اصرار
اخلع نعلیک یا موسی_ رلا آذر • حتى النعش كان يقاوم ذاك النعشُ نعش شيرين #موسیقی #مقاومت #شعر #خب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻هزار توی مقاومت
این تصاویر مربوط به زمستان است. وقتی وسط شهر ترازو گذاشتند و بزرگ و کوچک یکی یکی رفتند روی ترازو.
همه بدون استثنا وزن از دست دادهاند.
چندی قبل هانی ابورزق خبرنگار میگوید در خیابانها که راه میروید مردمی را میبینید که به شکل فاحشی سر و شکلشان با پیش از جنگ فرق کرده و چهرهای دیگر شدهاند.
🧷 هیچ چیز را نباید از قلم انداخت، هیچ چیز. آنجا که به قول ایشان حتی زیتون و انجیر و جنین و رودهها و تن و بدن هم به وعدهی مقاومت ایستادهاند، باید که از ذره ذره ی وجود مردمانش گفت. چهرهی این مردمان، پیچ و تاب و رنگ و رخشان نقشهی مقاومت است، هزار توی مقاومت است.
#تن #مقاومت #غزه
@Esrar3
می دانید... بعضی وقت ها فکر می کنم نمی شد جور دیگری اتفاق بیفتد؟ یا حداقل جور دیگری پیش بیاید؟ جور دیگری جز در گفتنِ ما؟
چقدر دیده و شنیده ام غبطه به خوب نوشتن و خوب گفتن و خوب به کار گرفتنهای واژه را (در بهترین حالت این خوب بودن ها از منبع لایزال مقدس فراسوی زمان سرچشمه می گیرد).
می فهمم، یعنی سعی می کنم بفهمم این داستان ها ناسلامتی به آدم بودن ما ربط دارد. بالاخره ما آدم هستیم و نطق آدممان می کند. یا حتی نطق با خودش تمدن و تاریخ می آورد و با زمان داد و ستد می کند. چیزی مثل اینکه نطق تنها راه ضبط صدای ما در آینده باشد. ما چرا خواستیم صدایمان را برای آیندگان ضبط کنیم؟ تا به تاریخ وفادار بمانیم؟
مثلا همین قرآن، نطق است دیگر اما همین قرآن بی امام در نطقش می ماند. امام ناطق قرآن است اما ناطق، سخنگو نیست. امام در نقل احادیث و روایات امام نیست. تن امام هم این وسط مسئله است. خیال می کنید وقتی همه چیز نطق باشد تن امام کجاست؟ اما در این دنیایِ «همه بودش به گفت» امام می شود« بود، بود، نبود هم که نبود، حرف و حدیثش هست».
می بینید که؛ نقطه ی اتکای تاریخ بیشتر از آنکه به آدم ها بسته باشد به حرف هایشان بسته. این وفاداریِ تاریخی آنقدر گاهی بی وفاست که بود و نبود آدم ها را در چشم پر کُنیِ حرف های خوب از یاد می برد. انگار که حادثه اسیر حرف است و تاریخ را آنهایی ساخته و پیش بردهاند که خوب گفتند.
به من بگویید من تا کجا می توانم با خوش خیالی به شنیدنِ این «شنیده شدنی ها» نگاه کنم؟
این گفتن ها از زن «رنگ» می خواهد. طلبکارِ «اثر» می شود از زن. از زن یک کار فاخر چشم گیرِ چشم در بیارِ با صدا می خواهد.
این گفتن ها به همین سادگی بود که توانست از کسی چون مریم دست کشد.
چون قرار بود منجی ای بیاید و شاهکار کند و مرده زنده کند اما وقتی همه منتظر وجود پرصدایی به نام عیسی بودند مریم نقطهی ناامیدی همه شد. مریم امیدها را به باد داد. وقتی بنی اسرائیل منتظر بودند یک کلمهی پر غوغا بیاید زنی آمده بود که حرف نمی دانست. او فقط آمده بود. مریم حجت تن ندادن به تاریخ سازیِ حرف ها بود. حالا فکر کنم بهتر بدانید چه می خواهم نگویم.
