eitaa logo
طب و منطق
306 دنبال‌کننده
19 عکس
6 ویدیو
1 فایل
⭕️کپی باذکر منبع بلا مانع است. ادمین: @Ad_k_e_15 کانال در تلگرام: @noskheh_teb_sonnati سایت: http://as937183.blogfa.com/ ترجمه کتاب طبی ترجمه نسخه های خطی طب سنتی تایپ نسخه های خطی طب سنتی
مشاهده در ایتا
دانلود
طب و منطق
✅ اما احتياج به #احتباس ضرورى است 🔹زيرا كه بدن هميشه در #تبديل و تغيير و #تحليل است 🔹پس محتاج است
✅[وجه اضطرار و احتياج به استفراغ‏] 🔹وجه اضطرار و احتياج به استفراغ از آن جهت ست كه بقاى بدن بدون غذا محال است و وجود غذائى كه همه آن مستحيل به جوهر عضو شود نيز محال، در هر هضم فضله باقى مى‏ماند بالضرور، 🔹پس اگر فضله مذكور در بدن بماند و برنيايد، البته فاسد مى‏شود 🔹و غذاى جديد را كه به آن لاحق گردد فاسد مى‏گرداند 🔹و به هلاكت مى‏انجامد، پس افتقار به استفراغ ثابت باشد. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 172 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅و با آنكه در شرع منهى است در حكمت نيز مضر گفته‏اند و بتجربه دريافته‏اند هر كه با زوجه يا جاريه خود لواطت كند خاصه در هنگام حمل اغلب است كه فرزند او به مبتلا گردد. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 172 ✅ فصل دهم : در (علة المشايخ ) ؛ يعنى مرضى كه فرد، به سبب خارش طالب نزديكى كردن با او در مى‏شود . 🔹 مرضى است كه جماع كنانيدن در دبر آرزو شود و بدون ادخال چيزى در دبر او تسكين نيابد و اين از چند وجه افتد: 🔹يكى آنكه شخصى از صغر سن به مصاحبت حيزان [يعنى بد چشم‏ها] و نامردان، مبتلاى اين فعل ناشايسته گردد و عادتى شود. 🔹دوم، آنكه گاه باشد كه در بعضى مردم مزاج انوثى غالب آيد و بدان سبب آلات تناسل ميل به باطن نمايند چنان‏چه آلات اناث غاير است و هرگاه منى بسيار شود يا گرم گردد، در ناحيه معاء مستقيم دغدغه پديد آيد جهت نزديكى او با آلات منى [كه‏] «مايلة فى البطن» [هستند]. و جهت احتكاك، ادخال چيزى در او طبع بخواهد و از آنكه معاى مستقيم [در] مجاور آلات مايله است، از احتكاك او، در آلات [منى‏] نيز سكون روى نمايد و آدمى از اين فعل تا ابقاى اثر برآسايد. و دليل بر ميلان آلات به بطون آن است كه مأبون مذكور، [يعنى بيمار مبتلا به ابنه‏]، به غايت صغير القضيب و الخصيتين مى‏باشد. 🔹سوّم، آنكه در معاى مستقيم خارش عظيم افتد به سبب حصول خلطى در او. و اين خلط، بيشتر بلغم شور باشد. 🔹 تنبيه : جماع با زن در مقعد او، سبب ابتلاى فرزند به اين مرض مى‏شود. أكبرى، مقدمات‏ج‏1، ص: 70 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
طب و منطق
✅و #لواطت با آنكه در شرع منهى است در حكمت نيز مضر گفته‏اند و بتجربه دريافته‏اند هر كه با زوجه يا جا
✅ علاج : 🔹آنچه بر سبيل عادت و غلبه مزاج باشد، به ضرب( زدن) و حبس و و و از آن فعل بازدارند و به انواع و و مبتلا سازند تا باشد كه از اين كار بازماند. 🔹و آنچه به سبب حصول ماده در و او پديد آيد و اين از ب شور بيشتر افتد، بايد كه در تنقيه ماده موجبه كوشند و به چيزهايى كه حكّه و خارش فرو نشاند چون و ‏هاى_موافقه و جز آن كنند. 🔹و اين قسم، را بيشتر افتد جهت غلبه و زودتر علاج پذيرد؛ به خلاف قسم اوّل كه به نادر دور شود. أكبرى، مقدمات‏ج‏1، ص: 70 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
