eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را ای که آرامش هر روز و شب مولایی ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین بفدای دل پر غصه و احساسی تو روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت آری آری که علمدار حرم رفت که رفت از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت ⏹
بسم‌الله الرحمن الرحیم ای که نور حسنی در تو جلیست ملک تو جلوه ی ملک ازلیست هر که شد زائر درگاه شما زائر قبر حسین بن علیست .
. آمده بندگی آغاز کن به مناسبت ▶️ آمده بندگی آغاز کن مرغ دل خسته را پر بده پرواز کن مطرب دل را بگو نغمه ی دل ساز کن ماه علی آمده عقده ی دل باز کن خوان کرم پهن شد باز ز لطف خدا کاش که روزی شود یک شب آن کربلا کن نفسی تازه در حال و هوای رجب خواهی اگر لطف حق ، باش گدای رجب دست تضرع ببر سوی خدای رجب تا که دمادم شوی پر ز عطای رجب زمزمه کن روی لب ذکر من ارجوه را غرق خداوند کن قلب پر اندوه را قلب پر اندوه را در تب و در تاب کن ظلمت دل را پر از جلوه ی مهتاب کن از برکات رجب دیده پر از آب کن دیده پر از آب با روضه ی ارباب کن رو به حرم کن بگو شاه سلام علیک اذن بگیر و بگو ماه سلام علیک ماه رجب آمده عبد فراری بیا توبه شکستی ولی پای قراری بیا سوی خداوند با گریه و زاری بیا اشک بریز اشک چون ابر بهاری بیا اول ماه رجب خسته ز راهی اگر دست سوی دامن حضرت باقر ببر حضرت باقر همان زاده ی پیغمبر است نور دل فاطمه نور دل حیدر است نوکر درگاه او از همه عالم سر است خاک درش آفتاب شمع شبش اختر است مطلع ماه رجب روی دلارای او جنس طلا می شود خاک کف پای او زاده ی زهراست او جلوه ی مولاست او عالم هستی همه قطره و دریاست او کون و مکان جملگی بنده و آقاست او فاش بگویم چنین کعبه ی دلهاست او کاش که روزی شود تا که بقیعش روم تا که بگیرم دمی بوسه ز خاک حرم ⏹
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ما فراموش کرده ایم آقا کار دنیا بدون تو لنگ است بی حضور تو تا صف محشر جلوی پای این جهان سنگ است ما فراموش کرده ایم آقا با تو دنیا بهار می گردد با تو بر روی موج خوشبختی همه دنیا سوار می گردد ما فراموش کرده ایم آقا که تویی رهنمای این مردم بی تو در فتنه های رنگارنگ می شود اعتقاد و ایمان ، گم ما فراموش کرده ایم آقا کعبه یعنی امام یعنی تو آیه آیه تمام قرآن را شرح و تفسیر و روح و معنی تو ما فراموش کرده ایم آقا دردها از تو نسخه می گیرد بی تو ای صاحب زمانه ی ما روح و جان زمانه می میرد ما فراموش کرده ایم آقا با تو پا تا به سر همه دردیم بی تو در کوچه های گمراهی با تو ختم بخیر می گردیم ما فراموش کرده ایم آقا تو بهار علی و زهرایی رگ رگت خون مرتضا دارد تو سحرگاه شام دلهایی ما فراموش کرده ایم آقا کن حلال این همه فراموشی آخرین ماه فاطمه برگرد کن پر از نور ، قلب خاموشی ما فراموش کرده ایم اما تو فراموشمان نخواهی کرد می کشد انتظارت این عالم ای سفر کرده از سفر برگرد شعرِ بی روضه شعرِ بی نمک است یا اباصالح ای بهار حسین می رسد آن زمان که می خوانی روضه ای بر سر مزار حسین بی گمان در کنار شش گوشه از تن و آفتاب می خوانی با دوچشم ترت برای همه روضه های رباب می خوانی پرده ی خیمه را کناری زد دید قرص قمر به دست حسین ناگهان دید دست و پا می زد روی دست حسین هست حسین کاش دیگر نبیند این مادر روی غرق به خون اصغر را یا نبیند به روی سرنیزه غنچه ی ناشکفته پرپر را .