می دانید... وقتی همه چیز این شکلی در نطق باشد، آدم ها به گوینده و سخنور و سخنگو تبدیل می شوند. امام هیچوقت کسی نیست که گوینده ی قرآن باشد اما باید بپذیریم امام در این دنیای شلوغِ پر حرف و گفت جز موجودِ نابغهیِ مقدسِ مومنِ خوبحرفزنِ قرآن که خدا انتخابش کرده چیزی نیست.
خدای من!
کاش می توانستم از فشار نگرانی ام برای فهمیده شدنم در «توصیه به سکوت» خلاص شوم.
من نهایتا بتوانم دلگیر باشم، دلگیر از حرف. و نهایت بتوانم دنبال کنم. دنبال آنانی که کم کم بند و بساط امیدشان از حرف را جمع کردند و منتظر ایستادند. منتظر اتفاقهایی که فقط با آدمهایی که «خوب حرف می زنند یا خیلی حرف دارند» نیفتد.
که اگر مریم در خوب حرف زدن ها دنبال می کرد، نه عیسی از وجود بکرش سر در می آورد و نه مریم می توانست اشاره کند که او (عیسی) خود قرار است پرده از خویش بردارد. بکریِ مریم یارای دیدن عیسیست.
مریم مادر قطع کنندهی زنجیرهی این سیر تاریخ است. قطع کننده ای که پشت و پدر ندارد و تاریخ با بی پدر بودنش با او از نقطه ی صفر، از نو آغاز شد. جوری که انگار پیش از او (با بی پدر بودنش) هیچ آغاز نبوده.
و فکر می کنید چه کسی زمین این آغاز بود؟
مریم!
زنی که برای «گفتن» نیامده بود که حتی بخواهد سعی کند خوب بگوید. مریم فقط می خواست، و صدقِ این خواست رنگیست که نداشت. واژه ای ست که نگفت. راستش را بخواهید نمی دانستم اینکه روزی در این تاریخ و جهانِ همه استوار به حرف، آدم های «هرگز نگفته» را پیدا کنم آنقدر سخت و پر خطر باشد که پاکترین زنان در تهمت تاریخِ نقد و جاری اش بپذیرد مادرِ حلال زاده ایست بی پدر.
و بعد خداست که شهادت میدهد به صدقِ بکارت زنی که در این فشار بیامان دستکاری ها هرگز نگفت.
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِّلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا
و کان امرا مقضیا... شد آنچه شد مریم. چنان شد و امر جوری تمام شد که هر چه بنگری از همان ابتدا آمده بود.
#اصرار
#تن #شخص #زن #زمان #قرآن #خبر
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«چه میشد اگر بینمان بود؟»
زن و مرد اردنی در خیابانها از مردم پرسیده اند.
پیامبری را پرسیدهاند که تن دارد و شخص است و اسم. اسمی که با یک «های جمع» در بازی وحدت و کثرت فاکتور نمیشود.
اینکه چه شد این را پرسیدهاند یک طرف ماجراست و طرف دیگر جواب های مردم است. مردمی که میگویند:
🔹همه چی رو بهش میگفتم
🔸دنیا خوب میشد
🔹وضعمون این نبود..
🔸 وضع همهی بشریت خوب میشد
🔹شاید از نو هدایتمون میکرد
🔸تمام امت حالش خوب میشد مثل حالا نبود
🔹مطئنا دنیا بیشتر از اینا در سعادت و امنیت بود
🔸 چی قشنگتر از این ؟ جوابش هم راه نفست رو باز میکنه
🔹پیشش گله میگردم از چیزی که داره سرمون میاد
🔸کاش میدیدمش. آرزو دارم ببینمش
🔹جوابی ندارم. عزیزه. همه دنیاست
🧷مظلومِ دعوای ماده و روح همین تن است. همین تنی که نیست و حالا نبودنها به همین تن واگذار شده است.
ما در جستجوی تنیم و ترجیح میدهیم دق کردهی محرومیتمان باشیم تا اینکه در امید و نشاط دینداریِ پسا تنی همه چیز را موکولِ به عُقبی کنیم.
راستش ایمانمان آزردهتر از آنست که با وجود فراتر از تنِ فراتر از زمانِ فراتر از دنیایِ فراتر از این فراگراییها راه بیاید.
+موزیک پسزمینه لیتک مَعَنای ماهر زین است.