فائده محمد بن زكريا مى‏گويد : هرگاه كه آب مرد بر آب زن غالب آيد فرزند نرينه زايد 🔹و اگر امر بالعكس باشد مادينه برايد 🔹پس اگر چنين اتفاق افتد كه آب مرد بر آب زن سخت غالب شود فرزند نرينه كه در نرينگى و مردانگى كامل و تام باشد تولد گردد و در صورت عكس فرزند مادينه كه بتمامى اوصاف زنان آراسته و بهمگى اخلاق ايشان پيراسته باشد متكون شود 🔹 و اگر بحسب اتفاق آب مرد اندك قويتر بود مولود نرينه بچندان مردانگى نباشد و در عكس اين مولود مادينه از اكثر اوصاف زنان معرى و به بيشتر اخلاق مردان محلى باشد ازينجاست كه از بعضى زنان كارهاى مردانه بمنصه ظهور مى‏رسند و بعضى ازين ها باشند كه موى رو برارند و بعضى را اصلا حيض نيايد يا كمتر آيد و بعضى مردان كارهاى زنان‏وار مى‏كنند و سخنان زنانه ازينها سر زد مى‏شوند 🔹و گاه باشد كه قوت آب مرد و زن برابر باشد و فرزند خنثى متولد شود و اين شخصى باشد كه بحليه آلات مرد و زن محلى باشد و باشد كه فرزند نرينه كه صغر القضيب و الانثين باشد و اوعيه منى آن ميل بباطن دارند پيدا گردد انتهى 🔹 و گاه باشد كه بنا بر وفور آب مرد و زن و تساوى قوت و استعداد رحم فرزند نرينه و مادينه توامان بمنصه ظهور رسيده باشد . الأعراض (شرح كتاب حدود الأمراض حكيم ارزانى)، ص: 15 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹 القسم السادس في الأحداث النفسانية قسم ششم از سته ضرورى ثابت است در عوارض نفسانى و اين ها ‏اند كه مى‏شوند نفس را به تبع كه حادث مى‏گردند ب نا بر آن كه مرتسم شود در بعض قواى وى كه فلان شى ملايم و نافع است مر نفس را يا منافر و منافى و مضرّ است 🔹پس طلب كند آن را كه ملايم است و بگريزد زانچه منافر است 🔹و اين عوارض را نيز گويند 🔹و اطلاق و اضافت حركت بر نفس (مجازگویی) است، 🔹 زيرا كه مراد به حركت نفس حركت قواى وى است و قوى‏ نيز بنفسها حركت نمى‏كند، بلكه به واسطه ارواح كه حامل قوى‏ است متحرك مى‏گردند و توجه نمى‏كند نفس به تحريك ارواح به هيچ جهت، مگر آنگاه كه باشد با وى چيزى كه بكشد و روان سازد آن را و آنچه بدين كار آيد صاف است، از اينجا است كه به هر سو روح حركت مى‏كند خون نيز متحرك مى‏شود و حُمْرت وجه در غضب و فرح و صُفْرت آن وقت فزع و خجالت مؤيّد اين قول است. ✅ و اقسام اعراض نفسانى شش است: غضب و فرح و فزع و غم و همّ و خجل، معنى هر يك گفته آيد. 🔹 و جميع عوارض نفسانى را حركت روح لازم است، خواه به باشد خواه به . القلوب (شرح قانونچه)، ص: 173 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅ [وجه نياز به حركت نفسانى‏] ❇️و اضطرار به سوى حركت نفسانى ، در امور معيشت ضروريه و ضروريّات بدنى امور نفسانى است كه تحصيل ضروريات بدن وابسته بدان است، زيرا كه باعث بر تحصيل ضروريات بدنى امور نفسانى است. ❇️و ايضا هر گاه ثابت شده كه حركات بدنى از جمله ضروريات است چنانچه گذشت و وجود اين حركات موقوف است بر عوارض نفسانى كه مستلزم‏اند حركت روح را، مثل و ، پس اين‏ها ضرورى باشند لكونها موقوفاً عليها وجود الضروري . (شرح_قانونچه)، ص: 174 🔹 اگر حرکات نفسانیه نباشند امور معیشت و زندگی مردم مختل می شود 🔹کسی به دنبال غذا و اب و ازدواج و سایر موارد نیاز زندگی نمی رود 🔹کسی از امور ضرر دار اجتناب نمی کند 🔹اگر کسی حرکت بدنیه می کند این نیز تابع حرکات نفسانی و شوق و اراده و انگیزه می باشد https://eitaa.com/ghanoonfeteb
❇️[وجه نياز به ‏] ❇️و وجه اضطرار به سوى سكون نفسانى بنا بر آن است كه سهل التحلّل است اگر دايم متحرك باشد بتمامه تحليل مى‏يابد، 🔹پس حاجت به سكون نيز ضرورى باشد تا روح آن قدر كه از حركت خرج شده ديگر پيدا آيد. (شرح_قانونچه)، https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅ انتباه [در مضرت حركت روح‏] مبرهن شد كه حركت روح يا به طرف خارج مى‏شود يا به طرف داخل، بالا گذشت كه حركت خون نيز لازمه آن است، 🔹پس هر سو كه روح متحرك مى‏شود حرارت بدان سو وارد مى‏گردد و به طرف مخالف برودت لنقصان الدم و الروح و الحار الغريزي عنه بالجمله افراط حركت روح به داخل باشد يا به خارج قاتل است، (شرح_قانونچه)، https://eitaa.com/ghanoonfeteb
[وجه هلاكت آدمى از حركت روح به خارج‏] اما وجه هلاكت از حركت روح به خارج آن است كه هر گاه اكثر روح برون ميل نمايد و قدرى اندك درون بماند آن به اندك نيز براى ضرورت خلأ كه در باطن حاصل شده متخلّل مى‏گردد و منبسط نمى‏شود تا امتلا كند و بدين سبب قوت روح به ضعف مى‏گرايد و به تدبير باطن كفايت نمى‏يابد و بالضرور باطن سرد مى‏شود و آنچه به خارج ميل كرده بود بنا بر امتداد مزاج نيز تحليل مى‏يابد و چون از باطن بدو منقطع شده لا محاله به ظاهر هم برودت طارى مى‏شود و حادث مى‏گردد غشى و موت، چنانچه در فرح مُفرِط و غضب مُفرِط مشهود است، ليكن موت در فرح بيشتر واقع مى‏شود نسبت به غضب مُفرِط و لِمّش آن است كه در غضب حركت روح نمى‏شود مگر با غليان خون دل و با حصول قوت به طلب انتقام، زيرا كه طلب انتقام با ضعف قوت صورت نه‏بندد و چون چنين باشد مستعد است كه غضب به غشى انجامد فضلًا عن الموت و إنما يقع نادرا. (شرح_قانونچه)، https://eitaa.com/ghanoonfeteb
[وجه هلاكت آدمى از حركت روح به باطن‏] و وجه از حركت روح به باطن آن است كه چون روح و خون به باطن مى‏گرايند به افراط در مجارى مى‏افتد بنا بر اجتماع و انحصار روح و خون و بالضرور غريزى مى‏گردد و سرد مى‏شود و نيز سرد مى‏گردد لانصراف الروح و الدم عنه. (شرح_قانونچه)، https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹 [مضرت افراط در حركت و سكون نفسى‏] 🔹پوشيده نماند همچنان كه حركت نفسى ضرر مى‏رساند نيز ضرر مى‏دهد بنا بر برودت در بدن و در ذهن، زيرا كه موجب سخونت و ذكا حركت و حرارت و لطافت روح است، لهذا صاحب خون غليظ شديد البلادة مى‏باشد. بالجمله هر امرى كه حكيم مطلق مودع نموده آلاف حكمت در وى متضمّن شده از اين قبيل است كه مذكور مى‏شود. (شرح_قانونچه)، 🔹صغری : افراط سکون نفسانی موجوب احداث برودت در بدن است 🔹کبری : هر چیزی موجب برودت در بدن باشد مئوجب بلادت ذهن است 🔹نتیجه : افراط سکون نفسانی مئوجب بلادت ذهن است https://eitaa.com/ghanoonfeteb
بدانند كه نزد محققان به اثبات رسيده كه گاهى مى‏گردد بدن از هيئات نفسانيه كه غير غضب و فرح و حزن و فزع و همّ و خجل است و نظير آن هيئات مؤثره كه آثاره امور طبيعيه مى‏نمايد و اين مقدمه‏اى است كه امكان بر آن منتفى ساخته‏اند و مى‏گويند كه: گاه باشد كه سبب مى‏گردد و شك نيست در صدق مذكور لهذا در قانون نوشته : و أما الذين لهم غوصٌ في المعرفة فلا ينكرونها إنكار ما لا يجوز وجوده. و قرشى در اين باب حكايت‏ها آورده‏ چه از واقعات خويش و چه‏ از واردات ديگران و ما برخى از آن مرقوم نمائيم تا بر مخالفان حجت باشد. ✅پوشيده نماند كه به تجربه رسيده كه وقت مجامعت خاصه عند هر گونه شكل حسن و ياد قبيح منظور باشد به تعمق نظر در اكثر فرزند كه از آن منى متكوّن گردد مشابه به همان شكل مى‏باشد در حسن و قبح، نه در نوعيّت، زيرا كه تصور نفسى در تغيّر نوع تصرف نمى‏تواند كرد كما لا يخفى. ؟ القلوب (شرح قانونچه)، ص: 177
