چای را که آوردی,
خودت هم بنشین
من
چای را,
قند پهلو, دوست دارم...
عصرتون به همین خوشرنگی😍🙏
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوایِ خودت را که داشته باشی
هر روز بهترین روزِ هفته است
و فصل ها ، زیباترین...
فقط کافیست حالِ دلت خوب باشد!
عصربخیر✋☘
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️بهشون بگو که اگه همونجای که الان هستن جاشون خوبه بگو همونجا سنگر بکنند ....
🌷شهید محمود کاوه🌷
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#پارت17
رمان آنلاین
#مثل_پیچک🌱
🖌 به قلم #مرضیه_یگانه
جواب آزمایشات ، چند روزی زمان می برد و روز بعد کلاس های مخصوص قبل از عقد برگزار میشد .
بنابراین به خانه ی خانم جان برگشتیم و با ورودمان کلی اسپند روی اسپنددان خانم جان جذغاله شد و دودش در چشم ما رفت!
عمه افروز که بیشتر از حتی مادر خوشحال بود مدام می پرسید :
ـ چی شد خب ؟
و مهیار پاسخ داد :
ـ جوابش که الان حاضر نمیشه ، سه روز دیگه ، فردا هم گفتن باید بریم واسه کلاس های قبل از عقد .
خانم جان در حالیکه سینی لیوان های چایی را می آورد تا روی ایوان کنار هم بنشینیم و بنوشیم گفت :
ـ آصف و ارجمند هم رفتن بیرون ... نگفتن کجا میرن ولی فکر کنم دارن در مورد مهریه با هم حرف میزنن .
نگاهم به عمه بود که پرسیدم :
ـ پس مامانم چی ؟
عمه نفس بلندی کشید :
ـ اونم رفته خرید ... البته فکر کنم واسه دامادش .
مهیار چنان متعجب سر بلند کرد که همه نگاهش کردیم :
ـ من !!
خانم جان بلند خندید :
ـ ببخشید مگه نقره جان چند تا داماد داره ؟
و همه زدند زیر خنده و مهیار سرخ شد . این شرم و خجالتش را دوست داشتم . پسر با حیایی بود . از همان دوران کودکی که با هم همبازی بودیم ، این را فهمیدم .
حتی یکبار که به اصرار پدر و مادر روسری سر کرده بودم و توی بازی روسری ام را از سرم کشید ، چشمانش را فوری بست و گفت :
ـ مستانه ... چشمامو بستم ... روسری تو سرت کن ... قول میدم نگات نکنم.
و وقتی روسری گلدار آبی رنگم را سر کردم ، چشم گشود و با لبخند گفت :
ـ به خدا موهاتو ندیدم خیالت راحت .
خیلی من راحت بودم اما نمی دانم چرا او فکر می کرد من از اینکه موهایم را ببیند ، دلخور میشوم .
آن روزها ، بچه بودم و تعصب خاصی روی روسری ام نداشتم . اما بر خلاف من ، مهیار خیلی روی روسری ام حساس بود .
حتی گاهی که موهای بلندم را خانم جان می بافت ، مهیار به شوخی چشمانش را می بست و می گفت :
ـ بلند شو برو روسری تو سر کن که من نبینم .
شاید از همان روزها بود که دلخور میشدم که چرا نمی خواهد موهای بلند مرا ببیند ؟!
چه روزهای بی آلایش و بی ریایی بود ! یادش بخیر . تمام دار و ندارهای مردم ، روی دایره ی اخلاص بود .
کسی چیزی نداشت که از دیگران مخفی کند . صداقت مردم آن روزها ، بوی عطر خوش سیب داشت انگار .
مست می کرد آدم را . پای سفره هایشان بی ریایی بود و مهمان نوازی .
🥀🥀🥀🥀🥀
🌺رفتن به پارت اول👇🌺
https://eitaa.com/hadis_eshghe/18459
🖌 به قلم نویسنده محبوب #مرضیه_یگانه
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال واسم نویسنده⛔️
🦋✨کانال حدیث عشق✨🦋
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#حرف_حساب
شهید مطهری :
اگر #برهنگی #تمدن است
پس #حیوانات متمدن ترینند‼️
آنان که #حجاب را انکار می کنند مسلمأ عقل را هم باید انکار کنند زیرا وجه افتراق انسان با حیوان #عقل است‼️
#التماس_تفکر
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺میگن شبا فرشته ها
💜از آرزوی آدما
🌺قصه میگن واسه خدا
💜خدا کنه همین حالا
🌺رویای تو هر چی باشه
💜گفته بشه پیش خدا
🌹شبتون غرق در عطر گل🌹
🌟 شبتون ماه 🌟
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم ❤️
#حسین_جانم
[#یاحسیــــناربابمــــــ💙]
حالا ڪه تا حريم [#تـــــو🥀]
مـــــا را نمیبــــرنــد...
