می دانید... بعضی وقت ها فکر می کنم نمی شد جور دیگری اتفاق بیفتد؟ یا حداقل جور دیگری پیش بیاید؟ جور دیگری جز در گفتنِ ما؟
چقدر دیده و شنیده ام غبطه به خوب نوشتن و خوب گفتن و خوب به کار گرفتنهای واژه را (در بهترین حالت این خوب بودن ها از منبع لایزال مقدس فراسوی زمان سرچشمه می گیرد).
می فهمم، یعنی سعی می کنم بفهمم این داستان ها ناسلامتی به آدم بودن ما ربط دارد. بالاخره ما آدم هستیم و نطق آدممان می کند. یا حتی نطق با خودش تمدن و تاریخ می آورد و با زمان داد و ستد می کند. چیزی مثل اینکه نطق تنها راه ضبط صدای ما در آینده باشد. ما چرا خواستیم صدایمان را برای آیندگان ضبط کنیم؟ تا به تاریخ وفادار بمانیم؟
مثلا همین قرآن، نطق است دیگر اما همین قرآن بی امام در نطقش می ماند. امام ناطق قرآن است اما ناطق، سخنگو نیست. امام در نقل احادیث و روایات امام نیست. تن امام هم این وسط مسئله است. خیال می کنید وقتی همه چیز نطق باشد تن امام کجاست؟ اما در این دنیایِ «همه بودش به گفت» امام می شود« بود، بود، نبود هم که نبود، حرف و حدیثش هست».
می بینید که؛ نقطه ی اتکای تاریخ بیشتر از آنکه به آدم ها بسته باشد به حرف هایشان بسته. این وفاداریِ تاریخی آنقدر گاهی بی وفاست که بود و نبود آدم ها را در چشم پر کُنیِ حرف های خوب از یاد می برد. انگار که حادثه اسیر حرف است و تاریخ را آنهایی ساخته و پیش بردهاند که خوب گفتند.
به من بگویید من تا کجا می توانم با خوش خیالی به شنیدنِ این «شنیده شدنی ها» نگاه کنم؟
این گفتن ها از زن «رنگ» می خواهد. طلبکارِ «اثر» می شود از زن. از زن یک کار فاخر چشم گیرِ چشم در بیارِ با صدا می خواهد.
این گفتن ها به همین سادگی بود که توانست از کسی چون مریم دست کشد.
چون قرار بود منجی ای بیاید و شاهکار کند و مرده زنده کند اما وقتی همه منتظر وجود پرصدایی به نام عیسی بودند مریم نقطهی ناامیدی همه شد. مریم امیدها را به باد داد. وقتی بنی اسرائیل منتظر بودند یک کلمهی پر غوغا بیاید زنی آمده بود که حرف نمی دانست. او فقط آمده بود. مریم حجت تن ندادن به تاریخ سازیِ حرف ها بود. حالا فکر کنم بهتر بدانید چه می خواهم نگویم.
می دانید... وقتی همه چیز این شکلی در نطق باشد، آدم ها به گوینده و سخنور و سخنگو تبدیل می شوند. امام هیچوقت کسی نیست که گوینده ی قرآن باشد اما باید بپذیریم امام در این دنیای شلوغِ پر حرف و گفت جز موجودِ نابغهیِ مقدسِ مومنِ خوبحرفزنِ قرآن که خدا انتخابش کرده چیزی نیست.
خدای من!
کاش می توانستم از فشار نگرانی ام برای فهمیده شدنم در «توصیه به سکوت» خلاص شوم.
من نهایتا بتوانم دلگیر باشم، دلگیر از حرف. و نهایت بتوانم دنبال کنم. دنبال آنانی که کم کم بند و بساط امیدشان از حرف را جمع کردند و منتظر ایستادند. منتظر اتفاقهایی که فقط با آدمهایی که «خوب حرف می زنند یا خیلی حرف دارند» نیفتد.
که اگر مریم در خوب حرف زدن ها دنبال می کرد، نه عیسی از وجود بکرش سر در می آورد و نه مریم می توانست اشاره کند که او (عیسی) خود قرار است پرده از خویش بردارد. بکریِ مریم یارای دیدن عیسیست.
مریم مادر قطع کنندهی زنجیرهی این سیر تاریخ است. قطع کننده ای که پشت و پدر ندارد و تاریخ با بی پدر بودنش با او از نقطه ی صفر، از نو آغاز شد. جوری که انگار پیش از او (با بی پدر بودنش) هیچ آغاز نبوده.
و فکر می کنید چه کسی زمین این آغاز بود؟
مریم!
