غذاى على واى امیر دو سرا کشته شد خانه غم گشته،سراى على پیش حسین و حسن و زینبین خون چکد از فرق هماى على خواهم اگر ملک دو عالم حسان از دل و جان باش گداى على .
. غسل علی با اشکِ چشمِ مجتبی بود خونابه ها جاری ز فرقِ مرتضی بود هِی دستمال آورد هِی پیچید سر را هِی شُست ، هِی بوسید رخسار پدر را یاد شبی، کز پهلویی خوباب می ریخت بر پیکری مضروبه ، اَسما آب می ریخت ای وای از این ماجراهای شبانه تکرار شد ، تشییع و دفنی مخفیانه وقت کفن کردن، کفن دستِ حسن بود اما نگاهش بر نگاهِ بی کفن بود انگار زینب صحبت از گودال بشنید از پیکری که می شود پامال بشنید با ناله زینب ز دلها صبر می رفت تابوت پیشاپیش ، نزد قبر می رفت ماهِ نجف تابید و صحرا منجلی شد دستی برون از قبر ، چون دستِ علی شد گفتا حسن : انگار بابا در نقاب است ! یا لَلعَجب اینکه جمال بوتراب است ! با یادِ دفنِ مادرِ پهلو شکسته حالا حسن در ماتمِ بابا نشسته آنکه دو چشمش روضه می خوانَد حسین است جسمی که بی سر بر زمین مانَد حسین است ای بی کفن ، روزی به پیش چشمِ زهرا جسمِ تو بی غسل و کفن مانَد به صحرا اینگونه می گردی تو تشییعِ جنازه بر پیکرت ده تا سوار و نعلِ تازه پایینِ مقتل در نظاره مادرِ تو بالای خواهرِ تو .
خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند به آسمان حسینش ستاره زینب ماند گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند یتیم شد حسن و شد غریب تر ، اما برای تشت و غم بی شماره زینب ماند اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر همین که کرد برادر اشاره زینب ماند  گرفت شعله به دامان دختری تنها بدون یافتن راه چاره زینب ماند علی کجاست ببیند که یکه و تنها میان حمله ی چندین سواره زینب ماند  تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت کنار دختر بی گوشواره زینب ماند تمام دلخوشی زینبش سر نیزه خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند سید حجت بحرالعلومی ................ . نخل خرماست خم و سر به گريبان علي است شب قدر است وَ يا شام غريبان علي است چشم ما پر شده از خون دل شير خدا دل ما قطعه اي از تربت پنهان علي است بوي زهرا رسد از خاک بيابان نجف امشب اي اهل نجف فاطمه مهمان علي است پاي هر نخل که در کوفه مناجات کنيد جاي خون جگر و ديده ي گريان علي است بعد از اين شب چه شب عيد بيايد چه عزا همه شبها شب اشک و شب هجران علي است گر چه در سجده علي کشته شد از شدت عدل عدل يک لاله ي خندان ز گلستان علي است کرم و جود و جوانمردي و آقايي بين قاتل جان علي دست به دامان علي است يک طرف فاطمه ، يک سو فقرا چشم به راه يک طرف پير زني منتظر نان علي است خاک ، دلباخته ي سجده ي طولاني او چاه دلسوخته ي سينه ي سوزان علي است کاسه ي شير يتيمان همه شد کاسه ي اشک سيل خون است که در چشم يتيمان علي است ✍ ......................... . شیـر لازم نیست بابایم شفایش را گرفت           روضه یکبار دگر در خانۀ ما پـا گرفت ضربۀ شمشیـر مثـل میـخ در برّنـده بود          میخ در مادر گرفت و تیغ کین بابا گرفت نیمه شب دور از نگاه شوم این همشهریان           باز هم تابوت بر دوش غریبان جا گرفت مثل مـادر مخـفـیـانه رفت از خـانه پـدر           شیر از شمشیر حکم وصل دلبر را گرفت قـد کـمـان درمان پیـشانیِّ زخمیّـش شده           استخوان و عقده را از حلق حق زهرا گرفت چشم امّید یتیمان چشمهایش بست و رفت           دست دنـیا از دل غـمـدیـده ام دنیا گرفت کوفۀ امروز یک شمشیر در مسجد کشید           صدهزاران تیر و تیغش راه عاشورا گرفت دست بر شمشیر فتنه بُرد در کرب و بلا           دست آن طفلی که از بابا علی خرما گرفت .
