درخت «باور» من برگ و بار و سایه ندارد
«دروغ» هرچه که باشد اساس و پایه ندارد
چه باوریست که چون«کوزه شکسته» در آتش
برای شعله شدن هم خمیرمایه ندارد
چنین که یافته ام دشمن حقیقی خود را
دلم به غیر «خود» از هیچکس گلایه ندارد
به استخاره سراغ از دلم مگیر که عمریست
کتابی ام که به غیر از عذاب آیه ندارد
برای صحبت آیینهها به سنگ بیندیش
صریح باش، که دل طاقت کنایه ندارد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
ببند پنجرهها را، ببند درها را
به گوش من نرسان آخرین خبرها را
که سقف ریخته را ترس باد و زلزله نیست
که زخمخوردهی دست رفیق را گله نیست
مرا ببین و به دنیا امیدوار نباش
برای رفتن این شب در انتظار نباش
مرا ببین، دهن و کاسههای زهر منم
دل شکستهی تنها چراغ شهر منم
به دستمال تکان دادههای پشت سرت
به « در کنار تو هستیم» های دور و برت
به هر امید که پیراهن صبوری شد
به آنچه معنی دلواپسی و دوری شد
به غیرتت که گره کرده مشتهایش را
به دشمنت که بهپاکرده است آتش را
به نام اول و آخر، به کاغذ و کلمه
به دوستت، به شریکت، به هیچکس؛ به همه
به چشمها و لب و گوش اعتماد نکن
به حرفهای در آغوش اعتماد نکن
به روی ماه تو این خالوخط نمیماند
در این دیار کسی عاشقت نمیماند
بیا به بوسه، به آغاز راه برگردیم
به اشتباهترین اشتباه برگردیم
به من بچسب زمستان پیشروی بدیست
مرا بخواه که این دوست داشتن ابدیست
به دستمال من از اشکها ادامه نده
مرا بگیر در آغوش یا ادامه نده ...
#وحید_نجفی
@golchine_sher
حضرت_زهرا_س_شهادت🖤
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع_
نام زهرا است که بر روی زبان است هنوز
داغ من تازهترین داغ جوان است هنوز...
آمدی دست عنایت به جهان آیهی نور
نبض دستان تو بر کل جهان است هنوز...
از غم هجر تو این آه...که در سینهی من!
شده یک آتش جان سوز، فغان است هنوز...
گاه بین در و دیوار سخن میگویم!
زخم پهلو چقدر بار گران است هنوز...
در عطش سوختم و نالهی من چاه شنید!
چاه از نالهی من دل نگران است هنوز...
بعد تو بلبل غم بر در این خانه نشست!
بال و پر ریخته و تعزیه خوان است هنوز...
بی تو این خانه سرای غم و اندوه من است!
زینبم دیدهی تر مرثیه خوان است هنوز...
بی تو کارم شده چون شمع فقط سوختن است!
گفتن نام تو آرامش جان است هنوز...
جان به لب میرسد از عشق تو ای یاس کبود
فصل من بعد نگاهِ تو خزان است هنوز...
نیستی غربت تو خانه نشینم کرده!
هر چه گفتند به من زخم زبان است هنوز...
سوختم در غم این حادثه آن شب که تو را
نیمه شب بُردم و تاریخ بیان است هنوز...
آمدم تا که تو را خاک کنم دست گرفت!
اشک بر دیدهی دست آب روان است هنوز...
همهی شعر مرا غربت و اندوه پر است!
داغ زهرا است که در سینه و جان است هنوز...
اشک میریزم و این حسرت عالم سوز است!
تربت فاطمه بینام و نشان است هنوز...
#الهه_نودهی
#عضوکانال
#فاطمیه
@golchine_sher
نشسته پوست می گیرد در ایوان پرتقالش را
به آرامی نسیمی می نوازد نازِ شالش را
کمی فهمیده احساس مرا چینی احساسش
که می دزدد نجیبانه نگاه بی مثالش را
رعیت زاده ام ، او دخترِ خانِ دِهِ بالا
چه زیباتر نموده غنچه لبهاش خالش را
جواب خان مشخص بود ، چون بیگانه با عشق و
نمی فهمید جز باغ و زر و سیم و ریالش را
گذشته کاشکی تکرار میشد آرزو دارم
که گیرم بلکه با دیوان حافظ باز فالش را
خیالی نیست غم ها را ، همین اندازه خوشحالم
که می گیرم به آغوشم همه شبها خیالش را
#مسلم_ارجمند
#عضوکانال
@golchine_sher
شهادت حضرت زهرا
تو بغض واژههای گلوگیری، لبریزی از ترانهی تنهایی
ای شعر بیقرار که می ماند،نامت بر آستانهی تنهایی
پهلو گرفت کشتی فریادت، در موجی از هجوم هیاهوها
ای دامنت همیشهی اقیانوس، ای وسعت کرانهی تنهایی
آن روز سرشکستهتر از پاییز، طوفان خشم و جهل تو را کوبید
گلدان حرمتت که تَرَک برداشت، پژمرده شد جوانهی تنهایی
بعد از تو ای کتاب سراسر نور، ای برگبرگ خاطرهی دیروز
از دفتر زمانه چه خواهد دید، این بیت عاشقانهی تنهایی
این یادگار خستهی دورانها،این دستهای بستهتر از تاریخ
این کوچهگردِ بارِ زمان بر دوش، این تا ابد روانهی تنهایی
اصلا عجیب نیست اگر بر خاک، از تو نشانِ سنگ مزاری نیست
ماندهست از ورای زمان تا حال، تابوت تو به شانهی تنهایی
این بیتهای خسته زمین می خورد، بی اهتزاز پرچم یا زهرا
از یُمنِ نام سبز تو روییدهست، این شعر، این نشانهی تنهایی
#مهدی_صحرایی
#عضوکانال
@golchine_sher
اقلیم درد
غزه، روزی هم خزان تو بهاری می شود
جمعه ای پایان این اندوه و زاری می شود
سرو قامت مانده ای، درهجمه های شوم کفر
سربلند اسلام، از این بردباری می شود
مسجدُالأقصی شهادت می دهد داغِ تو را
آه تو بر قلب صهیون زخمِ کاری می شود
بی گمان صبح رهایی عصر انسانیت است!
