هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
💞💞 فال حافظ 💞💞
💞 ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم میدهم که هر چه صلاح و مصلحت میبینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی 💞
💞لطفا نیت کنید یکی از قلبهای زیر را لمس کنید💞
💗💗 💗💗
💗💗💗 💗💗💗
💗💗💗💗💗💗💗
💗💗💗💗💗💗
💗💗💗💗
💗💗
💗
خدایا به مـن در زندگے آرامـش عطا فرما💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از سقط جنین حتماً به این مکان سَری بزنید👆
♨️ تأثیر سقط جنین روی سلامت روان والدین!
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
🔴آزمــون استـخـدام معـلـم 👩🏫
میـدونـسـتـی قـراره بـه زودی آزمــون
استخـدام ۲۰ هزار معلم برگزار بشه 🤔
آمـوزش و پـرورش بـا کمبـود معـلـم
مــواجه شـده و تـا اسفـنــد، آزمــون
استخــدامـی بـرگـزار میکنـه 📝
🔻 منبع مطالعه ✓
🔻 تست ✓
همگی در کانال زیر 👇
https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b
اگه میخای #معلم بشی عضو شو👆
حتمـا نظــر قبـولی هـارو رو بخـــون
.
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴خبــر فــوری
✅ استـخـدام ۲۰ هزار معـلـم جدید
به دستور دولت پزشکیان در #بهمـن
⚠️جـزئیـات آزمـون استخـدامـی و
ادامه خبر رو در کانال زیر ببینید👇
https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0b
❗️ برای استخدام حتما عضو بشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر خوبه این بچه😁😁
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۷۱۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#تاخیر_در_فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#مشیت_الهی
من و همسرم هم دانشگاهی بودیم و در دانشگاه با هم آشنا شدیم، من اهل اصفهان و ایشون اهل قم و دانشجوی اصفهان بودن، سال ۸۸ با تایید خانواده ها با هم در حرم حضرت معصومه (س) عقد کردیم و البته بانو مهمان نوازی رو در حق من تمام کردن و توی یکی از زیباترین اتاق های حرم عقد ما خوانده شد و ما محرم شدیم.
من ۲۱ ساله و همسرم ۲۳ ساله بودند. یکسال بعد یعنی در سال ۸۹ ما عروسی کردیم و طبقه پایین خونه پدر همسرم که بازسازی شده بود ساکن شدیم و تحت حمایت خانواده ها بودیم .
سال اول ازدواجمون من هنوز در مقطع کارشناسی اصفهان مشغول تحصیل بودم و در مسیر قم و اصفهان در تردد، همسرم سرباز بودن و همزمان هم در دفتر پدرشون مشغول کار.
بعد از تموم شدن درسم من هم توی دفتر پدر همسر مشغول بکار شدم و توی این مدت نه من و نه همسرم اصلا به بچه دار شدن حتی فکر هم نمیکردیم نه اینکه مخالف باشیم اصلا انگار چنین وظیفه ای برای ما تعریف نشده بود و ما در خواب.
سال ۹۳ بود که چشم چپ من مشکل دید پیدا کرد و من برای پیگیری به چشم پزشک مراجعه کردم، ایشون بررسی های لازم رو بعمل آوردند و گفتند که باید به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنم در همین حین یکی از انگشت های دست چپم بی حس میشد و پوست بدنم به شدت حساس شده بود طوری که آب به بدنم میخورد انگار سوزن وارد بدنم میشد تا اینکه بعد از آزمایش ها و تصویر برداری ها دکتر برای من تشخیص بیماری ام اس داد و دنیا برای من تیره و تار شد.
کاملا خودم رو باختم و آینده تاریکی برای خودم متصور بودم، روزهای سخت و پراضطرابی رو میگذروندم و همسرم دلسوزانه به من دلگرمی میدادن و با اینکه خودش هم بسیار نگران بود اما جلوی من وانمود میکرد که اتفاق خاصی نیفتاده و همه چی خوب پیش میره.
دکتر تا حداقل دوسال بارداری رو برای من منع کرد و تازه اولین تلنگر به ما خورد و چاره ای جز تسلیم هم نبود.