رمضان آمده ای عبد گنهکار بیا نیست جز حضرت او حضرت غفار بیا در بزن تا که به رویت بگشایند دری سوی خوان کرم حضرت ستار بیا منتظر مانده خدا تا که بیایی به برش آشتی کن به سوی حضرت دادار بیا میخرد ناز گنهکار ، خداوند غفور همتی کن به کلافی سر بازار بیا بار عام است و در رحمت ایزد باز است گر گنهکاری و گر زار و گرفتار بیا دست خالی نرو بر درگه رحمان رحیم دم به دم با دم یا حیدر کرار بیا دست خود حلقه بزن بر در زهرا و علی سوی حق با مدد از دلبر و دلدار بیا باز کن روزه ی خود با نمک نام حسین یاد خشکی لبش لحظه ی افطار بیا با لب تشنه و با دیده ی آلوده به اشک یاد مشک و علم و دست علمدار بیا @emame3vom .
. بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ یا حسن ای که تو را منصب لطف و کرم است قطره در کوی نکوی تو برابر به یم است تا که هستم همه دم سائل کوی تو ، مرا ز غم برزخ و از ماتم دوزخ چه غم است تو کریمی و همه عالم هستی همه دم ز سر خوان تو محتاج عطا و کرم است همه از غربت تو گفته و گویند ولی هر چه از غربت تو گفته و گویند کم است بی حرم خواندن تو در همه احوال خطاست زان که عالم همه جا بهر تو مولا حرم است گر که عباس علی گشته علمدار حسین در سپاه تو حسین است که صاحب علم است کعبه یک سنگ نشان است ، تویی مقصد آن کعبه از یمن وجود تو چنین محترم است بی تو و نام تو باطل همه دم هر نفس است با وجود تو دوصد نور دم و بازدم است تو علمدار علی هستی و آقای حسین تو کریمی و امیری و دلارای حسین ⏹
. ▶️ بار گناه آورده ام ، روی سیاه آورده ام ای تو پناه عالمین ، بر تو پناه آورده ام بر درگهت ای مهربان‌ ، قلبی پر آه آورده ام جانی پشیمان از گناه ، بر تو اله آورده ام اغفرلنا یا ذالعلی ، یا جابرالعظم الکسیر جان شهید بی کفن ، دستان من را هم بگیر من دیده گریان آمدم ، زار و پریشان آمدم زخمی ز تیر معصیت ، افتان و خیزان آمدم آلوده ام آلوده ام ، اما پشیمان آمدم تا کوله بارم پر شود ، سوی کریمان آمدم یا ساتر و یا ذوالمنن یا غافر الذنب الکثیر جان شهید بی کفن، دستان من را هم بگیر کردی عطا دیدی خطا ، کردی وفا دیدی جفا تو غافری من مذنبم ، تو ساتری من بی حیا ای تو به جان من طبیب ، درد از من و از تو دوا یارب نگاهی کن که من ، از بند تن گردم رها ای تو اله العالمین ، ای مهربانم یا مجیر جان شهید بی کفن دستان من را هم بگیر بشکسته گر بال و پرم ، عمری گدای این درم یا رب ز درگاهت مران ، دل بیقرار حیدرم در ماه میهمانی تو ، مست از شراب کوثرم دل بیقرار روضه ی ، لب تشنه شاه بی سرم هستم چو مرغی در قفس ، بر لطف تو یا رب اسیر جان شهید بی کفن ، دستان من را هم بگیر ای جان جانانم حسین ، ای روح و ریحانم حسین ای جان شیرین علی ، ای بهتر از جانم حسین باب نجات عالمی ، ای دین و ایمانم حسین بر این دل بیمار من ، هم درد و درمانم حسین باشد همیشه هر زمان ، ارباب ما نعم الامیر جان شهید بی کفن ، دستان من را هم بگیر جسمش ته گودال رفت ، با ضربه ها از حال رفت در زیر سم مرکبان ، زخمی ترین پامال رفت آوای زهرا تا سما ، از گوشه ی گودال رفت در آن هیاهو معجر و ، انگشتر و خلخال رفت یا نور مطلق فی الظلم ، یا رازق الطفل الصغیر جان شهید بی کفن ، دستان من را هم بگیر 👇
. بیت الغزل هر غزل ناب رقیه ست خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه ست نزدیک ترین راه به الله حسین است نزدیک ترین راه به ارباب رقیه ست ..........................‌..‌.‌‌‌‌‌............... ای دوش سقا جایگاهت یا رقیه هستم دخیل یک نگاهت یا رقیه ما را ببر ای نو گل ارباب عالم روز قیامت در پناهت یا رقیه ...................................... از دوست جدا مانده فقط می فهمد... در غصه رها مانده فقط می فهمد... آن شب به دل رقیه جانت،چه گذشت؟ از قافله جا مانده فقط می فهمد... ................................. قدقامتِ الصلوة!... مکبّر رقیه بود در شام و در عراق مؤثّر رقیه بود بر روی نیزه قاریِ قرآن اگر حسین در کاروانِ عشق مفسّر رقیه بود .