آسمانت، سهم پرواز قناری می شود
می رسد پایان غمهای تو ای اقلیم درد
فصل زیتون برلبانت خنده جاری می شود
هرچه می کوبندَت اما استواری، عنقریب
حال و روزِ نخلهای تو بهاری می شود
#غلامرضا_غلامپور_دهسرخی
#عضوکانال
#غزه
@golchine_sher
دنبالِ شهری هستم مانند خودمان
زمستانش مانندِ ماست
پاییزش، آرامشش و جنونش مانندِ ماست
و تندرها و خیزابهایش.
دنبالِ شهری به رنگِ چشمانِ توام
به رنگِ اندوههای من!
دنبالِ شهری درانتهای جهان هستم
جایی که کسی را نمی شناسیم
و کسی مارا نمی شناسد.
بارانهایش غرقمان می کند
و برفش مارا می سوزانَد.
دنبالِ کوچه های تنگی هستم
که ما را می بلعد،
دنبالِ قایقی ماجراجو
که شبی مارا می گیرد و پس نمی دهد!
دنبالِ گوشه ای در رستورانی هستم
که به گفتگوی ما گوش می دهد،
دنبالِ باده ای ناب
که پیش ازآنکه آن را بنوشیم
ما را می نوشد!
دنبالِ شعری هستم
که لابلای انارها جا گذاشتم.
از کتاب «عشقِ تو پرنده ای سبزاست!»
#نزار_قبانی
#ترجمه_یدالله_گودرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
از تو سکوت مانده و از من صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالیام کند از سالها سکوت
حسی که باز پُر کُندَم از هوای تو
این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است
تا صبح راه میروم و پا به پای تو...
در خواب حرف میزنم و گریه میکنم
بیدار میکنند مرا دستهای تو
هِی شعر مینویسم و دلتنگ میشوم
حس میکنم کنارمی و آه... جای تو...
این شعر را رها کن و نشنیدهام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو...
#اصغر_معاذی
@golchine_sher
سرسام می گیرم در این جنجال بی منطق
سر می روم از سستی و اهمال بی منطق
تنها نشستن بین این سرهای بی پیکر
محروم می گردانَدم این حال بی منطق
یک استکان از چشمهای خود بنوشانم
تا سر کشم خورشید را از فال بی منطق
سیبِ رسیدن هایمان لنگ اند اما من
هی بال در می آورم هی کالِ بی منطق
سِحر است یا جادو نمی دانم، ولی صد بار
لعنت به ترکیب لبِ رمال بی منطق
هرشب خیالت را به خوابم می فرستی و
نفرین و صد نفرین به این ارسال
بی منطق
خواب مرا دیوانه ی خود میکنی ،تا کی
سخت است هر شب تا سحر اخلال
بی منطق
چون مار می پیچم به خود از درد تنهایی
هی نیش دارم می خورم از لالِ بی منطق
#اکـــرم_نورانی
@golchine_sher
در وصف تو بسیار سرودیم و ندیدی
یک عمر غزلخوان تو بودیم و ندیدی
با دیدنت ای خاطرهی خوش، همگان را
از خاطرهی خویش زدودیم و ندیدی
ای دلزده از سردی آغوش زمانه!
ما این همه آغوش گشودیم و ندیدی
موهای تو شعرند و همین چند غزل را
از دفتر شعر تو ربودیم و ندیدی
چون گَرد که پنهان شده از گردش چشمت
هستیم و نمیبینی، بودیم و ندیدی
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در گوشه ی یک اتاق مِنبر دارم
تصویر به آتش زدن در دارم
هر سال به یاد فاطمه در خانه
مرثیه ی جمع و جور مادر دارم
#نوروز_رمضانی
@robaiiyat_takbait