روضه شب بیست ویکم شهادت امیرالمومنین. حاج میثم مطیعی به نقل از محمّد بن حنفيّه پسر امیرالمومنین میگه وقتی شب بيست‏ويكم شد ، دومين شب حادثه بود پدرم فرزندان و خانواده خود را جمع كرد و با آنان خداحافظى نمود ...میگه آب و غذا آورديم اما چيزى ننوشيد.قربون لب تشنه برم مولا، به لب‏هايش نگاه كرديم، داره ذكر خدا رو میگه، پيشانى‏اش شروع کرد عرق کردن امیرالمومنین با دست خود آن را پاك مى‏كرد. گفتم: بابا چرا دست بر پيشانى مى‏كشى؟.فرمود: «پسرم! از جدّت پيامبر خدا شنيدم كه مى‏فرمود:" مومن وقتی مرگش نزدیک میشه پيشانى‏اش عرق مى‏كند و ناله‏اش آرام مى‏گيرد"». شروع کرد همه بچه هارو از کوچیک وبزرگ به اسم صدا زدن شروع کرد. با همه خداحافظى کردن و آنان مى‏گريستند.امام حسن فرمود بابا چیکار میکنی فرمود: حسن جان يك شب پيش از اين حادثه، جدّت پيامبر خدا را در خواب ديدم. به‏او گفتم یا رسول الله این امت خیلی من واذیت کردن،خیلی من علی و خار کردن . فرمود:" نفرينشان كن". گفت منم شروع کردم دعا کردن خداوندا! بدتر از مرا جايگزين من در ميان آنان كن و بهتر از اينان را براى من برگزين. به من فرمود:" خداوندْ دعايت را پذيرفت. سه روز ديگر تو را پيش ما مى‏آورد". حالا سه روز گذشته است وقته رفتنه گفت دارم میبینم بعد من چه می‌کنند با شما یه وقت نگاهش و برد سمت حسین حسین من تو شهید این امتی صبر کن خدا قضاوت میکنه بعد اینکه با حسین حرف زد بیهوش شد نقل می‌کنند نمیدونند امیرالمومنین چی دید که بیهوش شد میگن شاید یکی از صحنه های کربلا جلوش متمثل شد شاید امیرالمومنین این صحنه رو دید اون لحظه ای که زینب اومد بالا گودی قتلگاه با صدای سوزناک صدا زد حسین چه کردی با قلب خواهر یه وقت دو دست رو سر گذاشت صدا زد وا محمدا رسول خدارو صدا کرد این حسین توست آغشته در خون مقطع الاعضا به هوش آمد چشمانش را به چهره همه خانواده‏اش گرداند سپس رو به قبله شد،،گفت: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه، وحده لا شريك له و أشهدُ أنّ محمّدا عبده و رسوله». سپس جان داد. صدا ناله زینب بلند شد حسن ناله میزنه حسین ناله میزنه خونه علی بوی مرگ گرفته دختراش سر به دیوار گذاشتند گریه میکنند اما من ميگم یا امیرالمومنین یادت میاد اون روزی که زهرا رو دفن کردی؟ وقتی بچه ها رو از کنار قبر زهرا بلند کردی بزار اینجا یه روایت وبگم یا امیرالمومنین اونشب که بی بی رو دفن کردی روایت میگه همچین که کار دفن تمام شد دست از خاک برداشت دست هارو بهم زد خاک ها رو از دست تکان داد یا امیرالمومنین قربونت برم روایت میگه غم واندوه به قلب علی هجوم آورد قربون نالت برم اینجور ناله میزنی علی خیبر شکن شروع کرد های های گریه کردن اینجا بچه هاشو بلند کرد بچه ها بلند شید بریم خونه یه چیزی برام سوال وقتی علی وبچه ها به کوچه بنی هاشم رسیدند چه حالی پیدا کردند وقتی به آستانه ی در رسید وقتی در نیم سوخته رو باز کرد قطرات خون زهرا رو دید الهی بشکنه دست مغیره .
