eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
748 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مانده بودم بدون او تنها، دوستش داشتم، چه می کردم؟ از میان همه فقط او را دوستش داشتم، چه می کردم؟  من در آن چشمهای بی رویا، چشمهای پر از غم ِ تنها خوانده بودم که می رود اما دوستش داشتم، چه می کردم؟ رفته بود و نرفته بودم تا شاید از راه رفته برگردد سرزنش می کنی مرا که چرا دوستش داشتم؟ چه می کردم؟ هیچکس ناجی ام نخواهد شد، غرق چشمان او منم “نیما” ای به ساحل نشسته آدمها، دوستش داشتم، چه می کردم؟ آرزو کردمش، نداشتمش، کاش یک عمر کم نداشتمش من به دست خودم شدم رسوا، دوستش داشتم، چه می کردم؟   دوستش داشتم، چه می کردم من برایش اگر نمی مردم؟ تو اگر مثل من ولی او را دوستش داشتی، چه می کردی؟   @golchine_sher
تو بالاخره به من نگفتی چه کنم! در تور دلم اگر نیفتی چه کنم؟ ای عشق! بیا و کار را یکسره کن با این دل دست‌وپا‌چلفتی چه کنم؟ @golchine_sher
بی مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است یک‌ عمر مرا به‌زحمت انداخته است رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است @golchine_sher
چقدر ساده به‌هم ریختی روان مرا بریده غصّۀ دل‌کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب‌پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب‌های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو جهان مرا سریع پیر شدم، آن‌چنان‌که آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه‌ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل بگیر خنجر و در دم بگیر جان مرا تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد بیا و تلخ‌تر از این مکن دهان مرا چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا تو نیم دیگر من نیستی، تمام منی تمام کن غم و اندوه سالیان مرا @golchine_sher
ابرهای تیره آمد سایه بر میدان گرفت غرشی کرد آسمان و ناگهان طوفان گرفت دیدمش.. احساس کردم قلبم از جا کنده شد دیدمش.. آن خاطرات مرده در من جان گرفت عطرش از آن سوی میدان هم به این سو می رسید سست شد عقل من و باز از دلم فرمان گرفت یادم آمد روزهایی را که هر ناممکنی در جهان من به عشقش معنی امکان گرفت بارها از دست او شد خیس چشمانم ولی بر سر او دست هایم چتر در باران گرفت حال می دیدم که او را سخت می خواهم هنوز گرچه از من هرچه را می خواستم، آسان گرفت آمدم سمتش روم با شوق اما ناگهان برق یک حلقه در انگشتش مرا یک آن گرفت زیر باران یک نفر آمد برایش چتر را..‌. زیر باران رد شدند و ماجرا پایان گرفت. @golchine_sher
در غیاب تو کسی شاد ندیده است مرا کسی از فکر تو آزاد ندیده است مرا @golchine_sher
یک چیزی بگویمت! همیشه آن‌سوتر از این دیوارها خانه‌های بی‌پرده و آرامی هست با دریچه‌هایی رو به حیرتِ باد که روزی لبریزِ رؤیای بوسه باز خواهند شد. @golchine_sher
موسایِ مایی و عصای دیگرانی یعنی شما آقای از ما بهترانی از تو فقط چوپانی ات را درک کردیم پس حقّمان است اینکه ما را می چرانی با جلوه های روشن اطراف طورت ابلیس می گیری ، ملک می پرورانی آدم تـو ، ابراهیم تـو ، عیسی تـو ...تـو ...تـو تـو یک نفر هستی ولی پیغمبرانی دور از من و این گلّه های گوچ کرده این جمعه هم ، پیش خدا خوش بگذرانی   @golchine_sher
مثلِ "یعقوبی" که بی‌تابِ فراقِ "یوسف" است بارها پیراهنت را در بغل بوییده‌ام... @golchine_sher
دوستم داری و نمیدانم دوستت دارم و نمیدانی عکس های تو را نمیبینم شعر های مرا نمیخوانی به کجا میبریم بی انصاف من که در بین راه میمیرم تو که یک دل شکستی اما من به کدامین گناه میمیرم سرزنش میکنی مرا اما به گناهم دچار خواهی شد عشق وقتی تنیده شد به تنت سخت بی اختیار خواهی شد @golchine_sher
پرسیدم بهار چیست؟ گفت: امیدواری دانه‌ای در دل خاک سرمازده، شوق عشقی، در جان خسته‌ی آدمیزادی  
ای روزگار! از چه کسی می‌توان گرفت تاوان این جوانی از دست رفته را؟ @golchine_sher
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش من به اسم لطف در حقت جفا کردم ببخش با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن با تو و تنهایی‌ات ای دل چه‌ها کردم ببخش من فقط یک‌بار بخت زندگانی داشتم در مسیر آزمودن گر خطا کردم ببخش کودکی بودم که مسحور از تماشا می‌دوید گاه اگر در راه دستت را رها کردم ببخش داستان خضر و موسی بحث عشق و عقل بود چون نفهمیدم، چرا چون و چرا کردم! ببخش تا گشودم پیله‌ام را آتشت را یافتم سوختم ای شمع و جشنت را عزا کردم ببخش از کنارم رد شدی، رفتی و فهمیدم تویی آه قدری دیر نامت را صدا کردم ببخش @golchine_sher
صبح یعنی تو بتابی و مرا زنده به خود گردانی @golchine_sher
