صبحِ غزلم در شبِ گیسوی تو گُم شد
مهتاب در آشفتگی موی تو گُم شد
وقتی که نسیمِ سحر از کوی تو آمد
عطرِ گل من در عطشِ بوی تو گم شد
در برکه ی شب ماهِ رخت مست چو افتاد
خورشید فغان کرد و سرِ کوی تو گم شد
ای بوی تو آویشنِ فنجانِ زمستان
مهتابِ شبم در خَمِ ابروی تو گم شد
ای روحِ غزل ، موجِ ترانه ، گلِ لبخند
عالم همه در بانگِ هیاهوی تو گم شد
بارانِ بهاری شده چشمانِ تو ( شایق)
وقتی که ز باغم گلِ شبوی تو گم شد
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
گرگم و در به در خصلت حیوانی خویش
ضرر اندوختم از این همه چوپانی خویش
تا نفهمند خلایق که چه در سر دارم
سالیانی زده ام مُهـر به پیشانی خویش
منم آن ارگ که از خواب غرور آمیزش
چشم واکرده سحرگاه به ویرانی خویش
رد شـدی از بغل مسجد و حالا باید
یا بچسبیم به تو یا به مسلمانی خویش
گاه دین باعث دل سنگی ما آدم هاست
حاجیان رحم ندارند به قربانی خویش
توبه گیریم که باز است درش ، سـودش چیست ؟
من که اقرار ندارم به پشیمانی خویش!
مُهر را پس بده ای شیخ کـه من بگذارم
سر بی حوصله بر نقطه ی پایانی خویش
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
صد بار اگر دایه به طفل تو دهد شیر
غافل مشو ای دوست که مادر شدنی نیست
#شمس_تبریزی
#مادر
@golchine_sher
نشست شاعر و با غم، نوشت کرببلا
به جای واژهی ماتم، نوشت کرببلا
نوشت عرش و زمین و زمان عزادارند
نوشت پشت فلک خم، نوشت کرببلا
برای سینه زدن نوحه ای فراهم کرد
به اشک و آه دمادم نوشت کرببلا
نوشت روی کتیبه حسینُ منّی را
و در کناره ی پرچم نوشت کرببلا
قلم به ماتم تو سربه زیر، میگرید
چرا که از غم تو کم نوشت کرببلا !
طباطبایی هم در کتاب المیزان
به شرح سوره ی مریم نوشت کرببلا
گرفت حاجت خود را کسی که مشهد رفت
رضا نصیب مرا هم نوشت کرببلا
#محسن_درویش
#عضوکانال
#امام_حسین
@golchine_sher
دلخوش نشستهام
که شاید گذر کنی!
لعنت به شایدی که مهیا نمیشود...
#شمس_لنگرودی
@golchine_sher
شد شعر من اتاقِ قرنطینه ی خودم!
باران ِ سنگ خورده به آیینه ی خودم
بوی بهار آمده امسال زودتر
با سرفه ای به غارت سبزینه ی خودم!
حتی نشد ببوسمت از روی ماسک ها
نفرین به صبح ِ تیره ی آدینه ی خودم!
این قلب ساده را - که نمی خواست هیچ کس -
اخراج می کنم شبی از سینه ی خودم
پرونده های عاشقی ام جرم ثابتی است
شرمنده ام به خاطر پیشینه ی خودم
این سکّه های اشک ، پس انداز ِ زندگی است
افزوده ام دوباره به نقدینه ی خودم
من آبروی دولت ِ عشقم که یک سرش
وصل است ناگزیر به کابینه ی خودم!
با اینهمه ، دو متر عقب تر بمان عزيز!
تا دور باشی از تب ِ دیرینه ی خودم
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
نصیب قطره دریا میشد ای کاش
مسیر وصل پیدا میشد ای کاش
میان این همه برگ زیارت
یکی هم قسمت ما میشد ای کاش
#اربعین
#حیدر_محمدنژاد
@golchine_sher
ابری شده انگار هوایت بانو
لرزیده کمی تُنِ صدایت بانو
تا آخر عمر منتظر می ماند
این شانه برای گریه هایت بانو
#حسن_باقری
#عضوکانال
@golchine_sher
و عمر شیشه عطر است، پس نمیماند
پرنده تا به ابد در قفس نمیماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمیماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شدهاند
که عشق جز به هوای هوس نمیماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریاد رس نمیماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
انگار انتظار به پایان نمیرسد
داغ فراق یار به پایان نمیرسد
پاییزها دو مرتبه تکرار میشوند
این سال بیبهار به پایان نمیرسد
باران عشق تا که نباری به هیچ وجه
قحطی در این دیار به پایان نمیرسد
خورشید پشت پرده غیبت طلوع کن
چون بی تو شام تار به پایان نمیرسد
سردرگم است بی تو زمان و عجیب نیست
مرکب که بی سوار به پایان نمیرسد
هر جمعه ندبه خواندهام اما بدون تو
این جمعههای زار به پایان نمیرسد
عجّل فرج به روی لب و توشهها سیاه
هجران که با شعار به پایان نمیرسد
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher