بسمِ ربِ الرِّسول ربِّ نبی
و پس از آن عَلیٌ الأَعلا
و سپس روی دفترم بافخر
مینویسم فقط علی مولا
مظهر برج انمایی و
شاهکار خدای منانی
طاهری و مطهر و شفاف
تو دقیقا شبیه قرآنی
چون گشودم کتاب قرآن را
دیدم آیات منجلی بودند
جزء در جزءُ کلّ احزابش
یک به یک مِدحت علی بودند
علما دربیان و تفسیری
ز حروف مقطع آوردند
و صِراطٌ عَلیُّ نُمسِکُهُ
عَلیٌ حق ؛ چنین ادا کردند
کل اشجار گر قلم گردند
آب دریا اگر شود جوهر
تا نویسند کل کاتبها
شمه ای از فضیلت حیدر
در هزاران کتاب و صد دفتر
وصف عین علی که جا نشده
کل عالم به مدح او اما
حق لام علی ادا نشده
ذکر نادعلی توست علی
که کندبنده را ز غم آزاد
و چه کس در رکوع بین نماز
چون تو انگشترش به سائل داد
زنگ درب بهشت ذکرتو و
بهترین اسم و افضل الاذکار
مردگان را حیات می بخشد
نام زیبات یکصد وده بار
آسمانها و نُه فلک نزدت
همگی احترام میکردند
انبیا ،اولیاءُ عِلِّیین
پیش پایت قیام میکردند
در زمین در زمان ز عرشُ فرش
و عوالم علی بود حاکم
سر در عرش حک نموده خدا
و یدالله فوق ایدیهم
وصف نام تورا چگونه کنم
عَجِزَ الواصِفون عن صفتک
که بشر قاصر است از وصفت
ما عرَفناکَ حق معرفتک
پدرِ آدمِ ابو البشری
پدرِخاک یا ابالاِربَه
حق پس از آفریدنت فرمود
فتبارک به خلقتت بَه بَه
پدر زینبی و ثارالله
جان فدای شکوفه ی یاست
کار صدها مسیح و موسی را
میکند دستهای عباست
پا نهادی به عالم امکان
دل اهل زمین هلاک تو شد
تو که بودی که بدو آمدنت
خانه ی کعبه سینه چاک تو شد
نه فقط بر زمینیانِ جهان
به سماواتیان امیری تو
ای شه لافتی بنی شوکت
شه نام آور غدیری تو
کوری چشمِ دشمنت مولا
درحدیثی نبی چنین فرمود
بافضیلت ترین عبادتها
ضربه ی تو به روز خندق بود
فاتحِ بدرُ خیبرُ اُحُدی
اسدالله شیر بی بدلی
تو امیری و شیر بی پروا
بر تو زیبنده است نام علی(ع)
تیز مانند ذولفقار دو دم
اِنحنای کمان ابرویت
لشکر و صدسپاه گردیدند
همه چیره ز زور و بازویت
عبدود،مرحب و هزاران یل
همچو کاهند درکف مشتت
تویی آن پهلوان که کنده شده
درب خیبر به ناز انگشتت
تو قدَر قدرتی و شیر افکن
که به گَردَت نمیرسد احدی
که نبی وقت رزم می گوید
اسدالله یاعلی مددی
تویی مقصود و مقصدم آری
عاشقت گر شدم هدف دارم
هوس بوسه از ضریح تو وُ
هوس چاییِ نجف دارم
مال و دارایی ام که چیزی نیست
ای تجلیِ عالم ِ ایجاد
خودمُ بچه ها و همسرمُ
پدرم و مادرم فدای تو باد
و بعید است از تو مولایم
دست رد روی سینه ام بزنی
لحظه مرگ بی قرارِ تو ام
ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی
حمل بر خود ستایی ام نشود
در برم ثروتی کلان دارم
شیعه ی حیدرم بدین منظور
سکه گردید کسبم و کارم
و چه دارد هر آن که درگیتی
حُبِّ حیدر میان قلبش نیست
بی ولایش به زیر صفر اما
باعلی نمره ی ولایم بیست
در ره عشق پاکتان مولا
سرِ سُرخَم رود ملالی نیست
آنکه منکر شده تورا قطعا