🔹و كذلك مشهود است كه كسى چون چيزى حامض خورد آب در دهان بيننده پيدا مى‏شود و دندانش كُند مى‏ گردند. 🔹و هم چنان كسى را كه رََمد باشد و ديگر بيشتر در وى نظر كند چشمش نيز به درد مى ‏آيد در اكثر. 🔹و به دستور كسى را كه غلبه خون باشد و به جانب سر متوجه بود از ديدن چيزهاى سرخ زود ثوران مى‏ كند لهذا مرعوفين.(خون دماغ) را منع كرده ‏اند از نگريستن بر اشياى سرخ. و اين جمله از تصورات نفسانى است. 🔹و از همين قبيل است به سبب تصور (ترساننده ها) و ( خوشحال کننده ها) و مثالى كه در وى احتمال شك نباشد و تغيّر عظيم دفعةً پديد آيد حال است كه از ظلم و جفاى معشوق به درجه انجاميده باشد و مُشرف به گردانيده چون ناگهان رؤيت وى دست دهد دفعةً عود به صلاح نمايد و استقامت در مزاج پديد آيد. 🔹و از اين جمله است كه كسى كند يا ، حتى كه اين تصور مستكمل شود، پس البته بر طبق آن صحت يا مرض حقيقى عارض گردد و قصه اطفال و ملا در مثنوى مولوى خوانده باشى. 🔹از اين جمله است كه مشى(راه رفتن) بر موضع ضيق عالى مؤدى به سقوط مى‏شود كسى را كه سقوط متصور باشد و گرنه معتادين بر ريسمان كه در هوا بندند مشى مى‏ كنند چنانچه در بازيگران مرئى است. ✅بالجمله تأثير امور نفسى متيقن و متحقق است و تصورات را در احداث حوادث دخل تمام، غايت آن كه حسب محل و مقام صدور آثار متفاوت الدرجات مى‏باشد كما هو الظاهر عند الهمام. القلوب (شرح قانونچه)، ص: 177 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
طب و منطق
🔹و كذلك مشهود است كه كسى چون چيزى حامض خورد آب در دهان بيننده پيدا مى‏شود و دندانش كُند مى‏ گردند. 🔹
و از تصور چيزى كه بصورتى و هيئتى باشد اگر شخص آن را تصور كند صورت بآن شكل برآيد چنانكه زنى زائيد از آنكه در وقت مجامعت او را صورت مار در نظر بوده است و از مار مى‏ترسيده بود و از ان بچه مى‏كشيد و اگر همچنين مجامع نظر در چيزى كند طفل را صورت بآن چيز مناسب باشد چنانكه اگر به نگاه كنند چشم آن فرزند نيكو شود و اگر به زن كنند چشم آن فرزند و برين قياس كن احوال اعراض نفسانى را- قانون ابن سينا (ترجمه)، متن‏ج‏1، ص: 115 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و نيز سبب آن است كه هر يك از بدن و نفس، منفعل مى‏گردند از احوالى كه عارض ديگرى مى‏گردد: امّا انفعال نفس از بدن، آن است كه هر گاه غلبه نمايد در بدن، حادث مى‏گردد در نفس خوف و توحّش و فكر فاسد و چون غلبه نمايد خون، حادث مى‏گردد سرور و فرح و انبساط و بر اين قياس [است‏] غلبه صفراء و بلغم كه به مناسبات آن هر دو متأثر مى‏گردد. https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و امّا انفعال بدن از نفس، آن است كه چون عارض گردد خوف مفرطى، استحاله مى‏يابد به‏ مزاج سوداوى يك دفعه. و چون عارض گردد مفرطى، حادث مى‏گردد از آن جفاف مفرط و غلبه سودا؛ پس عَود مى‏نمايد مزاج به سوى صلاح به يك دفعه به وصال معشوق خود. و امثله اين بسيار است و علت اصل اين، همان كمال توجّه نفس عاشق به سوى معشوق و معشوق به سوى عاشق و اتّحاد و تقويت هر دو با هم ذكر يافت. الحكمة، ج‏2، ص: 301 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
خوارق عادات و انبياء و اولياء- عليهم السّلام- همه به سبب نفس كامله قدسيه قويه اوشان است در ضعيفه و تصرّف در صوَر كونيه و هر چند قوّت نفس شخص و اقتدار او در اكوان زياده و اكمل و اشمل باشد، انبساط و ظهور معجزات و خوارق عاداتِ او نيز اشمل و ابسط خواهد بود؛ چنان چه خلقى را به طوفان غرق نمودن حضرت نوح و غرق نمودن فرعون و لشكر او را در رود نيل حضرت موسى- عليه السلام- و ابرء أكمَه و ابرَص و احياء موتى از حضرت عيسى- عليه السّلام- و شقّ قمر و ردَّ شمس از جناب مقدّس نبوى و جناب مقدّس علوى- صلوات اللّه و سلامه عليهما اجمعين- و غير اين‏ها از معجزات بسيار و شفاى اكثر عليلان به توجّه به ارواح مقدّسه و مَشاهِد مطهّره- خصوص در آن اماكن مشرّفه- بيش تر از آن است كه در بيان آيد. https://eitaa.com/ghanoonfeteb