#اردن
#شخص #تن #رنج #جهان #اسم
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️نتایج یک تحقیق علمی: اسم افراد بر روی قیافه آنها تاثیر میگذارد
🔹زمانی جورج اورول نویسنده سرشناس بریتانیایی نوشته بود: «در ۵۰ سالگی، هر کسی چهرهای را دارد که لیاقتش است.» حالا محققان میگویند ممکن است این جمله نشانی از واقعیت داشته باشد.
🔹مطالعاتی که در گذشته صورت گرفته بود، شواهدی مبنی بر تشابه ظاهر صورت یک فرد با اسم آنها را نشان دادهاند. با این حال مشخص نبوده که آیا این به این دلیل است که والدین در دوران نوزادی اسمهایی برای مطابقت با ویژگیهای صورت طبیعی آنها در نظر گرفته بودهاند، یا این که ظاهر آن نوزادان در طول زمان به گونهای تغییر یافته که با اسمشان مطابقت یافته است.
🔹محققان در دانشگاه رایشمن و دانشگاه عبری اورشلیم در مطالعه حاضر، این مسئله را با استفاده از شرکتکنندگان انسانی و الگوریتمهای یادگیری ماشینی مورد آزمایش قرار دادند.
#اسم #تن #علم
@Esrar3
نمیخواهم پایانم در کیسه باشد.
از همه چیز کوتاه میآیم مگر مرگم.
یک کفن کامل میخواهم به قد ۱۹۲ سانتیمتر. از پیکرم کوتاه نمی آیم، آن را کامل میخواهم.
بازوهایم را، پاهایم را و قلب و سر و بیست انگشتم را، همچنین چشمهایم را...
میخواهم به رحم زمین بازگردم همان گونه که از آن خلق شدم. همین زمین در همین سرزمین. مانعی نیست اگر در قبرم جماعتی را به خاک بسپارید.
اما میخواهم اسمم را بنویسید، همچنین سنم را و اینکه من از همینجا هستم، از همین سرزمین کشته شده.
مایلم قبرم در یک قبرستان واقعی باشد نه در خیابان و پیادهرو... و نه هیچ جای دیگر.
به عنوان آخرین آرزو این حق ماست.
خدانگهدار
ابراهیم الغوله قبلتر نوشته بود:
۳۰۰ روز است و ما داریم جهانی را اقناع میکنیم که میمیریم و نسلمان کشته میشود.
با کدام زبان با شما سخن بگوییم ؟
+ابراهیم چند روز بعد از این نوشتهها شهید شد.
#غزه #تن #اسم
#مصیبت #زندگی #زبان
@Esrar3
فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَاب
این قرآن خواندنها فرق دارد
فرق دارد کوچاندن و اخراج از سرزمینت را بخوانی و خیمهات روبروی چشم باشد
فرق دارد...
غزه قرآن را نمیخواند
قرآن را میبیند
قرآنِ دیدنی بهشت و دوزخش را هم در چشم دارد
قرآنِ دیدنی
تن دارد
حجم دارد
روی دارد
بُعد و ظلع و زاویه دارد
این قرآن فوقیست مافوقِ معنا
دستیست بالای دستها
و به راستی که
يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِم
#قرآن #تن
#غزه #مصیبت #مهاجرت
@Esrar3
«بهشون گفتم پسرم ۶ سالهست.
بهم یه کیسه ۱۸ کیلویی دادن و گفتن بگیر برو خاکش کن. نمیدونم اصلا اینا تیکه تیکه های پسرمه یا نه»
دوستی از غزه داستان مرگ پسرش علی را میگوید.
+ قتل عام نمازگزاران تابعین
🧷ما عدد نیستیم و اسم داریم را یادتان هست؟ شروع پیکاریست برای اسم.
جنگ تن هم در راه است.
«ما وزن نیستیم و تن داریم»
جنگی برای تن.
#تن #اسم #غزه #مصیبت
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شاید یکی از زیباترین تقدیمهایی باشد که از یک مادر میشنوم.
مادر شهید لبنانی «محمد علی حسن» خون فرزندش را تقدیم کرد.
تقدیمها را یک به یک اینگونه ذکر میکند:
تقدیم به چشمان کودکان غزه
تقدیم به زنان غزه
تقدیم به مردان غزه
تقدیم به خون هر مقاومی که در این جهان سرریز میشود.
🧷مقاومت استراتژی نیست.
