eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.7هزار دنبال‌کننده
837 عکس
198 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید_بهشتی #عکس_نوشت #اخلاق_تشکیلاتی _ 💠 @soha_olom_ensani
فرق آدم بزرگ و بزرگوار بسیار است... 🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
فرق آدم بزرگ و بزرگوار بسیار است... 🔻🔻🔻
•فرق بین بزرگی و بزرگواری چیست؟ فرض کنیم شخصی یک بزرگ باشد و فضیلت دیگری غیر از علم نداشته باشد، یعنی کسی باشد که فقط می‌خواهد یک کشف جدید کند، تحقیق جدید کند. این یک فکر و اندیشه بزرگ است، یعنی یک اراده بزرگ و یک همت بزرگ در راه علم است. • آن دیگری یک افزون طلب بزرگ است که همیشه دنبال می‌رود و ثروت برای او هدف است، یک شهوت بزرگ است، یک بزرگ است. دیگری یک رقابت بزرگ است، دیگری یک کینه توزی بزرگ است، دیگری یک بزرگ است، دیگری یک جاه طلبی بزرگ است. تمام اینها خودپرستی‏های بزرگ هستند. هیچ یک از اینها را نمی‌شود بزرگواری دانست؛ بزرگی هست ولی بزرگواری نیست. •آن آدم بزرگ جاه پرست برای جاه پرستی آنقدر اهمیت قائل است که می‌گوید اگر هست این است که آدم مثل شیر زندگی کند نه مثل گوسفند، یعنی بدرد نه اینکه دیگری او را بدرداما بزرگوار چگونه است؟ بزرگوار می‌خواهد همه مردم شیر باشند، یعنی گوسفندی نباشد که دیگری طعمه‏اش کند. اصلًا می‌خواهد درندگی در دنیا وجود نداشته باشد. این معنایش احساس بزرگواری است، احساس انسانیت است، به تعبیر قرآن احساس عزّت است، احساس کرامت نفس است. کلمه « » در آثار اسلامی زیاد آمده و همان مفهوم بزرگواری را دارد. ▪ کتاب آزادی معنوی ▪ ▪▪ @soha_olom_ensani
@soha_olom_ensani پرورش مدیران غرب زده و مجذوب غرب حاصل انحراف علوم انسانی در کشور است! 🔻🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
@soha_olom_ensani پرورش مدیران غرب زده و مجذوب غرب حاصل انحراف علوم انسانی در کشور است! 🔻🔻🔻🔻
اینکه بنده درباره‌ی علوم انسانی در دانشگاه‌ها و خطر این دانشهای ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانی‌ای که امروز رائج است، محتواهائی دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامی و نظام اسلامی است؛ متکی بر جهان‌بینی دیگری است؛ حرف دیگری دارد، هدف دیگری دارد. وقتی اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران می‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسی داخلی، خارجی، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزه‌های علمیه و علمای دین پشتوانه‌هائی هستند که موظفند نظریات اسلامی را در این زمینه از متون الهی بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، برای برنامه‌ریزی، برای زمینه‌سازی‌های گوناگون. پس نظام اسلامی پشتوانه‌اش علمای دین و علمای صاحب‌نظر و نظریات اسلامی است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزه‌های علمیه است، چون تکیه‌گاه اوست .۱۳۸۹/۰۷/۲۹ _ @soha_olom_ensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@soha_olom_ensani در فرهنگ غربی فرد متدین مانند یک شاعری است که تخیلات خود را میپرستد. 🔻🔻🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
