eitaa logo
مکتب خانه
326 دنبال‌کننده
841 عکس
355 ویدیو
275 فایل
نشر آثار صوتي و تصويري و مکتوب @roshd_harakat
مشاهده در ایتا
دانلود
مکتب خانه
#دروس_فلسفی_عرفانی_استاد_احمد_فربهی #استاد_فربهی
✅✅چند نکته دربارة ✅✅برگرفته از ⭕️ باید بازخوانی بشود آنجا که دربارة تأثیر صحبت می‌کنند؛ می‌فرمایند: خیلی از اینها ریشه‌های وحیانی داشته که متأثر از فضای وحیانی گسترشش داده‌اند. این، یک واقعیتی است، ما نباید این را نادیده بگیریم. وقتی را نگاه می‌کنیم مثل (که آخرین کتاب شیخ است)، می‌بینیم خیلی متأثر از فضای است. در عین حال بارها عرض کرده‌ام که فلسفة ما باید دوباره بر اساس بازخوانی بشود. یک بار این اتفاق افتاد و واقعاً انقلابی در فلسفه اتفاق افتاد؛ همان کاری که انجام داد. امام صادق، همانطور که امام صادق است در فقه‌الاحکام، امام صادق است در مسائل الهیات. اگر بحث از احادیث الهیاتی هم در فلسفه مطرح می‌شد، خیلی از کمبودهایی که ما در فلسفه داشتیم، جبران می‌شد، و خیلی از اضافه‌هایی که در فلسفه می‌رفتیم را کوتاه می‌کردیم. ⭕️رابطة با فلسفة یونان باستان من همین امروز داشتم فرمایشات را در بحث «جعل» در شرح «اسفار» می‌خواندم، این مطلب را فرموده‌اند؛ که با آنچه که در یونان بوده و از طریق ارسطو و افلاطون به ما رسیده، با این مطالب اصلاً قابل مقایسه نیست. می‌گوید: این حرف (که فلسفة ما همان فلسفة یونان است)، مثل این است که کسی بگوید: «این فیزیک جدید، همان فیزیک و طبیعیات یونان باستان است.»؛ اگر در فیزیک جدید دربارة «ماده» بحث می‌کنند، یونان باستان هم دربارة «ماده» بحث می‌شده‌است. اصل علیت هم در یونان باستان مطرح بود، اما این که «ملاک معلولیت آیا فقدان است یا محدودیت؟»، اینها مطرح نبود. ارسطو دربارة «کلیات وجود» فقط دو سه تا مسأله دربارة «مفهوم وجود» داشته. مسألة «امور عامه» در فلسفة یونان آنقدر فقیر بوده که ارسطو یک بخش مستقلی برایش درنظرنگرفته‌بود؛ آن مباحث را بعد از «طبیعیات» قرارداد و اسمش را هم گذاشت: «مابعدالطبیعه». هر مسألة متفرقه‌ای که پیش می‌آمد، می‌گذاشت آنجا! ⭕️فلسفه هم خطاپذیر است درست است که فلسفة ما خیلی متأثر از است، اما در عین حال نباید این واقعیت را هم نادیده بگیریم که فلسفه یک علم بشری است، و مثل سایر علوم، نواقص بشری در آن هست که بعضاً بحث‌هایی می‌کنند که از هدف فلسفه دور شده‌است. ⭕️نمونه‌ای از خطا در همة علوم همینطور است؛ هم هدفش استنباط احکام است، لکن بارها از این هدف دور شده‌است، مثل «معانی حرفیه»؛ در _اصول این سؤال مطرح بود که: آیا می‌شود اصالةالاطلاق را در هیئت امر مثل «صلّ» هم جاری کرد؟ این سؤال، منشأ این مسأله شد که: آیا معانی هیئت مع انی حرفیه‌اند یا معانی اسمیه‌اند؟ اگر از معانی حرفیه باشند، آیا جزئیه هستند یا نه؟ اگر معنای جزئیه باشند، آیا اطلاق در یک معنای جزئی قابل جریان است یا قابل جریان نیست؟ بعد معانی حرفیه، برای خودش یک بحث مستقل شد طوری که اصلاً یادمان رفت بحث معانی حرفیه مقدمة همین مسأله بود که: «آیا می‌شود اصالت‌الاطلاق را در هیئت امر جاری کرد یا نه؟»! و لذا این بحث «معانی حرفیه» برای خودش یک بحث خیلی مفصلی شد! بعضی اصولی‌ها که مثل مرحوم یادشان مانده، آخرش گفته‌اند: بعد از این همه بحث، باید بگوییم که این جزئیتی که در معانی حرفیه هست، هیچ ربطی به اصالت‌الاطلاق ندارد؛ اصالت‌الاطلاق در معانی شخصیه جاری نمی‌شود، نه در جزئی‌هایی که مصادیقش کثیر باشد. وقتی شما می‌گویید: «افعل»، این هیئت، بر همه‌شان صدق می‌کند و لذا اصالت‌الاطلاق در آن قابل جریان است اگرچه معنای جزئی باشد. اگر ما می‌خواستیم به توصیه‌های شریعت عمل کنیم که: «اللهم علّیمنی ما ینفعُنی»، باید از اول می‌گفتیم: «آیا این جزئیت لطمه‌ای به اصالت‌الاطلاق می‌زند یا نه؟». سایر بحث‌ها هم به همین کیفیت؛ پنجاه صفحه درباره‌اش صحبت کرده بعد آخرش می‌گوید: مناسب بود این بحث‌ها را نمی‌کردیم. مرحوم آقای خوئی خیلی از جاها گفته: این ثمره ندارد و لذا در خیلی از موارد که ثمره نداشته، بحث را به طور مختصر پیش برده. یک بار یکی از اساتید یک بحث مفصلی کرده‌بود، بعد گفته‌بود که: «لایخفی أن لا ثمرة لهذه المسألة»، مسألة بعدی را هم خیلی بحث کرده‌بود بعد آخرش گفته‌بود: «لایخفی أن لا ثمرة لهذه المسألة کالمسألة السابقة».
من برخلاف بسیاری از افراد؛ از تشکیکات و ایجاد شبهه هایی که در مسائل اسلامی می شود _ با همه علاقه و اعتقادی که به این دین دارم_ به هیچ وجه ناراحت نمی شوم بلکه در ته دلم خوشحال می شوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده ام که این آیین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندی و سرافرازی و جلوه و رونق بیشتری آشکار شده است. خاصیت حقیقت همین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک می کند. شک، مقدمه یقین و تردید پلکان تحقیق است. نظام حقوق زن در اسلام ❇️❇️ @esra_rasane
💠💠 نکاتی درباره 🔰 (1) محتویات تاریخ فلسفه در تاریخ فلسفه با سه چیز آشنا می‌شویم: 1️⃣ مکاتب فلسفی 2️⃣ فلاسفه 3️⃣ موضوعات فلسفی (2) اهمیت تاریخ فلسفه سیر حکمت در اروپا آقای محمدعلی فروغی شاید اولین آشنایی جدی مسلمانان با فلسفه غرب باشد هرچند قبل ایشان نیز آشنایی جسته و گریخته ای وجود داشته است مثلاً بعضی از فیلسوفان مسلمان همانند مرحوم آقا علی حکیم در کتاب رسائل بدیعیه خود به اسامی فلاسفه غربی همانند دکارت و بیکن اشاره کرده است و این آشنایی نیز به مراودات علمی سفیر فرانسه در ایران با ایشان برمی گردد؛ مرحوم نخستین اندیشمند معاصری است که به اهمیت تاریخ فلسفه توجه پیدا کرده است و در یکی از نوشته های خود می نویسد: «این بنده مرتضی مطهری از وقتی که فلسفه می خوانم تمام تلاش خود را به این معطوف می کنم که چرا این متفکر بحث خود را از این نقطه شروع کرده است؟! آیا وی نمی توانست بحث خود را از