eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
814 عکس
279 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اذان می گفت در مسجد ولی دین را نمی فهمید کسی که از خدا می خواند آیین را نمی فهمید من از آن روز که دل را شکسته بارها مُردم میان قبر ساکن بودم و این را نمی فهمید به روی تخت شاهی تکیه داد و امرها می کرد امیری که غم دل های مسکین را نمی فهمید به روی شانه ام دستی نهاد و از جدایی گفت تکان می داد من را لیک تلقین را نمی فهمید دعا کردم نباشم گر منِ او را نمی خواهد تبسم کرد آن دل سنگ آمین را نمی فهمید @golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد باختن های مکرر را پذیرفتم ولی قلب من ،بازیگر عشقی که می بازد نشد باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟ قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟ باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود پس چرا آنچه دل تنگ تو میخواهد نشد؟ پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ” تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
آموزش شعر سطح مقدماتی ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ کارگاه چله شعر ▪️شعر چیست؟ ▪️زبان شعر ▪️موسیقی شعر ▪️وزن و قافیه و ردیف ▪️قالبهای شعر ▪️ساختمان شعر ▪️سبک‌ها و مکتب‌ها ▪️آرایه های ادبی مدرس: احمد ایرانی نسب حضور در کارگاه برای هنرجویان، پس از ثبت نام مجاز است دوشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو حوزه هنری استان مازندران @ahmadiraninasab
گرچه من سوخته ام دم به دم از تنهایی دور از آغوش تو یخ بسته ام از تنهایی خانه در خویش فرو رفته و من خاموشم رونق تازه گرفته ست غم از تنهایی نیمه شب لحظه ی یادآوری لب هایت بوسه بر باد هوا می زنم از تنهایی همه ی عمر به جز نام تو را مشق نکرد نکشیده ست چه ها این قلم از تنهایی امشب اما دو قدم آمده ای سمت دلم تا که من دور شوم صد قدم از تنهایی @golchine_sher
امام_زمان_عج_مناجات این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم! بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم! یک گام هم به سوی شما برنداشتم ای مرحبا به این همه عرض ارادتم! خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟ دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟ من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز! حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟ من بی‌قرار لحظۀ ناب شهادتم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از گلچین شعر
کانال رباعی و تک بیت ما 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغـــاز سپیـــده ی دل انگیــز بخیر رویــای غـــزالان سحــرخیــز بخیر خورشید نوشته روی هر برگ طـلا: ای حضرت عشق! صبح پاییز بخیر @golchine_sher
دو فنجان چای بعداز تو چشمانم همیشه سمت در باشد حس می کنم عطر تنت این دور و بر باشد در شهر پیچیده عزیزش بر نمی گردد یعنی نمی شد یک نفر هم خوش خبر باشد؟ هی حرف پشت حرف پشت حرف پشت حرف آیا خبرهایی از این بیهوده تر باشد؟ باید دو فنجان چای باشد با غزلهایم وقتی بخوانم شعر او صاحب نظر باشد مرگ مولف، اتفاق ساده ی شعر است وقتی ( تو) در هر مصرع من مستتر باشد (الله لا ...)‌هر روز می خوانم برای او.‌.. بی شک دعاهایم برایش چون سپر باشد چیزی نمی خواهم فقط یک آرزو دارم روزی بیاید کفشهایش پشت در باشد @golchine_sher
آن بادبادکم که به پرواز تن نداد تدبیر کار خویش به باد و رَسن نداد تا خود نه همچو ماه کمر خم کند مُدام از آسمان بُرید و به تحقیر تن نداد عمری تمام هستی من بال کوچ بود اما زمان مجال پرستو شدن نداد چاووش صبح بود به گوش گران خواب خورشید را سرود به ظلمت سخن نداد نفرین به فصل خشک که این جنگل صبور جز پاسخ سکوت به هیزم شکن نداد فارغ ز خویش و کیش ز بی ریشگی بدان هر کس که جان خویش برای وطن نداد @golchine_sher
