•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت625
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
بالاخره عقد خونده شد و بعداز امضا کردن گلرخ و آقا مصطفی، قرار شد آماده شیم تا برگردیم به روستا.
از گلرخ و آقا مصطفی چند تا عکس گرفتن، گلرخ با دیدنم ازم خواست پیشش برم.
- زهرا بیا بشین چند تا عکس باهم بندازیم
کنارش نشستم و راضیه ازمون چندتایی عکس انداخت.
امشب قراره همه مهمون پدر شوهر گلرخ باشیم، آماده شدیم و هر کس سوار ماشین خودش شد تا به روستا برگردیم
شوهر گلنار ماشین رو جلوی در بزرگی که ریسه کشیده بودن پارک کرد، از ماشین پیاده شدم و وارد حیاط که شدیم با دیدن حیاطشون که بچه ها مشغول بازی بودن رو به گلنار گفتم
- امشب مهمونشون زیاده؟
گلنار با خوشحالی گفت
- اره فامیلای ما و آقا مصطفی هم اینجان، امیدوارم بهت خیلی خوش بگذره
ان شاءاللهی گفتم، اما نمیدونم چرا اصلا راضی نیستم برم داخل. گلرخ و آقا مصطفی واردشدن و ماهم پشت سرشون رفتیم.
با دیدن خانمهایی که اصلا حجاب درستی نداشتن، از اومدنم پشیمون شدم.
به ناچار به همراه خانم جون گوشه ای نشستم و رو به خانم جون گفتم
- کاش ما میرفتیم خونه ی سکینه خانم
خانم جون که میدونست چرا اینجا رو دوست ندارم گفت
- منم نمیدونستم اینجوریه، آخه سکینه و دختراش خودشون مقیدن. حالا یکی دوساعتی بشینیم بعد از شام ببینیم چی میشه!
دختر جوانی با یه سینی شربت به طرفمون اومد و بعداز خوش امدگویی سینی رو مقابلمون گرفت، یکی از لیوان ها رو برداشتم و با خوشرویی تشکر کردم.
شربت رو خوردم و با شنیدن صدای زنگ گوشیم از کیفم درآوردمش، با دیدن اسم علی لبخند روی لبم اومد، روبه خانم جون گفتم
- من برم بیرون صحبت کنم الان برمیگردم اینجا شلوغه نمیشنوم.
از بین خانمها رد شدم و به سمت حیاط رفتم.
تماس رو وصل کردم از اینکه صدای علی رو میشنوم با خوشحالی گفتم
- سلام عزیزم، خوبی
صدای پر نشاطش رو که شنیدم تمام ناراحتیم یه لحظه فراموشم شد.
- سلام خانم خانما، خوبی گلم؟
- خوب نبودم، ولی صدای تو رو که شنیدم بهتر شدم
با نگرانی پرسید
- چرا خوب نیستی؟ چیزی شده؟
تمام اتفاقات رو بهش گفتم، بعد از کمی مکث گفت
- جان دلم، خودت رو ناراحت نکن. امیدوارم خدا همه ی ما رو تو راه خودش ثابت قدم نگه داره. خدا راه درست و غلط رو نشون داده،این ماییم که خدا رو تو بهترین شبها فراموش میکنیم.حالا عزیزدلم بگو ببینم خبر خوبت چی بود که ما رو تو خماری گذاشتی؟
- عرضم به حضورتون که خانم جون عصری گفت اگه اینبار مامانینا بیان باهاشون میخواد برگرده
- جدی میگی؟ آخه قرار بود یکی دوماهی بمونه
- خودش قبول نمیکنه، میگه دلم برا خونه م تنگ شده
- یعنی وصال من و یارم نزدیکه!!!
با صدای کشیده ای گفتم
- بلــــــه، حالا بقیه ش دیگه دست شمارو میبوسه که چه زمانی جور کنین با مامانینا بیاین تا برگردیم
- تموم تلاشم رو میکنم خانومی که زودتر بیایم،
- کجایی؟
- داشتم میرفتم بیمارستان گفتم یه حالی ازت بپرسم و صدات رو بشنوم.
- ممنون که به یادم بودی! اینجا هم شلوغه نمیشه زیاد راحت حرف زد، بعدا که خونه برگشتیم بهت زنگ میزنم. باشه؟
- باشه خانومی، مواظب خودت باش. خداحافظ
ازش خداحافظی کردم و خواستم برگردم به خونه که با دیدن پسر جوانی که دست هاش رو تو سینه قلاب کرده بود و نگاهم میکرد اخم هام تو هم رفت.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت626
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
ازش خداحافظی کردم و خواستم برگردم به خونه که با دیدن پسر جوانی که دست هاش رو تو سینه قلاب کرده بود و نگاهم میکرد اخم هام تو هم رفت.
برادرشوهر گلنار نزدیکم شد، به سمت پله ها خواستم برم که گفت
- زهراخانم یه لحظه وایستین کار دارم
بی توجه به حرفاش به مسیرم ادامه دادم که جلوم رو گرفت
- باور کنین کارم واجبه، قصد مزاحمت ندارم
بدون اینکه نگاهش کنم گفتم
- ببخشید من کار دارم، باید برم
از کنارش خواستم رد بشم که گفت
- من که کاری باهاتون ندارم، فقط خواستم یه چیزی رو بهتون بگم.
راستش مامانم ازت خوشش اومده. البته خودمم ازت خوشم اومده، ماشاءالله چیزی از خانومی کم نداری!
دوست ندارم کسی غیر از علی تعریفم بکنه یا اینجوری حرف بزنه. نذاشتم ادامه بده گفتم
- خجالت بکشید آقا، من نامزد دارم لطفا مزاحم نشید
طبکار گفت
- اونوقت تو این دوسه روز با کی نامزد شدین که من نفهمیدم؟ اگه میخواین دروغ بگین حداقل یه چیزی بگین که ادم بتونه باور کنه
با اخم گفتم
- نیازی نمی بینم براشما توضیح بدم.
سریع به راهم ادامه دادم، کاش همون جا پیش خانم جون حرف میزدم.الان دیگه دارم به حرفای گلرخ ایمان میارم، حتما یه چیزی میدونست که بهم گفت حواسم باشه.
سریع پله ها رو بالا رفتم و وارد اتاقی که مهمونا جمع بودن شدم.
خانم جون و سکینه خانم باهم حرف میزدن، خدا رو شکر آقایی داخل اتاق نبود و جمع زنونه ست.
به خاطر بالا اومدن از پله ها نفس نفس میزنم، کنار خانم جون نشستم. کاش علی اینجا بود اونوقت جواب امثال اینو خوب میتونست بده.
- بیا زهرا جان شیرینی بخور!
از سکینه خانم که ظرف شیرینی رو مقابلم گرفته بود تشکر کردم و یکی برداشتم، خانم جون گفت
- سکینه جان تا ساعت چند اینجایین، من داروهامم موند توخونه، سرمم یکم درد میکنه!
سکینه خانم جواب داد
- شاید تا دوازده اینجا باشیم.
خانم جون سرش رو به علامت تایید تکون داد و رو به من گفت
-گلرخ چند بار سراغت رو گرفته، برو ببین چیکارت داره.
نفسم که جا اومد پیش گلرخ که حالا دیگه چادرو روسری سرش نبود رفتم. با دیدنم گفت
- کجا رفته بودی تو؟
نمیدونم گفتنش به گلرخ درسته یانه، ولی اگه نگم دلم میترکه!
- علی اقا زنگ زد رفتم حیاط جوابش رو بدم که....
کمی تو صورتم دقیق شد
- که چی؟
- برادر شوهر گلنار اونجا بود، کاش اصلا نمیرفتم
- مگه چی شد؟
حرفاش رو که بهش گفتم، اخماش تو هم رفت. بلند شد که بره، دستش رو گرفتم و گفتم
- کجا میری؟
- میرم حقشو بذارم کف دستش، پسره ی هیز!
دستش رو کشیدم و گفتم
- بیا بشین ببینم، ناسلامتی عروسیا. حالا اون یه چیزی گفت منم جوابشو دادم
به ناچار کنارم نشست و گفت
- صبر کن فردا میدونم چیکار کنم، هم به گلنار میگم هم به خواهرش.