[فايده جليله‏]: از معالجات جيده مشتركة النفع در اكثر امراض، فرح و سرور به لقاى محبوب و امر مرغوب است و ملازمت شخصى كه مريض حيا مى‏نمايد از او و از كمال اظهار مرض خود و ظهور آثار آن نزد او و شخصى كه محبت و انس بسيار به حضور او دارد تا به حدى كه بسا است مريض صاحبِ فراشِ عارى از قوت رفتار، به مجرد ديدن محبوب و معشوق خود تقويتى و قدرتى در خود مى‏يابد كه به استقبال او ميرود و آن را آورده نزد خود مى‏نشاند و مادام كه او نشسته با او تكلم مى‏نمايد، او به كمال شوق استماع مى‏نمايد و نشسته مى‏باشد و آه و ناله نمى‏كند و درد و وجع و و را فراموش مى‏نمايد هر چند كه مريض قريب به موت باشد. و هر چند محبوب و او عزيز و بزرگ تر و محترم‏تر و و اين زياده باشد، حالت تقويت و افاقه زياده مى‏باشد؛ به سبب كمال توجّه طبيعت و نفس و روحِ اين به او و اتّصال بر او و حصول تقويت از او؛ 🔹مانند شخص ضعيف مضطرّى و خايف از عدوّى كه پناه به شخص قوى برد و دخيل آن گردد كه دست عدوى او به او نرسد چگونه او را آرام و اطمينان حاصل مى‏گردد هم چنين اين مريض. و امثله آن بسيار است: 🔹از آن جمله «» حكايت نموده كه ديدم شخصى بسيار قوى داشت از امراض و به حدّى رسيده بود به سبب ضعف كه قادر بر قيام و قعود نبود، 🔹پس هنگامى كه حاضر شد معشوق او، مفارقت نمود مرض او در ساعت و تقويت يافت و بر آمد از براى قضاى حوايج او در آن ساعت. الحكمة، ج‏2، ص: 300 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
[فايده‏]: 🔹 نيز از معالجات جيده مشتركه، روايح لذيذ و الحان طيبه است كه تقويت مى ‏يابند به آن هر دو، و ارواح نفسانيه و حيوانيه و به تقويت آن هر دو طبيعيه نيز؛ به جهت آن كه گويا از روايح لذيذه و استماع طيبه، تغذيه مى ‏يابند قوا و آن‏ ها غذاى روح ‏اند. الحكمة، ج‏2، 🔹صغری بوییدن بو های خوش و شنیدن صوت های دلنواز ، موجب تقویت ارواح نفسانی و حیوانی میگردد 🔹کبری هر چیزی موجب تقویت ارواح حیوانی و نفسانی گردد ، موجب تقویت روح طبیعی میگردد 🔹نتیجه بوییدن بو های خوش و شنیدن صوت های دلنواز ، موجب تقویت روح طبیعی میگردد https://eitaa.com/ghanoonfeteb
طب با فقه چیست ؟ ✅ روایات طبی با روایات فقهی چیست ؟ 🔹در فقه بحث حجیت مطرح است بحث اعتبار شارع مطرح است شارع خبر واحد را در احکام حجت نموده است ولو در برخی موارد مخالف حکم واقعی باشد شارع به آن راضی است و غرض فقهی حاصل می شود و مکلف ثواب و یا عقاب به او داده می شود . 🔹لکن روایات طبی و کلا مسائل طبی مساله تکوین است نه تشریع !!! مساله هست و نیست است نه باید و نباید !!! 🔹اگر خبر واحد در مساله طبی واقعا از معصوم صادر نشده باشد ، ان دارو در واقع دارای اثر ی که در روایت ذکر شده نمی گردد ( مثلا در روایت امده باشد که سنجد برای فلان بیماری خوب است حال اگر معصوم این را نفرموده باشند در واقع و چنین خاصیتی را هم نداشته باشد سنجد ؛ ایا بخاطر این که روایت به معصوم نسبت دارد ، سنجد دارای خاصیت می گردد ؟ ) 🔹یا مثلا اگر روایتی از امام صادر شده در یک بحث طبی و منظور امام از این روایت این است که افراد خاصی از ان استفاده نمایند نه همه بیماران حال ایا چون این روایت از امام صادر شده است این موجب میشود که هر کس این دارو را مصرف کند بیماری اش درمان شود ولو منظور امام این نبوده است که این فرد نیز مصرف کند 🔹ایا روایات طبی نیز مانند روایات فقهی قابل اطلاق گیری است ؟ 🔹ایا امام در مقام بیان این بوده اند که هر کس مثلا بیماری معده دارد این دارو را بخورد ؟ یا اشخاص خاصی را اراده کرده است ؟( هر چند برخی از روایات طبی با صرف نظر از سندشان کلی هستند ) https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹 «امرسن» می گوید «زندگی یک فرد بشر زاده افکار روزانه او است» 🔹در نتیجه 35 سال تدریس در کلاسهای شبانه این مطلب برای من چون روز روشن شده که « زنان و مردان می توانند با تغییر فکر ناگهانی ، و های مختلف را از خود دور سازند و وارد مرحله نوینی از حیات گردند.» 🔹 به چشم خود صدها از این تغییرات را دیده ام و به قدری برای من عادی شده است که دیگر از مشاهده آن متعجب نمی شوم. https://eitaa.com/ghanoonfeteb
[سبب ممتنع بودن وجود معتدل حقيقى در خارج‏] ✅بالجمله معتدل حقيقى كه مذكور شد وجود او در خارج ممتنع است و دليل بر امتناع مى‏گشت كه عناصر متساوى في الصور از دو وجه بيرون نيست: 1️⃣ يكى آنكه نباشد او را قاسرى كه منع كند عناصر را از تميّل آنها بامكنه آنها و ظاهر آن است كه در اين صورت تركيب حاصل نمى‏تواند شد زيرا كه عناصر بالطبع مائل و شايق احياز خوداند و اگر مائل به احياز نباشند لازم مى‏آيد كه مطلوب بالطبع متروك بالطبع باشد و هو محال. 2️⃣دوم آنكه باشد مر او را قاسرى كه مانع تشتّت اجزا بود و اين نيز غير ممكن است زيرا كه قاسر مركب را در مكان يكى از اين بسايط خواهد داشت يا در مكان ديگر و مكان ديگر خود تحت السماء موجود نيست غير مكان بسائط لأن الخلاء محال و لا بسيط غير هذه الأربعة و استمساك قاسر او را در مكان احد البسايط مستلزم ترجيح است بلا مرجح و هو ايضا محال 🔹و اگر گويند جائز است كه آن قاسر هم بالطبع مائل به مكان يكى از بسائط بود پس ترجيح بلا مرجح لازم نيايد، گويم قاسرى كه بالطبع مائل به مكان خواهد بود ناچار است كه او هم جسمى داشته باشد زيرا كه اقتضاى مكان معين خاصه طبيعت جسم است و چون قاسر را جسم ثابت شد محال است كه دو جسم مختلف در ماهيت مقتضى باشند مكان واحد را بالطبع كما قرروه و ايضا اين قاسر يا بسيط خواهد بود يا مركب اگر بسيط است البته خارج از عناصر اربعه خواهد بود و هو مما لا نطق به أحد و اگر مركب است اين نيز محتاج به قاسر خواهد بود و منتهى به تسلسل يا بدور خواهد شد فثبت أن المعتدل الحقيقي لا يوجد في الخارج أصلا. 🔹 القلوب (شرح قانونچه)، ص: 15 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹‏ء سر بوذ و اين سبوسه بوذ كه از مسام بيرون آيذ و خشك شود ماننده سبوس جون ديكر بيرون آيذ آن بيشين را بيرون سبوزانذ و بيرون افكند و بوذ كه از بوذ و نشان وى ان بوذ كه اين سبوس ها بوند و مر خداوندان بلغم را بوذ و نشاني ها زيادت بلغم بديد آمذه بوذ و بوذ كه اين سبوسه از غلبه‏ء بوذ اعنى خونى كبا وى صفرا آميخته بوذ و نشان وى آن بوذ كى اين سبوسه ‏كونه « بوذ و مر خداوندان غلبه‏ء خون را بوذ و بوذ كى از بوذ و نشان وى آن بوذ كه سبوسه ‏رنگ بوذ و مر خداوندان غلبه‏ء سودا را بوذ ✅و حد علاج اين بيمارى آن بوذ كه اكر نشان امتلا بجاى بوذ و تن بر بوذ اعنى اخلاط بسيار بوذ استفراغ كنى بفصد اكر خداوند بيمارى را خون غالب شذه بوذ و بيارها و بحب ها جنان ك بباب داءالثعلب ياد كردم هر خلطى را جداجدا و باز غرغرها بايذ كردن تا سر باك شوذ و باز تدبير سر شستن بايذ كردن بآب هايى كه اكنون ياذ كنم . 🔹 المتعلمين في الطب، متن، ص: 213 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