Shab22_Razaman1402_Mirzamohamadi.mp3
9.07M
🏴 السَّلامُ عَلیکَ یا أَمِير الْمُؤْمِنِين 🔊 حیف مولا مردم عالم تو را نشناختند دم زدند از تو ولی یک دم تو را نشناختند... ◾️روضه شام شب بیست و دوم ماه مبارک رمضان 🎤 حجت الاسلام
. 🔸شب بیست و دوم مناجات خوانی ماه مبارک رمضان 📆 چهار شنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🔷 کربلایی 🔊 بخش اول | سخنرانی حجت الاسلام کریمی 🔊 بخش دوم | آمدم روی خطا خط بکشم 🔊 بخش سوم فراز های دعای ابوحمزه ثمالی 🔊 بخش چهارم | وای مادر بال تو گره به میخ در زدند 🔊 بخش پنجم | نامه ای از حیدر برای مالک اشتر 🔊 بخش ششم | نور بباره به قبر پدر مادرا که عشق تورو توی دل ما گذاشتن .👇👇👇👇👇 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 امیرالمومنین(ع)-شام غریبان-میهمان فاطمه نخل خرماست خَم و سر به گریبان علی است شب قدر است و یا شام غریبان علی است چشم ما پر شده از خون دل شیر خدا دل ما قطعه ای از تربت پنهان علی است بوی زهرا رسد از خاک بیابان نجف امشب ای اهل نجف فاطمه مهمان علی است پای هر نخل که در کوفه مناجات کنید جای خونِ جگر و دیده ی گریان علی است بعد از این شب چه شب عید بیاید چه عزا همه شبها شب اشگ و شب هجران علی است گر چه در سجده علی کشته شد از شدّت عدل عدل یک لاله ی خندان زگلستان علی است کرم و جود و جوانمردی و آقایی بین قاتل جانِ علی دست به دامان علی است یک طرف فاطمه، یک سو فقرا چشم به راه یک طرف پیرزنی منتظر نان علی است خاک، دلباخته ی سجده ی طولانی او چاه دلسوخته ی سینه ی سوزان علی است کاسه ی شیر یتیمان همه شد کاسه ی اشک سیل خون است که درب چشم یتیمان علی است به پریشانی دل های پریشان "میثم" تا ابد امّت اسلام پریشان علی است استاد سازگار .
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب بی علی تاره حال یتیما زاره خداهم عزاداره چشا خیسه بارونه تاریکه دیگه خونه که دلا پریشونه شب شام غریبونه هوای کوچه ها گرفته علی رفت و تموم شهر با زینبش عزاگرفته (علی جانم ۲|علی علی علی علی جان) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ می ریزه حسینش آب به زیر نور مهتاب شده حسنش بی تاب بابارو کفن کردن دیگه تابوت آوردن کوچه هارو می‌گردن شب شام‌غریبونه چشا داره بارون‌می‌باره شب شام غریبونه کوفه دیگه علی نداره (علی جانم ۲|علی علی علی علی جان) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ یاد مادر افتادن جلوی در افتادن همه با سر افتادن چقده غریبونه علی می ره روشونه باسری که پرخونه شب شام غریبونه آقام علی خدا نگهدار دلاخونه دلاخونه آقام علی خدا نگهدار (علی جانم۲|علی علی علی علی جان) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/93159 👇
. مسجد کوفه شده / ساکت و سرد و خموش صوت دعای علی/  دیگر نیاید به گوش گرفته زهرا عزا / برای مولا علی یا علی و یا علی / یا علی و یا علی ..... نهان به زیر تراب / شد بدن بوتراب دگر یتیمان همه / گرسنه رفتن به خواب صدا زند کودکی / کو پدر ما علی یا علی و یا علی / یا علی و یا علی ..... حسن زداغ پدر / گریه و زاری کند حسین اشک غم از / دو دیده جاری کند به سینه و سر زند/  زینب کبری علی یا علی و یا علی / یا علی و یا علی ...... زینب با چشم تر / پدر پدر می کند به جای خالی او / تا که نظر می کند خانه ماتم شده / خانه مولا علی یا علی و یا علی /  یا علی و یا علی ..... بسته دو چشم ترِ / شاه ولایت شده ز دیدن قاتلِ /  فاطمه راحت شده با سرِ بشکسته رفت / دیدن زهرا علی یا علی و یا علی / یا علی و یا علی .👇