نطفه اش نطفه ی حلالی نیست
سخن این نیست قسمتم بشود
کز غلامان دخترت باشم
من کجا زیبنت کجا ای کاش
خاک نعلین قنبرت باشم
صدو ده خط نوشتم از مدحت
کم ما و کرامتت مولا
و کنون اذن و رخصتی بدهید
بنویسم ز مادرم زهرا(س)
#مجید_مرادزاده #شعر_مناجات_حضرت_امیرالمومنین_علی_ع
@hadithashk
دل زهجر تو کباب است کجایی آقا؟
حالمان بی تو خراب است کجایی آقا؟
روزگار همه منتظرانت بی تو
محنت و رنج و عذاب است کجایی آقا؟
به امیدی سر راه تو نشینم اما
چه امیدی که سراب است کجایی آقا؟
من و پرسیدن مأوای تو از قافله ها
و سکوتی که جواب است کجایی آقا؟
نه فقطمن خودِ غربت هم ازاین غربت تو
سینه اش در تبوتاب است کجایی آقا؟
همه گویندکه بخت است دهد مژدهٔ یار
بختمان همکه بهخواب است کجایی آقا؟
کن قدم رنجه که گهواره ششماهه هنوز
همدم اشک رباب است کجایی آقا؟
می کند ناله هنوزم که هنوز است فقط
روزیش روضه ٔ آب است کجایی آقا؟
گو(منادی)بهچهخوشباشدازاینفاصلهها
مگر این رنج ثواب است کجایی آقا؟
یابکُشیا که بهبر اوجلوه ای ازخویش نما
حرف او حرف حساب است کجایی آقا؟
#روح_اله_اسماعیلی (منادی)
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
@hadithashk
ای به قربان تو کس و کارم
هرچه دارم به تو بدهکارم
سرعاشق شدن ببین حالا
به کجا ها کشیده شد کارم
دل صحرا در این شب تاریک
من هوای تو را به سر دارم
چاره ای کن برای بیچاره
جان آقا عجب گرفتارم
از فراق تو من پریشانم
نیمه ی شب شده ست و بیدارم
من گدایم کمک کنید آقا
بینوایم کمک کنید آقا
سائل ابن فقیر این کویم
دامنت را میاوری سویم
از تو حتی اگر بلا برسد
خم نمی آورم به ابرویم
با فقیری اگر که میسازم
از نداری اگر نمیگویم
نه بلد بودم و بلد هستم
تازه کارم ، گدای کم رویم
من گدایم کمک کنید آقا
بینوایم کمک کنید آقا
باز از این کوچه ها گذر کردی
شب تار مرا سحر کردی
ای بمیرم بگو در این مدت
تک و تنها چگونه سر کردی
ای به قربان آن قدم هایت
مخفیانه چرا سفر کردی
حقمان است اگر نمی آیی
کم مگر از بشر ضرر کردی
آسمان و زمین گرفتار است
عالمی را تو دربدر کردی
من گدایم کمک کنید آقا
بی نوایم کمک کنید آقا
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#رسول_عسگری
@hadithashk
یک تن برای تسلیت اینجا نیامده
آه از عزای طفلِ به دنیا نیامده
بعد از حسین غصه محسن رسیده است
یعنی خوشی به حضرت زهرا نیامده
#شعر_ایام_شهادت_حضرت_محسن_ابن_علی_ع
#امیر_فرخنده
@hadithashk
به غمش التیام بگذارید
تیغ را در نیام بگذارید
جنگ را ناتمام بگذارید
به علی احترام بگذارید
دست از فتنه کاش بردارید
حرمت خانه را نگهدارید
گرگ های دریده برگردید
خانه دعوا ندیده برگردید
رنگ زهرا پریده برگردید
فاطمه داغ دیده برگردید
از دل فاطمه خبر دارید
حرمت خانه را نگهدارید
جمع شعله به دست ، گوش کنید
بی حیاهای پست گوش کنید
پشت در او نشست گوش کنید
