یکقرن گذشت...
پروانه شد از کنار ما پرزده رفت
ابری شد و بر فراز یک دهکده رفت
از قرن گذشته ما ندیدیم تورا
انگار که از دوری تو یکسده رفت!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#رباعی
#طنز
#قرن_نو_مبارک
@faslefaaseleh
فروردین
جز آنچه به رفتوآمد عید گذشت
باقی همه در رخوت و تردید گذشت
ای ماه کسالتزده، ای فروردین
ایّام تو چون دورهء تبعید گذشت!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#رباعی
#افسردگی_تعطیلات
@faslefaaseleh
رویای ناممکن
پس از یک عمر جستن در تکاپوهای بسیارت
سراپا تشنگی باید گذشتن از عطشزارت
تو آن رازی که دنیا از نگاهم سخت پنهان کرد
که پیچید اینچنین در هفتتوی گنگ اسرارت
در این کابوس بیپایان ، در این رویای ناممکن
به هر سو میدوم سرسختی بغض است و دیوارت
دعایی بیاجابت هستی امّا در مذاق من
نمیدانم چرا این قدر شیرین است تکرارت!
وصال تو به یک دلتنگی خاموش آغشتهست
فراقآلودهء وصل است حتّی روز دیدارت
خریداری نداری از گرانیّ و عجیب این است
کسادی نیز افزودهست بر گرمیّ بازارت
رسیده ناز چشمان خوش لیلی به چشم تو
و شیرینتر ز شیرین است شیرینیّ رفتارت
غزل در نیمهراه وصف تو از پای میماند
عبث گفتند خیل شاعران در نظم اشعارت
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#بغض_در_نواحی_لبخند
@faslefaaseleh
آخرالزّمان زمین
این آسمان تیرة گردآلود، از آخرالزّمان خبر آوردهست
از آخرالزّمان زمین، از این، بیهودهپویِ دربهدر آوردهست
انسان تخس و سرکش و بازیگوش، فرزند مادریست «طبیعت»نام
بنگر بدین پسر که از این مادر با سرکشی پدر بهدرآوردهست
با این سَموم سخت که بر بستان بگذشته است و میگذرد هر روز
باید از این درخت تعجّب کرد؛ آیا چگونه برگوبر آوردهست؟!
این آسمان تیرة بیباران در انتهای این شب بیپایان
گویا برای دلخوشی انسان یک آفتاب مات برآوردهست
یک آفتاب مات که میخندد بر رنج بیکرانۀ ماهیگیر
وقتی که باز تور تهی از صید بر موجخیز پرخطر آوردهست
این آسمان که تیره و تاریک است، گویا نماد آخر تاریخ است
تاریخ باطلی که بر انسانها تنها تباهی و ضرر آوردهست
فردا که فصل غربت انسان است، چشمی برای گریه نخواهی یافت
بر این مصیبتی که مدرنیته بیهوده بر سر بشر آوردهست
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#آلودگی_هوا
#ریزگردها
#محیط_زیست
#بحران_محیط_زیست
#مدرنیته
@faslefaaseleh
نمک بر زخم گرانی
فروردین با تمامی خوبیها و زیباییهایش، به سبب هزینههای سنگینی که بر خانوارها تحمیل میکند، برای قشرهای حقوقبگیر و فقیر ماه نفسگیری است و طولانیتر از ماههای معمولی به نظر میرسد.
از ملاحت زخم دلها را نمک باید زدن
خنده بر ناجوری کار فلک باید زدن
بر فقیران ماه فروردین عجب طولانی است
تا که ما را ول کند، او را کتک باید زدن
چون سفر با جیب خالی سال نو ناممکن است
گوشۀ خانه همینجوری کپک باید زدن
جیب خالیّ و پز عالی ندارد حاصلی
با زن و بچّه چرا بیهوده فک باید زدن؟!
تا نگردی بیشتر شرمنده پیش بچّهها
پشتک و واروّ و صدگونه کلک باید زدن!
کارتها چون ته کشید و جیب چون سوراخ شد
پول عید بچّهها را ناخنک باید زدن
پستۀ باز تو را هر کس که نامردانه خورد
پستۀ دربستهاش را نیز تک باید زدن!
