eitaa logo
قلمزن
439 دنبال‌کننده
680 عکس
108 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
مهمان برنامه دیشب "برمودا" با اجرای آقای "کامران نجف‌زاده" ، آقای بود. گفتگوی قشنگی شکل گرفت، چون برنامه سبک متفاوت و بدون تعارفی دارد، مجری هم متفاوت است و مهمان هم که تکلیفش معلوم... شاعرها همه چیز را طور دیگری روایت می‌کنند، یک طورِ جذاب و دلنشین، هم وقتی از مادرش گفت و دلیل نوشتن کتاب "پریدخت"، هم وقتی از حواشی سفرش با رئیس‌جمهور حرف زد، هم وقتی از دلیل سرودن غزلی برای همسرش، هم وقتی به زلزله بم رسید، و بیشتر از همه، وقتی به روز ٢١ ماه مبارک رسید! حامد عسگری حرف عجیبی زد بقول خودش سند و مدرکی هم برایش نداشت و از ذوق شاعرانه‌اش بود اما قشنگ بود، بغض داشت به دل می‌نشست او گفت(نقل به مضمون) : علی علیه‌السلام آنقدر گوشی برای شنیدن نداشت و آنقدر جگرش خون بود که شبها در نخلستان چاله می‌کَنْد و کلماتش را آنجا می‌گفت و دفن‌شان می‌کرد و من فکر می‌کنم گدازه‌ها و مواد مذابی که در دل زمین است از کلمات جگرسوز علی است... و من فکر میکنم این دریافت ذوقی او می‌تواند درست باشد، که وقت خلقت آدم از تصور خون ریختن‌ها و جنایت‌های بنی‌آدم، کراهت داشت که خاکش را بدهد، چطور دلش خون نشده باشد از بغل گرفتنِ کلمات علی... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
الان خبرش رسید که دیشب همینجا در حرم آقا شب شهادت امیرالمؤمنین در مراسم شب احیا وقت قرآن به سر گذاشتن بین ما بوده یعنی همین دیشب با ما عزاداری کرده با ما قرآن روی سرش گذاشته با ما گریه کرده با ما دعا کرده اما چه چیزی از خدا خواسته نمی‌دانم طلبش و دعایش چه بوده نمی‌دانم دلش چطور دیشب شکسته به امیرالمؤمنین و امام رضا چه گفته، نمی‌دانم اما امروز انتخابش کردند! این آدمها چطور زندگی می‌کنند چطور انتخاب‌هایشان را می‌چینند که آخرش می‌شود این؟!... چه حس عجیبی دارد اینکه دیشب یکی در همان جمعی بوده که تو هم بودی که تو هم دعا کردی که تو هم خدا را قسم دادی و امشب خبر انتخاب شدنش آمده است... راست گفته بودند که برای شهید شدن باید شهید بود... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"در شب قدر، باید انسان در خود توسعه‌ای به وجود آورد و محدود فکر نکند که نان و آب و... نداریم. باید به نیروهای باطنی خود فکر کند. آنها را بررسی کند و ببیند که با آنها چه کرده؟ با ذهنی که خدا به او داده، با قلبی که داده، چه کرده؟ با تخیل و توهّم و تفکر و تعقّل خود چه کرده؟ با اینها چگونه برخورد کرده است؟...  با این نیرو و دریچه ای که ما را به وحی آسمان‌ها و به شهود این طرف و آن طرف دنیا نائل می کند، چه کرده‌ایم؟ آدمی باید جایگاه و کار خود را  در مجموعه ملت‌ها و در این جهان گسترده، بشناسد. بداند که چه می خواهد بکند؟ تقدیری داشته باشد. بفهمد که وقتی پای بچه اش می‌شکند، سرش می‌شکند، لوله خانه‌اش آب می‌دهد، آیا باید همه غم‌های عالم در او صف بکشد؟! همّ و غمّ او همین‌ها باشد؟! به حقِّ حقّ قسم، وقتی در روز قیامت، خداوند اولیای خود را محشور می کند و ما می‌بینیم که غم و غصّه‌های آنان چه بوده، به حال خود گریه می‌کنیم و شرمنده می‌شویم که چقدر غصّه‌های ما حقیر بوده است!" @ghalamzann