این شعر من مثل کبوترها، غمش نان نیست چون کاسه های کودکی دنبال باران نیست دیگر قسم کافی است عاشق، نه! نخواهم شد! چون قول های تو شبیه قول مردان نیست هر شب خیابان های قلبت را وجب کردم اما نفهمیدی دلیلش فتح میدان نیست یوسف ! اگر زیبا نبودی دردسر کم بود تقدیر بد رویان زلیخا نیست ! زندان نیست ! منظور من از گرگ، چشمان تو بود و بس مردم نفهمیدند، پس تقصیر چوپان نیست آخر مگر بی آبرویی شاخ و دم دارد این حرف ها پشت سرم افسوس! بهتان نیست انگیزه ات از این که من را آفریدی چیست؟ آه ای خدا من را بکش ! دنیا گلستان نیست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل آشوبی که یک توفان به دریا می دهد درد، گاهی شکل زیبایی به دنیا می دهد! ابرها را می برد تا سینه‌ی دریا؛ ولی حسرت یک قطره باران را به صحرا می دهد عشق، با هفتاد خانش امتحانت می کند سنگ هم باشی، خودش را در دلت جا می دهد یک نفر مثل تو عهدش را به آخر می برد یک نفر در ابتدای ماجرا وا می دهد از همان اول تو تنها مرد میدان بوده ای عشق، کاری دست آدم های تنها می دهد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
در حصار چشم تو یک دشت آهو آفرید دور آن مژگان به مژگان لشکری مو آفرید تا که ناز پلک تو بارید آبی شد غزل آبگیری! نه نه؛ دریایی از قو آفرید چون خدا هم جذب چشمان تو شد از هلال ماه ؛خم تر ماهِ ابرو آفرید آنقدر گیرایی فتان تو مجذوب داشت بی گمان ازچشم تو صد حرز و جادو آفرید تا به میزان تساوی شهر را عاشق کنی زیر شاقول دو ابرویت ترازو آفرید ماه نو تا از لب ایوان چشمت سر زند طالع پیشانی ات را سعد و نیکو آفرید تا کمی آرام گیرد زندگی زیر سرت بالشی از پرنیان و نازِ گیسو آفرید خانقاهی از دلت ؛رقص سماع مولوی از نفسهای تو هو هو و هیاهو آفرید برق لب هایت شبیخون زد به ماه شب شکن بر لبان سرخ تو هم سیب و چاقو آفرید تا که گفتی قند؛ طعم زندگی دلچسب شد لابلای عطر لیمو آه و کندو آفرید قد کشیدی ؛آسمان پیش تو خم شد تا خدا پله‌پله از عروجت برج و بارو آفرید از بت گل گونه هایت مه تراشید و چنین پای تندیس تنت اینقدر هندو آفرید عصر دلتنگی لب ایوان بارانیِ دل روی تخت سینه ی من شاهبانو آفرید خم شدم چون خُم بریزم چشمهایم را بپات خوشه خوشه تاک ها را در تکاپو آفرید چین گیسو تا گشودی همهمه آغاز شد در شکنج زلف تو هی کبک و تیهو آفرید @golchine_sher
قطره‌ای بی‌تابم، از دریا جدا افتاده‌ام مصرعی هستم که از شعر تو جا افتاده‌ام پیش از این‌ها قسمتی از سرنوشتت بوده‌ام برگی از این دفترم؛ اما جدا افتاده‌ام دامن افشاندی، رها کردی مرا؛ همچون غبار بس که حیرانم نمی‌دانم کجا افتاده‌ام مثل آن اشکی که روز وصل از چشمم چکید خود نمی‌دانم که از چشمت چرا افتاده‌ام چیست تکلیفم؟ نه می‌میرم، نه می‌آیی... دریغ در مسیر جاده‌ای بی‌انتها افتاده‌ام @golchine_sher
»لو ألفُ عامٍ فرّقتنا سوف يجمعنا حنينٌ أو قصيد اگر دستی هزارسال میان‌مان جدایی بیفکند یک دلتنگی، یک شعر... ما را به هم می‌رساند! @golchine_sher
امام_زمان_عج_مناجات کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید @golchine_sher
آن‌سان که یادم داد چشمت دل‌سپردن را یک روز یادم می‌دهد از یادبردن را! آن‌قدر دارم یادگار از تو که فرزندم با زخم‌های من بیاموزد شمردن را... جان رقیبم را قسم خوردی که خوش عهدی از اعتبار انداختی سوگندخوردن را! تحقیر ما افتادگان تا کی؟ که یادت داد این‌گونه روی زخم مردم پا فشردن را چشمی که بر من بسته‌ای بر غیر وا کردی ممنونم از چشمت که آسان‌ کرد مُردن را... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح است و هوس کرده دلم شعر بنوشم با غلغلِ کتریِ غزل تند بجوشم تا سردیِ تنهاییِ دنیا برود زود باید نفسِ گرمِ تو را سفت بپوشم @golchine_sher
هر روز می روم به مسیری که دیدمت جایی که عاشقانه به جانم خریدمت جایی که دیدم ای گل زیبا شکفته ای اما برای اینکه بمانی نچیدمت یادم نرفته است که چشمان خسته ام افتاده در نگاه تو بود و ندیدمت یعنی ندیدم آمده باشی برای من اما به چشم آمده ها می کشیدمت گر من خدات می شدم ای نازنین من این گونه با وقار نمی آفریدمت حتی به جای این که بچینم تو را ز خاک یک عمر عاشقانه فقط پروریدمت دیوانه ام که با همه ی بی وفائیت سی سال می نوشتمت و می شنیدمت آری برای اینکه بدانی چه می کشم هر روز می روم به مسیری که دیدمت @golchine_sher
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد ‌ لب تو میوه ممنوع، ولی لب هایم هرچه از طعم لب سرخ تو دل‌کند، نشد ‌ با چراغی همه‌جا گشتم و گشتم در شهر هیچ‌کس ،هیچ‌کس اینجا به تو مانند نشد ‌ هرکسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه "خداوند" نشد ‌ خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد! ‌ @golchine_sher