نقطه دیگری آغاز کند؟! پشتوانه و پیشینه این چنین بحثی چیست؟» روشن است که چنین ذهنی برای تحصیل فلسفه از توجه به اهمیت تاریخ فلسفه و بستری که محل تولد فکر است، ناشی می شود. (3) ادوار فلسفه غرب 1️⃣ دوره باستان 2️⃣ دوره میانه یا قرون‌وسطا 3️⃣ دوره جدید (4) فلسفه جدید و فلسفه معاصر نباید بین دو اصطلاح فلسفه معاصر و فلسفه جدید [modern philosophy] خلط کرد؛ فلسفه جدید از زمان فیلسوف فرانسوی رنه دکارت و با نوشتن کتاب تاملات فلسفی آغاز می شود و فلسفه معاصر مرحله‌ای فلسفه جدید محسوب می‌شود که از آغاز قرن 20 میلادی شروع می‌شود و برای تسلط بر فلسفه معاصر، آشنایی با سیر فلسفه جدید لازم است. (5) پیش‌نیازهای فلسفه معاصر با توجه به اینکه فیلسوفان معاصر در خلأ فلسفه ورزی نکرده اند لذا لازم است با اندیشه‌های زیر آشنا باشیم: 1️⃣ تجربی مسلکان انگلیس همانند جان لاک، بارکلی، دیوید هیوم چه اینکه فیلسوفان تحلیلی در فلسفه معاصر بسیار متمایل به اصالت تجربه هستند لذا می توان گفت اصالت تجربه ای که در دوران معاصر با آن مواجه هستیم، بریده از اصالت تجربه کلاسیک نیست. 2️⃣ عقلی مسلکان همانند رنه دکارت، لایب نیتس، اسپینوزا 3️⃣ کانت؛ کانت را می‌توان محل التقای جریان تجربه‌گرایی و عقل‌گرایی دانست که سعی کرده است با تأسیس یک نظام فلسفی پیچیده، محاسن این دو جریان را گرد هم بیاورد و معایب آنها را به کنار بگذارد و گویا کانت این دو جریان را به تنهایی ناقص می داند و در صورتی که در دستگاه فلسفی کانت ترکیب شوند، به کمال می رسند لذا فلسفه کانت را می توان یک نقطه عطف در تاریخ فلسفه غرب جدید دانست و [تمدن و] تفکر غرب امروز را در ابعاد مختلف می‌توان کانتی دانست هر چند خود افراد اطلاع فلسفی آگاهانه نداشته باشند. 4️⃣ ایدئالیسم آلمانی در اواخر قرن 18 میلادی 5️⃣ پدیدارشناسی هوسرل در قرن 19 میلادی (6) جریان‌های فلسفه معاصر فلسفه معاصر از دو جریان عمده شکل می‌گیرد و همه این جریان‌ها به کانت برمی‌گردد: 1️⃣ اگزیستانسیالیسم؛ فلسفه قاره‌ای: این فلسفه ناظر به پدیدارشناسی هوسرل است 2️⃣ فلسفه تحلیلی؛ این فلسفه ناظر به‌نقد ایدئالیسم آلمانی و اصالت تجربه انگلیسی است (7) انواع سیستم‌های فلسفی سیستم‌های فلسفی بر دو دسته هستند: 1️⃣ سیستم‌های فلسفی بسته همانند فلسفه هگل 2️⃣ سیستم‌های فلسفی باز؛ چنین سیستم‌هایی هم خود انتقادی دارند و هم به تفکر رقیب اجازه عرض‌اندام می‌دهد. ⭐️⭐️⭐️ ❇️❇️ @esra_rasane
مسئله هدف و وسیله 1. یکی از مسائلی که از (صلی الله علیه و آله) باید آموخت است. انسان اولاً باید در اهداف خودش یعنی در هدفها مسلمان باشد یعنی هدفش مقدس و عالی و الهی باشد، و ثانیاً باید در برای همان هدفها هم واقعاً مسلمان باشد. 2. هرگز انبیاء در سیره و روش خودشان، برای رسیدن به حق از باطل استفاده نمی‌کنند، برای رسیدن به حق هم از خود حق استفاده می‌کنند. 3. قرآن، پیغمبر، ائمه و کسانی که تربیت شده