eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
842 عکس
293 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اقلیم درد غزه، روزی هم خزان تو بهاری می شود جمعه ای پایان این اندوه و زاری می­ شود سرو قامت مانده ای، درهجمه های شوم کفر سربلند اسلام، از این بردباری می­ شود مسجدُالأقصی شهادت می­ دهد داغِ تو را آه تو بر قلب صهیون زخمِ کاری می­ شود بی گمان صبح رهایی عصر انسانیت است! آسمانت، سهم پرواز قناری می­ شود می رسد پایان غمهای تو ای اقلیم درد فصل زیتون برلبانت خنده جاری می شود هرچه می کوبندَت اما استواری، عنقریب حال و روزِ نخل­های تو بهاری می­ شود @golchine_sher
دنبالِ شهری هستم مانند خودمان زمستانش مانندِ ماست پاییزش، آرامشش و جنونش مانندِ ماست و تندرها و خیزابهایش. دنبالِ شهری به رنگِ چشمانِ توام به رنگِ اندوههای من! دنبالِ شهری درانتهای جهان هستم جایی که کسی را نمی شناسیم و کسی مارا نمی شناسد. بارانهایش غرقمان می کند و برفش مارا می سوزانَد. دنبالِ کوچه های تنگی هستم که ما را می بلعد، دنبالِ قایقی ماجراجو که شبی مارا می گیرد و پس نمی دهد! دنبالِ گوشه ای در رستورانی هستم که به گفتگوی ما گوش می دهد، دنبالِ باده ای ناب که پیش ازآنکه آن را بنوشیم ما را می نوشد! دنبالِ شعری هستم که لابلای انارها جا گذاشتم. از کتاب «عشقِ تو پرنده ای سبزاست!» @golchine_sher
از تو سکوت مانده و از من صدای تو چیزی بگو که من بنویسم به جای تو حرفی که خالی‌ام کند از سال‌ها سکوت حسی که باز پُر کُندَم از هوای تو این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است تا صبح راه می‌روم و پا به پای تو... در خواب حرف می‌زنم و گریه می‌کنم بیدار می‌کنند مرا دست‌های تو هِی شعر می‌نویسم و دلتنگ می‌شوم حس می‌کنم کنارمی و آه... جای تو... این شعر را رها کن و نشنیده‌ام بگیر بگذار در سکوت بمیرم برای تو... @golchine_sher
سرسام می گیرم در این جنجال بی منطق سر می روم از سستی و اهمال بی منطق تنها نشستن بین این سرهای بی پیکر محروم می گردانَدم این حال بی منطق یک استکان از چشمهای خود بنوشانم تا سر کشم خورشید را از فال بی منطق سیبِ رسیدن هایمان لنگ اند اما من هی بال در می آورم هی کالِ بی منطق سِحر است یا جادو نمی دانم، ولی صد بار لعنت به ترکیب لبِ رمال بی منطق هرشب خیالت را به خوابم می فرستی و نفرین و صد نفرین به این ارسال بی منطق خواب مرا دیوانه ی خود می‌کنی ،تا کی سخت است هر شب تا سحر اخلال بی منطق چون مار می پیچم به خود از درد تنهایی هی نیش دارم می خورم از لالِ بی منطق @golchine_sher
در وصف تو بسیار سرودیم و ندیدی یک عمر غزلخوان تو بودیم و ندیدی با دیدنت ای خاطره‌ی خوش، همگان را از خاطره‌ی خویش زدودیم و ندیدی ای دل‌زده از سردی آغوش زمانه‌! ما این‌ همه آغوش گشودیم و ندیدی موهای تو شعرند و همین چند غزل را از دفتر شعر تو ربودیم و ندیدی چون گَرد که پنهان شده از گردش چشمت هستیم و نمی‌بینی، بودیم و ندیدی @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در گوشه ی یک اتاق مِنبر دارم تصویر به آتش زدن در دارم هر سال به یاد فاطمه در خانه مرثیه ی جمع و جور مادر دارم @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنهایی کافه ی من است روزانه دو سه باری به آنجا سر می زنم روبروی خودم می نشینم و قهوه می نوشم. @golchine_sher
اساس گردش منظومه‌ی جهان زهرا چراغ روشن کانون آسمان زهرا بهشت جلوه‌ای از مهر کوثرانه‌ی اوست بهار سبز دلش برتر از جِنان زهرا وفا و صبر مجسّم ، پناه امن علی شکوه عشق خدا، سِرّ جاودان زهرا زنی فراتر و برتر ز هاجر و مریم علیمه، عارفه، مرضیّه‌ی زمان زهرا زکیه،ساجده،کوثر،شفیعه،زاهده،نور شفاست واژه‌ی نامش به هر زبان زهرا زنی شبیه کسی نه، فقط شبیه خودش که هست در دو جهان سرور زنان زهرا نسیم مهر و محبت، بهار عاطفه اوست نماد عفت و دریای بیکران زهرا ثنای فاطمه رمز رهایی از غمهاست در این زمانه‌ی پر ماجرا، امان زهرا ‌ مزار مخفی بانو میان قلب همه‌ست سلامِ شیعه بر آن ماهِ بی نشان زهرا @golchine_sher
زبان حال (ع) یادش بخیر همنفس من بهار بود امید بود، زندگیم برقرار بود پهلو نمی گرفت اگر کشتی ام، هنوز طوفان مشکلات برایم غبار بود در می زدم که فاطمه در وا کند، فقط این صبر بی بدیل ترین انتظار بود بانوی خون جگر شده ام در تمام عمر از من تمام خواسته اش یک انار بود خاکستری شدست جهان بی حضور او زهرا دلیل روشنیِ روزگار بود در بین کوچه آینه ام را زمین زدند کی چشم های فاطمه اینگونه تار بود حالا برای فاطمه تابوت میشود چوبی که گاهواره محسن قرار بود... @golchine_sher
درخت «باور» من برگ و بار و سایه ندارد «دروغ» هرچه که باشد اساس و پایه ندارد چه باوری‌ست که چون«کوزه‌ شکسته» در آتش برای شعله شدن هم خمیرمایه ندارد چنین که یافته ام دشمن حقیقی خود را دلم به غیر «خود» از هیچ‌کس گلایه ندارد به استخاره سراغ از دلم مگیر که عمری‌ست کتابی ام که به غیر از عذاب آیه ندارد برای صحبت آیینه‌ها به سنگ بیندیش صریح باش، که دل طاقت کنایه ندارد @golchine_sher