@soha_olom_ensani در فرهنگ غربی فرد متدین مانند یک شاعری است که تخیلات خود را میپرستد. 🔻🔻🔻🔻🔻
پيروان و معتقدان به با دين همانند يك فن و هنر ظريف معامله مي‌كنند و را همانند مي‌دانند كه با خودش خلوت مي‌كند و به خيال پردازى مي‌پردازد و گاهى ماه و خورشيد و مانند آنها را مخاطب خويش قرار مي‌دهد. همان طور كه نفى شاعر جايز نيست و او مي‌تواند هر چه مي‌خواهد، بگويد و منظره‌هاى زيبايى را خلق كند، در نظر آنها متدين نيز همين طور است؛ او براى هستى خالقى را تخيل مي‌كند كه غير است و آن گاه او را مخاطب خويش قرار مي‌دهد و در مقابلش سجده كرده و او را مي‌پرستد؛ اما اين كار او ركن اصلى زندگى نيست؛ بلكه اصل همان خوردن و نوشيدن و لذت‌هاى مادى هستند. در نظر آنها هر انسان مي‌تواند تخيلاتى داشته باشد و اين حقى است كه براى هر فردى وجود دارد و بايد به آن احترام گذاشت؛ ولى اين بدان معنا نيست كه اين تخيلات در زندگى اثرى جدّى داشته باشد. اين، يكى از بنيان‌هاى اساسى در فرهنگ غربى است كه گاهى صراحتاً و گاهى نيز با اشاره و كنايه آن را مطرح مي‌كنند و يا از لوازم سخنان ايشان است. در نزد اكثر غربى‌ها به ذوق و سليقه متدينان بر مي‌گردد و در خارج حقيقتى ندارد كه بخواهيم با دليل عقلى و و آن را اثبات كنيم. کتاب اندیشه های بنیادین اسلام @soha_olom_ensani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
احوال اصحاب رسول خدا 🔻🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
احوال اصحاب رسول خدا 🔻🔻🔻🔻
اصحاب رسول خدا در چه وضع و حالي بودند ؟ حديث معروف كافي - كه مولوي آن را به شعر درآورده است - واقعا عجيب است . اين حديث را شيعه و سني هر دو روايت كردهاند : روزي پيغمبر اكرم ( ص ) در وقت بينالطلوعين سراغ " اصحاب صفه " رفت ( پيامبر ، زياد سراغ اصحاب صفه ميرفت ) . در اين ميان ، چشمش به جواني افتاد . ديد اين جوان يك حالت غيرعادي دارد : دارد تلوتلو ميخورد ، چشمهايش به كاسه سر فرو رفته است و رنگش ، رنگ عادي نيست . جلو رفت و فرمود : « كيف اصبحت ؟ » [ چگونه صبح كردهاي ] ؟ عرض كرد اصبحت موقنا يا رسول الله در حالي صبح كردهام كه اهل يقينم ، يعني آنچه تو با زبان خودت از راه گوش به ما گفتهاي ، من اكنون از راه بصيرت ميبينم . پيغمبر ميخواست يك مقدار حرف از او بكشد ، فرمود : هر چيزي علامتي دارد ، تو كه ادعا ميكني اهل يقين هستي ، علامت يقين تو چيست ؟ « ما علامة يقينك ؟ » عرض كرد : ان يقيني يا رسول الله هو الذي احزنني و اسهر ليلي و اظما هواجري علامت يقين من اين است كه روزها مرا تشنه ميدارد و شبها مرا بيخواب ، يعني اين روزههاي روز و شب زندهداريها ، علامت يقين است . يقين من نميگذارد كه شب سر به بستر بگذارم ، يقين مننميگذارد كه حتي يك روز مفطر باشم . فرمود : اين كافي نيست ، بيش از اين بگو ، علامت بيشتري از تو ميخواهم . عرض كرد : يا رسول الله ! الان كه در اين دنيا هستم ، درست مثل اين است كه آن دنيا را ميبينم و صداهاي آنجا را ميشنوم ، صداي اهل بهشت را از بهشت و صداي اهل جهنم را از جهنم ميشنوم ، ، يا رسول الله ! اگر به من اجازه دهي ، اصحاب را الان يك يك معرفي كنم كه كداميك بهشتي و كداميك جهنمي اند . فرمود : سكوت ! ديگر حرف نزن .بعد پيغمبر به او فرمود : جوان ! آرزويت چيست ؟ چه آرزوئي داري ؟ عرض كرد : يا رسول الله ! شهادت در راه خدا . ▪▪ کتاب انسان کامل @soha_olom_ensani
مهمترین خطر آینده انقلاب مشکل اقتصادی و علمی کشور است، نه بی دینی مردم... #امام_خامنه_ای #عکس_نوشت 💠 @soha_olom_ensani
غلط میکنی که قانون را قبول نداری! 💠 @soha_olom_ensani
امروز طرفداران عوض کردن متد تعليم و تأليف زياد شده و با غالب اشخاصي که روبرو مي‌‌‌‌‌شويم از همين موضوع سخن به ميان مي‌‌‌‌‌آورند و برخي در اين راه به حد افراط اظهار نظر مي‌‌‌‌‌کنند و خيال مي‌‌‌‌‌کنند که واقعا هر مطلبي که براي هر کس نامفهوم است در اثر طرز تعليم و بيان آن مطلب است ولي ما در ضمن اينکه به طرفداران تغيير متد تعليم و تأليف حق مي‌‌‌‌‌دهيم و خود نيز طرفدار آن هستيم اين نکته را يادآوري مي‌‌‌‌‌کنيم که همان اندازه که بر دانشمندان است که حقايق را از قيد اسارت عبارات مغلق و معقّد آزاد سازند بيش از آن اندازه بر طالبان معرفت است که سطح افهام‌‌‌‌‌ خويش را با سطح حقايق نزديک سازند. #شهید_مطهری ' مقدمه ی ج ۳ اصول فلسفه #تحول @soha_olom_ensani
💠در صورت تمایل کانال سُها را به دوستانتان معرفی کنید💠 @soha_olom_ensani
اگر علما فهم سیاسی نداشته باشند... #امام_خامنه_ای _ @soha_olom_ensani
اهمیت مسئله شناخت در زندگی انسان 🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
اهمیت مسئله شناخت در زندگی انسان 🔻🔻🔻
اگر بخواهيم جايگاه انسان را در نظام هستى بشناسيم، ابتدا بايد نظام هستى و اين دنيا را بشناسيم و اگر بخواهيم همه آنها را به طور كامل بشناسيم، بايد ارزش شناخت‌ها را ارزيابى كنيم. در جهان، دانش‌ها و معارف زيادى وجود دارند كه گاهى با هم متضاد و متزاحم هستند و همه آنها نام يا يا فلسفه را به دنبال خود دارند. در اين صورت كدام يك را برمى‌گزينيم و بدان اطمينان مي‌كنيم؟ اين كامل از كجا حاصل مي‌شود؟ اين سؤالى است كه به بحث خاصى در فلسفه برمى‌گردد كه «‌مبحث شناخت‌» نام دارد. حاصل اين كه ما به مجموعه منظمى از معارف احتياج داريم كه از مسأله شناخت شروع مي‌شود و با ، ، مباحث مربوط به ارزش‌ها و فلسفه و فلسفه ادامه مي‌يابد و به مباحث سياست و اسلامى ختم مي‌شود. ما امروز احتياج شديدى به شناخت حكومت اسلامى داريم، ولى همان طور كه گفتيم، بر يك سرى شناخت‌ها و علوم ديگر مبتنى است. طبيعى است كه دست يابى به اين معارف در يك روز يا يك ماه و حتى در يك سال امكان ندارد؛ ولى آب دريا را اگر نتوان كشيد پس به قدر تشنگى بايد چشيد. از اين رو بايد تا حد امكان، مهم‌ترين را بدست آوريم و سپس در صدد تكميل و ارائه آن به جوانانمان باشيم و براى نسل آينده نيز برنامه‌ريزى كنيم. اگر مي‌خواهيم ما در خط خدا و ولايت او و اوليايش باشد، بايد اين كار را انجام دهيم. اگر مي‌خواهيم جامعه‌اي زنده و پويا داشته باشيم كه وسوسه‌هاى شكّاكان و شبهه‌هاى ملحدان به آن ضررى نرساند، بايد به وظايف خويش عمل كنيم و اگر خداى ناكرده در انجام وظايف كوتاهى كنيم، روزى فرا خواهد رسيد كه بايد خودمان را ملامت و سرزنش كنيم. کتاب چکیده اندیشه های بنیادین اسلام _ 💠@soha_olom_ensani
▪▪▪▪ امروز ما دیگر حق نداریم در باب لباس مشکوک، شش ماه صرف وقت کنیم. یک روز از این کارها می کردیم.امروز دیگر ما حق نداریم افتخار کنیم که فروع علم اجمالی را از 80 تا آوردیم 90 تا! [آن زمان] بعضی از طلبه ها بودند که اشکال می کردند که آقا فایده اش چیست؟! [آن زمان] من می گفتم که آقا می خواهیم فرمول فقاهت را، مکانیسم فقاهت را یاد بگیریم؛ می خواهیم بدانیم کسی که فقیه می شود از کتاب وسنت چگونه استنباط می کند احکام الهی را؛ می خواهیم قوتش را پیدا کنیم. برای زور پیدا کردن آدم می رود در ورزش زورخانه، یک وزنه ای را دستش می گیرد، صدبار این جوری ، این جوری می کند؛ هیچ فایده ای هم ندارد، جز اینکه آدم قوی بشود. ما می گفتیم که بحث فروع علم اجمالی و لباس مشکوک و معنای حرفی و مشتق و این حرف های طولانی ای که وجود دارد ، اینها همان دمبل را بالا پایین بردن است ، این وزنه را تکان دادن است، هیچ فایده ای هم ندارد، مگر قوی شدن. آن روز این را می گفتیم اما امروز حق نداریم این را بگوییم! امروز می گوییم آقای ورزشکار اگر می خواهی قوی بشوی برو این باغچه را بیل بزن، این باغچه اینجا افتاده، این بیابان را بیل بزن، افتاده این جور بی صاحب، متروک. قوه ی فقاهت را در کتاب جهاد پیداکنید! در مباحث روز پیدا کنید! بگردید شیوه های جدید برای بانک اسلامی پیدا کنید! #امام_خامنه_ای #تحول #اجتهاد #حوزه #درس_خارج ۶۲/۱/۹ «ولایت و حکومت» ص۲۶۴ - ۲۶۵ 💠 @soha_olom_ensani
▪️ آیت‌الله #شهید_سید_محمدباقر_صدر : یکی از تلخ‌ترین و دشوارترین چیزهایی که ممکن است یک #رهبر یا یک #پیشوا یا یک صاحب #روش را آزار دهد، این است که با جماعتی به سر بَرد که با او هم‌کنشی فکری ندارند و با #اهداف او #زندگی نمی‌کنند و با خط او پیش نمی‌روند. با مردمانی روبه‌رو شود که همه چیز خود را در راه آنان نثار می‌کند، اما آنها اصلاً احساس نمی‌کنند که همه این‌ها در راه آنان است. از این گذشته، به او و به نیت او و به انگیزه‌های او شک هم می‌کنند. این همان آزمون جانکاهی است که امام [علی علیه‌آلسلام] را که برترین درود و سلام بر ایشان باد، می‌آزُرد . اما به‌رغم این آزمون، باز از توان #امام کاسته نشد و اراده ایشان سست نشد. تا واپسین دم ایستاد و تلاش کرد تا از روح بزرگ خود در این #جامعه متلاشی که رو به شک و توقف بُرده، بدمد. تلاش می‌کرد از روح بزرگ خود در آنان بدمد تا این‌که سرانجام در مسجد کوفه به #شهادت رسید. برترین درود و سلام بر او باد . امامان اهل بیت علیهم‌السلام؛ مرزبانان حریم اسلام، ص ۳۴۱. 💠 @soha_olom_ensani
