گفتمانِ کتابی📚
انا لله و انا الیه راجعون... ▪️إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدّ
برای شادی روحشون صلوات و فاتحه ای قرائت کنید.ممنون
#حرف_دل❤️
بالاخره روز موعود فرا می رسد،حضرت تکیه زده بر دیوار کعبه و می گویند انا المهدی و همگان چشم بر ایشان دوخته و نظاره گر هستیم😍
اما به نظرتون اون زمان میتونیم توی چشمای حضرت نگاه کنیم،کاری کردیم که با افتخار بگیم امام زمانم تلاشم را کردم.
آن روز دیر یا زود می رسد ولی ما چقدر برای آمادنشان تلاش کردیم😔
به امید اینکه قدر لحظاتمونا بدونیم و لحظه لحظه ی اون را وقف آمدن حضرتش کنیم.
الهی آمین🤲
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره نساء ( آیات20 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً «20»
🍃💜و اگر خواستيد همسرى بجاى همسرى انتخاب كنيد ومال فراوانى به آنان داده باشيد، از او چيزى مگيريد. آيا مىخواهيد با بهتان و گناه آشكار، آن را بازپس گيريد؟!
📝نکته ها👇
🔷«قنطار» به معناى مال زياد كه مانند پل و قنطره وسيلهى بهرهبردارى است.
🔷در دوران جاهليّت، بعضى همين كه مىخواستند همسر ديگرى بگيرند، به همسر اوّل تهمت مىزدند تا او در فشار قرار گيرد و مهريه خود را ببخشد آنگاه شوهر او را طلاق مىداد، سپس از همان مهرِ برگردانده شده، همسر ديگرى مىگرفت. آيه، اين سنّت جاهلى را نكوهش مىكند.
📝پیام ها🔰
🔶1- ازدواج مجدّد از نظر اسلام مجاز است. «اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ»
📚جلد 2 - صفحه 40
🔶2- طلاق، به دست مرد است. «أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ»
🔶3- مهريه زياد، اشكالى ندارد، گرچه سفارش به مهريه كم شده است. «آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً»
🔶4- مالكيّت انسان در چهارچوب قوانين الهى، محدوديّت ندارد. «قِنْطاراً»
🔶5- اسلام، حامى حقوق زن است و ازدواج دوّم را به قيمت ضايع كردن حقّ همسر اوّل منع مىكند. «فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً»
🔶6- زن، حقّ مالكيّت دارد و مهريّه، بىكم وكاست بايد به او تحويل شود.
«فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً»
🔶7- اگر شخصى به حقّ، مالك شد، نمىتوان مالش را اگرچه زياد باشد از او گرفت. فَلا تَأْخُذُوا ...
🔶8- يكى از بدترين انواع ظلم، گرفتن مال مردم، همراه با توجيه كردن و تهمت زدن و بردن آبروى آنان است. «أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً»
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_نساء
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
#مردان خدا_گردن ما حق دارند
#نماز لیله الدفن بخوانیم_که روزی هم برای ما بخوانند
#ضمن تسلیت رحلت عالم فقید آسید جواد آیت اللهی(رحمت الله علیه) امشب لطف کنید بعداز نماز دهه اول ذی الحجه نماز لیله الدفن این عالم فراموش نشود.
(۲رکعت رکعت اول بعداز حمد آیه الکرسی و رکعت دوم بعداز حمد۱۰مرتبه انا انزلنا)
با آرزوی سلامتی امام زمان(عج) و نائبشان و شفای همه بیماران جهان
#حکیمانه
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸و خدایی که در این نزدیکیست ...🔸
نگاه کردن به دریا عبادت است. نظر به طاووس هم عبادت است! شما اگر توی جانمازتان یک پر طاووس داشته باشید، نگاهش کنید، #گریه کنید که عیبی ندارد! من وقتی مثل شما بودم، از [قبرستان] شیخان #گل_نیلوفر می بردم به حجره ام. نگاهش می کردم. توی این گلها خدا را شناختم. اشک می ریختم. این پُر می شد از اشک! با خودم می گفتم این نقاشی را از دور نمی شود کرد! این رنگ را از دور نمی شود زد! او که نقاشی اش کرده، تویش بوده! من از اینجا فهمیدم که خدا درون اشیاء است.