سهم برخی هفتسین عیش بود از سال نو
سهم ما اندک سماقی شد که مَک باید زدن!
دست بَختت میرسد تا شاخۀ شادی، ولی
زیر پایش مدّتی از صبر جَک باید زدن!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#طنز
#ماه_طولانی_فروردین
#گرانی
#تورم
#حقوق_بگیران
#بازنشستگان
صخرۀ درد
رنجیدهترینیم مرنجان دل ما را
نگشود کسی مشکل لاینحل ما را
آن صخرۀ دردیم که امواج حوادث
آشفت به طوفان بلا ساحل ما را
آن اشک مذابیم، سراپا همه چون شمع
جز اشک که گوید خبرِ محفل ما را
از «طالب» و مطلوب نداریم امیدی
زین یأس سرشتند به عالم گِل ما را
ماه رمضان قاتل بیرحم، به افطار
آب از دم شمشیر دهد بسمل ما را
ما شیعۀ مظلوم خراسان بزرگیم
کوچک مشمارید دلیل دل ما را
بر خاک عزیزان بهجز از اشک نداریم
بپذیر همین هدیۀ ناقابل ما را
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#سوگ_کودکان_کابل
#لیسه_عبدالرحیم
#شیعیان_مظلوم_افغانستان
#هزاره_ها
#جنایت_تکفیریان
@faslefaaseleh
شب سرنوشت
شب است و تا به سحر نور ناب میبارد
از آسمان به زمین آفتاب میبارد
چقدر پولک رنگی از آسمان جاریست
فرشته نقل و نبات و گلاب میبارد
مسافر ملکوت است هر نسیم امشب
به گیسوان زمان مشک ناب میبارد
شب نزول کتاب است بر زمین امشب
بدون چتر بیا ماهتاب میبارد
فرشتگان خدا مست مست میرقصند
شب است و شاهد و شهد و شراب میّبارد
نه دیو رخصت رفتن به آسمان دارد
که از کمان ملائک شهاب میبارد
چه حاجتی به سوال است و خواهش و حاجت
از آسمان کرامت جواب میبارد
مگو کدام دعا مستجاب خواهد شد؟
دعا از ابر کرَم مستجاب میبارد
برای شستن آلودگیّ خاک امشب
گناه نیز به رنگ ثواب میبارد
دعای زندهدلان مستجاب خواهد شد
شبی که خون دل بوتراب میبارد
ولی چهسود که از چشمهای خستۀ تو
درست در شب تقدیر خواب میبارد!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
#شب_قدر
#شهادت_مولا
@faslefaaseleh
عکسها و خاطرات
تیره شد آیینه؛ حالا خوب شد؟!
عاشقی شد کینه؛ حالا خوب شد؟!
تو همین را ظاهرا" میخواستی
خون شود این سینه؛ حالا خوب شد؟!
سالهاباید که خاکستر شود
شعلهای دیرینه؛ حالا خوب شد؟!
ریخت گلهایی که باران میشکفت
بر فراز چینه؛ حالا خوب شد؟!
شست دامان مرا با ابر اشک
گریهء دوشینه؛ حالا خوب شد؟!
عکسها را سوخت مثل خاطرات
آتش شومینه؛ حالا خوب شد؟!
خاطراتت رفت و گفت: از پشت سر
تو نمیآیی؟
نه!
حالا خوب شد...!
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#غزل
@faslefaaseleh
بندۀ مقبل
خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفت
ای کاج که من بودمی آن هندوی مقبل
«مقبل» در این بیت حافظ به معنی خوشبخت است، امّا در عین حال این کلمه نام رایجی بوده که بر غلامان مینهادهاند. درست مثل «مبارک» و «کافور» و «جوهر» و «عنبر» و «یاقوت» و...
