eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
738 عکس
258 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم بندی گر ز نامحرم ، دگر محرم شوی... چشم ناپاک ای برادر لایق دیدار نیست... @golchine_sher
همیشه دلهره دارم، از این به هم نرسیدن کسی سراغ نداری، تو را به من برساند ؟! ... @golchine_sher
ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ز ﺷﻬﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧود ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ @golchine_sher
‌در بزم بید و بهار دهان باد را می‌بندد روسریِ حرافِ ترکمنی‌ات... @golchine_sher
عشق یک شیشه‌ی انگور کنار افتاده است که اگر کهنه شود مست‌ترت خواهد کرد @golchine_sher
سالها رفت و هنوز ؛ یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجرهِ عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری ، همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران ؛ خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ @golchine_sher ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هم، حال بدی یکسره دارم، تو نداری هم، بغض در این حنجره دارم تو نداری من بافته ام از غم و دردی متراکم در هر گرهی صد گره دارم تو نداری تکرارم و بیزارم از این کارم و بسیار هی دایره در دایره دارم تو نداری من بى خبرم از تو و تو بى خبر از من سخت است كه من دلهره دارم تو ندارى از پنجره ى رو به خيابان اتاقت آنقدر كه من خاطره دارم تو ندارى @golchine_sher ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بیا بیا که دل و جان من فدای تو باد سری که بر تن من هست خاک پای تو باد دلم به مهر تو صدپاره باد و هر پاره هزار ذره و هر ذره در هوای تو باد @golchine_sher
کجا روم؟که دلم پایبند مهر کسی ست سفر کنید رفیقان که من گرفتارم... @golchine_sher
هر چند نمی‌رسد به دستت، دستم یاد تو عجیب می‌کند سرمستم من عاشقم و فلسفه‌ی من این است: دارم به تو فکر می‌کنم؛ پس هستم! @golchine_sher
بیا که بی تو نباشد مرا بهار ایدوست بیا که بی تو ندارم دگر قرار ایدوست توئی بهارِ من و لاله زارِ من ، زینرو چه حاجتی به بهارست ولاله زار ایدوست بیا و لطف و کَرَم کن از این دیارِ فنا مرا بِبَر به دیار خود ای نگار ایدوست به چشمِ منتظر و پُر زِ آبِ من اکنون بیا و چهره ی خود را کن آشکار ایدوست تو را زِ روی ارادت به وقتِ شام و سحر صدا زدم که بیایی ، هزار بار ایدوست بیا که دل زِ فراقت به خون نشسته بیا ببین که دیده به هجرت شداشکبارایدوست طَلَب مکن تو ز (مهدی) سرودنغز وروان که رفته ذوق سرایش ،دراین بهار ایدوست @golchine_sher
آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانیست در به در در پی گم کردن مقصد رفتیم @golchine_sher
انار آرزوهایم به خاک حسرت افتاده ست ندارم چاره ای دیگر به غیر خون دل خوردن @golchine_sher
نظر به اینکه دلم بی قرار دیدن توست کسی نمانده به جز تو ؛ تمام من، منِ توست تو نیستی و شده خسته از زمستان، قم دلم گرفته شبیه قطار تهران-قم عزیزم! آنکه اسیر نگاه توست، منم اسیر چشم تو از لحظه‌ی نخست، منم چه تلخ می‌گذرد هفته‌های سخت جهان که پنجشنبه مرا گشته پایتخت جهان قسم به ابر به باران تو سرنوشت منی به احتمال فراوان خودت بهشت منی چرا اسیر تو گشتم؟ جواب لازم نیست همین که چشم تو باشد شراب لازم نیست همین که چشم تو باشد مقابلم کافی است برای داشتن تو دلایلم کافی است لبم هنوز پر از حسرت دهان بوسی است ببخش اگر که قطار دلم اتوبوسی است دلم گرفته شبیه قطار تهران-قم تو نیستی و شده خسته از زمستان، قم @golchine_sher
تقدیر بود !  پای کسی در میان نبود آن روزها که صحبتی از این و آن نبود می شد زمانه وار بخواهم تو را ولی وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست یک روز بال بود ولی آسمان نبود وقتی که دوست آینه ام را شکست و رفت هیچ انتظار دیگری از دشمنان نبود از خنده ی ترحم مردم که بگذریم با من کسی به غیر غمت مهربان نبود @golchine_sher
هر که یاری از کنارش رفته می داند که من پشت هر بیتی چه میزان خون ز چشمم می رود.. @golchine_sher
آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟ عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ... @golchine_sher
وجودم رفت و مهرت همچنان هست... @golchine_sher
‏گفتی چه کسی؟ در چه خیالی؟ به کجایی؟ بی تاب توام! محو توام! خانه خرابم! @golchine_sher
آدم‌ها می‌آیند می‌روند و در این عبورِ مبهم عشق اتفاقِ ساده‌ای‌ست که می‌ماند و چون تیر برقی در سکوتِ یک بعدازظهر گریه می‌کند... @golchine_sher
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی @golchine_sher
روز اول بی‌هوا قلب مرا دزدید و رفت روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت روز سوم آخ ! خالی هم کنار لب گذاشت دانه‌ ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت روز چارم دانه‌ اش گل داد و او با زیرکی آن غزل را از لبم نه ، از نگاهم چید و رفت با لباس قهوه‌ ای آن روز فالم را گرفت خویش را در چشم‌ های بی ‌قرارم دید و رفت فیل را هم این بلا از پا می‌اندازد خدا هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت او که طرز خنده ‌اش خانه خرابم کرده بود با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت زیر باران راه رفتن، گفت می‌چسبد چقدر با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت استجابت شد ، چه بارانی گرفت آن‌ شب ولی بی‌ من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت روز آخر بی ‌دعا بی‌ ابر هم باران گرفت دید اشکم را، نمی‌دانم چرا خندید و رفت @golchine_sher
ای حضرت آفتاب در خونم باش گرما بخشِ این دل داغونم باش از دوری تو چو بید لرزان شده ام یک لحظه بیادِ دل مجنونم باش @golchine_sher
می خواست ذکر ما بکند یا «کریم» را بخشید هرچه داشت فقیر و یتیم را مظلوم و خاکی است و به نام حسن خدا شاید که آفریده چنین «یا کریم» را یکبار نه، دو‌مرتبه از مال خود گذشت در سایه اش گرفت غریب و مقیم را اهل کرامتند همه، منتها حسن شد شهره سفره داری باب النعیم را یاور نداشت با خود و تسلیم صلح شد آن نعمت عطا شده ذبح عظیم را شد عقده های جنگ جمل تیر و می زدند بر پیکرش تلافی زخم قدیم را بی خادم است گرد بقیع و خدا گذاشت جارو کش مزار شریفش نسیم را @golchine_sher
وقتی که شانه هایم در زیر بار حادثه می خواست بشکند یک لحظه از خیال پریشانِ من گذشت: "بر شانه های تو" بر شانه های تو می شد اگر سری بگذارم وین بغضِ درد را  از تنگنای سینه برآرم به های های آن جان پناه مهر شاید که می توانست  از بارِ این مصیبتِ سنگین آسوده ام کند... @golchine_sher