دو سال من یک روز در میان آمپول تزریق میکردم که تزریق و نگه داری و جابجایی آمپول ها (چون داروها یخچالی بودند) دردسرهای خودش رو داشت و تقریباً بعد از هر تزریق من تب و لرز داشتم.
دو سال گذشت و دکتر اجازه بارداری رو دادند. و ما با خیال راحت رفتیم که اقدام کنیم و دکتر متأسفانه به ما هشدار ندادند که فرصتمون برای باردار شدن کوتاهه.
حدودا یکسال طول کشید تا من باردار شدم و همین که جواب تست من مثبت شد علایم ام اس عود کرد و راه رفتن برام سخت شد. دکتر گفت که بیماری شعله ور شده و باید بچه سقط بشه. اگر درمان رو با وجود بچه ادامه بدیم حداقل عوارض روی بینایی بچه است و اگر درمان رو شروع نکنیم خودت دچار مشکلات زیادی میشی.
ما نظر چند تا دکتر دیگه رو هم گرفتیم و همه نظرشون همین بود.
و ما با چشم گریون راهی پزشکی قانونی شدیم برای گرفتن مجوز سقط. همسرم به شدت ناراحت بود و اینجا دیگه من ایشونو دلداری میدادم.
من اجازه ندادم جز خواهرم کسی از خانواده ام از ماجرا مطلع بشن، مخصوصا مادرم نه از ام اس خبر داشت نه از سقط. بیمارستان اجازه همراه داشتن نمیداد و من تنهایی بستری شدم و چه شب و روز سختی گذروندم تا اینکه بچه با دارو سقط شد و از دستم رفت.
البته خانواده همسرم تو این مدت محبت شونو ازم دریغ نکردند و مخصوصا مادرشوهرم خیلی زحمت کشید. دکترم مجدد یکسال بارداری رو منع کرد و زمان همینطور از دست ما میرفت.
یکسال بعد یعنی آبان ۹۷ من باردار شدم و تیر ۹۸ بعد از تقریبا ۹ سال زندگی خدا یه گل پسر به ما داد و شد همه زندگیمون.
حمایت و محبت پدر مادرامون مثل سیل روانه زندگیمون شد، طوری که من تا سه ماهگی پسرم حتی پوشکشو عوض نکرده بودم. دکتر اجازه داد من ۶ ماه شیر خودمو به پسرم بدم و بعد باید قطع میشد.
گل پسرم سه ساله شد و تصمیم گرفتیم برای بچه بعدی اقدام کنیم. آذر ۱۴۰۱ تست بارداری من مثبت شد اما چند روز بعد که به پزشک مراجعه کردم، مشخص شد بارداری خارج از رحمیه و من جراحی شدم و متاسفانه یکی از لوله هامو از دست دادم.
الان من ۳۵ ساله و همسرم ۳۷ ساله در انتظار بچه بعدی هستیم. و من به شدت احساس پشیمانی دارم بخاطر فرصتهایی که نصفشو به جبر و نصفشو به اختیار از دست دادیم، و میشد پدر مادر جوانتری میبودیم و اختلاف سنی مون با بچه مون کمتر میشد.
متاسفانه دکتر اجازه دو بارداری به من داده و داشتن یه خانوداه پر جمعیت برای من آرزو شده.
انشاالله که امام زمان ظهور کنن و به برکت وجودشون خدا به ما بچه های بیشتری عنایت کنه تا سرباز آقا بشن.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
کی به کیه😂
همه خیال میکنن اینا همه واس جهیزیمه🙊
آخه بعد۱۰سال زندگی کلی وسایل جدید و بِروز دارم☺️
پیش خودت بمونه کسی نمیدونه همه رو
#قسطی از اینجا👇خریدم🛍
تا حالا دزدگیر پادری دیده بودی⁉️🚪
تو فامیل باسلیقَم کلی چِش و چال دراومده😁
https://eitaa.com/joinchat/800391434Cc0d59d27e9
عمرا بتونی نمونه وسیله های آشپزخونم رو هیچ جا پیدا کنی😂
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
‼️حتما عضو کانالش شین خودمکلی ازشون خرید کردم از بس هر چی لوازم خونه آشپزخونه داره مفت مفت میده😍
♨️با تنوع بالا زیر قیمت همه جا😇
♨️اول مقایسه کن بعد بخر👌
🔵پس بزنید رو لینک و عضو کانالش شین تا از قیمتای استثنایی که دارن جا نمونید👇
https://eitaa.com/joinchat/800391434Cc0d59d27e9
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#امام_خمینی
✅ با هم بسازید...
سال ۶۰ وقتی امام خطبهی عقد من و همسرم را خواندند، امام رو به ما کردند و فرمودند: «با هم بسازید». بعد از اتمام فرمایش ایشان به امام عرض کردم، نصیحت دیگر هم بفرمایید. امام مجدداً فرمودند: «با هم بسازید».
بار سوم که باز خدمتشان عرض کردم آقا نصیحت دیگری بفرمایید، نگاه نافذشان را به من دوخته و فرمودند: «نصیحت من همین است با هم بسازید».
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - ج ۱
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی شد؟!🙄😂
این شیرینی تمام شدنی نیست....
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از مسجد حضرت قائم(عج)
🏮کمک به ساخت منزل خانوادهی محروم!
یکی از خانوادههای پرجمعیت روستایی به سختی تونسته در زمینی که براشون تهیه شده ساخت و ساز رو شروع کنه ولی بیشتر از این براشون مقدور نیست و توان تکمیل کردن خونه رو ندارن! توی شرایط سخت زمستان انشاءالله با کمک شما بتونیم خونهی این بندگان خدا رو تکمیل کنیم.
با هر مبلغی که توان دارید شریک باشید؛ حساب #رسمی خیریهی مسجد حضرت قائم(عج)👇
■
6037997599856011■
900170000000107026251004مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر میشود 🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
یکی از معتبرترین خیریههای مناطق محروم کشور؛ مجموعه و مسجد حضرت قائم(عج) هست که مورد اعتماد فعالان رسانهای و کانال های مختلف هست و میتونید نذورات و صدقات خودتون رو به حسابهای این مجموعه واریز کنید.
اطلاعات بیشتر از این مجموعه👇
https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۷۱۲
#مادری
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
قبل ازدواج نمیتونستم با بچه ها ارتباط بگیرم راستش زیاد از بچه ها خوشم نمیومد و همیشه میگفتم من ازدواج کردم فقط یک بچه میارم که فقط بچه داشته باشم.
خودم بودم و یه داداش که ۷ سال از من بزرگتر بود و حسرت عمیق از نداشتن خواهر...
متولد ۷۳ بودم، میخواستم روانشناسی بخونم که یکدفعه با حوزه آشنا و راهیه حوزه شدم.
از ۱۶ سالگی پشت سر هم خواستگار داشتم ولی همه نیومده، رد میشدند مخصوصاً از طرف داداشم.
خودم آرزو داشتم با یک طلبه ازدواج کنم و تازه وارد حوزه شده بودم، ولی پدرم موافق نبودند و فقط بخاطر من حاضر بودن قبول کنند.
یک روز از طریق دوستم با خانمی که پسرشون طلبه بودن قرار گذاشتیم که فردا باهم بریم بیرون و آشنا بشیم.
اون شب خیلی استرس داشتم که فردا چی میشه، چون اولین بار بود با یک خواستگار روبه رو میشدم که یکدفعه عمه ام با منزل ما تماس گرفت برای خواستگاری😳
پدرم که انگار بال درآوردن چون خیلییی موافق ازدواج فامیلی بودن و پسر خواهرشون را خیلی قبول داشتن. انگار قسمت بود اون قرار آشنایی با اون خانواده هیچ وقت انجام نشه.
من یک کلام میگفتم نه، چندین ساله ایشون را ندیدم و نمیخوام اما پدرم گفتن حالا اونا بیان خواستگاری غریبه که نیستن انگار اومدن مهمونی و شب خواستگاری برقرار شد. شب خواستگاری ورق برگشت و حسابی از پسر عمه خوشم اومد😜
رفتیم مشهد عقد کردیم و بعدا فهمیدیم که پنج ماه قبل عقد هردومون توی یک روز مشهد بودیم و هردومون از امام رضا یه همسر خوب خواستیم😊😊
شوهر من عاااشق رهبری هستن و من از طریق همسرم ایشون را شناختم و الان ارااااادت خاصی نسبت بهشون دارم.
من ۹ ماه بعد عروسی اولین دخترم را باردار شدم. خیلی خوشحال بودم ولی یک غمی بخاطر بچه نداشتن داداشم ته دلم بود
دخترم توی بیست سالگیم به دنیا اومد ولی متأسفانه با سزارین.
بخاطر بچه ام مجبور شدم حوزه نرم چون
کسی نبود بچه را پیشش بذارم و البته دوست داشتم بچه ام پیش خودم بزرگ بشه و مهد حوزه هم زیر ۱ سال قبول نمیکردند.
همون موقع ها بود که امر رهبری به گوش من رسید و با شوهرم تصمیم گرفتیم بچه ی زیاد با فاصله ی کم بیاریم.
پسر خوشگلم را اوایل سال ۹۶ باردار شدم و زمستون ۹۶ به دنیا اومد ولی باز هم ناراحت بودم بخاطر داداشم چون ۱۰ سالی از ازدواجشون میگذشت و بچه نداشتند.
البته اونا خیلی سال جلوگیری داشتن ولی چندسالی بود که بچه میخواستند و نمیشد خیلی هم دنبال درمان بودند ولی خبری نبود که نبود.
اول سال ۹۸ بچه ی سوم را باردار شدم و تمام طعنه ها و کنایه ها شروع شد. آخه فامیل و آشنا و همسایه اطراف ما اکثرا یک یا نهایت دوتا بچه داشتند و فرزندآوری ما براشون عجیب بود.
ولی برای من اصلاً مهم نبود چی میگن اتفاقاً خیلییی هم سعی میکردم تبلیغ فرزندآوری کنم.
۵ هفته بودم که قرار بود برم مشهد شب قبل از حرکت وقتی از داداشم خداحافظی کردم موقع برگشت به خونه گریه ام گرفت و از ته دلم برای بچه دار شدنشون دعا کردم. نمیتونستم حسرت بچه نداشتن را تو صورت داداشم ببینم.
خلاصه فردا راه افتادیم و رفتیم مشهد و وقتی رسیدیم خونریزی من شروع شد و هنوز نرسیده رفتیم کلینیک و بیمارستان وو بچه ام سقط شد. یکماه بعد اون قضیه مجدد باردار شدم و چند روز بعدترش فهمیدیم زن داداشم بعد از چند سال بارداره 😍 بارداری چهارم من با زنداداشم گذشت و اردیبهشت ۹۹ خدا بهم یه دختر ناز داد.
بچه چهارم من هم الان یکماهه به دنیا اومده و یه دختر گوگولی دیگه اومده خونه مون...
الان من ۲۹ سالمه و چهار تا بچه دارم
البته که خیلی سخته چون دست تنهام ولی شیرینی هایی داره که با دنیا عوض نمیکنم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از ساماندهی مهاجرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یا منم بازی یا بازی خراب!
🔹#افشاگری بزرگ از جریان مهاجرستیزان!
🔹چگونه شخصیتهای دولتی توسط مافیای رسانهای #ترور میشوند؟
🔹در کلاسهای آنلاین #مهاجرستیزان چه میگذرد؟
📌پ.ن: در کلیپ بالا پشت پردهی توهینهای جریان ضد مهاجر نسبت به رهبری با سندیت نمایش داده شده است.
#اخراج_افغانی_مطالبه_عبری
👇به ما بپیوندید:
ایتا / بله / تلگرام/ اینستاگرام
کانال ساماندهی مهاجرین👇👇
@samandehi_afg
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشالله😁😁😍😍
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین
✅ کوتاه نیومدم...
آبان ماه سال ۹۱ بود که جشن عروسی رو برگزار و زندگی مشترک مون رو شروع کردیم. من از روز اول دوست داشتم بچه دار شم اما همسرم مخالف بودن و میگفتن مدتی صبر کنیم تا چرخ زندگی بچرخه و دستمون بازتر شه و بتونیم ماشین بخریم تا اگه موقع بارداری نیاز به دکتر رفتن بود، راحت باشیم.
اما من اصرار کردم و الحمدلله دوماه بعدترش باردار شدم و خداوند سال ۹۲ دخترم رو بهم هدیه داد. نگم که چه رزق و روزی هایی به زندگی ما سرازیر شد☺️ کار همسرم رونق گرفت و تونستیم ماشین بخریم.
دخترم که سه ساله شد باز من پیشنهاد بچه دادم و باز همسرم مخالف بودن ولی با اصراااار من اقدام کردیم و الحمدلله دختر دومم رو باردار شدم و سال ۹۶ متولد شد.☺️
سه سال بعد یعنی سال ۹۹ باز بچه خواستم و ایندفعه همسرم کوتاه نیومد و یک کلام گفت دیگه بسسسه😂 هرچی توان داری بذار واسه همین دوتا. خدا این دوتا بچه رو بهمون ببخشه و به اونایی که بچه ندارن بده. ولی من که کوتاه نیومدم به هر بهانه ای این مسئله رو پیش میکشیدم 😎
تاااا اینکه ایام فاطمیه سال ۱۴۰۱ متوسل شدم به حضرت زهرا سلام الله علیها که بی بی جان فرزندآوری امر ولی فقیه هست و من وظیفه خودم میدونم و این مخالفت همسرم رو یک ناشکری به درگاه خداوند مهربان میدیدم و واقعا ناراحت بودم😔
چند شب گذشت. با همسرم نشسته بودیم که خودش سرصحبت باز کرد. گفت که فکرامو کردم و تصمیم دارم بچه دار شیم😍 اینقدر خوشحااال شدم که احساس کردم همون لحظه بچه تو بغلمه😂
اقدام کردیم و خداراشکر بهمن ماه ۱۴۰۱ جواب مثبت شدو الان پنج ماهه باردارم و ان شاالله خدا بخواد مهرماه گل پسرم رو بغل میکنم👶❤️
دعا کنید چهارمی رو بدون اصرار و التماس باردار شم🤪🌺
#فرزندآوری
#مخالفت_همسر
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️انبار گردانی جزیره نسترن تا ۴۰ درصد شروع شد☝️
💥💥💥
🅾 هرچیزی که فکرشو میکنی ، اینجا نصف قیمته ،
هم فروش حضوری هم آنلاین 👇🏾👇🏾
https://eitaa.com/joinchat/3553427475Ce3e032acfc
♥️#رومبلی #روتختی #روفرشی #پتو #لحاف_پشمی #تشک_پشمی
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
شاهکلید عجیب علامهقاضی برای بازشدن گرهزندگی 🗝
حاج شیخ علامه انصاری لاهیجی از شاگردان مرحوم قاضی میگفت: روزی از ایشان پرسیدم که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، و در بنبست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ در جواب فرمودند:
«پس از پنج صلوات و آیةالکرسی، در دل خود بسیار این ذکر را بگو. جهت مشاهده ذکر کلیدها رو لمس کن 👇
🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝
🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝🗝
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#استاد_تراشیون
📌بایدها و نبایدهای زندگی مشترک
در ۵ سال اول، زندگی باید ها و نباید هایی وجود دارد که باید از آنها مراقبت کرد تا دچار چالش و آسیب نشویم.
در ابتدای زندگی مشترک باید پایه های زندگی به گونه ای محکم باشد که در سال های بعدی زندگی در انتخاب طرف مقابل در زندگی شک و شبه ای بین طرفین وجود نداشته باشد.
نباید در زندگی مشترک از الفاظ نامناسب همچون گله مندی، زخم زبان، طعنه و … در قبال همسر استفاده کنیم و عدم بکار گیری اینگونه فتارها خود از جنس محبت می باشد، لذا امر محبت صرفا اثباتی نیست، بلکه مسایل سلبی را نیز شامل می شود،لذا باید مراقب باشیم چه جملاتی را بر زبان جاری می کنیم.
باید در زندگی مشترک نسبت به رفتار و گفتار و اعمال خود هوشمندانه و متفکرانه عمل کنیم؛ چرا که طرف مقابل ما انسانی است که پیچیده ترین و هوشمند ترین موجود عالم است، لذا نمی توانیم هر رفتار و فعلی را که دوست داریم انجام بدهیم ،بلکه باید با اندیشه و تفکر رفتار کنیم.
باید در زندگی مشترک مراقب باشیم به یکدیگر توهین نکنیم، خصوصا آقایان نسبت به خانم ها رفتار مناسبی داشته باشند؛ چرا که بانوان شخصیتی حساس دارند البته خانم ها نباید غرور آقایان را لکه دار کنند و سعی شود در زندگی مشترک شخصیت طرف مقابل را خرد نکنیم.
باید در سال های اول زندگی استعدادهای متناسب با جایگاه هر یک از زن و شوهر پرورش پیدا کند، مثلا مادر در فرزند پروری یا مدیریت خانواده پدر در حوزه اقتصاد خانواده و نظام کلان خانواده توجه داشته باشند
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۷۱۳
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#خانواده_دوستدار_فرزند
#سختیهای_زندگی
من متولد ۶۷ هستم، ۱۹ سالم که شد ترم دوم دانشگاه با یه پسر مذهبی ازدواج کردم. تا ١/۵ سال بچه نخواستیم ولی همسرم همش میگفت بچه بیاریم تا اینکه وقتی اقدام کردیم من کیست داشتم و شوهرم هم واریکوسل داشت.
راه درمان من وزن کم کردن بود و ورزش ولی درمان شوهرم فقط جراحی بود. یک روز بدون اینکه کسی خبر بشه رفتیم و جراحی کرد. وقتی یادم میوفته انقد ترس برم میداره که تنهایی پشت در اتاق عمل بودم البته خود همسر دوست نداشت کسی خبر بشه.
دکتر همسرم که خیلی ناامید بود ولی ما با دعاهامون امیدوار. اینم بگم ما هر وقت کم میاریم میریم در خونه امام رضا جانم. این بار هم رفتیم.
چند وقت بعد عمل من پریود نشدم. رفتم آزمایش دادم باردار بودم اصلا باور نمیکردم خیلی گریه کردم. همونجا به همسر که رفته بود راهیان نور، زنگ زدم و گریه کردم و گفتم جواب آزمایش مثبته. همسر جان خیلی خوشحال شد.
از اول بارداری خیلی کمر درد داشتم، خیلی هم استراحت نمیکردم، تا اینکه ۱۲ هفته که بودم بچه سقط شد. خیلی گریه کردم و ناراحت بودم.
مادربزرگم به عیادتم اومد و بهم گفت ناراحت نباش من بهت قول میدم تا آخر امسال خدا بهت دوقلو بده، منو میگی گفتم ننه دلش خوشه.
فروردین من بچم سقط شد. ماه خرداد سال ۹۲ ماه رمضون بود من پریود نشدم، آزمایش دادم در کمال تعجب باردار بودم خیلی خوشحال شدم ولی این بار کلا در خونه رو بستیم و خونه مامانم رفتیم و من خودم رو استراحت مطلق کردم.
بار اول که سونو رفتم همه چی طبیعی بود. دکتر بهم گفت برا اینکه رشد جنینو ببینم دو هفته دیگه یه سونو بده. دوهفته دیگه با همسر میخواستم سونو بریم. توی راه همش شوهرم میگفت به دکتر بگو ببینه یکی دیگه پیدا نمیکنه، وای که چقدر منم بهش میخندیدم.
خلاصه رفتم داخل اتاق سونوگرافی، یه دفعه دکتر بهم گفت خانوم کاشتی؟ منم گفتم چیو؟ گفت بچت دوقلوه... وای چقدر من خندیدم و ذوق کردم اومدم بیرون...
وقتی به شوهرم گفتم فقط میپرید بالا و ذوق میکرد. خلاصه که مادر جانم چقدر برای من زحمت کشید، خیلی توی بارداری اذیت شدم. میرفتم یه شب تالار زایمان صبحش دوباره میومدم بیرون. ۳ بار بستری شدم.
