eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
753 عکس
262 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌ترسم از این بیت‌های کافرانه کارم به وصف آیه‌ی چشمت کشیده! انا فتحنا و لک فتحاٌ مبینا پیروز شو بر پیکرم! وقتش رسیده! @golchine_sher
شدی در چشمهایش خیره ای دل! سادگی کردی از این پس هیچ‌کس را غیر از او زیبا نمی‌بینی... @golchine_sher
دیدی آخر حُبِّ دنیا دست و پایم را گرفت رفته رفته دل ربود از من  خدایم را گرفت چشمه ی اشکم نمی جوشد چرا علت زچیست من چه کردم که خدا حال بکایم را گرفت من به دنبال اجابت ها که نه اما چرا لذت گوشه نشینی و دعایم را گرفت بازی دنیاست اگر بی درد و غم بار آمدم و چه بد شد این دل درد آشنایم را گرفت روزگاری آرزوی من شهادت بود و بس بعد آن دوران ، زمان، حال و هوایم را گرفت در میان قلب خود هر روز زائر می شدم آه ، شیطان رخنه کرد و کربلایم را گرفت من بدی کردم ، زمین خوردم ، ولی ارباب بود که میان روضه هایش دست هایم را گرفت @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
یک صبح تازه نوش جان باصفایت اورده ام دمنوش لبخندی برایت حبه نبات عشق را در چای حل کن رنگ امید و زندگی گیرد فضایت @golchine_sher
                                       دوباره اخم را چیده میان خط ابرویش نمی داند دلم را می کُشد آن روی اخمویش عجب پر عشوه می تازد نمی داند که بی تابم؟! دلم را برده آن شرم و حیا و قلب ترسویش قرار از قلب من برده، چرا باز است گیسویش؟! شب ابریشمِ همچون حریرِ پیچش مویش! به چشمانش قسم هرگز! مثالش را ندیدم چون، به مستی طعنه‌ها دارد! نگاهِ مثل آهویش نه آدم نه فرشته که "خدای کوچکم" نامش! کجا شاعر چنین شعری سروده بهر بانویش؟ (پرنده_شرقی) @golchine_sher
نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام پاسخ ساده ی من سخت تر از پرسش توست عشق درسی ست که من نیز نیاموخته ام... @golchine_sher
تبسم کردی و صبحم چه زیبا شد دل افروزم خوشا چشمی که صبحِ او به لبخند تو وا گردد! @golchine_sher ⠀‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎
سالها جان کَندم و چیزی نگُفتی ، جُز سکوت ! پاسخِ تلخِ تو را ، عَکس العَمل نامیده اند بَس که پیشِ چشمِ این نامردُمان خَندیده ام حاصلِ شب گریه هایم را غَزل نامیده اند.. @golchine_sher
آمدی، جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟ بی‌ وفا، حالا که من افتاده‌ ام از پا چرا؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل، این زودتر می‌ خواستی، حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟ نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟ وه که با این عمرهای کوته بی‌ اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟ شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟ ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب‌ آلود من لالا چرا؟ آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌ کند در شگفتم من نمی‌ پاشد ز هم دنیا چرا؟ در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟ شهریارا بی‌ حبیب خود نمی‌ کردی سفر این سفر راه قیامت می‌ روی تنها چرا؟ @golchine_sher کانال گلچین شعر روز شعر و ادب پارسی را به همه ی اعضای محترم و مخصوصا شاعران گرامی کانال تبریک عرض می نماید🌷🌷🌷🌷
بی تو با این دلِ افتاده به پایت، چه کنم؟! ننویسم غزلی را به هوایت، چه کنم؟! نام تو بغضِ گلوگیرِ مرا می شکند نکنم با دلِ بی تاب صدایت، چه کنم؟! بی تو با این همه اندوه که بر جان من است با جهانی که ز من کرده جدایت، چه کنم؟! ناگهان نیمه شب از خواب که برمی خیزم تنگ چون شد دلم آن لحظه برایت، چه کنم؟! دردِ جانکاهِ من این است که هر ثانیه را بعدِ تو با همه ی خاطره هایت چه کنم... @golchine_sher
عاشق شدم که لهجۀ جانم عوض شود آن روزگار بی هیجانم عوض شود شاید به دستگیری دستان گرم تو خاموش خوانی ِ ضربانم عوض شود می خواستم که لحن غم انگیز قصه ات وقتی برات شعر بخوانم عوض شود پر شد ضمیر من ز تو باید که بعد از این دستور خشک مغز زبانم عوض شود جز در حضور عشق شهادت نمی دهم باید که ذکرهای اذانم عوض شود در زندگی به قدر کفایت گریستم لطفاً بخواه مرثیه خوانم عوض شود قلیان زهر مار برایم بیاورید گاهی مگر که طعم دهانم عوض شود هر آدمی اگر چه که عاشق، اگرچه خاص وقتی زمان گذشت گمانم عوض شود ‌ شعر تو مثل قبل برایم قشنگ نیست وقتی مخاطبت نگرانم عوض شود گفتی که آمدم ولی البته ممکن است تصمیم این که باز بمانم عوض شود @golchine_sher
جدا مشو دمی از پیش دیده ام ای اشک! که یادگار من از یار بی وفای منی... @golchine_sher
خنده می‌آیدم چو می‌پرسی سببِ گریه‌های زارِ مرا @golchine_sher
از من گذشت ومن هم از او بگذرم ولی با چــون مــنی به غــــیر محبت روا نبود @golchine_sher
چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لب‌های تو افتادم و با خود گفتم : غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی چه بسا طعنه زدن‌های تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن هیچ کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد @golchine_sher
بعد از تو فشار آسمان می افتد این خانه ز چشم عابران می افتد دلخور شده استکان چای ام از من بعد از تو همیشه از دهان می افتد @golchine_sher
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار به امیدی که تو هم شمع شب تار من آیی... @golchine_sher
حال و روز مرا که می‌دانی از نگاهم نگفته می‌خوانی بس که رنجیده‌ام، شکسته شدم مثل خط‌های روی پیشانی چهره‌ام شرمگین و مسخ شده است پشت این دست‌های سیمانی زیر آوار مانده تاریخم ـ قلعه‌ای در هجوم ویرانی مثل اسفندیار، مغمومم مثل مسعود سعد، زندانی دل ‌بریدن چقدر دشوار است! دل ‌سپردن ولی به آسانی دل به هر کس سپرده‌ام، تنها تلخی‌اش مانده و پشیمانی آمدم تا تو را صدا بزنم گم شدی در سکوت لب‌خوانی دلخوشی‌ها همیشه کوتاهند درددل‌ها همیشه طولانی مرگ هم سایه‌ای است پشت ‌سرم خسته از روزهای پایانی آمدم درد دل کنم، دیدم تو فقط روزنامه می‌خوانی @golchine_sher
من از خود نیمه‌ای را دیده بودم "عاقل" اما تو مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی... @golchine_sher
احساس می کنم که غریبم کنارتان بیگانه با شعور شما با شعارتان بال مرا به عمد شکستید و خواستید عادت کنم به کوچکی بی شمارتان اینجا چقدر چلچله محکوم ماتم است با این هوای لعنتی بی بهارتان چون عاشقان به حکم دل خویش می دوم بازنده ام برای همین در قمارتان حالا چقدر مانده که همراه سیلها پایان شویم بر سفر انتظارتان در انتظار سایه ی لطفی نشسته ام شاید که صبح قد ندهد تا قرارتان باران که هیچ نم نم یاد قشنگ توست گفتم که قطره قطره بمانم کنارتان @golchine_sher
ازکوچه باغِ خاطراتت رَد شدم دیروز چون لحن تند شعرهایت بد شدم دیروز دیوارهای کاه گل را اعتباری نیست بادیدنِ ایمان تو مُرتد شدم دیروز درچشم چون آئینه ی رودی که جاری بود یک خطّ چشمِ ساده ومُمتَد شدم دیروز هِی زل زدم درآب و هِی شستم لب خودرا وسواس و اَهل باید و شاید شدم دیروز می خواهم ازیادت بِکاهم درغزل هایم با سَروِ سبز دیگری هم قـَد شدم دیروز @golchine_sher
در ذهن خود تصویری از فردا نمی بینی رویایی از آزادی دنیا نمی بینی! گفتی که: " شاعر! از کدامین صبح می گویی؟ شب را مگر یک عمر، پابرجا نمی بینی؟ در سایه ی تک قارچ های سمی جنگل خوش رقصی هرزه علف ها را نمی بینی؟"                                      محبوب من ! وقتی بشویی چشم هایت را فرقی میان زشت با زیبا نمی بینی فردا که خورشید از حصار شاخه ها سرزد سوسویی از شبتاب ها حتی نمی بینی ، قصر شنی را موج خواهد برد و در ساحل جز جشن شوق گوش ماهی ها نمی بینی! من زنده خواهم ماند تا آن روز  و باور کن هرگز خودت را لحظه ای تنها نمی بینی @golchine_sher
آن که در نور سحر حلِِّ معمّا می کرد بوسه از خالِ لبِ دوست ، تمنّا می کرد نامِ زیبای تو را بر ورق دفتر دل دیدم استادِ ازل یکسره انشا می کرد ماه رخسار تو بر گلشن دل می تابید غنچه ی خالِ لبت را چمن آرا می کرد بر لبِ طورِ دلم صحبتِ سیمای تو بود جلوه ات معجزه در سینه ی سینا می کرد گر چه از حسرتِ آن زلف دوتا می مُردم زنده ام باز همان زلفِ چلیپا می کرد دل هجران زده ام در طلب دلبرِ خود ( آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد) همچو( شایق) زده ام مُهرِ خموشی بر لب عشق بود آنچه که اسرار، هویدا می کرد @golchine_sher
من کیستم که لطف خود ابراز می‌کنی در را نیامده به رویم باز می‌کنی من چوب قهر کردن خود را نخورده‌ام از بس می‌آوری و مرا ناز می‌کنی اول تویی همیشه که لبخند می‌زنی اول تویی همیشه که آغاز می‌کنی من یک گناه کرده‌ی گردن شکسته‌ام آیا مرا دوباره سرافراز می‌کنی بگذار خوب گریه کنم از خجالتت امشب که باز در به رویم باز می‌کنی گفتم پرم شکسته، به دردت نمی‌خورد گفتی دلت شکسته و پرواز می‌کنی من آدمم، یقین یقین می‌کنم که باز با یک حسین در دلم اعجاز می‌کنی @golchine_sher