. بسم‌ الله الرحمن الرحیم محمد (ص) گفتم و دیدم که دل حساس می گردد ز عطر نام او غرق شمیم یاس می گردد بخوان ای دل محمد (ص)را ستایش کن محمد (ص)  را محمد (ص) خار چشم دشمن خناس می گردد ندیده چشم خلقت چون محمد (ص) آبروداری کسی که خاک کویش آبروی ناس می گردد بزن دل را به دریای محمد (ص) ، چون که تا محشر خدا داند چه دُرها روزی غواص می گردد محمد (ص) یا محمد (ص) کن نفس را تازه از نامش که از نام محمد (ص) جلوه گر الماس می گردد ندارد تازگی رسم اهانت بر محمد (ص) هان کجا خورشید خاموش از دم نسناس می گردد درخت دین گرفته از محمد (ص) برگ و بارش را کجا زخمی دگر از ضربه های داس می گردد نمی دانست دشمن که محمد (ص) جامی از عطر است که گر بشکست ، عطرش بیشتر احساس می گردد محمد (ص) حاکم قلب است پس جای تعجب نیست که او مغضوب این قوم خدانشناس می گردد .
. بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بخوان ، تکرار کن با خود بخوان آن اسم زیبا را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان از نام او یس و قدر و نور و طه را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان تا پرکنی از نور نامش عرش اعلی را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان تا ماه رویش بشکند دیوار شبها را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان احمد ، بخوانش مصطفی ، محبوب دلها را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان با خواندنش بنگر تو مجنونی لیلا را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان تا بنگری در او مسیحای مسیحا را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان تا حس کنی از عمق دل شادی زهرا را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان ، بشناسد آن شیطان صفت ، آقای دنیا را محمد را محمد را محمد را محمد را بخوان تا همچو یوسف بنگری مکر یهودا را محمد را محمد را محمد را محمد را خدایا عاشقم ، دیروز را ، امروز را ، تا صبح فردا را محمد را محمد را محمد را محمد را محمد گفتم و از سمت ایوان نجف آمد ندا ما را محمد را محمد را محمد را محمد را @emame3vom ⏹.
. عرش را مهمان رسیده از دل این جاده ها جز شهادت نیست پایانِ ره آزاده ها حاج قاسم ها در این میدان هنوزم حاضرند می رسد آوایشان از نای فخری زاده ها شاعر: تقدیم به قهرمان ملی .
. دوباره فاصله افتاد بین ما آقا دوباره لطف تو و خواهش گدا آقا ببین که از نفس افتاده ام ز بار گناه بگیر دست گدای همیشه را آقا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قنوت نماز نیمه شبت مرا میان قنوتت دعا نما آقا بگو شبی تو میان قنوت نافله ات به جای ما نفسی ذکر ربنا آقا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثر نداشت ز ما ناله ی بیا آقا رسید سال نو و چشم ما نشد روشن بر آن جمال پر از جلوه ی خدا آقا ببین دو چشم مرا یا مقلب الابصار که تا ببینمت ای یار آشنا آقا بهار کن دل ما را محول الاحوال که بی تو رنگ خزان است سینه ها آقا بیا و درد دل بیقرار و شیدا را دوباره کن به نگاه خودت دوا آقا دلم دوباره برای نجف پریشان است برای هرم گنه سوز مرتضا آقا "دلم برای مدینه بهانه می گیرد" برای لطف خدایی مجتبا (ع) آقا خدا کند که به اذن علی (ع) و مادرتان روم دوباره شب جمعه کربلا آقا طواف قبر حسین آن شهید بی لشگر طواف قبر علمدار باوفا آقا گمان کنم ز خراسان به دل نسیمی زد نشسته بر لب من یا رضا رضا آقا تو ای بهانه ی هر نو شدن بیا نو کن تو با لباس شهادت لباس ما آقا .
