eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
546 عکس
160 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ رابطه کلاغ با بنی‌اسرائیل! عطف به پیام👇 https://eitaa.com/chelcheraaqHM/3168 (حاوی تصویری از رفتار عجیب یک کلاغ) ✅ مأموریت‌های الهی به جهت انسان‌ها؛ 👈 بار اول برای جهت نحوه جنازه هابیل (مذکور در قرآن) 👈 بار دوم برای همه جهت نحوه از (قابل برداشت برای هر کسی) لطفاً به این سوره مائده در مجید، عنایت بفرمائید: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (۲۷) و بخوان بر آنها به حقیقت حکایت دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را، که چون تقرب به قربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل به برادرش هابیل) گفت: البته تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: بی‌تردید خدا (قربانی را) از متقیان خواهد پذیرفت. «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» (۲۸) سوگند که اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد، که من از خدای جهانیان می‌ترسم. «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ» (۲۹) من خواهم که گناه (کشتن) من و گناه (مخالفت) تو هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی، که آن آتش جزای ستمکاران است. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (۳۰) آن‌گاه (پس از این گفتگو) هوای نفس او را بر برادرش ترغیب نمود تا او را به رساند و بدین سبب از گردید. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ ۚ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ» (۳۱) آن‌گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید. «مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (۳۲) بدین سبب بر حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون و یا بی‌آنکه و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و را گذاشتند. «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (۳۳) همانا کیفر آنان که با و به برخیزند و در به فساد کوشند جز این نباشد که آن‌ها را به رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی (و و و ) از (صالحان) دور کنند. این و خواری آنهاست و اما در به عذابی بزرگ معذّب خواهند بود. ⁉️ پروردگار متعال، چرا در این آیات هفتگانه خود (از آیه ۲۷ لغایت آیه ۳۳ سوره مائده) ماجرای عجیب (زاغ یا کلاغ) در قضیه اولین در را در کنار ماجرای و ، قرار داده است؟! آیا این دو مسئله، ارتباط معنی‌داری به همدیگر ندارند؟ دانند! ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۰ مهر ۱۴۰۲ 💠کانال اطلاع‌رسانی حم (دریافتی و تحریری)؛ «حیفه این پیام‌ها را نبینی» (یک از هزاران؛ گلچینی از صدها پیام متنوع): 🆔eitaa.com/chelcheraaqHM 🙏گروه هم‌اندیشی 🎲 چلچراغ معارف و احکام👇 https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ @SMHM212 امر خطیر خطرشناسی و هشدار در بنیاد فقاهت! (بخش ۰۱) یعنی و یعنی روحانیت، عبارتند از: ۱) خطرشناسی ۲) هشدارگری در مقاله «جایگاه ابدی روحانیت» اشاره کردیم که منشأ و علت وجودی و روحانیت و ، آیه مبارکه ۱۲۳ سوره بدون است. (در بعضی نسخ ، آیه ۱۲۲ سوره شریفه ) ولیکن برخی از از بیان این آیه شریفه، واهمه دارند و از تبیین و حتی ذکر آن گریزانند! یعنی؛ در حالیکه آحاد روحانیت و اسلام، در نعمت و رحمت برخورداری از فضای و و حتی از سپهر و فضای حوزات علمیه و