این مکتب هستند محال است که برای هدف مقدس، از یک امر نامقدس مثلاً از یک امر پوچ، از یک امر باطل، از یک امر بی‌حقیقت ولو یک تمثیل استفاده کنند. این است که ما شک نداریم که تمام قصص قرآن همان‌طور که قرآن نقل کرده است عین واقعیت است. داستانی که قرآن‌ نقل می‌کند، ما بعد از نقل قرآن احتیاجی نداریم که تأییدی از تواریخ دنیا پیدا کنیم. 4. بعضی از مردم دنبال بهانه هستند برای بدمستی، دیگر بدمستی‌اش با آنها. کافی است یک بهانه پیدا کند برای هرزگی کردن و بدمستی. گفته‌اند: اجازه داده‌اند هر دروغی که دلمان بخواهد، برای اهل بدعت جعل کنیم. بعد با هر کسی که کینه شخصی پیدا می‌کند فوراً به او یک نسبتی می‌دهد، یک تهمتی می‌زند و بعد می‌گوید او اهل بدعت است. شروع می‌کند به جعل کردن، دروغ گفتن و تهمت زدن، چرا؟ می‌گوید به ما اجازه داده‌اند. آن وقت شما ببینید بر سر دین چه می‌آید؟! فرنگی مآب ما می‌گوید: «الْغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادی»، هدف باید خوب باشد، هدف که خوب بود وسیله هرچه شد شد. متقدم مآب ما هم می‌گوید به ما گفته‌اند «باهِتوهُمْ»، حق داریم هرچه دلمان بخواهد بگوییم، و می‌گوییم هرچه دل خودمان بخواهد. آن وقت ببینید به سر دین چه می‌آید؟! 5. (علیه السلام) چرا انعطاف نمی‌پذیرفت؟ شک نیست که هدفش مقدس بود. پیشنهاد ابن عباس‌ها مگر چه بود؟ پیشنهاد مغیرة بن شعبه‌ها مگر چه بود؟ همین مغیرة بن شعبه (علیه ما علیه) که بعدها جزء اصحاب خاص معاویه و از دشمنان علی علیه السلام شد، در آغاز خلافت امیرالمؤمنین آمد با حضرت صحبت کرد. ابتدا به حضرت پیشنهاد کرد که من عقیده‌ام این است که شما فعلاً درباره معاویه یک کلمه حرف نزنید و حتی تثبیتش کنید یعنی او را هم مانند افراد دیگر که لایق حکومت هستند فعلاً تثبیت کنید، بگذارید خیالش راحت بشود؛ همینکه اوضاع برقرار شد یکمرتبه از کار برکنار کنید. حضرت فرمود: من چنین کاری نمی‌کنم، برای اینکه اگر بخواهم معاویه را ولو برای مدت موقت تثبیت کنم معنایش این است که من معاویه را ولو در این مدت موقت صالح می‌دانم، و من او را صالح‌ نمی‌دانم و در این زمینه به مردم دروغ هم نمی‌گویم، تحمیل هم نمی‌کنم. وقتی دید حرفش اثر نمی‌کند گفت: من هم فکر کردم دیدم که همین کار را باید بکنید، حق با شماست. این را گفت و رفت. ابن عباس گفت: اول که آن نظر را داد عقیده‌اش بود ولی دوم که این را گفت عقیده‌اش نبود. مغیره این را گفت و نزد معاویه رفت. چرا علی قبول نمی‌کرد؟ برای اینکه ادامه دهنده راه و روش انبیاء بود و آن و را نداشت. اینکه گفته‌اند ابوبکر نابغه بود، عمر نابغه بود، آن نابغه بودن‌ها همین بود که از هر وسیله‌ای برای آن هدفی که داشتند استفاده می‌کردند. 6. چرا عده‌ای نمی‌خواهند سیاست علی را بپذیرند؟ چون می‌بینند یک دارد، هدفی دارد و وسیله‌هایی. حق را او هدف دیده؛ وقتی می‌خواهد به آن حق برسد، درهر گام از وسیله‌ای که حق باشد استفاده می‌کند تا به آن هدف حق برسد. ولی دیگران اگر هم هدفشان فرض کنیم حق است، دیگر به وسایل اهمیت نمی‌دهند، می‌گویند هدف درست باشد. ادامه دارد... استاد مطهری، سیری در سیره نبوی، ص105 تا 129
7. از همه عجیبتر به نظر من این است: از وسیله نامقدس استفاده کردن یک مطلب است، مطلب دیگر که از این هم رقیق‌تر و دقیق‌تر است این است که آیا از خواب مردم برای حق می‌شود استفاده کرد یا نه؟ مسئله‌ای است: از خواب غفلت مردم، از جهالت و نادانی مردم به نفع دین استفاده کردن. به نظر می‌رسد کمتر کسی بگوید این کار مانعی دارد. می‌گویند این بیچاره آدم جاهلی است، آدم نادانی است، آدم بی خبری است، در همان عالم بی‌خبری و جهالت و نادانی خودش یک اعتقادهایی پیدا کرده. فلان کس از راه بی‌بی شهربانو مثلاً، یک عقیده و ایمانی پیدا کرده. حالا ما چکار داریم که او را از خوابش بیدار کنیم؟... این درست است یا نه؟ یعنی مردم از خواب غفلت، از جهالت و نادانی، از یک سلسله خرافات، بالأخره به یک عقیده صحیحی رسیده‌اند؛ آیا ما حق داریم اینها را تثبیت و امضا کنیم یا نه؟ نه. ... تمام وسایلی که پیغمبر به کار می‌برد، در جهت بیداری مردم بود. 8. برای حق باید از حق استفاده کرد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان می‌برد. وقتی انسان حق را ضمیمه باطل کرد، حق دیگر نمی‌آیستد، خودش می‌رود. حق تاب اینکه همراه باطل باقی بماند ندارد. سیری در سیره نبوی
🔴مواجه با علوم انسانی امروز نیازمند نهضت فکری به رهبری روحانیت 🔰 گفتاری از (در کتاب بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدسالۀ اخیر) ▪️ارسطو جمله‏ای دارد درباره فلسفه، می‏گوید: «اگر باید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد و اگر نباید فیلسوفی کرد باز هم باید فیلسوفی کرد.» توضیح دادم که مقصود ارسطو این است که فلسفه یا درست است و باید آن را تأیید کرد و یا غلط است و باید آن را طرد کرد. اگر درست و قابل تأیید است باید شد و با نوعی فیلسوفی‏گری فلسفه را تأیید کرد، و اگر هم غلط است و طرد شدنی، باز باید فیلسوف شد و فلسفه را آموخت و با نوعی فیلسوفی‏گری فلسفه را نفی و طرد کرد. ▪️پس به هر حال فلسفه را باید آموخت. و ضمناً باید دانست که هر نوع انکار فلسفه، خود نوعی فلسفه است و کسانی که می‏پندارند تنها با دستاوردهای برخی علوم بدون آنکه توأم با انتزاعات فلسفی بشود، فلسفه را نفی و رد می‏کنند سخت در اشتباهند. ▪️اضافه کردم که: من فعلًا کار ندارم که علمای اسلام در طول هزار و چند صد سال به فرهنگ جهان و معارف جهان و تمدن جهان، علوم ریاضی جهان، علوم طبیعی جهان، جهان، علوم فلسفی جهان، حقوق و ادبیات و ... خدمتی کرده‏اند یا نکرده‏اند، که البته کرده‏اند. ▪️اما می‏گویم اگر فقه ما را، فلسفه ما را، عرفان و سیر و سلوک ما را، اخلاق و فلسفه زندگی و فلسفه تعلیم و تربیت ما را، تفسیر ما را، حدیث ما را، ادبیات ما را، حقوق ما را باید قبول کرد و پذیرفت، باید فقیه شد یا فیلسوف شد یا عارف و سالک شد و یا ... و اگر هم باید نفی کرد و طرد نمود باز هم باید آنها را آموخت و فهمید و کرد و آنگاه به رد و طرد و نفی آنها پرداخت. ⛔️ این صحیح نیست که یک فرد که اگر یک کتاب فقه یا فلسفه را به دستش بدهند نمی‏داند از راست بگیرد یا از چپ، پیشنهاد رد و طرد بدهد. ▪️آنگاه چنین گفتم: ما فعلًا نهضتی داریم موجود. هر نهضت اجتماعی باید پشتوانه‏ای از و فرهنگی داشته باشد و اگر نه در دام جریانهایی قرار می‏گیرد که از سرمایه‏ای فرهنگی برخوردارند و جذب آنها می‏شود و تغییر مسیر می‏دهد، چنانکه دیدیم گروهی که از سرمایه فرهنگی اسلامی بی‏بهره بودند چگونه مگس‏وار در تار عنکبوت دیگران گرفتار آمدند. و از طرف دیگر هر نهضت فرهنگی اسلامی که بخواهد پشتوانه نهضت اجتماعی ما واقع شود باید از متن فرهنگ کهن ما نشأت یابد و تغذیه گردد، نه از فرهنگهای دیگر. ▪️اینکه ما از فرهنگهای دیگر مثلًا فرهنگ یا و امثال اینها قسمتهایی کنیم و روکشی از اسلام بر روی آنها بکشیم برای اینکه نهضت ما را در مسیر اسلامی هدایت کند کافی نیست. ما باید فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، فلسفه اقتصادی، فلسفه دین، فلسفه الهی خود اسلام را که از متن تعلیمات اسلام الهام بگیرد، تدوین کنیم و در اختیار افراد خودمان قرار دهیم. و برای اینکه تکلیف رهبری را روشن کرده باشم، ▪️گفتم: امروز هم ما به خواجه نصیرالدین‏ها، بوعلی سیناها، ملا صدراها، شیخ انصاری‏ها، شیخ بهایی‏ها، محقق حلّی‏ها و علامه حلّی‏ها احتیاج داریم اما خواجه نصیرالدین قرن چهاردهم نه خواجه نصیرالدین قرن هفتم، بوعلی قرن چهاردهم نه بوعلی قرن چهارم، شیخ انصاری قرن چهاردهم نه شیخ انصاری قرن سیزدهم، یعنی همان خواجه نصیر و همان بوعلی و همان شیخ انصاری با همه آن مزایای فرهنگی به علاوه اینکه باید به این قرن تعلق داشته باشد و درد این قرن و نیاز این قرن را احساس نماید. ▪️و باز اضافه کردم که: من جریانی را اکنون لمس می‏کنم که برق امید را در قلبم بیش از پیش روشن می‏کند و آن اینکه می‏بینم عده‏ای از جوانان با ایمان ماکه دوره دانشگاهی را طی کرده و یا مشغول طی کردن‏اند و عن‏قریب گواهینامه دانشگاهی می‏گیرند، با من مشورت می‏کنند که به اصطلاح طلبه شوند و علوم اسلامی را بیاموزند. برخی چنان بی‏تاب‏اند که می‏خواهند تحصیلات دانشگاهی را متوقف کنند و به جای آنها به تحصیل علوم اسلامیه بپردازند. ▪️ من البته آنها را از اینکه را متوقف کنند منع کرده و می‏کنم و گفته‏ام بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی به آن تحصیلات بپردازید و غالباً توصیه کرده‏ام که پس از پایان تحصیل دانشگاهی قسمتی از وقت خود را صرف همان رشته بکنند که در آن رشته فارغ التحصیل شده‏اند و قسمت دیگر را صرف فراگیری علوم اسلامی، زیرا دوست ندارم از نظر زندگی نیازمند به حوزه باشند. ▪️گفتم نتیجه این شده که امروز عده‏ای لیسانسیه به تحصیلات علوم اسلامی رو آورده‏اند. در حقیقت اینها علوم اسلامی و علوم عصری هستند و این است، سبب بارور شدن بیشتر فرهنگ پرمایه اسلامی می‏گردد. (ص77 و78) 🔍محفل علوم انسانی المرسلات 🔥 @ensani_almorsalaat
🔰 ملاصدرا در نگاه علمای معاصر ▫️ملاصدرا از منظر شهید مطهری رضوان‌الله‌علیه؛ ▫️بايد بگويم كه فلسفه ملاصدرا را هيچ كس بدون ده پانزده سال مطالعه نمى‏تواند در آن نظر دهد، زيرا در حدود پنجاه و پنج، شصت سال ملاصدرا روى فلسفه‏اش كار كرده است؛ البته يك مقدار اجمالى و كم مى‏شود با آن آشنا شد. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱۳، ص۲۸۰. ▫️من براى صدرالمتألّهين فوق‏العاده عظمت قائل هستم و اصلا به اندازه‏اى كه از كتاب‌هاى اين مرد و از تدريس كتاب‌هاى او لذت مى‏‌برم، از هيچ چيزى لذت نمى‏برم؛ عالي‌ترين آرزوى من هميشه اين است... همان، ج۴، ص۵۶. ▫️صدرالمتألّهين رسماً فلسفه خود را «حكمت متعاليه» خواند و فلسفه وى به همين نام مشهور شد. مكتب صدرالمتألّهين از لحاظ روش شبيه مكتب اشراقى است يعنى به استدلال و كشف و شهود توأماً معتقد است ولى از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است. در مكتب صدرالمتألّهين بسيارى از مسائل مورد اختلاف مشّاء و اشراق، يا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و يا مورد اختلاف فلسفه و كلام براى هميشه حل شده است. فلسفه صدرالمتألّهين يك فلسفه التقاطى نيست بلكه يك نظام خاص فلسفى است كه‏ هر چند روش‌هاى فكرى گوناگون اسلامى در پيدايش آن مؤثر بوده‏اند بايد آن را نظام فكرى مستقلى دانست. همان، ج۵، ص۱۵۳. ▫️مكتب صدرالمتألهين مكتب توأم شدن عقل و قلب است. آقاى طباطبايى مى‏‌فرمودند من اوايل كه اسفار مى‏‌خواندم خيلى كار مى‏‌كردم و خيلى فكر مى‏‌كردم و خيلى هم تجزيه و تحليل مى‏‌كردم. بعد كم كم در من اين غرور پيدا شده بود كه خود آخوند هم اگر بيايد ديگر بهتر از اين نمى‏تواند اين مطالب را تجزيه و تحليل كند. تا بعد مى‏روند نزد استادشان مرحوم آقاى قاضى كه استاد سير و سلوك و معنويت بوده است. آقاى طباطبايى مى‏فرمودند وقتى كه ايشان وارد بحث مسائل وجود شد يك مرتبه معتقد شدم كه من تا به حال يك كلمه از اسفار نمى‏فهميدم. اگر كسى بخواهد واقعاً حكمت متعاليه را بخواند بايد زمينه قلبى و روحى و زمينه معنوى آن را هم فراهم كند و الّا «ظلمات بعضها فوق بعض» مى‏شود. همان، ج۱۱، ص۱۴۶. ▫️صدرالمتألهين فيلسوف بزرگ و نابغه عظيم اسلامى، نهايت احترام براى او قائل است؛ محىالدين در ديده او از بوعلى سينا و فارابى بسى عظيم‌تر است. همان، ج۱۴، ص۵۷۳. 💢 موسسه آموزشی پژوهشی نفحات Https://eitaa.com/nafahat_eri
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نگاه نازل استاد دانشگاه تهران به سواد علوم انسانی طلاب محمدرضا شفیعی کَدْکَنی، استاد معروف ادبیات دانشگاه تهران: ▫️طلبه ها هم مدعی علوم انسانی شده‌اند و این خنده دار است، طلبه هایی که درس خودشان را نخوانده اند، فقه و اصول خودشان را بلد نیستند، مدعی هستند که میخواهند در سوسیالوژی، آنتروپولوژی و... علوم انسانی درست کنند، مرد حسابی تو در کدام کنگره سوسیالوژی مقاله دادی و مقاله ات در نشریات چاپ شده؟! از روی سه تا چهار تا کتاب جامعه شناسی فارسی میخواهی نظر بدهی؟! ✍ وقتی معیار سواد، رعایت الگوهای آموزشی غربی و چاپ مقاله در نشریات آنها باشد طبیعتا امثال و و... از لیست باسوادها حذف می شوند! ➖ به نظر می رسد از حوزه و طلاب، حتی نزد نخبگان و اساتید دانشگاهی هم کار خودش را کرده و آنها همچنان فکر می کنند فقط چند سالی و اصولی می خوانند و راهی تبلیغ می شوند و عمق علمی ندارند، به نظر می رسد آنها از رواج رشته های تخصصی و جریان مطلع از مرزهای علم در حوزه علوم انسانی بی اطلاعند، حوزه همچنان نیازمند صحیح از خود و هویتش می باشد! 🔹از سوی دیگر نباید انکار کرد که در کنار توانمندی های درخشان علمی بخشی از فضلای حوزوی، مدتیست ، توان تمرکز علمی بسیاری از طلاب را گرفته و از سوی دیگر مسأله افت سطح علمی حوزه ها، سالهاست مورد اشاره بسیاری از بوده است. 🆔 @sedayehowzeh
انحرافات مربوط به فرد یا جامعه بر دو قسم اند: 1. انحرافاتی که ضدارزشها در مقابل ارزش‌ها ایستادگی می کنند؛ در چنین مواردی ضد ارزش‌ها زود شکست می خورند. 2. بیشتر انحرافات بشر به این صورت است که گاهی یک ارزش از ارزش‌های بشری رشد سرطان مانندی می کند و ارزش‌های دیگر را در خود محو می کند. انسان کامل، ص 58 و 59 @esra_rasane
ارزش‌های انسانی به طور کلی تحت یک عنوان خلاصه می شود که خود آن شعبی پیدا می کند و 🔻آن عنوانی است که هم در اصطلاح عرفای خود ما 🔻و هم در اصطلاح علمای جدید آمده است 🔻و بلکه قبل از آنکه در اصطلاح عرفا بیاید، در متون اسلامی آمده است 👈 و آن این است که اصلا می شود گفت معیار اصلی انسانیت، درد داشتن و صاحب درد بودن است. انسان کامل، ص 59 @esra_rasane
🔅 از چند هزار سال پیش در شرق آسیا افکار و اندیشه های بسیار بلندی وجود داشته که الآن هم کتاب‌های بسیار قدیمی هندی که به فارسی هم ترجمه شده، وجود دارد، مثل اوپانیشادها که فوق العاده عالی است. 🔅 استاد بزرگوار ما (سلمه الله تعالی) وقتی در چندین سال پیش برای اولین بار اوپانیشادها را خوانده بودند، خیلی اعجاب داشتند و می گفتند که مطالب بسیار بسیار بلندی در این کتاب‌ها هست که کمتر مورد توجه است. 🔹 انسان کامل، ص 117 و 118 @esra_rasane
🔹 میدانید که مع الاسف بوعلی سینا مدتی وزیر بود 🔹 مع الاسف باید گفت برای اینکه این مرد در اثر وزارت از کار علمی خود باز ماند. او با آن نبوغ خارق العاده ای که داشت اگر دنبال وزارت و ریاست نمیرفت، کار خیلی بزرگتری از آنچه کرده است برای بشر انجام میداد. اشخاصی مثل ملاصدرا همیشه متأسفند که چرا این مرد در این وادی افتاد. 🔰انسان کامل، ص 40 @esra_rasane