. چگونه شرح دهم غصه ی فراق تو را که خواهد این شب تیره فقط چراغ تو را کجا روم به که گویم که این دلم تنگ است دلم به عقربه ی کربلا هماهنگ است بزن به نام خودت بر دلم علامت را تو وامکن ز سر خویشتن غلامت را اگرچه روز و شب از چشمه ی تو سرشارم (از اینکه نام تو بردم به تو بدهکارم) بگیر از دل نوکر تمام عالم را ولی مگیر ز نوکر تب محرم را مقام نوکر تو کمتر از مسیحا نیست کسی که نان تو خورده گدای هرجا نیست نمی دهم به جنان عطر کوچه باغت را کمی به ما برسان تربت عراقت را منم که از حرمت بوی سیب می خواهم و بوسه ای به ضریح حبیب می خواهم هر آن زمان که به دوریت مبتلا شده ام به اشک راهی دریای کربلا شده ام دلی که با غم و با روضه ی تو خو کرده به آب رو ز خدا کسب آبرو کرده الا تمام دو عالم اسیر چشمانت تو امتحان مکن این بنده را به هجرانت همیشه نوکرم و از غم تو می خوانم که من به غیر تو ارباب ، کس نمیدانم حسین ای همه ی عالمین‌ محتاجت تویی که دوش پیمبر شده است معراجت تویی که از مه رویت به عرش نور افتاد چه شد که راه تو در گوشه ی تنور افتاد ......................... به ای مسیحا که کنی زنده دو صد عیسی را ای که چشم تو کند، کار دو صد موسی را تو حسینی که خدا، گشته بهای دَمِ تو تو حسینی که شدی آینه، بی همتا را گفته احمد که حسین، از من و من از اویم جان شیرین شده ای، جان و تن طاها را گفته ای هر چه پسر هست، علی بگذاری تا کنی زنده به دنیا، علم مولا را تا که بر روی لبم، نام تو را می گویم می کنم شاد دل مادرتان زهرا را کربلا آخر دنیای همه نوکرهاست دم آخر برسان، آخر دنیا ما را تا که ناکام از این عالم خاکی نروم کن نصیبم سحری، جنت پایین پا را شوق وصل است که در دیده ی ما می جوشد قسمت دیده ی ما کن، نظر دریا را زودتر کار مرا، دست علمدار انداز نیست معلوم ببینم، سحر فردا را کشته ی اشک، بده اشک، بده سوز جگر تا که از داغ تو پر خون بکنم دلها را جان به قربان ترک های لب تشنه ی تو آب کرده لب خشک تو قد سقا را چه کشیدی تو در آن لحظه که دیدی آقا پر نموده تن اکبر، همه ی صحرا را طالب خون تو کی می رسد از راه حسین تا کند پر ز حسینیه همه دنیا را... https://eitaa.com/emame3vom/47322 .
. . نفس نمانده که از تو بپرسم از سر و رویت لبی نمانده برایت بپرسی از سر و رویم بیا بگو که چرا خون نشسته بر سر مویت بگو که با تو بگویم ز ‌آتش سر مویم تو و لبان پر از خون، من و کبودی صورت تو از کدام بگویی، من از کدام بگویم؟ رسید‌ه‌ای و نشستی دقایقی به کنارم چه خوب بود می‌آمد به همره تو عمویم ز پلک پارۀ خود کن نظاره دختر خود را ببین که بغض غریبی گرفته راه گلویم گمان کنم که ز چهره دگر مرا نشناسی چنان به صورت من زد، نه بهتر است نگویم ببین که زائر زهرا شدم میانۀ صحرا دمی‌که مادرت آمد در آن میانه به سویم نمی‌شود ز لبانت یکی دو بوسه بگیرم ترک‌‌ترک پر زخم است هر کجا که بجویم بیا و دختر خود را ببر تو از دل ویران دگر نمانده توانی که‌ این مسیر بپویم به قصد کشت مرا می‌زند حرامی‌بی دین هر آن زمان که به لب نام دلربای تو گویم *** عیان شود به قیامت شکوه و جاه و جلالم چو قبر مخفی یاس مدینه سرّ مگویم https://eitaa.com/emame3vom/47323 .
. هر نفس آه دل خسته ی ما یا حسن است در نجف زمزمه ی اهل ولا یا حسن است نقش سربند علمدار وفا یا حسن است رجز سینه زن کرببلا یا حسن است با حسن در تب و در شور و نواییم همه با حسن سینه زن کرببلاییم همه مستی اهل ولا از لب جام حسن است عزت دین نبی عزت نام حسن است باغ فردوس گلی از سر بام حسن است کربلا جلوه ی منشور قیام حسن است یا حسن ذکر حسین است به پنهان و عیان نام او عزت دین است نه نام دگران حُسن او حُسن خداوند ز پا تا به سر است بر در شهرِ علی ،اوست که مفتاحِ در است مونس روز و شبش آهِ دل و چشم تر است او جگر پاره زهراست اگر خون جگر است کرمش شهره شد و بر همه ی دهر رسید از سر سفره ای او نان به همه شهر رسید او کریم است ولی غربت او بیشتر است با غم از کودکیش الفت او بیشتر است داغ مادر به دل خلوت او بیشتر است در دل خانه غم و محنت او بیشتر است عوض اینکه غم از سینه ی او بردارد همسرش غصه و غم بر دل او بگذارد عاقبت زهر نشست و دل مولا خون شد خون چهل ساله ز کنج لب او بیرون شد تشت از خون دل حضرت او هامون شد چه بگویم که ز داغش دل زینب چون شد گر چه زهر آمد و شد کشته امام دو سرا کشته شد روز دوشنبه پسر شیر خدا خون دل بود که گردید روان از دهنش  ‌رفت با اشک ابوالفضل به تابوت تنش بر دلش بود شود کرببلایی بدنش تیرباران شد و شد دوخته جسم‌ و کفنش روضه می خواند که لایوم ز روز تو حسین کنج گودال می آید چه به روز تو حسین .
. ای فیض بی کرانه ی بی انتها حسین مشق شب ملائکه از ابتدا حسین در دانه ی خدایی و ریحان مصطفا نور علی و زاده ی خیر النسا حسین تو آشنای هر چه غریبی ، ولی نبود آقا غریب تر ز تو ای آشنا حسین باید که پا نهد به مسیر گداییت آنکس که طالب است رود تا خدا حسین جان بی تب تو سمت مداوا نمی رود ای بر تمام درد دو عالم دوا حسین در کربلا نوای لبم ذکر یا رضاست ذکر لبم میانه ی صحن رضا حسین گردیده زائر حرم عرش کبریا آنکس که زائر حرمت گشت یا حسین ای تو کریم و ابن کریم و اخ الکریم بر دوش پاک تو علم مجتبا حسین مثل حسن تو هم به دلت داغ مادر است ای چون حسن غمین غم کوچه ها حسین ای زخمی ، به گودال رفته ای ای کشته ی مدینه و کرببلا حسین از ما و از خدای تو بر پیکرت سلام صد ها سلام بر سر از تن جدا حسین از روی ذوالجناح تو افتاده ای زمین سر نیزه خورده ای تو ز بس بی هوا حسین .
. السلام ای روضه ات آغاز ماتم یا حسین در دلم از روضه ات شور مُحرّم یا حسین خونبهای خون تو گردیده خون کبریا ای سراپای وجودت نور خاتم یا حسین مطمئنا از دعای خیر زهرا و علی ست در سپاهت می شود آنکس که مَحرَم یا حسین تو عزیز عالم و نعم الامیر عالمی من گدایم من گدایم من گدایم یا حسین عاقبت دست اجل من را به خاکم می برد کن گذر‌ ای ماه در تاریک قبرم یا حسین در شب قبرم بیا و دست من را هم بگیر ای پناه بی پناهان دو عالم یا حسین من بدون روضه می میرم نمی مانم دمی زانکه مادر با غم تو داده شیرم یا حسین اذن میخواهم بگویم تا چه شد در کربلا از کدامین روضه ی تو من بخوانم یا حسین می نویسم روی دستت اصغر تو ذبح شد وای از حال رباب و این همه غم یا حسین می نویسم که علمدارت به خاک و خون نشست می نویسم که ز داغش شد قدت خم یا حسین می نویسم که تنت پامال سم مرکب است روضه خوان روضه هایت خواهر تو زینب است 👇
. چنان طفلی که گم کرده ست بابا و هراسان است دلم این روزها آواره ات با چشم گریان است نمی دانم که این دوری بلا یا امتحان باشد هر آنچه هست زخمش بر جگر چندیست مهمان است بلا پشت بلا می آید و دفع بلا خواهد کمی خون کن ز خون ما گمان کن عید قربان است زحال عاشق جامانده معلوم است این ایام که داغ اربعین تو به دل داغی دوچندان است اگر چه داغداریم از غم هجران ولی ما را هر آن چیزی که مولا می پسندی ، تا ابد آن است بگیر از ما سراغی ای حسین حالا که جا ماندیم ببین که قلب عاشقهات پشت مرز مهران است حرم یادش بخیر و آن هیاهو ، آن شلوغیها ولی حالا ببین با یادشان دلها پریشان است میان راه مشایه چه خوش صوت هلابیکم هلابیکم هلابیکم که اینجا باغ رضوان است نرفت از یاد ما ، ما را کنار خویش جا دادی نرفت از یاد ما رعیت به زیر دین سلطان است  زما بگذر قسم بر زخم پای طفل جا مانده که این حر خطا کرده ز کار خود پشیمان است همیشه اربعین بودیم پایین پا و شش گوشه ولی حالا به جای وصل بر دل داغ هجران است ادب کردی تو جمع عاشقانت را به هجرانت نگفتی مزه ی شیرین وصلت زیر دندان است ؟ فکیفَ اصبرُ ای شاه بر داغ فراق تو که از داغ فراقت بر لب عشاق تو جان است میسر تا شود تا باز هم صحن تو را بینم هنوزم دیده ام بر دست سلطان خراسان است به کوری دو چشم دشمنان حضرت ارباب عراق و مردمانش نایب عشاق ایران است نباشد خالی از زائر همیشه راه مشایه نجف تا کربلا لبریز از روح شهیدان است ز تاب و تب نمی افتد تب و تاب حسینی ها که این آتش فروزان است و این سرچشمه جوشان است نشد تا اربعین امسال هم پای ضریح تو بخوانم روضه ی لبهای خشکی را که عطشان است حسین جان چشم تو روشن که