ماه هشتم بارداریم که تموم شد، دوقلوهام به دنیا اومدن، دوتا پسر لاغر و ضعیف. یکی از دوقلوها ده روز توی دستگاه موند و یکی دیگه که ضعیف تر بود 16روز، بعدش که اومدن خونه یادمه شوهرم یه ترازو خریده بود روزی چند بار اینارو وزن میکردیم، بلکه چند گرمی اضافه کرده باشن.
مادرم خیلی زحمت کشید و کمکم کرد کلا یکی از دوقلوها رو اون تر و خشک میکرد. راستی یادم رفت بگم دوقلوها ماه بهمن به دنیا اومدن و حرف مادربزرگ جان محقق شد و تا آخر سال خدا بهمون دوقلو داد.
از بس دوقلوها اذیت میکردن من دیگه فکر بچه رو نمیکردم مخصوصا این که شوهرم هم مرزدار بود و همش لب مرز و من دست تنها برای بچه داری.
تا اینکه دوقلوها کلاس سوم شدن، شوهرم خیلی اصرار کرد برای بچه و منم بخاطر حرف آقا راضی شدم، بچه هاهم خیلی دعا میکردن خدا یه خواهر بهشون بده.
من پریود نشدم و آزمایش دادم و فهمیدم باردارم. این بار هم ماه خرداد، این بار هم پسر شد و بچه ها یکم ناراحت شدن ولی منو همسر خوشحال از این که خدا، خواسته یه پسر دیگه بهمون بده. بهمن ۱۴۰۱ بود و من ماه هشتم بودم که سونوگرافی رفتم سونوگرافی بهم گفت خانوم وایسید داخل سالن خانوم دکتر میخواد دوباره سونوتون کنه، منو شوهرم استرس کل وجودمون رو گرفت دوباره که رفتم داخل به دستیارش میگفت عددها درست در نمیاد، من گفتم خانوم دکتر چی میگید گفت طول پاهای پسرت هم اندازه نیست، گفت سریع ببر سونو رو تا استادم هم سونوت کنه و جواب قطعی رو بده.
منو شوهرم سریع رفتیم پیش خانم دکتر، سونو کرد و همین رو گفتن. وای که چقدر من گریه کردم. همسرم همون شب بلیط گرفت و رفت پابوس امام رضا، چقد دعا کرده بود برا سلامتی بچه مون.
همسرم از مشهد بهم زنگ زد گفت خانوم نذر کردم پسرمون سالم باشه، اسمشو علیرضا بذاریم. منم گفتم باشه.
این ۲۰ روز برا ما اندازه چند سال گذشت ما به کسی نگفتیم فقط مادرم و پدرم که اومده بودن خونه مون کمک من، خبردار شده بودن. مامانم همش میگفت من دلم روشنه هیچی نیست بچت سالمه.
روز نیمه شعبان علیرضا جانم به دنیا اومد، وقتی پسرمو نشونم داد خداروشکر سالم، شوهرم باور نمیکرد، همونجا داخل اتاق عمل به یه جراح ارتوپد نشونش داد، همه گفتن سالمه، دوباره امام رضا جانم به کمکمون اومده بود و علیرضا روخداروشکر سالم داد بغلم.
الان دوقلوهام خیلی ذوق داداش شون رو میکنن. علیرضا الان ۲ ماهشه و ما هر روز خداروشکر میکنیم بابت به دنیا اومدنش. خدایا شکرت، امام رضا جانم ممنون. برا عاقبت بخیری سه تا پسرام دعا کنید.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل مدرسه شروع شد
دیگه نگران لقمه درست کردن برای بچهها نباش
این نون خوشمزه رو نیم ساعت زمان بزار درست کن به اندازه یک هفته بچهها خوراکی دارن😍
اینقدر ساده و راحت تو #تابه و روی گاز درست میشه که باور نمیکنی😃
https://eitaa.com/joinchat/2585526671C7870210c7a
آموزش انواع لقمه و نون👆