- کاش اصلا بهت نمیگفتم، فقط چون با تو راحت بودم گفتم که تو دلم نمونه
با این حرفم لبخندی زد
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 44 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
44- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ أَحَدٌ سِوَاكَ وَ لَا عَلِمَهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ وَ لَا يُنْجِينِي مِنْهُ إِلَّا حِلْمُكَ وَ لَا يَسَعُهُ إِلَّا عَفْوُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 44: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هیچ کس جز تو بر آن آگاه نشده، و کسی غیر تو آن را ندانسته، و جز حلمت مرا از آن نجاتی نیست و غیر عفوت چیزی فراگیر آن نیست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️امیرالمومنین علیهالسلام:
🔸️در روزگاری که مردم همدیگر را غارت میکنند و نه بزرگ به کوچک رحم میکند و نه قوی به ضعیف،
حضرت مهدی علیهالسلام زمین را از عدالت لبریز خواهد کرد
📚 كفاية الأثر، ص: ۱۵۱.
✋۱۵ روز تا عید همعهدی (غدیر)💐
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت627
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- بایدم میگفتی، من و تو نداریم که! ولی تو یه فرصت مناسب حالشو میگیرن
اخم الکی کردم
- زشته بابا، تو دیگه مجرد نیستی هر کاری دلت خواست بکنی. بعضی اخلاقیاتت رو دیگه باید بذاری کنار
چینی به پیشونیش داد
- مگه اسیر دارم میرم، من همون گلرخم. مصطفی هم اخلاقمو خوب میشناسه!
با خنده گفتم..
- اسیری کجا بود عزیزم، ولی خب هر مردی به یه چیزایی حساسه شاید آقا مصطفی خوشش نیاد تو با یه مرد غریبه دهن به دهن بشی. اگه هم من جوابشو دادم چون مربوط به من میشد و کسی نبود جوابش رو بده و میخواستم دست از سرم برداره.
درضمن احتمالا چند روز دیگه برگردیم اون موقع دیگه راحت میشم.
دستپاچه گفت
- کجا میخوای برگردی؟نکنه فکر کردی میخوام تنهات بذارم که نمیمونی؟
از حرفش خنده م گرفت
- نه بابا، خانم جون دلش تنگ شده. میگه نمیتونم بمونم
لب هاش آویزون شد و گفت
- حیف شد، معلوم نیس وقتی رفتی دوباره کی میای.
دستش رو گرفتم و با محبت نگاهش کردم
- خیالت راحت بازم میایم سر میزنیم.
کم کم بساط شام رو آماده کردن، چند تا از خانمای جوان سفره ها رو انداختن و شروع به چیدن وسایلها کردن.
دیس های برنج و مرغ های شکم پر رو داخل سفره گذاشتن، با اینکه یه ساعت پیش خیلی گشنه م بود اما با اتفاق چند لحظه ی پیش کل اشتهام کور شد. پیش گلرخ هم نباید زیاد بروز بدم چون با اخلاقی که ازش میشناسم ممکنه برای خودش دردسر درست کنه.
خداروشکر آقایون تو یه اتاق دیگه هستن و میتونم راحت باشم.
مابین خانم جون و سکینه خانم نشستم، گلرخ هم کنار خواهرشوهرش نشست، مشغول خوردن شدیم. بعداز تموم شدن غذا و جمع کردن سفره، کنار دیوار تکیه دادم.
طولی نکشید دیدم صدای آهنگ بلند شد، فکر اینجاش رو نکرده بودم، خانم جون هم زیاد حال خوشی نداشت بهترین فرصته اینجا رو به بهونه ای ترک کنیم.
رو به خانم جون گفتم
- میگم خانم جون مثل اینکه اینا بزن و برقص دارن، من دوست ندارم بمونم میاین بریم خونه؟
خانم جون دستش رو به سرش گرفت
- اره منم سرم درد میکنه. به سکینه بگو بیاد اینجا، بهش بگم که می میخوایم بریم
خوشحال از اینکه خانم جون موافقت کرده پیش سکینه خانم که با گلرخ مشغول صحبت بود رفتم
- سکینه خانم، یه لحظه میشه بیاین پیش خانم جون کارتون داره
سکینه خانم باشه ای گفت و به سمت خانم جون رفت، رو به گلرخ که موهاش رو دور شونه ش پخش کرده بود گفتم
- گلرخ جان من و خانم جون میخوایم بریم خونتون، کاری نداری
سریع از روی مبل بلند شد
- کجا میخواین برین، مراسم که تموم نشده
- خانم جون داروهاشو نیاورده، الانم سرش درد میکنه، بعدشم اینکه، ما کلا تو مراسم بزن و برقص شرکت نمیکنیم عزیزم
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 ♥️قسمتاولرماندرحالتایپ #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/22659 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت628
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با لب های آویزون نگاهم کرد و گفت
- دوست داشتم تا آخر میموندین، ولی خب دوست ندارم اینجا بمونی و اذیت بشی. برین به سلامت، خونه میبینمت
باهاش روبوسی کردم و پیش خانم جون که چادرش رو مرتب میکرد رفتم.