اگر یک وقت احساس کردی بخواهی شکمت را پرکنی از خدا دور خواهی افتاد بگذار از گرسنگی بمیری اما... _ #امام_خامنه_ای #عکس_نوشت #سها_نامه _ 💠 @soha_olom_ensani
• بندگی خدا، خشوع در مقابل خدا موجب میشود که انسان در مقابل هیچ زورگویی خضوع نکند. ۸۸/۱/۲۶ منبع:کتاب سایه سار ولایت، جلدهفتم، نشرمعارف، صفحه۲۱۶ #امام_خامنه_ای #اصلاح_دینی #خط_انقلاب _ @soha_olom_ensani
داستان ناامیدی شهید بهشتی از آموزش در حوزه های علمیه 🔻🔻🔻🔻
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
داستان ناامیدی شهید بهشتی از آموزش در حوزه های علمیه 🔻🔻🔻🔻
من يك داستان كوچكي در زندگي خودم پيش آمـده اسـت، برايتـان نقل ميكنم. در همان اوايل، مدتها بود ــ شايد جمعاً حدود 7 سال ـــ در دوران تحصيلم منطق و كلام و فلسفه را شـروع كـرده بـودم و پـيش استادان مختلف ميخواندم. در تمام اين دوره مرتب به ايـن اسـتادان، در بحثهايي كه داشتند اشكال ميگرفتم. علـتش هـم ايـن بـود كـه شـيوة كتابنويسي و تقرير مباحث منطقي و فلسفي در ايـن كتـاب هـا صـحيح نبود. حالا صحيح نبود خود داستاني مفصـل داشـت. همـان چيـزي كـه فلاسفة جديد را اصلاً برانگيخته است كه از بيخ و بن با فلسفة قـديم بـه جنگ درآيند و مبارزه كنند. با استادان گوناگوني برخـورد كـرده بـودم و اين استادان هم مثل خود بنده كه آن موقع نوطلبهاي بودم، جدلي بودنـد. من جدلي، استاد هم جدلي. من داد بـزن، داد اسـتاد از داد و فريـاد مـن بلندتر. به جايي نميرسيم. به تدريج من از اينكه اصلاً خزانـة پـر ارزش فلسفي خودمان را تا آخرش جستوجو كنم و بگـردم تـا شـايد آگـاهي ارزندهاي كسب كنم، دلسرد شده بودم. چند تا كتاب كه خوانـده بـودم، ديگر تصميم گرفته بودم، سـراغ كتـاب هـاي فلسـفي خودمـان نـروم. و تصادفاً آن موقع چون من علاقة مفرطي به مطالعات فلسفي داشتم، عـازم بودم براي يك دوره مطالعات فلسفي به خارج بروم. حتي رفـتم، شـروع هم كردم. مقدمات مسافرتم را فراهم كردم. در سال 1330 .در اين موقـع يكي از استادان بزرگ در قم، تازه كوششي را بـراي بحـث هـاي فلسـفي آغاز كرده بود. من به سبب آن دلسردي كه داشتم، حتي ديگـر ايـن قـدر انگيزهام قوي نبود كه حالا با ايشان هم تماس بگيـرم، شـايد ايـن اسـتاد ‌جديد بتواند دردي از ما دوا بكنـد. چـون اسـتاداني بـس معـروف تـر بـا عناويني پر طُمطراقتر آمده بودند و من به درس آنهـا رفتـه بـودم و بـاز چيزي كه دل را بگيرد به دست نيامده بود. يكي از دوستان اصرار كرد كه فلاني بد نيست كه تو يكي ـ دو جلسه با اين استاد در تماس باشي.