درست یکسال قبل بود، همین روزهای ماه مبارک، که دخیل ان‌آی‌سیوی بیمارستان امام رضا علیه‌السلام بودیم و دلمان میخواست همه‌ی زندگی را بدهیم برای آن که عزیزمان در سلامت کامل بماند، روزهای دشواری بودند، روزهایی که نفسمان برای درست نفس کشیدنش می‌رفت و همه‌ی آرزو و دعایمان، شفای او بود. او تنها بیمار بخش ان‌آی‌سیو نبود، حیاط بیمارستان پر بود از کسانی که رنج‌شان مشترک بود و همه برای هم آشنا بودند. وقت اذان مغرب میرفتیم مسجد بیمارستان، سفره ساده‌ای پهن می‌شد، دور هم افطار می‌کردیم و قبل افطار برای همه بیماران و بیماران‌مان دعا می‌کرديم. آن روزهای سخت تمام شدند و خداوند او را با سلامتی به ما برگرداند، اما امروز که شنیدم مادری برای کودک بیمار و بستری‌اش التماس دعا می‌گوید، فلاش‌بک آن روزهای استیصال برایم زنده شدند. امروز همه‌ی ما چیزی داریم که عده‌ای محتاجش هستند و ما حواس‌مان نیست و عادت کرده‌ایم هی برای نداشته‌ها شکایت کنیم، امروز و میان همه‌ی داشته‌هایمان، دعا کنیم برای دلهای مضطر، برای آدمهای مستأصل، برای بیماران صعب‌العلاج، برای هرکسی که محتاج یک دعای ماست...🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختربچه‌ها حرف می‌زنند حتی وقت حرف زدن می‌کنند دختربچه‌ها را دوست دارند دوست دارند زیبا به نظر برسند دوست دارند دیگران از زیبایی آنها تعریف کنند دختربچه‌ها همیشه قشنگند حتی وقتی می‌کنند حتی وقتی می‌شوند حتی وقتی دلشان پر از می‌شود... دختربچه‌ها همیشه قشنگند حتی در دل در در در از انفجارهای لحظه‌ای... و دنیا، دنیای طرفدار دنیای صاحب دنیای موسس کنوانسیون دنیای الکی و پرسروصدا، دنیای عاشق و دارد می‌بیند تو را دختر قشنگم! حتی تو را که بلوند هم هستی، و می‌کند! اما تو بهتر از همه‌ی ما می‌دانی که خداوند را زمین قرار داده است و برای شماست... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
می‌دانم خیلی بعید می‌دانم کسی دلش برای بلرزد و مبارزه با را داشته باشد اما در طلایی‌ترین فرصت به ظلم، به نیاید. جمعه روز ١٧ فروردین روز حضور کسانی‌ست که فقط نمی‌زنند و پای میدان‌اند... @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک تلاوت زیبا بشنویم با یک صدای دوست‌داشتنی...🥺🌱 برنامه محفل دارد زیبایی‌هایی که از کتاب خدا، کمتر دیده‌ایم یا کمتر توجه کرده‌ایم، نشان‌مان می‌دهد. @ghalamzann
ماشالله ولاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم...🌱
"من، در دشوارترین لحظه‌های زندگی و در اوج خستگی و واماندگی، کلامی از مولایم علی را به یاد می‌آورم، لرزش از زانوهایم می‌رود، تردید از قلبم، ناامیدی از روحم... من، بارها و بارها، کلام علی را کاسه‌ی آب کرده‌ام، تکیه‌گاه کرده‌ام، عصا کرده‌ام، نیرو کرده‌ام، داروی مسکن کرده‌ام و سرپناه... " @ghalamzann
(مادر: اون روسری رو چرا نمی‌پوشی؟ دختر: چون خوشگل میشم باهاش...) این داستان کوتاه اما واقعی، یک معنای دارد، معنایی که شاید برای برخی از ما قابل نباشد، یا حتی قابل ، یا ریشخندش کنیم و آن را به روزگاری که دیگر گذشته، مربوط بدانیم، اما من برای این ماجرا عجیبی قائلم، احترامی که کمتر مقوله‌ای را شایسته آن می‌دانم... برای دختر نوجوان و جوان که نسبت به گروه‌های سنی دیگر، بیشترین تمایل را به و و دارد، کیمیای محض است، باید آن را بویید و بوسید و قاب گرفت و برایش برگزار کرد. در روزگاری که آدم‌ها در همه‌ی زیبایی‌هایشان، دچار یک اذیت‌کننده شده‌اند و شبانه‌روز و ندارند، توانمندیِ پرهیز از خودنمایی، که من اسمش را می‌گذارم "قدرت"، یک است، خوشا به احوال آنان که دارندش... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
... "بخواهید! خواستنِ شما در عالَم موثر است..." ...