نفس فاطمه ست گوش کنید
پا به بیت الحرام نگذارید
حرمت خانه را نگهدارید
یاد بغض همیشه اش افتاد
بر سر شاخه تیشه اش افتاد
یاس این خانه ریشه اش افتاد
فاطمه بار شیشه اش افتاد
سوخت ، پهلو شکست و دست شکست
حرمت خانه را شکست شکست
#امیر_فرخنده #شعر_ایام_شهادت_حضرت_محسن_ابن_علی_ع
#هتک_حرمت_خانه_مولا
#فاطمیه
@hadithashk
یا زهرا(س)
خطبه ی فاطمه را گوش کسی نشنیده ست
چند روزی ست که این شهر عوض گردیده ست
به کجا می رود اسلام سقیفه که چنین
از دل شهر نبی لات و هبل جوشیده است
نور این خانه ی خورشید الا شب زدگان
پشت هر پنجره ی شهر شما تابیده ست
یادتان نیست نبی را که `فِداها” می گفت
دست صدیقه ی خود را چقدر بوسیده است؟
پای محراب عبادت، پدرش فخر بشر
از شب قدریِ زهرا به خودش بالیده ست
روزی هر چه فقیر است و یتیم است و اسیر
هر چه از باغ فدک سهم علی گردیده ست
این صدای نفس فاطمه باشد مردم
آنکه در عرش، خدا فاطمه اش نامیده است
بال جبریل در این خانه به معراج رسید
بال فطرس درِ این خانه ز نو روییده است
بگذارید که سلمان بدهد شرحش را
چرخ دستاس در این خانه چه سان چرخیده است
از غدیر آمده گان دست علی می بندید؟
آنکه حق لفظ یدالله به او بخشیده ست
جعفر و حمزه کجایید که حیدر تنهاست
جنگ احزاب شده پای همه لغزیده ست
چارچوب درِ این خانه ی هیزم باران
لاجرم سوختن انسیه ای را دیده ست...
که تمامی احادیث نوشتند به خون
کشته ی جرم علی دوستی اش گردیده ست
خبر این بود که ارباب مقاتل گفتند
صورت حضرت انسیه به خون غلتیده ست
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_روضه #شعر_هتک_حرمت_به_خانه_وحی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای ازتبار حضرت زهرا(س)
ای ازتبار حضرت زهرا سرشت تو
خون است خط به خط رقم سرنوشت تو
شد آتش جهنم این قوم شعله ور
از لحظه ای که سوخت در آتش بهشت تو
شد داغدار حسرت تو خانواده ای
واویلتا چه روضه سنگین و ساده ای
هرسال در وداع صفر نوحه میکنیم
همراهِ مادرِ پسر از دست دادهای
با شمع خویش گشته هم آغوش سوختی
از نیش خار خون تو شد نوش ، سوختی
روشن شود مگر به همه غربت علی
در گریه های فاطمه،خاموش سوختی
ای آرزوی حضرت زهرا ولادتت
ای رفته آبروی جهان درشهادتت
با خون خویش بر همه اثبات کردهای
قبل از ولادتت به علی بود ارادتت
تودربهشت گنج نهانیِ حیدری
درروز حشر فاطمیون راتورهبری
مُهر قبولِ اهلِ ولایت به دست توست
عشق حسین و قلب حسن ،جانِ مادری
میراث دار حیدری و سومین پسر
در یاری ولی خدا دومین سپر
از خاکم و چگونه کنم وصف کبریا
دَرْکم نمیرسد به مقام تو بیشتر
درلحظه ای که دختر طاها غریب بود
اوج تعلق تو به مادر عجیب بود
روزی که بیت وحی به آتش کشیده شد
نبضت برای فاطمه امن یجیب بود
محو نگاه ماه تو ای وای مادرت
گردید غرق آه تو ای وای مادرت
هرجانگاه میکند انگار خون توست
شد خانه قتلگاه تو ای وای مادرت