یک وقتی مدرسهی خان بودم. تدریس می کردم. هنوز هم معمّم نشده بودم. اداره اوقاف آمده بود گُلکاری کرده بود در مدرسهخان و گل میخک کاشته بود. یک #گل_میخکی بود که من ایستاده بودم پایش! خیلی هم برای وقتم ارزش قائل بودم. مثلاً روزی ده تا درس می دادم و چند تا درس می خواندم و کار میکردم. پای این گل شاید #یک_ساعت_و_نیم خیره شده بودم! نفهمیدم کِی ایستادم و کِی رد شدم!
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
📜نهج البلاغه📜
سهم امروز ⬅️حکمت ۱۳۰ و ۱۳۱
✅از کتاب ترجمه دشتی✨
ما را به دوستانتون معرفی کنید😊👇
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
🍃 توجه به فناپذیری دنیا 🍃
💞 و درود خدا بر او فرمود:
( امام علیه السلام وقتی از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد)
ای ساکنان خانه های وحشت زا و محله های خالی و گور های تاریک، ای خفتگان در خاک غریبان ای تنها شدگان ای وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما در پی شما روانیم و به شما خواهیم رسید اما خانه هایتان دیگران در آن سکونت گزیدند و اما زنانتان با دیگران ازدواج کردند و اما اموال شما در میان دیگران تقسیم شد این خبری است که ما داریم حال شما چه خبر دارید ؟سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند شما را خبر می دادند که بهترین توشه تقوا دست (اخلاقی معنوی)👌👌
#نهج_البلاغه #حکمت130
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
⚜⚜⚜
⚜
💞 و درود خدا بر او فرمود :
(شنید مردی دنیا را نکوهش میکند)
1- توبیخ نکوهش کننده دنیا: ای نکوهش کننده دنیا که خود به غرور دنیا مغروری و با باطل های آن فریب خوردی خود فریفته دنیایی و آن را نکوهش می کنی آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای؟ یا دنیا به تو جرم کرده است؟ کی دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانی تو را فریب داد؟ آیا با گورهای پدرانت که پوسیده اند؟( تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیدهاند؟ آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده ای و آنان را پرستاری کرده در بستر شان خوابانده ای؟ درخواست شفای آنان را کرده و از طبیبان داروی آنها را تقاضا کرده ای؟ در آن صبحگاهان که داروی تو به حال آنان سودی نداشت و گریه تو فایده ای نکرد و ترس تو آنان را سودی نرساند و آنچه میخواستی به دست نیاوردی و با نیروی خود نتوانستی مرگ را از آن آنان دور کنی. دنیا برای تو حال آنان را مثال زد و با گورهای ایشان گور خودت را به رخ تو کشید.
۲- خوبی ها و زیبایی های دنیا :
همانا دنیا سرای راستی برای راستگویان و خانه تندرستی برای دنیا شناسان و خانه ی بی نیازی برای توشه گیران و خانه پند برای پند آموزان است دنیا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهی ،فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان خداست که در آن رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهش میکند؟ و جدا شدنش را اعلام داشته و فریاد زد که ماندگار نیست و از نابودی خود و اهلش خبر داده است؟ و حال آنکه دنیا با بلای خود بلاها را نمونه آورد و با شادمانی خود آنان را به شادمانی رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت اما در صبحگاهان با مصیبتی جانکاه بازگشت تا مشتاق کند و تهدید نماید و بترساند و هشدار دهد. پس مردمی در بامداد با پشیمانی دنیا را نکوهش کنند و مردمی دیگر در روز قیامت آن را میستایند دنیا حقایق را به یادشان آورد یادآور آن شدند از رویدادها برایشان حکایت کرد او را تصدیق کردند و اندرز شان داد پند پذیرفتند( اخلاقی اجتماعی)👌👌
#نهج_البلاغه #حکمت131
〰️〰️〰✨🌹✨〰️〰️〰️
🆔️ @gofteman245
⚜
⚜⚜⚜
🌹⚜⚜⚜⚜
02.Baqara.088.mp3
1.14M
#تفسیر_کلام_وحی
🌸سوره مبارکه بقره🌸
✅#قسمت_هشتادو_هشت
🔈استاد قرائتی
التماس دعای فرج🤲
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
#حرف_دل❤️
#عرفه
آمد آمد، عرفه، روز بخشش گناهان،طلب مغفرت،روز ضجه زدن در پیشگاه الهی آمد.
کی شود مولایمان بیایند،کی شود آقا بیایند،کی شود طعم واقعی زندگی را بچشیم.😔
در این شب و روز خیییلی عزیز و مهم،که میگن بعد شبهای قدر یکی از روزایی که خدا گناهان میبخشه این روزه خییییلی التماس دعا از همگی داریم.
ما را از دعای خیرتونبی بهره نکنید.
التماس دعای فرج و شهادت
یا علی✋
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
AUD-20200515-WA0000.mp3
5.09M
🤲🎤🎧 نماهنگ مناجات
💚خدایاااا ببخش
🤲شب و روز عرفه زمانی مناسب که شرائط پذیرش توبه آماده است.غفلت نکنیم.و فرصت را از دست ندهیم.😢
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
@gofteman245
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عرفه
🔰دعای عرفه را باتوجه به معانی بخوانید
💠رهبر انقلاب: روز عرفه هم نزدیک است؛ بعدازظهرِ این یک روز، یکى از آن ساعات بهشت است، اگر ما بتوانیم آن را درک بکنیم. بیخود نیست که یک شخصیّتى مثل حسینبنعلى با آن عظمت، آن نصفهروز را صرف میکند با آن دعا. حتماً سعى کنید به معانى این دعا توجّه کنید؛ دقّت کنید ببینید چه میگوید. نه اینکه بنشینید رویش فکر کنید -اینها فکر کردن نمیخواهد- فقط وقتى حرف میزنید، بدانید دارید با مخاطبى سخن میگویید، و معناى آن کلمه را بفهمید که چیست. و دعاى امام سجّاد (سلام الله علیه) در روز عرفه، مثل شرح دعاى امام حسین است؛ گویى این پسر یک ذیلى، تعلیقى، تبیین و شرحى براى کلمات پدر در ذیل دعا و با زبان دعا نوشته؛ هر کدام یک طعمى دارد.
۱۳۷۲/۰۳/۰۵
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
سلام،صبحتون بخیر و عافیت😊
دوستان عزیز،به خاطر اهمیت ویژه ای که روز عرفه داره و برای بهره مندی بیشتر از این روز بزرگ و نورانی،تا ساعت ۲۱ مطلبی در کانال گذاشته نمیشه.بعد از اون در خدمت شما همراهان گرامی هستیم.🌸🌸🌸
از صبوریتون سپاسگزاریم🌺🌺
خیییلی التماس دعا داریم از همگی🤲
کسب معرفت در عرفه.mp3
8.67M
#تلنگری 💌
🌧 اینهمه عرفه آمد و رفت ...
شکی نیست، آنان که اهل خواستن بودند، نعمتهای عرفه، بر وجودشان باریدن گرفت !
پس چرا اوضاع ما و جهان، روز بروز بدتر شد؟
چرا هر روز، بیشتر از روز قبل، نعمتهایمان را از دست دادیم؟
💥 کجای کارمان میلنگد؟
#استاد_شجاعی 🎤
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰
https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
همراهان عزیز امیدوارم عرفتون قبول و دعاهاتون مستجاب باشه
خدا از سر تقصیرات تک تکمون گذشته باشه و چشممون هر چه زودتر به جمال مهدی فاطمه روشن بشه.🤲😍
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره نساء ( آیات21 و 22 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً «21»
🍃💜و چگونه آن مال را پس مىگيريد، در حالى كه هر يك از شما از ديگرى كام گرفتهايد و همسرانتان از شما (هنگام ازدواج، براى پرداخت مهريه) پيمان محكم گرفتهاند!
