مرا از مرگ باکی نیست از سختیش می ترسم
ز می خوردن ندارم باک از مستیش می ترسم
ندارم بیمی از دشمن ز دست دوست می نالم
ندارم شکوه از بیگانگان از خویش می ترسم
ندارم وحشتی از شیر و ببر و حمله گرگان
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
ندارم ترسی ازدزدی که گیرد راه بر مردم
از آن دزد مجاور در کنار خویش می ترسم
ندارم بیمی از مستان،ازآن شیخی که می بندد
صلیب حضرت عیسی به زیر ریش می ترسم
اگر عقرب زند نیشم ندارم نوش از دنبال
از آن نوشی که دارد از پیِ اش صد نیش می ترسم
مرا با خانقاه و خرقه و درویش کاری نیست
ولی از نامسلمانانِ نادرویش می ترسم
ز هر گندم نمای جو فروشی دارم اندیشه
ز بد خواهان در ظاهر ارادت کیش می ترسم
نمی ترسم من از ظلم و ندارم وحشت از ظالم
ز آه خانمان سوز دلی ، دلریش می ترسم
منِ ژولیده را کاری به کار خلق عالم نیست
ولیکن از زبان خویش بیش از بیش می ترسم
#ژولیده_نیشابوری
@golchine_sher
از ضعف به هر جا که نشستیم، وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم، چمن شد
جان دگرم بخش، که آن جان که تو دادی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد
پیراهنی از تار وفا دوخته بودم
چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد
هر سنگ که بر سینه زدم، نقش تو بگرفت
آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد
عشاق تو هر یک به نوایی ز تو خشنود
گر شد ستمی بر سر کوی تو، به من شد
از حسرت لعل تو ز خون مژه طالب
چندان یمنی ریخت که گجرات، یمن شد
#طالب_آملی
@golchine_sher
ای عشق نوح باش و به فریاد ما برس
حالا که آب از سر دنیا گذشته است
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
تمامِ حجمِ قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پَری بزنیم . . .
#قیصر_امین_پور
@golchine_sher
تار و پود هستی ام بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم
#رهی_معیری
@golchine_sher
به جز هوای تو و شانه های آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
ازفتنه های فاحش این روزگار می ترسم
ازحرف نیش دارِ،چنان نیش مار می ترسم
ازطعنه های مردم بیگانه ام هراسی نیست
آسوده نیست خاطرم از،طعن یار می ترسم
درمعرکه، فقط به لطف خدا می برم پناه
چون ازدوچشم زنگیِ آتش بیار می ترسم
هرگز گزندی از رفاقت شیران بیشه نیست
کفتارِخفته ایست ، دراین بیشه زار می ترسم
جزمدحتِ خدا وعترت وقرآن نگفته ام
آزرده خاطرم،به خدا،ازشعار می ترسم
آثار زخم کهنه ای که به تن دارم ازخزان
ازشور واز طراوت فصل بهار می ترسم
درگلشنی که یاس وسوسن وسنبل شکفته است
ازفتنه های خار وخسِ لاله زارمی ترسم
#علی_اصغر_شکفته
#عضوکانال
@golchine_sher
صد بار قلم تیز شد و خاطره نگذاشت
یک جمله شکایت به نگارم، بنگارم
#احسان_افشاری
@golchine_sher
از هر چه دارم چشم میپوشم اگر دنیا
یک شب مرا زانو به زانویِ تو بنشاند ...
#پانته_آ_صفایی
@golchine_sher
مانند شیشه ای که خریدار سنگ بود
این دل شکستن تو برایم قشنگ بود
رؤیای باشکوه رسیدن به ساحلت
آغاز خودکشی هزاران نهنگ بود
ماه شب چهاردهی که تصاحبت
چون حسرتی به سینه ی صدها پلنگ بود
خوشبخت آن دلی که برای تو می تپید
خوشبخت آن دلی که برای تو تنگ بود
تو: یک جهان تازه پر از صلح و دوستی
من : کشوری که با همه در حال جنگ بود
با من هر آنچه از تو بجا ماند نام بود
از من هر آنچه بی تو بجا ماند ننگ بود
پایین نشسته ام که توبالا نشین شوی
این ماجرا حکایت الاکلنگ بود...
#رضا_نیکوکار
@golchine_sher
آن مسافر كه سحر گريه در آغوشم كرد
آتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم كرد
خواستم دست به مويش ببرم خواب شود
عطر گيسوش چنان بود كه بي هوشم كرد
معصيت نيست نمازي كه قضا كرد از من
معصيت زمزمه هايي ست كه در گوشم كرد
نيمه شبها پس از اين سجده كنان ياد من است
آن سحرخيز كه آن صبح فراموشم كرد
چه كلاهي به سرم رفت، كبوتر بودم
يك نفر آمد و با شعبده خرگوشم كرد
در عزاداري او رسمِ چهل روز کم است
ياد چشمش همه ي عمر، سيه پوشم كرد
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
گاهی شده با آینه رو راست نبودم
غرقِ غمَ از آیینه غم و غصه زدودم
ای آینه! تو بیخبری از دل تنگم
عمریست نشان داده ام آنی که نبودم
توظاهرمن دیدی و من باطن خود را
شرمنده اگر سفره ی دل رانگشودم
توخنده به لب دیدی و من بغض گلو گیر
توسرخی ِ رو دیدی و من رنگ کبودم
هرچند که نزدیکترین کس به منی تو
ایمان به تو دارم،به تو از عمق وجودم
می بخشی اگر با تو نگفتم غم دل را
ای آینه!شرمنده از این گفت وشنودم!
می بخشی اگر بغض فرو خوردم و یک عمر
دلتنگ ترین بوده ام و شاد سرودم
#فاطمه_دستجردی
#عضوکانال
@golchine_sher
سرگذشتم را که می خواندم از اول تا سحر
بخش شیرینش مرور خاطرات تلخ بود ...
#جعفر_لاهوتی_آذر
@golchine_sher
چرا خم گشته می گردند پیران جهان دیده
مگر در خاک می جویند ایام جوانی را
#غنى_كشميرى
@golchine_sher
حرف ها دارم اما... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو! خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که « دوست...»
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
عهدکردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه ی حوّا بزنم یا نزنم؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟
#قیصرامین_پور
@golchine_sher
| سفرنامهی شهید |
پاسخی به غزل آقای سجاد حیدری قیری
با مطلع:
اگر به نسل شما قصهی مجید رسید
به نسل ما که فقط ماضی بعید رسید
***
.
به نسلِ ما نَه فقط قصّهی مجید رسید
به هر قبیله در این قصّه صد شهید رسید
پرندهای شبِ آدینه آخرِ اسفند
و دیگری شبِ شنبه غروبِ عید رسید
برای گریهی چندین محلّه کافی بود
دو تکّه ابر که در نامهی حمید رسید
دُرُست مثلِ شهیدانِ کربلا پَر زد
در آن سپیدهدَم از بس که رو سپید رسید
چه کردهاید به سَربندِ یاحسینِ پدر
که دورِ معرکه گردانیِ یزید رسید؟
دلِ مسافرتان بی جزیرهی مجنون
به سایه سارِ کبودِ کدام بید رسید؟
مَبَند پنجره را بر صدای شب شکنی
که شب به خانهی خورشید بیکلید رسید
مگر مرادِ شما از دماغِ فیل افتاد
تو را از او چه به جز وعده و وعید رسید؟
چرا به درسِ شما فعلِ نارسیدنها
چرا به نسلِ شما ماضیِ بعید رسید
برادرم چه کسی گفت، زندگی فحشیست؛
که سهمِ هر که به گوشِ خودش شنید، رسید!
به یُمنِ هجرتِ مَردانِ آفتاب به دوش
فقط ستاره به هر برگِ سررسید رسید
بهار، مثلِ ورق پارهی شقایقها
بهار، مثلِ سفرنامهی شهید رسید
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم درآیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
#قیصرامین_پور
@golchine_sher
ز چشم هایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشم ها که می میرم...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
نگویم آشنا با دل چه ها کرد
که باور می کند داغ چنین درد
به هر کَس اعتمادی کرده ام او
دمار از روزگار من در آورد
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
نگاهم آن قَدَر نام تو را فریاد می دارد
که می ترسم ببینندَت، میان قاب چشمانم
به جای قصه های کودکی، حالا برای خود
غزل های تو را همواره قبل از خواب می خوانم...
#معصومه_بخشنده
@golchine_sher