eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
748 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ایران تن است و ما همه اعضای پیکریم این خاک خانه‌ایست که با جان بر آن دریم کرد و بلوچ، ترک و عرب، زیر پرچمش با هر نژاد و مذهب خواهر-برادریم ایران من! نفس به هوای تو می‌کشیم ایران من! فقط به هوای تو می‌پریم خود را فروخت آنکه اقامت خرید و رفت ما عشق را به قیمت جان از تو می‌خریم بر خون گذاشت پا و گذشت از وطن ولی لعنت به ما اگر که از این خاک بگذریم «ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم» روزی هزار بار برای تو جان دهیم تا که تو را به دست امام زمان دهیم... @golchine_sher
ما عشق به میهن و به پرچم داریم با وحدت خود، سَری در عالم داریم هرگز نرسانند به ایران ضرری تا عشق به رهبر معظّم داریم @golchine_sher
ما هرچه که در تمام عالَم داریم از خون شهید و از محرّم داریم حبُّ الوطن ار نشان ایمان باشد ما عشق به میهن و به پرچم داریم @golchine_sher
بلوغ حادثه ای ژرف در نگاه تو بود و پشت پلک شب اعجاز صبحگاه تو بود سحر به قامت آئینه در سکوتی سبز همیشه محو تماشای روی ماه تو بود مرور کرده ام آیات عاشقی ترا چقدر عاقبت کار دلبخواه تو بود به اختیار زد آتش نگاه نافذ تو به جان هرزه گیاهی که سد راه تو بود شنیدم از نفس گرم مادرت ای مرد کسی که در همهٔ عمر تکیه‌گاه تو بود ـــــ ـــــ ـــــ که در قنوت شهیدم به مرگ می خندید و عاشقانه شنیدم به مرگ می خندید @golchine_sher
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند... @golchine_sher
از هر چه هست و نیست گذشتم ولی هنوز در مرز چشمهای تو گیرم فقط همین … @golchine_sher
عاشق روی تو می‌نازد به خیل عاشقان پادشاهی می‌کند صیدی که صیادش تویی @golchine_sher
پله ها می نوازند چشمم را ،شاعر نیمه شب های شیرازم حافظیه ست باران صدایم کن ،تا غریبانه تر گریه آغازم ساعتی پیش ناگاه برقی زد،حافظ از پله هاردشد آهسته با خود آن سوی نارنج هایم برد،بین آن جذبه ها گم شد آوازم دیدم اینجا عبایش تکان می خورد،بعد از آن پله ها راه می رفتند گفت می خواهم امشب ازاین بالا،باز در شهر شوری بیندازم با خودش برد تا غار خواجویم ،دارم امشب از آن خلسه می گویم تا سحرگاه یارب کجایم برد،با غزل های لبریز اعجازم خانقاهش شکوه ازل دارد،بر سرش ابر ذوق غزل دارد چه رجزها به بحر رمل دارد،باد در گوشه ی شور و شهنازم گفتم ای پیر کو باده ای گلگون،چرخش جام و آن حال دیگرگون در کدامین سحرگاه خواهی برد،با خودت تا تماشا گه رازم ... تا به خود آمدم ناگهان دیدم ،روی دستم غزل های حافظ را دیدم از حسرت اما گره خوردست،کفش های تب آلود پروازم! @golchine_sher
ما عشق به میهن وبه پرچم داریم این عاشقی از زمان ِ آدم داریم ما هرچه که داریم دراین کشور عشق از نام حسین واز محرًم داریم @golchine_sher
«ما عشق به میهن و به پرچم داریم» چون کوه اراده ای مصمم داریم از حرمله ها دمی هراسان نشویم تا در دلمان هُرم محرم داریم @golchine_sher
از روی مهر با من دل خسته یار شو پاییز کوچه های دلم را بهار شو ای مانده در نهان درختان آفتاب چون غم میان سینه ی من ماندگار شو پایان التهاب، شروع نگاه توست من یک کویر تشنگی ام، جویبار شو در دوزخی که معصیت بودن آفرید آرامش بهشتی یک چشمه سار شو کی بی حضور آیینه ها می توان شکفت ای دل تو رو به روی من آیینه دار شو @golchine_sher
من بی خیال ِ ابر ، از توفان نمی ترسم در زیر چتر عشق از باران نمی ترسم بگذار قایق بشکند با سیلی امواج من عاشقی دریادلم از جان نمی ترسم مرز یقین و کفر یک مو بود می دانم با عشق از نابودی ایمان نمی ترسم اصلا فریب سیب در عقلم نمی گنجد وقتی خدا را دارم از شیطان نمی ترسم بیهوده از هر باد بنیان کن نمی لرزم در آزمون سخت از میدان نمی ترسم من یک زنم اما دلم دریاست باور کن کوهم که از پیدا و از پنهان نمی ترسم در هر رگم خون نجابت می شود جاری اهل یقینم هرگز از عصیان نمی ترسم @golchine_sher
در رگ رگمان عشق امام و وطن است این عطر بهار از گلِ یاسمن است فردا بنویسیم به هرکوی و گذر: «این جشن ظهور حجه بن الحسن است» @golchine_sher
بیقرار و خسته ام! صلح و صفا گم کرده ام یارِ دیرین و رفیقِ با وفا گم کرده ام بی تو نابینایم و دارم هراس ِ چاه را بر زمین می افتم انگاری عصا گم کرده ام حاجتِ روزانه ام در حسرت آدینه ماند برنگشتی! باز هم مشکل گشا گم کرده ام میگرفتی کاش گاهی یک سراغی از من و کاش میگفتی خداوندا گدا گم کرده ام دوست دارم که نمازم را بخوانم رو به تو کعبه یک سنگ است! من قبله نما گم کرده ام یک نفر ایکاش می فهمید از بی‌تابی ام دردمندم! خیمهٔ دارالشفا گم کرده ام حالِ خوبِ سابقم را در کدامین معصیت؟! عهد و پیمان با تو را آیا کجا گم کرده ام؟!... چشم ها را بستم و در محضرت زانو زدم در خیالاتم دوباره دست و پا گم کرده ام دستهایم را بگیر و باز پیدا کن مرا در شلوغی های این دنیا تو را گم کرده ام @golchine_sher
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شود دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای از آسمان فاصله نازل نمی‌شود خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود @golchine_sher
مرا میانِ دلِ گوشه گیرِ خود جا کن من از حواشی و گوشه کنار می‌ترسم... @golchine_sher
‍ ‍ چگونه یادِ تو از دلم برون کنم وقتی خیالِ عشقِ تو در سینه تار و پودِ من است.. @golchine_sher
تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود هنوز مهر تو باشد در استخوان؛ ای دوست! @golchine_sher  
منت گذاشت آهوی من را رها نکرد طوری کمان کشید که تیرش خطا نکرد زخمی نشاند روی دل درددیده‌ام داروم بود و درد دلم را دوا نکرد با این و آن نشست و نیاز مرا ندید یک شب مرا به خلوت وصلش صدا نکرد این چشم‌های ملتمس بی‌قرار را یک بار با نگاه خودش آشنا نکرد می‌خواستم که جان خودم را بغل کنم اما دریغ! آینه آغوش وا نکرد دل بسته‌‌ام به او که وفایش زبانزد است عیب از من است اگرکه به قولش وفا نکرد می‌خواستم که پر بزنم در هوای دوست زنجیر خاک، بال دلم را رها نکرد @golchine_sher
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد @golchine_sher
دریا اگر سر می زند بر سنگ ٬ حق دارد تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی اســـــت @golchine_sher
‏اين بوی زلف کیست که جان می‌دهد به من ؟ @golchine_sher
کار دل تو نیست که جنگ و جدل کند بگذار این معادله را عشق حل کند هرگز دلت حریف دل من نمی شود وقتی که گفتگو به زبان غزل کند من را عجیب نیست کند دلبخواه تو عشقی که سرکه را بتواند عسل کند مانند آفتاب درخشان که سنگ را با لطف خود به لعل بدخشان بدل کند سرما،سکوت،بی کسی و من ...خلاصه تو باید کسی بیاید و من را بغل کند باید هر آنکه مثل تو دل می برد عزیز! فکر هزار درد سر محتمل کند چشمت به هیچ قول و قرارش عمل نکرد چشمت بگو به قول وقرارش عمل کند لیلای من ! حکایت مجنون تمام شد کو شاعری که قصه ی ما را مثل کند @golchine_sher
نزدیک غروب هیجان آور کوچه من باز به شوق تو نشستم سر کوچه گل های سر روسری ات مثل همیشه زنبور عسل ریخته سرتاسر کوچه از دوختن چشم قشنگت به زمین است نقشی که چنین حک شده در باور کوچه اینگونه نگین در همه ی عمر ندیدم اینقدر برازنده بر انگشتر کوچه «گل در برو می در کف و معشوق ...» خدایا من مست غزلخوانی سکرآور کوچه لب تر کن تا ور بکشد پاشنه اش را بی واهمه یکبار دگر قیصر کوچه من کشته ی این عشقم و باید بگذارند فردای جهان نام مرا برسر کوچه @golchine_sher
اسیر دست تو بودن اگر مادام تر بهتر که پیچاپیچ موهای تو هر چه دام تر بهتر چه جایی بهتر از دستان تو که مادر دریاست که جان دادن در آغوشت اگر آرام تر بهتر چه گوری بهتر از این گرم و نرم و دل فریباتر که هر کس می شود در قصه ات بهرام تر بهتر قرار تو اگر عاشق کشی شد سخت تر گردان که چشمت هر قدر با من شود بادام تر بهتر غریبی و غریبان با تو فصلی آشنا دارند شهید کوی تو هر چه شود گمنام تر بهتر @golchine_sher