زنی که برای «گفتن» نیامده بود که حتی بخواهد سعی کند خوب بگوید. مریم فقط می خواست، و صدقِ این خواست رنگیست که نداشت. واژه ای ست که نگفت. راستش را بخواهید نمی دانستم اینکه روزی در این تاریخ و جهانِ همه استوار به حرف، آدم های «هرگز نگفته» را پیدا کنم آنقدر سخت و پر خطر باشد که پاکترین زنان در تهمت تاریخِ نقد و جاری اش بپذیرد مادرِ حلال زاده ایست بی پدر.
و بعد خداست که شهادت میدهد به صدقِ بکارت زنی که در این فشار بیامان دستکاری ها هرگز نگفت.
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا
و کان امرا مقضیا... شد آنچه شد مریم. چنان شد و امر جوری تمام شد که هر چه بنگری از همان ابتدا آمده بود.
#اصرار
#تن #شخص #زن #زمان #قرآن #خبر
@Esrar3
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻جنگِ اول به از صلح آخر
آیات مورد اشاره مربوط به سوره انفال است، به طور مشخص آیات ۵۵ تا ۶۲.
این آیات سه بخش دارد:
1⃣بخش اول همانیست که اشاره کردند، پیمان شکنیهای مکرر(آیات ۵۵ و ۵۶).
2⃣بخش دوم که کمتر اشاره کردند، بی پشتوانه کردنِ ناقضان عهد، مقابله به مثل در ترس از خیانت و آمادگی در برابر دشمن و تقویت قدرت بازدارندگیست(آیات۵۷ تا۶۰).
3⃣بخش سوم هم که نقطه اصلی صحبت ایشان بود پاسخ به میل دشمنان برای صلح و کفایت خدا در برابر نیرنگ است(آیات ۶۱ و ۶۲).
🧷ابراز میل دشمنان برای صلحی که به آن اشاره کردند از جانب دشمنیست که قبلتر یا مقابله به مثلمان را چشیده، یا جایی پشتوانهاش را باخته و دلِ قرصش برای این بازیها رو به پریشانی رفته. پشتوانه اش را باختن یعنی شکستن آنچه که به اتکای آن اراده میکرد،یعنی قیچی کردن دشمن.
هرکس منشأ مقاومت را از قدرت معنایی انقلاب بداند باید این را هم بداند آنچه در غزه میگذرد، جنگ ماست. طوفان الاقصی جنگ ماست. طوفان الاقصایی پیش آمده و ما تازه آمریکا را گیر آوردهایم و این پشتوانه خانه به خانه در حال شکستن است.
غمانگیز است؛ما از دشمنی حرف میزنیم که با تمام وجودش دیوار اسرائیل را نگه داشته تا سیل به او نرسد،اما ما اینجا در همین ادبیات مقاومت در همین جمهوری اسلامی که به قول ایشان منشأ مقاومت است، جوری ماندهایم که نمیدانیم چطور فلسطین و آمریکا را از زیر بار مسأله حکومتیِ قابل معامله بیرون بکشیم و بگوییم که طوفان الاقصی مقاومتِ تک تک ماست.مایی که هر چه در دل داشتیم مردمانی به خون برای یک جهان رسم کردند.
#قرآن #غزه #مقاومت #رنج #آمریکا #ایران
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سمت راست لیست کشتارهاست و سمت چپ لیست مناسبات و جشنهای جهانی.
اگر غزه بارها از شخص خودمان نپرسیده بود
«تو امروز برای غزه چه کردی ؟» شاید میشد کار را به دولت و ملت و حکومت و امر ملی واگذار کنیم اما بعد از این سوال هرگز. دیگر نمیشود پشت دولت و حکومت و ملت امان گرفت.
میشود این تقویم جیبی شخصی خود ما باشد که سمت راست کشتارها را نوشته شده اند و سمت چپ شخصی ترین مسائلی که طوفان الاقصی را از یاد ما برد.
#غزه #زمان #شخص
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مرد جوان اسمش را پرسید
فراموش کرد
مدارک شناساییاش را نگاه کرد تا یادش بیاید «اسمم چه بود؟»
🧷تظاهر به زندگی عادی و زیبا جلوه دادنها برای بزرگداشت مقاومت اهالی غزه ظلم قشنگیست به این مردمان.
مقاومت اگر تظاهر به زندگیِ عادی باشد و صحنه های استواری مردمانش را جوری بگوید که «مصیبتها» و «جنگِ آن ها برای زیستن» را به حاشیه ببرد، ظلمیست که فقط از تماشاچیان حوادث برمیآید و البته این روایت ها عمر بلندی ندارد و آخر چشمها را از طوفان الاقصی محروم میکند.
اگر او در مقاومت حتی یادش برود اسمش را، ما هرگز فراموش نمیکنیم اسمی فراموش شد.
#غزه #مقاومت #مصیبت #اسم #زندگی
@Esrar3
اصرار
در شرح شب سرخ رفح نوشتند: کربلا رو ندیدم اما امشب رفح رو دیدم. #فلسطین #عراق #غزه #مصیبت #زمان @
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا