هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#مهدی_رحیمی
▶️
عمریست به شیعیان حسادت دارند
بدجور به یکدگر شباهت دارند
@hosenih
از کوچه و از بقیع دانستم که
اینها به خراب کردن عادت دارند
⏭
از اینهمه خوب در جهان خوب تری
مرغوب تری اگر که مخروب تری
@hosenih
تاکور شود هر آنکه نتواند دید
بی گنبد و بی ضریح محبوب تری
⏭
اینها که همیشه جنگ را باخته اند
تخریب کنند گوئیا ساخته اند
@hosenih
زود است که بشنویم درشهر رسول
بین الحرمین راه انداختهاند
⏭
از آنهمه خاک انتخابت کردند
پس منشاء اینهمه ثوابت کردند
@hosenih
گاهی سبب خیر، عدو خواهد شد
آباد شدی چونکه خرابت کردند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#مهدی_رحیمی
▶️
یک روز ترس داشت جهان از نسیمشان
از نوع پادشاهی روی گلیمشان
از مدت سکوت یل خیبری شان
از بخشش بدون حساب کریمشان
@hosenih
از یک سرِ بدون تن و لشکری بزرگ
از قامت به وقت عبادت دو نیمشان
از علمشان از آن همه شاگرد فقهشان
موسای بین حبس ولیکن کلیمشان
از اقتدار حضرت سلطانشان به طوس
از هفت ساله مرد علیم و حکیمشان
از جامعه بخاطر نوع زیارتش
از اهدنا الصراطِ فقط مستقیمشان
از سُرّ من رَأی که هنوزاست بین حصر
از ماه بین لشکر دشمن مقیمشان
از آن کسی که نیست به زعم جهانیان
از قسمتی که مانده برای قسیمشان
@hosenih
امروز نیز ترس جهان از زیارت است
از نسخه ی جدید به طرز قدیمشان
گیرم که در بقیع حرم شد خراب، نیست؛
در نقشه ها کجای جهان در حریمشان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از کانون مداحان
#وفات_سیدالکریم
از امام مجتبی داری تو نیمی بیشتر
پس اگر عبدالعظیم،عبدالکریمی بیشتر
ای سفیر حضرت هادی برای جامعه
برده ای از «جامعه» سهم عظیمی بیشتر
در نماز این حرم فهمیده ام از راه ها
هم صراطی هم صراط المستقیمی بیشتر
بی حرم جدّ تو بود و بارگاهت اینچنین
بوی غربت می دهد از هر حریمی بیشتر
بعد معصومه میان واجب التعظیم ها
اُسوه ی احسن برای زندگیمی بیشتر
روضه ای برپاست از سوی ملائک بی گمان
در حریمت آمده هرجا نسیمی بیشتر
کربلایی هرشب جمعه به عشق مجتبی
در بقیعش جمعه شب ها را مقیمی بیشتر
روضه ی ارباب را با جان خود حس کرده ای
برده ای از گندم ری چون شمیمی بیشتر
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_________________________________
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
🇮🇷کانون مداحان وشاعران
موسسه خیریه فرهنگی
ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد
درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد
به غیر از هَتک حُرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد
تصور کن که در برخورد با ماهی که در سجده ست
به جز توهین،به دستش حکم از منصور هم باشد
تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و نور هم باشد
تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد
تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها،مجبور هم باشد
به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد
چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن
کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد
به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش
اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد
برای خود نه،می گرید برای مادرش زهرا
بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@shere_aeini
باد را زلفِ بید می فهمد
چون به هر سو وزید می فهمد
خَمِ زُلف مراد را در شب
چشم های مرید می فهمد
سطح فقه امامِ صادق را
عمق فقه جدید می فهمد
ما که نه ،حُرمت عزای تو را
مَرجعی چون وحید می فهمد
روضه های شهیده را تنها
آنکه خود شد شهید می فهمد
هَتک حُرمَت به قفل درها را
در حقیقت کلید می فهمد
عمق این روضه را هرآنکس که
گشت مویش سپید می فهمد
روضه ی زهر و روضه ی در را
هرکه شد نا امید می فهمد
غم ناموس و کوچه را قطعاً
آنکه رنگش پرید می فهمد
اثر زهر را دهان زیرِ
آفتاب شدید می فهمد
طعم گودال را به حجره ی خویش
هرکه هی پا کشید می فهمد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#حضرت_معصومه
#مدح_حضرت_معصومه
@shere_aeini
روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است
شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است
امشب به اعتبار روایات مانده ام
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است
وقتی پس از کریم تو تنها کریمهای
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است
از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این
از خواهری که این همه عشق برادر است
دریاچهی نمک سندش؛ بین اهلبیت
آری طعام سفرهی تو با نمکتر است
پس قلب این کویر به شوق تو میتپد
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است
امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح
به نیت امام رضا هشت تا در است
با این حساب باز دل بیقرار من
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است
جمع دل من و دل هر کس به غیر تو
در بین صحن آینه جمع مکسر است
"ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند" هدیهی ما باز هم سر است
جای بقیع و آنهمه قبری که خاکی است
دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است
او هم شبی درست پدر را ندیده است
معصومه هم رقیهی موسیبن جعفر است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
____________________________
🔹 اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از کانون مداحان
محسن معصومی:
#امام_رضا_علیه_السلام
چشم در تاثیر زیبایی از ابرو كمتر است
مستی ابروی یار از گیسوی او كمتر است
اصل زیبایی ست این كه پلك در بالای چشم
شك كند در صحن از امثال جارو كمتر است
یا به وقت بی خودی زائر به دور مرقدت
حس كند كه از خودش هشتاد كیلو كمتر است
بارها در تنگ آغوش ضریحت دیده ام
فاصله بین من و روح من از مو كمتر است
با حساب دنیوی در این حرم سر خم نكن
چون بهای چار زانو از دو زانو كمتر است
بس كه با نیت نخوردی زود باور می كنی
آب سقاخانه از یك مشت دارو كمتر است
از خودت بگذر به ترفندی كه در این بارگاه
عارف بالله هم گاهی از آهو كمتر است
#مهدی_رحیمی
هدایت شده از کانون مداحان
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
فرشتگان خدایی به عرش رحمانی
همه به حال شعف در پی چراغانی
به کف زنی شده مشغول بهر پیوندی
و می کنند به سوی زمین گل افشانی
در آسمان مدینه زنند بال و پری
به دور خانه طاها، حبیب ربانی
به روز اول ماهی که هست ذی الحجه
مدینه گشت مهیا برای مهمانی
مدینه غرق سرور است بهر پیوندی
میان دو گل خلقت کمال انسانی
یکی بود گل دردانه رسول خدا
یکی بود علی، آن شهریار ایمانی
بخواند خطبه پیمبر برای این پیوند
و دست به دست بداده، دو یار جانانی
بسی رضایت پروردگار حاصل شد
ز ازدواج پر از سادگی و آسانی
ز وصلتی که شود در تمامی اعصار
نمونه ای ز بهین شیوه مسلمانی
الا تو حضرت صاحب، عطا نما صله ای
به شاعری که کند اینچنین ثناخوانی
🔸شاعر:
#اسماعیل_تقوایی
________________________________
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند
حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند
شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی
آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی
امشب ای زیباترین!ای دلبر کوثر بیا!
شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن
پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی!
«لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است
او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است
از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی
قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست
وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست
ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود
قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود
مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد
ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو
«اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو
عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد
سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد
گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است
خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است
تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم
دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
________________________________
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت
دیدند خواستگار علی بود ظاهراً
یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟
تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش
بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار
دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر
زَوّجتُ عشق، جزوسپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ
از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود
در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا
کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عند المطالبه
آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت
دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
_______________________________
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
عشق علی نماز علی کوثر علی
آمد نشست امّ ابیها برِ علی
کُفواً أحد بخوان و بگو همسر علی
"پهلوی توست گوهر انگشتر علی
یار همه علی و تویی یاور علی"
گیرم که دست های یدُ الله بسته است
گیرم غرور فاتح خیبر شکسته است
گیرم که ذوالفقار به ماتم نشسته است
"لبخند تو بشارت دل های خسته است
ای شادمانی دل غم پرور علی"
ای چشم بسته بر همه دنیا و هست و نیست
پلکی بزن که چشم خداوند خون گریست
"این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست"
"در آینه خداست و غیر از خدای نیست
چشمان توست آینۀ دیگر علی"
از إنّما یُرید صدای کرم رسید
افلاک را ز قصۀ لولاک دم رسید
آیات شاد سورۀ رحمان به غم رسید
"در یک طلوع گرم دو دریا به هم رسید
دریاترت علی و تو دریاتر علی"
ساقی کنار باده و باده به ساغر است
ساغر در انتظار قدوم پیمبر است
پیغمبری که عاشق لبخند دختر است
"چشمان تو زلال تر از حوض کوثر است
این اشک کیست می چکد از کوثر علی"
آیا بهار سوخته ام را مزار نیست
در سینه های غم زدۀ بی قرار نیست
در قلب های خستۀ چشم انتظار نیست
"در این دیار گشتم و در این دیار نیست
کو ای نسیم عطر گل پرپر علی
🔸شاعر:
#مهدی_جهاندار
_______________________________
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
یک مرد وزن مکمل هم در کنار هم
آیــینه وار هـــر دو یشان بی قرار هم
مـعنای اصـلی لغـت خـانـواده انـــد
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید:
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
💞💞💞💞💞💞💞💞
دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت
دیدند خواستگار علی بود ظاهراً
یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟
تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش
بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار
دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر
زَوّجتُ عشق، جزوسپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ
از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود
در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا
کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عند المطالبه
آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت
دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
__________________________________
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
🇮🇷کانون مداحان وشاعران
موسسه خیریه فرهنگی
ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#مهدی_رحیمی
▶️
دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت
دیدند خواستگار علی بود ظاهراً
یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن
@hosenih
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟
تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش
بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار
دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر
زَوّجتُ عشق، جزوسپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ
از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود
در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا
کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عند المطالبه
@hosenih
آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت
دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از کانون مداحان
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید:
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
از شام تا هشام فقط ناامید شد
پیش رقیه آخر سر روسپید شد
از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش
این بود که مصائب زینب شدید شد
جا داشت بود عمهْ رقیه کنار او
این درد هم به علت زهرش مزید شد
روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او
دیده که گوشواره کجا ناپدید شد
پا می کشید و حجره چو گودال سرخ گشت
ازبسکه محو روضه ی «او می کشید» شد
پس می بُرید از بدنش درخیال خود
تا اینکه ظهر نوبت«او می بُرید» شد
او می بُرید و»قصه به جایی رسید که
سوم امام کرب وبلا هم شهید شد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
__________________________________
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
🇮🇷کانون مداحان وشاعران
موسسه خیریه فرهنگی
ومراکزآموزش مداحی اصفهان
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#مهدی_رحیمی
▶️
آه افتاد ماه در گودال
ماه افتاد آه در گودال
@hosenih
عمه با نیزه های دور تنت
ساخت یک بارگاه در گودال
بود پیراهنت سپید ولی
می شود راه راه در گودال
می شود راه راه بعد کبود
آخرش هم سیاه در گودال
ای بمیرم برای یک آقا
آمده یک سپاه در گودال
@hosenih
سر تو می رود فقط پایین
گاه در تشت گاه در گودال
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#مهدی_رحیمی
▶️
اولین مرحله این است فقط رو بزنی
پی یک مهر به این سو و به آن سو بزنی
دومین مرحله این است که خود را بِبَری
مُهر با اصل برابر شده بر او بزنی
@hosenih
سومین مرحله سخت است که در طیِّ طریق
با خودت مو نزنی دست چو بر مو بزنی
چارمین مرحله خوب است که از تاول پات؛
در تنت باغچه ای از گُل شب بو بزنی
پنجمین مرحله باید بشوی خود، جاده
کَف پای همه را با مُژه جارو بزنی
@hosenih
ششمین مرحله باید بروی قبل حسین
حرم حضرت عباس دو زانو بزنی
هفتمین مرحله چون اول راهت باید؛
به ضریح و به حریم و به حرم رو بزنی
هشتمین مرحله عشق است که پیش ارباب
در حرم نعره ی یا ضامن آهو بزنی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_اربعین
#زیارت_اربعین
#مهدی_رحیمی
▶️
در مرز خویش ماندن و از مرز رد شدن
با مُهر و مِهر فاطمه اصل سند شدن
این آروزی سرخ گذرنامهی من است
در زیر پای مُهر سفارت لگد شدن
@hosenih
راه ورود را مگر آموختن از عشق
راه خروج را ز کبوتر بلد شدن
پیمودن مسیر به فریاد یا علی
یعنی که با حسین، علی را مدد شدن
موکبشدن، مسیر شدن، مبتلا شدن
زائر شدن، گزارش یک مستند شدن
تیر هزار و چارصد و شصت و عشق را
بعد سهروز دیدن و از بیست صد شدن
@hosenih
بد چونکه بخش دوم “گنبد” شده نگو
ما را تمایلیست جدیدا به بد شدن
تغییر میدهی همه را بعد کربلا
یعنی حسین با تو فقط میشود “شدن”
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود
جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود
نامه با خط برادر داشت در دستان خود
خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود
@hosenih
بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و
بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود
بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم
خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود
رود غم های پدر،دریای دوری رضا
بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود
@hosenih
زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد
این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود
روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته
داغ سنگین بود،روضه روضه ی ناموس بود
در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد
آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود
جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود
نامه با خط برادر داشت در دستان خود
خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود
@hosenih
بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و
بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود
بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم
خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود
رود غم های پدر،دریای دوری رضا
بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود
@hosenih
زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد
این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود
روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته
داغ سنگین بود،روضه روضه ی ناموس بود
در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد
آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
#مهدی_رحیمی
▶️
از دل بیتاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت
خانهی «موسی»* بدون طور، کوه نور شد
نور در واقع ز بیتالنور هم بیرون نرفت
@hosenih
بعد شادی -آن رفیق نیمه راه- از سینهام؛
هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت
از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت
چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت
درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت
ای دل اندر صحنهایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت
@hosenih
دست پُر گرچه نیامد هیچکس اینجا ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت
از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت
⏹
*اشاره به موسی بن خزرج است که در طول هفده روز اقامت حضرت معصومه سلامالله علیها عبادتگاهش منزل حضرت گشت و به بیتالنور شهرت یافت
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
برای بردن داغی چنین خبر گرم است
خبر رسیده به چیدن سرِ تبر گرم است
اگرچه مادر خانه به بستر است ولی؛
تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است
تنور خانه ی زهرا اگر که در سر ظهر
تنور غصه ی حیدر ولی سحر گرم است
نشسته اند ملائک به مکتب زهرا
جهان به قصه ی دیوار و میخ سرگرم است
چهل نفر بشود کل شهر، در عالم
فقط علی ست که پشتش به یک نفر گرم است
پسر به گرمی آغوش مادرش زنده است
اگر چه تا ابد آغوش این پدر گرم است
خبر رسیده که بعد از هزار و اندی سال
بدون آتش و هیزم هنوز در گرم است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
__________________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
ارث از نبي برده پيمبر بودنش را
مانند زهرا مثل حيدر بودنش را
از يوسف مصري زنداني بپرسيد
از ماه رويان علت سر بودنش را
@hosenih
دارد فقط از نام فرزندان اين مرد
ايران تمام فخر كشور بودنش را
با اِبْنِ موسي ها فقط تثبيت كرده
شيراز با مشهد برادر بودنش را
آقا نبودي تا ببيني به برادر
معصومه ثابت كرده خواهر بودنش را
با اين همه زنجير خواهد برد در گور
مرگ، آرزوی بين بستر بودنش را
آن لنگه ی در كه تن او را به تن كرد
تاييد كرده مثل مادر بودنش را
هم درد مادر بودنش توجيه كرده
يك عمر در زندان پسِ در بودنش را
از باز تاب نور در اين شيشه ی سبز
فهميده ام عمق مُشَجَّر بودنش را
@hosenih
مي شد بفهمي در سكوت سرد زندان
از خش خش شلاق لاغر بودنش را
موسي بن عمران هم نمي آورد طاقت
يك لحظه از موسي بن جعفر بودنش را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
شب پنجم. شب پنجم
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی👌👌👌👌👌👌
شهید شد گودال
و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال
حسین سورهی نور
ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال
و جسم عبدالله
مراد بود و برایش مرید شد گودال
رسید حرمله و
به زنده ماندن او نا امید شد گودال
پس از سنان و شَبَث
رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال
به تن گره خورده
زره شدهست و به روی بدن گره خورده
ببین که در گودال
به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده
تمام شد دوری
تن حسین به جسم حسن گره خورده
که جسم عبدالله
چنان کفن به تن بی کفن گره خورده
به لکنت افتاده
چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده
چقدر سُم ستور
میان همهمه بر پیرهن گره خورده
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________
#عبدالله_بن_الحسن
سر می نهد تمام فلک زیر پای او
دل می برد ز اهل حرم جلوه های او
عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت
با این حساب عالم و آدم گدای او
انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی
هر لحظه می تپد دل زینب برای او
او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر
تا با حسین می گذرد لحظه های او
بالاتر از تمامی افلاک می نشست
وقتی که بود شانۀ عباس جای او
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او
مثل رقیه روح و روان حسین بود
او همچو عمه دل نگران حسین بود
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
____________________________
🔹
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________
#عبدالله_بن_الحسن
کشتهی دوست شدن در نظر مردان است
پس بلا بیشترش دور و بر مردان است
یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد
در دل کودک اینها جگر مردان است
همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند
این پسربچّهی خیمه پدر مردان است
بست عمّامه همه یاد جمل افتادند
این پسر هرچه که باشد پسر مردان است
نیزه بر دست گرفتن که چنان چیزی نیست
دست بر دست گرفتن هنر مردان است
بگذارید «حسن» بودن او جلوه کند
حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است
گرچه «ابنُالحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله
بنویسید مرا «یابنَاباعبدالله»
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
________________________
🔹
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________
#عبدالله_بن_الحسن
تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است
حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیده بدان که آن حسن است
اگر ظهور کُنَد خیره خیره میبینیم
به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است
حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی
حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است
بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم...
هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است
به شانهی حَسَنش تکیه داد زهرا گفت :
که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است
حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی
امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است
بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد
ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است
که ضربِ تیغِ علیاکبرست یا حسن و
که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است
حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است
تمامِ مقصد این روضهها همان حسن است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
____________________
🔹ا
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
_______
#عبدالله_بن_الحسن
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
________________
🔹
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________
#عبدالله_بن_الحسن
کانال پخش کننده اشعار مذهبی فضل الهی مشهد الرضا علیه السلام
#امام_حسن_عسکری #مدح_امام_حسن_عسکری
در شب میلاد تو دارایی ام
گشته اینکه مثل تو زهرایی ام
از گدایی های پیش اهل بیت
افتخارم اینکه سامرّایی ام
در گداییِ من و اسم شماست
علتی دارد اگر آقایی ام
در حرم دیدم شده خیلی شلوغ
پیش تنهایی تو تنهایی ام
قسمتم کن بازهم کاری کنم
دارد از کف می رود کارایی ام
بسکه گرم از لحظه ی وصل توام
سرد خواهد شد کنارت چایی ام
قسمت عالم دو تا شش گوشه شد
من در این تکرار، پایینْ پایی ام
با تمام خویش سویت آمدم
چون فروش عید استثنایی ام
سیرتی درشأن درگاهت نشد
چون گرفتم صورت از دارایی ام
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
🔹 ناشر: محمد فضل الهی
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
امامی که از انوارش قیامت میشود معنا
اگر هادیست از اسمش هدایت میشود معنا
صبوری جلوه میگیرد اگر یک گوشه بنشیند
اگر برخیزد از جایش شجاعت میشود معنا
عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد
از آن یک قطره دریای طهارت میشود معنا
کسی که حلقهی وصل محمد با محمد شد
علی هم گر شود با او رسالت میشود معنا
علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد
برای شیعهاش قطعا ولایت میشود معنا
علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار
امامت در امامت در امامت میشود معنا
نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد
فقط با بردن نامش شفاعت میشود معنا
برای جامعه از یک فراز «جامعه» بیشک؛
دیانت میشود پیدا، سیاست میشود معنا
علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی» این بار؛
به سامرّا به جای شام غربت میشود معنا
گریز روضه دارد میرود در بزم «مِی» وقتی؛
میان تشت، خورشید قیامت میشود معنا
حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی
دراین حالت برای ضربه سرعت میشود معنا
دوچندان میشود در حالت مستی توان فرد
بدین ترتیب دربرخورد شدت میشود معنا
وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد
شکستن بعد از آن برخورد راحت میشود معنا
یکی از دست،آن یک از در و آن دیگر از دیوارپ
فقط سیلی براین صورت سه صورت میشود معنا
⏹شاعر:مهدی رحیمی
👇👇👇👇👇👇
کانال اشعار مذهبی سطح کشور
بامدیریت(استاد محمد اسماعیل فضل الهی)
بسم الله الرحمن الرحيم
#مناجات_با_خدا ، #وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#شب_آخر
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#مهدی_رحیمی
▶️
چشم های به در خداحافظ
لحظات سحر خداحافظ
روزهای مقدس رمضان
لحظات غریب تا به اذان
حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری
چه قدر مانده است تا ساحل
رمضان رفت ای دل غافل
رمضان رفت کوله بارت چیست؟
نکند جز گناه در آن نیست؟
شب بیست و نهم بخوان و بسوز
به خودت آمدی در این سی روز؟
کاری اصلا برای دل کردی؟
باید امشب به خویش برگردی
روزها را مرور کن آری
حاصلت چیست از چه بیزاری؟
از گناه و دروغ و صد رنگی؟
ای بمیری که مایهء ننگی
ای بمیری من دروغ و ریا
شب آخر شده به خویش بیا
دست بردار از دغل بازی
به چه چیزت هنوز می نازی؟
به گناهان بیشتر ز حدت؟
به فریب و به کارهای بدت؟
راه را اشتباه برگشتی
باز هم با گناه برگشتی
داشتی سوی دوست میرفتی
آه با یک نگاه برگشتی
نفس، بیچاره کرده ست تو را
شب آخر شده به خویش بیا
راه باز است تو نمی بینی
میوه ی بغض را نمی چینی
خویشتن را بشوی پس با اشک
دست بر دامن توام یا اشک
اشک تنها چراغ این راه است
از مسیر درست آگاه است
دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ
تا پر و بال در حرم بزند
توی باب الرضا قدم بزند
شب بیست و نهم چه مایوسی
تو که مثل کبوتر طوسی
گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد
دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول یک قدم است
السلام علیک که دلتنگم
ای بمیرم که مایه ی ننگم
ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نه روز شاعرت نشدم
به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن
⏹
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
عمریست به شیعیان حسادت دارند
بدجور به یکدگر شباهت دارند
از کوچه و از بقیع دانستم که
اینها به خراب کردن عادت دارند
*
از اینهمه خوب در جهان خوبتری
مرغوبتری اگر که مخروبتری
تاکور شود هر آنکه نتواند دید
بی گنبد و بی ضریح محبوبتری
*
اینها که همیشه جنگ را باختهاند
تخریب کنند، گوئیا ساختهاند
زود است که بشنویم درشهر رسول
بین الحرمین راه انداختهاند
*
از آنهمه خاک انتخابت کردند
پس منشاء اینهمه ثوابت کردند
گاهی سبب خیر، عدو خواهد شد
آباد شدی چونکه خرابت کردند
✍ #مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی مشهد الرضا
شب پنجم. شب پنجم
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی👌👌👌👌👌👌
شهید شد گودال
و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال
حسین سورهی نور
ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال
و جسم عبدالله
مراد بود و برایش مرید شد گودال
رسید حرمله و
به زنده ماندن او نا امید شد گودال
پس از سنان و شَبَث
رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال
به تن گره خورده
زره شدهست و به روی بدن گره خورده
ببین که در گودال
به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده
تمام شد دوری
تن حسین به جسم حسن گره خورده
که جسم عبدالله
چنان کفن به تن بی کفن گره خورده
به لکنت افتاده
چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده
چقدر سُم ستور
میان همهمه بر پیرهن گره خورده
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________
#عبدالله_بن_الحسن
سر می نهد تمام فلک زیر پای او
دل می برد ز اهل حرم جلوه های او
عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت
با این حساب عالم و آدم گدای او
انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی
هر لحظه می تپد دل زینب برای او
او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر
تا با حسین می گذرد لحظه های او
بالاتر از تمامی افلاک می نشست
وقتی که بود شانۀ عباس جای او
نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود
بوی مدینه می رسد از کربلای او
مثل رقیه روح و روان حسین بود
او همچو عمه دل نگران حسین بود
🔸شاعر:
#مسعود_اصلانی
____________________________
🔹
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
_______________
#عبدالله_بن_الحسن
کشتهی دوست شدن در نظر مردان است
پس بلا بیشترش دور و بر مردان است
یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد
در دل کودک اینها جگر مردان است
همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند
این پسربچّهی خیمه پدر مردان است
بست عمّامه همه یاد جمل افتادند
این پسر هرچه که باشد پسر مردان است
نیزه بر دست گرفتن که چنان چیزی نیست
دست بر دست گرفتن هنر مردان است
بگذارید «حسن» بودن او جلوه کند
حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است
گرچه «ابنُالحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله
بنویسید مرا «یابنَاباعبدالله»
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
________________________
🔹
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________
#عبدالله_بن_الحسن
تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است
حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیده بدان که آن حسن است
اگر ظهور کُنَد خیره خیره میبینیم
به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است
حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی
حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است
بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم...
هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است
به شانهی حَسَنش تکیه داد زهرا گفت :
که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است
حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی
امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است
بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد
ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است
که ضربِ تیغِ علیاکبرست یا حسن و
که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است
حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است
تمامِ مقصد این روضهها همان حسن است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
____________________
🔹ا
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
_______
#عبدالله_بن_الحسن
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
________________
🔹
🏴 اشعار #شب_پنجم_محرم
___________________
#عبدالله_بن_الحسن
کانال پخش کننده اشعار مذهبی فضل الهی مشهد الرضا علیه السلام