احسان پیریائی
#احسان_پیریائی #شعر_آیینی #شعر_ر_وضه #شعر_شهادت_حضرت_محسن_ابن_علی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ستون عرش
ستون عرش به شوق تو استوار شده
و خاک زیر قدومت پر افتخار شده
غزل به پای تو احلی من العسل گشته
کلام، روی لبت صاحب اعتبار شده
تویی وقار رباب و قرار قلب حسین
تویی سکینه ی قلب پُر اضطرار شده
چقدر حیدر و زهرا و زینبی و رباب
چقدر نور خدا در تو بیشمار شده
خرد به پای تو افتاد و وام دار تو شد
اگر به مرکب فرزانگی سوار شده
چکیده ماه و ستاره ز چشم روشن تو
شب از تلالو نور تو نونوار شده
دویده ثانیه ها تا رسد به مقدم تو
زمان به شوق وجود تو رهسپار شده
شکفته در بغل تو گل از گل اصغر
و دامن تو ز لبخند او بهار شده
خوشا به حال سرایی که ساکنش هستی
که بودن تو برای پدر قرار شده
ببار آیه ی باران که خطبهی اشکت
بُرنده مثل دمِ تیغ ذوالفقار شده
به شوق اینکه به توصیف تو بپردازند
چقدر واژه میان غزل قطار شده
قسم به جمله ی مهْما شربتُمتْ بانو
که شعر از تو رسیده است و يادگار شده
منصوره محمدی مزینان
#بقیع #شعر_حسینیه_حدیث_اشک #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_سکینه #شعر_وفات_بنت_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا اهل بیت النبوه
لوح تقدیر تا قلم برداشت
از دل قصه ، فصل غم برداشت
خضر از عُمرِ ماتمت گله کرد
نوح با نوحه ی تو هروله کرد
وَجهِ تو وِجههای ز مادر داشت
چشم تو آیهآیه کوثر داشت
عرش را قائمه شدن عشق است
نوه ی فاطمه شدن عشق است
شتر فتنه را تو پِی کردی
کوفه را حیدرانه طِی کردی
صاحبِ شأن بی قرینه ، سلام
دختر شاهِ من ، سکینه! سلام
به تو گفته پدر که : جانِ منی
لایقِ فَخْرَةُ النِّسا شدنی!
چهرهات خوشترین نگاهِ حسین
خانهات بهترین پناه حسین
چشمه ی اشک! رَبِّ آبی ، تو
همهی هستیِ ربابی ، تو
پنج نوبت..،عبادت همه ای
خواهرِ بابِ حاجتِ همه ای
اصغری که زعیم هر بشر است
به اَخا گفتنِ تو مفتخر است
طفلِ گهوارهخواب با تو خوش است
شیرخوارِ رباب با تو خوش است
نُطق تو لفظ های حیدر بود
منبرت شانههای اکبر بود
التماس فرات ، جوی تو بود
خواهش مشکها ، سبوی تو بود
عطشِ تو شرر به دل ها زد
تحت امرت ، عمو به دریا زد
ظهرِ دلکندنت سحر را کُشت
” رُدَّنا ” گفتنت پدر را کشت
پای بالت تمام پرها سوخت
” شیعَتی ” خواندی و جگرها سوخت
کاتب روضههای جنجالی
شاعر لحظههای گودالی
روی پیشانی تو چین افتاد
شاهِ لبتشنه تا زمین افتاد
جامه ی غصه را رفویش کرد
شمر با چکمه پشت و رویش کرد
کاخِ اُمّید تو خراب شده
سهم دستان تو طناب شده
در بهاران خزان شدن سخت است
همکلامِ سنان شدن سخت است
شعله در جان معجرت افتاد
زجر دنبال خواهرت افتاد
عمه را بی پناه می دیدی
کوچه کوچه ، گناه می دیدی
نیزهدارانِ سر ، تو را زده اند
پیش چشمِ پدر تو را زده اند
من بمیرم ! نگو کجا رفتی...