✅به بهانه تولید و پخش یک مجموعه تلویزیونی با محوریت زنان موفق روستایی! سراغ که می‌روید حتی نوع کارآفرین و یا به تعبیر ما و رسانه، نوع موفقش، باز هم هوای روستا را داشته باشید حریم فرهنگی و اجتماعی روستا، حریم و روستا، دوربین، این موجودِ و وقتی وارد روستا می‌شود باید تعهد بدهد که نکند که وارد نکند که پایش را از گلیمش نکند که نباشد که نباشد گمان نکنید اگر کمک کنید که زن روستایی مقابل دوربین، صحبت کند، به او و روستا کرده‌اید، گمان نکنید اگر به توانمند شدن زن روستایی کمک کنید و مردش را کنید، برای زندگی‌اش قدمی برداشته‌اید، گمان نکنید اگر زن روستایی را با و ناخن کاشته و لاک‌‌زده نشان بدهید، چهره از روستا نشان داده‌اید، مراقب باشید مراقب باشیم در مداخلاتِ و و حتی ، و همه‌ی شهرنشینی را چراغ چشمک‌زنی برای روستایی نکنیم که دودش علاوه بر چشم روستا و روستایی در چشمان خطابین ما هم خواهد رفت! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
کوچولوی 390 روزه من! حالا دیگر دستت را از دیوار رها میکنی و تندتند برمی‌داری، آنقدر وقت قدم برداشتن می‌شوی و بلندبلند می‌خندی که از شدت هیجان کنترلت را از دست می‌دهی و می‌افتی و باز می‌خندی، برای تو همین رفتن‌هاست، همین از نگاه ما کوچک، همین موفقیت‌های کودکانه، اما حقیقت این است که توفیقات سن‌و‌سال تو عجیب است، شگرف، از حالتی به حالتی، از شکلی به شکلی، شیوه راه رفتن را تغییر می‌دهی، شیوه نشستن، شیوه غذا خوردن، شیوه آوا و اصوات متنوع را تولید کردن، دم به دم، از مختصات سن توست! حالا یا همان محیط بیرون برای تو جذاب‌ترین مکان است، دلت می‌خواهد، دلت محیط‌های تازه را می‌طلبد، دیگر خانه برایت است و برای فراتر رفتن، میکنی، حالا حیاط برایت یک بزرگ است و راضی‌ات می‌کند، اما خیلی زود، مکان‌های بزرگتر هم برایت خواهند شد و روزی دیگر به چشمت نخواهد آمد! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
جنگل، ردّ پای "باران" است... این روزهای طبیعت را از دست ندهیم. 📸 مشهد مقدس - بهار ١۴٠٣ @ghalamzann
*انتشار عمومیِ یک پاسخ خصوصی دخترکم! از تاریک بودن اطرافت نوشته‌ای از اینکه چیزی دیده نمی‌شود از اینکه واضح نیست از اینکه نمیدانی چطور قدم برداری و آیا راهی که می‌روی درست است یا نه، نوشته‌ای احساس میکنی که بوی خدا نمی‌دهی و با همه‌ی این‌ها، نوشته‌ای حالت خوب است و همه چیز هم! از شوخی شیرینت می‌گذرم که مثلا می‌خواهی بگویی "همه چی آرومه من چقدر خوشحالم"، اما راستش را بخواهی، بقیه حرفهایت را دوست دارم، نه اینکه به تشویش وجودت راضی باشم، نه، اما این نگرانی‌ها، این جوش و خروش مداومی که داری، این خوف و رجایی که از وقتی شناختمت، همراه توست، نعمات بزرگی هستند، تو معمولی زندگی کردن را انتخاب نکرده‌ای، تو خواسته‌ای هر روزت قدمی به جلو باشد، تو برنامه مراقبه داری و مداوم خودت را رصد میکنی، تو حواست به خودت هست، به جلو رفتن‌هایت، به رشد کردن‌ها یا درجا زدن‌هایت، تو ارزش زندگی را فهمیده‌ای و می‌دانی که اصلا چرا آفریده شدی و باید به کجا برسی... و اینها همه، مزیت‌های تو دخترک ١٧ ساله من است. کاش همه‌ی دخترانی که در چشم و ابرو و حالت مو و شکل ناخن‌شان، دنبال مزیت می‌گردند، می‌دانستند که حلاوت این رسیدن‌‌ها، این درک و دریافت‌ها، این جوشیدن‌ها و خروشیدن‌ها، در سن و سال شما چقدر متفاوت است، چقدر نگاه‌تان را عمیق می‌کند، چقدر پرِ پرواز می‌دهد و چقدر انتظارتان را از زندگی متفاوت می‌کند. رحمت خدا بر پدر و مادرت... 🌱 یادت باشد تا زمانی که بالا و پایین شدنت را احساس می‌کنی، یعنی دلت بیدار است و زنده‌ای... و آرزو می‌کنم هرگز روزی را تجربه نکنی که روزمرگی‌ها خوابت کنند و متوجه مسیر سینوسی حرکتت نباشی! خداوند تو را و همه‌ی همسالانت را برای خودش بردارد و برای خودش برساند. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
درب پشتی راه آهن به یک کوچه باز می‌شود، یادم نیست اینجا را قبلا دیده‌ام یا خیر... ١۵ سال گذشته است و مانند یک مسافر نابلد وارد کوچه می‌شوم، خیابان سپاه... چمدان را با یکدست می‌کشم و با دست دیگر کیفم را گرفته‌ام، مردانی که ردیف ایستاده‌اند، هی صدا می‌زنند تاکسی؟ خانم تاکسی؟ جواب رد می‌دهم. اول صبح است و طراوت بهاری هوای شهری که سالهاست تنفس نکرده‌ام، دلم می‌خواهد تا حرم پیاده بروم، از کسی می‌پرسم چقدر راه است، می‌گوید پیاده ١٠ دقیقه، روی نرم‌افزار می‌زنم، می‌گوید ٣۵ دقیقه! کمی دیگر می‌روم، زمان زیادی ندارم، اول وقت باید سر کلاس باشم، قید پیاده‌روی را می‌زنم، تاکسی می‌گیرم، یک پراید سفید که راننده جوانی دارد و اتفاقا اصلا خیابان‌های این شهر را بلد نیست، نابلدتر از من... هی می‌رود و نمی‌رسد و هی دور می‌زند، می‌گوید از روی نرم‌افزار می‌شود راهنمایی کنید؟! می‌گویم اهل این شهر نیستید؟ می‌گوید نه، مادرم مریض است آمدیم اینجا ماندگار شدیم، نرم افزار را روشن میکنم، می‌رود و می‌رود تا بالاخره پای پل حرم پیاده‌ام می‌کند. خیلی راه آمده است، کرایه را بیشتر می‌گذارم و می‌دهم، قبول نمی‌کند، می‌گذارم روی صندلی ماشین پیاده می‌شوم، سریع می‌آید و پول را در جیب چمدان فرو می‌کند، می‌گویم لااقل کرایه واقعی را که حرفش را زدیم، بگیرید، می‌گوید داخل ضریح بیندازید، بعد می‌گوید صبر کنید، از داخل داشبورد ماشین، مشتش را پر از آلوچه می‌کند و می‌آورد، جا ندارم تحویل بگیرم، در کیفم را باز می‌کنم می‌ریزد روی وسایل داخل کیفم و می‌گوید از درخت خودمان است، برای حاجتم دعا کنید. می‌آیم سمت پله‌ها، دوباره پیاده می‌شود و می‌آید که در بالا بردن چمدان کمک کند، نمی‌پذیرم و اجازه نمی‌دهم، دوباره می‌گوید برای حاجتم دعا کنید... راه می‌افتم و چمدان را تحویل امانتی می‌دهم و وارد حرم می‌شوم، عرض ادب و زیارت و نماز... جانماز را که باز می‌کنم داخلش دوتا آلوچه کوچک و سبز است، آلوچه‌های راننده تاکسی داخل جانماز هم راه یافته‌اند! خداوند حاجتش را روا کند... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