مقاومت محدود به کشورها و دولتها پشت دربهای بستهی وزارت خارجه نیست.
میشود در خانه به «مقاومت» دوام آورده باشی و مادری خون فرزندش را اینگونه پشتوانهی خونت کند.
دل مادرها گواه است و خبر از کسانی که هیچگاه در هیچ جای تاریخ از آنان یاد نشد.
اما مادر همانیست که دلش فراموش نمیکند و قلبش غفلت نمیورزد.
#لبنان #طوفان_الاقصی
#مقاومت #مادر #غزه #نسل #تن #زن
@Esrar3
🧷حاشیهای بر شرح
1⃣ با توجه به اینکه در شرح حدیث گفته شد «کلیت ندارد و یک حکم کلی نیست»، باید گفت این حکم شخصی به امام برمیگردد. ما با امام نه تنها حکم داریم، که حکم شخصی داریم. اصلا با امام خودِ خودمان هستیم، شخصیم و در غیاب امام، کل. با امام چیزی به شما میرسد که مختص شماست، شخص شما. و بی امام در محرومیت از او سرگردان برهوت کلیات. با انسانهایی شبیه به هم که تلاش میشود همه را در قشر و طبقه جای دهد. ما بیامام شخص نیستیم، قشر و طبقهایم.
(هرجا از لفظ «بیامام» و «باامام» سخن گفتیم، امامِ تندار مد نظرمان بوده است نه یک روح سیال پر معنای بیتن که بود و نبودش مطلقا بستهی تن نیست و میتوان جای خالیاش را با واژه و حدیث و روایت و معنا و سخن و ایده پر کرد).
2⃣ معمولا لفظ زندگی در تقسیم بندی نادیدنیِ از پیش پذیرفته شده به «زندگی دنیوی» و «معنوی» تقسیم میشود و به همین جهت در این حدیث، «زندگی» در «زندگیِ دنیوی» و «بی نصیب بودن-نبودن از دنیا» شرح داده شد.
اما ما در خبر به دنبال نشان دادنِ زندگیِ نداشته هستیم. همان چیزی که آیت الله خامنهای میگویند «شما دارید زندگی میکنید و یک حدی از زندگی دارید». این حد از زندگی نامش چیست؟ چگونه وصف میشود؟
ما میخواهیم نشان دهیم همین حد از زندگی هم از دست رفته است.
اخیرا این جمله که «ما زندگی نمیکنیم» جملهای است که کم و بیش شنیده میشود، اگرچه گاهی ممکن است آغشته به اغراض سیاسی شده باشد و اجازه ندهد این قضیه زلال و شفاف خودش را نشان دهد اما به نظر مقصود از «زندگی» مقصود والا و پیچیدهای نباشد، همین زندگی روزمره حتی مد نظر است. یعنی اینطور نیست که گفته شود ما هم در بیمعنایی دچار روزمرگی هستیم. نه! مسئله زندگی روزمره نیست، مسئله وضعی است که حتی همان زندگی روزمره هم که ممکن است وجه فرودستانهی ماجرا باشد، همان هم دیگر نیست. زندگی روزمره و جاری هم از دست رفته است و شخص برای سادهترین مسائل در رنج است.
و به قول رهبر انقلاب همین «حدی از زندگی» که اغلب پیشفرضی ثابت و همیشگی بوده هم چنان از دست رفته است که کار به تقسیمبندی زندگی دنیوی و معنوی نمیرسد.
ما زندگی نمیکنیم و در خبر دنبال اثری از آثار زندگی هستیم.
3⃣ واژههای به کار گرفته شده در شرح ایشان، واژههای ساده، راحت و دم دستتری هستند که معمولا در جلسات رسمی کمتر به کار برده میشوند (اعصاب، مرض قند، از ناحیهی مزاج و...). همچنین جملاتی بیان شد که نسبت به جلسات رسمی ملاحظات و احتیاط کمتری در آنها لحاظ شده. بنظر متن جلسات این چنینیِ ایشان برای امثال ما نزدیکتر و دستگیرتر است و شاید به همین خاطر باشد که آن را «حدیث زندگی» نامیدند.