: من أمراض الرأس الظاهرة و تسمى: الأبرية 🔹و هو عبارة عن خشونة منفصلة تتسلخ قشورا كالنخالة، 🔹و يطلق هذا الاسم على القوابي إلا أن الأكثر استعمالا إطلاق الحزاز على ما يخص الرأس، و القوابي على غيره، 🔹 و يحدث عن فساد خلط تحت جلد الرأس. 🔹فإن كان البدن كله صحيحا فالخلط مخصوص بالرأس، و إلا فبالشركة، 🔹و المادي كل خلط فسدت كيفيته، 🔹فمن خصص بالبلغم و السوداء تحكم، 🔹 و يثيره كل مبخر كالخردل، ردي‏ء الكيفية و لو رطبا كالبطيخ الهندي، و غليظا كالفول و كل قديد و حرّيف، و الفاعل حرارة محرقة، 🔹 و أجسام خشنة نازة و غير نازة، و غايته انسلاخ الجلد و فساد منابت الشعر. ✅العلامات: إن كان رطبا فإن كان نازا بإفراط فمركب، و إلا فإن كان غليظا إلى البياض فعن البلغم، أو الحمرة فالدم و إلا فالعكس. و قول جالينوس: إن الحادث منه عن الصفراء يرشح رطوبات رقيقة، الظاهر أن مراده بالصفراء هنا الممزوجة ببعض الرطوبات و لو حسية. و حاصل الأمر أن هذا المرض قطعي الدلالة بألوان ما يخرج منه على مادته. 📚 أولي الألباب - الجامع للعجب العجاب، ص: 510 📚نويسنده: انطاكى، داود بن عمر- أحد تلامذته‏ ⏰تاريخ وفات مؤلف: 1008 ق‏ https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹و في الإنسان من قوة الجلاء أكثر مما في غيره من الأبوال، 🔹و دليل ذلك ما يفعله فإنهم يقطعون به وسخ الثياب، 🔹و لذلك ينطله الأطباء على الجرب و على العلة التي يتقشر فيها الجلد فيشفي هاتين العلتين، و ينطلونه أيضا على الجراحات المملوءة من الرطوبة الكثيرة الوسخ، و خاصة إن كان فيها شي‏ء قد تعفن. و إذا كان في العانة مثل هذه العلة نقوها بالبول؛ و يداوون به أيضا الأذن التي تجري منها المدة و السعفة و الحزاز فيبرئها. ✅ و أما أنا فلا أفعل ذلك، لأن لي أدوية كثيرة تنوب عن ذلك. 📚 في الطب، ج‏6، ص: 57 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅ و ما كان منه في عمق البدن فان الطبيعة تدفعه إلى ظاهر البدن 🔹لأن الطبيعة في هذا الوقت لصحة الهواء فيه و اعتداله تقوى في عمق البدن و يدفع الأخلاط الرديئة من الأعضاء الرئيسية إلى ناحية الجلد فتحدث لذلك العلة التي يتقشر فيها الجلد و و سائر ما ذكرناه، 🔹 و إن دفعته في بعض الاوقات إلى بعض الأعضاء أو إلى بعض المفاصل أحدث [الخراجات ] و أوجاع المفاصل. الصناعة الطبية، ج‏2، https://eitaa.com/ghanoonfeteb
✅و الجرب و العلة التي يتقشر فيها الجلد: 🔹و ربما حدثت هذه الأعراض بسبب ضعف الجلد إذا دفعت الطبيعة الفضول و أخرجتها إلى ظاهر البدن على جهة التنقية للأعضاء الداخلة لم يقوى الجلد على إخراجها إلى خارج و تحليلها فيبقى في الجلد، 🔹و أكثر ما يحدث ذلك بمن يكثر من الأطعمة الرديئة 🔹و يدمن من تناول الأغذية الرديئة الكيموس 🔹 و يقلل من الاستحمام. الصناعة الطبية، ج‏2، https://eitaa.com/ghanoonfeteb
🔹: اصل در آن تحريك واو است. صاحب قاموس گفته: «فعلًا (به ضم فاء و سكون عين نيامده مگر قوباء و خشاء و اصلهما قُوَباء و خُشاء است) . و آن و درشتى است كه در ظاهر پوست بدن به هم مى‏رسد با بسيار و از آن، دائم جدا مى‏گردد تا صحت يابد و در ابتدا دانه اندك صلبى پيدا مى‏شود و يا داغى و خارش بسيار مى‏كند و بعد خارش بسيار اندك آب لزجى از آن تراوش مى‏كند، روز به روز منتشر و زياده مى‏گردد و از امراض است و دو نوع مى‏باشد: سرخ و سياه.» سرخ آن نازك‏تر و خارش آن كمتر و سياه آن ضخيم‏تر و خارش آن بيشتر و مادّه سرخ، خون فاسد رقيق مائى بورقى است و ماده سياه، سودايى غير طبيعى فاسد ردى؛ خواه از خون سوخته باشد و خواه از صفراى سوخته و خواه از سوداى سوخته كه به طرف جلد ريزد و گاه در عمق بدن به هم مى‏رسد و به دستور، خارش بسيار مى‏كند و از آن پوست جدا مى‏گردد و روز به روز منتشر مى‏شود و بسيار آن خصوصاً سياه ضخيم. و آنچه از آن رطوبت صديدى لزج عفن لذاع تراوش نمايد و زود منتشر و اطراف خود را متقرح و فاسد سازد، بسيار ردى و و بدان است. و قوباى منتشر را بر برص اسود اطلاق مى‏نمايند، و گاه قوبا در دماغ ظاهر مى‏شود. و علامت و سبب آن قريب به علامت و سبب حمره دماغ است و لازم آن، حكّه دماغ. 📚 الحكمة، ج‏3، ص: 75 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
و تقشر جلد: يعنى و پوست و جدا شدن ‏هاى باريك از جلد. 📚 الحكمة، ج‏3، ص: 74 https://eitaa.com/ghanoonfeteb
منظور حقير اين است كه پاره ‏اى و در بدن ظهور و بروز مى‏نمايد كه آن علايم مخبر به امراض چندى هستند كه بعد از اين خواهد آمد. 🔹همين‏كه آن علامت را در خود ديدند البته عالم عامل نمايند و در فكر معالجه آن شوند تا مبتلا بدان امراض نشوند. 🔹اگر در حفظ الصحه اهمال و اغفال نمودند در اين باب مساهله نكنند تا به امراض صعبه گرفتار نشوند. و به نظر آمدن و و مانند آن در چشم، هرگاه سبب آن بخار معده نباشد دليل آن است كه آب در چشم به هم خواهد رسيد. دائمى، منذر به است. 🔹و و دوار، منذر به صرع و سكته است. 🔹كثرت جميع بدن، منذر به است و يا استرخاء. 🔹 و بى‏حسى بدن، اغلب منذر به است. 🔹 و جستن رو هميشه دليل بر آن است كه به هم خواهد رسيد. 🔹كثرت و بدون سبب، دليل آن است كه به هم خواهد رسيد. 🔹بسيارى ‏ها و بدن و زيادتى و نفس دليل بر آن است كه به هم خواهد رسيد. 🔹 صورت به انضمام آمدن از چشم و تنفر از روشنى و صدا با سرخى صورت و چشم، منذر به است. 🔹 وجه و انتفاخ آن و گرفتگى آواز و بودن رنگ مايل به كمودت و دوام آن، دلالت مى‏كند كه خواهد به هم رسيد. 🔹 صورت و زير چشم دليل است. 🔹 اشتها و ناخوش آمدن از طعام، دليل آن است كه خواهد شد. 🔹ساقط شدن اشتهاى طعام با «2» قى و نفخ و وجع اطراف منذر به قولنج است. 🔹حرقت و سوزش دائمى در بول، دليل آن است كه قرحه در مثانه يا در قضيب به هم خواهد رسيد. 🔹براز سفيد بى‏رنگ، منذر به يرقان است. 🔹 بسيار، منذر بهق اسود است و بهق ابيض، منذر به برص ابيض است. 🔹خارش مقعده هنگامى كه از ديدان صغار نباشد، منذر بواسير است. 🔹خروج دماميل و سلعه ، منذر به دبيله است. 🔹 ( کشیدن اعضا ) خصوصا عقب خواب، دلالت بر مجتمعه در عضلات مى‏نمايد. 🔹كثرت ( خمیازه ) صحيح المزاج ، بدون سبب، منذر به دماغيه است و گاهى به سبب برد و تكاثف و قلت تحليل و بيدار شدن از خواب، قبل از استيفاء خواب، تمطّى و تثاؤب مى‏باشد. 🔹و شدن هر دو پستان در زن آبستن، دليل آن باشد كه 🔹و اگر زن به دو بچه يكى پسر و يكى دختر آبستن باشد و پستان راست او لاغر شود، دليل آن باشد كه پسر خواهد افتاد و اگر پستان چپ لاغر شود، دليل آن باشد كه دختر خواهد افتاد. 🔹و بسته شدن خون در پستان زن، دليل آن باشد كه به هم خواهد رسيد. 🔹هرگاه شود زن آبستن، دليل آن باشد كه در چشم او به هم خواهد رسيد يا در او. 🔹 گشتن زن حامله در اوقات مقرره حيض، منذر به است. 🔹و هرگاه از پستان زن آبستن روان شود دليل آن باشد كه را در شكم ضعفى عارض شده است و بيمار است. ✅و از اين قبيل علامات و منذرات در بدن زياد مى‏باشد كه اشعار و اخبار مى‏نمايند به امراض و حقير اين چند قسم را كه اغلب اتفاق مى‏افتد بيان نمود و لكن هيچ امرى بى‏قاعده صورت نمى‏بندد. مجملا تغيير هر چيزى از عادت مقرره خود، از شهوت يا براز يا نوم يا بول يا عرق يا خارش بدن و يا تغيير ذائقه، بسيار گردد و يا كم و همچنين هر تغييرى از عادات طبيعى، دليل آن است كه مريض خواهد شد و همچنين عادات غير طبيعى . 🔹 اين است مختصرى از منذرات و علامات كه برخى از آنها ذكر شد. 📚 الصحة ناصرى، ص: 275 https://eitaa.com/ghanoonfeteb