نیز یافتن متأثر از آن‌را، مدیون این آیه مبارکه هستند، با این حال بعضاً التفاتی به آن نداشته و (گویا که تعمد دارند آن‌را نادیده بگیرند!) بلکه جرأت نمی‌کنند توجه دیگران را به مفاهیم والای آن جلب نمایند! چرا؟! نشان به آن نشان که (بنده ۶۱ ساله‌ای که یک‌سوم عمرم به مسافرت در انواع بلاد اسلامی و غیراسلامی گذشته)، کمتر حوزه علمیه‌ای را دیده‌ام که تابلوی سر درب ورودی خود را با این تزیین کرده باشد! و البته این متحیره، محدود به بعضی از روحانیت نیست و بنظر می‌رسد، بسیاری از مردمان هم چندان علاقه‌ای به شنیدن و فهم مسئولیت‌آور آن ندارند! تدبری در مفاهیم خود این آیه شریفه، می‌تواند علل این آیه را روشن سازد. زیرا باید دقیقاً ملاحظه کرد که؛ در آیه ۱۲۲ قرآن؛ کلمه «لینذروا» چه سنخیّت و تناسبی با کلمه «لیتفقهوا» دارد؟! طبق مفاهیم این آیه؛ فقه یعنی و یعنی و هم بالتبع یعنی و یعنی ، فلذا «تفقه» یعنی ادراک و فهم دقایق و عواقب خطراتی که جامعه و آحاد آنرا تهدید می‌کند. زیرا کسی قادر به در باره است که خطرات را بشناسد و چرا قرآن از فقیه توقع دارد که پیوسته به هشدار بپردازد و دائماً اعلام خطر کند؟! آیا بجز اینست که در ذات فقه و بلکه محور بنیادی آن، خطرشناسی جهت دادن مردمان است؟! (مفهوم۱؛ تفقه و فقیهی که خطرشناسی و هشدارگری ندارد، اساساً فقاهت و فقیه نیست و «فقیه آل‌محمد» یعنی کانون خطردانی و هشدارگری) به همین دلیل؛ و در قرآن، معمولاً قرین هم به کار رفته‌اند. زیرا دانش، زاینده تقواست و تقوی هم از علم، نشأت می‌گیرد. (إنما یخشی الله من عباده العلماء) با دقت در این آیه، درمی‌یابیم که؛ سؤال و جوابی مقدر است مبنی بر اینکه؛ وقتی که فراگیری جهت اقامه «دیانت‌ورزی»؛ چنان امر خطیری است که می‌طلبد عموم مؤمنین بدان مبادرت و اهتمام بورزند ولیکن چنین مطلبی، بعللی عملاً امکان‌پذیر نیست و قرآن هم بر این مسئله، صحه می‌گذارد که؛ «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»؛ امکانپذیر نیست که همه به امر فراگیری امر کوچ نمایند! (کوچ بمفهوم دست شستن از زندگی عادی ولو در قالب مسافرت به شهری غریب و دور از وطن و بستگان) پس چه باید کرد؟! جواب آنست که؛ «آب را اگر نتوان کشید، پس بقدر باید چشید»! همان سخن (ص): «ما لا یُدرَک کلُّهُ لا یُترَک کلُّهُ»؛ آنچه را کامل به دست نمی‌آید، نباید به تمامی وانهاد. فلذا آیه با این سؤال (= مطالبه الهی) تکمیل می‌شود که؛ «فَلَوْ لَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ؟»؛ پس چرا از هر فرقه‌ای، طایفه‌ای کوچ نکنند؟ یعنی که از هر فرقه‌ای، طایفه‌ای باید کوچ کنند. چرا باید عده‌ای کوچ کنند؟! جواب: «لِيَتَفَقَّهُوا فِي‌الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» برای اینکه؛ در تفقه کنند تا زمانی که بسوی مردم خود برگشتند، آن‌ها را (به و جاری و آتی آن‌ها) هشدار بدهند تا شاید (امیدست) آن‌ها هم و احتیاط نمایند. بنابراین؛ چرخه مطلوب ، لزوم کوچیدن طایفه‌ای از مؤمنین برای فراگیری دقیق و عمیق امر خطرات و تهدیدات دنیوی و أُخروی مردمان برای زمانی است که بسوی ارتباط با مردم برمی‌گردند تا با تمام وجود خود (و بتعبیر امیرالمؤمنین؛ «أن لا یقارّوا»؛ با بی‌قراری و دل‌واپسی!) هشدار بدهند، بدون آنکه توقع داشته باشند که مردمان هم لابداً و حتماً به هشدارهای آنان، کمترین ترتیب‌اثری بدهند! (مفهوم۲؛ اگر مردمان نه تنها بی‌تفاوتی، بلکه دشمنی هم بورزند، فقیه باید به امر هشدار ورود یافته و به خطرگویی خود ادامه بدهد) (مفهوم۳؛ کسی/کسانی غیر از فقهای دینی، اعلام خطر و هشدار دادن ندارند. زیرا که این امر، مطلبی کاملاً است) (مفهوم۴؛ سخنرانی فقیه/فقهاء چیزی بجز خطررانی نیست!) ..ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آبان۱۴۰۲ 🆔 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 💎 💠 کانال «حیفه این پیام‌ها را نبینی» 🌹
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۰۸): غنی‌سازی نهضت+نظام؛ راز تبدیل حکومت به جمهوری!؟ «سلام مرا به همهٔ کسانی که برای اسلام و در تلاش می‌کنند ابلاغ نمائید. ... برای پیاده کردن طرح و بررسی مسائل آن اهتمام بیشتری به خرج دهید. و شوید؛ و شده و صفوف خود را فشرده‌تر سازيد... ...نقشه‌های شوم و خانمان‌سوز را برملا نمائید، را بیاموزید و به کار بندید، با در نشر و و معرفی اسلام به دیگر و پیشبرد آرمان‌های بزرگ اسلام بکوشید. (پاسخ‌ رضوان‌اللّه‌ تعالی‌علیه به نامهٔ مقیم و در تاریخ ۲۱تیر۱۳۵۱/صحیفه امام/ج۲/ص۴۳۷تا۴۳۹) چنانکه قابل ملاحظه است؛ در سال ۱۳۵۱ هم حضرت امام، از عبارت «حکومت اسلامی» استفاده کرده و اسمی از نمی‌برند. ممکنست عده‌ای بر این باور باشند که امام اهل عدول از نقاط ضعف به نقاط قوت بودند فلذا بعد از ۳۵ سال مداوم، دم از زدن، نهایتاً از نیمه دوم ۱۳۵۷ هـ.ش. دیدگاه خود را متناسب با شرایط و ملاحظه ، تصحیح و تکمیل نموده و لذا به ، عدول فرمودند! عده‌ای هم ممکنست معتقد باشند که اساساً عدولی صورت نگرفته است. بلکه آن‌حضرت برای برجسته‌سازی بُعد حکومتی اسلام، ناچاراً از این عبارت استفاده می‌کرده‌اند. زیرا که دشمنان و دوستان نادان، تدریجاً را در طی تحدیدی به قدمت ، چنان به سطح سخیفی تنزل داده بودند که گویا اسلام چیزی بیش از مسئله حیض و نفاس نیست! و نهایتاً چند توصیه اخلاقی و عبادی فردی صرفاً آخرت‌نگر و حداکثر خارج شدن از خانه برای و گذشته‌نگر! و اوج آن‌ها و و ، دعا برای سلامت و عافیت و ظهور امامی بود که روزی خواهد آمد و خودش امور مردم جهان را به سامان خواهد کرد! در چنان وضعیت ضعیف و ناقص و بلکه شرم‌آورانه‌ای، بدیهی‌ست که هر کسی برای عیان‌سازی ابعاد سیاسی اسلام (بعنوان ) و زنگارزدایی از غبارهای سنگینی که چهره نورانی اسلام را پوشانده بود، لابداً از عنوان حکومت اسلامی، استفاده می‌کرد که برای اذهان عمومی، رساتر بود تا اینکه بخواهد نوع حکومت (ترجیح جمهوری بر سلطنت) را برجسته نماید. یعنی اول باید ضرورت و اصل تشکیل حکومت اسلامی، تبیین و تثبیت می‌گردید و هر گاه که زمینه لازمه آن در جامعه پدیدار می‌گشت، بالتبع نوبت به برجسته‌سازی نوع حکومت هم می‌رسید. نشان به آن نشان که در همان مقدمه کتاب «ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی» که در صدد توجیه تدریس یا تحریر آن هستند، آورده‌اند: «... [دشمنان اسلام] همه دست بدست هم داده در تحریف کار کردند. بطوریکه بسیاری از مردم و افراد تحصیل کرده نسبت به ، گمراه و دچار اشتباه شده‌اند. اسلام؛ دین افراد مجاهدی است که بدنبال و هستند، دین کسانی است که و می‌خواهند، و مردم ضد است. اما این‌ها اسلام را طور دیگری معرفی کرده‌اند و می‌کنند. تصور نادرستی که از اسلام در بوجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه، عرضه می‌شود برای این منظور است که و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند در کوشش و جنبش و باشند، باشند، دنبال اجرای باشند، حکومتی بوجود بیاورند که سعادت‌شان را تأمین کند، چنان زندگی داشته باشند که در است. مثلاً تبلیغ کردند که؛ اسلام دین جامعی نیست، نیست، برای و ندارد. و نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است، اخلاقیاتی هم دارد، اما راجع به زندگی و اداره جامعه، چیزی ندارد! آن‌ها متاسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از ، طبقه تحصیل‌کرده (چه و چه بسیاری از ) اسلام را درست نفهمیده‌اند و از آن، تصور خطائی دارند. همانطور که مردم، افراد را نمی‌شناسند، اسلام را هم نمی‌شناسند و در میان مردم دنیا به وضع زندگی می‌کند. چنانچه کسی بخواهد اسلام را آن‌طور که هست، معرفی کند، مردم به این زودی‌ها باورشان نمی‌آید! بلکه ...» بنابراین فرایندی که امام راحل‌مان طی کردند، تابع الگویی کاملاً راهبردی و منطقی و مرسوم بوده است و هیچ نیازی به استفاده از برچسب‌هایی از قبیل عدول و تغییر و امثالهم نیست. امام ناچار بودند اول، اندیشه‌ها را چنان بارور سازند که تشکیل حکومت اسلامی، تبدیل به گردد تا نوبت به تعیین نوع حکومت برسد که جمهوری باشد یا ولایت و امارت و یا چیزی دیگر. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۵): 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت چهارم): ... «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده علیه (در سال ۱۳۵۶ در محله جنوب تهران) نیز اقتباسی از عنوان یکی دیگر از داستان‌های حماسی-مذهبی همین استاد پر برکت بود (که دو ماه پیش ۱۴۰۳/۶/۳۰ در سن ۸۰ سالگی رحلت کردند) و به نوبه خود در شورآفرینی انقلابی در نسل دهه چهلی‌ها نقش بسزایی داشت. (در باره دهه چهلی‌ها مقاله مستقلی خواهم نوشت. همانان که نیروهای گهواره‌ای امام خمینی‌ره نامیده شدند! همان نسل سلحشور بی‌نظیری که دودمان و بلافاصله را بر باد دادند و عرصه زمین را بر در جهان، تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند و ادامه دارد.) ۲) در نحوه تبدیل داستان به فیلمنامه (با آن آهنین) هم که بنده حرفه‌ای کار کرده بودم و هیچکسی هم از لحاظ شکلی و تکنیکی و فرم به آن ایرادی نداشت. ۳) برای تولید آن بصورت فیلم سینمایی هم آنقدر ارزش و مطلوبیت داشت که بنده و ع‌.ع. و خیلی از دوستان برای آن یک‌سال دوندگی بکنیم و تشکیلات نسبتاً معظمی بنام «مرکز سینمایی فجر» را پدید آوریم که تبدیل به اولین اسلامی ایران شد. ⁉️ ولیکن چرا در مقایسه با ، پس زده شد؟! از طرف گروه فیلم و سریال ، به بنده نگفتند که فرضاً بودجه و امکانات محدودی داریم و به دلایلی، سریال ، اولویت یافته است و اثر شما بماند برای فرصت‌های بعدی، بلکه صریحاً بخاطر اینکه بافت محتوایی آن، ارزیابی شد، مردود اعلام کردند! در واقع به زعم خودشان، یک بدان زدند! و حال آنکه مکتبی بودن محتوای آن، افتخارآمیز بود نه اینکه عیب اساسی غیرقابل اغماضی باشد! حال می‌شود تصور کرد که چه دست‌هایی در کار بودند از طرف قطب‌زاده تا به تفکرات امثال بنده، میدان ندهند! اما برای بنده، تجربه جالبی بود و بنده را واداشت تا موضع خودم را تعیین بکنم. یا باید مکتبی بودن را رد بکنم و ادعا بکنم که من مکتبی نیستم و بلکه لیبرال‌مسلک هستم! و یا باید مکتبی بودن را بپذیرم و پای هزینه‌های آن هم بایستم. لذا موضوع تحول پیدا کرد به موضوع و ! این مسئله باعث شد که بنده مکتبی بودن و مکتبی‌تر شدن را ترجیح بدهم و بحمدالله تاکنون بر همین مدار (ضدیت با هر نوع و ) مانده‌ام و صد البته که هزینه‌های گزافی هم تاکنون پرداخته‌ام! آری! در آن مقطع، در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق به دنیا بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و از کارگری نه چندان مثمر در بازار تهران هم (بعد از ۴ سال) دیگر خسته شده بودم! لذا بمحض احضار متولدین سال ۱۳۴۱ به ، رفتم ! که بعد از آموزشی دو ماهه در پادگان زیبای لشگرک ، به افتادم و لذا خودم را به پادگان شماره ۲ معرفی کردم و بعنوان جمعی گروه ۴۰۴ ، مشغول خدمت شدم ولیکن در همان ماه اول به درخواست قرارگاه لشکر ۸۱ زرهی، به قرارگاه مرکزی اعزام شدم که سربازان آن، زندگی خیلی مرفهی داشتند! اما با من سازگاری نداشت و لذا چندان دوام نیاوردم و به گروهان خودم برگشتم و این‌بار توسط شعبه عقیدتی-سیاسی پادگان جذب و بعنوان مسئول نظارت بر آشپزخانه پادگان (که یکی از اهداف تخریبی نفوذی‌های سازمان منافقین برای مسمومیت سربازان بود)، مأمور شدم که رفاهیات بیشتری نسبت به قرارگاه داشت که مهمتر از همه، آنقدر وقت اضافی داشتم که به عضویت «اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باختران» در آمدم و تقریباً یک‌روز در میان در تمرینات آن شرکت می‌کردم و منتهی شد به اجرای نقشی در نمایشی با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم» که بمناسبت دهه فجر ۱۳۶۰ در کرمانشاه، سالن نمایش ایلام، پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب، پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، پادگان هوانیروز کرمانشاه و برخی مساجد کرمانشاه به نمایش در آوردیم. بعد از اتمام تمرینات و اجرای نمایش مذکور، خوشی سربازی در آشپزخانه پادگان و‌ رفت و آمد آزاد به شهر، زد زیر دلم و داوطلب حضور در جبهه‌های شدم که به گردان ۱۱۹ تیپ الله‌اکبر مستقر در معرفی شدم (۱۳۶۱). اما بنده در اتفاق افتاد (۱۳۶۲) که مصادف شد با اتمام دوره سربازی و احتیاط و به تهران برگشتم. و در دوره نقاهت خود، وارد شرق تهران (مدرسه علمیه آیة‌الله جلالی خمینی) شدم و و بودنم تبدیل شد به و در همان دهه شدم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران! و اما نخست‌وزیری؛ ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 جهل‌مرکب صبر مؤدب ازدواج با ، فرزندی بجز و بالتبع و ندارد. فلذا گرفتاران و ، قطعاً (دیر یا زود)، به خواهند رسید که مقدمه است ولیکن همه مکلفیم که کنیم؛ زمانی به و و برسند که خیلی دیر نشده باشد و صد البته هدایت، فقط دست خداست و و ما علینا الا البلاغ بشرط البصر و الصبر! بنابراین حماقت، حلقه واسط و میانی این جرثومه است و کسی است که به کاری بپردازد که نه به درد دنیایش بخورد و نه به درد آخرتش! و البته کسی هم که را بر ترجیح دهد، احمق است! ؛ علف هرزی است که درونش نمک‌زار و مناسب است و لذا هرگز نمی‌کند حتی اگر تصادفاً در حاصل‌خیزترین وضعیت، قرار بگیرد! (قد تبیّن الرشد من الغی) او هیچ عقلانیتی برای تشخیص و ندارد و غرق در است و بلکه از شدت ، چنان در ورطه فرو می‌لغزد که تعمداً تسلیم شده و همه‌چیز را و می‌بیند! در عالم آفرینش، هیچ عذابی بدتر از بی‌عقلی نیست! و خدا اگر بخواهد کسی را به بیافکند، خیلی بی‌سروصدا را از او می‌گیرد. زیرا که؛ ، نعمتت افزون کند/ از کفت بیرون کند. هر کسی که (ارزشمندترین ) را معطل بگذارد، خدا هم آن را بدون درد و حتی بدون احساس از او پس می‌گیرد! لذا هیچ‌کسی برای از کف دادن عقل، آخ هم نگوید و ای‌بسا خوشحال‌تر هم باشد! ✍حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۱۰/۱۷ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