#کتاب
#زندگی #تن #شخص #رنج
@Esrar3
حضرت خدیجه چشم دوختهی حضرت محمّدش میگوید:
فَلَو أَنّني أمسَيتُ فِي كلِّ نِعمَة؛ اگر همه نعمتهای دنیا از آن من باشد. وَ دامَت لِي الدُّنيا وَ مُلك الأكاسِرة؛ اگر سلطنت همه پادشاهان مال من باشد. فَما سَوِيَت عِندي جَناح بَعُوضَة؛ همهی اینها به اندازه بال مگسی نمیارزد. إذا لَم يَكن عَيني لِعَينك ناظِرة؛ وقتی چشمانم نتواند چشمانت را ببیند.
🧷اولین زن مسلمان به آخرین مرد پیغامبر ایمان، از چشم هایش میگوید.
که اگر چشمها نبیند، که اگر این چشمها نبیند هر چه نعمت و سلطنت و شرافتی به بال مگسی، مفت گران است.
می گویید اکنونِ ما مسألهاش مشخصا معناست؟
معنای این سخنان کجاست؟ شما باری از معنا میبینید؟
چشم، معنا برمیدارد؟ نه که برنمیدارد.
دنیای فردا بازی چشم هاست، دهن پرکنیِ چشمها، که یادتان برود آمده بودید برای دیدن و ندیدهاید.
امروز اگر بود ...
جای خدیجه،
جای چشمهایش،
جای زنی که دنبال چشمهایش بدود خالیست،
جای زنی که حیثیت چشمها را با کتاب و نشانه و دلخوشیِ هست و نیست و دانسته و خروار خروار مفهوم و معنا و حدیث و قصه تاخت نزند.
کاش بود، بود و در گوشمان میگفت «احبائي علیکن بالعین».
عزیزانم!
چشمتان را، چشمتان را دریابید.
#تن #شخص #اسم #زن
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌لبنان_ پزشکی که هر کدام از مراجعانش را جزئی از وطن میبیند
بعد از حوادث این روزهای لبنان وصفی که پزشک معالج از مجروحان این حادثهی تروریستی دارد قابل توجه است.
الیاس الجرادی، چشم پزشک لبنانی این روزها در بیمارستان مشغول مداوای مجروحان است.
او با گریه از دیدنیهایش میگوید:
«در هر بیمار جزئی از لبنان را میدیدم. برای هر بیمار تلاش می کردم... تلاش میکردم جزئی از لبنان را ترمیم کنم».
#شخص #لبنان #قرابت #پزشکی #تن
@Esrar3
اصرار
به خونخواهی چشمها سید حسن نصرالله امروز: خبرِ پاسخ ما چیزی خواهد بود که آن را نمیشنوید بلکه میبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست میخواهیم چکار؟
وقتی کار را به چشمهایمان سپردهاند...
این شخص علی حمیه وزیر حمل و نقل لبنان است. او بخشی از گفتگوی خود را با یکی از مجروحان لبنانی نقل میکند. یکی از مجروحان در بیمارستان به او گفت:
یک پیغام به سید بدهید. بگو ناراحت نباشد. اصلا متاثر نشود. قوی بماند. با وزیر بهداشت و چشم پزشکها همکاری کنید، حتی اگر دستهایمان رفت اما میخواهیم چشمهایمان بماند. برای اینکه دوباره و از نو به کارمان برگردیم.
+موزیک پس زمینه مربوط به مجموعه تلویزیونی صاحبدلان است.
#تن #لبنان #مقاومت #قرابت
#ایران #طوفان_الاقصی #موسیقی
@Esrar3
اصرار
به خونخواهی چشمها سید حسن نصرالله امروز: خبرِ پاسخ ما چیزی خواهد بود که آن را نمیشنوید بلکه میبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسانههای لبنانی نوشتند:
«خبر آن نیست که بشنوید، آنیست که ببینید»
🧷تغییر معنای واژگان به التفات زمان، به ژرفای خون است، همین قدر گرم و عمیق و نزدیکِ جان، که صدها شهیدِ سعید باید بیایند و روند.
تا سید حسن نصرالله رسماً فرهنگ لغت نامهها را به هزار مصیبت و جراحت عوض کند،
تا چیزی به وسعت و سنگینیِ کمرشکن زبان جا به جا شود،
تا منزلگاه خبر در صورت ها از گوش به چشم نقلمکان کند،
تا در معنای خبر بگویند و تصدیق کنیم که «خبر آن چیزی نیست که بشنوید. خبر آنست که بینید».
تغییر گرانسنگ معنای همین یک قلم واژه، اعلان شروع دوران جدیدی ست. دورانی که چشمها فراخواندگان اول آنند.
وقت، وقت چشم است و خبر همانی که چشم میبیند.
#خبر #تن #زبان #زمان #لبنان
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت مادر یک جوان مجروح لبنانی را بشنوید.
مادری که چشمش دور میخورد به دور دنیا، تا سهیم شود، تا پیشکش کند، تا فدا کند، تا فدا شود...
نمیدانم ۷ اکتبر از دل محمد ضیف چه گذشت، چه گذشت که همه را صدا زد و گفت:
«امروز، تاریخ با قلمی زرین، درخشانترین صفحات خود را رقم خواهد زد. کیست که نخواهد نام خود، خانواده و شهرش را در این کتاب ثبت کند؟».
حالا مادر لبنانی از پایان انتظارش میگوید، انتظار سهیم شدن. او هم سهمش را آورد و عاقبت سهیم شد...سهمی از زمان، سهمی از چشمها.
✅ ترجمه زیرنویس شده
#لبنان #مادر #غزه #تن
#طوفان_الاقصی #شخص #زمان
@Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشکها یک شکل بودند،
اما در آسمان از هر قطعه زمینی که گذشتند، طرح و نقش متفاوتی خلق کردند.
هرکسی جوری دید، جوری منحصربفرد،
به هر چشمی یک جور نقش بست.
میخواستند چشمها را در «نظر کارشناسانه» هبوط دهند اما این چشمها دیشب به کمال چشم بودند، سرشار از تبلور دیدن.
مثلاً اگر بپرسند موشکها با شما چه کرد؟ میگوییم بزرگش اینکه «من میخواهم ببینم»مان را بیدار کرد.
دیشب را همه دیدیم.
این نگارهی قشنگ را هم ببینید؛
مراسم سوم شهید سید حسن نصرالله در حرم حضرت زینب برقرار بود که مردم نشسته در صحن سرشان را بالا گرفتند و دست خوانخواهی او را بالای سرشان دیدند. خونخواهی همو که گفته بود «خبر را باید دید».
#سوریه #ایران
#شخص #تن #خبر #آسمان
@Esrar3
@Eisargarann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بالاخره پیدا شد.
زنی در غزه که از خانهاش میگوید.
اینهایی که میشنوید، یحتمل کمتر شنیده باشید.
زنی که دیوارهای خانهاش را «ستر و پوشش» میخواند و حالا در خانه خرابیاش پردههای عفتش را ویران میبیند.
زنی که خانه را در هیچ ترازویی کنار حوادث عالم وزن نمیکند، خانه را رها نمیکند، و بالاترین قداستها را در همین خانه مهمان میگیرد.
زنان میتوانند این گونه از خانه بگویند. این گونه که آجر به آجرش را سهیمِ خود کنند.
آنقدر که جرات کنند بگویند:
«اگر این سنگها را در دست بفشرید، از خون ما خواهند گفت».
آجر به آجر خانه برای او عنصری یگانه از خانهاند که شهادت تکتکشان را نقد و جاری زیر سر دارد.
او زن است و عزادار پرده هایی برانداخته، عزادار پوششی دریده، عزادار خانه.
بگو که دوباره تعریف کنیم زن را، تن را، حجاب را، حیا را و البته خانه را.
✅زیر نویس شده
#زن #خانه #غزه #تن #غزه
@Esrar3
52.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتی از لحظه پیدا شدن پیکر شهید سید حسن نصرالله
در این روایت علاوه بر ذکر جزئیات بیشتری از لحظهی روبرو شدن با پیکر شهدا، از شهید امدادگر علاء که قبلاً همین جا داستان او را گفته بودیم هم روایت متفاوتی نقل شده. روایتی که با روایت محمود القماطی نایب رئیس شورای سیاسی حزب الله از شهید علاء متفاوت بود.
در هر صورت ما وظیفه دانستیم این نقل قول را هم اینجا تقدیمتان کنیم و البته حالا که کار به اینجا رسید به نظرمان آمد با این کش و قوسهای دنبالهدار و حاشیهها گویا داستان، داستان شدنِ تن شهید است.
همان گونه که شیرین ابوعاقله خبرنگار مسیحی که تا لحظهی آخر هم با تابوتش جنگید و حادثهی ماندگاری در قدس رقم زد و باعث کینهی کشدار صهیونیستها از او شد، شهید سید حسن نصرالله هم با تنش خوابهای دیگری برایمان دیده.
به نظر ما با این تن قصهها داریم...
#تن #شخص #لبنان #خبرنگار
@Esrar3
اصرار
دیدم مصطفی زعبی خبرنگار فلسطینی (از سرزمین های ۱۹۴۸) هم همین را گفته، گفته سیاست حزب الله در جنگ «جن
°
کربلا؛ میدان جزئی شدن مرگ است، گردش مرگ است از تنی در تن دیگر، از جزئی به جزء دیگر؛ از حکایت چشم و دستها و انگشتری بگیرید تا حکایت آتش خیمهها و دو پاره شدنهای ماه.
هرگاه مرگ جزئیات پیدا کند، منشور میشود و دستش به دورترین و تنگترین تنگههای دست نیافتنی راه یابد.
اما صهیونیسم پرهیز از خطر است. وهم شکست لحظهی مرگ است. سرمستی دور کردن تهدید مرگ (مثلا یحیی سنوار)، بلاهت میآورد.
و آنها که لبریز این وهماند، سرمستانِ سراسر خطا کارند.
خطا کردند که ذره ذره جزئیات مرگش را، هوا کردند و در نفسها افشاندند.
خطا کردند که جیبش را در چشممان خالی کردند.
خطا کردند که از عطر و ناخنگیر و منتوس و آدامس و پول و کتاب دعا و تسبیحش برای ما قاب ساختند.
خطا کردند که صدای سیلی عصایش را به گوشمان رساندند.
خطا کردند که از آن روی پوشیده، چشمهایش را برایمان نقاشی کردند.
قوم خطاکار، خطا کردند که نامش را ندیدند و او را در مهلکهی مرگ و زندگی آزمودند.
خطا کردند و حالا دوستدارانش هزاران هزار بار نوشتند «یحیی آنیست که زنده میکند».
اینک نامی دوباره زنده شد.
و شما قوم خطاکار عبرت نمیگیرید و هر بار جوری ما را به مقصود میرسانید.
ما یک گام دیگر به زندگی نزدیک شدیم.
زندگی جزئیات میخواهد.
یحیی هم
جزئیات
داشت
خیلی زیاد
#اسم #شخص #غزه #زندگی
#طوفان_الاقصی #تن #مرگ
@Esrar3
♦️دانشمندان حالتی بین مرگ و زندگی کشف کردند
🔹دانشمندان مرگ را فرایندی غیرقابلبرگشت میدانند. بااینحال اقداماتی مانند اهدای عضو نشان میدهد چگونه اندامها، بافتها و سلولها میتوانند حتی پس از مرگ ارگانیسم به عملکرد خود ادامه دهند. این امر باعث شده محققان به این سؤال برسند: «چه مکانیسمهایی به سلولهای خاص اجازه میدهند پس از مرگ ارگانیسم به کار خود ادامه دهند؟» به گفته محققان دانشگاه واشنگتن، این سلولها در وضعیت سوم قرار میگیرند که نه مرگ است و نه زندگی.
🔹محققان دریافتهاند سلولهای ریه انسان میتوانند خود به ارگانیسمهای چندسلولی دیگری تبدیل شوند و به اطراف حرکت کنند. این ارگانیسمها نهتنها میتوانند در اطراف خود حرکت کنند، بلکه میتوانند هم خود هم سلولهای عصبی آسیبدیده را که نزدیک آن قرار گرفتهاند، ترمیم کنند.
🔹درمجموع، یافتههای جدید انعطافپذیری ذاتی سیستمهای سلولی را نشان میدهد و این ایده را زیر سؤال میبرد که سلولها و موجودات فقط به روشهای ازپیشتعیینشده میتوانند تکامل بیابند. وضعیت سوم نشان میدهد مرگ ارگانیسم ممکن است نقش مهمی در چگونگی تغییر حیات طی زمان داشته باشد.
🧷با علم، در تن...
زبانی برای این روزها ... برای ما.
وقتی نه زندگی میکنیم، نه میمیریم.
#مرگ #زندگی #رنج #تن #علم
@Esrar3