مـن همان موقع مطالعة مباحثي را كه مخصوصاً مربوط به بحثهـاي فلسـفي ميان غرب و شرق بود، در حدود كتابهايي كه به زبـان هـاي فارسـي و عربي و احياناً انگليسي در اينجا به دست ميآمد، براي خودم آغاز كـرده بودم. مخصوصاً بخش مربوط به ماترياليسم ديالكتيك و بحثهايي كه در آن بود. گفت اتفاقاً ايشان هم چنين بحثي را آغاز كرده اند و تو بد نيست كه تماس بگيري. من يك جلسه رفتم به يـك درس غيـر فلسـفي ايشـان. ايشان درس ديگري داشتند كه فلسفه نبود. به صورت مستمع آزاد نشستم در كناري و گوش كـردم. در آن درس و در آن بحثـي كـه ايشـان آن روز داشتند، دو اشكال به نظر من رسيد. سنتي مـن داشـته ام و دارم و آن ايـن است كه اگر در يك جلسهاي، درسي يا بحثـي اسـت كـه مـن عضـو آن نيستم، در كار آنها دخالت نميكنم. يعني به خـودم اجـازه نمـي دهـم كـه همان موقع وقت آنها را بگيرم، سؤالي را طرح بكنم. لذا بـا ايـن كـه بعـداً عدهاي از دوستان سؤالاتي ميكردند، من سؤالم را مطرح نكردم. بعـد كـه جلسه تمام شد و ايشان هم به من لطف شخصي داشتند، قرار شد بـا هـم به يك جايي برويم كه استاد حاضر بودند بروند. گفتم من هم ميآيـم. در راه كه ميرفتم گفتم اين اشكال نسبت به فلان مطلبي كه فرموديد به نظـر من رسيد. قرار شد من اشـكال را توضـيح بـدهم. وقتـي اشـكال را بيـان ‌ميكردم، اين استاد چنان گوش ميداد كه گويي اصلاً اين مطلب را تـا بـه امروز نشنيده است. اينطور با دقت گوش ميكرد. صبر كرد تا حرف مـن تمام بشود. بعد هم چند لحظهاي درنگ كرد. گويي دربـارة صـحبت مـن ميانديشد. بعد خيلي آرام و متين در طي چند جمله پاسخ داد. باز به نظـر من به پاسخ ايشان اشكال وارد بود. اشكالم را بر پاسخ ايشان طرح كـردم. باز مجدداً ايشان با چنان آرامش و طمأنينهاي اشكال مرا گـوش كردنـد و چند لحظه هم درنگ كردند. آنوقت پاسخ دادند. باز به اين پاسخ ايشـان اشكالي به نظر من رسيد. اشكالم را طرح كردم. باز ايشان بـا همـان روش گوش كرد؛ بدون اينكه هيچ تندي يا خودخواهي يـا تعصـب و تشـددي بروز دهد. تا رسيديم به مقصد و ديگر اصلاً مطلـب بـه دليـل بـه مقصـد رسيدن قطع شد، وگرنه بحثمان به جايي نرسيد. ولي اين برخورد در مـن اثري گذاشت و آن اثر اين بود كه با اين استاد ميشود كار كرد. چون بـر خلاف ديگراني كه تا آن روز با آنها برخورد كـرده بـوديم كـه اگـر مـن مطلبي را حتي به دليل خامي با خشونت و صداي بلند مطرح ميكردم، او خامتر از من، چند برابر صدايش را بلندتر ميكرد؛ با ايـن كـه او اسـتاد و مربي بود و بايد مرا از اين راه دربياورد و به راه صحيح بحـث و كـاوش وارد كند، ايشان هرگز اين كـار را نكـرد.چنـان بـا حوصـله، طمأنينـه و متانت فكري و اخلاقي و علميبرخورد كرد كه اين متانـت در مـن اثـر گذاشت و سبب شد عزم رفتن به خارج را فسخ كنم و چنـدين سـال بـا اين استاد سر و كله بزنم و از او استفادهها بكنم. اين روش