دستش رو گرفتم و بعداز خداحافظی از جمع بیرون رفتیم. سکینه خانم تا حیاط همراهمون اومد و رو به رضا گفت
- رضاجان، مادر بیاخانم جون و زهرا رو ببر خونه بعد بیا
رضا چشمی گفت و به سمتمون اومد. از سکینه خانم خداحافظی کردیم و به سمت خونه حرکت کردیم. برادر شوهر گلنار بیرون در با دوستش مشغول حرف زدن بود، بادیدن ما از دوستش خداحافظی کرد و سیگارش رو زمین انداخت و با نوک کفش ته مونده ش رو له کرد.
سرم رو پایین انداختم به همراه خانم جون پشت سر رضا راه افتادیم.
- سلام حاج خانم
از دستش کفری شدم و تیز نگاهش کردم، خانم جون از حرفایی که تو حیاط بهم زده بود خبر نداشت، با خوشرویی سلام و احوالپرسی کرد.
- ماشین من اونجاست اجازه بدید من میرسونمتون
دست خانم جون رو فشار دادم، خانم جون نگاهی بهم کرد، آروم لب زدم
- خانم جون بهتره خودمون بریم، نزدیکه
خانم جون تایید کرد و رو بهش گفت
- ممنون پسرم، نزدیکه مزاحم نمیشیم.
- چه مزاحمتی! چه توفیقی بالاتر این که شما و زهرا خانم رو برسونم
با حرص گفتم
- ممنون نیازی نیست شما ببرید. پیاده راحتتریم
دست خانم جون رو گرفتم و پشت سر رضا راه افتادم، خانم جون متعجب از رفتارم گفت
- زهرا جان این رفتارت درست نبود، بنده خدا نیتش خیر بود. نباید تند حرف میزدی
من که میدونم نیتش چی بود، خجالت نمیکشه با اینکه بهش میگم نامزد دارم بازم تو روی من وایمیسته و تعریفم میکنه. خصوصا از نوع نگاه کردنش که حالم خراب میشه.
- اصلا از نگاهش خوشم نمیاد خانم جون.
خانم جون دیگه حرفی نزد و رضا بعداز نشون دادن خونه ی سکینه خانم گفت
- خاله کنار در یه طناب نازکه اونو بکشی در باز میشه
ازش تشکر کردم و بعداز رفتن رضا وارد خونه شدیم. به محض ورودم قرصهای خانم جون رو دادم و لحاف، تشکش رو توجای همیشگیش پهن کردم تا دراز بکشه.
با یادآوری حرفای برادرشوهر گلنار تنم لرزید، اصلا دوست ندارم یه مرد نامحرم ازم تعریف کنه.
من باید امانتدار علی باشم، نباید اجازه بدم هرکس و ناکسی بهم زل بزنه و ازم تعریف کنه.
دستهام رو مشت کردم و چند باری ذکر استغفار گفتم تا آروم شدم. از خوابیدن خانم جون که خیالم راحت شد گوشی رو روشن کردم و به تصویر علی خیره شدم.
عزیزم من تو رو با هیچی عوض نمیکنم علی جان، فقط تو رو دوست دارم و به عشقت پایبندم. وقتی بهت بله گفتم مطمئن باش هرچقدر از هم دور باشیم امانتدار این عشق هستم.
تصویر خندان علی رو که نگاه کردم دلم آروم شد. تو گوشی دنبال مطالبی که علی برام زده بود گشتم، چشمم به سخنرانی مهدویت افتاد، هندزفری رو توگوشم گذاشتم و صداش رو هم کم کردم تا گوشم اذیت نشه
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 45 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
45- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُزِيلُ النِّعَمَ أَوْ يُحِلُّ النِّقَمَ أَوْ يُعَجِّلُ الْعَدَمَ أَوْ يُكْثِرُ النَّدَمَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 45: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که نعمتها را از بین میبرد و بدبختی را فرود می آورد یا موجب تعجیل در فنا و نیستی میشود، یا باعث پشیمانی بسیار می گردد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