یا زهرا(س)
هر چه که از الله اکبر میشود فهمید
آن قدر هم از قدر کوثر میشود فهمید
راه تقرب بودنش را بارهای بار
از دست بوسیِ پیمبر میشود فهمید
پس بیشتر باید توسل کرد این شب ها
به لیلة القدری که کمتر میشود فهمید
اینکه چرا قلب علی و بچه هایش سوخت
با یک نگاه ساده به در میشود فهمید
باید کمی آتش گرفت و سوخت در آتش
این داغ را اینگونه بهتر میشود فهمید
اینکه غلاف تیغ با دستش چه ها کرده
از حال و روز موی دختر میشود فهمید
سنگینی دستی که سیلی زد به رویش را
از دستمال بسته بر سر میشود فهمید
از کوچه که چیزی نمی گوید حسن اما
از چادر خاکی مادر میشود فهمید
یک دندگی زخم و درد دنده هایش را
از لاله های روی بستر میشود فهمید
این روزها بیرون خانه گریه کردن را
از چشم های سرخ حیدر میشود فهمید
با این سوال از خود شبم را صبح میکردم
جای مزارش را در آخر میشود فهمید؟!
وضعی که محسن داشت را در آخرین لحظه
از آخرین اوصاف اصغر میشود فهمید
گروه شعر یا مظلوم
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وَ ما اَدراکَ ما زهرا
هزاران سالِ نوری راه ِدرکِ ماست تا زهرا
خدا حق داشت فرماید وَ ما اَدراکَ ما زهرا
ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ
هرآنکه کار و بارِ او گره خوردهاست با زهرا
اگر دستاس میچرخاند در فکرِ من و تو بود
مراقب بوده از اول به آب و نانِ ما زهرا
و ما منظورِ او بودیم و ما همسایهاش بودیم
اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا
یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد
برای بچههای خود چهها کرده چهها زهرا
به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد
به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا
چهل سال است میبینیم لطف مادریاش را
نمیسازد رها ما را در این آشوبها زهرا
خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت
نزن که بر نخواهد داشت دست از مرتضی زهرا
مُغیره از نفس اُفتاد و قُنفد هم نفس میزد
علی را حفظ کرد اما به زیرِ دست و پا زهرا
سرِ مویی نشد کم از علی اما سرش را زد به در نامرد
به در خورد و زمین خورد و... مکرر ، بی هوا زهرا
زمین اُفتاد اما هیچکس یاری نکرد او را
حواسش هست بعد از آن زمین اُفتاده را زهرا
حسن لطفی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسن_لطفی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
تویی که یاور و منّای احمدی سلمان
چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان
بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان
چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان
درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست
درست آمده ای! این گرفته رو زهراست
عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد
بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد
علی ولی خدا را کسی نمی خواهد
مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد
درون سینه شان ارزنی ارادت نیست
خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست
مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا
مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا
مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا
مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا
سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء
سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا
به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید
زمین نخورد و به پای ولای من جنگید
ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید
چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید
نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا
ببین پناه گرفتم به چادر زهرا
دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت
گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت
وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت
بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت
بیا که راز دلم را به چاه می گویم
ببین چگونه شده رو به قبله بانویم
رضا دین پرور
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #رضا_دین_پرور #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خانومم
اشک از دیده ی دریا افتاد
ثمر از شاخه طوبی افتاد
این سخن ورد زبان ها افتاد
دیدی آخر علی از پا افتاد
چقدر مَردم این شهر بَدَند
منُ و زهرای مرا چَشمْ زدند
کاش در سینه من درد نبود
مرتضی این همه شبگرد نبود
صورت همسرِ من زرد نبود
بین این شهر یکی مَرد نبود
تا که در را به لگد وا کردند
همه ی شهر تماشا کردند
آسمان تیره شد و تار شد و
پشت در ، یار گرفتار شد و
روبرو با نوک مسمارشد و
پهلویش زخم شد و زار شد و
سرِ حیدر کتک از دشمن خورد
زنِ من ضربه مَرد اَفْکن خورد
به دلم غم چه شکافی می زد
آه ..، قنفذ چه غلافی می زد
همسرم را به تلافی می زد
چند تا ضربه ، اضافی می زد
که خیال همه را تخت کند
غسل زهرای مرا سخت کند
غصه خوب است مرتب نرسد
آفتابم نرود شب نرسد
خاک بر چادر زینب نرسد
وای اگر آب برآن لب نرسد
چادرت را به سرِ ماه بکش
لب گودال بیا آه بکش
حسین قربانچه
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسین_قربانچه #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهرای من
چقدر بی هوا تو را زده اند
عده ای بی حیا تو را زده اند
زینبت دیده بر زمین خوردی
جلوی مجتبی تو را زده اند
چادرت خاکی و تنت زخمی ست
بر روی خاک ها تو را زده اند
یک زن پا به ماه بودی تو..
نانجیبان چرا تو را زده اند؟
این یکی با غلاف آن با پا..
هرکدام از جفا تو را زده اند
بازو و پهلویت شکسته شده
یاس من تا کجا تو را زده اند!؟
آخرش هم به چاه می گویم..
بی گناه و خطا، تو را زده اند
مجتبی دسترنج
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س)
کَرَم” ، فقیرِ سرِ سفرههای احسانت
و
ابر” ، تشنهی در جستجوی بارانتقیام” حاصل
قَد قامَتِ الصَلوة” تو بود نشستهدین خدا” در مسیر ایمانت اطاعت از تو همان طاعت خداوند است
بهشت” شاخه گلِ کوچکی ز گلدانت قنوت نیمه شبت کهکشان حاجت هاست به آسمان برود نوری از شبستانت به چادر تو ملائک دخیل میبندند عجیب نیست یهودی شود مسلمانت همیشهچرخِ فلک” در طواف دستاس ات همیشه
حور و ملک” در طواف دستانت همه فقیر و یتیم و اسیر آمدهایم نشستهایم به امید لقمهی نانت اگر حسین و حسن میوهی دلت هستند نبی چو روح تو میگردد و علی، جانت اگرچه چادر گلدار تو در آتش سوخت دوباره لاله دمیده به دشت دامانت همین شکوفهی پیراهن تو شاهد ماست چنان خلیلی و آتش، شده گلستانت بهار خانهی حیدر خزان نمی گردی قسم به برف سر گیسوی زمستانت به شانههای تو قوّت نبود و شانه زدی که زینبت نشود بیش از این پریشانت به پهلوی تو و بازو و سینهات سوگند خودت شکستی و نشکستهاست پیمانت ز بیهوا زدنت، طعنه میزند به علی که باخبر شود از روضههای پنهانت... علی برای تو نهج البلاغه میخواند مگر بلند شود از تو صوت قرآنت علیست آینهی روی تو،بَکَتْ وَ بَکَی” تو گریه کردی و حیدر شدهست گریانت دوباره پیرهنی را به دجله اندازش مگر خدای دهد باز در بیابانت حسین پیرهنی داشت، پس چرا گفتی؟ فدای پیکر غرق به خون و عریانت... احمد ایرانی نسب #احمد_ایرانی_نسب #ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به اِذنِ الله
به اِذنِ الله امشب التجا بردم به درگاهی
که عزرائیل را راند از درش آن هم به اکراهی
بهشت آیینهای از خانهی صدیقهی کبراست
نباشد پیش بامش آسمان جز سقف کوتاهی
صراط المستقیم اینجاست، جبرائیل هم باشی
اگر راهی نداری بر در این خانه گمراهی
ندارد احتشام فضهاش را شاه بانویی
ندارد اعتبار سائل او را شهنشاهی
نمیخواهد دلی را بشکند از خیل مشتاقان
از این رو با ملائک هم تکلم میکند گاهی
گناهان پرده ای انداخت روی فطرتم اما
برایم نکتهای گفت از حدیثی پیر آگاهی
بگو بیچاره `یا فاطر به حق فاطمه العفو”
که تو با این چراغ آخر بیابی سوی او راهی
که هستی؟ ای که از نور توسل بر تو یا زهرا
عزیز مصریان شد یوسف افتاده در چاهی
به دنیا آمده مولا اگر در صحن بیت الله
تو هم در صحنهی محشر سوار ناقة اللهی
جهان از چادر خاکی تو چیزی نمیفهمد
چه درکی دارد از کوهی نگاه بستهی کاهی
مسیر آفرینش گم شد و تاریک شد دنیا
همین که بست راهت را میان کوچه گمراهی
تقاصی سخت خواهد داشت، خون مانده بر دیوار
یقین دارم که روزی میرسد از راه، خونخواهی
سید میلاد حسنی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #سید_میلاد_حسنی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تنهاترین مظلوم
تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش
تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی
اینروزها مجروح جنگ غربتم برخیز
آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی
قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا
کی من به دوری تو عادت میکنم زهرا
از بیملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز
جای همه از تو عیادت میکنم زهرا
تو شاهبانوی بهشتی پس بگو از من
کی قصری از فیروزه و یاقوت میخواهی
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان
حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟
حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی
دست تو را در دست خود هر بار میگیرم
دیروز اگر تو میگرفتی دست بر دیوار
حالا منم که دست بر دیوار میگیرم
سید میلاد حسنی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #سید_میلاد_حسنی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهرای من
ای پس از تو درد و غم، تقدیر من!
گریه روز و شب، گریبانگیر من
بی تو اشکافشانی من دیدنی است
بی سر و سامانی من دیدنی است
خود ببین حال پریشان مرا
گریهی سر در گریبان مرا
کار من، هنگام و بی هنگام، اشک
صبح، اشک و ظهر، اشک و شام، اشک
گفتنی بسیار دارد چشم من
گریهی سرشار دارد چشم من
سر برآر از خاک و با چشم خدای
خود ببین این گریههای هایهای
سر برآر و بنگر این دلخسته را
گریهی آهسته و پیوسته را
هر کجا یاد از تو میآرد علی
سر به دوش گریه بگذارد علی
از گل اشک است گلشن، دامنم
دیدهای بی گل ندیده گلشنم
مردمان را گریه شد درمان درد
گریه امّا درد من درمان نکرد
جواد هاشمی ( تربت)
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #جواد_هاشمی_تربت #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س)
رسید از وسط شعله ها صدای دلت
جگر خراش شد آن لحظه ناله های دلت
نسوخت غیر در خانه ی امید علی
میان آن همه مردم دلی برای دلتمسافرت که غریبانه روی خاک افتاد
دل غریب علی سوخت پا به پای دلت
کشید پنجه به رخسار آفتاب علی
کسی که کینه به دل داشت از وفای دلت
مرا صدا نزدی بین آن در و دیوار
_دلیل گریه_فدای تو و حیای دلت
چه خوب شهر نبی با تو ساخت بعد نبی
چه هیزمی که نسوزانده در عزای دلت
صبور باش تو ای زخم سرخ غربت من
فقط اذان فرج می شود شفای دلت
حسن کردی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسن_کردی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادری قامت کمان
یک طرف یک شهر و یک سو مادری قامت کمان
آسمان افتاده زیر دست و پای ناکسان
دست بر پهلوی خونْ زخمش گرفته آمده
آنکه تازه غنچه اش را کرده نذر باغبانبی پسر با قلب خسته بی دفاع و نیمه جان
داشت جان می داد زیر ضربه های بی امان
می کشید از زخم پهلویش به روی خاک ها
خط خونی در دفاعِ از امیر مؤمنان
پای قتل مرتضی را هر که آمد مهر کرد
فاطمه را هر که آنجا بود می زد هم زمان
روی بازوی شکسته با قلاف پر زدند
قصد کشتن داشت دشمن فاطمه را بی گمان
می کشید از کینه قنفذ پیش چشمان علی
با لگد بر چادر زهرای او خط و نشان
ماجرای کوچه رفت و بعد از آن دیگر نماند
از وجود فاطمه جز پوستی بر استخوان
حسن کردی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسن_کردی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آتش ظلم
فاطمه در آتش ظلمی نمایان سوخته
مرتضی از دیدن این داغ سوزان سوخته
آمدند آتش زدند اهل جهنم بر بهشت
قدسیان را با خبر سازید رضوان سوخته
کوچههای شهر از عطر گلاب آکنده است
اشک میریزند گلها چون گلستان سوخته
ناله جانسوز زهرا شهر را آتش زده
آنچنان سوزانده حتی بیت الاحزان سوخته
این طرف دست امیر مومنان را بستهاند
آن طرف در شعلههای فتنه ایمان سوخته
سوره کوثر میان شعلهها افتاده است
ای مسلمانان به پا خیزید قرآن سوخته
لااقل از منظر انسانیت کاری کنید
پیش چشمان شما مردم یک انسان سوخته
آتش از یک سمت و داغ محسن از سوی دگر
با چنین وضعیتی زهرا دو چندان سوخته
ظلم در حق پیمبر بیش از این ممکن نبود
پاره جان نبی تا حد امکان سوخته
فاطمه در کربلا هم سوخت آنجایی که دید
در میان خیمه ها طفلی هراسان سوخته
گرگها سالار زینب را به نحوی کشتهاند
قلب حیوانات وحشی بیابان سوخته
زیر نور آفتاب داغ دشت کربلا
پیکر صدپاره شاه شهیدان سوخته
ظاهراً شام غریبان آب نوشیده رباب
پس عروس فاطمه شام غریبان سوخته
آرش براری
#آرش_براری #ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من
دلم را به بزم محبت کشیدی
دوباره مرا پای صحبت کشیدی
ز بی آبرویی من هم گذشتی
از این نوکر پست، منّت کشیدی
گناه مرا دیدی و گریه کردی
عزیزم بمیرم خجالت کشیدی
اگرچه یکی غصه ات را نخورده
تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی
نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد
ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی
شنیدی که دلتنگ شهر حسینم
لب تشنه ام را به تربت کشیدی
گنهکارم اما نجف لازمم من
چرا روی پرونده ام خط کشیدی
اگر روضه دارم دعای تو بوده
اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی
سحر در کنار مزارش نشستی
به اینجا مسیر زیارت کشیدی
سلام ای گل پرپر خانه مادر!
چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟
الهی که دیگر مصیبت نبینی
تو از میخ در هم مصیبت کشیدی
دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛
علی را چرا پای بیعت کشیدی
اگرچه لگد خوردی از حال رفتی...
کنارش نفس های راحت کشیدی
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رنگ خزان شدم
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من!
مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق
با لاله اش چکار کنم باغبان من؟!
ماندست چند تار مویت بین شانه ای.
چشمم که خورد تیر کشید استخوان من!
راحت بخواب درد کشیدن تمام شد!
راحت بخواب درد کشیده جوان من!
کابوس لحظه های علی نقش قبر توست..
فکرش به هم زده ست زمین و زمان من
چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت
آخر کجاست قبر تو راز نهان من..
گفتم درِ جدید بسازند بعد تو
تا میخ ها دوباره نگیرند جان من..
حالا دگر تمام شده امتحان تو...
حالا دگر شروع شده امتحان من...
سید پوریا هاشمی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زهرای من
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
ولی به غیرِ همین هقهقِ شبانه ندارد
درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچهای باریک
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
مرا که روز سکوتِ یتیمهای تو کُشتهاست
به خانهای که دری بین آستانه ندارد
خدا کند نرسد صبح برنخیزم از خاکت
کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد
هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت :
که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد
به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت
مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد
نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد
شبیه روضهی تو روضهای زمانه ندارد :
رسید طعنهی قنفذ به کودکانِ غریبم
چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد
کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن
زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد
حسن لطفی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسن_لطفی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
نیمهشب مهتاب میشوید علی
آب را با آب میشوید علی
مثل این تنها ندیده هیچکس
شستنِ دریا ندیده هیچکس
چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را
غسلِ این دریا نمیآید به من
شستنِ زهرا نمیآید به من
خواب میبینم که تعبیرش کنی
آب میریزم که تطهیرش کنی
آب میریزم که آبت کردهاند
خانهی عمرم خرابت کردهاند
اشک از این چشمانِ محزون میچکد
آب میریزم چرا خون میچکد
مثل اشکی مثل آهی یا خیال
سخت میبینم تو را در این هلال
زیرِ نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است
چشمه را گفتی که بی شیون بِشوی
آب را از زیرِ پیراهن بِشوی
مرتضی هم دست و پا گم میکند
زخم گاهی هم تورم میکند
ای زلالِ من مضافت کردهاند
زخمی از ضربِ غلافت کردهاند
لرزه بر زانو نمیآید به من
شستنِ پهلو نمیآید به من
در عوض رفتن نمیآید به تو
رفتنت بی من نمیآید به تو
ضربههایی سهمگین زد داغِ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو
آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را ...
خانه تر دیوار تر مسمار تر
در کفن پیجاندنت دشوار تر
آه اقیانوسِ نا آرامِ من
جان ندارد جان بده بر گام من
حال من یا حال طفلان دیدنی است
آستینها بینِ دندان دیدنی است
ضجهها بالا نمیآید چرا
جان بر این لبها نمیآید چرا
بال اگر کوبی قفس وا میشود
پا اگر کوبی نفس وا میشود
بر زمین بسیار میکوبد علی
سر بر این دیوار میکوبد علی
سینهها سنگین همه دق میکنیم
بی صدا بی ضجه هقهق میکنیم
چشمهای نا امیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین
با حُسینت نالهای سوزنده است
جای شکرش هست زینب زنده است...
بعد از این غمهای تکفین مانده است
وایِ من سختی تدفین مانده است
ای زده هر روز و شب از قوت خویش
روی دوشم میکشم تابوت خویش
حسن لطفی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسن_لطفی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
همه ی دار و ندارم
السلام ای همه ی دار و ندارم مادر
جایت امروز چه خالی است کنارم مادر
ای فداکارترین بانوی دنیا مادر
می شود سر بزنی خانه زهرا مادر
با که گویم که شده دوری تو درد سرم
از همه عمر ِ یتیمی ، به تو دلتنگ ترم
یاد داری کس ِ هم در دل غربت بودیم
فارغ از آن همه بی دردی و نفرت بودیم
یاد داری قمرت در شب ظلمت بودم
محرم راز تو از قبل ولادت بودم
به همین جرم که همرنگ نگشته با ننگ
آب شد سنگ صبور تو در آن کوچه تنگ
زحمات تو و بابا شده جبران مادر
مانده زهرای تو و دیده ی گریان مادر
کفر در مسجدمان صاحب منبر شده است
دین انصار و مهاجر به خدا زر شده است
شهر از گریه ی زهرات به جان آمده است
بودنم بر همه انگار گران آمده است
دِین زهرای تو بر دینش ادا شد مادر
مثل تو ثروت من خرج خدا شد مادر
کس در این شهر نکرده کمک فاطمه ام
غصب شد چون لقب تو ، فدک فاطمه ات
آتش و میخ در و پای حرامی و حرم
محسنم کاش نگوید که چه آمد به سرم
فضه خادمه بر غربت من می زاد زار
اشک خون ریخت ز بی مادری من ، مسمار
به فدای سر حیدر که رُخَم گشت کبود
کاش آن روز فقط دست علی بسته نبود
ماندن فاطمه شد امر محالی مادر
دیگر از دختر تو مانده خیالی مادر
نیستی تا که بیینی چه قَدَر تا شده ام
آه مادر به خدا زحمت اسما شده ام
شده از غربتمان چشم فلک پر اختر
می شود دخترکم زود ، چو من بی مادر
مثل تو طی شده با اشک دم آخر من
بر لبم آه حسین ، آه حسین ، آه کفن
محمد حسین رحیمیان
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبدِ آلوده
من مصیبتزدهی بزم گناهم چه کنم
با دل مُرده و با روی سیاهم چه کنم
سینهام سوخته از شدت اندوه و فراق
راه، طولانی و بیتوشهی راهم چه کنم
به خدا منت اغیار کشیدن سخت است
روز و شب همنفس غصه و آهم! چه کنم
لکّه افتاده به پروندهی پُر معصیتم
ماندهام با هوس گاه به گاهم چه کنم
دیگر از دست خودم جازدهام در دنیا
شرمسار از کرَم حضرت شاهم چه کنم
کاش میشد رسد از ابر هدایت باران
تا بفهمم وسط حال تباهم چه کنم
قصه این است که افتادهام از چشم خدا
تشنهی جرعهای از جام نگاهم چه کنم
عبدِ آلوده، زمینخوردهی رفتار خود است
آخر ای آینه! بیپشت و پناهم چه کنم
دست کوتاه من از دامن محبوب جداست
بیمناجات و غم ای فاطمه با هم چه کنم
غربت کوچه به جانم زده آتش ای وای
من اگر عمر پس از داغ نخواهم چه کنم
مصطفی کارگر
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #مصطفی_کارگر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فاطمه الزهرا (س)
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است
شرط پیغمبر شدن بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است
گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است
مى شود فهمید از طرز مناجات شبش
هرکه شد عبد خدا پروردگارش فاطمه است
فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است
پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است
به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است
هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است
آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است
زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است
مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است
محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است
حسین قربانچه
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسین_قربانچه #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
ناراحتم که گریه ی بسیار کردم
با سرفه ام همسایه را بیدار کردم
هرچند این مردم دل من را شکستند..
من بهرشان هرروز استغفار کردم
طاقت ندارم فضه را خسته ببینم..
جان دادم و مثل گذشته کار کردم
از چوب دلگیرم...بدم می آید از در..
با چه عذابی صحبت از مسمار کردم
در خانه ی من خون من مانده به دیوار..
خیلی گلایه از در و دیوار کردم
یادم نرفته نانجیبی پشت در بود
من تا پشیمانش کنم اصرار کردم
جوری به در زد استخوانهایم صدا کرد
با چهل نفر زیر لگد پیکار کردم
حوریه ای بودم که آتش اذیتم کرد..
در سوخت و باشعله ها دیدار کردم
جان علی بادا سلامت..جان من هیچ
هرکار کردم من به عشق یار کردم
سید پوریا هاشمی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اصل و فرع آفرینش
اصل و فرع آفرینش درخور ذاتش نبود
هیچکس شایستهی درک مقاماتش نبود
ذکر یافاطر همان آیینهی یافاطمه است
جوهر فهم بشر یارای اثباتش نبود
سورهی کوثر برابر با تمام سورههاست
فرصتی اما برای شرح آیاتش نبود
بانی عالم کجا و زندگی بر روی خاک ؟
عالم خاکی که در سطح ملاقاتش نبود
عرشلبریزِ سکوت و سرد از تسبیحبود
گوشهی خانه اگر سوز مناجاتش نبود
او دعایش شامل همسایهها هم شد ولی
در مدینه هیچ کس فکر مراعاتش نبود
زخمهایش ترجمان بیکسی مرتضاست
غصههای مادر از درد جراحاتش نبود
روضهسنگینمیشود با واژههای روضهاش
کاش حرف از کوچه و میخِ در و آتش نبود
محمد حسن بیات لو
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادرانه
تویی مادرانه هوادار ما
طبیب نفس های بیمار ما
فقیر و یتیم و اسیر آمدیم
ببین حالت سخت غمبار مابه جایی به جز آستان شما
الهی نیافتد سر و کار ما
نباشد در این تنگنای درد
به غیر از توسل در افکار ما
در این روزگار پُر از بی کسی
کسی غیر یادت نشد یار ما
کسی جز دل مهربانت نخورد
غم زندگانی دشوار ما
الا فاطمه فاطمه فاطمه
شده نام تو حُسنِ تکرار ما
فقط دست پر مهر تو وا کند
گره های پیچیده در کار ما
بیا مادری کن ببخشای اگر
که در شأن تو نیست رفتار ما
چه ها می کند نام دیوار و در
در این روضه ها با دل زار ما
فدای غم روضه ی کوچه ات
تپش های قلب عزادار ما
غم کوچه تا خون به رگ های ماست
صدای بلند تبرّای ماست
حسن کردی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #حسن_کردی #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زهرا(س)
رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را
ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را
هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر
مدیون تو هستند مسلمانی خود را
در بند غمت هر که اسیر است عزیز است
آزاد مکن یوسف زندانی خود را
چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم
یک روز ببینیم سلیمانی خود را
ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم
در روضه تو لحظه پایانی خود را
محشر همه فاطمیون چشم به راهند
از یاد مبر این همه قربانی خود را
علی ذوالقدر
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رنگ غم و ماتم
چند ماه است که رنگ غم و ماتم دارد
خنده ی فاطمه را بیت علی کم دارد
از قنوت سحر فاطمه باید پرسید
گیسوی زینب او را، که منظم دارد؟!
تا که پا می شود از بستر خود، می افتد
چون که جز دیده ی تارش، قد خم هم دارد
آب شد آب ولی باز غم حیدر را
بر تمامیِ غم خویش مقدم دارد
همه ی خانه بهم ریخته، یعنی حیدر
تا ابد، روضه درین بیت مکرم دارد
دردش انداخته از فایده مرهم ها را
شکوه از وضع بد فاطمه، مرهم دارد
هر که آمد به عیادت، دل زهرا خون شد
بس که از مردم این شهر به دل غم دارد
می شود گریه و حسرت همه ی روز و شبش
محسنش را که در آغوش، مجسم دارد
قول داده به حسینش که به جای کفنش
جامه ای با پر زخمی اش فراهم دارد
ساربان کاش نمی دید، میان گودال
بین دستش پسر فاطمه، خاتم دارد
محمد جواد شیرازی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وای مادرم
با لخته خون چسبیده مُشتی پَر به مسمار
یعنی کبوتر خورده پشت در به مسمار
آیات قرآن چِکّه می کرد از لبِ در
قطره به قطره ریخت از کوثر به مسمار
بو بُرد که پُشتِ دری..،محکم لگد زد
با پا تو را کوبید آن کافر به مسمار
این میخ با جسم نحیفِ تو چهها کرد
افتاده کار بانویی لاغر به مسمار!
یک ضربه خوردی..،هر دو پهلویت کبود است!
اینور به آتش خورده ای آنوَر به مسمار
تو بین شعله گیر کردی..،مرتضی سوخت
تو رو به حیدر زُل زدی ، حیدر به مسمار
تو شیشهی عُمر علی بودی..،شکستی
برخورد کرد آئینه سرتاسر به مسمار
خیلی تقلّا کردی امّا ولکُنَت نیست...
زورت نچربیده است آخر سَر به مسمار
تو زیرِ در بودی که دشمن رد شد از آن
بی اعتنایی کرد یک لشگر به مسمار
یک_سوم سادات را از دست دادیم
لعن تمام شیعه تا محشر به مسمار
در کربلا تیرِ سهشعبه شد همین میخ...
شد دوخته نایِ علیاصغر به مسمار
بردیا محمدی
#ام_ابیها #ام_الائمه #بردیا_محمدی #بقیع #شعر_شهادت_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