چه رؤیاییست صبح بخیرهایت طمعی دارد مانند زندگی فقط برای من تکرار کن @golchine_sher
زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود زندگی جذبه ی دستی است که می چیند زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است زندگی بعد درخت است به چشم حشره زندگی تجربه شب پره در تاریکی است زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد زندگی سوت قطاری است که درخواب پُلی می پیچد زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست خبر رفتن موشک به فضا لمس تنهایی ماه فکر بوییدن گل در کره ای دیگر زندگی شستن یک بشقاب است زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است زندگی مجذور آینه است زندگی گل به توان ابدیت زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست... زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است رخت ها را بِکَنیم آب در یک قدمی است @golchine_sher
۱ با این همه اشتباه باید چه کنم؟ با این دل بی پناه باید چه کنم؟ سلطان رئوف اگر نباشی، ماندم! با دفتری از گناه باید چه کنم؟ ـــ ـــ ـــ ۲ تا ریزه خور سفرهٔ شاه کرمم سوگند در این مسیر ثابت قدمم دور از همهٔ غم زمانه امروز خشنودم از این که کفشدار حرمم ـــ ـــ ـــ ۳ گر عاشق مشهد الرضایی صلوات دل بستهٔ آل مصطفی یی صلوات ای زائر آستان خورشیدامروز مهمان غریب الغربایی صلوات ـــ ـــ ـــ ۴ از شوق وصال در تلاطم هستم چون ذره درآستان تو گم هستم پیوسته دلم پیش شما بوده که من در مشهد تو کشیک “سوم” هستم ـــ ـــ ـــ ۵ عمریست اگر به مهرتان دل بستم یا اینکه به خادمین تان پیوستم غیر از کرم و لطف شما مولا جان مدیون دعای خیر ”مادر”هستم ـــ ـــ ـــ ۶ سلطان و غریب الغربایی، مولا بر خواستهٔ خدا رضایی، مولا هفتادو دو ملت همگی می دانند تنها تو معین الضعفایی، مولا ـــ ـــ ـــ ۷ روی از من شرمنده نگیرد کافی ست در مشهد او دلم بمیرد کافی ست عمری به زیارت آمدم، مولایم یک مرتبه اش را بپذیرد کافی ست ـــ ـــ ـــ ۸ در شهر به غیر از تو دل آگاهی نیست جز مشهد تو مأمن دلخواهی نیست از پنجره فولاد تو ای شمسِ شموس تا مرز اجابت دعا راهی نیست @golchine_sher
یاران پس از این زندگی ام زنده به گوری ست سهم من ماتم زده از عمر صبوری است لبخند من ای غنجه ی دلتنگ پس از تو چون خنده ی آلاله ی دلخون شده ،صوری ست داغ تو و اشک من و یاد لب لعلت آمیزه ای از تلخی و شیرینی و شوری ست با جرم فقط عشق به زندان تن من این دل،دل ماتم زده محکوم به دوری ست این ولوله ی تلخ قد افراشته در من آهنگ ترک خوردن این بغض بلوری ست ای آبی پیوسته به شب سهم من از تو یک پنجره ی خالی و یک پرده ی توری ست @golchine_sher
نزن به پنجره با دست نازکت، باران! که قلب شیشۀ من با اشاره می‌شکند @golchine_sher
از رویِ کفن خاکِ بلا را بتکان یک حمد بخوان و ترس ِ دل را بنِشان یا شاهچراغ(ع) در شبِ اول قبر با دست خودت نور به قبرم برسان! @golchine_sher
غمخوار من! به خانه ی غم ها خوش آمدی با من به «جمع» مردم تنها خوش آمدی بین جماعتی که مرا سنگ می زنند می بینمت برای تماشا خوش آمدی راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی پایان ماجرای دل و عشق، روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی @golchine_sher
همدم شبهای پر از التهاب آمده ام نور به قلبم بتاب زائرتان باز بهم ریخته شعله ی دل را به قلم ریخته در حرم امن تو غرق غم است هرچه که بد ،باز بنی آدم است ریزه خور سفره ی احسان تو باز شده دست به دامان تو خانه خرابی پی آبادی است طالب"شش گوشه" از "آزادی" است با نفس گرم تو حل می شود کام دلم باز عسل می شود من که گدای در این خانه ام بی نظر لطف تو ویرانه ام بس که در این کوی عنایات شد بارگهت قبله ی حاجات شد پنجره فولاد به اذن اله زنده کند مرده در این بارگاه در حرم عشق نشد نامراد هر که شده سائل باب الجواد پادشه طوس براتم بده مژده ی وصل عتباتم بده @golchine_sher
کورم کن و برو که پس از رفتنت عزیز دیگر کسی به درد تماشا نمیخورد...  @golchine_sher
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت از غمت شهریور بیچاره حلق آویز شد مهر با بی مهری و نامهربانی می رسد مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد بی تو یک پاییز ابرم،نم نم باران کجاست؟ بی تو حتی فکر باران هم خیال انگیز شد کاش می شد رفت و گم شد در دلِ پاییز سرد بوی باران را تنفس کرد و عطر آمیز شد آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد... @golchine_sher
ما منتظران همیشه مشغول دعا هستیم شبانه‌روز در ذکر و ثنا بی آن‌که به سویت قدمی برداریم یک عُمْر صدا زدیم: آقا تو بیا! @golchine_sher