سرِ بازار برده ها رفتی
حقِّ تو این همه عذاب که نیست
جای تو مجلس شراب که نیست
عاقبت بخت با تو یار نشد
خیزران آخرش مهار نشد
بردیا محمدی
#بردیا_محمدی #بقیع #شعر_حسینیه_حدیث_اشک #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_سکینه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا بنت الحسین(ع)
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش
تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند
راوی کرب و بلا با روضه های مستند
تازه در روز قیامت او قیامت می کند
نام زیبایش برای بردن قلب حسین
با رقیه با علی اصغر رقابت می کند
تا رقیه می رسد محو سکینه می شود
هرچه می گوید حسین،عباس اطاعت می کند
آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ای ست
که خیال بچهها را آه راحت می کند
شمر یک بیماری سخت است که در قافله
به تمام مردها دارد سرایت می کند
درتمام راه هم بر ضرب و شتم بچهها
شمر فرمان می دهد خولی اطاعت می کند
مهدی رحیمی زمستان
#بقیع #شعر_حسینیه_حدیث_اشک #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_سکینه #شعر_وفات_بنت_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صَبرَاً عَلی قَضائِکَ
سرها به نیزه رفته و تنهاست بر زمین
داغی ندیده صفحهی تاریخ اینچنین
افتاده بود عرش خداوند روی خاک
وقتی «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...»
اما در آن میانه علم را بلند کرد
با عزت و وقار زنی از تبار دین
جانم فدای شیرزن و خطبهاش، که گفت؛
«صَبرَاً عَلی قَضائِکَ یارَبَّالعالَمین...»
آری، صدا صدای رسای سکینه بود
در اوج اقتدار و سرافرازی و یقین
آتش گرفت منبر شام و دل یزید
از آن خطاب حیدری و لحن آتشین
شانوشکوهوشوکت خود را به رخ کشید
با آن که بود لشکر کفّار در کمین
گفت؛ ای گروه ظالم! با اهلبیت حق
کاری که کردهاید، نکردند مشرکین!
اف بر شما که پاس امانت نداشتید
در حق خانوادهی پیغمبر امین
ای اهل مکر و حیله و عصیان؛ «تَبَاً لَکُم»
ای ننگ بر شما که ندارید غیر کین!
گیرم که پر شدهست جهان از یزیدیان
گیرم که سربهسر شده عالم پر از لعین
گیرم که آمدهست هزاران غم از یسار
گیرم هزار داغ رسیدهست از یمین
گیرم تبر شدند تمام درختها
گیرم که مارها زده بیرون از آستین
اما هزارشکر که نام «حسین» ما
شد بر رکاب خاتم پیغمبران نگین
این نام در دوعالم از این پس زبانزد است
وقتی به نام نامی حق است همنشین
حق با تبار ماست که هرکس به حق رسید
هم بر «حق» آفرین زد و هم بر «حقآفرین»
تا روز حشر پرچم ما بر فراز رفت
پس با شما نشانهی ننگ است بر جبین
بر کشتههای کربوبلا نوحه میکنند
در عرش حق ملائکه با نالهی حزین
صبح و مسا امام زمان گریه میکند
بر این مصیبتوغمعظمی که شد قرین
پایان این معادله اما خوش است، خوش
تا از مناره میرسد این صوت دلنشین؛
از بام کعبه، حضرت خورشید اهلبیت
آمد به انتقام شهیدان...، بیا ببین.
مجتبی خرسندی
#سامرا #شعر_شهادت_امام_یازدهم #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_امام_حسن_عسکری #مجتبی_خرسندی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
محبوب علی فاطمه ی زهرایی
تو میوه قلب حضرت طاهایی
آنکس که به صورت تو سیلی زده است
نشناخت که تو انسیةالحورایی
#امیر_فرخنده
#شعر_هتک_حرمت_به_خانه_وحی
@hadithashk