حافظ با توجّه به همین معنی است که مثلاً «مبارک» را در کنار تعبیری چون «حلقهبهگوش» که به معنی غلام است، به عنوان ایهام تناسب آورده است:
تا شدم حلقهبهگوش در میخانۀ عشق
هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم
او درمورد مقبل نیز به همینگونه رفتار کرده است:
مزن ز چونوچرا دم که بندۀ مقبل
قبول کرد بهجان هر سخن که جانان گفت
کاربست این ایهام تناسب در شعر دیگر بزرگان زبان فارسی، ازجمله نظامی و عطّار هم دیده میشود. این شاعران نیز به همیندلیل مقبل را درکنار کلماتی چون زنگی و خواجه و هندو که همگی مرتبط با القاب و عناوین بندگان بوده به کار بردهاند:
زبانیست هر کو سیهدل بوَد
نه هر زنگی خواجه مقبل بوَد
گر نیام هندوت چون مقبل شدم
تا شدم هندوت زنگیدل شدم
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#حافظ_شیرازی
#ایهام_تناسب
#مقبل
#حافظ_پژوهی
@faslefaaseleh
خلق کریم
بوَد که یار نرنجد ز ما به خُلق کریم
که از سوال ملولیم و از جواب خجل
ایجاز این بیت حافظ، بااینکه تعبیر غریبی در آن نیست، کار را بر شارحان دشوار کرده است؛ بهگونهای که آنچه در معنی آن بیان کردهاند، خالی از تسامح و اجمالی نیست. تکرار توضیحات شارحان و بیان مشکلات آن در این مختصر ممکن نیست. دوستان اگر مجالی دارند خود میتوانند به شروح موجود مراجعه فرمایند.
مشکل بزرگ بیت ابهام در ارتباط دو مصراع آن است و اینکه مراد از سوال و جواب، پرسش و پاسخ چه کس یا کسانی است؟ چرا یار باید از سوال و جواب و ملالت و خجالت حافظ برنجد؟
بهگمان ما آنچه دو مصراع را به هم پیوند میدهد، کلیدواژۀ «خُلق کریم» و رابطۀ آن با «سوال و جواب» است. عالمان اخلاق انسان کریم را بخشندهای دانستهاند که بدون خواهش و سوال، دیگران را بهرهمند میسازد. این سخن کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی، بهنیکی این مفهوم را بیان کرده است. آن حضرت کرَم را «الإبتداءُ بالعطیّة قبلَ المسألة» پیشدستی در بخشش پیش از آنکه نیازمند زبان طلب بگشاید، معنی فرمودهاند.
حافظ از پرسش و تمنّاکردن از یار که در اشعار مدحی این شاعر جامۀ ممدوح میپوشد، ملول است؛ زیرا میداند که اگر به تمنّایش پاسخ ندهد، نزد او خوار و کوچک میشود و اگر با پاسخ مثبت وی مواجه شود، در برابر بخشندگیش احساس شرمساری خواهد کرد، لذا ترجیح میدهد سکوت کند و چیزی از طرف مقابل نخواهد، امّا درعین حال احتمال میدهد که یار یا ممدوح از این بزرگمنشی شاعر خوشش نیاید و برنجد. به ایندلیل «خُلق کریمان» را که منتظر سوال و خواهش نمیمانند و بیپرسش نیاز نیازمندان را جواب میدهند، به او یادآوری میکند.
بهلحاظ بلاغی شرمرویی شاعر که بهخوبی در ردیف غزل، یعنی «خجل» جلوهکرده، دلیل اجمال و ابهام این بیت، و به دردسرافتادن شارحان، است. افراد شرمگین معمولاً درپرده و مجمل سخن میگویند.
حافظ آرزو دارد که یار بزرگوار از اینکه او زبان خواهش نمیگشاید رنجیدهخاطر نشود؛ زیرا اوّلاً اقتضای خُلق کریمانه بخشش بدون پرسش است و ثانیاً تمنّا اسباب ملالت شاعر است و برآوردهشدن آن تمنّا مایۀ شرمندگی او.
بهلحاظ عرفانی سالک در مراتبی زبان دعا فرومیبندد و چیزی از خدا نمیخواهد، چون یقین دارد که خواجه خود روش بندهپروری داند؛ مولوی:
قوم دیگر میشناسم ز اولیا
که زبانشان بسته باشد از دعا
#محمدرضا_ترکی
#محمد_رضا_ترکی
#حافظ_پژوهی
#حافظ_شیرازی
#خلق_کریم
@faslefaaseleh