📝پیام ها🔰
🔶1- در نهى از منكر بايد از عواطف انسانى هم بهره گرفت. شما كه مدّتها با همسر خود روابط كامل داشته و كامياب شدهايد چرا اكنون مهريه او را به ناحقّ پس مىگيريد. «قَدْ أَفْضى بَعْضُكُمْ إِلى بَعْضٍ»
🔶2- هنگام ناراحتىهاى زندگى، به ياد لذّتهاى قبل باشيم. «قَدْ أَفْضى»
🔶3- در بيان امور مربوط به زناشويى، ادب را مراعات كنيم. «أَفْضى»
📚جلد 2 - صفحه 41
🔶4- مهريّه حقّى است براى زنان كه در برابر همخوابى تعيين شده است. «قَدْ أَفْضى»
🔶5- عقد ازدواج، يك ميثاق محكم است. «مِيثاقاً غَلِيظاً»
🔶6- پس گرفتن مهريه پيمان شكنى است. وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ ... وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً
■□■□■□■□■□■□■□■□■
🕋وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا «22»
🍃💜و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود در آوردهاند، ازدواج نكنيد، مگر آنچه درگذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است. همانا اين گونه ازدواج، بسيار زشت و مايهى دشمنى و راه بدى است.
📝نکته ها👇
🔷از رسوم جاهلى آن بود كه اگر شخصى از دنيا مىرفت، فرزندان او با نامادرى خود (همسر پدر) ازدواج مىكردند. يكى از انصار به نام ابوقيس از دنيا رفت. فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج كرد. آن زن گفت: بايد از پيامبر كسب تكليف كنم. در پاسخ او اين آيه نازل شد وازدواج با «زن پدر» را ممنوع كرد.
📝پیام ها🔰
🔶1- اسلام دين فطرت است. انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادرى تنفّر دارد، لذا در اسلام حرام شده است. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
🔶2- «زن پدر» ها به منزلهى مادر است. پس به جاى كينه و ناسازگارى، بايد نسبت به فرزندان «مادرى» كنند. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
🔶3- بايد فرزندان حريم پدر را در ازدواج حفظ كنند. «لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
🔶4- فرزندان، به زن پدر، به ديد «مادر» بنگرند. «ما نَكَحَ آباؤُكُمْ»
🔶5- اسلام از گذشتهها چشم مىپوشد. ازدواجهاى پيش از اين حكم، با نامادرى،
مورد عفو است. «إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» چنانكه مىخوانيم: «الاسلام يجُبّ ما قبله» اسلام، گذشته را مىپوشاند.
📚جلد 2 - صفحه 42
🔶6- براى گفتار، بايد بطور اجمال يا تفصيل، دليل و برهان آورد. «إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِيلًا»
🔶7- ازدواج با نامادرى، راهبردى بد و راه ازدواج با ساير محارم را نيز مىكند. «ساءَ سَبِيلًا»
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_نساء
❤️🍃
〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_چهارم
💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟»
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که #دلواپس حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم میبرمت درمانگاه.»
💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه #خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟»
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :«#حاج_قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری #داعشیها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان.»
💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!»
اشکی که تا روی گونهام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«میخوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!»
💠 و از چشمان شکستهام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کردهام که با لبخندی دلربا دلداریام داد :«انشاءالله #محاصره میشکنه و حیدر برمیگرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه نالههایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است.
دلم میخواست از حال حیدر و داغ #دلتنگیاش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد.
💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانیاش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون #اسلحه بیارن!»
نفس بلندی کشید تا سینهاش سبک شود و صدای گرفتهاش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچهها #شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحههایی که #آمریکا واسه کردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.»
💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسم پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت میداد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت.
محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :«#سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها میکرد، آخر افتاد دست داعش!»
💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد.
در میان انگشتانش #نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!»
💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با #آرامشی شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟»
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میکرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای #داعش به شهر باز شد...»
💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به #ناموسش صورت رنگ پریدهاش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.»
با دستهایی که از تصور #تعرض داعش میلرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد.
💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمندهاش به پای چشمان وحشتزدهام افتاد :«انشاءالله کار به اونجا نمیرسه...»
دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، بهسختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پلههای ایوان پایین رفت.
💠 او میرفت و دل من از رفتنش زیر و رو میشد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد.
عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما #شیر دارید؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
♥️ #اللهم_ارزقنا_شهادت ♥️
#فضایل_مولا_علی_علیه_السلام
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
💜أَنَا
وَ
💜عَلِیٌّ
أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة
💞من و علی علیه السلام دو پدر این امت هستیم.
📚 ( بحارالأنوار ۱۶ ۹۵ باب ۶)
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
🌷جانم به فدای حضرت پدر
چه غم دارم وقتی پدری چون شما دارم..
من به بودنتان آرامم و خدا را سپاس که سایه پدر بر سر دارم🌷