زینب میرسد از راه ولی قامت خمیده ، موسپید و پای لرزان است چنین گفتا برادر سوختم از داغ این غصه سرت بر نیزه ها و پیکرت بین بیابان است تمام قافله غیر از رقیه آمده با من که آن شیرین زبانت خفته بین خاک ویران است رباب است و خروش و خسته حالی و دلی سوزان که با یاد علیِ اصغرش در دشت حیران است سکینه می کند زاری کنار تربت سقا عزادار تن صدپاره ی آن ماه تابان است خدا لعنت کند آن را که چوب خیزرانت زد نفهمید این لب و دندان تو قاری قرآن است می آید عاقبت آه ای حسینم منتقم از ره همانی که به خشکی جهانی فصل باران است .
. صدا از عرش می آید بخوان ای دل که یا زینب صدا از عرش می آید بخوان ای دل که یا زینب قدم بر خاک بنهاده عزیز مصطفا زینب جلالش جلوه دارد از جلال مرتضا زینب پس از خیرالنسا او هم بود خیرالنسا زینب امیرالمومنین را زینت هر دو جهان باشد جلال پنج تن از جلوه ی زینب عیان باشد بشارت ده دو عالم را که نور عالمین آمد شبیه حضرت زهرا به احمد نور عین آمد ببین زینب ولی گویا یل بدر و حنین آمد عقیله ، عالمه ، نور دو چشمان حسین آمد به روی قلبش از اول نشان عاشقی خورده همان اول به لبخندی دل ارباب را برده بخوان زینب ولی در او ببین آیات کوثر را ببین زینب ببین خوشحالی هر دو برادر را بخوان زینب ببین هر دم گل لبخند مادر را ببین بر دل غم اما روی لب لبخند حیدر را بخوان زینب ببین او آیه آیه پنج تن باشد که او جان نبی جان علی جان حسن باشد سرا پا نور ، نور حی سبحان آمده امشب ببین نور آمده ، قدر آمد ، انسان آمده امشب ببین قرآن به روی دست قرآن آمده امشب علی را زینت و بر فاطمه جان آمده امشب ملک هر صبح و هر شب آستان بوس درش باشد به مدح او همین کافی که زهرا مادرش باشد ز صبر و بردباری اش دهان صبر وامانده ز وصف او عقول عاقلان دهر جا مانده به حیرت در مقاماتش همه ارض و سما مانده برایش تا ابد در چشم عالم گریه ها مانده طلوع غم میان طالع این دختر افتاده که زینب آمد اما ، فاطمه در بستر افتاده دگر دنیا نخواهد دید مانند و نظیر او ببین در شام و کوفه خطبه های بی نظیر او به ظاهر او اسیر خصم اما خصم اسیر او جهان قربان زینب گردد و نعم الامیر او پس از عباس پرچم را به دوش خود برد زینب بسی سوغات تا شهر مدینه آورد زینب کنار نام زینب اشک هم‌ همواره جا دارد که او بر دیده اشک از ماجرای کربلا دارد تنی بر روی خاک افتاده ، سر بر نیزه ها دارد چه تصویر عجیبی از ذبیحا بالقفا دارد زنی که سایه اش را مرد همسایه نمی دیده میان کوچه های شام و کوفه او چه ها دیده شاعر: .
. ای دل بیا که با غم ارباب خو کنیم وز خاک کوی او طلب آبرو کنیم ای دل بیا که همچو شهیدان کوی او قدقامت الحسین را همه از خون وضو کنیم خوش آرزوست اینکه فقط در تمام عمر ما از حسین در همه جا گفتگو کنیم باید که در میان هزاران سبو و می از باده ی حسین فقط در سبو کنیم یعنی شود که یک شب جمعه به کربلا آن عطر سیب را که حسینی ست بو کنیم ؟ یعنی شود که در صف محشر به روز حشر تشنه ، گرسنه ، بر در ارباب رو کنیم باید برای آنکه به گودال قتلگاه جان داده است ، دادن جان آرزو کنیم او کشته ی دوشنبه و مذبوح جمعه است جان جهان کم است اگر نذر او کنیم بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخم ، ما از دیده ها روان همه دم آب رو کنیم راوی بخوان تو ماجرای گلوی بریده را تا اشک خویش مرهم خون گلو کنیم باید به یاد آن بدن زیر و رو شده دلهای خواب و شبزده را زیر و رو کنیم با نعل تازه بس که تنش جا به جا شده ماندیم پیکرش به کجا جستجو کنیم .