4_544575005292233310.mp3
2.38M
(ع) خداحافظ ای پهلوان شکسته خداحافظ ای مرد تنهای کوفه خداحافظ ای غربت جاودانه پس از تو غریب است شبهای کوفه حسین و حسن زینب و او کلثوم به خانه گرفتند شام غریبان و خوابید امشب دوباره گرسنه یتیمی شبیه تمام یتیمان تو ای خانه بردوش منزل مبارک چه خوش گشته ای راحت از اهل دنیا بخواب ای همیشه تو بیدار این شهر بخواب ای عزادار اندوه زهرا بخواب ای تماشاگر کوچه و در بخواب ای نظاره گر روی نیلی نیازی دگر نیست در گوش این چاه بخوانی که زهرای من خورده سیلی
. . ✍ رفته از دنیا حضرت حیدر دخترش زینب می زند بر سر تازه شد داغ مادرش زهرا بار دیگر شد غمزده مضطر یا علی مظلوم یا علی مظلوم یا علی مظلوم یا علی مظلوم۲ _________ یار یتیمان رفته از دنیا یتیم کوفه بیکس وتنها پیر جذامی بی غذا مانده گرید در هجر حضرت مولا یا علی مظلوم.... ________ خم شده از غم نخل نخلستان زار وگریانند جمله ی یاران چاه نخلستان همدم ندارد همدمش رفته دیدار جانان یا علی مظلوم...... __________ زهرا در جنت چشم انتظارست ازغم حیدر او بیقرارست پایان هجرش با مرتضی شد مشتاق دیدار روی یار است یا علی مظلوم.... شاعر:اسماعیل تقوایی✍ .👇
. سر باز کرده از جگرم زخم روزگار رفتی به سوی فاطمه بابای بیقرار! مادر که رفت، خانه شد آوار بر سرم آن خانه ی خراب، پس از تو شده مزار هم با عمامه ی سر تو گریه می کنم هم با لباس مادر و آن میخ نیشدار این پیرمرد بین خرابه چه میکند؟ یک شب ترا ندیده و مُرده از انتظار گرچه حسن، حسین، ابالفضل پیشم اند دارم در این خرابه دگر حال احتضار گفتی ز قاتلت که اسیر است بگذریم بعداً اسیر او بشوم میکنی چکار؟ جایت به سائلان، صدقه داده ام ولی دارم ز کوفیان نگرانی بیشمار امروز که ز کوچه گذشتم دلم شکست خوردم به خانه های یهودی بی اختیار وقتی که از حوالی بازار رد شدم ترسیدم از نگاه قماشی شرابخوار من صورتم کمی بخراشد چه می کنی؟ سخت است بی حسینِ تو برگردم این دیار باید بترسم از غم سرهای روی نی باید به روی ناقه ی عریان شوم سوار می ترسم از حسین که سر در بیاورد پیش رقیه با لب خونین و پر غبار ................... غسل و چگونه سَر کنم شب را عزیزم چه سازم جانِ بر لب را عزیزم بجای تو حسن ای کاش امشب کفن می‌کرد زینب را عزیزم تو را می‌شوید امشب دستِ دریا تو را با اشکِ ما با اشکِ زهرا نمیدانم چرا می‌گویم امشب بریز آبِ روان آهسته اَسما غم آمد تا لبالب گردد آنهم زِ داغت جانِ بر لب گردد آنهم من و این یک کفن با دو برادر دعا کن سهم زینب گردد آنهم به اشکم شسته‌ام از روت خونت که بردم از سر و ابروت خونت دعاکردم که زخمت وا نگردد نریزد تاکه  از تابوت خونت دوباره غسل و تشییع شبانه دوباره گریه‌های مخفیانه خدارا شکر جسم تو ندارد جراحاتِ غلاف و تازیانه قسم بر این سر رو روی شکسته قسم بر فرق و ابروی شکسته خدایا می‌رود بابای زینب به مهمانی پهلویی شکسته نه سلمان نه ابوذر، نیست مقداد از این تشییع خلوت ، داد بیداد شنیدم که حسین از غم زمین خورد خدارا شکر پیش من نیافتاد حسن ؛ بگذار رویش را ببوسم پریشانم که مویش را ببوسم سفارش کرده بابا جایِ او هم حسینش را  گلویش را ببوسم دعایی کُن که بی بازو نگردد لبِ گودال  از پهلو نگردد زدم بوسه بر این حنجر ولی تو دعایی کن که پشت و رو نگردد (حسن لطفی۱۴۰۳/۰۱/۱۳)✍ .