برایت رها شدن خواسته‌ام و پیوستن و جاری شدن، برایت مسیری روشن خواسته‌ام خالی از اغیار، خالی از تعلّقات، سرشار از جوشش و رویش، و عاقبتی که خیر باشد و مقصدی که رضایت او... 🌱 @ghalamzann
دخترک اهل کتاب و اهل قلم من! راستش را بخواهی دیگر حتی به گرد خواندنِ نوشتن‌هایت هم نمی‌رسم، چه کسی تصور می‌کرد آن دخترک ٩ ساله‌ی تازه به تکلیف رسیده که با چادر سفید و تورتوری جشن تکلیفش به مسجد می‌آمد، یک روز بشود تو، تویی که این همه بزرگ و متفکر شده‌ای، این‌ همه می‌خوانی و این همه می‌نویسی، انرژی‌ات آن روزها تمام نمی‌شدند، این روزها چه میکنی با انرژی‌هایت؟! از کتاب‌هایی که خواندی، گفتی، و از دومین شعری که سرودی، راستش دلم برای آن سال‌های خودم تنگ شد، برای همان تشنگی‌ها، سیراب‌نشدن‌ها، کتاب خواندن‌ها، نوشتن‌ها و شعرسرودن‌ها... شعرت قشنگ بود، هنوز وزن مقبولی ندارد، اما از نگاه من، وزن، شرط دوم شعر است، شرط اول، دلی‌ست که به آگاهی رسیده باشد و حتی لرزیده باشد، کلماتی که حرف را برسانند و احساسی که از جان تراویده باشد، اینها که باشند، وزن هم روزی درست می‌شود و جای نگرانی نیست! از خداوند برای وجود پر از محبتت، خیر می‌خواهم، برای دغدغه‌هایت، مسیری هموار، برای دلتنگی‌هایت، آرامش و برای سرگشتگی‌هایت، پاسخی که تو را به مقصد برساند و عاقبتت را روشن کند... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
یک مجموعه مستند زیبا برایمان ساخته‌اند، برای ما اهالی آسیا، مردمان مشرق زمین! این مجموعه چالشی ایجاد می‌کند بین حیوانات خطرناک آسیا، آنها را یکی یکی معرفی می‌کند و بر اساس خون‌آشام‌تر بودن و خطرناک‌تر بودن‌شان، به آنان نمره می‌دهد و در نهایت ١١ امتیاز بالا را معرفی می‌کند. نام مستند: ٧٢ جانور خطرناک آسیا نریشن ابتدایی مستند: "آسیا مهد عرفان‌های فلان و محل جنگ‌های بهمان..." و بعد معرفی جانوران خطرناک آغاز می‌شود! و ما از شبکه‌هایمان داریم پخش می‌کنیم و خوشحال هم هستیم، چون اگر غیر این باشد با برچسب رایج و موثر مواجه می‌شویم (که این روزها دهان هر حقیقت‌گویی را می‌بندد و وجدان هر مسئول مرتبطی را آسوده می‌کند)!... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
بنده به آقای مهندس کاظم معتمدی‌فر(کد ٢٢) رأی خواهم داد. مجلس شورای اسلامی در مسیر اصلاح شرایط اقتصادی کشور، به نیروی متخصص نیازمند است. (٢١ اردیبهشت پای صندوق‌های رأی) ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز به نام توست دختر! روزی که باید بخندی شمع فوت کنی کیک بخوری هدیه بگیری و صورتت گل بیندازد امروز به نام توست دختر! اما چه کسی بگوید مبارکت باشد چه کسی موهایت را شانه بزند چه کسی شاخه گلی دستت بدهد هدیه‌ات را از چه کسی بگیری؟ امروز اگر چه به نامِ توست دختر! ریحانه‌ی خلقت! لطیف‌ترین موجود دنیا! کوچک‌ترین مادر! اما ایمان دارم که فردا و فرداها متعلق به توست و خداوند حق مظلوم را می‌گیرد، ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فیلم پرویزخان را با دختران در سینما در شرایطی دیدم که دوره اکران آن گذشته بود و با رزرو سالن اختصاصی و اکران اختصاصی موفق به دیدنش شدیم و بعد از تماشا، آن‌چه به شدت متحیرم کرد، اکران خاموش و بی‌سروصدای این فیلمِ جالبِ توجه و ارزشمند بود! یک فیلم که دوره‌ای تاریخی و متفاوت از را روایت می‌کند، فیلمی که می‌خنداند، می‌گریاند و اضطراب و انتظار و خشم و غرور و افتخار را همزمان تجربه میکنی، فیلمی که نوجوان‌ها دوستش دارند، خصوصا پسرها احتمالا بیشتر، (چند پسر نوجوان ردیف پشتی ما آنقدر به هیجان آمده بودند که علاوه بر دست زدن، پاهایشان را هم به زمین می‌کوباندند!) اگر نوجوان دارید برای دیدن فیلم درنگ نکنید، اگر ندارید، باز هم درنگ نکنید، اصلا بچه‌های محله‌هایتان را جمع کنید و فیلم را برایشان اکران کنید، در مدرسه و دانشگاه و مساجد فیلم را اکران کنید و حال خوبی که ایجاد می‌کند، انتشار دهید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
کوچولوی ۴١٠ روزه‌ی من! هنوز به ما آدم بزرگها نمی‌توانی حرف بزنی و این احتمالا اذیتت می‌کند، تو فکر می‌کنی داری شبیه بزرگترها می‌زنی و از اینکه گاهی حرفت را نمی‌فهمند شاید تعجب می‌کنی، تو همه‌ی تلاشت را می‌کنی با اشاره و آوا و حرکات صورت و دهان تا منظورت را برسانی اما واقعیت این است که تو آدم بزرگها حرف نمی‌زنی و اگر گاهی نمی‌فهمیم یا دیر می‌فهمیم، ما را ببخش! دریافت من این است که شما کوچولوها حتی وقتی عجیب‌ترین را برای نام یک شیء می‌کنید، مطمئن هستید که درست کرده‌اید و نمی‌دانید که آنچه می‌گویید، فقط مخلوق شماست و دیگران حتی مثل شما نمی‌توانند آن را کنند و این اتفاق شگرفی است، مثلا اگرچه یکی از دوست‌داشتنی‌ترین پدیده‌های دنیا برای توست، اما تو برای گفتن نام توپ، آوای عجیبی را ایجاد می‌کنی که تکرارش برای آدم بزرگها سخت است و تو هربار با آن را تکرار می‌کنی و چقدر به انتخابت مطمئن هستی! پسرکم انتخاب‌های بعدی‌ات و خواهند شد و خدا کند برای همه‌ی آنها به لطف خداوند، همین‌قدر قدم برداری... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترم! نازنینم در هرجای دنیا! مي‌دانم است! حتی اصلا است مشت‌هایت حتی می‌شوند و چين‌های پیشانی‌ات زیاد، چیزی در دلت اصلا می‌ریزد وجودت پر از فریاد و می‌شود می‌دانم! اما همین است که هست، و این منم که انتخاب می‌کنم قدر و اندازه‌ی حُرمتم را و هویتم را... و شأن و منزلتم را... برایت آرزو میکنم و خودت که خودت را بدانی همه‌ی دنیا قدر و احترامت را خواهد دانست🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann