eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. نمیپرسم من از حالت نمیپرسم از انگشتر میشه بابا نپرسی که کجاس چادر چیشد معجر؟ اخه من چجور بگم که چادرم آتیش گرفته اخه من چجور بگم که معجرم رفته به غارت بگذرم از هر کسی زجرو نمیتونم ببخشم بیشتر از من عمه رو میزد بابا هر دم به ساعت بابایی میخونم جای تو امشب برای تو لالایی بابایی لالا ۴ لالایی لالا لالا لالا لالا بخواب مثل علی اصغر تموم شد گریه زاری هاش چی هست دیگه از این بهتر خیمه ها رو زیرو رو کردیم و یه گهواره کم بود واسه من غصه نخور بابا اگه گوشواره کم بود دادم اونا رو خودم به دختری تو شهر کوفه تازه این هدیه برا اون دختر بیچاره کم بود بابایی میخونم جای تو امشب برای تو لالایی بابایی لالا ۴ لالایی 👇
‍ . عجز اگر آید به دیدارم جوابش می‌کنم کاخ اگر کوه احد باشد خرابش می‌کنم پرده های قصر افتاد از طنین ناله ام کفر اگر در پرده باشد بی‌نقابش می‌کنم مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان امروز بابش می‌کنم یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست می نویسم بعدها صدها کتابش می‌کنم دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی در شعاعم ذره باشد آفتابش می‌کنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش می‌کنم آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روز محشر بی‌حسابش می‌کنم سفره دار روضه‌ی بابا منم، با دست خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش می‌کنم زنده باشم بعد از این ای عمه جان گهواره‌ای عاقبت می‌سازم و نذر ربابش می‌کنم آستین پاره ای دارم خدا را شاکرم بر سرم در پیش نامحرم حجابش می‌کنم شاعر: میلاد حسنی✍ ........... دلم می خواست معراجت ببینم چه معراجی عجب رنگین کمانی نرو دیگر ! تو رفتی سنگ خوردم بیا قولی بده دیگر بمانی تو را با زخم صورت می شناسم مرا بشناس با قد کمانی نمی دانم چرا این زجر نامرد بدش می آید از شیرین زبانی عبایت روی دوش نیزه داری عقیق تو به دست ساربانی چه مویی داشتی بابا زمانی چه مویی داشتم بابا زمانی اگر مال منی پس پیش من باش چرا دائم به دست این و آنی ؟! نشد غارت پدر جان !چادرم را خودم دادم به آن دختر امانی ! نفهمد هیچ کس بازار رفتم! بماند بین ما راز نهانی رخت را سیر دیدم سیر گشتم تو بودی آن غذای آسمانی سرت خاکی شده در این خرابه شدم شرمنده از این میزبانی شاعر : ✍ ............. ⁩کربلای همه دسته خانوم سه ساله دل دیوونه پابسته خانوم سه ساله هستیِ عالم از هست ته خانوم سه ساله گنبدت عین ماه روشنه خانوم سه ساله حرمت آرزوی منه خانوم سه ساله نبضم از عشقه تو میزنه خانوم سه ساله پای عشقِ تو من سر میدم خانم سه ساله به باباییت بگو کارمو خانم سه ساله بگو خیلی دوسِت دارمو خانوم سه ساله تو می دونی فقط چارمو خانوم سه ساله ایمانم رقیه ... جانانم رقیه ای عشقِ علمدار .. عمه جانم رقیه ......... غیر از تو نیستیم مسلمان هیچکس غیر از تو نیستیم پریشان هیچکس ما غیر دامن تو که حبل المتین ماست دستی نمیبریم به دامان هیچکس قربانی توایم لک الحمد یا حسین یعنی نمیرویم به قربان هیچکس کشتی تویی نجات تویی رهنما تویی دل خوش نمیکنیم به سُکّان هیچکس من آفتاب کرببلای تورا حسین هرگز نمیدهم به گلستان هیچکس جز گریه ای که بهر تن بی سر شماست خیری نداشت دیده گریان هیچکس روزی رسان زندگی ما رقیه است ننشسته ایم ما به سر خوان هیچکس بعد از لب مبارکت ای قاری غریب چوبی نخورد بر لب و دندان هیچکس آنگونه ک سرت به روی نیزه آیه خواند منبر نرفته قاری قرآن هیچ کس خاتم‌ اگرچه داشت به انگشت خود ولی انگشت را نداد سلیمان هیچکس شاعر:
زمینه؛ نیفتاد چادرم از سرم.mp3
زمان: حجم: 2.75M
علیهاالسلام 🔹نیفتاد چادرم از سرم🔹 رسیدی از نیزه بغل من رسیدی و چشمم شده روشن ببین دیگه دستام نمی‌لرزن مهمونم شدی نمی‌شه باورم عمه می‌گه من شبیه مادرم تو جسارتا نیفتاد چادرم از سرم بمون کنارم می‌خوام کنار تو خوابم بره برات بمیرم موهات چرا پر خاکستره برات بمیرم لب تو از منم خونین‌تره «امان امان ای دل، امان ای دل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رو نیزه‌ها دیدم تو رو اما نمی‌رسید دستم به تو بابا تو رفتی و عمه شده تنها رفتی آب و نون دخترت غمه مثل مادر تو عمر من کمه از رو ناقه افتادم رو دامن فاطمه منو ببر که کنار تو ندارم دلهره ببین که خسته‌م دل کوچیکم از دنیا پره می‌خوام نبینم که عمه تازیانه می‌خوره «امان امان ای دل، امان ای دل» شاعر و نغمه‌پرداز:
(سلام الله علیها) سبک العطش کودکان نیمه ی شب کودکی گر چه بود غرق خواب اشک ز چشمش چکد از غم بزم شراب دیده به چشمش لب خون شده از قحط آب کودک ششماهه و ناله و اشک رباب کرب و بلا زنده گشته است در چشمی ،که ز غم ،خسته است با دل خون، نام بابا، برده بر لب وا ابتا ،وا ابتا ،وا ابتا ---------- گشته خرابه پر از نالۀ طفل غمین کز دم پر سوز او گشته فلک دل حزین آه دلش خون کند دیدۀ اهل زمین کرده حرام خواب خوش بر همه قوم لعین شد ویران از آهش نقشه ها اندازد بر تن ها رعشه ها با دل خون، نام بابا، برده بر لب وا ابتا ،وا ابتا ،وا ابتا -------- ✍️محمد حسین علیرمضانی .
حاج علی کرمیKarami_Shahadat_Hazrat_Roghayeh_1402.mp3
زمان: حجم: 2.95M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله جا مانده ام و بس که دویدم پی ناقه قدر همه قافله من آبله دارم ما پرده نشینان حرم را چه به بازار از دست اباالفضل عمویم گله دارم ◼️ سلام الله علیها 🎤 ناگفته ی بسیار از این غائله دارم از درد یتیمی دل بی حوصله دارم دیدند گل باغ توام نقشه کشیدند بر ساقه ی نیلوفری ام سلسله دارم دیشب سر سجاده ی زینب، نفسم رفت از مادر تو ارثیه در نافله دارم جا ماندم و از بس که دویدم پی ناقه قدر همه ی قافله من آبله دارم از نیمه شب گم شدنم تا دم آن طشت صد خاطره ی تلخ از این قافله دارم در شام فقط حرف اسیری و کنیزی ست! من با دو سه تا واژه پدر مسئله دارم ما پرده نشینان حرم را چه به بازار!؟ از دست اباالفضل عمویم گله دارم سلام_الله_علیها ............. . علیه_السلام حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان خود سه شعبه هم تر شده است زیر لب خود کمان چنین می گوید بیچاره رباب تازه مادر شده است ✍ .
. می خوام که امشب جونمو فدات کنم بشین می‌خوام یک دل سیر نیگات کنم می خوام یه خورده درد دل برات کنم داره بارون می‌باره * نمیدونی به سرم چی اومده نمی دونی یتیمی چقدر بده هر کی از راه رسیده منو زده داره بارون می‌باره * چشای خستتو بیا و وا نکن به صورت کبود من نیگا نکن زخمه لبات بیا منو دعا نکن داره بارون می‌باره * روی دامن میذارم من سر تو من می‌بوسم رگای حنجر تو تو ببین تو صورتم مادر تو داره بارون می‌باره * قاصدکا از پیش من خبر دارند برای تو زنجیر پاهام نمی ذاشت تا برسم بپای تو اشکای عمه می‌ریزه شبای بی تابی من کابوس سر بریدنه دلیله بی خوابی من نسیم گرم موی حواسمو داده به باد از بس کتک خورده سرم هیچ چیزی یادم نمیاد .
. رسیده به آرزوی سفرش ... با هزار حرف نگفته دخترت از رو ناقه افتاده ، مهم اینه از چشای تو نیفته دخترت دخترا منتظرن بابا بیاد درداشونو ، تو بغل بهش بگن سر تو اومد ولی بغل نداشت کاری کرد که حرفا تو دل بمونن گفت : به دیدن کسی که هیچکسو مثل بابا دوس نداره اومدی قربون اومدن نصفه شبی ت چرا با رگای پاره اومدی ... مگه من نگفته بودم که میای با خودت بغل بیار ، سر زدنی ... اومدم که بپرم تو بغلت دیدم اندازه ی آغوش منی ... آخ ببخشید این چه حرفی بود زدم تو به اندازه ی کافی خسته ای ... ببوسم زخم گلوتو خوب بشه ... صد برابر همه ، شکسته ای نمک بچه ، شیرین زبونیشه .... با نمک بودن به بچه ت نیومد لکنتش نزاشت باهات حرف بزنه همه ی حرفاشو با یه بوسه زد رو لبای پاره جون داد که بگه کم بابا هم پناه دختره ... دخترو تازیونه نمی کشه لب بابا، قتلگاه دختره .... زن ها و دخترای شامی فقط دنبال بهونه ی خنده بودن خندیدن ...دخترتو که دق دادن سر قبرش همه شرمنده بودن .............. شعر مصیبت حضرت رقیه (س) (س) یادش بخیر بالش نرمی که داشتم آغوش با محبت گرمی که داشتم یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب یادش بخیر شانه زدن های هر شبت پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود رویم سپید و موی سر من سیاه بود امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود بی احترام طرز ورودم به شام بود این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام سیلی به حال صورت من گریه می کند لالایی ام به لکنت من گریه می کند خود را برای دلخوشی او زدم به خواب خواب مرا به هم زده لالایی رباب ... ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم دندان شکسته های خجالت کشیده ایم از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ... بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ... گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ... نیت کند به جای تو من را بغل کند از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش هنگام غسل دادن زهرای کوچک است ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است زخم تن مرا به سکینه نشان مده ... تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ... طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد ✍ ........... از من مگیر لذت بزم شبانه را ... بر من ببخش درهمی آشیانه را هرکس گذشت غربت ما را سرک کشید دانسته ایم ارزش دیوار خانه را یک طفل مو بلند گذشت از مقابلم از پیش چشمم عمه نهان کرد شانه را ... خیلی تلاش کرد بخواباند عمه ام بیدار با لگد شده ی نازدانه را .... قربان قصه گفتنت عمه ، نمی شود! خوابانده اند روی تنم تازیانه را ... دختر دلش خوش است به شیرین زبانی اش از دست داده ام نمک دخترانه را ... آنقدر گریه می کنم او را به من دهند پس می دهم به شمر بهای بهانه را از روی پیرهن بدنم را بشویی اش تکرار کن مصیبت دفن شبانه را ... ........ تو بهشت این جهانی که به شوکتم می آیی چه شبی شود شبی که ، تو به خلوتم می آیی... به دویدنت ز خیمه، دم احتضار اصحاب تو درست لحظه ای که پُرِ حسرتم می آیی ... نه به وصل، ناز داری، نه به پا نیاز داری پدر منی و با سر به عیادتم می آیی شده مرقد تو نیزه ، به طواف تو دویدم شده مرقدم خرابه ، به زیارتم می آیی ؟! تو شبی بدون دعوت به تنور رفته بودی به سر مزار من نیز ، به دعوتم می آیی
. 🔊 🔸عزاداری شهادت (سلام الله علیها) 📆 جمعه ۱۹ مرداد ماه ۱۴۰۳ 🔷 حاج 🔊 بخش اول | من که برایت غیر دردسر ندارم، مثل بقیه چشم های تر ندارم 🔊 بخش دوم | خورشید من آمدی شبانه، قدری بغلم کن عاشقانه 🔊 بخش سوم | ببخش اگه نشناختمت عزیزم، حال و روز سرت برام عجیب بود 🔊 بخش چهارم | یادت میاد میومدم رو شونه ات، همیشه بوسه میزدم رو گونه ات 🔊 بخش پنجم | سوز همیشه جگرم یا حسین، من سینه میزنم سپرم باش یا حسین 🔊 بخش ششم | دوباره بازه دروازه عشق، نداره پایان اندازه عشق 🔊 بخش هفتم | ریحانه رقیه، حنانه رقیه، میگم از ته دل جانانه رقیه 🔊 بخش هشتم | بنویس اسم منو تو دفتر قاطی اونا که دوستشون داری 👇👇👇👇
Mohjat.NetNamahang Bi Morovat Baron Rasoli 1403 [Mohjat_Net].mp3
زمان: حجم: 1.57M
ببار ای آسمون که بی قرارم منم مثل تو خیلی گریه دارم شب جمعه است و دورم از ضریحش ببار ای آسمون من هم ببارم ببار ای آسمون جای رقیه به یاد داغ بابای رقیه به یاد خشکی لبهای اصغر به یاد اشک چشمای رقیه ببار ای ابر دلها بی قراره خرابه پا به پات میخواد بباره ببار اما بدون ای ابر امشب رقیه با تو خیلی حرف داره کجا بودی علی اصغر فدا شد کجا بودی قیامت کربلا شد برای چند قطره آب ای ابر عمو عباس دو تا دستاش جدا شد شعر: امیر علی شریفی زمزمه / روضه شب پنجم ماه صفر 1403 شهادت حضرت رقیه جدید ای بی مروت بارون .
امام حسین ع
☀️ پیرزنی که از مردم می‌خواهد کنار خیابان برایش روضه بخوانند 👈 و عکس العمل جالب مردم #کربلا #محرم
. رواق خاک آلودِ شبستانی که من دارم کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم به کار آید همین موی پریشانی که من دارم سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی بدم می آید از این چند دندانی که من دارم به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم شعر از گروه ............... . تو شام که رفتی دل صحرا ماندیم بالای سر پیکر بابا ماندیم پای غم‌ تو‌ پنج ‌صفر میمیرم ما از شب سومت اگر جا ماندیم .
. ✅ استراحت کن عزیزم... ▶️ 💢 سلام_الله_علیها ✴️ کربلایی مجتبی رمضانی استراحت کن عزیزم، برو عمه به سلامت استراحت کن عزیزم، دیگه با خیال راحت مثه دختر نداشتم واسه من بودی رقیه استراحت کن عزیزم، بعد این همه جراحت بی خداحافظی، گرسنه جون دادی، با این همه کبودی حقت این نبود خاکت کنن تو رو، توو محلهٔ یهودی بمیرم برات، درست جلو چشات، عروسکاتو بردن دخترای شام توو این یکی دو روز، دل تو رو سوزوندن آه چه سوت و کور شده حرم آه رفت از دستم امانت برادرم "آه رفت از دستم امانت برادرم" من که باورم نمیشه، بری و تنهام بذاری شبی که گم شده بودی، مُردم از گریه و زاری تو فقط سه ساله بودی، تو فقط جا مونده بودی زجر رو دنبالت فرستاد، اومدی دیدم کبودی زیر دست و پاش استخونات شکست، پهلوهاتم همینطور موتو می‌کشید گوشواره‌هات شکست، دندوناتم همینطور سیلی بی هوا بهت زدن همین، مصیبت حرم شد بمیرم برات که صورتت چقدر شبیه مادرم شد آه شیرین زبونِ کاروان آه زجر و خولی زدن تو رو چه بی امان "آه رفت از دستم امانت برادرم" .👇
. ✍ یارب خجالتم را، قبل از بیان خریدی درد و بلای من را، فوراً به جان خریدی هر بار گریه کردم، شکر ترا نکردم ناشکری مرا هم، ای مهربان خریدی جای عذاب، فرصت دادی برای توبه هی من گناه کردم، هی تو زمان خریدی بدها میان خوبان، چون میوهء خرابند زود آن خراب ها را، یک در میان خریدی سرمایه دار عالم! بُنجل فروش شهرم کسری دخل من را، وقت زیان خریدی رفتار تو که با من، مثل غریبه ها نیست ناز مرا شبیه هر میهمان خریدی گفتی گداست اما، شاید به دردمان خورد من را برای زهرای قدکمان خریدی جان علی نجف را، در خواب روزی ام کن معلوم کن مرا هم، قبل از اذان خریدی در ازدحام روضه، دست مرا گرفتی گفتم حسین و من را با دیگران خریدی جانم فدای طفلی که گفت عمه زینب مهمان رسید و از من اشک روان خریدی سر را بغل گرفت و هی گفت با تعجب ِکی از تنور خولی، یک لقمه نان خریدی بابا ز بس خریدم درد تو را به پهلو تو نیز درد تازه از خیزران خریدی در خواب دیده بودم رفتی به روی نیزه حتماً برای اصغر، یک سایه بان خریدی 👇