. ملائک گل فشان امشب زمین ها و زمان ها را چراغان می کنند امشب تمام آسمانها را منور می کنند امشب کران تا بی کرانها را معطر می کنند امشب تمام کهکشان ها را که بین خانه ی خورشید ماه عالمین آمد بیاور آب و آیینه علمدار حسین آمد عجب سروی عجب کوهی عجب دست یداللهی عجب مهری عجب ماهی عجب عبدی عجب شاهی عجب اسمی عجب رسمی عجب زیبای دلخواهی دلا بنگر که از کویش نباشد تا خدا راهی به مدحش واژه ها گنگ است و مبهوت است و سرگشته علی در کربلا با هیبت عباس برگشته پر از عشقم‌ پر از نورم پر از شوقم پر از شورم به مهر و ماه نزدیکم ز هر چه غیر از آن دورم ز هر چه نوکری کردن رضای اوست منظورم چنین فریاد می دارم دل گهواره تا گورم همیشه بنده ی کوی امیرالمومنینم من همیشه آستان بوس یل ام البنینم من برای عاشقان عطر و شمیم یاس عباس است پر از جذبه سرا پا ، پا به سر احساس عباس است علی خیرالبشر آری و خیرالناس عباس است شبیهش نیست در عالم فقط عباس عباس است چو با تیغ دودم عباس در پیکار می آید ابالفضل است او یا حیدر کرار می آید ؟ ندیده چشم عالم مثل او یار وفاداری سپهداری و سالاری و سردار و علمداری بدون دست هم عباس دین را می کند یاری پناه عالمین است او پناه هر گرفتاری به هر مشکل بود آهم ، دخیلک یا ابوفاضل تویی مهرم تویی ماهم ، دخیلک یا ابوفاضل ✍ .
امام حسین ع
. 🏴 نبود این قصه حتی تو خیالش یه زن با بچه ی کم سن و سالش دم درب حرم غرقِ به خونه بدا شیراز و وضع بی مثالش مظاهر کثیری نژاد✍ ...................................... خوشا آنان که در وقت زیارت گرفتند از خدا رزق شهادت خوشا در ربنا در خون نشستن کجا بهتر از این خیر و سعادت شاعر: ✍ .
. دوباره فاصله افتاد بین ما آقا دوباره لطف تو و خواهش گدا آقا ببین که از نفس افتاده ام ز بار گناه بگیر دست گدای همیشه را آقا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قنوت نماز نیمه شبت مرا میان قنوتت دعا نما آقا بگو شبی تو میان قنوت نافله ات به جای ما نفسی ذکر ربنا آقا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثر نداشت ز ما ناله ی بیا آقا رسید و چشم ما نشد روشن بر آن جمال پر از جلوه ی خدا آقا ببین دو چشم مرا یا مقلب الابصار که تا ببینمت ای یار آشنا آقا بهار کن دل ما را محول الاحوال که بی تو رنگ خزان است سینه ها آقا بیا و درد دل بیقرار و شیدا را دوباره کن به نگاه خودت دوا آقا دلم دوباره برای نجف پریشان است برای هرم گنه سوز مرتضا آقا "دلم برای مدینه بهانه می گیرد" برای لطف خدایی مجتبا آقا خدا کند که به اذن علی و مادرتان روم دوباره شب جمعه کربلا آقا طواف قبر حسین آن شهید بی لشگر طواف قبر علمدار باوفا آقا گمان کنم ز خراسان به دل نسیمی زد نشسته بر لب من یا رضا رضا آقا ✍ اجرا توسط استاد ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .
. دوباره صفحه پر از اشک شد ، قلم لرزید که ناگهان به صف زائران ، حرم لرزید به جام عشق و ولا ، باده از یقین می ریخت که دست باد خزان لاله بر زمین می ریخت چه قدر رنگ شفق کوچه های کرمان شد چه قدر جامه ز خون بر تن خیابان شد چقدر بر تن این خاک ، جسم پاک افتاد چقدر لاله ی معصوم ، روی خاک افتاد چه قدر از غمشان اشکِ بی صدا برود پدر بدون پسر بعد از این کجا برود ؟ ز ردِّ خونِ گل سرخ ، کوچه ها تر شد چه لاله ها که هدایای روز مادر شد دگر ز لاله و ریحانه او کفن دارد همان که بال و پر صورتی به تن دارد ز خون کودک معصوم ، شهر آذین شد ز گوشواره ی او ، قلب شهر خونین شد به یک طرف که همه پیرو شهیدانند یقین به آن طرف دیگرش یزیدانند شهید معرکه روشن کند حقایق را به خون خویش ، جدا می کند منافق را شکسته از غم این لاله ها ، پر و بال است حرام لقمه از این اتفاق خوشحال است خوش است گرگ درنده ، به آه زوزه ی خود وطن فروش حرامی ، ببند پوزه ی خود نیامده ست بنوشد گلاب و شربت را رسیده است بنوشد می شهادت را خوش آن کسی که دهان تو بست ، ای خائن نجاست از تو مطهر تر است ، ای خائن کجا به پوزه ی سگ می شود نجس دریا که آخر از پس امروز ، می رسد فردا به ساز اهل ستم خائنین چه رقصانند کثیف تر ز کثیفی ، وطن فروشانند برای مکر و خیانت همیشه بی تابند به اسم ، صادق و باطن همیشه کذابند که خائنین همه هم سفره اند با قابیل مترسک سر جالیزهای اسرائیل نمانده خاطرشان این زمین شیران است که صاحب وطن ما شه خراسان است نمانده خاطرشان غیرتی که ایرانیست که زنده در دل ما قاسم سلیمانیست بگو که جان و تن خاک ما شرف دارد بگو که هیمنه از شحنه نجف دارد بگو که بر سر این خاک سایه علم است که گفت کشور ایران سراسرش حرم است عزیز هموطن اینجا سکوت جایز نیست نبرد نرم در اینجا کم از فرائض نیست سکوت بشکن و یاری دین و آیین کن تو لااقل به پیامی جهاد تبیین کن سکوت ، یاور باطل شود برابر حق میان لشگر باطل تو باش یاور حق سکوت ، یاری غیر از خداست این ایام دوباره معرکه ی کربلاست این ایام کجای کرببلایی ؟ کجای راه حسین تو در سپاه یزیدی و یا سپاه حسین ؟ بگو به آن که نزد ناله ای و شد خاموش هنوز ناله ی هل من معین رسد بر گوش خوشا هر آنکه در این روزگار بیدار است نگشته خام مجاز و به راه حق یار است سخن زیاده نگویم که غصه بسیار است هنوز در دل ما داغ دست سردار است ز داغ این همه الاله دیده گریان است چقدر روضه در این روزها فراوان است امان ز این همه غصه امان ز خون جگری کنار نعش پسر ناله می زند پدری سه ساله دخترکی گشت لاله ای پرپر و گوشواره ی قلبی او غمی دیگر غمی نباشد اگر روزگار تاریک است که روشنایی فصل ظهور نزدیک است . ✍ .
دوباره فاصله افتاد بین ما آقا دوباره لطف تو و خواهش گدا آقا ببین که از نفس افتاده ام ز بار گناه بگیر دست گدای همیشه را آقا حلال کن که بجز دردسر نبودم من عطا نمودی و دیدی ز من خطا آقا سلام من به قنوت نماز نیمه شبت مرا میان قنوتت دعا نما آقا بگو شبی تو میان قنوت نافله ات به جای ما نفسی ذکر ربنا آقا خودت برای ظهورت بیا دعایی کن اثر نداشت ز ما ناله ی بیا آقا رسید سال نو و چشم ما نشد روشن بر آن جمال پر از جلوه ی خدا آقا ببین دو چشم مرا یا مقلب الابصار که تا ببینمت ای یار آشنا آقا بهار کن دل ما را محول الاحوال که بی تو رنگ خزان است سینه ها آقا بیا و درد دل بیقرار و شیدا را دوباره کن به نگاه خودت دوا آقا دلم دوباره برای نجف پریشان است برای هرم گنه سوز مرتضا آقا "دلم برای مدینه بهانه می گیرد" برای لطف خدایی مجتبا (ع) آقا خدا کند که به اذن علی (ع) و مادرتان روم دوباره شب جمعه کربلا آقا طواف قبر حسین آن شهید بی لشگر طواف قبر علمدار باوفا آقا گمان کنم ز خراسان به دل نسیمی زد نشسته بر لب من یا رضا رضا آقا تو ای بهانه ی هر نو شدن بیا نو کن تو با لباس شهادت لباس ما آقا ✍ .