ما قلبمان شكستْ💔
#حـــــــرم🕌 را بياوريد
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
امـامـا جـانم براۍ دیدنِ
شما دارد به درد مۍآید... :)❤️🌱
-نامہیڪ ڪارگربہامام(ره)...
✨
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#چیک_چیک...عشق
#قسمت ۲۱۳
انگار منتظر بود تا صدای حسام رو بشنوه ، یهو با داد و حرص گفت :
_تو چی ؟ واقعا عاشق شدی ؟ اونم عاشق این !؟ حس تو بچگانه و احمقانه نبود !؟
خیلی دست نیافتنی بود برات ؟ خیلی ملاحت و زیبایی داشت ؟ یا شادم خیلی خوب دلبری بلد بود حتی بیشتر از من!
حسام مثل همیشه با آرامش جواب داد :
_آره من واقعا عاشق شدم .... واقعا دوستش دارم ، اما نه بخاطر چیزایی که تو ذهن خراب تو پرسه می زنه !
من دوستش دارم ، چون تو وجودش چیزایی داره که تو سخت درکش میکنی ، نجابت ، حیا ، ایمان ...
_مسخرست ! چون یه چادر انداخته رو سرش نجابت داره !؟ می تونه بشه عروس حاج کاظمی که همه عمر با ترس از خودش و اعتقاداتش حرف میزنی ؟
اگر واقعا نجیب و با حجب و حیا بود راه نمی افتاد دنبال تو موس موس کنه !
_پس حدسم درست بود !
برات متاسفم ، در حق من دشمنی کردی و برای بابام یه مشت کاغذ بی ارزش فرستادی ، یه سری چرندیاتم زدی تنگش که غیرت حاج کاظمُ به جوش بیاری !
اما خبر نداشتی که ما با تو خیلی فرق داریم ، من از پدرم هیچ وقت با ترس حرف نزدم ... همه حسم بهش احترامه !
چون برای چیزایی ارزش قائلم که شک دارم به تو یاد داده باشند اصلا ...
شک کردم که کار تو باشه ، هم اون عکس ها و نامه ، هم پیامک های وقت و بی وقتت به الهام اما می دونی که من تا از چیزی مطمئن نباشم کاری نمی کنم
خواستی که از هم دورمون کنی ، می خواستی زهرت رو از طریق پدرم بریزی اما خوشبختانه بی فایده بود !
چون نه تنها موفق نشدی بلکه باعث شدی با سرعت باور نکردنی به عشقم برسم !
می بینی که ، ما الان عقد کرد همیم .... و تو برای یه بارم که شده نا خواسته شدی بانی خیر !
وقتی حسام گفت عقد کردیم به وضوح تکون خورد ، انگار اصلا توقع شنیدن این حرفُ نداشت
با بهت گفت :
_داری دروغ میگی ، تو عقد نکردی !
تو یه لحظه حس کردم گرم شدم ، باورم نمی شد ! حسام دستش رو حلقه کرد دورم ، منو به خودش نزدیکتر کرد و
گفت :
_من به نا محرم دست می زنم !؟ الهام زن منه !
با دیدن این صحنه کاملا باورش شد چون دیگه نتونست خودش رو کنترل کنه و فریاد زد :
_کور نیستم می بینم که چه جوری بهش چسبیدی تا یه وقت خدایی نکرده ندزدنش ! لابد ترسیدی دیر بجنبی یکی دیگه ببرش ، نه !؟
پشیمونم از حماقتی که کردم ، از اون همه علاقه ای که بهت داشتم و تو مثل گربه کوره فقط بهش پشت پا زدی ...
لیاقت نداشتی
❣ @Mattla_eshgh
⟮•♥️•⟯
.
بارفتارواخلاقِاسلامـے،اينقدرتـےكهـشما رابھپيروزۍرساندھاستـحفظكنيد🌿!'
.
#خمینۍڪبیر:)
•.↠🌻『 』჻
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
پیشنهاد تغییر پروفایل برای دهه فجر
در همه شبکههای اجتماعی
#دههفجر🇮🇷🌸
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
توجهتوجه👀
امام آمد
رهبرانقلاب:
در #دهه_فجر بر سر در هر خانهای
پرچمِ جمهوری اسلامی بزنید.🌱🎉
#هر_خانه_یک_پرچم🇮🇷
🌿°
•「
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#دههفجر
آقا ما داخل شهریم مفهوم شد..!
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
| #بیو🐚
| #شهیدانه🕊
و نھایتِ رزقـــــِ جهادِ خالصانھْ شهادٺ اسٺ..:)♥️
°√•|⚘
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
✨🦋✨
#تلنگـــــرانہ🌱💥
💠✨مراقــب باشيـم شیـــــطان دزد
است دزد خانه خالی را نمیزند
اگـر دور و برت پرســه مـی زند
در تــو چـــــیزی دیـــــده است.🌷
💠✨پس هم شاد باش ڪه در گـوهر
وجودیات چیزی نهفته است که
ارزش دارد
هـم #مــراقب باش!😉
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای امام زمان ارواحناله الفدا برای گناهکاران😔😞
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح مسافریست
با چمدانی پر از لبخند
کافیست عاشقانه
به استقبالش بروی...
#صبحبخیر 🌞
☃☃ ☃☃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصایح جاودانه علامه حسن زاده آملی👌🏻🌱
🌻
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫اگه یه موقعی دلت بگیره .....؟
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
چیک چیک...عشق
قسمت ۲۱۴
لایق نبودی که بشی داماد رئیست ، یه زندگی پر از رفاه و آسایش داشته باشی !
چرا ؟ فقط بخاطر اینکه مثل بچه دبیرستانی هایی که تازه پشت لبشون سبز میشه یه روز چشماتُ باز کردی و این شازده خانومُ رو دیدی
بعدم یه دل نه صد دل عاشقش شدی ، البته اگر عشق و عاشقی سرت می شد که دلم نمی سوخت ... اما تو در حقیقت فقط به خواسته های پدرت تن میدی
اگر اون نمی گفت و تایید نمی کرد هیچ وقت پای هیچ کسی به زندگیت باز نمی شد !
آره من مزاحمش می شدم ، هر روز وقتی می رفتی دنبالش و مثل راننده آژانس در خدمتش بودی تعقیبت می کردم
و اشک می ریختم
من بودم که تو کافی شاپ رو به روت بودم و ازت عکس گرفتم اما تو ندیدیم ! حتی منو ندیدی ....
برات متاسفم ، متاسفم که منو از دست دادی ، و بیشتر از تو برای خودم متاسفم که دلمُ دادم دست کسی که تو عقاید خشک مذهب خانوادش داره دست و پا می زنه و هیچ اختیاری از خودش نداره !
دارم میرم حسام ، نه فقط از زندگی تو ... از ایران میرم
شاید یکم شک داشتم اما الان دیگه می دونم که موندنی نیستم !
می خوام برم جایی که می دونم به آرزوهای بزرگم می رسونم ، آروزهایی که اولش اسم تو بود البته یه روزی ، ولی حالا خطش زدم
اینو بدون که هیچ وقت حلالت نمی کنم ، پس تا آخر عمرت تو این عذاب وجدان دست و پا بزن و بدون که نمی بخشمت
با دست اشک هاش رو پاک کرد و برگشت که بره .. حسام بلند شد و گفت :
_من وقتی عذاب وجدان می گیرم که دلی رو شکسته باشم ، هرگز هم بهت قولی ندادم که با عمل نکردن بهش خوردت کنم !
در ضمن مسئول دلی هم نیستم که هر روز یه جایی بنده ...
اگر دفعه بعد خواستی دل ببازی یادت باشه عقل و غرورتُ باهاش نذار وسط ! بذار یه چیزی برات بمونه
اونی هم که نباید حلال کنه و ببخشه منم نه تو ... که بخاطر نتیجه مثبت دشمنیت .......... می بخشمت !
نگاه پر از خشم و نفرتش رو بهمون دوخت و بدون اینکه دیگه چیزی بگه رفت !
چند دقیقه ای تو سکوت گذشت ، پر از بهت و گیجی بودم ، با حرف هایی که بینشون رد و بدل شد تقریبا متوجه
شدم که قضیه از چه قرار بوده
حسام نفسش رو با صدا بیرون داد و نشست کنارم ، با خنده گفت :
_تو دیگه چرا گریه می کنی الهامم ؟
با ناله گفتم :
_حسام
-جانم
_برام بگو
❣ @Mattla_eshgh
حاج قاسم:
"والله از مهمترین شئون عاقبت بخیرے رابطه قلبے، دلے و حقیقے ما با این حڪیمے است ڪه امروز سڪان انقلاب را به دست دارد در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است" 🌱
#story
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
یِکی از
شئونِ عاقِبت بِخیری
نسبت شُما با
جُمهوریِ اسلامی و انقِلابه:)
#عاقبتبخیر..
#شهید_حاجقاسمسلیمانی..
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•